✅ برخی از دوستان دانشجو از این جهت که وسط صحنه مبارزه با مفاسد اقتصادی هستند، تصور میکنند امروز "عدالتخواهی" منحصر به آنهاست و طلاب نیز تنها وقتی میتوانند برادری خود را به آنان ثابت کنند که عیناً در صحنه مبارزه با مفاسد اقتصادی و البته با همان روش مصداقی و با همان کیفیتهای مطلوب آنها کاری کنند وگرنه متهم به محافظه کاری یا تزویر و... میگردند!
✅ از دوستان دانشجوی عزیزم میخواهم به خودتان مراجعه کنید و بگویید کدام یک از مصادیق زیر ظلم بزرگتری است؟
👈 فلان شخصیت سیاسی که با رانت میلیاردها پول از بیتالمال برمیدارد و میرود؟!
یا
👈 فلان دانشجوی پزشکی یا مهندسی که مثلا با یک مطالعات معمولی دینی کرسی نظریه پردازی دینی راه میاندازد و بدون آشنایی تخصصی و روشمند از دین، عدهای از مردم یا دانشجویان غیر متخصص و عوام را دنبال خود راه میاندازد؟!
✅ به احتمال قوی برای برخی دوستان حتی جرم مقایسه نمودن این دو مسأله نیز خود مصداقی از ظلم و شایسته الصاق برچسپ محاظهکاری و تزویر باشد.!
✅ خداوند ۱۵ بار در قرآن، انسان را به فطرت خود ارجاع میدهد و با مضمون «وَ مَنْ أَظْلَمُ» از او سوال میپرسد، بزرگترین ظلم چیست؟ و چه کسی ظالمتر از چنین فردی است؟
در تمام این موارد خداوند ظلم فرهنگی را مصداق بزرگترین ظلم معرفی میکند و نه ظلم اقتصادی، ظلم فرهنگى و بازداشتن مردم از رشد و فهم، بدترین ظلمها به جامعه است.
🔹سیزده مرتبه از اشاره خداوند به بزرگترین ظلم، مربوط به کسانی است که از روی علم یا جهل به خداوند نسبت دروغ میدهند؟ یا آیات خداوند را تکذیب میکنند و در مقابل آن میایستند؛ « انعام ۲۱، ۹۳،[1] ۱۴۴،[2] ۱۵۷[3] - اعراف ۳۷[4] - یونس ۱۷[5] - هود ۱۸[6] - کهف ۱۵،[7] ۵۷[8] - عنکبوت ۶۸[9] - سجده ۲۲[10] - زمر ۳۲[11] - صف ۷[12]»
🔹دو مرتبه دیگر نیز مربوط به مانع شدن از ورود دیگران به عبادتگاه خداوند «۱۱۴ بقره»[13] و کتمان شهادت از سوی خداوند «۱۴۰ بقره»[14] است.
✅ البته بنده در مقام نفی لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادی نیستم و آن را امری کاملا لازم میدانم چراکه مثلا خداوند در کنار ۱۶ بار به کار بردن تعبیر «ویل» برای مفاسد فرهنگی همچون «تحریف و تکذیب آیات الهی،[15] شرک،[16] تهمت[17] و عیبجویی[18]» یک بار نیز این تعبیر را برای مفاسد اقتصادی به کار برده است. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»[19] اما بحث بنده، مقایسه "مفسده و ظلم به انحراف کشاندن عقیدتی مردم و انتساب ندانستهها به دین و خداوند" با "مفاسد اقتصادی" است.
✅ همچنین بنده در نفی حُسن تحلیل دینی داشتن دوستان دانشجوی عدالتخواه خود نیستم بلکه مشکل را اینجا میدانم که دوستان رفته رفته با داشتن مخاطبان زیاد و قلم و بیان زیبا دچار غرورهای کاذبی شده و تصور میکنند دینشناس هستند و نه تنها اظهار نظرهای تخصصی در نظریات دینی میکنند بلکه وقتی برخی نظرات خود را مثلا حتی با یک مرجع تقلید یا رهبر انقلاب و امام نیز در تعارض میبینند به راحتی بر نظرات باطل خود پافشاری میکنند.
✅و چه بسا برخی از دوستانی که وظیفه خود را پرداختن به مظالم اقتصادی میدانند از نگاه دینی خود بزرگترین ظالمان محسوب شوند!
