شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۳۴ مطلب با موضوع «اسلام ناب و دشمن شناسی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آخوند سیاسی

وقتی با جماعت غرب‌زده یا به اصطلاح روشنفکر تعامل داشته باشی، روحانی خوب را روحانی می‌دانند که سرش به کارش است، همه‌اش دنبال کارهای خیریه، مسجد، نماز و روزه و احکام است.

تا بفهمند اظهار نظر سیاسی می‌کنی و در مورد مسائل کلان مدیریت کشور فکر می‌کنی و حرف می‌زنی، می‌گویند آخر آخوند را چه به این حرف‌ها؟!

بعد همین جماعت که آخوند خوب را آخوند غیر سیاسی می‌دانند به اصل آخوندی که می‌رسند می‌گویند شما چه فایده‌ای برای جامعه دارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ مسجد داری و مسئله گفتن هم شد کار؟

📌خلاصه حرفشان این می‌شود: «آخوند خوب آخوند غیر سیاسی است و آخوند غیر سیاسی هم که فایده‌ای برای اجتماع ندارد»!

 

مطمئنا آن کارهایی که آنها بی‌فایده می‌دانند، بسیار بافایده و مهم و از مهم‌ترین وظایف روحانیون نیز هست اما روحانی که فقط آنها را داشته باشد روحانی کاملی نیست و پا جای پای انبیاء و اهل بیت علیهم السلام نگذاشته است.

 

در زیارت‌های مختلف اهل بیت (ع) به آنها با تعبیر «سَاسَةَ الْعِبَادِ» به معنای سیاست‌مدارترین بندگان خدا سلام و درود می‌فرستیم!

در روایت است: «إنّ بنی إسرائیل یسوسهم‏ أنبیاؤهم، أی یتولّى امورهم کما یفعل الامراء والولاة بالرعیّة» سیاست بنی اسرائیل بدست انبیاء آنها بود یعنی سرپرستی امور آنها را می‌کردند مثل مقام پادشان و حاکمان.

 

از امام صادق(ع) روایت است آنگاه که خداوند پیامبر خود را به بهترین و کامل‌ترین شکل ممکن تربیت کرد و به او گفت تو بر اخلاقی بزرگ هستی، سپس امر دین و امت را او به سپرد تا سیاست عباد را بدست گیرد و گفت آنچه رسول می‌گوید را انجام دهید و آنچه نهی می‌کند ترک کنید و رسول‌الله محکم و موفق و حمایت شده از روح القدس بود و لغزش و خطایی در چیزی از آنچه سیاست خلق را می‌کرد نداشت.

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- «إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم ۴)‏» ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّةِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر -۷)» وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ‏ بِهِ الْخَلْق‏.»
 

🎙امام خمینی(ره) می‌فرمایند:

👈«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست.

 

دیگران این سیاست را نمى‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علماى بیدار اسلام. و هر ملتى علماى بیدارش در زمانى که آن ملت نبیشان بوده است.

 

اینکه مى‏گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید براى ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانى است. آنهایى که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانى است. آنهایى که صحیح راه مى‏برند باز سیاستى است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتى که در این عالم هست راه مى‏برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است براى آنجا- اینها هدایت مى‏کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه‏ است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت مى‏کنند. و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اوّل تا آخرى که انسان مراتب کمال دارد.

 

سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا- علیهم السلام- شغلشان‏ سیاست‏ است‏. دیانت؛ همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مى‏دهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه مى‏برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است

👈صحیفه امام، ج‏ ۱۳، صص: ۴۳۲ - ۴۳۳

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در هر دو تقریر عقلی و نقلی ولایت فقیه، اولین سوال این است که چه کسی حق ولایت و حکومت دارد؟

📝 در پاسخ به این سوال، مثلا حضرت امام(ره) می‌فرمایند عقلا حق تصرف، ولایت و حاکمیت متفرع بر مالکیت است و مالکیت حقیقی متفرع بر خالقیت است، بنابر این از این جهت که تنها خداوند خالق ماست، تنها او مالک ما است، پس تنها او بر ما حق ولایت و تصرف دارد، حتی خود ما نیز بر جان، بدن و اموال خودمان ولایتی مستقل از خداوند نداریم، چون مالک حقیقی آنها نیستیم.

📝 ما اگر مالک اموال خودمان نیز حساب می‌شویم اعتبارا و در مقابل دیگر افراد اجتماع است که حق تصرف در اموال ما، به آنها داده نشده است و ممکن است خداوند که مالک حقیقی ما و اموال ما است، در برخی موارد بدون اذن ما حق تصرفی برای غیر ما، در اموال ما ثابت کند، مثلا به پدر یا همسر یا فرزند یا برادرزاده ما یا حاکم جامعه اجازه دهد به نحو خاص و در موارد خاصی در اموال ما تصرف کنند.

📝 در آیه ۳۳ سوره نور در مورد آزاد کردن عبدهایی که توان اداره خود را دارند و می‌خواهند با قرارداد مکاتبه آزاد شوند آمده است:

👈«وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ‏ اللَّهِ‏ الَّذی آتاکُم‏»

به آنها اموالی دهید و دقت داشته باشید که این اموال شما اصالة مال خداست و بالعرض در اختیار شما قرار گرفته است و صاحب اصلی آن خداست.

📝 در آیه ۶ احزاب خداوند ولایتی بالاتر از ولایت خودمان را برای پیامبر بر اموال و جان‌هایمان قرار می‌دهد.

👈«النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»

نتیجه این حکم اختیار پیامبر در فرستادن دیگران به جهاد، تعیین خمس و حقوق مالی و دیگر تصرفات و احکام از این دست است.

👈تعبیر «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه‏» که در آیات مختلفی آمده است، به معنی انحصار حق حکم و فرمان دادن در همه زمینه‌ها برای خداوند، شاهدی دیگر بر حکم عقلی مذکور است.

⁉️ وقتی به حکم عقل و نقل برای ما ثابت شود حق ولایت و حاکمیت جز برای خداوند ثابت نیست، اصل بر عدم حق ولایت و حکومت غیر خداوند بر مخلوقات و از آن جمله بندگان گذاشته می‌شود و سپس این سوال مطرح می‌شود که چه کسانی به واسطه اذن خداوند در طول ولایت الهی حق ولایت و حاکمیت پیدا می‌کنند؟

پاسخ این سوال در آیات مختلفی داده شده است:

📝به طور مثال در آیه ۵۵ سوره مائده مقام ولایت بر مردم را منحصر در خداوند و نبی مکرم و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) می‌کند:

👈«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏‌اند همان‏ها که نماز را برپا مى‏‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏‌دهند.

همه مفسران اجماع دارند که این اوصاف، در شأن امیرالؤمنین(ع) نازل شده است.

📝 نتیجه این انحصار این است که هر نوع ولایتی چه فردی و یا اجتماعی، برای فقیه یا دموکراسی جمعی یا مؤمنین و... و حتی برای امام معصوم غیر از امیرالمؤمنین باید به اذن رسول و امیرالمؤمنین (علیهما الاسلام) و در طول آنها باشد و در غیر این صورت باطل است و حق ولایت ندارند.

📝 در آیه ۲۶ سوره مبارکه صاد می‌فرماید:

👈«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ».

با توجه به این آیه حکم کردن از متفرعات خلافت الهی است و غیر از خلفیه الهی در منصب قضاوت یا حاکمیت بر اجتماع حق حکم کردن ندارد.

📝 در آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء در مقام بیان اینکه از چه کسانی باید اطاعت کرد، می‌فرماید از خداوند و رسول او و اولی الامر اطاعت کنید، یعنی همه اطاعت‌های شما باید به یکی از این سه مورد برگردد.

