❓ ذهنم متوجه این سوال
بود که تمایزهای شبکههای مختلف مجازی با یکدیگر چیست؟ با افزایش استفاده مردم از
شبکههای مجازی چه اتفاقی برای جامعه ما رخ میدهد؟ اگر ما بخواهیم در فضای مجازی
کار کنیم کدام یک ابزار متناسبتری با هویت و جنس کار ما است؟
✅ یکی از زوایای تحلیل از منظر مدل شبکهسازی حزبالله و شبکهسازی
شیطان و طاغوت است، که شبکه سازی ما شبکه حلقههای تو در تو و عرضی است و شبکه سازی
شیطان و طاغوت هرمی و طولی است.
برخی اساتید اهل فن از این
منظر شبکههای مجازی را تحلیل میکردند و مثلا میگفتند حزبالهیها در شبکههای
عرضی مثل وبلاگها موفق بودند و غیر حزبالهیها در شبکههای طولی همچون ایسنتاگرام
و تلگرام موفق بودند؛
الغرض فقط اشاره به وجود این
منظر بود اما بحث بنده تحلیل شبکههای مجازی از منظری دیگر است، اگرچه از نظر نتیجه
یکسان باشد.
✅ تفاوت اساسی که در نسبتگیری جریان حزبالهی و جریان طاغوت با مردم
وجود دارد، جهت سوق دادن مردم به سمت کلیات و جزئیات است و در گذشته در یکی از
نوشتههایم به تحلیل این بحث از زاویه عوالم وجود پرداختم.👇
✅ جریان طاغوت دائما افراد را کوچک و کوچکتر میکند، اما چطور؟ با
محدود کردن آنها به امور جزئی و جزئیتر، حال این امر جزئی فلان سلبرتی خواننده یا
بازیگر باشد یا فلان ورزش فوتبال و...
بر خلاف جریان حزب الله که
دائما ما را دعوت به اندیشه کلان در مورد امورات دنیا و ... میکند، جریان طاغوت
دائما چشم ما را از تحلیل کلان به تحلیلها و اتفاقات جزئی محدود میکند.
✅ وقتی از این منظر به مسأله نگاه کنیم، متوجه میشویم که "اینستاگرام" ولو هم به ترویج مسائل شهوانی و... نمیپرداخت، قویترین رسانه برای جریان طاغوت
بود.
✅ در دستگاه طاغوت دائما جنود جهل تقویت میشوند و در دستگاه حق
دائما جنود عقل تقویت میشوند. بحث جنود عقل و جهل را حضرت امام در شرح حدیث جنود
عقل و جهل مفصلا توضیح دادهاند. از جمله جنود اصلی جهل "عجله و شتابزدگی"
است که در رسانههای طاغوت دایما تقویت میشود، سرعت انتقال خبر اولین حرف را میزند و فرصت برای انتقال مفاهیم و فهم وجود ندارد و انسانها برای شنیدن یا بررسی هر
خبر چند لحظه بیشتر فرصت ندارند. رسانههای طاغوتی عملا انسانها را به حماقت که
از جنود جهل است میکشانند.
اما تمرکز جریان حزبالله در
انتقال مفاهیم با صبر و حوصله بیشتر برای حاصل شدن فهم به عنوان یکی از جنود عقل
است، مثلا در جریان حزبالله کتاب نقشی اساسی دارد و رسانههایی چون وبلاگ بسیار
کارآمدتر هستند.
✅ در نگاه دینی انسانها دائما دعوت میشوند که کلان بنگرند و تحلیل
کنند و سهم خود را در آبادانی دنیا از منظر اصلاح کلان پیدا کنند، چرا که مراتب
عالم از کل به جزء است و اگر کل اصلاح شود جزء نیز اصلاح میشود اما در نگاه طاغوت
دائما به هر بهانهای شما را از توجه به کل، به توجه به جزء معطوف میکنند و حتی
وقتی بحث از اصلاح گری و عدالت خواهی میشود نیز شما را به جزءها محدود میکنند
حالا این جزء مبارزه با بهائیت یا انحرافات جوانان در قبل از انقلاب عوض مبارزه با
شاه و رأس طاغوت باشد یا مبارزه با این ویلاسازی و آن مورد جزئی در بعد از انقلاب، در حالی که ظرفیت مهم و عظیمی از قانون سازی و گفتمان سازی به برکت انقلاب
فراهم شده، باشد!
✅ این جهتگیری را در امور مختلف میتوان تطبیق داد، مثلا:
🔹در بحث اندیشه دینی و علم کلام گفته میشود، توحید پایه
و اساس همه عقاید دیگر است و اگر این اندیشه کلی و اساسی بسیار خوب فهم شود بقیه
اعتقادات درست فهم میشود اما اگر آن را رها کنیم و از امور جزئی شروع کنیم هرگز
نمیتوانیم به نتیجه برسیم.
🔹در بعد سیاسی مثلا یک جریان دعوا را میبرد روی اینکه
ترامپ بد است نه آمریکا و دعوا را جزئی میکند اما جریان دیگر دعوا را به سمت کلی
سوق میدهد و میگوید نه این آمریکا است که شیطان بزرگ است و اصلا دعوا هم آمریکا
نیست دعوا استکبار و محوریت آن است.
🔹 یا در بعد سیاست داخلی مثلا یک جریان دعوا را جزئی میکند و میگوید فلان
آقای وزیر خارجه یا رئیس جمهور نا کارآمد است و باید عوض شود اما یک جریان دعوا را
کلی میکند و میگوید نه اینها معتمدترین و خوبترینهای گفتمان شما هستند و این
گفتمان شماست که ناکارآمد است.
سلام کاکو استفاده کردم اما بنظرم اسلام امور کلی و جزئی رو با هم داره و به نفع کلی از جزئی نمی گذره و بالعکس این ترجیح امور کلی به امور جزئی از ذهن فلسفی حوزوی منشأ داره چرا که فلسفه ی ما هنوز نتوانسته خودش را در متن حیات زنده جامعه بکشاند و اما غرب فلسفه اش رو به متن جامعه تبدیل کرده حال چون ما نتوانستیم این کار را بکنیم اولویت دادن کلی به جزئی فکر نمی کنم دقیق باشد
امروز ما نیاز به یک نظام فکری جامع از کل تا جزء داریم که جز و کل ما را درست ترسیم کنه
نظر خودم راجع به اینستا اینه که اتفاقا اینستا به یک معنا کل نگره چون ساحت متن تصویر صوت را هم زمان درگیر میکنه
پاسخ بنده به نظر دوست عزیزم:👇
سلام کاکو چیزی که در این متن تلاش داشتم نشون بدهم گذشتن از جزء به نفع کل یا نپرداختن به جزئیات و یا جدا بودن جزئیات وکلیات نیست،
بلکه جزئات انعکاس کلیات و در امتداد آن است، حرف من سوق دهی دو جریان در دو جهت مختلف هست.
