✅ دوستی داشتم که مدتی
شبها نگهبان جایی بود و برای حفاظت از آنجا سگی هم آورده بود. با اینکه پسری مذهبی
بود بعد از مدتی با آن سگ بسیار اُخت شده و خیلی وقتها با آن بازی میکرد. خاطرات
بسیار جالبی هم از آن سگ برایم میگفت که هنوز یادم هست.
✅ این سوال همیشه گوشه ذهنم بود که چرا خداوند این حیوان بسیار با فایده،
وفادار و با شعور را نجس و وجود آن در هر چهار دیواری را مورد دوری ملائک از آنجا
دانسته است؟!
✅ اگرچه توجیهاتی پزشکی برای این مطلب ذکر شده است اما هیچ کدام به
دلم نمینشست و همیشه نقضها و پاسخهایی برای آنها داشتم و البته به خیر بودن
آنچه خداوند گفته است نیز اطمینان داشتم.
✅ نکاتی به ذهنم رسیده بود تا اینکه با توصیفات کتاب "توحید
مفضل" از سگ برخوردم که مؤید آنچه فکر میکردم بود.
در کتاب توحید مفضل که جملات
آن منسوب به امام صادق(ع) است از سگ به عنوان یکی از شگفتیها و آیات الهی نام
برده شده و آن را چنین توصیف مینماید:
👈 «در میان این درندگان، "سگ" چنان آفریده شده
که به صاحبش مهر بورزد و از او دفاع و حمایت و نگاهدارى نماید.
در شب تاریک بر دیوارها و بامها
بالا رود تا خانه و صاحب خود را از شرّ دزدان [و مزاحمان] نگاهدارى کند.
مهر و دوستى سگ و علاقهاش به
صاحب خود، گاه به درجهاى مىرسد که براى حفاظت از جان و مال و حیوانات صاحبش جانش
را در خطر مرگ مىافکند.
سگ چنان با صاحبش انس و الفت
دارد که همراه او در برابر گرسنگى و تشنگى شکیبایى مىورزد، راستى چرا در آفرینش
سگ این مهرورزى و مهربانى نهاده شده است؟
آیا جز براى آن است که سگ
نگاهبان آدمى باشد؟
براى آن، نیشهاى برنده، چنگالهاى
درنده و صدایى هولانگیز و وحشت آورنده پدید آمده تا دزدى که در قلمرو حفاظتى آن
سگ طمع کرده فرار را بر قرار ترجیح دهد و سگ از آن منطقه به خوبى حراست نماید.»
✅ بنده خدایی را میشناختم که اخلاق بدی داشت و رفتارهای او موجب شده
بود که تقریبا همه خانواده او را طرد کنند او نیز در خانه تنها شده و سگی برای خود
آورده و با آن انس گرفته بود.
🔹 وقتی به فرهنگ غربی که انسانها را به تنهایی میکشاند
و فرهنگ دینی که انسانها را دایما به اجتماع و ارتباط مستقیم و حضوری با یکدیگر
دعوت میکند، فکر میکنم؛
🔹 وقتی خانمها و آقایانی را میبینم که از شدت "نیاز
به توجه دیگران" خود را به شکلهای عیجب و غریب در میآورند و سگی را با خود
همراه دارند که مونس آنها شده است؛
🔸 این نکته برایم پر رنگ میشود که چه بسا وجود یک حیوان
بسیار با شعور و بسیار وفادار همان وصلهای است که غرب به ساختار ناقص خود در سبک
زندگی زده است و نهی خداوند از حضور این حیوان در خانه نیز نه از پلیدی آن بلکه از
شدت خوبی آن و اینکه مبادا این موجود که برای امری دیگری خلق شده است، بتواند برای
بشر جای فرزند و روابط خانوادگی را بگیرد، باشد.
📌 همانطور که به تعبیر امام خمینی(ره) نجاست کفار یک حکم
سیاسی و برای عدم اختلاط مسلمانان و کفار است، چه بسا نجاست سگ نیز حکمتی چنین
داشته باشد تا مبادا محاسن زیاد این حیوان که برای حفاظت و نگهبانی از اموال انسان
خلق شده است، موجب شود بشر به اشتباه افتاده و آن را جایگزین امور مقدس و ارزشمندی
چون روابط خانوادگی و اجتماعی نماید.
...........................
📝 فیلم مرتبط:👇
دریافت مدت زمان: 1 دقیقه جایگزینی سگ و فرزند وصله سبک زندگی غربی به ساختار ناقص خود...
دریافت مدت زمان: 5 دقیقه 14 ثانیه سگهایی که بیشتر از فرزند محبوباند
✅ ایشان در صحبتی همسو با ترامپ که مثلا میگوید ساقط کردن پهباد آمریکایی
تصمیمی فردی و جزئی بوده و نه تصیم حاکمیت ایران میگوید: «من شهادت میدهم که در
ایران رهبری نمیخواهد جنگ شود. مجموعه تحلیلهای ما از شخص ترامپ هم این است که
او هم نمیخواهد جنگ شود. اما واقعیت این است که جنگ دست هیچ کدام از این دو نفر نیست،
ممکن است اتفاقاتی بیافتد که کسانی هستند که هم در آمریکا هم در اسرائیل هم در
عربستان و هم در ایران که میخواهند جنگ صورت گیرد. خیلی باید هوشمندانه حرکت کنیم.»
✅ متاسفانه جریان اصلاحطلب با درست کردن برچسپ تندرو و افراطی همیشه
درصدد توجیه تفریطهای خود هستند، باید از این جماعت پرسید وقتی شما هر حرکت
متقابل و مقتدرانهای در مقابل دشمنان را افراطی گری میدانید و هر تزلزل و کرنشی
را اعتدال و عقلانیت میشناسیت پس مصداق تفریط و وادادگی در عرصه سیاسی چیست؟
مثلا ایشان در ادامه همین
جملات میگویند:
👈« آقای هاشمی رفسنجانی دوماه بعد از پایان جنگ مصاحبهای
داشت که از او میپرسند که با این تجربهای که داری نظرت در مورد جنگ چیست؟ میگوید
شاید ما میتوانستیم جلو جنگ را بگیریم. خیلی این تجربه مهمی است ما باید همه
کارهایمان در وحله اول این باشد که جلو جنگ را بگیریم.»
