✅ تصور عمومی از رابطه با خدا اینطور است که خداوند منتظر است ما الان چه میکنیم تا تحت تأثیر آن یک فعلی را رقم بزند، الان ناله میزنیم خدا دلش به رحم میآید، صدقه میدهیم خداوند آن بالا نشسته و با دستان خود صدقه را میگیرد و عوض آن یک بلایی از ما رفع میشود. تکبر میکنیم خدا از آن ناراحت میشود و یک چوب برایمان تدارک میبیند.
خلاصه اینکه خدا بر اساس تک تک ما مینشیند بررسی میکند که الان چه چیزی به صلاح ما است و چه چیزی به ضرر، و آن را رقم میزند.
این تصور هم درست است به این معنا که هرچه رقم میخورد بر اساس خواست و اراده خداست و هم غلط.
✅ غلط است چون اصلا خداوند تغییر و تحولی ندارد، خدا تحت تأثیر واقع نمیشود؛ بلکه نظام این عالم همهچیزش بر اساس یک قوانین مشخص جعل شده توسط خداوند است، مثلا این قانون ثابت خداوند است که مؤمن اگر تکبر کرد؛ چوب بخورد، این قانون ثابت خداست که «الْمَصَائِبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ» مصیبتها بین همه انسانها به صورت مساوی تقسیم شده است و شما میتوانی آن مصیبتهای سهم خودت را با این صدقه عوض کنی؛ این قانون ثابت خداوند است که اگر کسی با کیفیت خاصی و از روی اضطرار به درگاه او روی آورد فرجی برایش حاصل شود و...
در واقع رابطه ما با خدا یک بازی دوطرفه است اما بازیای که یک طرف آن ثابت است و فقط ما هستیم که باید قواعد کنش و واکنش آن را بیاموزیم.
✅ این نکته به ظاهر ساده که همه چیز بر اساس قوانین ثابت الهی است، یک درس بزرگ برای ما دارد؛ اینکه همانطور که روابط فیزیکی و شیمیایی اجسام قابل حساب و مهندسی است، سرنوشتها هم همینطور است؛ سرنوشت تک تک انسانها و امتها هم همینطور است.
✅ اما کتابچه این قوانین سرنوشت، قوانین عالم، کجاست؟ همین کتابچهای که برای تبرک سر سفره عقدمان میگذاریم، یا در ماشین یا طاقچه.
همین کتابچهای که با کتاب داستان اشتباهش گرفتهایم.
🔻متأسفانه تصور خیلیهامان این است که داستانهای قرآن صرف داستانهایی است که بدانیم چه گذشت؟! انبیآء چقدر خوب بودند! و...؛ در حالی که این داستانها همان داستان قوانین عالم است.
🔻وقتی خداوند به عیسی میگوید: «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی ... جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» ای عیسی من اینگونه جعل کردهام که کسانی که از تو پیروی و اطاعت کنند تا روز قیامت بالادست کسانی که کافر شدند باشند؛ این یک قانون است که اطاعت از ولی خدا این نتیجهاش خواهد بود و ما به سادگی از کنارش رد میشویم.
✅ سکولاریسم یعنی هرچه میخواهی قرآن بخوان ولی کاری به قانونش نداشته باش، قانون را من به تو میدهم، هرچه میخواهی با خدا نجوا کن، اما کاری به قوانینش نداشته باش، قانون خط قرمز من است.
🔻 قرآن میگوید مؤمن بنبست ندارد، موسی را نشان میدهد که با جماعتی پیر مرد و پیرزن و بچه و زن و... پشت نیل گیر کرده است، این جماعت، فرعونینان را میبینند که تا دقایقی دیگر به آنها میرسند و به موسی میگویند: چه کنیم؟ موسی میگوید: فقط میدانم که قطعا خدا با من است و راهنماییام میکند. «کلاَّ إِنَّ مَعِىَ رَبّى سَیهدِینِ».
ابراهیم را گرفتهاند میگویند آتشی فراهم میکنیم و تو را در آن میاندازیم حالا میخواهی چه کنی؟ میگوید: « إِنىّ ذَاهِبٌ إِلىَ رَبّى سَیهدِین» من به سوی خدا میروم، خودش مرا راهنمایی خواهد کرد.
بعد هم نتیجه اعتماد موسی و ابراهیم به خدا را میگوید؛ این یعنی این قانون من است، مؤمن بنبست ندارد اگر به من اعتماد کند.
✅ اما ما میگوییم اگر تحریم شویم به بن بست میرسیم؛ اگر شورای امنیت فلان کند به بنبست میرسیم؛ اگر از عقاید و ایمانمان دفاع کنیم به بنبست میرسیم.
📌و خلاصه اینکه تا خودمان را در مسیر سنن الهی جاری در عالم نیاندازیم و خدایی که با قوانین ثابتش هست را هر روز تجربه نکنیم؛ نه ایمانمان رشد میکند و نه به جایی میرسیم؛ اوضاع همین است که هست، در چرخه ابتلائات دور خود میچرخیم؛ عوض اینکه با فهم صحیح ابتلائات الهی، آنها را پلههای رشد و ترقی خود قرار دهیم.
........................
📌به شرح حال بپیوندید👇