✅ به تعبیر یکی از دوستان عدالتخواه دارای مِمبِر و مَنبَر فراوان! در یکی از مناظرات دینی:
👈« این حرفهای شما که جدید نیست، همان حرفهای امثال امام و آقای مصباح و جوادی است!»
و به تعبیر امام خمینی(ره):
👈«این آدمى که یک روز ننشسته در فقه نظر بکند، و نمیتواند بنشیند نظر بکند، یک همچو آدمهایى خیال میکنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم باید این جورى بشود. اینها نمیفهمند.» [20]
📌«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها» (الکهف ۵۷)
🔹و کیست ستمکارتر از آن کس که با آیات پروردگارش پند داده شده، اما از آن روى برگرداند.
[1] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِبا» (انعام ۲۱ و ۹۳)
[2] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» ( انعام 144 )
[3] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ» (انعام ۱۵۷)
[4] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِه» (اعراف ۳۷)
[5] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ » (یونس 17)
[6] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِبا» (هود ۱۸)
[7] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً» (کهف 15)
[8] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً» (الکهف ۵۷)
[9] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَه» (عنکبوت ۶۸)
[10] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها» (سجده ۲۲)
[11] «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْق» (زمر ۳۲)
[12] «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» ( الصف7)
[13] «أظلم ممّن منع مساجد اللّه» (۱۱۴ بقره)
[14] «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» ( البقره140)
[15] «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ» (بقره 79) - «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ» (مرسلات ۱۵ -۱۹ - 24 – ۲۸ – ۳۴ – ۳۷ – ۴۰ -۴۵ -۴۷ - ۴۹ ) - «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ» (مطففین 10)
[16] «اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ» ( ابراهیم 2) - «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ» ( فصلت 6)
[17] «وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ» (جاثیه 7)
[18] «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (هُمزه 1)
[19] (مطففین 1)
[20] صحیفه امام ؛ ج13 ؛ ص364. خواندن کامل این بیان حضرت امام نیز خالی از لطف نیست:
یک نفرى که من در جوانى میخواستم مشرَّف شوم حضرت عبد العظیم؛ یک نفر واعظ خیلى مقتدر، خیلى واعظ اما به اسلام خیلى کار نداشت. وقتى دید من معمَّم هستم، به من گفت بیا اینجا بنشین پهلوى من. ما با اتوبوس میخواستیم تا حضرت عبد العظیم برویم. وقتى که حرفهایى زد و چیزهایى گفت و من هم گوش کردم.
تا نزدیک شد به حضرت عبد العظیم به شوفر گفت: زود برو نماز مغرب قضا میشود. با اینکه اول مغرب بود. من به او گفتم که: نماز مغرب که حالا قضا نمیشود. گفت: یک روایتى دارد که اگر تأخیر بیندازند چه میشود. گفتم: خوب، آخر روایات دیگرى هم هست. گفت: من به آنها کارى ندارم. مسأله این است، میگوید از نهج البلاغه این کلمهاش را قبول دارم باقیاش را قبول ندارم. از قرآن هم این را نمیگوید، این را ندارد.
از قرآن یک کلمهاش را، یک جمله را میگیرد، اما نمیداند که این جمله مُفسِّر دارد، در خود قرآن تفسیر دارد، در روایات دارد از چیزهایى که در این زمان واقع شده. این هم براى شکستن اسلام و روحانیت است. همین چیزهایى است که همه این اشخاص منحرف ادعا میکنند که ما اسلام را میخواهیم بگوییم اسلام غیر آن اسلام سُنَّتى. یکى از مصیبتها این است که یک آدمى که از اسلام نمیداند اسلام با سین است یا با صاد، از اسلام بیاطلاع است، از مدارک اسلام بیاطلاع است، این یک کلمه را برمیدارد و میرود پیش جوانان، میخواند و داد میزند و فریاد میزند. و جوانها را وادار به یک کارى میکند. یک نفر فقیهى که شصت سال عمرش را صرف کرده در فقه و در مدارک فقه، حالا هم وقتى که میرسد به یک حکمى و میبیند که روى مدارک نمیتواند به طور جَزْم بشود [حکم کرد]، باز با احتیاط از کنارش رد میشود. لکن این آدمى که یک روز ننشسته در فقه نظر بکند، و نمیتواند بنشیند نظر بکند، یک همچو آدمهایى خیال میکنند که حالایى که مثلًا انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود. اسلام هم باید این جورى بشود. اینها نمیفهمند یا بسیاریشان هم فهمیده هستند، لکن میخواهند اساس را از بین ببرند. (همان)
..........................................................................