✅ وقتی صدام بیمنطق به کشور ما حمله کرد و ما مشغول دفاع متقابل بودیم،
جریان هاشمی به دنبال پایان دادن جنگ به هر قیمتی بود.
اما کسانی چون حضرت امام(ره)
معتقد بودند که ما در عین اینکه دنبال جنگ نبوده و نیستیم ولی در مقابل ظلم و تعدی
به خودمان هم منفعل نبوده و بایست مقاومت کنیم:
👈« این طور نیست که ما در نظر داشته باشیم جنگ بکنیم. از
اول جنگ نکردیم، جنگ نمىخواستیم، از حالا هم نمىخواهیم، بعدها هم نمىخواهیم، اما
صلحى که از جنگ بدتر است هم نمىخواهیم. ما مىخواهیم که دنیا این آدم فاسدى که این
همه فساد کرده است، باز نرود دنبالش و برایش دست بزند.{...} تکلیف ما این است که
در مقابل ظلم بایستیم و این کسى که تعدى به ما کرده است، تو دهنى به او بزنیم و تا
این قضیه را دنیا قبول نکند این جنگ هست و جنگ هم از طرف آنها هست، از طرف ما
نیست. {...}مىبینید که در نماز جمعه چه
کردند. این یک مطلبى است گفتنى، تاریخى، تا کسى نبیند آنجا را، آن منظره را نبیند،
باورش نمىآید که زن بچهاش تو بغلش است، مرد بچهاش پهلویش است هیچ حرکت نکند،
این همه فشار، هیچ حرکت نکند، از آن ور انفجار، آن نامردها، از آن طرف هم آن طور
رگبارى که ملاحظه کردید همه. مع ذلک همه هم با طمأنینه نشستهاند سر جاى خودشان و
هیچ ابداً حرکتى نمىکنند. و ملت، یک همچو ملت است.
ملت این طورى دیگر دنبال این
نیست که گوشتش ارزان است یا گران است، دنبال این نیست که کم است یا زیاد است. این
دنبال این است که اسلام را بزرگ کند. همان طورى که پیغمبر اکرم(ص) هم بوده، پیغمبر
اکرم(ص) هم این طور بوده، دنبال این بوده که اسلام تقویت بشود، {...} بنابراین، ما
باید استقامت کنیم و آن چیزى که نگرانى پیغمبر(ص) هست که نبادا ملتش استقامت نکنند
و این امر خدا را اطاعت نکنند، باید ما کارى بکنیم که این نگرانى نگذاریم در حق ما
ثابت بشود.»[1]
✅ در اندیشه مقاومت آنچه مهم است عمل به تکلیف الهی است و همانطور که
تاریخ بارها و بارها ثابت کرده است اگر امتی برای خدا قیام نمود پیروز است.
اندیشه مقاومت برخلاف تصور جریان
روشنفکر شعارگرا و انتزاعی نیست بلکه کاملا عینی و تجربهشده است، فقط تفاوت آن با
جریان به اصطلاح روشنفکر این است که خدا و ایمان به او را نیز جزو واقعیت و عینیت
و بلکه بالاترین مصدر قدرت میداند.
✅ آقای تاجزاده در قسمت دوم از سخنانشان در مقابل این شبهه که شما
به علت ترسو بودن، گزینه مقاومت را رد میکنید، میگویند:
👈 «از این شایعات و تهمتها هم که اینها ترسو هستند خیلی
نمیترسیم، ما اگر ترسو بودیم به رهبر انتقاد نمیکردیم. هیچ چیزی در این کشور
مجازات و جریمهاش بیشتر از این نیست که به شخص رهبر انتقاد کنید. آنجایی که صلاح
بدونیم انتقاد میکنیم و آنجایی هم که به مصلحت کشور بدانیم دفاع میکنیم.»
✅ خب لابد اگر هیچ چیزی در این کشور مجازاتش و جریمهاش بیشتر از
انتقاد از رهبری نیست و ایشان و اصلاحطلبها هم از رهبری انتقاد میکنند، پس ایشان
الان در فضا یا سلولی مخوف و زیر زمینی دارند سخنرانی میکنند!نشریات و سایتهایشان هم درون اوقیانوسها چاپ
و منتشر میشود! دولت و مجلس هم که لابد در دست موجوداتی فضایی است که اصلا با
شعار تکرار میکنم رأی نیاوردهاند!
✅ آقای تاجزاده در ادامه سخنانشان میگویند:
👈«اما برای ایران میترسیم برای آیندهیمان میترسیم. نمیخواهیم
ایران به سرنوشت خیلی از کشورهای منطقه دچار شود که تازه بعد از صدها هزار کشته و
میلیونها آواره و خراب شدن زیرساختهایش تازه اگر ثبات بخواهند باید بیایند بنشینند
باهم صحبت کنند. افغانستان، سوریه، لیبی، همه این است. اگر این کاری که اسد در سوریه
میکند اگر ۶ سال پیش از این همین کارها را آنوقت قبول میکرد که ما قانون اساسی
را عوض کنیم. انتخابات آزاد بگذاریم همه بیاییم در صحنه والله و بالله در صوریه
جنگ داخلی رخ نمیداد.»
✅ متأسفانه جریان اصلاحطلب، وقتی سخن از مقاومت میشود ایران را با
"لیبی و قذافی" مقایسه میکنند. چون سرنوشت گذشته و آینده خود را به علت
مشابهتهایشان یکی میدانند. اصلاح طلبها همان جریان چپ تندرو ابتدای انقلاب
بودند که همان زمان هم، چون قذافی اشتباه میکردند و همچون قذافی در دام افراط افتاده
بودند و بعدها نیز همچون قذافی به تفریط و دام باج خواهی آمریکا افتادند.
✅ مقایسه دیگری که اصلاحطلبها دائماً انجام میدهند تشبیه شرایط ایران
به سوریه است که علت جنگ داخلی در سوریه، نبود آزادی در انتخابات و دیکتاتوری بوده
است که ما نیز اگر چنین نکنیم دچار همان سرنوشت میشویم!
