✅ مسلم را با دستان بسته به سوی دارالإماره میبردند، مسلم هیچ آشنایی از آن ۱۸ هزار نفر بیعت کننده را در اطراف خود نمیدید! ناچار شد به پسر اشعث که سردسته نیروهای دستگیرکنندهاش بود، روی بیاندازد و از او بخواهد که کسی را به سوی حسین گسیل کند تا از سوی مسلم به او خبر دهد:
👈 «پدر و مادرم فداى تو و خاندانت! با یاران خود برگرد و به سمت کوفه میا، مبادا که به حرف و خواسته مردم کوفه اطمینان داشته باشى چون کوفیان همان مردمى هستند که پدر بزرگوارت، همیشه درخواست مىکرد که خدا مرگش را برساند یا این که کشته شود و از آنها جدا شود.»
✅ وقتی وارد دارالامارة شدند پسر اشعث به ابن زیاد خبر داد که به مسلم امان داده است؛ اما ابن زیاد ناراحت شد و او را شماتت کرد که: «تو فکر مىکنى من ترا به تعقیب مسلم فرستادم که او را امان بدهى بلکه من فقط ترا مأمور کردم او را دستگیر کنى!» پسر اشعث که تیرش به خطا رفته بود ساکت شد و حرفى نزد.
✅ مسلم که به شدت تشنه بود، چشمش به کوزه آبی افتاد که به درب آویزان بود. فرمود: «مقداری به من آب دهید.» اما پاسخ شنید: «اى مسلم مىبینى این آب چقدر خوشگوار و سرد است به خدا قسم قطرهاى از آب نمىنوشى تا اینکه به جهنم بروى و از آتش آب بیاشامى.»
✅ مسلم از او که چنین پاسخ داده بود، پرسید: تو کیستی؟ و جواب شنید: «من همان کسى هستم که وقتى پرده از چهرۀ حق کنار رفت آنرا شناختم و تو آن را انکار کردى و از او اطاعت نکردى من با رهبر خود به نحو شایسته و خوب رفتار کردم و تو با حیله رفتار کردى و من از او پیروى و اطاعت کردم و تو با او مخالفت کردى، اى مسلم بن عقیل! من مسلم بن عمرو باهلیام» مسلم گفت: «مادرت به عزایت بنشیند چقدر بدبخت و دل سنگى اى پسر باهلی تو از من سزاوارترى که از آتش و آب ناگوار جهنم بخورى و در آن بروى.»
✅ فرد دیگری که آنجا بود به نام عمرو بن حریث به غلامش دستور داد که کوزه آب و ظرفی برای مسلم ببرد. مسلم ظرف آب را گرفت، به مجردیکه نزدیک دهانش آورد دهان مبارکش پر از خون شد و یک بار یا دو بار دیگر همین کار تکرار شد و هر دفعه آبرا میریخت، مرتبه سوم که ظرف را از آب پر کرد و نزدیک دهان آورد دندانهاى شکسته شدهاش در ظرف آب ریخت، مسلم پس از این خدا را شکر کرد و فرمود: اگر این آب روزى من بود از آن مىخوردم اما معلوم است که روزى من نیست.
✅ در این موقع فرستادۀ ابن زیاد آمد و به مسلم اجازۀ ورود داد، مسلم وقتى که به کاخ ابن زیاد وارد شد، سلام نکرد! نگهبانان اعتراض کردند: اى مسلم چرا به ابن زیاد سلام ندادى؟ مسلم گفت: اگر او مىخواهد مرا بکشد، چه سلامى به او دهم و اگر نمىخواهد مرا بکشد سلام فراوان به او مىکنم.
.......
📝 پینوشت:
🔻در کار پژوهشی باید تعصبهایمان را کنار بگذاریم تا بتوانیم به حقائق دست یابیم. زیاد شنیدهایم که امام حسین(ع) در شب عاشورا فرمودند:
👈«فإنّى لا أعلم أصحابا أوفى و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی» من یارانى بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانى نیکوکارتر و به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمىشناسم.
🔻 اگرچه در مقام و منزلت بالای اصحاب حضرت هیچ شکی نیست اما آیا این جمله حضرت ناظر به طول زمان بود یا مربوط به همان بازه زمانی است؟ در طول زمان قبل و بعد از حضرت ما ۱۲ معصوم دیگر داریم که هر کدام اصحاب بسیار بزرگی داشتهاند آیا اصحاب امام حسین(ع) از همه اصحاب اهل بیت(علیهم السلام) بالاتر بودند و آیا اهل بیت آن زمان امام حسین(ع) از اهل بیت دیگر معصومین در طول زمان بالاتر بودند؟ اینطور به نظر نمیرسد.
بلکه وقتی احوالات یاران حضرت را با دیگر شخصیتهای بزرگ شیعه در طول زمان مقایسه میکنیم تفاوتها بسیاری میبینیم. مرحوم حائری شیرازی در مورد امام خمینی میفرمودند:
👈«امام در محلی که در بورسا تبعید شده بود، پرده افتاده بود تا مرحوم حاج آقا مصطفی آمد آنجا پرده را به عقب زد. گفت: این چند ماهی که اینجا بودید پرده را پس نمیزدی؟ گفت: نیازی نبود. خیال میکنند که نیاز دارم، پرده را عقب بزنم. اینها استغناء است. این عزّت نتیجهٔ استغناء است.»
وقتی این حالات حضرت امام یا حتی حالات نقل شده از اسراء که شاگردان و عاشقان امام هستند را با حالات نقل شده از برخی اصحاب امام حسین(ع) مقایسه میکنیم، میتوانیم به جرأت بگوییم در زمانهای هستیم که میتوانیم دست روی هزاران نمونه از انسانهای همچون اصحاب امام حسین(ع) بلکه بالاتر از آنها بگذاریم.
انسانهایی که در شرایطی مشابه شرایط اصحاب حضرت حماسههایی همانگونه آفریدند.
📌به جرأت میتوان گفت: این عصر خمینی عصر وفای به اهل بیت است.
✅ اولین اشکال:
حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) است در مورد شهدای کربلا است با این مضمون: « لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من اتی بعدهم» این نشان میدهد که این شهدا در طول زمان چه قبل و چه بعد از آنها سرآمد همه شهدا بوده و هستند.
✅ پاسخ بنده:
اگر نقل صحیحی سندا و دلالتا در این مورد باشد مسلم است که آن را میپذیریم اما متن روایت از کتاب کامل الزیارات به صورت زیر است:
حَدَّثَنِی أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ره عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَسِیرُ بِالنَّاسِ حَتَّى إِذَا کَانَ مِنْ کَرْبَلَاءَ عَلَى مَسِیرَةِ مِیلٍ أَوْ مِیلَیْنِ- تَقَدَّمَ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ حَتَّى صَارَ بِمَصَارِعِ الشُّهَدَاءِ ثُمَّ قَالَ قُبِضَ فِیهَا مِائَتَا نَبِیٍّ وَ مِائَتَا وَصِیٍّ وَ مِائَتَا سِبْطٍ کُلُّهُمْ شُهَدَاءُ بِأَتْبَاعِهِمْ فَطَافَ بِهَا عَلَى بَغْلَتِهِ خَارِجاً رِجْلُهُ مِنَ الرِّکَابِ فَأَنْشَأَ یَقُولُ مُنَاخُ رِکَابٍ وَ مَصَارِعُ الشُّهَدَاءِ لَا یَسْبِقُهُمْ مَنْ کَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا یَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ.
👈از جهت سند حدیث مذکور مرسل است «عَمَّنْ حَدَّثَهُ » و ضعیف.