در نگاه آسمانی اگر شما کلان رو نبینی و نفهمی هر چقدر به جزئیات بپردازی بدتر گمراه میشوی، وقتی باید رفت سراغ جزئیات که کلیات را خوب فهمیده باشیم و حل کرده باشیم. این به معنای کنار گذاشتن جزئیات به نفع کلیات نیست بلکه به معنی اولویت فهم و حل کلیات بر جزئیات است.
ذهن فلسفی حوزوی هست که قراره امتداد پیدا کنه در امور عینی خودش رو تطبیق بده و غرب هم به تعبیر شما همین کار رو کرده و در اینجا هم بنده سعی کردم از یک ذهن فلسفی به امتداد عینی و خارجی بیاندیشم. اگر بدون ذهن فلسفی برویم سر وقت پدیدههای مختلف، اساسا آنها رو درست فهم نمیکنیم.
همون امامی که همه قبولش داریم میفرمایند: اقل مراتب سعادت این است که انسان لااقل یک دور فلسفه بداند و توضیح میدهند که تا مراتب مختلف عالم رو نشناسیم درست نمیتونیم در اونها سیر کنیم. همون امام در آخر عمرشون گورباچف رو دعوت میکنند برای شناخت انقلاب اسلامی متون فلسفی ما رو بفهمند و بخونند.
نظام فکری که از کل شروع میشود با ذهن فلسفی حوزوی حاصل میشود.
در مورد اینستا هم این یک حسن هست که ساحت متن و تصویر و صوت رو درگیر میکنه اما این حسن در جهت جزئی نمودن گزارهها و عدم فهم مسائل کلان بکار گرفته شده، یعنی ابزاری قدرتمند شده برای پرداختن هرچه بیشتر به جزئیات و این را اگر در جهت گیری کلی طاغوت در به اشتباه انداختن مردم به وسیله نپرداختن به کلیات و مسائل کلان و محدود کردن به جزئیات ببینیم کار کرد اینستا در دستگاه رسانه طاغوت آشکارتر میگردد.
دریافت عنوان: مدیریت اذهان در آمریکا حجم: 12.6 مگابایت
📝 چند وقتی
بود یکی از بستگان مُسن ما سکته کرده و او را در بستر نگهداری میکردند، روز به
روز حالش بدتر و علائم حیاتی او کاهش پیدا میکرد. روزهای آخر مثل یک تکه گوشت شده
بود و از روی نبض متوجه زنده یا مرده بودن او میشدند، با سُرنگ از طریق بینی به
او غذا میدادند و پوشک او را هم روزانه عوض میکردند.
📝 یکی از نوههای
جوان خانواده ایشان پرسیده بود آیا واقعا ما وظیفه داریم به هر زجری برای پدر بزرگ
و خودمان، ایشان را زنده نگهداریم؟ و این صحبت، موجب ناراحتی پدر و دیگران شده
بود.
📝 همین سوال
سالها بعد از وفات پدر بزرگم برای من نیز وجود داشت؟ پدر بزرگم بعد از مدتها
بستری بودن در خانه و زخم بستر و مشکلات فراوان، وقتی سکته دوم را روی سکته اول
زد، چند روز آخر زندگی را در بیمارستان سپری کرد.
📝 در بیمارستان،
با اینکه چند روز بود هیچ تکانی نخورده بود و تقریبا یک روز بود، حتی لبهایش را
هم تکان نداده بود، وقتی پرستار خواست درون بینی او لوله وارد کند، آنقدر بر او
سخت شد که هرچه توان داشت جمع کرد و دست پرستار را گرفت. در بیمارستان لباسهایش
را در آورده و از این تخت روی آن تخت میبردند و با زور دستگاهها و لولههای
متعددی که به او وصل بود با هزینه بسیار زیاد ۳ یا ۴ روز دیگر زنده ماند.
📝 وقتی
خانواده آن آشنایمان مسأله پیش آمده را با من مطرح کردند، اگرچه برایشان تلخ بود
ولی قبح سوال آن جوان را شکستم و بحث را با اشاره به بحث آتانازی را مطرح کردم.
✅ آتانازی در فارسی «خوشمیری»،
«مرگ آسان»، «به مرگی»، «مرگ با وقار»، یا «مرگ بدون بیحرمتی» نیز گفته شده و بر
سه قسم است:
۱_ نوع فعّال
که با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی بیمار خاتمه داده میشود.
۲_ نوع
انفعالی، به صورت خودداری از ادامهی مداوا و زنده نگاه داشتن بیمار محتضر.
۳_ نوع غیر
مستقیم که با قرار دادن داروهای به مقدار زیاد در دسترس بیمار تا بیمار شخصاً به
زندگی پررنج خویش پایان دهد.
✅ از مراجع سوال شده است که حکم
آتانازی در هر یک از حالات مذکور چیست؟
🔹امام خامنهای
میفرمایند:
👈حفظ محتضر و تأخیر
مرگ او واجب نیست، بنابراین قسم دوّم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او
باشد، مثل دو قسم دیگر جایز نیست.
🔹آیتالله
مکارم میفرمایند:
👈تا آن مقدار که
امید به بازگشت حیات دارد، در صورت توان درمان را ادامه دهد و بیش از آن وظیفه ای
ندارد، ضمن اینکه اگر یقین به عدم بازگشت دارد، میتواند وقتی مواد دستگاه تمام شد
از ادامه آن بپرهیزد ولی قطع دستگاه جایز نیست.
📝 جدا از مسأله
هزینهها بسیار زیاد، صرف رنجهای بسیاری که افراد طی مراحل درمانی خود میکشند و
شرایط برای آنها از جهات مختلف پوشش، نظافت و... بسیار سخت میشود و نیز عمومیت
داشتن این مسأله برای بسیاری از خانوادهها، موجب ضرورت پرداخت بیشتر به این مسأله
است.
📝 یکی از
دوستان طلبه میگفت:
👈«حفظ حیات
مؤمن واجب است و این محل اجماع همه فقها است و این حرفها که جان انسان را با
مسائل مادی میسنجند از نگاه غرب و تاثیرات آن نتیجه شده است.
بارها شده
است که افرادی به کُما رفتهاند ولی بعدا دوباره به حیات طبیعی برگشتهاند، افرادی
سکته کردهاند و به شرایط شبیه احتضار رسیدهاند ولی برگشته و به حیات خود ادامه
دادهاند و خلاصه بحث آتانازی برگرفته از فرهنگ غربی است و بر اساس مبانی ما حرام
است.»
📝 بنده میگفتم:
اگرچه عنوان آتانازی از غرب گرفته شده و اگرچه مسائل مادی بسار زیاد و سختیهای آن
موجب توجه بیشتر ما به این مسأله شده است اما زاویه نگاه ما به این مسأله از جهت
امور مادی نیست و اتفاقا کسانی در نقد اندیشه غرب وقتی از زاویه ما به بحث ورود میکنند،
خلاف نتیجه شما را میگیرند.