🔹اصلاحطلبان و امثال تاجزاده:
🔸از یک سو با فرافکنی جمهوری اسلامی با برگزاری میانگین یک
انتخابات کاملا آزاد در هر سال با بالاترین درصد مشارکت مردمی و جابجایی قدرت بین جریانهای
کاملا متفاوت را به حکومت غیردموکراتیک بشار تشبیه میکنند؛
🔸و از سویی چشم بر نقش اصلی جریان صهیونیستی آمریکایی در
بحران سوریه، برای اجرای طرح خاورمیانه جدید و زدن عقبه حامی حزب الله میبندند.
🔹اگرچه سوریه برخلاف ایران
نظامی غیر دموکراتیک و حتی خودکامه داشت اما دیگر کشورهای مختلف عربی و متحد آمریکا
نیز همه حکومتهایی به همین منوال داشته و دارند اما هیچ کدام دچار جنگ داخلی و
بحران کنونی سوریه نشدند.
🔹مسأله اصلی که موجب بحران سوریه و جنگ داخلی گردید، تمایل
سوریها به جبهه مقاومت و حمایتشان از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه و تلاش جریان صهیونیستی
برای زدن عقبه حامی حزب الله و تضعیف محور مقاومت بود.
🔹عامل اصلی به راهانداختن جنگ داخلی #سوریه و خلق داعش
و گروهای معارض، شکست مذاکرات سوریه با غرب برای بازپسگیری سرزمینهای اشغالی
جولان و تقویت رابطه سوریه و جریان مقاومت بود؛
✅ آقای تاجزاده در قسمت سوم از صحبت خودشان میگویند:
👈«ما باید قاطع بایستیم همه کار خودمان را هم بکنیم در
چهارچوب برجام هم باید کارمان را بکنیم و باید برویم به سمت اینکه متناظر با آمریکاییها
ما هم رفتار بکنیم. رفتار متناسب، آمریکا شرط میگذارد ما هم شرط بگذاریم. تلفن میدهد
تلفن دهیم. بگه من آماده مذاکره هستم، بدترین نوع دیپلماسی این است که ترامپ از آن
طرف برای ما ناو میفرستد، پرچم مذاکره را هم او میگیرد دستش، ما بگوییم که ما
مذاکره نمیکنیم. ما که با این دولت و آن دولت کاری نداریم که! برای ما منافع ملت
ایران و مصلحت کشور مطرح است. اعلام میکنیم اگر این شرایط ما پذیرفته شود با هرکسی
در آمریکا باشد مذاکره میکنیم. این شرایط پذیرفته نشود مذاکره نمیکنیم.»
✅ آنچه متعارف تمام نزاعها و جنگها در عرف تمام کشورها در طول تاریخ
به صورت مشترک بوده است، اینکه مذاکرات دو طرف متخاصم در شرایط آتش بس رخ میداده
است. اما این دوستان که ولع مذاکره با آمریکا چشم و گوششان را بسته است، در شرایطی
که آمریکا مشغول تهدیدها و تحریمهای مختلف است و هر روز یک ادعای و سناریو جدید و
یک نوع تحریم جدید با واسطه و بیواسطه برای ما درست میکند، فریب تلفن دادن ترامپ
را میخورند.
آنقدر بچهگانه اما محکم صحبت
میکنند که انسان شک میکند حتی یک دقیقه به حرف خودشان فکر کرده باشند. کدام شرایط
شما را آمریکا پذیرفت؟ و در کدام مذاکرات به تعهدات خود پایبند ماند؟ مذاکرات
الجزایر؟ آزادی گروگانهای لبنانی و مکفارلین؟ افغانستان؟ هستهای و برجام؟ در
کدام یک تا کنون آمریکا به تعهدات خود عمل نموده است؟
به تعبیر قرآن: «فَقاتِلُوا
أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون» با
رئوس طاغوت بجنگید چرا که آنها عهد شکن هستند، شاید حاصل مبارزه شما این شود که
عهدشکنی خود را کنار بگذارند.
✅ آقای تاج زاده در ادامه راهکار داخلی را نیز برگزاری انتخابات
آزادبدون نظارت استصوابی مطرح میکنند.
🔹 اما نظارت یا استطلاعی است یعنی صرفا اعلام نظر بدون
حق تصرف در رد یا تایید صلاحیت و یا نظارت استصوابی که حق تایید و رد نمایندگان نیز
وجود دارد و این طبیعی است که صرف اطلاع دادن بدون حق رد و تایید نمایندگان هیچ فایدهای
ندارد.
🔹 پس ادعای شما لابد سیاسی عمل کردن شورای نگهبان در رد
و یا اعلام عدم احراز صلاحیت نمایندگان مد نظر شما است و اگر چنین است پس دولتهای
مورد حمایت شما چطور به قدرت رسیدهاند؟ نمایندگان مورد حمایت شما چطور چندین دوره
اکثریت مجلس را در دست داشتهاند؟ اصلا خود شما چطور چندین سال در جمهوری اسلامی
مسئول بودهاید؟!
🔹 و اصلا اگر هم نمایندگان و افراد خیلی خاصی دارید که
نمیتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند و کارآمدی گفتمان شما را ثابت کنند،
چرا لطف نمیکنید این افراد را در انتخابات شورای شهر که نظارت شورای نگهبان را
ندارد شرکت دهید و شاهدیم که نتیجه خاصترین گزینههای شما، میشود شورای شهر
تهران با گزینههای سیاسی مثل آقای نجفی برای شهردای؟!
🔺ابهاماتی تکان دهنده از پشت صحنه واگذاری پالایشگاه بزرگ کرمانشاه به بخش خصوصی از زبان نماینده مجلس؛
🔺پالایشگاهی که سال ۹۰ به مبلغ ۱۸۰۰ میلیارد تومان واگذار شده بود، در این دولت مجددا پس گرفتند و پس از سه سال تنها ۱۸۰ میلیارد تومان فروختند، آن هم قسطی!
🔺فقط قیمت زمینهای این پالایشگاه که در وسط شهر کرمانشاه است، بیش از ۲۰۰۰ میلیارد تومان است!👇
🔺در حالی که دولت چوب حراج به سرمایههای پر بازده ملی زده است و شرکتها و کارخانههای اساسی کشور را به قیمتی بسیار نازل به اسم خصوصی سازی به افراد خاص میدهد، گاهی هم شرکتهای خصوصی را با قیمتی بسیار نازل به مصادره دولت در میآورد!
سال گذشته عملا نیمی از سال فرصت واگذاری پیدا کردیم و در این فرصت چیزی حدود ۵۵ بنگاه را واگذار کردیم. امسال حتی اگر بتوانیم دو یا سه برابر این را نیز واگذار کنیم، باز بنگاههای بسیاری برای سال ۹۹ باقی خواهد ماند.
🔺سالهای گذشته با خصوصیسازی هپکو اراک، ماشینسازی تبریز، نیشکر هفت تپه، آلومینیم هرمزگان، پالایشگاه کرمانشاه و بسیاری موارد دیگر دهها هزار میلیارد تومان اموال مردم به اسم خصوصیسازی، به عدهای خاص و بیتجربه در آن زمینهها داده شد تا با زمین خوردن این شرکتها، به توسعه بیکاری در کشور کمک شود!
🔹حال خبر میرسد ۶۰۰ بنگاه دولتی برای سال ۹۸ منتظر واگذاری هستند و جالب آنکه رئیس سازمان خصوصیسازی اظهار میکند هرچقدر هم که تلاش کنیم باز بنگاههای بسیاری برای واگذاری در سال ۹۹ باقی خواهد ماند!
🔺 فراموش نکنیم باندهای قدرت اقتصادی شکلگرفته در اقتصاد دولتی میرحسین و سپس اقتصاد آزاد دوران هاشمی در دورههای بعد چرخهای سیاست و رسانه را نیز بدست گرفتند و هر تلاش و صدای ناهمسو با خود را در نطفه خفه کردند، این مسیر استمرار همان ریلگذاری هاشمی است.
🔺پوری حسینی: رییس ستاد انتخاباتی حسن روحانی در آذربایجان شرقی و رییس سازمان خصوصی سازی در دولت روحانی؛
مسئول فروش اموال دولتی به اسم خصوصیسازی و خریدار مجتمع گوشت اردبیل به اسم خصوصیسازی!👇
🔺خرید مجتمع گوشت اردبیل توسط پوری حسینی بدون پرداخت پول!
🔺وقتی چنین کسی مسئول خصوصی سازی کشور شود نتیجهاش افزایش رانت و ویژه فروشی اموال بیتالمال خواهد شد.
🔺 معاون سازمان خصوصی سازی بعد از چندین بار طفره رفتن، شفافیت قرارداد واگذاری ها را خلاف قانون میداند!👇
🔺 مزایدهها آزاد نیست و اهلیت خریداران مورد بررسی قرار نمیگیرد.
نتیجه اینکه: کارخانه هپکو اراک ، نی شکر هفت تپه، گروه ملی فولاد اهواز، ماشین سازی تبریز، کشت و صنعت مغان و مجتمع صنعتی گوشت اردبیل و ... در آستانه ی تعطیلی قرار میگیرند!
🔺با تحصیلات ابتدایی تبدیل به بزرگترین دریافت کننده ارز جهانگیری!!!
🔺گزارش ۲۰:۳۰ ازماجرای دو اخلالگر بزرگ ارزی که توسط اطلاعات سپاه دستگیر و به ۲۰ سال زندان محکوم شدند،
🔺وقتی فردی با تحصیلات ابتدایی تبدیل به بزرگترین دریافت کننده ارز جهانگیری میشود و با رابطه و سندسازی هیچ وارداتی انجام نمیدهد؛
🔺عجیبتر اینکه با پول فروش این ارزها در بازار آزاد و بدون شرکت در مزایده کارخانه چندهزار میلیارد تومانی ماشینسازی تبریز را به قیمت کمتر از ۶۹۰ میلیارد تومان خریداری میکند و اجزا و املاک آن را میفروشد!
✅ بلافاصله بعد از وفات حضرت امام(ره)، هاشمی علی رغم تجربه شکست و بدعهدی آمریکاییها در مذاکرات الجزایر و مکفارلین مجددا تصمیم داشت پرونده مذاکره با آمریکا را باز کند. روحالله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نقل می کند:
✅ اولین گام برای باز شدن فضای مذاکره با آمریکا را معاون پارلمانی رئیسجمهور یعنی عطاء الله مهاجرانی برداشت. مهاجرانی در ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹، در مقالهای با نام "مذاکره مستقیم با آمریکا" به نقد گفتمان ایستادگی مقابل آمریکا و لزوم مذاکره مستقیم به آمریکا میپردازد.
✅ مقاله مهاجرانی بسیار جنجال برانگیز شد و نقد و پاسخهای بسیاری را به دنبال داشت تا اینکه ۶ روز بعد، امام خامنهای در سخنرانی عمومی خود به بحث مذاکره با آمریکا و مقاله مهاجرانی پرداختند:
👈 «و اما مسئلهای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. ... من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم… من معتقدم، آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند.
من بارها این نکته را عرض کردهام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را میخورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است...
مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل میشود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه میخواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما میخواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید» والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست...
چه سادهلوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل بنشینیم. آمریکاییها، به اصول و حقوق بینالملل، اعتقادی ندارند.
دولت آمریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربرىِ چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت آمریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیسجمهور فعلی امریکا، (بوش پدر) به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، اینطور هستند.» [بیانات در دیدار با معلمان ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹]
✅ بعد از این صحبتها جو سنگینی علیه مهاجرانی پدید میآید و رهبری بلافاصله در همان روز برای جبران فشارهای احتمالی، نامهای برای دلجویی به وی مینویسند:
👈 «من یک فکر را تخطئه کردهام و نیت توهین به کسى نداشتهام و اگر بدون ارادهى من به شما توهین شده است، از شما عذر مىخواهم. ... شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیهى شما در مقالهى «مذاکرهى مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»
✅ اما هاشمی دستبردار نبود، او عقیده داشت راهحل مشکلات کشور از مسیر مذاکره با آمریکا میگذرد و تلاش داشت به هر قیمت این مسیر را باز کند. او در خاطرات مربوط به ۱۶ اردیبهشت ۶۹ یعنی ۴ روز پس از سخنان رهبری، مینویسد:
👈 «شب با رهبری جلسه داشتیم… درباره صحبتهای روز چهارشنبه (۱۲ اردیبهشت) ایشان، به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی صحبت شد و نیز موضع گیری صریحی که ممکن است در آینده، لازم شود از آن عدول کنند؛ چون نفس مذاکره اشکالی ندارد؛ گرچه در حال حاضر مناسب نیست.»
✅ اما امروز در نبود هاشمی، شاهدیم همان کسی که اولین مقاله در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا را نوشت، امروز به این نتیجه رسیده است که مذاکره با آمریکا بیفایده است و مسیر مقاومت بوده است که جواب داده است.👇
✅ با یکی از دوستان اصلاحطلب شیرازی در مورد ماجرای حمله به "علی مطهری" صحبت میکردم، به او گفتم برخی از این کسانی که به او حمله کردند را از نزدیک میشناسم. با روحیاتشان بسیار آشنا هستم یک سری آدمهای بیکله و بیمطالعه که یک نفرشان برای بازی سازی جریان رسانهای اصلاحاتچیها کافی است.
✅در ماجرای "مسجد قبای شیراز" برخیشان ناخواسته و ندانسته کامل کننده پازل دشمن بودند.
در این ماجرا هم یکی از دوستانم که با آنها صحبت کرده بود گفته بودند: «به ما گفتند اینها میخواهند شیراز را بکنند پایگاه اصلاحات و شما باید بروید درسی به آنها بدهید تا دیگر این خیال خام از سرشان برود!»
✅ تحلیل من این بود که ماجرای حمله به "علی مطهری" در شیراز یک بازی از قبل طراحی شده برای مظلوم نمایی اصلاحاتچیها بود، مثالهایی از آمدن "بهزاد نبوی" در دهه هفتاد به قم و یا برخی رفتارهای "صادق زیبا کلام" در قم که خودم دیده بودم را میزدم.
✅ مبنای اصلی تحلیلم نیز این بود که رخ دادن این ماجرا و امثال آن هیچ سودی که برای جریان حزبالله نداشته و ندارد بلکه بهترین دستآورد برای جلب قلوب مردم و مظلوم نمایی جریان اصلاحات و ایجاد نفرت از جریان حزبالهی است و امثال این اتفاق، نسخه نخنما چندین و چند باره، سالهاست توسط نیروهای اصلاح طلب صورت گرفته.
برای اینکه ببینیم یک ماجرا به چه کسی و کجا وصل است ببینیم سود آن ماجرا تهش به چه چه کسی و کجا میرسد؟
✅ شاید و به احتمال قوی حتی "علی مطهری" نیز همچون "حجاریان" از این بازیها و طعمه شدنشان خبر نداشته باشد اما اصل بازی چون به سود جریان اصلاحات و تکراری است و نیروهای مجری آن یک سری نیروهای بیاطلاع و افراطی جریان حزبالهی و نه نیروهای نخبه و با بصیرت هستند، این احتمال بسیار تقویت میشود که ماجرا یک بازی طراحی شده توسط خود اصلاحاتیها بوده است که چند جوان خام را به هر شکل ممکن تحریک کنند و طعمهای را مجروح و خلاصه جو مظلوم نمایی را در اذهان مردم در دست بگیرند.
✅ او حرفهای من را قبول نداشت و میگفت: «اگرچه مطهری خودش شکایتش را پس گرفت اما چرا قانون به عنوان "مدعی العموم" پشت این قضیه را نگرفت؟»
✅ میگفتم: «چون او خودش شکایتش را پس گرفت و اتفاقا این خودش برای من مؤیدی است که نخواستهاند گند قضیه در بیاید؟! اما چرا مدعی العموم وارد ماجرا نشده است؟
🔹چون دستهای پشت صحنه به این راحتیها خودشان را نشان نمیدهند و نمیشود نقش آنها در ماجرا را روشن کرد؛
🔹چون جریان رسانهای این قدرت را دارد که از منافقان تروریست و قاتل، برای اغراض سیاسیاش شهید مظلوم درست کند.
✅ وقتی جریان رسانهای اصلاحاتچی این قدرت را دارد که اذهان مردم را اینطور به انحراف بکشاند ارادهای هم برای پیگیری ماجرا به عنوان مدعی العموم شکل نمیگیرد.
✅ هرچقدر هم که دادگاه بخواهد شفافسازی کند و مثلا دادگاه "کرباسچی" با فساد اقتصادی را مستقیم در تلوزیون پخش کند اما از او یک قهرمان میسازند، یا اعتراف به قتل "محمد ثلاث" را پخش کند اما حکومت را برای اعدام مظلومانه او! محکوم میکنند، یا مثلا در همین ماجرای محمد نجفی که اعتراف کرده زنش را با گلوله کشته اما ماجرا را برعکس کردهاند، یکی عکس خبرنگارها که اطراف او جمع شدهاند را با عکس کفتارها که اطراف طعمه جمعشدهاند مقایسه میکند، یکی صدا و سیما را بیشرف خطاب میکند که چرا فیلم اعتراف نجفی را پخش کرده، یکی مقتول را نفوذی اطلاعات و سپاه معرفی کرده دیگری نسبت زنا به مقتول داده و خلاصه با پروپاگانده تبلغتاتی مجددا شروع کردهاند جای قاتل و شهید را عوض کردن.»
✅ یکی از اساتیدم میگفت: به یکی از دوستان دانشجویم که میخواست برای ادامه تحصیلات و ادامه زندگی به اروپا برود، گفتم میروی و مطمأن باش که در مسائل دینیات مثل مجالس و برنامههای مذهبی بسیار ضعیف خواهی شد.
بعد از چند سال همان بنده خدا از آلمان به من زنگ زد و گفت حاجآقا یادت هست آن مطلب را گفتی، امروز زنگ زدهام بگویم نه تنها برنامههای مذهبیام کم نشد بلکه اینجا منظم در برنامههایی که در ایران نمیرفتم هم شرکت میکنم و هیائت و دعای کمیل رفتنم و... همه بهتر هم شده است.
✅ از صحبتهای استاد بنده که اختلافاتی در برخی تحلیلها با ایشان داشتم این نتیجه گیری یا سوال مطرح میشد که پس لابد جامعه چندان هم بر فرد تاثیر ندارد یا اینکه برای دیندار بودن لازم نیست حتما در یک جامعه دینی حضور داشته باشیم.