👈 اما از جهت دلالت، ترجمه حدیث چنین است امیر المؤمنین على علیه السّلام با جماعتى از مردم از شهر خارج شده تا به یک یا دو میلى کربلاء و به محل افتادن شهداء رسیدند سپس فرمودند: در این مکان دویست پیغمبر و ۲۰۰ وصى پیغمبر و ۲۰۰ سبط پیغمبر قبض روح شده که تمام آنها شهید هستند، پس از این کلام پاى مبارک از رکاب بیرون آورده و در حالى که روى قاطر بودند آن مکان را طواف کرده و در حین طواف مىفرمودند: محل خواباندن مرکبها، و محل افتادن شهداء، شهداء قبل از ایشان بر آنها سبقت نگرفتهاند و کسانى هم که بعد از آنها خواهند آمد به ایشان ملحق نخواهند شد.
حدیث مذکور بر فرض تسامح در سند آن، بیانگر شهادت ۲۰۰ نبی و ۲۰۰ وصی و ۲۰۰ سبط پیغمبر پیش از آن تاریخ زیارت امیرالمؤمنین(ع) در آن مکان است و اشارهای به شهداء بعد از آنها ندارد و این مطلب نشانگر شرافت آن مکان خاص است و تعبیر «قبل از ایشان بر آنها سبقت نگرفتهاند و کسانى هم که بعد از آنها خواهند آمد» بایست ناظر به حیث مجموعی آنها باشد وگرنه از حیث فردی اشرف مخلوقات حضرت رسول(ص) و خود حضرت امیر(ع) در جای دیگری دفن شدهاند و بعد از آنها آمدهاند.
✅ اشکال دوم:
برای ارزش گذاری اعمال انسان علاوه بر حسن فعلی، حسن فاعلی نیاز است.
قضاوت و مقایسه بین انسانها در طول تاریخ به واسطه این که میزانی برای سنجش حسن فاعلی نداریم کار درستی نیست چرا که قول بدون علم است. اگر ما باشیم و این سخن سیدالشهدا که: «فإنّى لا أعلم أصحابا أوفى و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی» به نظر خیلی بعید است این سخن صرفا مربوط به عصر ایشان باشد. مگر مردمان عصر ایشان چه کسانی بودند که وقتی حضرت می خواهند به این اصحاب مدال بدهند بگویند شما از بقیه بهترید. پس قرائن حالیه به اضافه فهم عرفی از چنین بیانی میتواند ظهور این عبارت را برای تمام اعصار ثابت کند. والله العالم.
✅ پاسخ بنده:
👈 اولا باید دید کلام حضرت بدون لحاظ قرائن چنین معنایی دارد یا خیر؟ حضرت میفرمایند من کسی را نمیشناسم و لفظی که دال بر شمولیت همه زمانها باشد مثل الفاظ عموم را استفاده نمیکنند بلکه کلام ایشان مطلق است. مثلا نمیگویند در طول زمان من چنین کسانی بهتر از این اصحاب نمیشناسم.
حال که کلام مطلق است برای اخذ به اطلاق آن و تعمیم به همه زمانها بایست یا قرینهای دال بر شمولیت اطلاق نسبت به همه زمانها وجود داشته باشد یا مقدمات حکمت کامل باشد.
اما قرینه خاصی بر اطلاق زمانی وجود ندارد و در مورد این قرینه که فرمودید مگر مردم عصر حضرت چه ویژگی داشتهاند که حضرت بخواهد اصحاب خود را برتر از آنها بداند؛
اولا این قرینه قوی نیست و شاید برعکس دلالت بر غربت خود حضرت داشته باشد. ثانیا قرینههای خلاف آن زیاد وجود دارد مثلا اینکه کسانی چون سلمان و امیرالمؤمنین(ع) از اصحاب پیامبر(ص) بودهاند و اگر شما بخواهید اطلاق را حفظ کنید با چنین قرینهای که به نظر بنده متعین میکند در مقید بودن به انسانهای همان عصر، بر خلاف قرینه خودتان مواجه میشوید.
حال که قرینه خاصی بر عمومیت زمانی وجود ندارد باید سروقت اخذ به اطلاق با مقدمات حکمت رفت که ۵ شرط دارد و دو شرط آن نبود قدرمتیقن در مقام تخاطب و انصراف است که اینجا به نظر حقیر انصراف کلام به مردم همان عصر است یا قدر متیقن آن در مقام تخاطب مردم همان عصر هستند.
👈 ثانیا گاهی راه به سنجش حسن فاعلی افراد نیز به صورت نسبی وجود دارد مثلا وقتی افراد هیچ نفع مادی در یک قضیه ندارند و گمنام سختیهایی را در راه خدا تحمل میکنند این حکایت از حسن فاعلی در کنار حسن فعلی است.
👈 ثالثا ما وقتی عرض کردیم که کلام حضرت عمومیت زمانی ندارد به دنبال قرینه مقایسهای بین حالات ظاهری افعال برخی از یاران حضرت با برخی افراد دیگر کردیم و اشاره ما به افعالی از یاران حضرت نبود که حسن داشته باشد بلکه اشاره به حالاتی بود که به حسب نقل از سوی اصحاب امام حسین لااقل حسن نبود مثل درخواست استعفا یا تقاضا از دشمن یا گریه مقابل دشمن که نشانی از ضعف است یا نوع صحبت با دشمن و... را مقایسه کردیم با حالات برخی دیگر از انسانهای این عصر که در موقعیتی مشابه فعلی بس حسن داشتهاند.
پس بحث حسن فاعلی در مقام مقایسه ما اصلا مطرح نبوده است.
✅ اشکال سوم:
اصحاب خمینی هنوز ۳۱۳ نفر که لیاقت همراهی امام عصر عجل الله فرجه رو داشته باشند نداره، چطور ادعای بالاتر بودن میکنید؟ اونم در حالی که سندی بر بالاتر بودن اصحاب امام عصر عجل الله فرجه نداریم.
✅ پاسخ بنده:
👈 اولا: از کجا میگویید ۳۱۳ نفر که لیاقت همراهی امام عصر عجل الله تعالی فرجه را داشته باشند، نیامدهاند؟ چون وجود این ۳۱۳ نفر شرط لازم برای ظهور حضرت است نه شرط کافی و ممکن است بارها به این تعداد و بیشتر از آن در هر عصری اصحابی که یاری حضرت کنند وجود داشتهاند اما دیگر شرایط لازم فراهم نشده است، حتی اگر شرط کافی بود هم ممکن است اصحابی که لیاقت داشته باشند مکرر آمده باشند اما به این تعداد در یک عصر واحد نرسیده باشند.
👈 ثانیا: اشاره اجمالی بنده به برخی از حالاتی بود که به حسب نقل و ظاهر امر، حسن فعلی نداشتند اما آن را چندان باز نکردم و با اشاره مقایسهای کردم به حالات اصحاب خمینی و خود ایشان که چقدر عالی در مقامات مشابه ظاهر شدهاند. مقایسه هم به نحو حداقلی و حیث مجموعی بود که اگر حالات اصحاب امام حسین را با حالات اصحاب خمینی مقایسه کنیم از حیث کمیت مشابه آن هزاران مورد وجود دارد و نکته بسیار بسیار مهم اینکه این افراد پای نائب امام چنین ایستادهاند نه خود امام.
👈 ثالثا: لازم نیست حتما سندی بر بالاتر بودن اصحاب امام عصر وجود داشته باشد که بتوان قیاسی کرد و گفت اصحاب خمینی کمتر از اصحاب امام حسین(ع) نبودند.
.......
باز کردن شرح حال در ایتا
دنبال کردن شرح حال در سروش
دنبال کردن شرح حال در تلگرام