👈«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»

📝علاوه بر آیات مختلف قرآن همچنین روایات مختلفی نیز در همین رابطه وجود دارد، به طور مثال در روایت است:

👈«اتّقوا الحکومة؛ فإنّ الحکومة إنّما هی للإمام العالم بالقضاء، العادل فی المسلمین؛ لنبیّ، أو وصیّ نبی‏»

حال که انحصار حق حکم دادن و ولایت برای خداوند و در طول او برای نبی و وصی او ثابت شد، باید برای خروج از این اصل و اثبات جواز حکومت برای غیر نبی یا وصی، دلیل معتبر داشت و اینجاست که دو قسم دلیل عقلی و نقلی برای اثبات ولایت برای فقیه در طول نبی و وصی نبی مطرح می‌شود.

🔗(جهت اطلاع بیشتر ر.ب: امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص ۱۹ و آیت الله سید کاظم حائری، أساس الحکومة الإسلامیة، ص: ۶۵‌)

تا اینجا مشخص شد حق ولایت، تصرف و حکومت منحصرا برای خداوند وجود دارد و با توجه به انحصار مذکور، اصل عدم ولایت برای غیر خداوند ثابت می‌شود و به واسطه اذن خداوند، نبی و وصی نبی از این اصل خارج شده‌اند و حق ولایت و تصرف در امور بندگان برای آنها ثابت شده است و برای غیر آنها اثبات هر نحو از ولایت و حکومت نیازمند دلیل معتبر است.

بنابر اصل مذکور اگر کسی برای فقیه یا فرد منتخب از دموکراسی یا هرکس دیگر هر نحو از حق ولایت و تصرف را قائل باشد، بایست دلیلی معتبر از منظر شرع در اثبات آن ولایت در طول ولایت الهی عرضه کند و در غیر این صورت ولایت او مصداقی از ولایت طاغوت در مقابل ولایت الله است.

در این راستا برای اثبات ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی، دو دسته دلیل عقلی و نقلی ذکر شده است که دو تقریر حداکثری یا همان مطلقه و حداقلی یا همان حسبه را دارند.

🔻 برخی از فقها که حضرت امام نیز از جمله آنها هستند هم در دلیل عقلی و هم در دلیل نقلی برای فقیه ولایت مطلقه یعنی همان مقام ولایت ظاهری نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) را ثابت می‌کنند.

🔻برخی در دلیل عقلی ولایت حسبه و در دلیل نقلی ولایت مطلقه را می‌پذیرند.

🔻برخی نیز تنها دلیل عقلی را برای موارد حسبه می‌پذیرند و ادله نقلی را رد می‌کنند و در ادامه به مهم‌ترین محل اختلاف هر گروه اشاره خواهم کرد.

در تقریر عقلی اثبات ولایت از طریق دلیل حسبه، یعنی اموری که قطعا شارع راضی به تعطیل آن امور نیست، جواز سرپرستی قدر متیقن از این امور برای فقیه اعلم و عادل از اصل عدم جواز ولایت و حاکمیت غیر خداوند خارج می‌شود، چرا که یقین داریم کسی باید این امور را سرپرستی کند و شارع راضی به اهمال در آنها نیست و قدرمتیقن کسی که جواز سرپرستی برای او وجود دارد فقیه عادل است و در مرتبه بعد از فقه نیز این مسئولیت بر عهده عدول مؤمنین قرار می‌گیرد.

این حد از ولایت را برای فقیه عادل و در نبود او برای عدول مؤمنین، همه می‌پذیرند اما اینکه دایره امور حسبه چقدر است؟ مورد اختلاف است و ممکن است برخی فقها قلیلی از مسائل و برخی تقریبا اکثر مسائل مورد ابتلاء اجتماع را جزو این دایره بدانند اما اختلاف در مصداق است.

🔻 در تقریر عقلی دوم از کسانی چون حضرت امام برای اثبات ولایت برای فقیه، خود مقام ولایت و حاکمیت بر اجتماع از شئون تعطیل ناپذیر نبی و وصی دانسته می‌شود که خداوند در هیچ شرایطی راضی به تعطیل آن نیست و با توجه به اینکه امور سلطانی اعم از امر قضا و وضع قوانین و حفظ نظام کشور و جامعه از اهم امور مرتبط با حیات بشر است و دین اسلام نیز مدعی تعیین برنامه در هر امر مرتبط با سعادت بشر است، نمی‌شود در این دین کامل برای امر حاکمیت بر اجتماع در دوران غیبت جانشینی به نیابت از نبی و وصی تعیین نشده باشد و قدر متیقن کسی که این مقام را به نیابت از نبی و وصی می‌تواند اختیار کند فقیه عادل عالم به سیاست و مدیریت اجتماع و مسائل آن است.

در تقریر اول برای جواز تولی فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است اما در تقریر دوم برای خروج موردی از دایره ولایت فقیه در موارد مشکوک نیاز به دلیل است.

👈 به طور مثال فلان مرجع معتقد به ولایت حسبه، وقتی دشمنانی به مرزهای کشور اسلامی تعدی می‌کنند تا وقتی نظام کشور باقی است و حرج و مرجی بوجود نیامده است و ضرورت اقتضاء نمی‌کند برای خود جایز نمی‌داند که حکم به لزوم جهاد عمومی دهد اما کسی چون حضرت آقا که به ولایت مطلقه فقیه با تقریر دوم معتد هستند حتی حکم به جهاد ابتدائی را نیز برای فقیه جایز می‌دانند و کسی چون حضرت امام نیز با اینکه معتقد به تقریر دوم هستند اما چون جهاد ابتدایی را از اختیارات خاص معصوم می‌دانند این نحو از جهاد را خارج از اختیارات ولی فقیه می‌دانند.

 

حضرت امام و دیگر فقهای هم نظر با ایشان روایات نصب فقها به عنوان حاکم و جانشین و «وارث انبیاء» و «حکام علی الملوک» را شاهد و در تایید تقریر دوم از دلیل عقل، ذکر می‌کنند و همچنین نهی مؤکد از مراجعه به سلاطین جور در امور سلطانی و قضایی در آیات و روایات را به عنوان شاهد دوم و ملازم حکم عقلی مذکور، مورد استناد قرار می‌دهند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ ص ۱۹ ۲۶)

تا اینجا به انحصار حق ولایت، حق حکم کردن و حق اطاعت شدن برای خداوند و اذن خداوند در ولایت نبی و وصی نبی اشاره شد که نتیجه این انحصار اصل عدم ولایت برای غیر خداوند است و دو تقریر از حکم عقل در اثبات مقام ولایت برای فقیه در زمان عدم دسترسی به نبی و وصی ذکر شد که:

👈یکی اثبات خروج موارد قدر متیقن از امور حسبه، از اصل عدم ولایت برای فقیه بود.

👈 و دومی اثبات خروج فقیه از اصل به عنوان فرد قدر متیقن از کسانی که مقام تعطیل نشدنی ولایت ظاهری نبی و وصی را تولی می‌کنند.

لاذم به ذکر است که انحصار در حق حکم کردن و اطاعت شدن از لوازم اصلی انحصار در حق ولایت است و ادله آن نیز بیانگر همان انحصار حق ولایت برای خداوند و در طول ولایت الهی برای نبی و وصی نبی است.

از اینجا به بعد به دو تقریر از دلیل نقلی برای اثبات مقام ولایت برای فقیه می‌پردازم:

🔻 برخی چون حضرت امام که با تقریر عقلی دوم، ولایت مطلقه را برای فقیه ثابت نمودند، به روایات فقط به عنوان تایید حکم عقل استناد می‌کنند و در این راستا ادله‌ای چون مقبوله عمربن حنظله و عبارت: «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً» و برخی دیگر از ادله، اثبات نصب فقیه در همان مقام ظاهری حاکمیت سیاسی و اجتماعی و قضاوت نبی‌مکرم را به عنوان شاهد حکم عقلی مذکور ذکر می‌کنند. (ر.ب: الاجتهاد و التقلید؛ صص ۲۶ -۳۹)

🔻 اصل بحث تعیین کننده در ادله نقلی مربوط به فقهایی است که در تقریر حکم عقل، به ولایت در امور حسبه حکم کردند.