✅ بنده در مقابل نتیجه گیری و تحلیل ایشان عرض کردم ما باید در دین شناسی خودمان و اهمیت نقش "تحت ولایت چه کسی بودن" یک تجدید نظر کنیم و در مورد کسانی که در خارج ماندهاند اما نه برای تحصیل و بازگشت به کشور یا به علت وجود مشکلاتی که امکان بازگشت به کشور برای آنها فراهم نیست، این روایت از کتاب کافی از امام صادق(ع) را خواندم که:
🔸خداوند ابایی ندارد که عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولیخدا و از سوی او نیست، دینداری و زندگی کرده است ولو در اعمالش پاک و متقی باشد
و خداوند ابا میکند از اینکه عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولی خدا و از سوی اوست، دینداری و زندگی کرده اگرچه در اعمالش ظالم و گناهکار باشد.
و همچنین به این روایت از امام صادق(ع) استناد کردم که:
🔸«هرکس حقوق بگیر بنیعباس که ظالمان زمان ایشان هستند بشود و اسم او در دفتر اداری آنها ثبت باشد خداوند در روز قیامت او را بصورت خنزیر یعنى خوک محشور خواهد کرد.»
✅ یکی از اساتید دیگرم که از مبلغان بین المللی نیز هستند، در صحبتهایشان به مدعی آن دانشجو، صحه میگذاشتند و میگفتند که بسیاری از کسانی که به خارج از کشور مسافرت میکنند نه تنها برنامههای مذهبی گروهی آنها کم نمیشود بلکه بیشتر هم میشود اما با تحلیلی متفاوت از تحلیل اول.
🔹امور فرهنگی اگرچه به مرور زمان و اندک اندک تولید و زایل میشوند اما نهادینه شدن و همچنین زایل شدن برخی امور در فرهنگ و هویت یک جامعه گاهی به دههها و یا قرنها طول میکشد.
🔹جامعه ایران از جوامعی است که برخی عقاید و رفتارهای مذهبی بعد از قرنها نه تنها در آن به فرهنگ عمومی تبدیل شده است بلکه بخشی از هویت این مردم شده است.
🔹معمول افرادی که از کشور خود به کشورهای دیگر هجرت میکنند به راحتی در فرهنگ کشور جدید پذیرفته نمیشوند و هرچقدر هم که تلاش کنند آخر یک غریبه هستند و همیشه به چشم یک فرد خارجی به آنها نگاه میشود، به همین علت این افراد برای هویت بخشی به خود و احساس شخصیت داشتن، تلاش میکنند مسائلی که از هویتهای فرهنگی و اجتماعی کشور اصلی آنها است را زنده نگه دارند از جمله این امور نیز مراسمات مذهبی اجتماعی آنها است که در کشورشان به بخشی از هویت اجتماعی آنها تبدیل شده است.
🔹شاید برخی از این افراد در کشور خودشان که بودند هم به مجالس مذهبی نمیرفتند اما در خارج از کشور چون نیاز به هویت بخشی به خود پیدا میکنند، به این مجالس میروند، چون این امور به آنها احساس شخصیت و هویت میدهد.
......................................
📝 منابع:
[۱] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص: ۳۷۶.
[۲] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ ص: ۲۶۱وبحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۷۲، ص: ۳۷۲.
✅ دیشب با یکی از دوستان اصلاحطلبم صحبت میکردم، گفت: "دیدی نجفی چه آبرویی از اصلاحطلبها برد!"
گفتم: بگذریم از من میشنوی وارد این ماجرا نشو و اصلا نظری نده که چه شده، واقعا معلوم نیست چی شده چی نشده، بحث آبرو و جان چند نفر در میان است و تا دادگاه رای قطعی نداده من جرأت ندارم هیچ حرفی بزنم و...
✅ ساعتی بعد نزد یکی از دوستان حزبالهی بودم و باز او بحث نجفی و خبری که منتشر شده را باز کرد، به او گفتم نقد ما به جریان اصلاح طلب و ورود ما اصلا از این جنس نیست، نقد ما به اندیشه و رفتار کلی این جریان است و تنزل دادن چالش ما با این جریان به این مباحث در واقع باختن قافیه است و...
✅ اما امروز دیدم که ظاهرا دوستان اصلاحطلب هم جارچی گرفتهاند که "ایها الناس با تقوا باشید." "به این مساله ورود نکنید،" "آبروی یک نفر است،" "اشتباه یک نفر را داد نزنید" و خلاصه استفاده ابزاری دوستان از اخلاق و تقوا دوباره گل کرده و میگویند این ماجراها را سیاسی نکنید و این ماجرا ربطی به اصلاحات و... ندارد.
✅ بله نباید به این ماجرا ورود کرد، ولی:
🔹وقتی اسم آن مداح معروف را گذاشتید "فلان هفتیر کش" تقوا و اخلاق کجا بود؟!
یک عده شروع کرده بودند به تعقیب این بنده خدا و او برای ترساندن آنها از فاصله بسیار زیاد، یک تیر هوایی شلیک کرده بود اما شما میگفتید حالم از این آدم بهم میخورد! میخندیدد و میگفتید این هم مداحشان که برایشان مناجات میخواند!
🔹 وقتی فلان قاری قرآنی که در بیت رهبری "یک یا اصلا چندبار" قرآن خوانده بود، خطایی انجام داد، سریع برای ربط دادن ماجرا به اغراض سیاسی اسم او را گذاشتید "مداح بیت رهبری" و وقتی هنوز معلوم نشده بود چه اتفاقی افتاده و اقراری هم در میان نبود و قضیه روشن نبود، تیتر میزدید تجاوز مداح بیت رهبری ...
🔹 شما که وقتی رهبری یک نفری را یک جا تأیید کرده بود و آن فرد بعدا خاطی از آب در میآمد، بازی را سیاسی میکردید و آسمان را به ریسمان میبافتید، حالا هم بدانید آقای نجفی از بالاترین سرمایههای شماست، کسی که نمایندگان شورای شهر تهران که با شعار "تکرار میکنمها" رای آوردهاند و هیچ فیلتر شورای نگهبانی هم نداشتهاند، او را برای تقریبا مهمترین کار اجرایی کشور بعد از ریاست جمهوری یعنی شهرداری تهران انتخاب کردهاند، اگر این اتفاق برای یکی از افراد مورد حمایت جریان حزبالهی رخ داده بود رسانههایی که شما دنبال میکنید چه میکردند؟
📌بله اخلاق را خواهشا سیاسی و ابزاری نکنید و همیشه با اخلاق باشید...
✅چندی پیش بزرگواری که بنده به قدر یک استاد سالها از ایشان استفاده کرده و خدمتشان ارادت هم دارم، در نقد حوزه قم گفته بودند: «من شیندهام هفتصد، هشتصد رساله در قم میخواهند بدهند، ما اصلا هفتصد تا مرجع میخواهیم؟ اینجوری کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟»
✅بنابهآمارمنتشرشدهدرکلکشورما۶۹۱درسخارجبیشتر نداریم که ۴۶۰ درس در قم، ۹۶ درس در مشهد، ۴۳ درس در اصفهان، ۳۴ درس در تهران و بقیه در سایر شهرها است که فهرست آن را از این لینک میتوانید ببیند.
✅نهادمقدسمرجعیت شاید تنها نهاد قدرتمند اجتماعی بوده و هست که نه با کودتا و نه با تبلیغات و پول و خلاصه هیچ کدام از این عناوین تحصیل نشده است.
✅درحوزهعلمیه تا علمیت فراوان فردی تجلی نیابد، هیچ جایگاه و اعتبار خاصی به کسی داده نمیشود، برای اینکه کسی بتواند مرجع شود باید سالها درس خارج داشته باشد و حداقل یک یا دو نسل شاگرد و استاد در درس او حاضر شوند و این یعنی شاید تعداد مدرسین خارجی که در آینده بخواهد احتمال مرجعیت آنان هم مطرح باشد به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند؛
✅شاید تا کنون دشمنان توانسته باشند با نفوذ از طریق نزدیکان، مرجعی را منحرف کنند اما هیچگاه نتوانستهاند با نفوذ یا تبلیغات مرجع سازی نمایند، چون این تنها نهادی است که عمده مبلغین و مخاطبین آن تنها از مسیر "حجت شرعی" عمل مینمایند و اصلا برای رسیدن به "حجت شرعی" است که به دنبال آن میروند.
✅ازهمهاینها نیز که بگذریم در مرجعیت و یا لااقل زعامت زعمای شیعه همیشه یک معادله معکوس وجود داشته است که تا کسی از مرجعیت فرار نمیکرد، مرجعیت به او روی نمیآورد.
🔹دردورانابتدای زعامت آیتالله بروجردی با اینکه ایشان زعیم قم شده بودند اما هنوز مرجعیت و زعامت شیعه در دست "آیتالله شیخ ابوالحسن اصفهانی" در نجف بود. تا قبل از رحلت "آشیخ ابوالحسن"، آیتالله بروجردی با اینکه فضلا و شاگردان اصرار داشتند که ایشان رساله خود را منتشر نمایند اما امتناع میکردند و میفرمودند: ؛آقای اصفهانی رئیس است؛ و مردم را به ایشان ارجاع میدادند.[1]
🔹مرحومآیتالله فاضل و آیتاللهاستادی نقل میکنند: «آیتالله بروجردی میفرمودند: من برای رسیدن به مقام مرجعیت یک قدم هم برنداشتهام.»[2]
🔹آیتالله شیخ علی پناه اشتهاردی نقل میکنند: «آیتالله بروجردی میفرمودند: من آن زمانها که اصفهان بودم تعدادی از شاگردانم در آذربایجان بودند. بعدها دیدم این آقایان از آذربایجان نامهای نوشتهاند که: «چون شما را اعلم میدانیم برخود لازم دیدهایم مردم را به شما ارجاع دهیم. رسالههای عملیه خودتان را به این ناحیه بفرستید.» من در جواب نوشتم: «کار شما درست نیست. من نه رساله میفرستم و نه به چنین کاری رضایت دارم، زیرا مردم هم اکنون مرجع تقلید دارند و تقلیدشان هم بر طبق موازین شرعی محکوم به صحت است. چه وجهی دارد که شما مردم را به دیگری ارجاع دهید؟»[3]
منابع:
[1]ر.ب: اباذری، عبدالرحیم، خاطرات حضرت آیتالله احمدی میانجی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰ش، ص: ۱۳۴.
[2]احمدی، مجتبی، و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبههای ویژه مجله حوزه با شاگردان آیتالله بروجردی)، قم، دفتر دبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مرکز انتشارات، ۱۳۷۹، ص: ۱۵۶ وص: ۲۹۰.
✅ چندی پیش آقای عراقچی در امتداد سیاستهای منفعلانه دولت در مقابل غرب در برنامه تلوزیونی، بحث بیرون کردن افغانیهای درون کشور را مطرح کرد.
🔹 سیاستی که دقیقا در جهت عکس فرهنگ اسلامی و ملی ما و حتی منافع سیاسی و اقتصادی ما است.
🔹 سیاستی که در موقعیتی مشابه در زمان جنگ حضرت امام(ره) متفاوت از آن عمل نمودند.
✅ محمد جواد لاریجانی عضو تیم سه نفره نماینده امام خمینی در سفر به شوروی برای ارسال نامه معروف حضرت امام به گورباچوف، در مورد سفری به شوروی قبل از به قدرت رسیدن گورباچف، نقل میکند:
🔸شوروی مرتکب دو خطای بزرگ شد؛ حمله به افغانستان و تجهیز عراق طی دوره جنگ تحمیلی با ایران.
🔸شوروی کاملا با سخاوت تسلیحات عراق را تامین می کرد. امام با وجود تمامی این مسایل، استراتژی روابط با مسکو پس از سقوط مارکسیسم را طراحی کردند و تاکید داشتند که ما حاضریم روابط را از صفر بسازیم. البته خاطرهای نیز از طرز برخورد امام با این خطاهای شوروی دارم.
🔸وقتی روسها به افغانستان حمله کردند، امام سفیر شوروی در تهران را خواستند و گفتند چرا حمله کردید، شما در آنجا شکست میخورید و با خفت بیرون میروید. سفیر شوروی در کتابی که سالها بعد نوشت، به این دیدار اشاره کرده و گفته که خیلی عصبانی شده بود، سابقه نداشت کسی با کشور با ابهتی مثل اتحاد جماهیر شوروی اینگونه حرف بزند.
🔸این دیدار گذشت و آثار شکست در میان روسها نمایان شد. سپاه گزارشی به امام داد مبنی بر اینکه شوروی به عراق برای هدف قرار دادن تهران اسلحه داده است. در آن زمان "گرومیکو" که ۳۰ سال وزیر خارجه بود، شده بود رئیس جمهور شوروی. من در سفر به مسکو با "گرومیکو "دیدار کردم. تا نشستیم او شروع کرد به نصیحت کردن که جنگ با عراق را تمام کنید و ما هم در پاسخ گفتیم شما چرا به افغانستان حمله کردید؟ گفت: "تو سن نوه من هستی، من را نصیحت میکنی؟" گفت: "با هم روراست صحبت کنیم، ما در افغانستان شکست خوردیم، شما به مجاهدین کمک کردید، آنها هم ما را می کشند، ما هم به عراقیها کمک کردیم. اگر به ما کمک کنید خروج آبرومندانهای از افغانستان داشته باشیم، ما هم در قضیه عراق به شما کمک می کنیم."
🔸تقاضای "گرومیکو" این بود که حکومت کمونیستی افغانستان را به رسمیت بشناسیم؛ امام در جلسه روسای ۳ قوه در منزل حاج احمد آقا فرموده بودند: در کاری که به نفع مردم افغانستان نباشد، وارد نشوید، بر همین اساس این پیشنهاد روسها را نپذیرفتیم.
🔸اما به احمد شاه مسعود و مجاهدین پیام روسها را انتقال دادیم.
✅ اما رهبری از سالها قبل، علائم افول آمریکا را تشخیص داده و بر اساس آن به راهبری انقلاب در مسیر صحیح اقدام نموده بودند، آنگاه که آمریکا در اوج قدرتنمایی به افغانستان حمله کرده و اهداف بعدی خود را به ترتیب عراق، سوریه و ایران اعلام کرده بود و در داخل کشور ۱۲۷ تن از نمایندگان مجلس ششم نامهای موسوم به "جام زهر" نوشتند و از رهبری خواستند تا اعلام خطر آنها را جدی بگیرد و در مقابل آمریکا کوتاه بیاید، رهبری فرمودند این تحلیل اشتباه است.
🔸«بعضی معتقدند در مقابل این سیل چارهای جز تسلیم نیست! امروز انسان این را مشاهده میکند. بعضیها در سطح کشورهای در حال توسعه یا به تعبیر دیگر جهان سوم - کشورهایی که در قلّه قرار ندارند، در دامنههای پایین قرار دارند - صریحاً میگویند چارهای نیست، باید غرق و هضم و همشکل شد. بعضیها هم صریحاً این را نمیگویند، اما عملاً این طور رفتار میکنند...
🔸ما معتقدیم که نه؛ این، سرنوشت محتوم کشورها نیست و دلایل متعدّدی دارد: امکانات و تواناییها و ظرفیتهای مستکبران و مقتدران و سلطهطلبانِ عالم محدود است. این طور نیست که ما تصوّر کنیم هر چه مقتدران عالم بخواهند، ناگزیر تحقّق پیدا خواهد کرد؛ نه، میتوان فرض کرد که اینها ناکام شوند؛ کما اینکه در موارد فراوانی ناکام شدند؛ امروز هم خواهند شد.»
🔸در اوایل جنگ افغانستان که نیروی دریایی و نیروهای آمریکا میرسیدند و حرف از اشغال عراق، پس از افغانستان هم بود. به یاد دارید که آن روزها عقلها، قلبها و جانها میلرزید. بسیاری باور کرده بودند که منطقهمان وارد عصر آمریکا و سلطه و سیطرهی مستقیم آمریکا شده و این سلطهی آمریکایی برای یکی دو صده خواهد ماند...
🔸بنده در سفری به جمهوری اسلامی به دیدار امام خامنهای مشرّف شدم و از ایشان نظرشان را پرسیدم. {...} ایشان به ما چیزی گفت مخالف تمام آنچه که در منطقه شایع بود.
🔸آن روز بسیاری حکومتها و قدرتهای سیاسی شروع کردهبودند به تحقیق که چهگونه میتوانند کارهای خود را با آمریکاییها سامان دهند و چهگونه با ایشان وارد گفتوگو شوند و راهحلهایی بیابند. {...} حتّی برخی مسئولین جمهوری اسلامی نزد حضرت سید القائد رفتند و به ایشان گفتند: آنچه رخ میدهد جدید [و بی سابقه] است باید راههای فرار و گفتوگو و برخی سازشها را با دولت آمریکا بیابیم. ولی ایشان بر پایهی نگاه استراتژیکشان به اتّفاقات امروز و آینده، این [پیشنهاد] را رد کردند.
🔸آن روز ایشان در جواب سخن بنده که گفتم: نوعی نگرانی در منطقه وجود دارد که طبیعی هم هست و حتّی ما هم نگرانیم. به بنده گفتند:«به برادران بگو نگران نباشند. ایالات متّحدهی آمریکا به قلّه رسیده و این آغاز افول است.» دستشان را این طور گرفتند. «آنها با آمدن به افغانستان و عراق به چاه سقوط میکنند. اینها شروع افول ایالات متّحده و پروژهی آمریکا در منطقهی ماست و باید بر اساس این [نگاه] رفتار کنید.» طبعا این سخن مبتنی بر مطالعه و مدارک بود.
🔸با این حال بنده پرسیدم: سیّدنا، آخر چه گونه میشود؟ یعنی چیز دیگری نیز برای تببین بگویید. گفتند:«وقتی پروژهی آمریکا یا ایالات متّحده ناتوان شده و نمیتواند منافعش را از طریق نظامهای دنبالهرواش در منطقه کسب کند و ارتشها، کادرها و نیروهای دریایی موجود در منطقه برایش کافی نیست و مجبور میشود از تمام جهان کادرنظامی و نیروی دریاییاش را به این منطقه بیاورد، این دلیل عجز است، نه دلیل قدرت. ثانیا این بر جهل دولتمردان و صاحب تصمیمان آمریکا دربارهی ملّتهای این منطقه صحه میگذارد. ملّتهایی که اشغالها، سلطهها و سیطرهها را بر نمیتابند و به فرهنگ و تاریخ جهاد و مقاومت تعلّق دارند. به همین خاطر وقتی آمریکاییها میآیند، در باتلاقها فروخواهند رفت و به دنبال راه فرار خواهند گشت. پس اینها باعث نگرانی نیست بلکه موجب ایجاد آرزوی رسیدن برههای است که در آن امّت از یوغ مستکبرین آزاد خواهد شد.»