📝 نگاه غربی
همه چیز انسان را این دنیا میداند و به هر سختی و حقارتی حاضر است، هر کاری کند
تا چند روز زندگی خود در دنیا را طولانیتر کند، اما نگاه اسلامی وقتی دنیا را
مقدمهای برای آخرت میبیند و نگاه استقلالی به دنیا ندارد برای ماندن در دنیا
حاضر به تحمل هر حقارتی نیست. بسیاری از ماجراهایی که برای بیماران محتضر در بیمارستانها
رخ میدهد دون شأن انسان است. به طور مثال استاد طاهر زاده که از اساتید قوی نقد
غرب میباشند در کتاب "هنر مردن" در مورد برخی بیماران سرطانی مطالبی با
همین مضمون را میگویند.
✅ باید دقت داشت بحث ما مربوط
به تمام موارد "آتانازی" نیست بلکه در مورد کسانی است که عرفا امیدی به
بازگشتشان نباشد و صرفا برای چند روز حیات نباتی بیشتر بخواهیم، به هر شکل آنان را
نگهداریم و در استفتاء مذکور ازفقها نیز
با تفصیل مذکور آن مورد جایز دانسته شده بود.
✅ یکی از بستگانم که
فردی متواضع و مذهبی نیز است، در مجموعهای مدیر بود، رفتار این بنده خدا با سرایهدار
آن مجموعه برخلاف انتظار من خیلی سنگین و بعضا با کممحلی بود. به او گفتم چرا شما
مثلا با سرایهدار دست نمیدهید و خیلی او را تحویل نمیگیرید؟ گفت: "اگر من
با او خیلی صمیمی بشوم دیگر حرف من را درست گوش نمیدهد."
✅ فرض کنید این سرایهدار چند سال بعد مرتبهای بالاتر پیدا کند؟ به
احتمال قوی او نیز رفتاری چنین با زیر دست خود خواهد داشت و یا مثلا فرض کنید این
سرایهدار از این مجموعه بیرون برود و دوباره آن مدیر را ببیند، بسیار بعید است
علاقه و صمیمیتی بین آنها وجود داشته باشد. وقتی نوع تعامل اینگونه باشد، بسیار بعید
است آن سرایهدار خود را عضوی از آن مجموعه بداند و با دلسوزی در حفظ منافع مختلف
مجموعه به اشکال مختلف بکوشد و در انجام کارها، تنها به مواردی که در ساختار مشخصا
از او مطالبه میشود اکتفا خواهد کرد.
✅ در واقع مدل "علو طلبی" بالادستها و
"استخفاف" پاییندستها برای اثبات استعلای بالادست و فرمانبرداری پایین
دست، همان مدل تشکیلاتی و ساختاری فرعون است؛
✅ ولو بسیاری از ما، مذهبی و حتی افرادی متواضع باشیم اما ندانسته
گاهی در نوع مدیریت خود به روش طاغوتی و فرعونی تمسک مینماییم، به تعبیر قرآن در
مورد فرعون «فَاسْتَخَفَ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (۵۴ زخرف) فرعون قوم خود را تحقیر میکرد
و آنها نیز از او اطاعت میکردند.
✅ وقتی به ساختارهای نظامی بجامانده یا الگو گرفته از زمان طاغوت
توجه میکنیم عینا اجرای همین الگو به اشکال مختلف را میبینیم و نتیجه آن عقدهای
شدن بسیاری از جوانان بعد از خدمت سربازی است. حتی گاهی این الگوها در مجموعههای
مذهبی مثل بسیج و یا نهادهای انقلابی و حتی طلبگی نیز اجرا میشود و بهتر بگویم با
چشم بستن بر هر اسمی، هرجا الگوی استخفاف زیردست ولو به اشکال ضعیف را دیدیم باید
گفت آن مجموعه به همان نسبت دارای الگوی طاغوتی و فرعونی است؛
📌 مؤمن اگرچه علو دارد کما اینکه قرآن میگوید: «وَ
أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین»( ۱۳۹ آل عمران) شما بلندمرتبهترین
هستید اگر با ایمان باشید؛ اما هیچگاه علو طلب نیست کما اینکه قرآن میگوید: «
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی
الْأَرْضِ وَ لا فَسادا» ( ۸۳ قصص) این دار آخرت است، آن را اختصاص میدهیم به
آنها که نه علوی در زمین و نه فسادی را طلب نمیکنند.
✅ دوستی داشتم که مدتی
شبها نگهبان جایی بود و برای حفاظت از آنجا سگی هم آورده بود. با اینکه پسری مذهبی
بود بعد از مدتی با آن سگ بسیار اُخت شده و خیلی وقتها با آن بازی میکرد. خاطرات
بسیار جالبی هم از آن سگ برایم میگفت که هنوز یادم هست.
✅ این سوال همیشه گوشه ذهنم بود که چرا خداوند این حیوان بسیار با فایده،
وفادار و با شعور را نجس و وجود آن در هر چهار دیواری را مورد دوری ملائک از آنجا
دانسته است؟!
✅ اگرچه توجیهاتی پزشکی برای این مطلب ذکر شده است اما هیچ کدام به
دلم نمینشست و همیشه نقضها و پاسخهایی برای آنها داشتم و البته به خیر بودن
آنچه خداوند گفته است نیز اطمینان داشتم.
✅ نکاتی به ذهنم رسیده بود تا اینکه با توصیفات کتاب "توحید
مفضل" از سگ برخوردم که مؤید آنچه فکر میکردم بود.
در کتاب توحید مفضل که جملات
آن منسوب به امام صادق(ع) است از سگ به عنوان یکی از شگفتیها و آیات الهی نام
برده شده و آن را چنین توصیف مینماید:
👈 «در میان این درندگان، "سگ" چنان آفریده شده
که به صاحبش مهر بورزد و از او دفاع و حمایت و نگاهدارى نماید.
در شب تاریک بر دیوارها و بامها
بالا رود تا خانه و صاحب خود را از شرّ دزدان [و مزاحمان] نگاهدارى کند.
مهر و دوستى سگ و علاقهاش به
صاحب خود، گاه به درجهاى مىرسد که براى حفاظت از جان و مال و حیوانات صاحبش جانش
را در خطر مرگ مىافکند.
سگ چنان با صاحبش انس و الفت
دارد که همراه او در برابر گرسنگى و تشنگى شکیبایى مىورزد، راستى چرا در آفرینش
سگ این مهرورزى و مهربانى نهاده شده است؟
آیا جز براى آن است که سگ
نگاهبان آدمى باشد؟
براى آن، نیشهاى برنده، چنگالهاى
درنده و صدایى هولانگیز و وحشت آورنده پدید آمده تا دزدى که در قلمرو حفاظتى آن
سگ طمع کرده فرار را بر قرار ترجیح دهد و سگ از آن منطقه به خوبى حراست نماید.»
✅ بنده خدایی را میشناختم که اخلاق بدی داشت و رفتارهای او موجب شده
بود که تقریبا همه خانواده او را طرد کنند او نیز در خانه تنها شده و سگی برای خود
آورده و با آن انس گرفته بود.