📌در اینجا یک گروه که ادله نقلی همچون و أنّ الفقها‏ «حکّام على الملوک» و‏ «کفیل أیتام أهل البیت» و «خلفاء رسول اللَّه» و «أنّ مجاری الامور والأحکام على‏ أیدی العلماء باللَّه الامناء على حلاله وحرامه» و «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» و... را برای اثبات مقام ولایت فقها در طول نبی و وصی کافی می‌دانند و خصوصا از این جهت که ادله نقلی مورد استناد، اطلاق و عموم دارند همه امور سیاسی اجتماعی تعریف شده در حاکمیت را جزو دایره حاکمیت فقیه می‌دانند الا مواردی که ثابت شود از اختصاصات نبی و وصی است.

📌 اما گروه دیگراز این فقهاء در برخی روایات اشکال سندی می‌کنند، برخی را نیز اشکال دلالی می‌کنند که دلالتی بر جعل مقام حاکمیت برای فقیه ندارد.

⁉️ این نحو برخورد با روایات مستلزم این سوال است که در بستری که فضای خالی از حاکمیت سیاسی اجتماعی نداریم و مراجعه به حکمای جور و طواغیت در امور مختلف قضایی و سلطانی نیز نهی شده است، اگر مقام حاکمیت را برای فقیه ثابت نمی‌دانید برای چه کسی جایز می‌دانید؟

یا در انحصار حق حاکمیت در طول ولایت الهی باید اشکالی داشته باشند یا بنا به اضطرار برای فقیه و غیر فقیه جواز حکومت را قائل باشند.

از جمله مهم‌ترین مجموعه ادله‌ای که عمدتا از نظر سند توسط این گروه از فقها محل خدشه نیست بلکه صرفا به دلالت آنها اشکال می‌شود ادله مورد استناد برای نصب فقها به عنوان حاکم است، به نظر این فقها ادله مذکور صرفا مقام قضاوت را برای فقیه ثابت می‌کند اما مقام حاکمیت سیاسی و اجتماعی را خیر!

🔻به طور مثال آیت‌الله سیستانی در ذیل این روایات می‌فرمایند، در گذشته حاکم فقط برای قاضی اطلاق شده است.

👈«أن الحاکم لم یأت بمعنى الوالی، و نحن تتبعنا کثیراً فی ذلک و لم نر فی کلمات المتقدمین أن الحاکم یذکر بمعنى الوإلى، نعم ذُکر ذلک فی ألسنة متأخری المتأخرین، و الحاکم فی اللغة هو القاضی، و قد یطلق على من ینفذ حکم القاضی و لفظة (الحاکم) کما قلنا لم یُستعمل فی کتب اللغة وغیرها بمعنى الوالی و السلطان، و کانوا یعبرون عن الوالی بالعامل، فلذا نرى فی نهج البلاغة وغیره من الکتب یقال: (ومن کتاب له علیه السلام إلى عامله أو إلى عماله)، أو یعبر بالوالی، ولم یُعبر فی الکتب عن الوالی بالحاکم.»

(ربانی، تقریرات اجتهاد و تقلید آقای سیستانی، ص ۱۰۶)

حتی اگر اشکال مذکور هم پاسخ داده نشود، بعد از پذیرش شان حاکم سیاسی بودن حضرت رسول و اینکه جامعه به این جایگاه نیاز دارد و این شأن تعطیل بردار نیست و استمرار آن منحصرا در طول ولایت حضرت رسول(ص) مشروعیت دارد؛ روایاتی نظیر: «الفقهاء امناء الرسول» و «العلماء ورثة الأنبیاء» که ثابت کننده استمرار جایگاه زعامت سیاسی، اجتماعی نبی‌مکرم برای فقها هستند، برای اثبات مقام ولایت برای فقها کافی است اما در هر صورت ادله با لفظ حاکم نیز مورد استناد فقها قرار گرفته است.

برای توضیح بیشتر فهم معنای حکم و استعمال آن در آیات و روایات مربوط به نصب فقها به عنوان حاکم اولا باید دقت داشت که مسلم است حکم کردن در امور اختلافی معنا می‌دهد یعنی تا اختلافی وجود نداشته باشد و همه متفق باشند نیاز به حکم کردن نیست. ثانیا کسی حکم می‌کند که نوعی استیلاء داشته باشد و بتواند حرف نهایی و فصل الخطاب را در مقام اختلاف بزند. به طور مثال در این شرایط کشور مذاکره کنیم یا خیر؟ این سیاست اقتصادی برای جامعه خوب است یا خیر؟ این اساس نامه و قانون برای جامعه نیاز است یا خیر؟ و... این امور اگر همه موافق یک نظر هستند که همان نظر اعمال می‌شود اما اگر اختلاف است کسی که سخن او فصل الخطاب باشد نیاز است.

این جایگاه برای پیامبر و اهل بیت در امتداد ولایت الهی ثابت بوده است و در زمان عدم دسترسی به نبی و اوصیاء نبی بنا به حکم عقل و ادله‌ای مثل «وَأمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها إلى رُواةِ حَدیثِنا. فَإنَّهُم حُجَّتی عَلَیْکُم‏» این جایگاه برای فقها نیز ثابت شده است.

همین قرینه نصب فقها در این جایگاه مشخص می‌کند که ادله‌ای که در آنها از تعبیر نصب فقها به عنوان حاکم نیز استفاده شده است، معنایی اعم از قاضی و حاکم سیاسی و اجتماعی دارد.

بنابر این در این ادله تعبیر حاکم که در قرآن مکرر برای خداوند استفاده شده است، همان مفهوم اعم از قضاوت مصطلح را دارد و شامل حاکمیت سیاسی نیز می‌شود. (الاجتهاد و التقلید؛ ص ۲۶)

واژه حکم از نظر لغت به معنای جلوگیری کردن و بازداشتن است (لسان العرب- مفردات المصباح المنیر) و اصطلاحا در مورد قاضی زیاد استعمال می‌شده است اما در آیات و روایاتی که مربوط به منصب نبی مکرم و فقها به عنوان حاکم است، قرائنی وجود دارد که منظور از حاکم اعم از قاضی و حاکم سیاسی است.

👈 به طور مثال در روایتی در مورد فقها آمده است: «الْمُلُوکُ حُکَّامٌ عَلَى النَّاسِ وَ الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَى الْمُلُوک‏» و یا در صدر مقبولة عمربن حنظله که در آن مورد فقها آمده است «فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً»، گفته شده است: « فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ» و این دلالت می‌کند که مورد روایت اعم از رجوع به قاضی در باب قضاء است و بلکه رجوع به سلطان و والی نیز مد نظر است و نوعا آنچه به سلطان مراجعه می‌شود غیر از مورد مراجعه به قاضی است.

آیه ۶۵ نساء از جمله مهم‌ترین آیاتی است که بر استعمال لفظ حکم در معنای اعم از امور قضایی دلالت دارد. این آیه که مفاد آن محدود به عصر حضور معصوم نیز نیست، منصب حاکمیت سیاسی و اجتماعی را با لفظ تحاکموا در کنار قضاوت برای نبی مکرم اسلام ثابت می‌کند.

👈 «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً»

🔻 در این آیه همانطور که مفسرین اشاره کرده‌اند رجوع به پیامبر و ملاک قرار دادن ایشان محدود به امور قضایی نیست (به طور مثال ر.ب:‌ ترجمه تفسیر المیزان، ج‏ ۴، ص: ۶۴۸) و آیات قبل و بعد نیز نشان می‌دهد که مورد آن اعم از اختلافات قضایی است.

