شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۴۴ مطلب با موضوع «امام و رهبری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

راهپیمایی بیعت

فردی به نام "ابی سعید عقیصا" می‌گوید به امام حسن مجتبی(ع) گفتم: برای چه جنگ با معاویه را کنار گذاشتید و با او صلح کردید در حالی که می‌دانستید حق باشماست و معاویه گمراهی یاغی است؟

حضرت پاسخ می‌دهند: آیا من حجت خدا بر بندگانش و امام آن‌ها بعد از پدرم نیستم؟

روای می‌گوید: بله.

حضرت ادامه می‌دهند: آیا من همان کسی نیستم که: رسول‌خدا(ص) در مورد من و برادرم گفت: حسن و حسین امام هستند، چه قیام کنند و چه نکنند؟

🔹«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِی وَ لِأَخِی- الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَیْنُ‏ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»

راوی می‌گوید: بله.

حضرت ادامه می‌دهند: پس من امام هستم، چه قیام کنم امام هستم و چه قیام نکنم امام هستم.

سپس حضرت صلح خود را به صلح‌های پیامبر تشبیه می‌کنند و می‌گویند: اگر من امام از جانب خداوند هستم، جایز نیست که رأی من را که صلح کنید یا جنگ، سبک بشمارید ولو حکمت رأی من برایتان پنهان باشد.

🔹«إِذَا کُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ لَمْ یجب [یَجُزْ] أَنْ یُسَفَّهَ رَأْیِی فِیمَا أَتَیْتُهُ مِنْ مُهَادَنَةٍ أَوْ مُحَارَبَةٍ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِیمَا أَتَیْتُهُ مُلْتَبِساً»

بعد از این کلام حضرت به داستان موسی(ع) و خضر(ع) و ناراحتی موسی(ع) از اقدام خضر(ع) چون حکمت کار او را نمی‌دانسته‌است، اشاره می‌کنند و می‌گویند: شما نیز اینگونه بر من خشم گرفته‌اید و بعد حکمت کار خود را توضیح می‌دهند.

👈(ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع؛ ج‏۱؛ ص: ۲۱۱)

......................................

 

وقتی امّت امامش را تنها گذاشت اول به صلح معاویه و بعد از آن به جان و مال دادن و محرومیت شدید دوران معاویه مبتلی شد.

هرچه امت بیشتر در آزمون ولایت‌مداری کم‌گذاشت بیشتر از امامش محروم شد و مصیبت‌ها از همه‌جا به او روی آورد.

 

وقتی امت در آزمون بعد، (مسلم)نائب امامش را هم تنها گذاشت، به عاشورا و "یزید" بدتر از "معاویه" مبتلی شد.

 

🔰 اما در این عصر که عصر بازگشت به سوی امام است.

 

🔹وقتی نائب امام می‌گوید:

«ما مى‏‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.»

امت هم می‌جنگد و می‌گوید: جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل عالم.

 

🔹و وقتی فردای آن نائب امام می‌گوید:

«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏‌دیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مى‌‏کنم، ...، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم»

باز هم امت به خیابان‌ها می‌آیند و با راهپیمایی بیعت، از این تصمیم حمایت می‌کنند.

 

این سنت خداست که نعمت خدا را هرچه بیشتر کفران کردی بیشتر نعمت از دستت می‌رود و هرچه هم بیشتر شکر نمودی خداوند باب‌های رحمت بیشتری بر شما باز می‌کند.

 

📌سال‌هاست که امت بر عهد خود ایستاده است و هر فتنه‌ای، آزمونی بر استواری او بر عهدش و برایش گامی نزدیک‌تر به سوی فرج بوده است.

 

.........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از سؤال‌هایی که هر سال در ایام عزاداری اباعبدالله، مورد توجه قرار می‌گیرد، تمایزات عزاداری صحیح و شایسته با عزاداری باطل و ناشایست است.

 

آنچه عمده فقها در شرایط عزاداری مطرح نموده‌اند یکی "وهن مذهب نبودن" است و دیگری "وارد نشدن آسیب معتنا به" و ضرر جدی به بدن است.

یعنی ممکن است در هر مکان و فرهنگی، مردم به نوعی در مصیبت خود عزاداری کنند، یک جا به سر و سینه خود بزنند، یک جا سنگ برهم بکوبند، یک جا خود را کاه وگلی کنند و...

هر آنچه مردم در فرهنگ‌های مختلف در مصیبت‌های خود انجام می‌دهند، اگر دو شرط مذکور را نداشته باشد انجام آن در عزای اباعبدالله جایز است.

 

یعنی این عزاداری به حکم ثانوی:

🔹اولا نباید موجب "وهن مذهب" شود، یعنی دیگران وقتی آن را می‌بینند شما را که به عنوان یک مناسک دینی، این کار را انجام می‌دهید تحقیر یا تمسخر نکنند.

🔹 ثانیا نباید موجب وارد شدن "ضرر معتنا به" بر بدن شود، یعنی ضرری که به صورت متعارف مردم به آن توجه می‌کنند و آن را بی‌اهمیت نمی‌شمارند.

 

از جمله اشکالاتی که عمده فقها به برخی عزاداری‌ها همچون تیغ‌زنی و قمه‌زنی گرفته‌اند به حکم ثانوی و به علت تطبیق این عناوین کلی برآنها است.

اما موافقان قمه‌زنی یا تیغ‌زنی نیز در پاسخ می‌گویند چون این کارها به حکم اولی حرام و باطل نیست ما کاری می‌کنیم که موجبات تطبیق حکم ثانوی بر آن بوجود نیاید مثلا می‌رویم به صورت خصوصی در خانه قمه می‌زنیم و کسی نمی‌بیند که وهن مذهب رخ دهد و یا به نحوی قمه را می‌زنیم که برای بدن ضرر که ندارد هیچ بلکه موجب حجامت سر شده و مفید نیز هست.

 

اما رهبری بر خلاف عمده فقها حرف دیگری می‌زنند، ایشان می‌گویند: قمه زنی و تیغ زنی به حکم اولی نیز حرام است و مصداقی از بدعت، سخن ایشان بر این اساس است که وقتی به فرهنگ‌های مختلف نگاه می‌اندازیم مثلا به صورت متعارف برخی در عزای بستگان خود بر سر و سینه می‌زنند یا برخی به خود کاه می‌زنند و... و خلاصه مردم در فرهنگ‌های مختلف کارهایی را تحت عنوان عزاداری انجام می‌دهند و حال که صدق عنوان عزاداری بر آن صورت گرفت پس به حکم اولی انجام آن به عنوان عزاداری دینی برای امام حسین(ع) نیز جایز است و البته اسلام هم دو قید به حکم ثانوی به آن اضافه می‌کند که ذکر شد.

 

اما هیچ‌جا مشاهده نمی‌کنیم که مردم در عزای اطرافیان خود تیغ بزنند، قمه بزنند و یا قفل بر بدن بزنند و... پس به حکم اولی این امور عزادری که محسوب نمی‌شود  هیچ بلکه بدعت و اموری وارد شده در دین است و جایز نیست و نوبت به حکم ثانوی هم نمی‌رسد.

🎙حضرت آقا در ۱۷ خرداد ۱۳۷۳ در آستانه محرم در جمع روحانیون استان "کهکیلویه و بویر احمد" می‌فرمایند:👇

 

🔹«قمه زدن هم از کارهاى خلاف است ... نمى‏شود در مقابل این کار غلط، سکوت کرد .... کار غلطى است که عدّه‏اى، قمه به دست بگیرند و به سرِ خودشان بزنند و خون بریزند. کجاى این حرکت، عزادارى است؟! البته، دست بر سر زدن، عزادارى است.

🔹شما بارها دیده‏اید کسانى که مصیبتى برایشان پیش مى‏آید، بر سر و سینه خود مى‏کوبند. این، نشانه عزادارى؛ امّا شما تا به حال، کجا دیده‏اید که فردى به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و خون جارى کند؟ کجاى این کار، عزادارى است؟! قمه زدن، سنّتى جعلى است. از امورى است که مربوط به دین نیست و بلاشک، خدا هم از انجام آن راضى نیست.

🔹علماى سَلَف، دستشان بسته بود و نمى‏توانستند بگویند: این کار، غلط و خلاف است. امروز، روز حاکمیت اسلام است و روز جلوه اسلام است. نباید کارى کنیم که آحاد جامعه اسلامى برتر، یعنى جامعه محبّ اهل بیت علیهم السلام که به نام مقدّس ولى عصر أرواحنا فداه، به نام حسین بن على علیه السلام و به نام امیر المؤمنین علیه السلام مفتخرند، در نظر مسلمانان و غیر مسلمانان عالم، به عنوان یک گروه آدم‏هاى خرافىِ بى‏منطق، معرّفى شوند .... قطعا این، یک بدعت است.»

...................

به شرح حال بپیوندید:👇

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙مهدی خزعلی در فیلم زیر می‌گوید: 

🔺«امام برای مردم در دو اتاق ساده زندگی می‌کرده است اما واقع قضیه اینگونه نبوده و ایشان در باغی با چندهزار متر مساحت در پشت این خانه ساده،(باغ خسروشاهی) زندگی می‌کرده است.»
🔺«آن‌اتاق‌های ساده فقط برای ملاقات‌ها و مردم بود. واقعیت زندگی ایشان چنین نبوده است.»

 


دریافت
مدت زمان: 46 ثانیه

⁉️آیا این قضیه صحت دارد؟ 

📝 اگر این مطلب کذب است چرا دفتر حفظ و نشر آثار امام در مقابل این تهمت و تحریف بزرگ امام برای نسل امروز ساکت است و هیچ واکنشی نمی‌دهد؟ چرا از او شکایت نمی‌کند و کذب سخنان وی را نشان نمی‌دهد؟

 

🔹 در کلیپ صوتی زیر که مربوط به جلسه‌ای با حضور فاطمه هاشمی دختر آقای هاشمی رفسنجانی در ۹ اسفند ۹۵ در دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب است؛
🔹در این جلسه، دانشجویی به تفاوت‌های زندگی ساده امام و زندگی اشرافی آقای هاشمی اشاره می‌کند، اما فاطمه هاشمی در توجیه زندگی پدر خود، سبک زندگی ساده امام را زیر سوال می‌برد و می‌گوید: 
🎙«آن خانه‌ای که می‌برند و به شما نشان می‌دهند آن خانه امام نیست. آن دفتری بود که امام برای ملاقات‌هایش از آن استفاده می‌کرد.
من بیشتر از این وظیفه ندارم در رابطه با زندگی امام و خانواده امام توضیح دهم. خانه‌ای که امام برای آقای هاشمی انتخاب کرده بود ۵۷۰ متر بود ولی باغ‌هایی که در جماران دست امام بود بالای سه چهار هزار متر بود. شما واقعیت‌ها را نمی‌دانید.»

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 52 ثانیه

خوب است بدانیم واکنش دفتر حفظ و نشر آثار امام در مقابل این مطلب تنها ترتیب دادن یک مصاحبه با سایت جماران و ماست مالی کردن قضیه و تکذیب فاطمه هاشمی است. سایتی که سالانه بودجه‌های کلانی برای نشر آثار امام دریافت می‌کند آیا از خود نمی‌پرسد اگر کسی فایل صوتی این جلسه را گوش دهد نسبت به این مصاحبه چه قضاوتی خواهد کرد؟!

 


دریافت
مدت زمان: 46 ثانیه

 

اما هیچ کدام این گزارش‌‌ها از نظر ارزش تاریخی و سندی برای اثبات این مدعای که امام در باغ خسروشاهی سکونت داشته‌ان، چندان قابل اعتنا نیستند الا گزارش خود آقای هاشمی رفسنجانی که در واقع همه موارد دیگر دنباله‌های سخن ایشان است. 

آقای هاشمی در اوج درگیری‌های سیاسی انتخابات ۸۸ و در یک مصاحبه مطبوعاتی در ۱۶ خرداد ۱۳۸۸، در مورد خانه امام خمینی در قم و محل سکونت ایشان در جماران می‌گویند:
🔺 «اگر در بحث خانه، می‌خواهید عمل امام را ملاک قرار دهید، باید بگویم آن موقعی که امام در قم زندگی می‌کردند، خانه‌ای داشتند که منزل ما، مقابل آن بود. خانه ما و هیچ یک از طلبه‌های قم، شبیه خانه امام نبود. ایشان خانه بزرگی داشتند که بعد از ازدواج حاج آقای مصطفی، گوشه‌ای از آن را جدا کردند و عملاً تبدیل به دو خانه با اتاق‌های بزرگ شد.»
🔺 «گاهی که به خانه‌های بعضی از آقایان می‌رفتیم و بعد به منزل امام می‌آمدیم، می‌دیدیم که تفاوت خیلی زیاد و چشمگیر بود. یعنی چیزی که ما در آنجا دیدیم.»
🔺 «زمانی هم که به تهران آمدند، خانه‌ای که ما به آنجا می‌رفتیم و شما دیدید. بله، به همین شکل ساده بود. اما وقتی به دو طرف این خانه نگاه می‌کنید، دو باغ بزرگ می‌بینید. یکی از این باغ‌ها، متعلق به خسروشاهی بود که 14000 متر وسعت و سه چهار قنات آب دارد. در این باغ چند ساختمان وجود دارد که امام با توصیه پزشکان (به خاطر ناراحتی قلبی که داشتند) به یکی از ساختمان‌ها که قدیمی بود، رفتند.»
🔺 «آن طرف تر، یک ساختمان نقلی قشنگی وجود داشت که حاج احمدآقا در آن زندگی می‌کردند. در طرف دیگر آن، ساختمانی بود که محافظین و خدمه ایشان در آن زندگی می‌کردند. البته بعد از فوت امام(ره) خواستند مرا به آنجا ببرند که قبول نکردم و به جای من، آقای موسوی خوئینی‌ها رفتند.»
🔺 «باغ دومی، باغ سزاوار بود که از باغ‌های قدیمی بود. سزاوار در گذشته، وکیل مردم قم بود. (این باغ الان متعلق به مرقد امام است) این باغ هم درخت‌های بسیار زیاد، استخر و امکانات دیگری داشت که یکی از درب‌های آن به خانه امام راه داشت. ما در این باغ پناهگاهی برای امام ساختیم تا اگر بمباران شد، به آنجا پناه ببرند. البته امام هیچ وقت به پناهگاه نرفتند. ولی ما می‌بایست وظیفه خودمان را انجام می‌دادیم.»
🔺 «بنابراین با توجه به شرایط سیاسی زمان، مناسب نبود که مردم در آن باغ با امام ملاقات داشته باشند. گاهی برای جلسه به آنجا می‌رفتیم. یعنی فضا این‌گونه بود. یک مسئله بسیار مهم دیگری وجود دارد که باید استدلال دیگری برای آن داشته باشیم و آن، این است که اگر ما از مردم بخواهیم از نعمت‌های خداوند استفاده نکنند، در آینده چه آثاری بر توسعه کشور و جامعه خواهد گذاشت؟! این مسئله‌ای است که باید روی آن کار شود. اگر خودمان استفاده کنیم و به مردم توصیه کنیم که استفاده نکنند، خسارت بسیار جدی در پی خواهد داشت. 
از زمان طلبگی که علمای قم را شناختم، همه آنها دارای یک بیرونی و یک اندرونی بودند. باید هم می‌داشتند، چون مردم نباید برای دیدن این آقایان، پیش زن و بچه آنها بروند. آقای بهجت که از زاهدترین علمای ما بود، در منزلی زندگی می‌کردند که متعلق به یکی از آقازاده‌های پول دار قم بود. زمانی که ما طلبه بودیم، این منزل جز بهترین خانه‌های قم بود. اینکه می‌گویم از بهترین خانه‌های قم بود، واقعاً اغراق نیست. این خانه یک حیاط بسیار زیبا با اتاق‌ها و سالن‌های خوب داشت.»

 

این بیانات آقای هاشمی درحالی است که:

✅ یکی از پاسداران بیت امام به نام "رضافراهانی" در خاطرات خود مطالبی می‌گوید که نشان می‌دهد امام برخلاف ادعای آقای هاشمی در منزل خودشان بوده‌اند و خود صاحب این باغ نیز در منزل خود زندگی می‌کرده است:
🔹در جماران حاج‌آقا خسروشاهی همسایه حضرت امام بود و یادم هست که امام رضوان‌الله تعالی علیه چندبار فرمودند که بروید به آقای خسروشاهی بگویید بیاید من می‌خواهم ایشان را ببینم. من می‌رفتم و به حاج‌آقا خسروشاهی خبر می‌دادم. ایشان می‌آمد و با آقا ملاقات می‌کرد. آقا در آن ملاقات می‌فرمودند: از اینکه ما همسایه شما هستیم و شما را اذیت می‌کنیم معذرت می‌خواهیم، چون پاسدارهای من پشت دیوار شما باعث زحمت و دردسرتان هستند. (آن ایام پاسدارها بین دیوار خانه امام و منزل آقای خسروشاهی قدم می‌زدند) چند بار هم از درخت خانه آقای خسروشاهی گردو به حیات خانه امام افتاد که حضرت امام شخصا آنها را جمع می‌کردند و از دیوار به آن طرف می‌انداختند. [۱]

✅ ایشان در جای دیگری از خاطرات خود می‌گوید:
🔹آن ایام من به منزل آقای خسروشاهی که در کنار منزل امام واقع بود زیاد می‌رفتم چون ایشان تنها بود و زن و بچه‌اش آنجا نبودند. او بود و دو سه باغبانش. من علاقه به گل و گیاه داشتم و همین رفت و آمدهایم زمینه‌ای شد بر اینکه تکثیر کردن و شیوه‌های کاشتن گل را یاد بگیرم. چون بعضی از گل‌ها را باید قلمه زد و پیوند داد. لذا من برای چیدن گل از ایشان اجازه می‌گرفتم و ایشان می‌گفت از نظر من مانعی ندارد. شما هرچقدر که می‌خواهید از باغچه من گل بچینید؛ می‌خواهید پیوند بزنید یا تکثیر کنید در همه حال من راضی هستم و اشکالی وجود ندارد. ایشان حتی می‌گفت که چند شاخه گل هم بچینید و برای امام ببرید. لذا گاهی اوقات من چند شاخه گل می‌چیدم و یا به منزل حاج‌احمد آقا می‌آوردم یا به حضرت امام می‌دادم. آن را داخل لیوان می‌گذاشتم و در بیت امام آن را روی تلوزیون کوچک(۱۴ اینچ) خانه‌اشان می‌گذاشتند. [۲]

 

✅ یکی از  دیگر شواهدی که جریان ضد انقلاب برای القای شبهه اقامت امام در منزل خسروشاهی منتشر می‌کند، فیلم حضرت امام و حاج احمد است که در باغ خسروشاهی مشغول قدم زدن هستند،👇
 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه

فیلم کاملی که نشان می‌دهد امام از منزل امام جمارانی خارج می‌شوند و برای قدم زدن به باغ خسروشاهی می‌‌روند و مجددا از باغ خارج می‌شوند به منزل خود برمی‌گردند.👇

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 36 ثانیه

 

✅ اما این فیلم نه تنها هیچ دلالتی بر اقامت ایشان در باغ ندارد و صرفا حضور امام برای قدم زدن را نشان می‌دهد، بلکه در خود فیلم مشخص است که حضرت امام بعد از اتمام قدم زدن از طریق دربی کوچک از این باغ خارج می‌شوند و به مکان دیگری می‌روند که همانطور که در تصویر هوایی مشخص است همان بیت ایشان است.👇


🔹تصویری هوایی از موقعیت حسینیه جماران و بیت امام در پشت آن و باغ خسروشاهی که از پشت بیت امام شروع می‌شود و تا بنای اصلی باغ ادامه دارد و امروزه با خرید شهرداری به مکانی عمومی با عنوان سرای محله تبدیل شده است.

 

✅در گزارشی که ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ در روزنامه همشهری با عنوان «باغ خسروشاهی» منتشر گردیده، آمده است: «خسروشاهی این باغ را در اختیار امام(ره) قرار داده بود تا ایشان بتوانند در این باغ قدم بزنند. حضرت امام(ره) برخی اوقات در این باغ با حضور عده‌ای اندک نمازجماعت هم اقامه می‌کردند».

✅ "سید رحیم میریان" یکی از پاسداران بیت امام(ره) خاطره‌ای نقل می‌کند که مربوط به سال (۶۶ یا ۶۷) می‌باشد و گویای این است که حضور حضرت امام در باغ خسروشاه به صورت موردی و با اجازه خود صاحب باغ بوده است. ایشان می‌گوید:
«یک شب مردم محل میهمان سفره افطاری حضرت امام بودند. یادم هست که آن روز در حیاط منزل امام جا نبود لذا سفره را در باغ آقای خسروشاهی پهن کردند. حضرت امام نماز مغرب و عشا را خواندند و رفتند و ما سفره را پهن کردیم و افطاری دادیم. البته از آن دو سال یک شب را در همین خانه و دو شب دیگر را در باغ آقای خسروشاهی سفره پهن کردیم.» [۳]

همچنین بنا به تصریح یکی دیگر از پاسداران بیت ایشان به نام "رضافراهانی" ایشان هیچ‌گاه از همان منزل جماران خارج نشدند و در جای دیگری سکونت نکردند.[۴] 

⁉️ سوالی که باید از آقای هاشمی به عنوان اولین جاعل خاطره سکونت امام در باغ خسروشاهی، پرسید این است که چطور بنا به تصریح خودتان در مصاحبه مذکور، این امام که حتی برای در امان ماندن از موشک‌ها در طول جنگ (تحت این عنوان که چنین جایی برای همه مردم نیست و فرقی بین من و سایر مردم وجود ندارند)،[۵] حتی حاضر نیستند پناه‌گاه ساخته شده برای خودشان را هم ببینند، حاضر شده‌اند به خاطر توصیه پزشکان در باغ خسروشاهی اقامت کنند! مگر حضور در منزل اجاره‌ای "آیت‌الله امام جمارانی" چه آسیبی برای سلامتی ایشان داشت؟

✅ این امام همان کسی است که "حجت‌الاسلام سید محمد باقر حجتی" نقل می‌کنند: 
 یک بار که خداوند رحمان به این بنده توفیق عنایت فرمود که به دست بوسی امام تشرف حاصل کنم، آن جناب در سرمای سوزان در رواق کوچک خانه خود روی یک صندلی کهنه نشسته بوند و سرمای آزار دهند جماران دست و صورت ایشان را تقریبا از سرخی به کبودی متمایل ساخته بود. علت را جویا شدم که چرا وسیله گرم کننده‌ای در این سرمای سخت و فضای باز نزد ایشان گذاشته نمی‌شود؟ پاسخ شنیدم که امام می‌خواهند با مردم هم‌درد باشند.[۶]

تصویری از بنای واقع در باغ خسروشاهی

نمای دیگری از باغ خسروشاهی

محل سکونت امام خمینی در پشت حسینیه جماران و دفتر ایشان، متعلق به آیت‌الله امام جمارانی که حضرت امام به صورت اجاره نشین در آن سکونت داشتند.

نمایی از حیات داخل منزل امام که نهری نیز از زیر آن رد می‌شده است (البته امروزه این حیات تعمیرات اساسی شده است)

تصویری از امام در حیات منزل امام جمارانی

تصویری از امام در حیات منزل امام جمارانی (همسر حضرت امام تا پایان عمر در این منزل باقی ماندند)

تصویری از بیت امام که منزلی واقع در جوار منزل امام جمارانی مربوط به داماد ایشان بوده است و به اجاره بیت حضرت امام در آمده بوده است.

تصویری از دربی که منزل امام را به باغ خسروشاهی متصل می‌کرده است و حضرت امام گاهی اوقات برای قدم زدن با اجازه صاحب این باغ به آنجا می‌رفته‌اند.

 

............................
📝ارجاعات:👇
[۱] خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی(س)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۷ش، خاطره رضا فراهانی از پاسداران بیت امام، ص: ۱۵۴.

[۲] همان، ص: ۱۴۸.

[۳] همان، ص: ۵۱.

[۴] همان، ص: ۱۵۵.

[۵] سید رحیم میریان از پاسدارن بیت امام می‌گوید امام در پاسخ اصرارهای زیاد برای حضورشان در پناه‌گاه پاسخ داده بودند: «اگر موشکی به جماران اصابت کند و در کنار من پیرزنی شهید شود و من در پناهگاه باشم ‌و آسیبی نبینم فردا تاریخ درباره من چه قضاوتی خواهد کرد؟ آیا نمی‌گویند خمینی برای خودش پناهگاه ساخت اما آن پیرزن پناهگاه نداشت؟ من نه جواب خدا را می‌توانم بدهم نه جواب ملتم را. شما بروید برای همه افراد این مملکت پناهگاه ساختید آن وقت من هم به پناهگاه می‌روم.» همان، ص: ۴۱.

[۶] برداشت‌هایی از سیره امام ج ۱، چ ششم، ۱۳۸۵، ص: ۱۲۶.

...............................................

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

فیلم دست بوسی حضرت امام(ره)؛

🔹این فیلم را مدت‌ها قبل یکی از دوستان برایم فرستاده بود و گفته بود فرق ایشان با شاه چیست؟ برای بوسیدن دست ایشان صف می‌کشیدند، برای بوسیدن دست شاه هم صف می‌کشیدند.
🔹همان موقع برای پاسخ به این سوال بحث مفصلی از منظر عقل و روایات، در عنوان "بوسیدن" انجام دادم ؛

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 45 ثانیه

 

✅بعد از انتشار فیلم مربوط به دست بوسی حضرت امام(ره)
✅ این سوال طبیعی برای برخی دوستان مطرح شده بود که چرا امام تواضع نمی‌کنند و نه تنها مانع بوسیدن دستشان نمی‌شوند بلکه به قول دوستان مراسم دست بوسی راه می‌اندازند؟

✅ مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی در توضیح این مطلب، می‌فرمودند:

تواضع، غذای ساده خوردن نیست. تواضع، «به وظیفه عمل کردن» است. اگر وظیفه انسان بالای مجلس نشستن است، همین ثواب را دارد. امام در دوره شاه از زندان آزاد شد. خدا رحمت کند برادرم آمده بود امام راحل را در این وضعیت دیده بود. گفت دو تا متکا این طرف و آنطرف امام گذاشته بودند. مردم می آمدند و دست امام را بوسه می زدند! امام دستش را نمیکشید!
این تواضع است. چون وظیفهاش است. می خواهد قدرت خودش را به رژیم نشان بدهد. می خواهد ارادت مردم را به اینها نشان دهد. وگرنه این نیست که از دست بوسیدن لذت ببرد. وظیفهاش را انجام می داد. 
مأمون به امام رضا(ع) تکلیف کرد که ولیعهد باشد، حضرت گفت: این کار را از من نخواه. گفت: اختیاری نیست. می خواهی با من مقابله کنی؟ من هم نوع دیگری رفتار می کنم؛ یعنی تو را می کشم. حضرت کرهاً (از روی کراهت) قبول کرد. حالا ولیعهد شده، دو برادر بودند به نام حسن بن سهل و فضل بن سهل. اینها همه کارههای مأمون هستند. این وزیر ارشد می آید پیش امام رضا -پیش ولیعهد-. حضرت دارند با یکی از یارانشان صحبت می کنند. ایستاده جلوی درب. حضرت به حرفشان ادامه دادند. مدتها اذن (اجازه) داخل شدن به او نمی دهند. بعد حضرت می گوید کاری داری؟ اجازه می دهند که بیاید داخل. اما اذن نشستن را به او نمی دهند. ایستاده مطلبش را می گوید و حضرت جوابش را می دهند، می رود. 
دیگران نباید این کار را بکنند. برایشان خطرناک است. امام در یک تواضعی است نسبت به خدا که این گونه بی اعتنایی ها، او را متکبر نمی کند. او آنچنان ذلت باطنی دارد که این بی اعتنایی ها غرور برایش نمی آورد. 
آقای گورباچف، آقای  شواردنادزه را فرستاده بودند که پاسخ پیام امام را به او بدهند. امام خیلی عادی آمد. این وقتی می خواست پیام را بدهد میلرزید. امام هم وقتی که این فرد پیام را ابلاغ کرد گفت: اینها جواب من نیست. دستش را به علامت رد حرکت می داد. گفت: اینها جواب من نیست، من میخواستم دری بر دنیای جدیدی روی شما باز کنم. 
ببین! پس اخلاق و تواضع و بندگی خدا کردن، حرف خدا گوش دادن است. تواضع، این است. باید نگاه کند ببیند تکلیف چیست؟ عمده این است که انسان وقتی میخواهد کاری کند حجت داشته باشد.

 

✅ "حاج‌آقا صالحی" امام جماعت مسجد سلمان فارسی، واقع در محله هنرستان قم، می‌گفتند:
« روزی در نجف منزل امام بودیم. گفتند یکی از مسئولان دولتی می‌خواهد به دیدار امام بیاید (فکر کنم استنادار نجف)، وقتی آن مسئول دولتی و همراهانش در زدند و گفتند اینها دم در هستند، امام از اتاق پذیرایی که در آن بودند به اندرونی خودشان رفتند.
مسئولان عراقی که آمدند مدتی منتظر نشستند، بعد از مدتی مثلا ده دقیقه امام وارد شدند و مسئولان برای ایشان بلند شدند و بعد از احترام وسلام علیک صحبت‌هایی انجام دادند و رفتند.
بعد از رفتن آنها ما به امام اعتراض کردیم که این چه برخوردی بود؟ مگر نه اینکه باید میهمان را احترام کرد، چرا شما عوض اینکه وقتی میهمانان شما می‌آیند به استقبال آنها بروید و آنها را تکریم کنید، آنها را منتظر نگاه داشتید و بعد از دقایقی وارد شدید؟
امام فرمودند: اینها باید یاد بگیرند که به روحانیت احترام بگذارند و جلو روحانیت بلند شوند.
ما فهمیدیم امام تعمدا آنها را منتظر نگه داشته‌اند و کمی بعد وارد شده‌اند تا عوض اینکه ایشان بخواهند مقابل آنها بلند شوند آنها مجبور باشند مقابل ایشان بلند شوند.»

✅در متنی که تحت عنوان "بوسیدن و احکام آن" نوشته بودم مفصلا به این بحث پرداختم.
و خلاصه آن، اینکه: 
🔹افعال انسان حیثیت‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد و تقریبا همه افعال انسان "حُسن و قبح" ذاتی ندارند بلکه حداکثر حُسن و قبح آنها اقتضائی است. تواضع نیز از جمله اموری است که ممکن است گاهی حُسن داشته باشد و گاهی قُبح و بسته به حیثیت آن دارد.
🔹 توضیح دادم که بوسیدن دست نیز حیثیت‌های مختلفی دارد و یکی از مصادیق بوسیدن دست اظهار اطاعت و تکریم است «قُبْلَةُ الْإِمَامِ الْعَادِلِ طَاعَة» و این نوع از اظهار اطاعت به نحوی است که جز برای نبی‌خدا و یا کسی که وصی او است «إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ‏ إِلَّا لِنَبِیٍ‏ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ» یا کسی که در جایگاه رسول خدا است یا به او منتسب است «مَنْ أُرِیدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ» جایز نیست.
🔹این نوع از اظهار خشوع و طاعت به نحوی است که در حدیثی از امام رضا(ع) گفته شده است: کسی دست کسی را بوسه نکند زیرا که بوسیدن دست او همانند نماز گذاردن در برابر وی است. 
«وَ قَالَ ع‏ لَا یُقَبِّلِ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ‏ کَالصَّلَاةِ لَهُ‏.»
🔹در حدیثی، عالم بزرگ مسیحیان نزد امام رضا(ع) می‌آید و برای تعظیم ایشان فرشی که ایشان روی آن نشسته بودند را می‌بوسد و می‌گوید سنت ما اینگونه است که بزرگان را اینگونه تکریم می‌کنیم و حضرت نیز او را از این کار نهی نمی‌کنند.
«فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْهِ قَبَّلَ بِسَاطَهُ وَ قَالَ هَکَذَا عَلَیْنَا فِی دِینِنَا أَنْ نَفْعَلَ بِأَشْرَافِ‏ زَمَانِنَا الْحَدِیثَ وَ لَیْسَ فِیهِ أَنَّهُ أَنْکَرَ ذَلِکَ»

✅ گاهی اینکه کاری کنیم عظمت و جایگاه ولی جامعه نشان داده شود و یا اینکه مردم یاد بگیرند یک مقام و جایگاه را تکریم کنند و یا اینکه به واسطه مثلا دست بوسی محبتشان را به روحانیت یا امام جامعه ابراز کنند خودش تکلیفی است. مثلا از آیت‌الله بهاء الدینی نقل شده است که ایشان گفته بودند: "امام زمان به من فرمودند مانع دستبوسی مردم نشو."

...............................................

توضیحاتی در مورد دست بوسی حضرت امام

دریافت

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگر بنا شد جمعیت ما این طور شد که در داخل‏ خودمان‏ ما یکدیگر را مفتضح کردیم، پیرمردمان پیرمرد را، جوانمان جوان را، جوانمان پیرمرد را، پیرمردمان جوان را، مفتضح کردیم، ویک دست‌هایى هم در دنبال قضیه بود که علاوه بر این مفسده‏اى که هست و انسان مى‏بیند، یک آشوبى در حوزه‏ها بپا کند به اسم جبهه کذا و جبهه کذا، و دنبال این آشوب یک نتیجه‏هایى- آنهایى که مى‏خواهند این حوزه‏ها نباشند و اینها را مضر به حال خودشان مى‏دانند، اینها یک نتایجى- ببرند.[۱]

اسلام همه مسلمان‌ها را وادار مى‏کند به اینکه با هم متفق باشید، اختلاف نداشته باشید، اگر اختلاف داشته باشید، فَشَل‏ مى‏شوید و رنگ و بویتان از بین مى‏رود. و مع الأسف، مى‏بینیم که ما هر چه مصیبت پیدا کردیم، از سالهاى طولانى تا حالا، از این اختلافاتى بوده است که در داخل‏ خودمان‏ بوده‏ [۲] 

این کارهایى که مخالفین، توطئه‏ها و دسته‏بندی‌هایى که مخالفین دارند؛ این چیز مهمى به نظر من نیست‏ آنکه مهم است این ناسازگارى است که در ارگانهاى اسلامى هست؛ هر جا بروى با هم توافق ندارند. هى دعوت به توافق مى‏کنند همه، لکن خودشان هم توافق ندارند. این موجب نگرانى است؛ براى اینکه، این اسباب این مى‏شود که این کشور به حال تزلزل باقى بماند. [۳]

..................

[۱] صحیفه امام؛ ج‏ ۲؛ ص: ۱۵.

[۲] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۷۳.

[۳] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۲، ص: ۴۱۳.

...............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

از مهم‌ترین سرفصل‌های مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث می‌شود.

  یکی از پرسش‌هایی که ذیل این عنوان مطرح می‌شود اینکه: «برای قیام لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»

آنچه مسلم است بنا به آیات قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سخت‌ترین حالات قیام لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور می‌دهد:

👈«فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکیلاً» ( النساء ۸۴)

🔹خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش می‌کند که وارد صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان می‌گوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...

  اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این دیگر نمی‌شود قیام لِلّه، نمی‌شود حرکت برای خدا، بلکه می‌شود دو دوتا چهارتای ریاضی که افراد چون می‌دانند پیروز می‌شوند وارد صحنه می‌شوند اما وقتی خدا می‌گوید امید داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی می‌رسانم اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.

  حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر می‌کنند:

👈«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اینکه براى خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید. امیر المؤمنین(ع) مى‌دید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مى‌کند دین خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا(ع) هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست.

من در پاریس که بودم بعضى خیراندیش‌ها مى‌گفتند که نمى‌شود دیگر! وقتى که نمى‌شود باید چه کرد؟ گفتم ما تکلیف شرعى داریم عمل مى‌کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن را ما نمى‌دانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان را عمل مى‌کنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعى عمل کرده‌ایم هم رسیده‌ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعى‌مان عمل کرده‌ایم.» صحیفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰

  اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود.

مثلا:

🔹در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که می‌گفت ما مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه می‌شویم اما رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه می‌کنیم.

🔹نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع) در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد می‌کنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع می‌شود اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه می‌کنند؛

 📌آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل ‌نکنیم و برای ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بلافاصله بعد از وفات حضرت امام(ره)، هاشمی علی رغم تجربه شکست و بدعهدی آمریکایی‌ها در مذاکرات الجزایر و مک‌فارلین مجددا تصمیم داشت پرونده مذاکره با آمریکا را باز کند. روح‌الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نقل می کند:

👈 «‌یادم است که روزی در همان سال‌ها(1368ش) خدمت ایشان رسیدم ایشان گفت ما مشکل جنگ را حل کردیم و الان رابطه با آمریکا مانده است و اگر این مسئله حل شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.»

اولین گام برای باز شدن فضای مذاکره با آمریکا را معاون پارلمانی رئیس‌جمهور یعنی عطاء الله مهاجرانی برداشت. مهاجرانی در ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹، در مقاله‌ای با نام "مذاکره مستقیم با آمریکا" به نقد گفتمان ایستادگی مقابل آمریکا و لزوم مذاکره مستقیم به آمریکا می‌پردازد.

مقاله مهاجرانی بسیار جنجال برانگیز شد و نقد و پاسخ‌های بسیاری را به دنبال داشت تا اینکه ۶ روز بعد، امام خامنه‌ای در سخنرانی عمومی خود به بحث مذاکره با آمریکا و مقاله مهاجرانی پرداختند:

👈 «و اما مسئله‌ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است. ... من از اظهارنظر کسی که نظر سیاسی خودش را بیان بکند، نگرانی ندارم من معتقدم، آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند.

من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است...

مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‌شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می‌خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‌خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می‌خواهد؟ آیا می‌دانید که او چه می‌خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید» والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی، ناراحت نیست...

چه ساده‌لوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره با یک دستگاه متکبر و بی‌اعتقاد به اصول انسانی و حقوق بین‌الملل بنشینیم. آمریکایی‌ها، به اصول و حقوق بین‌الملل، اعتقادی ندارند.

دولت آمریکا، همان دولتی است که افسر جنایتکارش دستور تیر داد، موشک شلیک کردند، هواپیمای مسافربرىِ چند صد نفره را در دریا ساقط نمودند و مرد و زن و کوچک و بزرگ را نابود کردند و دولت آمریکا این افسر را محاکمه نکرد و شنیدم که رئیس‌جمهور فعلی امریکا، (بوش پدر) به آن افسر مدال لیاقت داده است! اینها، این‌طور هستند.» [بیانات در دیدار با معلمان ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹]

بعد از این صحبت‌ها جو سنگینی علیه مهاجرانی پدید می‌آید و رهبری بلافاصله در همان روز برای جبران فشارهای احتمالی، نامه‌ای برای دل‌جویی به وی می‌نویسند:

👈 «من یک فکر را تخطئه کرده‌ام و نیت توهین به کسى نداشته‌ام و اگر بدون اراده‌ى من به شما توهین شده است، از شما عذر مى‌خواهم. ... شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیه‌ى شما در مقاله‌ى «مذاکره‌ى مستقیم» عمل نخواهیم کرد.»

اما هاشمی دست‌بردار نبود، او عقیده داشت راه‌حل مشکلات کشور از مسیر مذاکره با آمریکا می‌گذرد و تلاش داشت به هر قیمت این مسیر را باز کند. او در خاطرات مربوط به ۱۶ اردیبهشت ۶۹ یعنی ۴ روز پس از سخنان رهبری، می‌نویسد:

👈 «شب با رهبری جلسه داشتیم درباره صحبتهای روز چهارشنبه (۱۲ اردیبهشت) ایشان، به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی صحبت شد و نیز موضع گیری صریحی که ممکن است در آینده، لازم شود از آن عدول کنند؛ چون نفس مذاکره اشکالی ندارد؛ گرچه در حال حاضر مناسب نیست.»

اما امروز در نبود هاشمی، شاهدیم همان کسی که اولین مقاله در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا را نوشت، امروز به این نتیجه رسیده است که مذاکره با آمریکا بی‌فایده است و مسیر مقاومت بوده است که جواب داده است.👇

مدت زمان: 9 دقیقه 8 ثانیه 
 
مطالب مرتبط:
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

در قسمت قبل به شواهدی از اهتمام اصلی حضرت امام(ره) به "انجام تکلیف" و امید ایشان به خداوند برای پیروزی در تمام مراحل سخت زندگی اشاره کردم و اینکه خود ایشان می‌فرمایند:

 

 

👈 «من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.» [۱]

 

 

 

 

 

آنچه محل دقت است اینکه ایشان،

 

 

🔹از طرفی می‌گویند تنها باید به خداوند امید داشت:

 

 

👈 «به شما مى‏گویم که از هیچ کس نترسید الّا خدا و به‏ هیچ‏ کس‏ امید نبندید الّا خداى تبارک و تعالى و اگر امید خودتان را به خداى تبارک و تعالى تمام کنید، به این معنا که تام بشود این امید شما، اطمینان براى شما بیاورد این امید شما، من به شما اطمینان مى‏دهم که آسیبى این مملکت نبیند.» [۲]

 

 

 

 

 

🔹و از طرفی هم می‌گویند:

 

 

👈 «اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.»

 

 

 

 

 

برای فهم این دوگانه که آخر امید ایشان به خداوند است یا "حرکت و خواست ملت"، باید به جهان بینی و نظام تحلیل ایشان رجوع کرد، دستگاه محاسباتی که در عین اینکه کاملا عینی و واقعی است، آسمانی و توحیدی نیز است.

 

 

 

 

 

🔹حضرت امام با ذکر شاهد مثالی در دیدار با  برخی از دانشجویان ایرانی بازگشته از اروپا و آمریکا به توضیح نظام تحلیل و دستگاه محاسباتی خود می‌پردازند:

 

 

👈 «اخیراً که در آنجا[پاریس] بودیم و اخبار ایران به ما مى‏رسید، و از جمله اخبار که بعضیها خودشان لمس کرده بودند، و براى من آمدند گفتند، این بود که گفت که من در دهات بعضى از مناطق رفته‏ام- و اسم‏ یک قریه‏اى، یک قلعه‏اى‏ را برد، که آنجا خود من هم رفتم؛ اطراف ماست- او مى‏گفت که در این دهات صبح که مى‏شود، آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏کنند؛ و آن قلعه را اسم برد که آن قلعه را من رفته‏ام و دیده‏ام چه قدر است؛ شاید مثلًا ده خانوار، پانزده خانوار، بشود توى آن قلعه زندگى بکنند؛ گفت حتى آن قلعه که من رفتم دیدم همان حرفهایى که تهران گفته مى‏شود توى آن قلعه هم مردم آن قلعه مى‏گویند.

 

 

این براى من خیلى جالب بود، و اطمینان آورد که یک مطلبى که مطلب ملت است، و این طور مطلبِ ملت است که هر جا پا بگذارى همان مطلب هست؛ شما که در اروپا بودید و آنهایى که در آمریکا بودند و آنهایى که در خارج کشور هر جا بودند همان مسائل را مى‏گفتند که آنهایى که در داخل بودند؛ دانشجویشان همانى مى‏گفت که علماى دینیشان مى‏گفت، بازاریشان همان را مى‏گفت که کارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى این قدریشان همان را مى‏گفت که بزرگ‌ها مى‏گفتند؛ این مورد اطمینان من شد که یک دست غیر طبیعى در کار است.

 

 

شعاع عمل انسان تا یک حدودى است. یک کسى مى‏تواند یک محله را تحت تأثیر قرار بدهد، یک کسى مى‏تواند یک شهر را، یک کسى مى‏تواند یک استان را، اما کسى نمى‏تواند به این ترتیب همه قشرهاى موجود در هر جا را، از یک ملتى، از بچه‏هاى کوچک و تا پیرمردهایشان و دانشجویشان، با افکار متعدده‏اى که اینها دارند و با ایده‏هاى مختلفى که دارند، همه را تحت یک مطلب بیاورد؛ این نمى‏شود الّا اینکه دست غیبى در کار است.

 

 

من مطمئن شدم به اینکه یک عنایتى از طرف خداوند تعالى هست؛ که آن عنایت ان شاء اللَّه تا محفوظ است، شما پیروزید. تا این توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، این ملت پیروز است و این حرفهایى که‏ گفته مى‏شود و قلم‌هایى که هست و اینها چیزى نیستند.» [۳]

 

 

......................................

 

 

ارجاعات:

 

 

[۱] صحیفه امام؛ ج ۹؛ ص: ۱۸۱.

 

 

[۲] صحیفه امام؛ ج‏ ۱۳؛ ص: ۱۴۹.

 

 

[۳] صحیفه امام، ج‏9، ص: ۱۸۲ ۱۸۳.

مطلب مرتبط:

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

هر انسانی حتی اولیاء و انبیاء الهی در فراز و فرودهای زندگی در مراحلی دچار مشکلات و فشارهایی می‌شوند که روزنه‌های امید بر آنها  بسته می‌شود اما امید به خداوند و نصرت اوست که در این شرایط درب‌های فرج الهی را می‌گشاید.

 

 

در سال‌های آخر حضور حضرت امام خمینی(ره) در نجف روزنه‌های امید ایشان بسته و صحنه بر ایشان سخت و تنگ شده بود اما ایشان همچنان معتقد به عمل به تکلیف و امیدوار به نصرت الهی بودند.

 

 

 

 

 

🔹ایشان در ۱۴ آبان ۱۳۴۷  از نجف در پاسخ به نامه "آیت‌الله سعیدی"، می‌نویسند:

 

 

👈«در هر صورت سنگرها را حتى الامکان نباید از دست داد و قیام به وظایف به مقدار امکان لازم است، و اگر کوتاهى در آن نکنیم باکى نیست؛ فرضاً با شکست ظاهرى مواجه شویم، لکن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شویم جلب کنیم، امور دیگر سهل است. این جانب لحظات آخر عمر را مى‌گذرانم و از اوضاع عمومى و خصوص حوزه‌هاى علمیه نگران و نمى‌دانم با آن تندروی‌هاى آنها و این سهل انگارى ماها، امر به کجا منجر می‌شود؟ «وَ الَّذى یُوجِبُ التَّسْکین فى الجمله: انَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً» [۱] و این رشته بحمد اللَّه گسستنى نیست، هر چه باریک شود. شما طبقه جوان مأیوس نباشید و با اراده و عزم راسخ مهیاى خدمت و فرصت باشید.»[۲]

 

 

 

 

 

🔹با گذشت زمان شرایط مبارزات تغییری نمی‌کند و فرجی حاصل نمی‌گردد اما حضرت امام همچنان امید خود را از دست نمی‌دهند، آنچه ایشان در پاسخ نامه "صادق طباطبایی" در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۰ از نجف می‌نویسند، حکایت‌گر این مطلب است:

 

 

👈«این جانب با آنکه دوران نقاهت پیرى را مى‌گذرانم و امیدهایى که داشتم به هیچ یک به طور دلخواه نایل نشدم، لکن از نهضتى که در سال‌هاى اخیر به تأیید خداوند متعال بپا شد و موجب نزدیکى قشرهاى تحصیل‌کرده با علماى دین شد، امید واثق دارم که این نور به خاموشى نگراید و هر روز شکاف‌هایى که به دست خائنان سوداگر غرب و شرق براى استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنیایى و همه جانبه طبقات تحصیلکرده اعم از روحانى و دانشگاهى از بین برود و با اطلاع از دردها و نابسامانی‌ها به علاج و سازندگى بپردازند.»[۳]

 

 

 

 

 

اتکا به امید به خداوند و پرهیز از یأس در مشکلات، از نقاط پررنگ سیره امام بود و هر بار در صحنه‌هایی دشوار و دشوارتر، امید ایشان به خداوند محک خورد و هربار نیز از این آزمون سر بلند بیرون آمدند و نتیجه آن را نیز گرفتند.

 

 

 

 

 

🔹ایشان در ۳۰ تیر ۱۳۵۸ بعد از پیروزی انقلاب، در قم می‌فرمایند:

 

 

👈«یکى از جنود ابلیس «یأس» است. در امورى که انسان باید با امید و طُمَأنینه و تصمیم عمل بکند، شیاطین ایجاد یأس مى‌کنند و با این ایجاد یأس جوان‌هاى ما را در آن مسائلى که باید با تصمیم جدّى پیش ببرند گاهى سست مى‌کنند. من آن قدرى که یاد دارم، از اول نهضت تا حالا که اینجا نشستم، چه آن وقت که در حبس بودم، و چه آن وقت که در تبعید به ترکیه بودم، و چه آن وقت که در عراق بودم، و چه آن وقت که به پاریس آمدم، و چه آن وقت که شاه با آن طَمْطَراق‌ها و قدرت‌ها بود، و چه آن وقت که او رفت و بختیار شروع کرد، من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد، مى‌شود.» [۴]

 

 

...........................................

 

 

📝ارجاعات:

 

 

[۱] آنچه اجمالًا باعث آرامش مى‌شود اینکه:« خانه کعبه را صاحبى است». جمله حضرت عبدالمطلب هنگام حمله سپاه ابرهه به مکه. بحار الأنوار، ج 15، ص: 145.

 

 

[۲] صحیفه امام؛ ج 2؛ ص: 208.

 

 

[۳] صحیفه امام؛ ج 2؛ ص: 345.

 

 

[۴] صحیفه امام؛ ج 9؛ ص: 181.

...........................................................

 

 

 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی به عنوان زعیم جهان تشیع در ۸ فروردین ۱۳۴۰، از بحث‌های جدی جامعه، انتخاب مرجع بعد از ایشان بود.

 

 

از مراجع عراق آیات عظام: "سید عبدالهادی شیرازی"، "سید محسن حکیم"، "سید محمود شاهرودی" و "سید ابوالقاسم خویی" مطرح بودند.

 

 

از مراجع ایران در مشهد "آیت الله میلانی" در تهران "آیت‌الله سیداحمد خوانساری" و در قم نیز آیات عظام "سیدمحمدرضا گلپایگانی"، "سیدکاظم شریعتمداری"، "شیخ عبدالنبی عراقی"، "سیدشهاب‌الدین نجفی"، "شیخ محمدعلی اراکی" و "امام خمینی" مطرح بودند.

 

 

ماجرای فرار حضرت امام از مرجعیت حکایت‌های مفصلی دارد که ذکر آن را به تقدیر و توفیق آینده خواهم سپرد. اما از جالب‌ توجه ترین حکایت‌های آن برهه از زمان دخالت کنسول‌گری آمریکا در هدایت جریان مالی حوزه و نیز اطلاعات دقیق آمریکایی‌ها از عملکرد شخصیت‌های مؤثر این ماجرا است.

 

 

 

 

 

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نقل می‌کنند:

 

 

🔹«حدود یک سال پس از فوت آقاى بروجردى "آیت‌اللَّه سیدعبدالهادى" هم فوت کردند. در جریان فوتشان من در اصفهان بودم و منبر مىرفتم. میزبان من آقاى "حاج ابوالقاسم کوهپایى" بود که موقعیت خوبى در اصفهان داشت و مرجع وجوهات در بازار بود و به اصطلاح از کسانى بود که در مرجع سازى بی‌نقش نبود. چون زودتر و بیشتر شهریه دادن باعثِ جلب توجه عامه مردم و طلاب بود و جذب وجوهات شرعى ....

 

 

🔹روزى آقاى کوهپایى به من گفت که کنسولگرىِ امریکا در اصفهان، او را می‌خواهند؛ پسر ایشان هم که در آمریکا تحصیل می‌کرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسى می‌دانست، نقش مترجم را براى ایشان داشت؛ و می‌پرسند که شما شهریه را به چه کسى خواهید داد؟ جواب می‌دهد: «باید صبر کنیم ببینیم چه کسى مرجع می‌شود، تا شهریه را بدهیم به او.»

 

 

🔹یادآورى این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتى اصفهان بودند و آقاى کوپایى با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفى نبود؛ در هر صورت، او چنین پاسخى به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند: "شما در جریان فوت آقاى بروجردى، در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقاى حکیم بدهند. پس اینطور نیست که صبر کنید و شهریه را به هرکس رئیس شد بدهید."

 

 

🔹 از این برخورد و گفت‌وگو به‌خوبى روشن می‌شود که در زمان رژیم پهلوى سفارت آمریکا تا چه حد مسائل داخلى ایران را زیر نظر داشت.» [۱]

 

 

..........................................

 

 

منبع:

 

 

[۱] کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، صص: ۱۱۶-۱۱۷.

 

 

...........................................................

  • حمید رضا باقری