🔹 وقتی به فرهنگ غربی که انسانها را به تنهایی میکشاند
و فرهنگ دینی که انسانها را دایما به اجتماع و ارتباط مستقیم و حضوری با یکدیگر
دعوت میکند، فکر میکنم؛
🔹 وقتی خانمها و آقایانی را میبینم که از شدت "نیاز
به توجه دیگران" خود را به شکلهای عیجب و غریب در میآورند و سگی را با خود
همراه دارند که مونس آنها شده است؛
🔸 این نکته برایم پر رنگ میشود که چه بسا وجود یک حیوان
بسیار با شعور و بسیار وفادار همان وصلهای است که غرب به ساختار ناقص خود در سبک
زندگی زده است و نهی خداوند از حضور این حیوان در خانه نیز نه از پلیدی آن بلکه از
شدت خوبی آن و اینکه مبادا این موجود که برای امری دیگری خلق شده است، بتواند برای
بشر جای فرزند و روابط خانوادگی را بگیرد، باشد.
📌 همانطور که به تعبیر امام خمینی(ره) نجاست کفار یک حکم
سیاسی و برای عدم اختلاط مسلمانان و کفار است، چه بسا نجاست سگ نیز حکمتی چنین
داشته باشد تا مبادا محاسن زیاد این حیوان که برای حفاظت و نگهبانی از اموال انسان
خلق شده است، موجب شود بشر به اشتباه افتاده و آن را جایگزین امور مقدس و ارزشمندی
چون روابط خانوادگی و اجتماعی نماید.
...........................
📝 فیلم مرتبط:👇
دریافت مدت زمان: 1 دقیقه جایگزینی سگ و فرزند وصله سبک زندگی غربی به ساختار ناقص خود...
دریافت مدت زمان: 5 دقیقه 14 ثانیه سگهایی که بیشتر از فرزند محبوباند
✅ ایشان در صحبتی همسو با ترامپ که مثلا میگوید ساقط کردن پهباد آمریکایی
تصمیمی فردی و جزئی بوده و نه تصیم حاکمیت ایران میگوید: «من شهادت میدهم که در
ایران رهبری نمیخواهد جنگ شود. مجموعه تحلیلهای ما از شخص ترامپ هم این است که
او هم نمیخواهد جنگ شود. اما واقعیت این است که جنگ دست هیچ کدام از این دو نفر نیست،
ممکن است اتفاقاتی بیافتد که کسانی هستند که هم در آمریکا هم در اسرائیل هم در
عربستان و هم در ایران که میخواهند جنگ صورت گیرد. خیلی باید هوشمندانه حرکت کنیم.»
✅ متاسفانه جریان اصلاحطلب با درست کردن برچسپ تندرو و افراطی همیشه
درصدد توجیه تفریطهای خود هستند، باید از این جماعت پرسید وقتی شما هر حرکت
متقابل و مقتدرانهای در مقابل دشمنان را افراطی گری میدانید و هر تزلزل و کرنشی
را اعتدال و عقلانیت میشناسیت پس مصداق تفریط و وادادگی در عرصه سیاسی چیست؟
مثلا ایشان در ادامه همین
جملات میگویند:
👈« آقای هاشمی رفسنجانی دوماه بعد از پایان جنگ مصاحبهای
داشت که از او میپرسند که با این تجربهای که داری نظرت در مورد جنگ چیست؟ میگوید
شاید ما میتوانستیم جلو جنگ را بگیریم. خیلی این تجربه مهمی است ما باید همه
کارهایمان در وحله اول این باشد که جلو جنگ را بگیریم.»
✅ وقتی صدام بیمنطق به کشور ما حمله کرد و ما مشغول دفاع متقابل بودیم،
جریان هاشمی به دنبال پایان دادن جنگ به هر قیمتی بود.
اما کسانی چون حضرت امام(ره)
معتقد بودند که ما در عین اینکه دنبال جنگ نبوده و نیستیم ولی در مقابل ظلم و تعدی
به خودمان هم منفعل نبوده و بایست مقاومت کنیم:
👈« این طور نیست که ما در نظر داشته باشیم جنگ بکنیم. از
اول جنگ نکردیم، جنگ نمىخواستیم، از حالا هم نمىخواهیم، بعدها هم نمىخواهیم، اما
صلحى که از جنگ بدتر است هم نمىخواهیم. ما مىخواهیم که دنیا این آدم فاسدى که این
همه فساد کرده است، باز نرود دنبالش و برایش دست بزند.{...} تکلیف ما این است که
در مقابل ظلم بایستیم و این کسى که تعدى به ما کرده است، تو دهنى به او بزنیم و تا
این قضیه را دنیا قبول نکند این جنگ هست و جنگ هم از طرف آنها هست، از طرف ما
نیست. {...}مىبینید که در نماز جمعه چه
کردند. این یک مطلبى است گفتنى، تاریخى، تا کسى نبیند آنجا را، آن منظره را نبیند،
باورش نمىآید که زن بچهاش تو بغلش است، مرد بچهاش پهلویش است هیچ حرکت نکند،
این همه فشار، هیچ حرکت نکند، از آن ور انفجار، آن نامردها، از آن طرف هم آن طور
رگبارى که ملاحظه کردید همه. مع ذلک همه هم با طمأنینه نشستهاند سر جاى خودشان و
هیچ ابداً حرکتى نمىکنند. و ملت، یک همچو ملت است.
ملت این طورى دیگر دنبال این
نیست که گوشتش ارزان است یا گران است، دنبال این نیست که کم است یا زیاد است. این
دنبال این است که اسلام را بزرگ کند. همان طورى که پیغمبر اکرم(ص) هم بوده، پیغمبر
اکرم(ص) هم این طور بوده، دنبال این بوده که اسلام تقویت بشود، {...} بنابراین، ما
باید استقامت کنیم و آن چیزى که نگرانى پیغمبر(ص) هست که نبادا ملتش استقامت نکنند
و این امر خدا را اطاعت نکنند، باید ما کارى بکنیم که این نگرانى نگذاریم در حق ما
ثابت بشود.»[1]
✅ در اندیشه مقاومت آنچه مهم است عمل به تکلیف الهی است و همانطور که
تاریخ بارها و بارها ثابت کرده است اگر امتی برای خدا قیام نمود پیروز است.
اندیشه مقاومت برخلاف تصور جریان
روشنفکر شعارگرا و انتزاعی نیست بلکه کاملا عینی و تجربهشده است، فقط تفاوت آن با
جریان به اصطلاح روشنفکر این است که خدا و ایمان به او را نیز جزو واقعیت و عینیت
و بلکه بالاترین مصدر قدرت میداند.
✅ آقای تاجزاده در قسمت دوم از سخنانشان در مقابل این شبهه که شما
به علت ترسو بودن، گزینه مقاومت را رد میکنید، میگویند:
👈 «از این شایعات و تهمتها هم که اینها ترسو هستند خیلی
نمیترسیم، ما اگر ترسو بودیم به رهبر انتقاد نمیکردیم. هیچ چیزی در این کشور
مجازات و جریمهاش بیشتر از این نیست که به شخص رهبر انتقاد کنید. آنجایی که صلاح
بدونیم انتقاد میکنیم و آنجایی هم که به مصلحت کشور بدانیم دفاع میکنیم.»
✅ خب لابد اگر هیچ چیزی در این کشور مجازاتش و جریمهاش بیشتر از
انتقاد از رهبری نیست و ایشان و اصلاحطلبها هم از رهبری انتقاد میکنند، پس ایشان
الان در فضا یا سلولی مخوف و زیر زمینی دارند سخنرانی میکنند!نشریات و سایتهایشان هم درون اوقیانوسها چاپ
و منتشر میشود! دولت و مجلس هم که لابد در دست موجوداتی فضایی است که اصلا با
شعار تکرار میکنم رأی نیاوردهاند!
✅ آقای تاجزاده در ادامه سخنانشان میگویند:
👈«اما برای ایران میترسیم برای آیندهیمان میترسیم. نمیخواهیم
ایران به سرنوشت خیلی از کشورهای منطقه دچار شود که تازه بعد از صدها هزار کشته و
میلیونها آواره و خراب شدن زیرساختهایش تازه اگر ثبات بخواهند باید بیایند بنشینند
باهم صحبت کنند. افغانستان، سوریه، لیبی، همه این است. اگر این کاری که اسد در سوریه
میکند اگر ۶ سال پیش از این همین کارها را آنوقت قبول میکرد که ما قانون اساسی
را عوض کنیم. انتخابات آزاد بگذاریم همه بیاییم در صحنه والله و بالله در صوریه
جنگ داخلی رخ نمیداد.»
✅ متأسفانه جریان اصلاحطلب، وقتی سخن از مقاومت میشود ایران را با
"لیبی و قذافی" مقایسه میکنند. چون سرنوشت گذشته و آینده خود را به علت
مشابهتهایشان یکی میدانند. اصلاح طلبها همان جریان چپ تندرو ابتدای انقلاب
بودند که همان زمان هم، چون قذافی اشتباه میکردند و همچون قذافی در دام افراط افتاده
بودند و بعدها نیز همچون قذافی به تفریط و دام باج خواهی آمریکا افتادند.
✅ مقایسه دیگری که اصلاحطلبها دائماً انجام میدهند تشبیه شرایط ایران
به سوریه است که علت جنگ داخلی در سوریه، نبود آزادی در انتخابات و دیکتاتوری بوده
است که ما نیز اگر چنین نکنیم دچار همان سرنوشت میشویم!
🔹اصلاحطلبان و امثال تاجزاده:
🔸از یک سو با فرافکنی جمهوری اسلامی با برگزاری میانگین یک
انتخابات کاملا آزاد در هر سال با بالاترین درصد مشارکت مردمی و جابجایی قدرت بین جریانهای
کاملا متفاوت را به حکومت غیردموکراتیک بشار تشبیه میکنند؛
🔸و از سویی چشم بر نقش اصلی جریان صهیونیستی آمریکایی در
بحران سوریه، برای اجرای طرح خاورمیانه جدید و زدن عقبه حامی حزب الله میبندند.
🔹اگرچه سوریه برخلاف ایران
نظامی غیر دموکراتیک و حتی خودکامه داشت اما دیگر کشورهای مختلف عربی و متحد آمریکا
نیز همه حکومتهایی به همین منوال داشته و دارند اما هیچ کدام دچار جنگ داخلی و
بحران کنونی سوریه نشدند.
🔹مسأله اصلی که موجب بحران سوریه و جنگ داخلی گردید، تمایل
سوریها به جبهه مقاومت و حمایتشان از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه و تلاش جریان صهیونیستی
برای زدن عقبه حامی حزب الله و تضعیف محور مقاومت بود.
🔹عامل اصلی به راهانداختن جنگ داخلی #سوریه و خلق داعش
و گروهای معارض، شکست مذاکرات سوریه با غرب برای بازپسگیری سرزمینهای اشغالی
جولان و تقویت رابطه سوریه و جریان مقاومت بود؛
✅ آقای تاجزاده در قسمت سوم از صحبت خودشان میگویند:
👈«ما باید قاطع بایستیم همه کار خودمان را هم بکنیم در
چهارچوب برجام هم باید کارمان را بکنیم و باید برویم به سمت اینکه متناظر با آمریکاییها
ما هم رفتار بکنیم. رفتار متناسب، آمریکا شرط میگذارد ما هم شرط بگذاریم. تلفن میدهد
تلفن دهیم. بگه من آماده مذاکره هستم، بدترین نوع دیپلماسی این است که ترامپ از آن
طرف برای ما ناو میفرستد، پرچم مذاکره را هم او میگیرد دستش، ما بگوییم که ما
مذاکره نمیکنیم. ما که با این دولت و آن دولت کاری نداریم که! برای ما منافع ملت
ایران و مصلحت کشور مطرح است. اعلام میکنیم اگر این شرایط ما پذیرفته شود با هرکسی
در آمریکا باشد مذاکره میکنیم. این شرایط پذیرفته نشود مذاکره نمیکنیم.»
✅ آنچه متعارف تمام نزاعها و جنگها در عرف تمام کشورها در طول تاریخ
به صورت مشترک بوده است، اینکه مذاکرات دو طرف متخاصم در شرایط آتش بس رخ میداده
است. اما این دوستان که ولع مذاکره با آمریکا چشم و گوششان را بسته است، در شرایطی
که آمریکا مشغول تهدیدها و تحریمهای مختلف است و هر روز یک ادعای و سناریو جدید و
یک نوع تحریم جدید با واسطه و بیواسطه برای ما درست میکند، فریب تلفن دادن ترامپ
را میخورند.
آنقدر بچهگانه اما محکم صحبت
میکنند که انسان شک میکند حتی یک دقیقه به حرف خودشان فکر کرده باشند. کدام شرایط
شما را آمریکا پذیرفت؟ و در کدام مذاکرات به تعهدات خود پایبند ماند؟ مذاکرات
الجزایر؟ آزادی گروگانهای لبنانی و مکفارلین؟ افغانستان؟ هستهای و برجام؟ در
کدام یک تا کنون آمریکا به تعهدات خود عمل نموده است؟
به تعبیر قرآن: «فَقاتِلُوا
أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون» با
رئوس طاغوت بجنگید چرا که آنها عهد شکن هستند، شاید حاصل مبارزه شما این شود که
عهدشکنی خود را کنار بگذارند.
✅ آقای تاج زاده در ادامه راهکار داخلی را نیز برگزاری انتخابات
آزادبدون نظارت استصوابی مطرح میکنند.
🔹 اما نظارت یا استطلاعی است یعنی صرفا اعلام نظر بدون
حق تصرف در رد یا تایید صلاحیت و یا نظارت استصوابی که حق تایید و رد نمایندگان نیز
وجود دارد و این طبیعی است که صرف اطلاع دادن بدون حق رد و تایید نمایندگان هیچ فایدهای
ندارد.
🔹 پس ادعای شما لابد سیاسی عمل کردن شورای نگهبان در رد
و یا اعلام عدم احراز صلاحیت نمایندگان مد نظر شما است و اگر چنین است پس دولتهای
مورد حمایت شما چطور به قدرت رسیدهاند؟ نمایندگان مورد حمایت شما چطور چندین دوره
اکثریت مجلس را در دست داشتهاند؟ اصلا خود شما چطور چندین سال در جمهوری اسلامی
مسئول بودهاید؟!
🔹 و اصلا اگر هم نمایندگان و افراد خیلی خاصی دارید که
نمیتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند و کارآمدی گفتمان شما را ثابت کنند،
چرا لطف نمیکنید این افراد را در انتخابات شورای شهر که نظارت شورای نگهبان را
ندارد شرکت دهید و شاهدیم که نتیجه خاصترین گزینههای شما، میشود شورای شهر
تهران با گزینههای سیاسی مثل آقای نجفی برای شهردای؟!
🔺ابهاماتی تکان دهنده از پشت صحنه واگذاری پالایشگاه بزرگ کرمانشاه به بخش خصوصی از زبان نماینده مجلس؛
🔺پالایشگاهی که سال ۹۰ به مبلغ ۱۸۰۰ میلیارد تومان واگذار شده بود، در این دولت مجددا پس گرفتند و پس از سه سال تنها ۱۸۰ میلیارد تومان فروختند، آن هم قسطی!
🔺فقط قیمت زمینهای این پالایشگاه که در وسط شهر کرمانشاه است، بیش از ۲۰۰۰ میلیارد تومان است!👇
🔺در حالی که دولت چوب حراج به سرمایههای پر بازده ملی زده است و شرکتها و کارخانههای اساسی کشور را به قیمتی بسیار نازل به اسم خصوصی سازی به افراد خاص میدهد، گاهی هم شرکتهای خصوصی را با قیمتی بسیار نازل به مصادره دولت در میآورد!
سال گذشته عملا نیمی از سال فرصت واگذاری پیدا کردیم و در این فرصت چیزی حدود ۵۵ بنگاه را واگذار کردیم. امسال حتی اگر بتوانیم دو یا سه برابر این را نیز واگذار کنیم، باز بنگاههای بسیاری برای سال ۹۹ باقی خواهد ماند.
🔺سالهای گذشته با خصوصیسازی هپکو اراک، ماشینسازی تبریز، نیشکر هفت تپه، آلومینیم هرمزگان، پالایشگاه کرمانشاه و بسیاری موارد دیگر دهها هزار میلیارد تومان اموال مردم به اسم خصوصیسازی، به عدهای خاص و بیتجربه در آن زمینهها داده شد تا با زمین خوردن این شرکتها، به توسعه بیکاری در کشور کمک شود!
🔹حال خبر میرسد ۶۰۰ بنگاه دولتی برای سال ۹۸ منتظر واگذاری هستند و جالب آنکه رئیس سازمان خصوصیسازی اظهار میکند هرچقدر هم که تلاش کنیم باز بنگاههای بسیاری برای واگذاری در سال ۹۹ باقی خواهد ماند!
🔺 فراموش نکنیم باندهای قدرت اقتصادی شکلگرفته در اقتصاد دولتی میرحسین و سپس اقتصاد آزاد دوران هاشمی در دورههای بعد چرخهای سیاست و رسانه را نیز بدست گرفتند و هر تلاش و صدای ناهمسو با خود را در نطفه خفه کردند، این مسیر استمرار همان ریلگذاری هاشمی است.
🔺پوری حسینی: رییس ستاد انتخاباتی حسن روحانی در آذربایجان شرقی و رییس سازمان خصوصی سازی در دولت روحانی؛
مسئول فروش اموال دولتی به اسم خصوصیسازی و خریدار مجتمع گوشت اردبیل به اسم خصوصیسازی!👇
🔺خرید مجتمع گوشت اردبیل توسط پوری حسینی بدون پرداخت پول!
🔺وقتی چنین کسی مسئول خصوصی سازی کشور شود نتیجهاش افزایش رانت و ویژه فروشی اموال بیتالمال خواهد شد.
🔺 معاون سازمان خصوصی سازی بعد از چندین بار طفره رفتن، شفافیت قرارداد واگذاری ها را خلاف قانون میداند!👇
🔺 مزایدهها آزاد نیست و اهلیت خریداران مورد بررسی قرار نمیگیرد.
نتیجه اینکه: کارخانه هپکو اراک ، نی شکر هفت تپه، گروه ملی فولاد اهواز، ماشین سازی تبریز، کشت و صنعت مغان و مجتمع صنعتی گوشت اردبیل و ... در آستانه ی تعطیلی قرار میگیرند!
🔺با تحصیلات ابتدایی تبدیل به بزرگترین دریافت کننده ارز جهانگیری!!!
🔺گزارش ۲۰:۳۰ ازماجرای دو اخلالگر بزرگ ارزی که توسط اطلاعات سپاه دستگیر و به ۲۰ سال زندان محکوم شدند،
🔺وقتی فردی با تحصیلات ابتدایی تبدیل به بزرگترین دریافت کننده ارز جهانگیری میشود و با رابطه و سندسازی هیچ وارداتی انجام نمیدهد؛
🔺عجیبتر اینکه با پول فروش این ارزها در بازار آزاد و بدون شرکت در مزایده کارخانه چندهزار میلیارد تومانی ماشینسازی تبریز را به قیمت کمتر از ۶۹۰ میلیارد تومان خریداری میکند و اجزا و املاک آن را میفروشد!
✅ بلافاصله بعد از وفات حضرت امام(ره)، هاشمی علی رغم تجربه شکست و بدعهدی آمریکاییها در مذاکرات الجزایر و مکفارلین مجددا تصمیم داشت پرونده مذاکره با آمریکا را باز کند. روحالله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نقل می کند:
✅ اولین گام برای باز شدن فضای مذاکره با آمریکا را معاون پارلمانی رئیسجمهور یعنی عطاء الله مهاجرانی برداشت. مهاجرانی در ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹، در مقالهای با نام "مذاکره مستقیم با آمریکا" به نقد گفتمان ایستادگی مقابل آمریکا و لزوم مذاکره مستقیم به آمریکا میپردازد.
✅ مقاله مهاجرانی بسیار جنجال برانگیز شد و نقد و پاسخهای بسیاری را به دنبال داشت تا اینکه ۶ روز بعد، امام خامنهای در سخنرانی عمومی خود به بحث مذاکره با آمریکا و مقاله مهاجرانی پرداختند:
👈 «و اما مسئلهای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. ... من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم… من معتقدم، آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند.
من بارها این نکته را عرض کردهام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را میخورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است...
مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل میشود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه میخواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما میخواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید» والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست...
چه سادهلوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بیاعتقاد به اصول انسانی و حقوق بینالملل بنشینیم. آمریکاییها، به اصول و حقوق بینالملل، اعتقادی ندارند.
دولت آمریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربرىِ چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت آمریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیسجمهور فعلی امریکا، (بوش پدر) به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، اینطور هستند.» [بیانات در دیدار با معلمان ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹]
✅ بعد از این صحبتها جو سنگینی علیه مهاجرانی پدید میآید و رهبری بلافاصله در همان روز برای جبران فشارهای احتمالی، نامهای برای دلجویی به وی مینویسند:
👈 «من یک فکر را تخطئه کردهام و نیت توهین به کسى نداشتهام و اگر بدون ارادهى من به شما توهین شده است، از شما عذر مىخواهم. ... شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیهى شما در مقالهى «مذاکرهى مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»
✅ اما هاشمی دستبردار نبود، او عقیده داشت راهحل مشکلات کشور از مسیر مذاکره با آمریکا میگذرد و تلاش داشت به هر قیمت این مسیر را باز کند. او در خاطرات مربوط به ۱۶ اردیبهشت ۶۹ یعنی ۴ روز پس از سخنان رهبری، مینویسد:
👈 «شب با رهبری جلسه داشتیم… درباره صحبتهای روز چهارشنبه (۱۲ اردیبهشت) ایشان، به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی صحبت شد و نیز موضع گیری صریحی که ممکن است در آینده، لازم شود از آن عدول کنند؛ چون نفس مذاکره اشکالی ندارد؛ گرچه در حال حاضر مناسب نیست.»
✅ اما امروز در نبود هاشمی، شاهدیم همان کسی که اولین مقاله در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا را نوشت، امروز به این نتیجه رسیده است که مذاکره با آمریکا بیفایده است و مسیر مقاومت بوده است که جواب داده است.👇
✅ با یکی از دوستان اصلاحطلب شیرازی در مورد ماجرای حمله به "علی مطهری" صحبت میکردم، به او گفتم برخی از این کسانی که به او حمله کردند را از نزدیک میشناسم. با روحیاتشان بسیار آشنا هستم یک سری آدمهای بیکله و بیمطالعه که یک نفرشان برای بازی سازی جریان رسانهای اصلاحاتچیها کافی است.
✅در ماجرای "مسجد قبای شیراز" برخیشان ناخواسته و ندانسته کامل کننده پازل دشمن بودند.
در این ماجرا هم یکی از دوستانم که با آنها صحبت کرده بود گفته بودند: «به ما گفتند اینها میخواهند شیراز را بکنند پایگاه اصلاحات و شما باید بروید درسی به آنها بدهید تا دیگر این خیال خام از سرشان برود!»
✅ تحلیل من این بود که ماجرای حمله به "علی مطهری" در شیراز یک بازی از قبل طراحی شده برای مظلوم نمایی اصلاحاتچیها بود، مثالهایی از آمدن "بهزاد نبوی" در دهه هفتاد به قم و یا برخی رفتارهای "صادق زیبا کلام" در قم که خودم دیده بودم را میزدم.
✅ مبنای اصلی تحلیلم نیز این بود که رخ دادن این ماجرا و امثال آن هیچ سودی که برای جریان حزبالله نداشته و ندارد بلکه بهترین دستآورد برای جلب قلوب مردم و مظلوم نمایی جریان اصلاحات و ایجاد نفرت از جریان حزبالهی است و امثال این اتفاق، نسخه نخنما چندین و چند باره، سالهاست توسط نیروهای اصلاح طلب صورت گرفته.
برای اینکه ببینیم یک ماجرا به چه کسی و کجا وصل است ببینیم سود آن ماجرا تهش به چه چه کسی و کجا میرسد؟
✅ شاید و به احتمال قوی حتی "علی مطهری" نیز همچون "حجاریان" از این بازیها و طعمه شدنشان خبر نداشته باشد اما اصل بازی چون به سود جریان اصلاحات و تکراری است و نیروهای مجری آن یک سری نیروهای بیاطلاع و افراطی جریان حزبالهی و نه نیروهای نخبه و با بصیرت هستند، این احتمال بسیار تقویت میشود که ماجرا یک بازی طراحی شده توسط خود اصلاحاتیها بوده است که چند جوان خام را به هر شکل ممکن تحریک کنند و طعمهای را مجروح و خلاصه جو مظلوم نمایی را در اذهان مردم در دست بگیرند.
✅ او حرفهای من را قبول نداشت و میگفت: «اگرچه مطهری خودش شکایتش را پس گرفت اما چرا قانون به عنوان "مدعی العموم" پشت این قضیه را نگرفت؟»
✅ میگفتم: «چون او خودش شکایتش را پس گرفت و اتفاقا این خودش برای من مؤیدی است که نخواستهاند گند قضیه در بیاید؟! اما چرا مدعی العموم وارد ماجرا نشده است؟
🔹چون دستهای پشت صحنه به این راحتیها خودشان را نشان نمیدهند و نمیشود نقش آنها در ماجرا را روشن کرد؛
🔹چون جریان رسانهای این قدرت را دارد که از منافقان تروریست و قاتل، برای اغراض سیاسیاش شهید مظلوم درست کند.
✅ وقتی جریان رسانهای اصلاحاتچی این قدرت را دارد که اذهان مردم را اینطور به انحراف بکشاند ارادهای هم برای پیگیری ماجرا به عنوان مدعی العموم شکل نمیگیرد.
✅ هرچقدر هم که دادگاه بخواهد شفافسازی کند و مثلا دادگاه "کرباسچی" با فساد اقتصادی را مستقیم در تلوزیون پخش کند اما از او یک قهرمان میسازند، یا اعتراف به قتل "محمد ثلاث" را پخش کند اما حکومت را برای اعدام مظلومانه او! محکوم میکنند، یا مثلا در همین ماجرای محمد نجفی که اعتراف کرده زنش را با گلوله کشته اما ماجرا را برعکس کردهاند، یکی عکس خبرنگارها که اطراف او جمع شدهاند را با عکس کفتارها که اطراف طعمه جمعشدهاند مقایسه میکند، یکی صدا و سیما را بیشرف خطاب میکند که چرا فیلم اعتراف نجفی را پخش کرده، یکی مقتول را نفوذی اطلاعات و سپاه معرفی کرده دیگری نسبت زنا به مقتول داده و خلاصه با پروپاگانده تبلغتاتی مجددا شروع کردهاند جای قاتل و شهید را عوض کردن.»
✅ یکی از اساتیدم میگفت: به یکی از دوستان دانشجویم که میخواست برای ادامه تحصیلات و ادامه زندگی به اروپا برود، گفتم میروی و مطمأن باش که در مسائل دینیات مثل مجالس و برنامههای مذهبی بسیار ضعیف خواهی شد.
بعد از چند سال همان بنده خدا از آلمان به من زنگ زد و گفت حاجآقا یادت هست آن مطلب را گفتی، امروز زنگ زدهام بگویم نه تنها برنامههای مذهبیام کم نشد بلکه اینجا منظم در برنامههایی که در ایران نمیرفتم هم شرکت میکنم و هیائت و دعای کمیل رفتنم و... همه بهتر هم شده است.
✅ از صحبتهای استاد بنده که اختلافاتی در برخی تحلیلها با ایشان داشتم این نتیجه گیری یا سوال مطرح میشد که پس لابد جامعه چندان هم بر فرد تاثیر ندارد یا اینکه برای دیندار بودن لازم نیست حتما در یک جامعه دینی حضور داشته باشیم.
✅ بنده در مقابل نتیجه گیری و تحلیل ایشان عرض کردم ما باید در دین شناسی خودمان و اهمیت نقش "تحت ولایت چه کسی بودن" یک تجدید نظر کنیم و در مورد کسانی که در خارج ماندهاند اما نه برای تحصیل و بازگشت به کشور یا به علت وجود مشکلاتی که امکان بازگشت به کشور برای آنها فراهم نیست، این روایت از کتاب کافی از امام صادق(ع) را خواندم که:
🔸خداوند ابایی ندارد که عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولیخدا و از سوی او نیست، دینداری و زندگی کرده است ولو در اعمالش پاک و متقی باشد
و خداوند ابا میکند از اینکه عذاب کند امتی را که تحت ولایت کسی که ولی خدا و از سوی اوست، دینداری و زندگی کرده اگرچه در اعمالش ظالم و گناهکار باشد.
و همچنین به این روایت از امام صادق(ع) استناد کردم که:
🔸«هرکس حقوق بگیر بنیعباس که ظالمان زمان ایشان هستند بشود و اسم او در دفتر اداری آنها ثبت باشد خداوند در روز قیامت او را بصورت خنزیر یعنى خوک محشور خواهد کرد.»
✅ یکی از اساتید دیگرم که از مبلغان بین المللی نیز هستند، در صحبتهایشان به مدعی آن دانشجو، صحه میگذاشتند و میگفتند که بسیاری از کسانی که به خارج از کشور مسافرت میکنند نه تنها برنامههای مذهبی گروهی آنها کم نمیشود بلکه بیشتر هم میشود اما با تحلیلی متفاوت از تحلیل اول.
🔹امور فرهنگی اگرچه به مرور زمان و اندک اندک تولید و زایل میشوند اما نهادینه شدن و همچنین زایل شدن برخی امور در فرهنگ و هویت یک جامعه گاهی به دههها و یا قرنها طول میکشد.
🔹جامعه ایران از جوامعی است که برخی عقاید و رفتارهای مذهبی بعد از قرنها نه تنها در آن به فرهنگ عمومی تبدیل شده است بلکه بخشی از هویت این مردم شده است.
🔹معمول افرادی که از کشور خود به کشورهای دیگر هجرت میکنند به راحتی در فرهنگ کشور جدید پذیرفته نمیشوند و هرچقدر هم که تلاش کنند آخر یک غریبه هستند و همیشه به چشم یک فرد خارجی به آنها نگاه میشود، به همین علت این افراد برای هویت بخشی به خود و احساس شخصیت داشتن، تلاش میکنند مسائلی که از هویتهای فرهنگی و اجتماعی کشور اصلی آنها است را زنده نگه دارند از جمله این امور نیز مراسمات مذهبی اجتماعی آنها است که در کشورشان به بخشی از هویت اجتماعی آنها تبدیل شده است.
🔹شاید برخی از این افراد در کشور خودشان که بودند هم به مجالس مذهبی نمیرفتند اما در خارج از کشور چون نیاز به هویت بخشی به خود پیدا میکنند، به این مجالس میروند، چون این امور به آنها احساس شخصیت و هویت میدهد.
......................................
📝 منابع:
[۱] الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ۱، ص: ۳۷۶.
[۲] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ ص: ۲۶۱وبحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۷۲، ص: ۳۷۲.
✅ دیشب با یکی از دوستان اصلاحطلبم صحبت میکردم، گفت: "دیدی نجفی چه آبرویی از اصلاحطلبها برد!"
گفتم: بگذریم از من میشنوی وارد این ماجرا نشو و اصلا نظری نده که چه شده، واقعا معلوم نیست چی شده چی نشده، بحث آبرو و جان چند نفر در میان است و تا دادگاه رای قطعی نداده من جرأت ندارم هیچ حرفی بزنم و...
✅ ساعتی بعد نزد یکی از دوستان حزبالهی بودم و باز او بحث نجفی و خبری که منتشر شده را باز کرد، به او گفتم نقد ما به جریان اصلاح طلب و ورود ما اصلا از این جنس نیست، نقد ما به اندیشه و رفتار کلی این جریان است و تنزل دادن چالش ما با این جریان به این مباحث در واقع باختن قافیه است و...
✅ اما امروز دیدم که ظاهرا دوستان اصلاحطلب هم جارچی گرفتهاند که "ایها الناس با تقوا باشید." "به این مساله ورود نکنید،" "آبروی یک نفر است،" "اشتباه یک نفر را داد نزنید" و خلاصه استفاده ابزاری دوستان از اخلاق و تقوا دوباره گل کرده و میگویند این ماجراها را سیاسی نکنید و این ماجرا ربطی به اصلاحات و... ندارد.
✅ بله نباید به این ماجرا ورود کرد، ولی:
🔹وقتی اسم آن مداح معروف را گذاشتید "فلان هفتیر کش" تقوا و اخلاق کجا بود؟!
یک عده شروع کرده بودند به تعقیب این بنده خدا و او برای ترساندن آنها از فاصله بسیار زیاد، یک تیر هوایی شلیک کرده بود اما شما میگفتید حالم از این آدم بهم میخورد! میخندیدد و میگفتید این هم مداحشان که برایشان مناجات میخواند!
🔹 وقتی فلان قاری قرآنی که در بیت رهبری "یک یا اصلا چندبار" قرآن خوانده بود، خطایی انجام داد، سریع برای ربط دادن ماجرا به اغراض سیاسی اسم او را گذاشتید "مداح بیت رهبری" و وقتی هنوز معلوم نشده بود چه اتفاقی افتاده و اقراری هم در میان نبود و قضیه روشن نبود، تیتر میزدید تجاوز مداح بیت رهبری ...
🔹 شما که وقتی رهبری یک نفری را یک جا تأیید کرده بود و آن فرد بعدا خاطی از آب در میآمد، بازی را سیاسی میکردید و آسمان را به ریسمان میبافتید، حالا هم بدانید آقای نجفی از بالاترین سرمایههای شماست، کسی که نمایندگان شورای شهر تهران که با شعار "تکرار میکنمها" رای آوردهاند و هیچ فیلتر شورای نگهبانی هم نداشتهاند، او را برای تقریبا مهمترین کار اجرایی کشور بعد از ریاست جمهوری یعنی شهرداری تهران انتخاب کردهاند، اگر این اتفاق برای یکی از افراد مورد حمایت جریان حزبالهی رخ داده بود رسانههایی که شما دنبال میکنید چه میکردند؟
📌بله اخلاق را خواهشا سیاسی و ابزاری نکنید و همیشه با اخلاق باشید...