🔻 علاوه بر آن در روایات مربوط به این آیه شریفه نیز تحاکم به معنای خاص حکم حاکم سیاسی گرفته شده است، به طور مثال از امیرالمومنین نقل شده است:

👈 «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ‏ مِنْ أَمْرِ الْوَالِی وَ یُسَلِّمُوا لِلَّهِ الطَّاعَةَ تَسْلِیماً»

(الکافی؛ ج‏ ۸؛ ص ۱۸۴)

پایان.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

مدرسه فقه و اصول امام کاظم علیه السلام حوزه علمیه قم سال 1400

جلسه اول 25 شهریور 1400

 


دریافت

فرازهای این جلسه:

(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِیدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ،)

فَقَالَ: (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ

حمد مخصوص خداوند است، خدایی که اولی قبل از او نیست و آخری بعد از او نیست.

(2) الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ.

خداوندی که دیدگان نظاره کنندگان از روئیتش قاصر است و اوهام وصف کنندگان از توصیفش عاجز است.

(3) ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً.

آغاز کرد با قدرتش در ایجاد مخلوقات بدون الگوی پیشینی و به مقتضای مشیت خودش به آنها وجود بخشید.

(4) ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِهِ،

سپس آنها را به طریقی که خود اراده کرده بود قرار داد و در مسیر محبت خودش رهسپار کرد.

جلسه دوم  1 مهر 1400

 


دریافت

 لَا یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیْهِ، وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ.

نه می توانند از آنچه او برای آنها مقدم نموده تاخیر بیافتند و نه می توانند از انچه بر آنها تاخیر انداخته مقدم شوند.

جلسه سوم 22 مهر 1400

 


دریافت

(5) وَ جَعَلَ لِکُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا یَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا یَزِیدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ.

از رزقى که عطا فرموده هر جاندارى را روزى معلومى قرار داده است بهر کس از آنان فراخى و فراوانى داده کاهنده‏اى نمیکاهد، و هر که را کاسته افزاینده‏اى نمیافزاید.

(6) ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، یَتَخَطَّى إِلَیْهِ بِأَیَّامِ عُمُرِهِ، وَ یَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى‏.

پس از آن براى او (هر یک از ایشان) در زندگى مدّتى معلوم تعیین و پایانى معیّن قرار داده که با روزهاى زندگیش بسوى آن پایان گام بر میدارد، و با سالهاى روزگارش بآن نزدیک میشود تا چون بپایانش نزدیک شود، و حساب عمر و زندگیش را تمام بستاند، او را بآنچه خوانده از پاداش سرشار (بهشت) یا کیفر ترسناک خود (دوزخ) فرا گیرد تا کسانى را که با کردارشان بد کرده و آنان را که با رفتار شایسته نیکوئى نموده‏اند جزاء دهد

(7) عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاهَرَتْ آلَاؤُهُ، لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‏.

و این جزا (کیفر و پاداش) با عدالت و درستى از او است (از هر عیب و نقصى) منزّه و پاک است نامهاى او، و نعمتها و بخششهایش (براى همه) پى در پى است بکسى ظلم و ستم روا ندارد، بلکه هر چه کند طبق حکمت و مصلحت است، از این رو چنانکه در قرآن کریم س 21 ى 23 است: لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‏ یعنى از او نپرسند آنچه را که بجا میآورد و از (گفتار و کردار) دیگران باز پرسند.

(8) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ.

و سپاس خداى را که اگر بندگانش را از شناختن سپاسگزارى خود بر نعمتهاى پى در پى که بایشان داده و بخششهاى پیوسته که براى آنها تمام گردانیده باز میداشت (امر نفرموده بود که شکر نعمتهایش بجا آورند) هر آینه نعمت‏هایش را صرف نموده او را سپاس نمیگزاردند، و در روزى که عطا فرموده فراخى مییافتند و شکرش بجا نمیآوردند

(9) وَ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.»

 

و اگر چنین میبودند (شکر نمیکردند) از حدود انسانیّت بمرز بهیمیّت (چارپایان، که مرتبه بى خردى است) روى میآوردند و چنان بودند که در کتاب محکم و استوار خود وصف فرموده: انْ هُمْ الاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ اضَلُّ سَبیلاً، یعنى) ایشان (ناسپاسان) جز مانند چارپایان نیستند بلکه گمراهترند.

جلسه چهارم 29 فروردین 1400

 


دریافت

(10) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ.

و سپاس خداى را که خویشتن را (وجود، علم، قدرت و حکمتش را) بما شناساند و شکر و سپاس (از نعمتهاى) خود را بما الهام نمود و درهاى علم بربوبیّت و پروردگاریش را بر ما گشود و بر اخلاص (بى ریاء و خودنمائى) در توحید و یگانگیش راهنمائیمان فرمود، و از عدول و کجروى و شکّ و دو دلى در امر خود دورمان ساخت.

جلسه پنجم 6 آبان 1400

 


دریافت

(11) حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِیمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَى رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ.

چنان سپاسى که با آن زندگى کنیم بین کسانى از خلقش که او را سپاسگزارند، و با آن پیش افتیم بر هر که برضا و خوشنودى (پاداش) او و عفو و گذشتش پیش‏ افتاده

(12) حَمْداً یُضِی‏ءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ، وَ یُسَهِّلُ عَلَیْنَا بِهِ سَبِیلَ الْمَبْعَثِ، وَ یُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ‏ تُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ‏ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏، یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ‏.

سپاسیکه تاریکیهاى برزخ (قبر) را بر ما روشن سازد و راه رستخیز را براى ما آسان نماید، و منازل و جاهاى ما را در جایگاه گواهان آبرومند گرداند، روزیکه (در قرآن کریم «س 45 ى 22» است: وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏ یعنى) هر کسى بسزاى آنچه کرده میرسد و بایشان ستم نمیشود. روزى که دوستى از دوستى چیزى (عذاب و کیفرى) را دفع نکند و ایشان کمک نمیشوند (توانائى ندارند که یکدیگر را کمک نمایند)

(13) حَمْداً یَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّیِّینَ فِی کِتَابٍ مَرْقُومٍ‏ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ‏.

سپاسى که از ما باعلى علّییّن بالا رود، در نامه نوشته شده‏اى که مقرّبین آن را مشاهده نموده نگهدارى مینمایند.

 (14) حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُیُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ، وَ تَبْیَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُ.

و چهره‏هاى ما بآن سفید گردد آن هنگام که روها (یا پوست اندام) سیاه شود.

(15) حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِیمِ نَارِ اللَّهِ إِلَى کَرِیمِ جِوَارِ اللَّهِ.

سپاسى که بآن از آتش دردناک خدا رسته بجوار رحمتش رهسپار شویم

(16) حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ، وَ نُضَامُّ بِهِ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ فِی دَارِ الْمُقَامَةِ الَّتِی لَا تَزُولُ، وَ مَحَلِّ کَرَامَتِهِ الَّتِی لَا تَحُولُ.

سپاسى که بآن شانه بشانه مقرّبین از فرشتگان رویم، و بآن، در سراى جاودانى و جایگاه پر برکت همیشگى (بهشت) با پیغمبران فرستاده‏اش گرد آئیم.

جلسه ششم 13 آبان 1400

 


دریافت

(17) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَى عَلَیْنَا طَیِّبَاتِ الرِّزْقِ.

و سپاس خداى را که نیکوئیهاى آفرینش را براى ما برگزید و روزیهاى پاکیزه (حلال و روا) را براى ما روان (فراوان) گردانید.

(18) وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَةَ بِالْمَلَکَةِ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ، فَکُلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.

و با تسلّط و توانائى ما را بر همه آفریدگان برترى داد، و از این رو بقدرت و توانائى او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نیرو و زورش باطاعت ما در میآیند.

(19) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَیْهِ، فَکَیْفَ نُطِیقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّی شُکْرَهُ! لَا، مَتَى.

و سپاس خداى را که در نیازمندى را جز بسوى خود بروى ما بست. پس (با این همه نیازمندیها) چگونه سپاس او را توانائى داریم؟ یا کى میتوانیم حمدش را بجا آوریم؟ نمیتوانیم، کى توانیم؟

جلسه هفتم 20 آبان 1400

ضبط نشده است.

جلسه هشتم 29 آبان 1400

 


دریافت

(20) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکَّبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذَّانَا بِطَیِّبَاتِ الرِّزْقِ، وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنِّهِ.

و سپاس خداى را که ابزار بسط و گشاد را در (بدن) ما بهم پیوسته، و افزارهاى قبض و درهم کشیدن را در (کالبد) ما قرار داد و ما را از روانهاى زندگى بهره‏مند نمود و اندام کردارها را در ما استوار گردانید، و ما را با روزیهاى پاکیزه (انواع غذاهاى حیوانى و نباتى) پرورش داد، و ببخشش خود توانگرمان ساخت، و بنعمت خویش سرمایه (زندگانى) بما بخشید.

جلسه نهم 4 و دهم 11 آذر 1400

 


دریافت

 


دریافت

(21) ثُمَّ أَمَرَنَا لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِیَبْتَلِیَ شُکْرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِیقِ أَمْرِهِ، وَ رَکِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ یَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ یُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَکَرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً.

پس از آن ما را (برفتار طبق احکام خود) فرمان داده تا طاعت و پیرویمان را بیازماید و نهى نموده تا شکر و سپاسگزاریمان را آزمایش نماید پس از راه فرمانش پا بیرون نهادیم (خلاف امرش رفتار کردیم) و بر پشتهاى (مرکبهاى) نهیش سوار شدیم پس (با این رفتارمان) بکیفر ما شتاب نکرد و در انتقام ما تعجیل ننمود بلکه بر اثر رحمتش از روى کرم و بزرگوارى با ما همراهى نمود، و بسبب مهربانیش از روى حلم و بردبارى باز گشت ما را (براه راست) انتظار کشید.

جلسه یازدهم 18 آذر 1400

 


دریافت

(22) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِی لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ، فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلَّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا، وَ جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَیْنَا وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَیْنَا

و سپاس خداى را که ما را به (حقیقت) توبه و بازگشت (از گناه) راهنمائى نمود، توبه‏اى که آن را نیافته‏ایم جز بفضل و احسان او، پس اگر از فضل و بخشش او جز همان (نعمت) توبه را بشمار نیاوریم نعمت او در حقّ ما نیکو و احسانش در باره ما بزرگ و فضلش بر ما عظیم میباشد

(23) فَمَا هَکَذَا کَانَتْ سُنَّتُهُ فِی التَّوْبَةِ لِمَنْ کَانَ قَبْلَنَا، لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ، وَ لَمْ یُکَلِّفْنَا إِلَّا وُسْعاً، وَ لَمْ یُجَشِّمْنَا إِلَّا یُسْراً، وَ لَمْ یَدَعْ لِأَحَدٍ مِنَّا حُجَّةً وَ لَا عُذْراً.

و روش او در توبه براى پیشینیان (بنى اسرائیل) چنین نبوده و آنچه بآن توانائى نداریم از ما برداشته، و بما جز بآنچه طاقت داریم تکلیف نفرموده، و جز کار آسان از ما نخواسته و براى هیچیک از ما برهان و بهانه‏اى جا نگذاشته.

(24) فَالْهَالِکُ مِنَّا مَنْ هَلَکَ عَلَیْهِ، وَ السَّعِیدُ مِنَّا مَنْ رَغِبَ إِلَیْهِ

پس بد بخت (زیانکار و شایسته عذاب) از ما کسى است که او را نافرمانى نماید، و نیکبخت از ما کسى است که باو رو آورد (طبق اوامر و نواهیش رفتار نماید)

جلسه دوازدهم 25 آذر 1400

 


دریافت

(25) وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بِکُلِّ مَا حَمِدَهُ بِهِ أَدْنَى مَلَائِکَتِهِ إِلَیْهِ وَ أَکْرَمُ خَلِیقَتِهِ عَلَیْهِ وَ أَرْضَى حَامِدِیهِ لَدَیْهِ

و سپاس خداى را بهر چه که او را نزدیکترین فرشتگانش و گرامى‏ترین آفریدگانش و پسندیده‏ترین ستایش کنندگانش ستوده‏اند.

(26) حَمْداً یَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ کَفَضْلِ رَبِّنَا عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ.

سپاسى که بر سپاسهاى دیگر برترى داشته باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفریدگانش

(27) ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَ الْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ، وَ مَکَانَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

پس او را است سپاس بجاى هر نعمتى که بر ما و بر همه بندگان گذشته و مانده‏اش دارد بشماره همه چیزها (از کلّى و جزئى) که علم او بآنها احاطه دارد و همه را فرا گرفته، و بجاى هر یک از نعمتها بشماره چندین برابر همیشه و جاوید تا روز قیامت

(28) حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَایَتِهِ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ

سپاسى که حدّ آن را انتهاء و عدد آن را شمارش و بپایان آن دسترس و مدّت آن بریدنى نیست (سپاس ابدى و همیشگى)

(29) حَمْداً یَکُونُ وُصْلَةً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ ذَرِیعَةً إِلَى مَغْفِرَتِهِ، وَ طَرِیقاً إِلَى جَنَّتِهِ، وَ خَفِیراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِیراً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِیَتِهِ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِیَةِ حَقِّهِ وَ وَظَائِفِهِ.

سپاسى که موجب رسیدن بفرمانبرى، و گذشت او، و سبب خشنودى، و وسیله آمرزش، و راه ببهشت، و پناه از عذاب، و آسودگى از خشم، و پشتیبان طاعت، و جلوگیر از معصیت، و مدد بر انجام حق (اوامر) او و شرائط آن باشد

(30) حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِی السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِیَائِهِ، وَ نَصِیرُ بِهِ فِی نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُیُوفِ أَعْدَائِهِ، إِنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیدٌ

سپاسى که بوسیله آن در بین نیکبختان دوستان او کامروا گردیم و بسبب آن در رشته کشتگان بشمشیرهاى دشمنانش در آئیم، که خدا یارى دهنده (مؤمنین) و (در خوشى و سختى) ستوده شده است.

در ترجمه از ترجمه و شرح فیض الإسلام استفاده شده است.

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یک انسان وقتی حافظه خود را از دست می‌دهد چه اتفاقی برای او رخ می‌دهد؟

🔻دوست و دشمن خود، خیرخواه و بدخواه خود را دیگر نمی‌شناسد، دشمنش می‌تواند خود را دوست نشان دهد و باز از او سوء استفاده کند، می‌تواند دوستان او را دشمنش نشان دهد.

 

🔻طلب‌ها و بدهی‌هایش را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند این فلانی‌ها بودند که سرمایه پدری آنها را بردند و بر پایه آن به فلان جایگاه‌ها رسیدند وحالا بدهکار تو هستند، فراموش می‌کند که فلانی‌ها چقدر به او کمک کردند و او بدهکار آنهاست.

 

🔻 تجربیات تلخ و شیرین خود را فراموش می‌کند و باز باید تجربه کند.

 

🔻اراده خود را از دست می‌دهد، مثل یک انسان با اصل و نصب و جایگاه رفیع اجتماعی می‌شود که حالا هویت خود را فراموش کرده و هر تحقیری را می‌پذیرد، انگیزه‌ای برای رسیدن به جایگاه رفیع سابق خود ندارد!

 

وقتی تاریخ ما را تحریف می‌کنند، گذشته را فراموش می‌کنیم، تاریخ را نمی‌خوانیم و به این انسانی که حافظه خود را از دست داده تبدیل می‌شویم.

 

فرض کنید کسی چند نسل قبل یک ملک پدری شما را بالا کشیده و نسل در نسل از آن ملک خورده‌اند. حالا شما خود را طلبکار او و نسل‌های بعدش نمی‌دانید؟

 

یکی از مهم‌ترین ابزارهای استمرار استعمار و بقاء حیات زالو صفتی آن، تحریف تاریخ است.

آن انگلیسی که چند نسل قبل از من ایران را غارت کرده امروز بدهکار این نسل نیست؟ آن آمریکا که سالیان دراز در این کشور توطئه و جنایت کرده بدهکار من نیست؟

 

می‌گویند در لحظه زندگی کن و گذشته‌ها را فراموش کن.

مگر شما گذشته را فراموش کرده‌اید؟ بر چه اساسی شما هنوز هولوکاست را زنده نگه‌داشته‌اید؟ جنگ جهانی اول و دوم را فراموش کردید؟ اگر کردید چرا هنوز قواعدی مثل حق وتوی شما در سازمان ملل که بر پایه پیروزیتان در آن جنگ‌ها بود، برقرار است؟ چرا کشورهای مغلوب را همچنان محروم از داشتن ارتش می‌دانید؟

 

بله ما در لحظه زندگی می‌کنیم اما فراموش هم نمی‌کنیم که غرب به ما و دیگر سرزمین‌های اسلامی، به آفریقا، مردم بومی قاره آمریکا و... همه بدهکار است.

📌دوست و دشمن خود را فراموش نمی‌کنیم.

..........

📝 پی‌نوشت:

متاسفانه در فضای تاریخ نگاری خصوصا تاریخ معاصر، ما دچار جریان نفوذ و تحریف جدی هستیم.

برای مثال در یک پژوهشی که سال گذشته در بررسی برخی کتب درسی دبیرستان انجام دادیم به صورت بسیار خارق العاده‌ای تاریخ را تحریف کرده بودند، عمدتا هم تحریف از جنس نگفتن و گفتن.

یک تلاش عجیب برای بزرگ نمایی جنایت پیشه بودن روسیه و پنهان کردن جنایات آمریکا و انگلیس در آن وجود داشت.

به طور مثال وقتی قرار بود تاریخ استعمار را بگویند اصلا قاره آمریکا بزرگترین مستعمره جهان را در نقشه نیاورده بودند! و به استعمارگری روسیه که شاید ۳ درصد هم در تاریخ استعمار جهان حضوری ندارد چندین صفحه پرداخته بودند اما استعمار گری کشورهای انگلیس فرانسه هلند پرتقال اسپانیا و... را در حد یک پارگراف مختصرا رد شده بودند!

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تشکیلات شیطان...

قرآن وقتی در مورد ابلیس سخن می‌گوید او را با یک سازمان و تشکیلات مشخص معرفی می‌کند که به قبیله انسانیت و مؤمنین هجوم آورده‌:

👈 «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ»

با آواز خود هر چه توانستى از انسان‌ها بفریبى بفریب.

«وَ أَجْلِبْ‏ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ»

و تا آنجا که مى‏‌توانى لشگر سواره و پیاده‏‌ات را بر سرشان بتازان و احاطه‏‌شان کن.

«وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»

و در اموال و اولادشان شرکت کن و وعده‏‌هاى دروغیشان بده، آرى شیطان چیزى جز دروغ و فریب وعده‏‌شان نمى‏‌دهد. (۶۴ اسراء)

 

معلوم می‌شود شیطان تشکیلاتی دارد، برخی سواره نظام و برخی پیاده نظام هستند.

در حدیثی از امام صادق(ع) صحنه‌ای دیگر از تشکیلات شیطان را چنین توصیف می‌کند:

👈 در شب میلاد حضرت رسول(ص) ابلیس لعنة الله صیحه بلندی کشید و یارانش اطراف او جمع شدند و گفتند چه چیزی شما را ناراحت کرده، ای سرور ما؟

به آنها گفت: وای بر شما از شب گذشته من نمی‌توانم از آسمان و زمین اطلاع کسب کنم.

قطعا در زمین اتفاق بزرگی رخ داده است که تا پیش از بالارفتن عیسی ابن مریم مثل آن رخ نداده بود. بروید و ببینید چه اتفاقی افتاده است؟

«فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ» یاران ابلیس در زمین پخش شدند و سپس برای گزارش دادن نزد او جمع شدند و گفتند ما چیزی نیافتیم!

ابلیس گفت من خود باید خبر گیرم، در دنیا بگردش پرداخت تا به ناحیه حرم مکه رسید، دید فرشتگان گرد آن را گرفتند و خواست وارد آن شود به او بانگ زدند و بر گشت و چون گنجشکى گردید و از طرف غار حرى برآمد که جبرئیل به او نهیب زد برو اى ملعون. گفت: اى جبرئیل از تو سخنى پرسم؟ بگو که از دیشب تا کنون چه تازه‏‌اى رخ داده؟ گفت: محمد(ص) متولد شده، گفت «هَلْ لِی فِیهِ نَصِیبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِی أُمَّتِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ رَضِیتُ» مرا در او بهره‏‌اى است؟ گفت: نه، گفت: در امتش چطور؟ گفت آرى؟ گفت: خشنودم.

 

همانطور که در این حدیث هم معلوم است ابلیس و تشکیلاتش چندان هم قوی نیستند و خود و سربازانش مقهور فرشتگان و نیروهای الهی هستند.

 

بلافاصله بعد از آیات مذکور از تشکیلات شیطان، خداوند به ابلیس می‌گوید این را بدان که:

👈 «إِنَّ عِبَادِى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ  وَ کَفَى‏ بِرَبِّکَ وَکِیلًا.» (۶۵- الاسراء)

همانا تو را بر بندگان من تسلط نیست و تنها محافظت و نگهبانى خدا (آنها را) کافى است‏.

 

مهم‌ترین ابزار ابلیس و جنودش برای مبارزه با مؤمنان استفاده از انسان‌هایی است که فریفته و به اطاعت خود در آورده.

 

در حدیثی از کتاب کافی یکی از یاران امام صادق(ع) به نام یعقوب بن شعیب می‌گوید:

👈 امام صادق (علیه السّلام) بمن فرمود: سخت‏گیرترین مردم(اهل سنت) با شما کدامند؟ عرض کردم: قربانت گردم! همه آنها بر ما سختگیر هستند، فرمود: اى یعقوب، میدانى این از کجا سرچشمه گرفته؟

عرض کردم: نه، قربانت! فرمود:

«إِنَّ إِبْلِیسَ دَعَاهُمْ فَأَجَابُوهُ، وَ أَمَرَهُمْ‏  فَأَطَاعُوهُ، وَ دَعَاکُمْ فَلَمْ تُجِیبُوهُ، وَ أَمَرَکُمْ فَلَمْ تُطِیعُوهُ، فَأَغْرى‏ بِکُمُ النَّاسَ‏»

همانا شیطان آنان را خواند و دعوتش را پذیرفتند و دستورشان داد، آنها پیروى کردند، ولى شما را خواند نپذیرفتید و دستورتان داد ولى پیرویش نکردید از این رو مردم را بشما شوراند؟

 

طاغوت‌های زمان در واقع همان فرد و افرادی هستند که با کمک و هدایت تشکیلات ابلیس به حاکمیت می‌رسند و جزوی از آن تشکیلات می‌شوند و برای حفظ حاکمیت خود انواع جنایت‌ها را به خصوص نسبت به جریان حق و افرادش مرتکب می‌شوند. طاغوت آن زمان عامه بودند و طاغوت این زمان جریان صهیونیستی سرمایه‌داری پشت صحنه آمریکا که در دهکده جهانی بر مصدر قدرت است.

در واقع این طاغوت‌هایی که دست در دست ابلیس گذاشته‌اند و به تشکیلات او پیوسته‌اند، عامل همه فسادها و جنایت‌ها هستند وگرنه ابلیس و یاران اولیه‌‌اش قدرتی ندارند و دستشان بسته است.

 

حضرت آقا در (۱۸ شهریور ۱۳۹۴) می‌فرمایند:

امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ این «شیطان بزرگ» خیلى حرف پرمغزى است. رئیس همه‌ى شیطان‌هاى عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کارى که می‌تواند بکند این است که انسان‌ها را اغواء می‌کند؛ بیشتر از اغواء، کارى نمی‌تواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب می‌دهد، وسوسه می‌کند؛ امّا آمریکا، هم اغواء می‌کند، هم کشتار می‌کند، هم تحریم می‌کند، هم فریب می‌دهد، هم ریاکارى می‌کند...»

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️ چرا ما فکر می‌کنیم یک استثناء هستیم؟

فکر می‌کنیم آمریکا با ما یک خصومتی دارد که مثلا با ترکیه ندارد؟ فرق ما با ترکیه و عربستان و مالزی و... چیست؟

 بگوییم آمریکا دنبال منافع خود است، اروپا هم همینطور هرکس به جیب خودش فکر می‌کند.

ما با آنها سرشاخ نشویم آنها با ما کاری ندارند؟!

این توهمی بیش نیست که بخش عمده تلاش آمریکا و هم‌قطارانش برای محدود کردن و ضربه به ما است!

 

⁉️ چرا فکر می‌کنیم احتمال آلوده بودن واکسن خارجی برای ما و عربستان و... متفاوت است؟ چرا فکر می‌کنیم در صورت جنگ بیولوژیکی بودن ویروس کرونا ممکن است هدف اصلی بیماری کرونا ما باشیم؟

 

 ⁉️ چرا با استثناء کردن خودمان این حجم از تحریم خارجی و داخلی برای خودمان می‌آفرینیم؟

 

بله ما یک استثناء هستیم.

اگر باور کردیم همه کارهایی که شیطان می‌کند، هر فسادی که در عالم بوجود می‌آورد، مقصودش ما هستیم و ابلیس و تشکیلات او در عمده فسادها و جنگ‌ها و خون‌ریزی‌هایی که در عالم هست، دستی دارند، نتیجه‌اش این می‌شود که خود را یک استثناء و هدف اکثر این شرارت‌های عالم بدانیم.

 

👈در روایتی زرارة از امام صادق(ع) در مورد آیات ۱۶ و ۱۷ اعراف و کلام شیطان که قسم می‌خورد که حتما بر سر صراط مستقیم انسان‌ها بنشیند، سوال می‌کند:

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏؟»

حضرت به او جواب می‌دهند:

«یَا زُرَارَةُ، إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ، فَأَمَّا الْآخَرُونَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ».

ای زراره شیطان فقط تو و اصحاب تو را قصد می‌کند اما دیگران از آنها فارغ شده است. (کاری که با آنها داشته تمام شده است)

 

اگر در آیه ۱۶ اعراف دقت کنیم، شیطان با تاکید قسم‌ می‌خورد بر سر راه بندگانی که در صراط مستقیم هستند می‌نشینم.

کسی که در صراط مستقیم نیست که در همان مسیر دل‌خواه شیطان است، منحرف کردن او چه سودی برای شیطان دارد؟ الا اینکه ارتباطی به منحرف کردن آنکسی که در صراط مستقیم است پیدا کند.

 

در مسیر دشمنی شیطان، کسانی که در صراط مستقیم نیستند، هیچ ارزشی ندارند، جز شرکت در بازی ضربه زدن به مؤمنینی که در صراط مستقیم هستند. شیطان هر کاری می‌کند هدفش ضربه زدن به ما است.

همه مهره‌هایش را برای کیش و مات کردن ما جابجا می‌کند، ممکن است حتی برخی از به ظاهر مسلمان‌ها را هم تقویت کند، حال معنوی و نماز اول وقت و صدق و... به آنها بدهد تا یک بدل تقلبی از اسلام مقابل ما، پیش روی ناس ایجاد کند.

 

اگر خودمان را العیاذ بالله جای شیطان بگذاریم خیلی عاقلانه و طبیعی است که آن‌هایی که از مسیر اصلی طاعت خدا یعنی ولایت الهی خارج هستند را تقویت کنی تا آنان که در صراط مستقیم هستند به شک و تردید بیافتند.

آنان که اصل مسیر را اشتباه می‌روند هرچه به جزئیات و حواشیشان اضافه شود، جز بر دوریشان نمی‌افزاید.

👈«لاتَزِیدُهُ‏ سُرْعَةُ السَّیْرِ مِنَ‏ الطَّرِیقِ‏ إِلَّا بُعْدا»

 

ابلیس و تشکیلاتش علاوه بر فسادها و شرارت‌ها گاهی در صلح‌ها و اتحادها هم دست دارند، اگر صلح و اتحادی بتواند به آنان که در صراط مستقیم هستند، ضربه‌ای بزند.

 

اگر ما خود را در صراط مستقیم می‌دانیم و ترکیه و عربستان و... را خیر، باید باور کنیم شیطان فقط با ما کار دارد.

 

در روایت امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب می‌خوانیم:

👈 « یَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا»

این عبدلله بدان که ابلیس دام‌های خود را در دنیا پخش کرده است و قصد نمی‌کند با این دام‌هایش الا شیعیان را.

 

اگر باور کردیم که ابلیس دارای تشکیلاتی از شیاطین انس و جن است و در اکثر شرارت‌هایی که در عالم رخ می‌دهد، دستی دارد و مقصود اصلی او کسانی که در صراط مستقیم هستند، است.

باید بدانیم هدف اکثر شرارت‌های عالم ما هستیم.
........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

⁉️ چرا ما فکر می‌کنیم یک استثناء هستیم؟

فکر می‌کنیم آمریکا با ما یک خصومتی دارد که مثلا با ترکیه ندارد؟ فرق ما با ترکیه و عربستان و مالزی و... چیست؟

 بگوییم آمریکا دنبال منافع خود است، اروپا هم همینطور هرکس به جیب خودش فکر می‌کند.

ما با آنها سرشاخ نشویم آنها با ما کاری ندارند؟!

این توهمی بیش نیست که بخش عمده تلاش آمریکا و هم‌قطارانش برای محدود کردن و ضربه به ما است!

 

⁉️ چرا فکر می‌کنیم احتمال آلوده بودن واکسن خارجی برای ما و عربستان و... متفاوت است؟ چرا فکر می‌کنیم در صورت جنگ بیولوژیکی بودن ویروس کرونا ممکن است هدف اصلی بیماری کرونا ما باشیم؟

 

 ⁉️ چرا با استثناء کردن خودمان این حجم از تحریم خارجی و داخلی برای خودمان می‌آفرینیم؟

 

بله ما یک استثناء هستیم.

اگر باور کردیم همه کارهایی که شیطان می‌کند، هر فسادی که در عالم بوجود می‌آورد، مقصودش ما هستیم و ابلیس و تشکیلات او در عمده فسادها و جنگ‌ها و خون‌ریزی‌هایی که در عالم هست، دستی دارند، نتیجه‌اش این می‌شود که خود را یک استثناء و هدف اکثر این شرارت‌های عالم بدانیم.

 

👈در روایتی زرارة از امام صادق(ع) در مورد آیات ۱۶ و ۱۷ اعراف و کلام شیطان که قسم می‌خورد که حتما بر سر صراط مستقیم انسان‌ها بنشیند، سوال می‌کند:

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏؟»

حضرت به او جواب می‌دهند:

«یَا زُرَارَةُ، إِنَّمَا صَمَدَ لَکَ وَ لِأَصْحَابِکَ، فَأَمَّا الْآخَرُونَ فَقَدْ فَرَغَ مِنْهُمْ».

ای زراره شیطان فقط تو و اصحاب تو را قصد می‌کند اما دیگران از آنها فارغ شده است. (کاری که با آنها داشته تمام شده است)

 

اگر در آیه ۱۶ اعراف دقت کنیم، شیطان با تاکید قسم‌ می‌خورد بر سر راه بندگانی که در صراط مستقیم هستند می‌نشینم.

کسی که در صراط مستقیم نیست که در همان مسیر دل‌خواه شیطان است، منحرف کردن او چه سودی برای شیطان دارد؟ الا اینکه ارتباطی به منحرف کردن آنکسی که در صراط مستقیم است پیدا کند.

 

در مسیر دشمنی شیطان، کسانی که در صراط مستقیم نیستند، هیچ ارزشی ندارند، جز شرکت در بازی ضربه زدن به مؤمنینی که در صراط مستقیم هستند. شیطان هر کاری می‌کند هدفش ضربه زدن به ما است.

همه مهره‌هایش را برای کیش و مات کردن ما جابجا می‌کند، ممکن است حتی برخی از به ظاهر مسلمان‌ها را هم تقویت کند، حال معنوی و نماز اول وقت و صدق و... به آنها بدهد تا یک بدل تقلبی از اسلام مقابل ما، پیش روی ناس ایجاد کند.

 

اگر خودمان را العیاذ بالله جای شیطان بگذاریم خیلی عاقلانه و طبیعی است که آن‌هایی که از مسیر اصلی طاعت خدا یعنی ولایت الهی خارج هستند را تقویت کنی تا آنان که در صراط مستقیم هستند به شک و تردید بیافتند.

آنان که اصل مسیر را اشتباه می‌روند هرچه به جزئیات و حواشیشان اضافه شود، جز بر دوریشان نمی‌افزاید.

👈«لاتَزِیدُهُ‏ سُرْعَةُ السَّیْرِ مِنَ‏ الطَّرِیقِ‏ إِلَّا بُعْدا»

 

ابلیس و تشکیلاتش علاوه بر فسادها و شرارت‌ها گاهی در صلح‌ها و اتحادها هم دست دارند، اگر صلح و اتحادی بتواند به آنان که در صراط مستقیم هستند، ضربه‌ای بزند.

 

اگر ما خود را در صراط مستقیم می‌دانیم و ترکیه و عربستان و... را خیر، باید باور کنیم شیطان فقط با ما کار دارد.

 

در روایت امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب می‌خوانیم:

👈 « یَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ نَصَبَ إِبْلِیسُ حَبَائِلَهُ فِی دَارِ الْغُرُورِ فَمَا یَقْصِدُ فِیهَا إِلَّا أَوْلِیَاءَنَا»

این عبدلله بدان که ابلیس دام‌های خود را در دنیا پخش کرده است و قصد نمی‌کند با این دام‌هایش الا شیعیان را.

 

اگر باور کردیم که ابلیس دارای تشکیلاتی از شیاطین انس و جن است و در اکثر شرارت‌هایی که در عالم رخ می‌دهد، دستی دارد و مقصود اصلی او کسانی که در صراط مستقیم هستند، است.

باید بدانیم هدف اکثر شرارت‌های عالم ما هستیم.

........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دوران استادی- جلسه اول: ۱۳۱۶ _ ۱۳۲۰ش، درس اخلاق.👇

 

این ارائه برای جمعی از طلاب مشهدی انجام شده است.
دریافت
مدت زمان: 46 دقیقه 6 ثانیه

 


دریافت

 

دوران استادی- جلسه دوم: ۱۳۲۰- ۱۳۲۴ش، دوران اشغال.
«قسمت اول» از جلسه دوم.👇

 


دریافت

دوران استادی- جلسه دوم: ۱۳۲۰- ۱۳۲۴ش، دوران اشغال.
«قسمت دوم» از جلسه دوم.👇

 


دریافت

 

دوران استادی- جلسه سوم: ۱۳۲۴- ۱۳۳۰ش، دوره زعامت مراجع ثلاث و ابتدای زعامت آیت‌الله بروجردی.
«قسمت اول» از جلسه سوم.👇

 


دریافت

دوران استادی- جلسه سوم: ۱۳۲۴- ۱۳۳۰ش، دوره زعامت مراجع ثلاث و ابتدای زعامت آیت‌الله بروجردی.
«قسمت دوم» از جلسه سوم.👇

 


دریافت

 

دوران استادی- جلسه چهارم: ۱۳۲۶-۱۳۳۰ش، دوره بعد از تثبیت زعامت آیت‌الله بروجردی و تلاش حضرت امام برای ورود ایشان به صحنه مبارزه.👇

 


دریافت

دوران استادی- جلسه چهارم: ۱۳۲۶-۱۳۳۰ش، دوره بعد از تثبیت زعامت آیت‌الله بروجردی و تلاش حضرت امام برای ورود ایشان به صحنه مبارزه.
«قسمت دوم» از جلسه چهارم: بررسی و تطبیق، بحث‌های تاریخی این بازه.👇

 


دریافت

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چرا اسلام ناب؟

🔰 وقتی می‌خواهی از "اسلام ناب" سخن بگویی، در عین اینکه باید بگویی اسلام ناب چیست؟ باید بگویی چرا "اسلام ناب"؟

این "اسلام ناب" کدام نیاز ما را قرار است برطرف کند؟ به چه دردمان می‌خورد؟!

 

🔰 پاسخ به این سوال با شناخت ماهیت "اسلام ناب" همراه است.

"اسلام ناب محمدی(ص)" همان اسلامی است که دعوای عارف و فقیه، دعوای متکلم و فیلسوف، دعوای صوفی و مجاهد، همه این دعواها در آن تمام شده است، اسلام ناب همان اسلامی است که همه ارکان دین در آن آمده و تناسب‌هایش نیز در آن رعایت شده است، اسلام ناب محمدی(ص) یعنی اسلام کامل، بدون نقص و با رعایت نسبت‌ها و مقابل آن، همه اسلام‌های تحریف شده ردیف می‌شوند، صف می‌کشند تا با او مقاتله کنند، از اسلام رحمانی گرفته تا اسلام سعودی، همه اسلام‌های محدود شده به ابعادی از دین، اسلام ظاهر گرا یا باطن‌گرا، اسلام سرمایه‌داری و سازش، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام ملاهای کثیف درباری یا اسلام مقدس مآبان بی‌شعور و خلاصه همه اسلام‌هایی که آمریکا برایشان دل می‌سوزاند و سر در آخور آمریکا و طاغوت‌های زمانه دارند و در یک کلمه اسلام آمریکائی هستند.

 

🔰 این اسلام ناب است که نسخه حیات ما است، نسخه نجات ما است، این نسخه است که اگر سستی نکنیم و از پیشامدهای روزگار غمگین نباشیم و به آن مؤمن باشیم، نتیجه‌اش علو و برتری است، این اسلام است که در چند دهه بر تمام امپراطوری‌های بزرگ دنیا غالب شد. این اسلام است که جلوه توحید با همه شقوقش را در دنیا محقق می‌کند.

و چنین گفت: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

 

🔰 این اسلام است که سعادت دنیا و آخرت را با خود همراه دارد و مقابلش همه اسلام‌های انحرافی و ناقص هستند، اسلام‌هایی که «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» است، هرکدام قسمتی را گرفته‌اند و سرنوشت همگی نیز چیزی جز خاری دنیا و آخرت نیست، چرا که چین گفت: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذاب‏»

 

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

جلسه اول: ویژگی‌های اسلام ناب و اسلام آمریکایی و تاریخچه‌ای از بیان اسلام آمریکایی در بیانات حضرت امام خمینی(ره)

 


دریافت
مدت زمان: 35 دقیقه 45 ثانیه

جلسه دوم: آشنایی با خط سیر خواص تأثیر گذار کشور در صحنه سیاسی و مدیریت کشور که اعتقادی به اسلام ناب نداشتند و چالش‌های خاص خود را پیش روی ما بوجود آوردند.

 


دریافت
مدت زمان: 28 دقیقه 58 ثانیه

جلسه سوم: نقد عملکرد جریان حزب‌الهی به خصوصه بسیج و نسبت آن با طرح حضرت امام و آقا

 


دریافت
مدت زمان: 30 دقیقه 49 ثانیه

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری