شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۷۴ مطلب با موضوع «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻این موشن‌گرافی مربوط به

total fertility rate

یعنی نرخ باروری در مقیاس کل کشورهای دنیا از ۱۹۰۰م (۱۲۷۸ش) تا ۲۰۱۶م (۱۳۹۵ش) را نمایش می‌دهد.


دریافت
مدت زمان: 10 ثانیه

🔻همانطور که مشاهده می‌کنید در این موشن حجم جمعیت هر کشور با دایره‌ای متناسب با آن مشخص شده است و عمدتا کشورهای کوچک دارای نرخ رشد بیشتری هستند و حتی برخی در این سال‌ها نیز همچنان دارای نرخ متوسط بالاتر از ۵ باقی مانده‌اند.

🔻از بازه تقریبی ۱۹۸۶م برابر با ۱۳۶۴ش، به یکباره چراغ زاد ولد در دنیا کم‌سو می‌شود و نرخ باروری تقریبا در تمام دنیا به شکل هماهنگی به یکباره پایین می‌آید.

🔻ایران نیز که در آن سال‌ها درگیر جنگ است با کمی تأخیر از کل دنیا، بلافاصله بعد از پایان جنگ در ۱۹۹۰م (۱۳۶۸ش) با سرعت خارق‌العاده‌ای خود را به قافله جهانی می‌رساند.

🔻نکته قابل توجه اینکه آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی از نیم قرن پیش از این قضیه، تقریبا از ۱۹۳۶م نرخ باروری در آنها به عدد تقریی ۲.۵ می‌رسد اما دیگر کشورها نزدیک به نیم قرن زمان‌می‌برد تا نرخ رشد جمعیت آنها کنترل شود.

🔻حال این سوال مطرح می‌شود که چطور می‌شود که بعد از آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی در یک بازه بسیار کوتاه با یک نظم مشخص این نرخ در تمام کشورهای دنیا کاهش می‌یابد؟

می‌دانیم هیچ نظمی اتفاقی نیست، این موشن گویای یک طرح جهانی برای کنترل جمعیت در دنیا است.

🔻سوال بعد اینکه چه کسانی و با چه ابزاری توان اجرای چنین طرح گسترده‌ای در دنیا را داشته‌اند و چرا؟! اگر مساله کمبود منابع غذایی و... است که خود کشورها به این نتیجه رسیده‌اند، چرا در کشورهای کوچک این رنج همچنان بالا است؟

🔻این موشن‌گرافی مربوط به

total fertility rate

یعنی نرخ باروری در مقیاس کل کشورهای دنیا از ۱۹۰۰م (۱۲۷۸ش) تا ۲۰۱۶م (۱۳۹۵ش) را نمایش می‌دهد.

🔻همانطور که مشاهده می‌کنید در این موشن حجم جمعیت هر کشور با دایره‌ای متناسب با آن مشخص شده است و عمدتا کشورهای کوچک دارای نرخ رشد بیشتری هستند و حتی برخی در این سال‌ها نیز همچنان دارای نرخ متوسط بالاتر از ۵ باقی مانده‌اند.

🔻از بازه تقریبی ۱۹۸۶م برابر با ۱۳۶۴ش، به یکباره چراغ زاد ولد در دنیا کم‌سو می‌شود و نرخ باروری تقریبا در تمام دنیا به شکل هماهنگی به یکباره پایین می‌آید.

🔻ایران نیز که در آن سال‌ها درگیر جنگ است با کمی تأخیر از کل دنیا، بلافاصله بعد از پایان جنگ در ۱۹۹۰م (۱۳۶۸ش) با سرعت خارق‌العاده‌ای خود را به قافله جهانی می‌رساند.

🔻نکته قابل توجه اینکه آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی از نیم قرن پیش از این قضیه، تقریبا از ۱۹۳۶م نرخ باروری در آنها به عدد تقریی ۲.۵ می‌رسد اما دیگر کشورها نزدیک به نیم قرن زمان‌می‌برد تا نرخ رشد جمعیت آنها کنترل شود.

🔻حال این سوال مطرح می‌شود که چطور می‌شود که بعد از آمریکا و کشورهای بزرگ اروپایی در یک بازه بسیار کوتاه با یک نظم مشخص این نرخ در تمام کشورهای دنیا کاهش می‌یابد؟

می‌دانیم هیچ نظمی اتفاقی نیست، این موشن گویای یک طرح جهانی برای کنترل جمعیت در دنیا است.

🔻سوال بعد اینکه چه کسانی و با چه ابزاری توان اجرای چنین طرح گسترده‌ای در دنیا را داشته‌اند و چرا؟! اگر مساله کمبود منابع غذایی و... است که خود کشورها به این نتیجه رسیده‌اند، چرا در کشورهای کوچک این رنج همچنان بالا است؟

🔻برخی برای تبلیغ فرزندآوری نمونه‌هایی را تبلیغ می‌کنند که چند همسر و یا مثلا عددهای دو رقمی از تعداد فرزندان در آن وجود دارد.

اما ظاهرا ترویج چنین الگوهایی در شرایط کنونی خود موجب دافعه نیز شود.

🔻فرهنگ ما یک فرهنگ عاقلانه است، اینکه هرکس با چند فرزند می‌تواند یک زندگی معقولانه را داشته باشد مختلف است اما یک قواعد کلی مشخص است و آن اینکه قرار نیست ما بخش عمده زندگی را مشغول زاد و ولد و تربیت فرزند باشیم به گونه‌ای که زمان کمک به تربیت نوه‌‌ها هم همچنان فرزندآوری ادامه یابد و فرصت توجه به فرزندان چندان مهیا نشود.

و یا از طرفی با ترس از وعده فقر شیطان «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» و یا با تنبلی و خودخواهی به یک یا دو فرزند خود را محدود کنیم و خود و فرزندانمان را در آینده تنها بگذاریم!

هیچ کدام از اینها معقولانه نیست.

🔻فرهنگ ما تمایزهایی اساسی با فرهنگ غربی دارد که نتیجه آن نرخ باروری بالاتر از نرخ کنونی خواهد بود؟

🔸 در فرهنگ دینی ما خانواده یک رکن اساسی اجتماع است و ارتباطات خانوادگی بسیار مستحکم است.

🔹پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها در خانواده حضور فعال دارند.

🔸اعتماد به خدا در روزی وجود دارد. «وَلِلَّهِ خَزَآئِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ»

🔹سبک غذا و ...

📌اگر می‌خواهیم باروری را افزایش دهیم سبک زندگی عاقلانه خود را تبلیغ و تبیین کنیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بعد از فتنه ۸۸ بود که وحید جلیلی صحبتی کرد و گفت: خواهش می‌کنم برای خدا کار بیهوده کنید!

طعنه می‌زد به بچه‌های حزب‌الهی که همه دست روی دست هم گذاشته بودند و فقط نگاه می‌کردند، همه می‌خواستند کارهای بزرگ بکنند و کارهای کوچکی که فراوان دم دستشان بود را فراموش کرده بودند، عملا هم هیچ کاری خاصی انجام نمی‌شد.

گاهی کارهای کوچک نزد خدا از هزاران کار بزرگ ارزشش بیشتر است چون در کارهای کوچک راحت می‌شود اخلاص را رعایت کرد چون تکبر و نخوت در آنها نیست.

خانم مریضیه حدیدچی(دباغ) در خاطرات خود از جنگ ماجرایی از یک کار ساده یک پیرزن نقل می‌کند که ای کاش ما هم می‌توانستیم کارهایی از این دست و با اخلاص و بدون عجب تکبر پیدا کنیم و ساکت و آرام آن را انجام دهیم:

👈 روزی مشغول سرکشی پایگاه‌ها بودم. در ادامۀ سرکشی، به پایگاهی واقع در‏ ‏خیابان شهید عراقی رسیدم که از زیر زمین آن، آب گرمی رد می شد و خواهران از آن آب‏ ‏برای شست و شوی پتوهای جبهه‌ استفاده می‌کردند. در آنجا ‏پیرزنی هفتاد ساله را مشاهده کردم که دستش را به طنابی گرفته بود و پتوها را لگد می‌کرد‏ ‏تا شسته شوند. وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم که پیرزن، نابیناست و برای اینکه‏ ‏زمین نخورد، دستش را به طناب گرفته است. وقتی از پیرزن علت حضورش را در آنجا با توجه به اینکه شهر زیر بمباران هوایی دشمن قرار داشت، پرسیدم، گفت: من برای جنگ کار دیگری از دستم بر نمی‌آید. نه پول‏ ‏دارم که کمک کنم و نه بچه‌ای که به جبهه بفرستم و نه شوهر دارم که به جبهه برود و من‏ ‏به واسطۀ فرستادن آنها فردای قیامت در مقابل حضرت زهرا (س) روسفید باشم. به این‏ ‏خاطر از خواهران بسیج خواهش کردم که هفته‌ای سه روز، مرا اینجا بیاورند تا پتوهایی را‏ ‏که لکه‌های خون آن را شسته‌اند و فقط می‌خواهند آبکش کنند، به من بدهند تا آنها را‏ ‏طاهر کنم. فقط دلم می‌خواهد که در همین حال بمیرم تا فردای قیامت در برابر حضرت‏ ‏زهرا (س) روسفید باشم که از حسین زمان (منظورش حضرت امام بود) در حد خودم دفاع کرده‌ام.

📝تلخیص خاطره از: شفیعی، عالیه، پرواز با نور(دو روایت از زندگی خانم مرضیه حدیدچی«دباغ»)، چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۶ش، ص: ۸۰.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

۲۷ ام آذر ۱۳۹۷ نقدهای استاد رحیم پور ازغدی نماز جمعه تهران
دریافت
مدت زمان: 7 دقیقه 27 ثانیه

🔰 ۲۳ آذر ماه ۱۳۹۷ بود که با صحبت‌های استاد رحیم‌پور ازغدی قبل از خطبه‌های نماز جمعه تهران، موجی در فضای رسانه در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی راه افتاد و توجهات به مسئولیت‌ها و کارکردهای مغفول واقع شده این نهاد بسیار مهم، جلب شد.

🔰 درد و دل‌ها حاکی از عدم شرکت دو نفر از سران سه قوه در جلسات به نحو کلی و نیز لغو شدن بسیاری از جلسات این شورا توسط رئیس دیگر قوه یعنی جناب دکتر حسن روحانی داشت.

🔰در و دل‌ها حکایت از این داشت که:

👈«جلساتی که باید ماهی دو بار تشکیل شود و هفته‌ای یک بار هم کم است، ماهی یک بار و گاهی دو ماه یکبار تشکیل می‌شود. ما اسناد تصویب شده‌ای در شورا داشته‌ایم که برخی از آن‌ها سی چهل جلسه و نزدیک به یک سال طول کشیده تا تصویب بشوند، امّا به مقام اجرا که می‌رسد رئیس‌جمهور آن‌ها را امضاء و ابلاغ نمی‌کند و حتی یک جلسه اجرایی برای آن تشکیل نمی‌دهند... بیش از ۱۵ مصوبه مهم‌ شورا به دفتر رئیس‌جمهور رفته که ایشان نه جواب می‌دهد نه رد، ... ما قرارگاه عالی مدیرت، نظارت و سیاست‌گذاری و ضامن اجرای آن در کشور هستیم

 

امّا تفنگ بی‌گلوله؛ مصوبات خوب اما در آرشیو؛ اسناد بالادستی بدون اسناد پایین‌دستی؛ اسناد پایین‌دستی که بر اساس آن عزل و نصب می‌شود و بودجه‌ها تقسیم می‌شود، دست جاهای دیگر و کسان دیگری است و آن‌ها پاسخگو نیستند... رهبر انقلاب اخیراً به اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی گفتند که من در پیشگاه خدا با شما اعضای شورا احتجاج می‌کنم که من شما را شناختم و برای این کار گذاشتم امّا کوتاهی کردید.»

 

🔰 شورای عالی انقلاب فرهنگی در ساختار جمهوری اسلامی مهم‌ترین نهاد برنامه ریزی فرهنگی کشور است، نهادی که امامین انقلاب بارهای بار اهمیت آن را متذکر شده‌اند.

 

🔰 حضرت آقا در ۱۹ آذر ۱۳۹۲ در مورد اهمیت این نهاد و نیز لازم الاجرا بودن مصوبات این نهاد می‌فرمایند:

👈«در زمینه‌ی فرهنگ عمومی و مسائلی که مربوط به فرهنگ عمومی است، جایی لازم است که متصّدی شناخت و بحث و تصمیم‌گیری و ابلاغ برای اجرا - به مراکز خودش - باشد و آن همین شورای انقلاب فرهنگی است و انصافاً هیچ جایگزینی هم ندارد.... این شورا عالی‌ترین جا است.

 ... شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از آن ابتکارات واقعا بابرکت امام بزرگوار بود. اول ستاد انقلاب فرهنگی بود، بعد مسئله‌ی شورای انقلاب فرهنگی که به ایشان پیشنهاد شد، بدون هیچ گونه "لِمَ‌ و ‌بمَ‌ای"  پذیرفتند و حکم مستحکمی دادند. بعد من از ایشان - رئیس جمهور بودم - سؤال کردم مصوبات ما [قانون باشد]، ایشان گفتند بایستی به مصوبات عمل بشود؛ یعنی حکم قانون به مصوبات دادند... اعضای شورا بایستی این شورا را باور کنند؛ باور کنید که اینجا قرارگاه مرکزی فرهنگی کشور است؛ باور کنید که اینجا فرماندهی مسائل عمده‌ی فرهنگی کشور و سیاست‌گذاری کشور را بر عهده دارد؛ اعضا بایستی به این توجه کنند. حضور مستمر، چه حضور اعضا به‌طور استمرار، چه حضور خود شورا، یعنی شورا تعطیل‌بردار نیست. خب، رؤسای کشور طبعا مسافرت دارند، اینجا و آنجا رفت‌وآمد میکنند؛ این نباید موجب بشود که شورا تعطیل بشود، شورا باید استمرار پیدا کند.»

 

انتقادات رحیم پور ازغدی از واماندگی شورای عالی انقلاب فرهنگی
دریافت
مدت زمان: 6 دقیقه 17 ثانیه

.........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📻(آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی)

 

🔰 یکی از نعمت‌ها و ایضا ابتلائات خداوند نسبت به بندگاه مؤمن خود خبرهایی است که در مورد آینده به آنان داده می‌شود، این اخبار گاهی خبر سختی‌هایی است که برای مؤمن پیش خواهد آمد و بنده مؤمن خدا را برای پذیرش و تحمل آن سختی‌ها و شکایت نکردن و راضی بودن به رضایت خدا آماده می‌کند، گاه نیز بشارت‌هایی است برای تحمل سختی‌های مسیر و صبر نمودن بر مشکلات تا رسیدن به آن مقدرات.

 

🔰 در طول زندگی حضرت امام حکایت‌های مختلفی از گزارش آینده به ایشان توسط اولیاء خدا شنیده‌ایم و یکی از این حکایت‌ها مربوط به "آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی" از علماء و عرفای اهل مشهد است، ایشان از علاقه‌مندان به امام بوده‌اند و از مشهد برای زیارت امام به قم می‌آمده‌اند.

این حکایت که به صورت تقریبی مربوط به سال ۴۲-۱۳۴۱ش است را مرحوم حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی‌پور از نزدیکان مرحوم قزوینی نقل می‌کنند:

 

«مرحوم حاج ‏ ‏شیخ مجتبی قزوینی... یک جلسه ‏خصوصی محرمانه با خود امام، ‏‏برگزار کردند.‏‏ یک روز قبل از ظهری بود ‏که ما با آقازاده ایشان در خدمتشان بودیم، منزل رفتیم منتهی داخل اتاق ‏‎‎‏نرفتیم، ‏‏آنجا فقط ‏‏مرحوم حاج شیخ و امام، دو‏ ‏نفری بودند. این دیدار ‏حدود یک ساعت طول کشید. بعد از یک ساعت ملاقات ‏‏که بیرون آمد، ‏پسر ایشان سوال کرد که چگونه یافتید آقا را؟ مرحوم حاج شیخ فرمود: ‏سید کامل است. ایشان سوال کرد حتی از آن جهات؟ منظورش از آن ‏جهات یعنی اطلاع از علوم غریبه‌ای بود که مرحوم حاج شیخ مجتبی ‏قزوینی داشت. یک سلسله مطالبی را مرحوم حاج شیخ بلد بود که کمتر ‏کسی از آنها اطلاع داشت. ایشان گفت حتی از آن جهات هم کامل است. ‏

 

.... ‏‏آن موقع مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی نزدیک ۷۰سال داشتند،‏ ‏یکسری اطلاعاتی داشتند که گهگاهی از آن استفاده می‌کردند. مثلاً در ‏یکی از مسافرت‌ها از ایشان سوال شد شما انقلاب را چطوری می‌بینید؟ ‏ایشان نظرش این بود که این انقلاب پیروز می‌شود و دولت سقوط ‏ ‏می‌کند و شاه سقوط می‌کند منتهی بعد از سقوط شاه جنگی بین ایران و ‏ ‏اعراب وارد خواهد شد و این جنگ طول خواهد کشید و در آن جنگ ‏ ‏هم ایران پیروز خواهد شد‏‏.‏

 

‏‏ آن موقع ایشان ‏‏امام را ‏‏تعبیر به سید می‏‏‌‏‏کرد و به‏‏ ما گفت: ‏‏بالاخره سید ‏در این جریانات پیروز خواهد شد. ایشان این اطلاعات را قهراً به امام ‏ ‏منتقل می‌کنند. منتهی امام از طریق مرحوم آیت‌الله شاه آبادی هم از این ‏‎‎‏پیش بینی‌ها اطلاع داشتند. حاج آقا نصرالله شاه آبادی می‌فرمود: من ‏‏پیروزی انقلاب‏‏،‏‏ مساله جنگ و قضایای بعد از پیروزی انقلاب را خواب ‏دیدم. خدمت امام در نجف ‏‏رفتم، ‏‏وقت خواستم و خصوصی با ایشان ‏مطرح کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند تمام این قضایا را مرحوم ‏ ‏پدر شما در زمان حیاتش به من گفته است.

 

اینها یکسری مسائلی بوده ‏‏که ‏ ‏بین خودشان اطلاع داشتند، یک چیزهایی که در آینده اتفاق می‌افتد. یا ‏یکی از بزرگانی که او هم جزء اوتاد بود نقل می‌کرد‏‏:‏‏ در نجف یک استاد ‏ ‏اخلاقی منحصر به فرد بوده است. امام در سن جوانی به حج و بعد از ‏سفر حج به عتبات عالیات مشرف می‌شوند. در نجف منزل آشیخ نصرالله ‏خلخالی‏‏ اقامت می‌کنند‏‏. ‏‏در آنجا ‏‏یکروز امام به درس اخلاق این عالم ‏می‌روند. آنجا استاد اخلاق می‌نشیند روی کرسی درس می‌گوید‏‏:‏‏ بسم‌الله ‏الرحمن الرحیم از تاریخ ایران می‌گوید که ... یک سیدی قیام می‌کند و جریانات انقلاب را مفصل نقل می‌کند و آن ‏ ‏محمدرضا پسر پهلوی را شکست می‌دهد و او هم فرار می‏‏‌‏‏کند و نظام ‏ ‏شاهنشاهی بوسیله او سقوط می‌کند؛ تمام قضایا را می‌گوید‏‏،‏‏ شاگردها ‏خیلی هاج و واج می‌شوند که این آقا خواب است، بیدار است چه ‏ ‏می‌گوید. درس که تمام می‌شود می‌گویند آقا شما این حرف‌هایی که ‏امروز زدید خواب بودید؟ بیدار بودید؟ چه چیزهایی بود؟ ایشان می‌گوید من امروز درس را برای یک نفر گفتم و آن یک ‏نفر درس را گرفت و رفت.

.....................

📝منبع: خاطرات حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی پور‏، تدوین:‏‏ فرامرز شعاع حسینی، رحیم روح بخش‏، چاپ دوم، ‏‏تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی‏‏(س)، ۱۳۹۰ش، صص: ۶۸-۷۱.

..........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

جلسه اول: ویژگی‌های اسلام ناب و اسلام آمریکایی و تاریخچه‌ای از بیان اسلام آمریکایی در بیانات حضرت امام خمینی(ره)

 


دریافت
مدت زمان: 35 دقیقه 45 ثانیه

جلسه دوم: آشنایی با خط سیر خواص تأثیر گذار کشور در صحنه سیاسی و مدیریت کشور که اعتقادی به اسلام ناب نداشتند و چالش‌های خاص خود را پیش روی ما بوجود آوردند.

 


دریافت
مدت زمان: 28 دقیقه 58 ثانیه

جلسه سوم: نقد عملکرد جریان حزب‌الهی به خصوصه بسیج و نسبت آن با طرح حضرت امام و آقا

 


دریافت
مدت زمان: 30 دقیقه 49 ثانیه

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

(آیت‌الله حائری شیرازی)

 

🔰 انسان استعداد عوض شدن دارد، خدا انسان را نوعی آفریده است که می‌تواند تغییر و تبدیل پیدا کند و عوض شود مثلا ممکن است انسان‌های بسیاراحتیاط کار، با برنامه و شیوه‌ای، انسان‌های جسور و بی باکی بشوند. گاهی این تغییر و تحول بوسیلۀ تجربه‌ها و حوادثی که واقع می‌شود، صورت می‌گیرد و گاهی بوسیله آموزش‌ها، صحبت و ....

 

🔰 عموماً فاتحین تاریخ چه اسکندر مقدونی، چه چنگیز، چه تیمور یا نادر و... همه این‌ها را حوادث دگرگونشان کرد، این‌ها جرأت را از کجا آوردند؟ چنگیز خان، خودش در قلمرویی که بوده در ترکستان، قسمت تبت، مغولستان و دشت که زندگی می‌کرد، آن‌ها یک عده صحرانشین بودند که یک منطقه‌ای، گاهی دست به دست می‌شد، چینی‌ها بر آنجا حکومت داشتند، اکثر اوقات هم ایرانی‌ها بر آنجا حکومت داشتند. خودشان اصلاً کسی نبودند، اما سیر حوادث، چنان او را زیر و رو کرد که بزرگترین امپراطوری‌ها را شکست داد و امپراطوری تشکیل داد.

 

🔰 فاتحین تاریخ به این نتیجه رسیدند که داخل صحنه‌ها بشوند بهتر از این است که خودشان را عقب بکشند و خطر رفتن داخل صحنه کمتر از خطر کنار کشیدن است، مطلع شدند به اینکه انسان اجلش با تقدیر می‌رسد، وقتی به این نتیجه رسیدند، مانند جوجه‌ای که از تخم بیرون آمده، پر در آوردند، یک انسان‌های استثنایی شدند. تعداد کمی از این‌ فاتحان هم مؤمن بالله بودند و کمی از آن‌ها مساله خدا و قیامت برایشان مطرح بود.

 

🔰 چنگیز خان پنهان نمی‌شد، می‌آمد در وسط صحنه و بخاطر همان حالت رفتنش داخل صحنه، سلطان محمد خوارزمشاه را شکست داد. جلال الدین پسر سلطان محمد بهتر از پدرش برخورد کرد. یعنی می‌آمد داخل صحنه و [مردم را] حرکت می‌داد و خیلی مشکلات برای چنگیز به وجود آورد. چنگیز به همه جا نماینده فرستاده بود که این جلال الدین را دستگیر کنند. در یک موقعی ظاهراً در کنار رودخانه سند، نیروهای چنگیز، جلال الدین را محاصره کردند. وقتی از همه طرف محاصره شد، با اسب به آب زد و از خودش دفاع می‌کرد و خارج شد. چنگیز همیشه می‌گفت از چنان پدری، چنین پسری تعجب است، گفته بود چون او از میدان آب و آتش گذشت، از آیندۀ او باید ترسید.

 

🔰 امام (ره) این سرّ را فهمید که داخل خطر رفتن است که خطر را رفع می‌کند. از خطر دور شدن، خطر را برطرف نمی‌کند. نگفت مثلاً در زمانی که راهپیمایی می‌کنید، اگر به سمتتان تیراندازی کردند پنهان شوید، گفت شما راهپیمایی‌تان را بکنید و آن‌ها هم بکشند، همه می‌گفتند این عجب مدل جدیدی است. [می‌گفت] بی اسلحه جلو مسلح بایستید و جلو بروید که پیروز می‌شوید. این در فرهنگ عالَم نیست. حتی بعضی‌ها نزد روحانیین می‌آمدند و می‌گفتند در جنگ‌های اسلام هم اصحاب پیامبر، اگر سلاح کم داشتند اما [بالاخره] مسلح بودند. ولی می‌دیدند، امام خمینی به مردم بی سلاح می‌گوید بروید برای مقابله. خب، بی اسلحه به مقابله‌اش بروید با چه قاموسی با چه فرهنگی با چه برنامه‌ای؟ نمی‌دانستند که امام یک سرّی را فهمیده است که دیگران متوجه نشده‌اند.

 

🔰 عده‌ای می‌گویند چون مسلحین نخواستند که با آن‌ها برخورد کنند، پیروز شدند؛ بله، من هم قبول دارم که نخواستند با آن‌ها مقابله کنند، اما بحث این است که چه شد که نخواستند مقابله کنند؟ همین حرکت‌های آن‌ها بود که قدرت و انگیزه مقابله را از آن‌ها گرفت. شهادت‌های مردم، به رحم آورد دل آن سربازانی که مأمور بودند، بزنند. مردم، جواب گلوله را با گل دادند، لذا وجدان آن‌ها را منقلب کرد.

 

🔰 مهم این است که انسان وقتی از حوادث و سختی‌ها بیرون آمد، ترسش از بین می‌رود. ترس زندان انسان است، سلول انسان است. هر جا ترس همراه انسان است، انسان در سلول است؛ در زندان است. اگر یکبار آمد داخل صحنه و مقابله کرد، او را در هیچ شیشه‌ای نمی‌توان حبس کرد. این روح از شیشه خارج شده است و وقتی از شیشه خارج شده دیگر نمی‌توان او را دوباره در شیشه گذاشت.

 

📌 این جمهوری اسلامی در این فشارها که قرار گرفته است؛ ابر قدرت‌ها، شوروی، آمریکا، انگلستان و فرانسه که خودشان را اولیای امور عالم می‌دانند؛ وقتی این جمهوری از آب و آتش‌ها بگذرد، همان حرف چنگیز را تکرار خواهند کرد که کسی که از این معرکه‌ها جان سالم به در برد، باید از عاقبتش ترسید.

...........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ادامه از خاطره (اولین عملیات گارد بنی‌صدر)...

شب ۱۴ اسفند در پادگان نشسته بودیم و تعریف می‌کردیم که امروز در دانشگاه تهران چه اتفاقی افتاد و هرکس اطلاعات خودش را می‌گفت. شب دیروقت بود که یک دفعه به این فکر افتادم که ببینم ارزیابی طرفداران بنی‌صدر و گروه‌های مخالف از این قضیه چیست؟

به ذهنم رسید استادی داشتیم در تربیت معلم به اسم "علی‌اصغر ابراهیمی" به او زنگ بزنم.

او از اعضای حزب توده‌ و ظاهرا از ایدئولوگ‌ها و اعضای مؤثر حزب توده به حساب می‌آمد.

تا جایی که ما تحقیق کردیم قبل از انقلاب جزو افسران ارتش بوده بود که زمان شاه توسط حزب توده در ارتش نفوذ داده شده بودند و توسط ساواک شناسایی و پاک‌سازی شدند.

  بعدها با انقلاب ایشان سر از دانشگاه و تدریس درآورده بود و سخت معتقد به حزب توده و مرام کمونیستی و مخالف مذهب بود. در تدریس‌هایش هم گریزهایی به مسائل ضد مذهبی می‌زد.

یک بار داشت سر کلاس توضیح می‌داد راجع به اعتقادات مردم به امام‌زاده‌ها و اماکن زیارتی، می‌گفت: یک مردی بوده روزی یک چهارپایی داشته با آن کار می‌کرده تا اینکه این چهارپایش می‌میرد و این دیگر راه امرار معاشی نداشته، می‌آید چهارپایش را خاک می‌کند و قبری برایش درست می‌کند، یک ضریحی رویش می‌گذارد و می‌گوید این قبر امام‌زاده است و خودش هم می‌شود متولی آنجا، یک مریدهایی پیدا می‌کند طرفدارانی و کم کم آنجا را گسترش می‌دهد و این می‌شود راه درآمدی برای او.

ما هم به خاطر این حرف‌هایش با او درگیر شدیم که چرا با این داستان‌های ساختگی به اعتقادات مردم توهین می‌کنید. ایشان در قضیه تصفیه اساتید که من خودم هم در جریان بودم از دانشگاه تربیت معلم و استادی، اخراجش کرده بودیم. شماره تلفن او را داشتم،

ایشان یکی از فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، برخی دانشجوها را جمع می‌کرد و به منزلش یا جاهایی که محل حزبشان بود می‌برد و آموزش‌های ایدئولوژیک به آنها می‌داد و خلاصه آنها را سازماندهی می‌کرد.

به ذهنم رسید که زنگی به ایشان بزنم و خودم را یکی از دانشجوهایی که با او خیلی رفت و آمد داشت، جا بزنم.

زنگ زدم منزلشان و اتفاقا گوشی را برداشت و من هم خودم را جای آن دانشجو جا زدم الان فقط یادم هست آن دانشجو اهل اراک بود، زنگ زدم و موقع صحبت هم از اصطلاحات سازمانی توده‌ای‌ها استفاده می‌کردم و مقداری هم بد و بی‌راه به حزب‌الهی‌ها می‌گفتم و با او همدردی می‌کردم تا ذهنش به این سمت نرود که شخص دیگری به او زنگ زده.

گفتم من از اراک تماس می‌گیرم، شنیده‌ام امروز در دانشگاه تهران درگیری شده می‌خواستم ببینم چه خبر است؟ و کسب تکلیف کنم.

ایشان خیلی خوشحال شد که به او زنگ زده‌ام و متوجه نشد که شخص دیگری هستم و شروع کرد به تحلیل قضیه ۱۴ اسفند، ازجمله چیزهایی که گفت: اینکه رفیق می‌دانی که این مرتجع‌های چماق به دست‌ و منظورش شهید بهشتی و طرفدارانش بود، اینها دیگر نمی‌گذارند ما فعالیت کنیم، ما با حضور اینها جایی نداریم، در کشوری که اسلامی است مرام کمونیستی و توده‌ای دیگر جایگاهی ندارد.

گفتم پس استاد تکلیف ما که طرفدار مرام کمونیستی هستیم، چیه؟ جمله جالبی گفت، گفت: حالا باید بروید تحت عنوان گروه‌هایی که یک لقب اسلامی دارند منتها با خودمان هستند، فعالیت کنید. گفتم مگر می‌شود هم مارکسیست باشیم، هم لقب اسلامی داشته باشیم. گفت: آره هست شما باید بگردید یک گروهی که هم از خودمان هست و هم لقب اسلامی دارد پیدا کنید و به آنها نزدیک شوید.

گفتم می‌شود یک مورد را بگویید: گفت گروه جاما.

جاما مخفف "جنبش مسلمانان مبارز" به رهبری "حبیب‌الله پیمان" بود که هم ایدئولوژی التقاطی داشت و به گروه‌های چپ نزدیک بود هم یک لقب اسلامی داشت.

یک کتابی هم ایشان نوشته بود به اسم ایدئولوژی اسلامی که اتفاقا آن زمان به عنوان ایدئولوژی اسلامی برای دانشجوها تدریس می‌شد و جزو واحدهای درسی رسمی بود که همه باید در آن درس شرکت می‌کردند. من این درس را با آقای "عباس عبدی" از دانشجوهای پیرو خط امام که این درس را تدریس می‌کرد، داشتم.

دانشگاه تربیت معلم تهران سال ۱۳۵۹
پدرم ایستاده نفر اول سمت راست تصویر

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 یکی از غفلت‌های مهمی که همه ما در آن شریک هستیم، عدم ثبت و ضبط خاطرات شفاهی مهم نزدیکانمان است. پیش از این بخش‌هایی از خاطرات پدرم (بابامحمد باقری) از "کردستان" و "وضعیت فرهنگی پیش از انقلاب" را منتشر کرده بودم و به لطف خدا متن زیر قسمت سوم از خاطرات شفاهی پدرم در مورد "نقش نیروهای گارد بنی‌صدر در حوادث ۱۴ اسفند ۵۹" است:

در مرکز تهران، نبش میدان حر، پادگان بزرگی هست که نام فعلی آن پادگان حر است و قبلا به نام لاهوتی شناخته می‌شد.

در زمان انقلاب آنجا مرکز آموزش نیروهای ویژه کلاه‌سبزهای ارتش و به اصطلاح به آن تیپ No Head می‌گفتند.

شنیده بودیم که برای آموزش‌های این تیپ مربیانشان را از آمریکا و اسرائیل می‌آورده‌اند و بعد از انقلاب بقایای این تیپ که نیروهای زبده‌ای هم بودند هنوز در پادگان حضور داشتند.

در حوادث انقلاب مردم اسلحه‌خانه‌ها را خالی کرده بودند و سلاح‌های زیادی در دست مردم بود، به همین خاطر امام اعلام کردند کسانی که از اسلحه‌خانه‌ها اسلحه برده‌اند، سلاح‌ها را برگردانند و یکی از مراکزی که محل جمع‌آوری اسلحه‌ها شد، همین پادگان بود.

به همین جهت سپاه دفتری را در محل ستاد این پادگان در اختیار گرفت و بعد از اتمام ماجرا هم اگرچه پادگان متعلق به ارتش بود اما به هر شکل ممکن ستاد و انبار بزرگ اسلحه‌ها که در مرکز ستاد قرار داشت را تحویل نداد و در آنجا باقی ماند.

به واسطه همین حضور توأمان نیروهای سپاه و ارتش، پادگان مدیریت دوگانه‌ای پیدا کرده بود، چون مرکز ستاد آن در دست سپاه بود و سایر قسمت‌ها در دست نیروهای ارتش قرار داشت.

بر سر همین فرماندهی دو گانه‌ای که در آنجا بود چند بار هم بین محسن رضایی و بنی‌صدر بحث بالا گرفته بود. بنی‌صدر می‌خواست سپاه آنجا را کامل تخلیه کند و در اختیار ارتش قرار دهد ولی محسن رضایی قبول نمی‌کرد.

به نظر می‌رسید بنی‌صدر برنامه‌هایی برای این پادگان دارد و به همین خاطر خیلی اصرار می‌کرد که سپاه باید از آنجا خارج شود.

✅ من با اینکه دانشجو بودم ولی چون تشکیلات سپاه هنوز خیلی مثل الان رسمی نبود و بچه حزب‌الهی‌ها همه با هم کمک می‌کردند، من هم با سپاه هم همکاری می‌کردم و اکثر شب‌ها به این پادگان می‌رفتم و به بچه‌های سپاه کمک می‌کردم و عملا خیلی با نیروهای رسمی فرقی نداشتیم.

تصویر پدرم(نفر سمت راست تصویر) به همراه دوتن دیگر از دوستان دانشجویش در دفتر سپاه در پادگان نوهد (بهمن ۱۳۵۹ش)

تصویری از پدرم در دفتر سپاه در پادگان نوهد (دی ۱۳۵۹ش)

مدتی بعد بنی‌صدر با تحریک نیروهای منافقین که آن زمان به آنها مجاهدین می‌گفتند، تصمیم گرفت برای خودش یک گاردی با نام "گارد ریاست جمهوری" یا "گارد بنی‌صدر" تشکیل دهد. مقدمات تشکیل این گارد را هم با همکاری منافقین که تشکیلات منسجمی داشتند انجام داد. یکی از جاهایی که برای این کار اختصاص دادند "پادگان نوهد" بود.

ما کم کم دیدیم در سوله‌هایی که آنجا هست، دارند نیروهای جدیدی می‌آورند و به آنها آموزش می‌دهند. نوعا از قیافه‌ها و رفتارهای آنها معلوم بود از خلاف‌کارها و بزن بهادرها هستند، در واقع خلاف‌کارهای تهران را جمع کرده بودند و در آنجا سازماندهی کرده و تحت عنوان گارد بنی‌صدر توسط همان بقایای تیپ نوهد که در پادگان مانده بودند، آموزش می‌دادند.

محل استقرار آنها در حد دو سوله خوابگاهی می‌شد. یک شب که دیدم سر و صدایی می‌آید به صورت ناشناس به آنجا رفتم تا سرکی بکشم و ببینم چه خبر است و اتفاقا آنها مشغول بزن و برقص بودند و اینقدر سرگرم بودند که متوجه حضور من در خوابگاهشان نشدند، حتی در راه برگشت یک کارتون نصفه قند هم بود که چون قند تمام کرده بودیم با خودم آوردم و آنها اصلا متوجه نشدند.

یک شب دیگر که قرار بود فردا بنی‌صدر به عنوان "فرمانده کل قوا" برای بازدید از پادگان و اولین هسته گارد خود به پادگان بیاید، نمایشگاهی درست کرده بودند که مثلا وضعیت آموزش‌های مختلف و... را نشان می‌داد، یک جایگاه هم برای سخنرانی بنی‌صدر در میدان بزرگ پادگان آماده کرده بودند. ما آن شب یک جمله‌ای از شهید بهشتی که آنها حساسیت زیادی روی او داشتند را روی پارچه‌ای یک متری نوشتیم و زیر آن هم اسم ایشان را زدیم و آن را مخفیانه بردیم در همان جایگاه نصب کردیم، بند برخی چادرهای نمایشگاه‌ها را هم تیغ زدیم و خلاصه یک آشفتگی در کارها بوجود آوردیم که نتیجه آن هم لغو مراسم بنی‌صدر شد.

زمان گذشت تا ۱۴ اسفند ۵۹ و ماجرای سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران، برای آن سخنرانی به همه طرفداران بنی‌صدر و نیروهای منافقین فراخوان داده بودند که در آن جلسه حاضر شوند، در جلسه هم به صورت سازماندهی شده یک تعدادی از حزب‌الهی‌ها را دستگیر کردند و بردند بالا کارت‌های آنها را گرفتند که بنی‌صدر در سخنرانی نشان داد و گفت اینها بچه‌های کمیته هستند که آشوب درست می‌کنند.

درگیری‌هایی بین طرفداران بنی‌صدر و دانشجوهای حزب‌الهی بوجود آمد و نیروهای حزب‌الهی خیلی کتک خوردند ما شاهد بودیم که حتی تعدادی از دختران را زدند، برخی بچه‌های می‌گفتند با چاقو به برخی دختر‌های حزب‌الهی تعرض کرده بودند و چاقو را به قسمت‌های خاص  آنها فرو کرده بودند.

نیروهایی که در این پادگان آموزش و سازماندهی شده بودند هم آنجا حضور داشتند و در واقع اولین عملیاتشان در آن سخنرانی بود.

شب که به پادگان آمدیم دیدیم، خبری از نیروهای گارد ویژه که لباس‌های خاص کماندویی می‌پوشیدند در پادگان نیست ولی در عوض یک سری نیروهای جدید هستند که همه لباس‌های صفر سربازی خاکی به تن دارند، دقت که می‌کردی چهره‌ها همان افراد سابق بودند که لباس‌ها و کمی قیافه‌هایشان را تغییر داده بودند.

تصویر پدرم فرد سمت چپ تصویر دانشگاه تهران نماز جمعه (دی ماه ۱۳۵۹ش)

.........................................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰سکانسی از فیلم سینمایی W2008 به کارگردانی الیور استون؛

 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 22 ثانیه

⁉️گفت: آخوندها چه‌کار به آمریکا و انگلیس دارند؟ گفتم: اشتباه گرفته‌ای،بگو: آنها با آخوندها چه‌کار دارند؟

 

🔹وقتی در قرارداد "تنباکو" و "رویترز" خواستند ایران را مثل هند مستعمره خود کنند، آخوندهایی به اسم "میرزای شیرازی" و "ملاعلی کنی" مقابل آنها ایستادند.

 

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت، نفوذی‌های خود را به اسم مشروطه به کار گرفتند ولی باز یک آخوند به اسم "شیخ فضل‌الله نوری" نگذاشت اهدافشان به سرانجام برسد.

 

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف روحانیت تلاش کردن قرارداد ۱۹۱۹م را با رشوه به احمدشاه و وثوق‌الدوله به ایران تحمیل کنند و در کودتای ۱۲۹۹ش رضاشاه را به قدرت رسانند، اما باز یک آخوند به اسم "مدرس" مقابل آنها ایستاد و اجازه نداد هرکاری می‌خواهد بکند.

 

🔹وقتی می‌خواستند نفت ایران را برای سال‌ها مجانا ببرند، یک آخوند به اسم "کاشانی" بود که مقابل آنها ایستاد.

🔺اما بیکار ننشستند و برای استعمار ایران و تضعیف قدرت روحانیت کودتای ۲۸ مرداد را انجام دادند و صدر و ذیل مملکت را در مشت خود گرفتند.

اما این‌بار هم باز یک آخوند به اسم "سیدروح‌الله خمینی" مقابل آنها ایستاد و آنها را از این کشور بیرون کرد.

📌اما بازهم بیکار ننشستند و با نفوذ و تحریم و... هرچه تلاش کردند تا ایران یعنی مرکز قلب استراتژیک جهان را دوباره در اختیار بگیرند، باز یک آخوند به اسم "سیدعلی خامنه‌ای" مقابل آنها ایستاده است.

......................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 گاهی اولیاء خدا با قاطعیت مطالبی را می‌گویند که برای دیگران چندان واضح نیست و انسان متحیر می‌شود که منشاء این قاطعیت چیست؟ این اطمینان قلبی برای تبشیر مؤمنان از کجاست؟ شاید خیلی هم مهم نباشد که طریق هدایت اولیاء الله چگونه است مهم این است که آنکس که مؤمن باشد خدا قلب او را هدایت خواهد کرد.

«وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (۱۱ التغابن)»

 

🔰حجت‌الاسلام فلسفی در کتاب خاطرات خود نقل می‌کنند:

وقتی مرحوم مطهری [از پاریس] برگشت به دیدن ایشان رفتم؛ دیدم آقای مطهری می‌گوید: «آقا من مبهوت هستم» گفتم: «چرا؟» گفت: «تصمیمی که امام گرفته، با این همه نظامی‌های تا دندان مسلح، با آن همه حمایت‌های آمریکا، انگلستان و فرانسه،‌ نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعا این تصمیم برای ما موفقیت پیش می‌آورد؟»

ایشان می‌گفت: «به امام گفتم: آقا خطر خیلی مهم است، خودتان را چطور می‌بینید؟ امام در جواب فرمود: علی‌التحقیق پیروزیم!»

شهید مطهری می‌گفت: «یک روحانی غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من نمی‌توانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم: آیا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است؟ امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: «قطعا پیروزیم.» گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: « قطعا پیروزیم» از هر دری که من وارد شدم؛ ایشان نگفت که واقعیت چیست؟ ولی همچنان با قاطعیت می‌گفت: «پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید، علی التحقیق پیروزی با ماست.»

شهید مطهری با حال بهت این سخنان را به من گفت و خود متحیر بود. می‌گفت: «من نفهمیدم امام از چه منشأ و منبعی به این حقیقت رسیده است.»

..................

📝مبنع: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ص: ۴۳۱.

📝مطالب مرتبط:👇
پیشگویی‌های رهبری

............................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری