شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۴۶ مطلب با موضوع «امام حسین و شهادت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

حب الحسین یجمعنا

👈🏻تلخ‌ترین قسمت سفر اربعین برایم بحث‌هایی بود که با ایرانیان می‌کردم.

 

📝 یکی از چیزهایی که در طول سفر اربعین، توسط ایرانیان زیاد گفته می‌شد اینکه عراق هرچه دارد از ماست، سامراء را ما اداره می‌کنیم،‌ ما برای آنها امکانات آورده‌ایم، اینها عرب هستند از خودشان هیچ ندارند و بسیاری از حرف‌هایی که شاید به گوش شما هم آشنا باشد.

 

اولین جوابی که به آنها می‌دادم اینکه اولا این ما و عراقی‌ها و... از کجا آمده است، چرا این خط‌ و مرز‌هایی که دیگران برای ما کشیده‌اند ما را از هم جدا می‌کند، مثلا اگر یک عده داعشی در استان اصفهان شروع به تخریب همه‌چیز و همه‌جا کنند بعد از تهران امکاناتی برای آنها ارسال شود، می‌گویید ما آنجا را آباد کردیم! یا اینکه می‌گویید خودمان برایمان مشکل درست شده بود خودمان حلش کردیم.

 

📝 این بدبختی را ما در بحث سوریه و ... هم داریم، در بحث جهاد اسلامی هیچ وقت نمی‌گوید دفاع از کشور ایران یا عراق واجب است، می‌گوید دفاع از سرزمین‌های اسلامی بر همه مسلمانان واجب است، حالا اگر مثلا به یمن باشد یا سوریه یا افغانسان، این تکلیفی است که خدا بر ما گذاشته که از سرزمین اسلام دفاع کنیم.

 

 📝سال گذشته در کاظمین شب را منزل یک عراقی خوابیدیم، با اینکه نظامی بود جالب بود که مقلد حضرت آقا بود. امسال هم در بغداد منزل یک عراقی بودیم که پدر، عمو و دایی او را صدام اعدام کرده بود، جرمشان این بود که زمان جنگ با همکاری سپاه ایران، در بغداد یک عملیات نظامی و انفجار ترتیب داده بودند.

امسال در نجف هم به منزل یک عراقی رفتیم که در منزلش فقط یک تصویر عالم بود و آن هم تصویر حضرت امام بود.

 

چرا ما دو مردم شیعه و نزدیک به هم را به اسم مرز، ایرانی و عراقی و... ازهم جدا می‌کنیم.

ما باید خدا را شکر کنیم که به واسطه رحمت خداوند و عشق به امام حسین دو کشور که در گذشته با جاه طلبی‌های دیوانه‌ای چون صدام با یکدیگر می‌جنگیدند، امروز ید واحد و کنار هم هستند.

وقتی در عوض شکر اینکه توانسته‌ایم به برادرمان که سال‌هاست جنگ‌های متوالی را پشت سرگذاشته و فرصتی برای آبادانی کشورشان پیدا نکرده‌اند، کمک ‌کنیم، با منیت‌ها و تحقیر کردن عراقی‌ها با غرور و تکبر و عجب برخورد کردیم و فراموش کردیم که هر خیری است از سوی خداست، خدایی نکرده درهای رحمت الهی بر ما بسته می‌شود.

 

 📝همان کسانی که دائما بر طبل تفرقه اندازی بین مسلمانان می‌کوبند، خودشان اتحادیه اروپا درست می‌کنند و مرزهایشان را عملا برمی‌دارند، پول واحد و ارتش واحد درست می‌کنند و... درحالی که حقیتا هم هیچ قرابتی با هم ندارند.

 

📝 از همه اینها هم که بگذریم، اگر ما هنر داشتیم همین عراق بزرگ‌ترین پایگاه اقتصادی برای پیشرفت ایران بود،‌ اما با بی‌هنری مسئولان ما در این سال‌ها نه تنها بازار عراق را که مردمش قلبا به ایران علاقه دارند، در دست نگرفته‌ایم، بلکه سهم نسبتا ناچیزمان از این بازار کاهش هم یافته است.

 

📝 اصلا این خودش یک مغالطه بزرگ دولت مردان ما است که به اسم کسب بازارهای جهانی همه وقت خود را به بازگشایی روابط خود با کشورهای ابرقدرت اروپایی و آمریکا تلف می‌کند، مثلا همین بازار روسیه، عراق، افغانستان، آذربایجان و قطر و... فرصت‌هایی است که اگر ایران تمام محصولات کشاورزی و دامی و صنعتی خود را هم به آنها صادر کند، بازهم جا برای صادرات و پیشرفت اقتصادی آن وجود دارد ولی ما با بی‌هنری به اسم کسب بازارهای بزرگ جهانی همین بازارهای دم دست را هم از دست داده‌ایم.

 

 👈🏻ماجرای ما مثل مغازه داری است که به اسم اینکه می‌خواهم در همه پاساژهای شهر محصولاتم ارائه شود درب مغازه محلی خودش را بسته و مشغول چانه زدن با مسئولان شهرداری است که من مجوز کار در همه پاساژهای شهر را می‌خواهم.😳


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

آیا تا کنون در دوراهی "حق یا خود" خواهی بوده‌ای؟

آیا تا کنون بر دو راهی "حق یا راحت" طلبی بوده‌ای؟

حسین (علیه اسلام) شهید شد تا یاران به خواب رفتۀ خویش را بیدار کند. زینب (سلام الله علیها) به اسیری رفت تا یاران حسین را نوری باشد در تاریکی زمان.

در قسمتی از میانه راه سفر کربلا حسین (علیه السلام) در حالی که سوار بر اسب بود به خواب می‌رود، در رؤیایی صادقه در می‌یابد که کاروان وی به کام مرگ قدم می‌نهد، بیدار شده و می فرماید: «اِنا لله و اِنا عِلیهِ راجِعون»، فرزند عزیزش، "علی‌اکبر" سوال می‌کند: «یا اَبَتا لِمَ اِستَرجَعتَ» پدر جان چرا "انا لله و انا علیه راجعون" گفتید؟ حضرت می‌فرمایند: در بین راه هاتفی به گوشم رساند «القوم یسیرون و المنایا تسیر معهم» این کاروانیان به شهادتگاه روانند و مرگ نیز به همراه آنان در حرکت است.

 اینجاست که علی اکبر سوال می‌کند: «اَوَ لَسنا عَلَی الحَقِّ ؟» مگر نه این است که ما بر حقیم؟ حضرت پاسخ می‌دهند. چرا فرزندم.

علی اکبر می‌گوید: وقتی مطلب از این قرار است چه فرقی است که به چه سرنوشتی می‌رویم و چه خواهد شد، به سرنوشت مرگ یا حیات، تفاوتی نمی‌کند، اساس این است که ما بر جاده حق قدم می‌نهیم .

ابا عبدالله (علیه السلام ) از این سخن فرزندشان به وجد می‌آیند و می‌فرمایند: «جَزاکَ اللهُ عَنّی خَیرَ الجَزاءِ» من قادر نیستم پاداشی را که شایسته پسری چون تو باشد بدهم، خداوندا آن پاداشی را که شایسته این فرزند است بجای من به او بده.

راستی تا کنون از خود پرسیده‌ای خداوند از چه طریق است که" قطعاً ما را آزمایش می‌کند با ترس یا گرسنگی یا کاستی در اموال"؟ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»

سالهاست که" اگر دست بند تجمل نمی‌بست دست کمانگیر ما را از آن گوشۀ کهکشان نمی‌یافت کسی رد تیر ما را".

 سالهاست که" یاران خسته بودند و به نانی گرفتند شمشیر ما را "

سالهاست که یاران خسته جادۀ حق طلبی و راحت طلبی را یکی کرده‌اند.

سالهاست که محرم را از بوی قیمه‌هایش حس می‌کنند.

سالهاست که ذی‌الحجه را با سوغاتی‌های حاجیانمان یاد می‌کنند.

به یاد داریم روزی را که دشمنان فریاد برائتمان را در قبلۀ‌ مسلمین تاب نیاوردند و حج‌مان را کربلایی کردند؟ فراموشانده شده‌ایم که حج خونینی داشتیم!

آیا به یاد داریم روزهایی را که فریادهای حسینی ما شاه را فراری داد، روزهایی که از جنبش ما پاکستان، عراق، افغانستان، مصر، یوگوسلاوی و.... نیز به جنبش در آمده بودند.

آخر ما را چه شده است که حق طلبی امروزمان خلاصه شده است در یک جلسه سخنرانی، تولید و پخش چند نشریه، جزوه، کتاب و خلاصه  همه‌اش کارهایی که برای انجام دادنشان اصلا نیازی به انقلاب کردن نبود، قبل از انقلاب نیز همه انجام می‌شد حتّی در آن زمان کسانی چون شهید مطهری حساب بانکی برای جمع آوری کمک به فلسطین داشند که ما هنوز به آن هم نرسیده‌ایم.

 سالهاست که انقلاب کرده‌ایم اما " لانُغَیِّرُ ما بِأَنْفُسِنا" مگر خدا را به بازی گرفته‌ایم! فراموش‌مان شده که «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».

خداوند نمی‌گوید: تغیر می‌دهم اوضاع را اگر اوضاع خود به خود تغییر کرد! می‌گوید: «حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» یعنی تا زمانی که من و تو خودمان دست به کار نشویم و ابتکار عمل به خرج ندهیم، خداوند هم تغییری در اوضاع مان نخواهد داد.

باید باری دیگر همچون روزهای انقلاب خود دست به کار شویم تا نصرت الهی را نیز مشاهده نماییم.           

علی را تنها نگذاریم و در معرکۀ مبارزه ثابت قدم بمانیم.

شاید کمتر از ده قدم تا رسیدن به ستون خیمۀ معاویه مانده باشد.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در دید و بازدید‌های عید متوجه شدم که بسیاری از نزدیکانم شبهات متعددی در ذهن دارند که فرصتی برای مطرح شدن آن‌ها و صبحت در موردشان پدید نیامده است.

یکی از نکاتی که در بیشتر بحث‌ها و صحبت‌ها بود زاویه نگاه به دنیا بود، از آنجا که زاویه نگاهمان به دنیا تطابق نداشت به همین علت نتایجمان نیز متفاوت بود.

تا آخرین روز تعطیلات بهترین راه را برای اصلاح زاویه نگاه به دنیا را این می‌دانستم که جایگاه دنیا را به عنوان مزرعه آخرت تبیین کنم و به مخاطب بگویم که این دنیا محل گذر است به آن به چشم استقلالی نگاه نکن؛ در دنیا باید از شرایط موجود بهترین استفاده را برای کسب بهترین آخرت کنی.

اما در مسیر بازگشت به قم، هنگام گوش کردن به صوت یکی از اساتید به این نتیجه رسیدم که این نوع نگاه بهترین نوع نگاه به این دنیا نیست، این نوع نگاه یعنی شما برای خودت و آخرت خودت شروع کنی به کار کردن همه دعوایت خودت هستی.

ما عاشق و محب هرچه باشیم در نوع نگاهمان به همه چیز به دنبال عشقمان هستیم این نگاه یعنی عاشق خودمان هستیم.

به یاد یک خاطره افتادم که گمان می‌کنم بهترین نگاه به این دنیا را نشان می‌دهد.

سال اول حوزه با استاد سابق دانشگاه‌مان هم‌حجره و دوست شدم،‌ هر هفته یک شب مجلس روضه و سینه زنی امام حسین داشتیم و اکثر اوقات این دوستم هزینه شام هیأت را می‌پرداخت.

با اینکه وضع مالی خاصی هم نداشت هزینه زیادی برای هر هفته هیأت انجام می‌داد و برای من تعجب‌ برانگیز بود. یک شب به او گفتم حاجی جان شما که همه پول خودت را برای هیأت خرج می‌کنی! از حرفم ناراحت شد و به من نهیب زد و گفت: بچه! تو اصلا می‌فهمی «و علی الدنیا بعدک العفا» یعنی چه؟ و دیگر هیچ نگفت.

به دوستان پیشنهاد می‌کنم داستان «ثار» از کتاب حسین وارث آدم شریعتی را مطالعه کنید، داستان ما داستان اهالی قبیله حسین است که خون داده‌ایم، ما با نبود امامان غم داریم ما با وجود ظلم به مستضعفین عالم با وجود کشته شدن برادرانمان در سوریه و عراق و یمن اگر بخواهیم برای دنیا کار کنیم بی‌غیرتیم.

 به تعبیر امام حسین بعد از خبر شهادت مسلم « لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ».


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 شهادت حضرت علی اصغر و یا شهادت محسن حججی و سایر مواردی از این دست از جمله مهم‌ترین صحنه‌های نبرد حق و باطل است، صحنه‌هایی که بر تمام خلق حجت است و خداوند می‌تواند به آنها بر بندگانش احتجاج کند.

 

📝 در کنار انبیاء الهی که به سوی بشر مبعوث می‌شوند تا « یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (15بقره)» تا آنچه را که بشر نمی‌توانست با عقل و استعداد خود به آنها برسد به او یاد دهند، خداوند نبی درونی را برای انسان‌ها قرار داده است. این نبی همان فطرت حق شناس است. فطرتی که کار آن تمیز بین حق و باطل است و هیچ‌گاه در هیچ‌کس نخواهد مُرد و همیشه، همۀ انسان‌ها به کمک آن حداقل به نحو کلی حُسن و قبح، حق و باطل را  درک می‌کنند. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (7-8 الشمس)» و به نسبتی که به این فطرت درونی توجه شود و زنده نگه داشته شود، حق و باطل را بهتر و بیشتر تمییز می‌دهد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها  وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (9-10 الشمس)»

 

👈🏻در روایات به این فطرت حق شناس «عقل» گفته میشود و تعبیری نزدیک به این مطلب ولی متفاوت نیز در قرآن با عنوان «قلب» یا «فؤاد» وجود دارد که مکررا به آن اشاره شده است و در آخرت مورد سؤال و مؤاخذه خواهد بود. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 الاسراء)»

 

📝 خلاصه اینکه کشتن نوزاد و یا اسیر، از چیزهایی است که هر فطرتی در قبح آن شک نمی‌کند و اتفاقاتی از این دست را خدا برای حجت شدن در تشخیص حق از باطل در صحنۀ نبرد، در تمام طول تاریخ قرار داده است.

این فطرت در همۀ انسان‌ها حکم خواهد کرد که کشتن اسیری که کاملا در سلطۀ شما می‌باشد و ضرورتی در کشتن او نیست جایز نیست.

 

👈🏻 کسانی که دم از قرآن می‌زنند، قرآن وقتی می‌خواهد رفتار با اسیر را توضیح دهد، می‌گوید مؤمنین کسانی هستند که «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8 انسان)» غذایی را که خود دوست دارند به اسیر خود می‌دهند.

 

⁉ می‌گویند ما نه از این باب که او اسیر است او را می‌کشیم بلکه از این باب که او کافر است او را می‌کشیم، اما اشکال اینجاست که در نظر آنها هرکس در مقابلشان باشد و حرف آنها را نپذیرد کافر است و بنابر این اسیری نمی‌ماند الا اینکه کافر باشد.

👈🏻 جالب هم این است که وقتی به سیرۀ نبوی رجوع می‌کنیم، وقتی با کفاری که بت پرست هم بودند می‌جنگیدند، اسرا را به قتل نمی‌رساندند؛ البته زندان هم درست نمی‌کردند تا سرباری برای جامعه اسلامی درست کنند، بلکه با برده کردن اسرای کافر، آنها را به خدمت جامعۀ اسلامی می‌گرفتند و در فرهنگ جامعۀ اسلامی هضم می‌کردند و بعد از مدتی نیز با ایمان آوردن این برده‌ها به بهانه‌های مختلف آنها را آزاد می‌نمودند تا به عنوان مؤمنی با احترام به زندگی خود در جامعۀ اسلامی ادامه دهند یا به جامعۀ خود برگردند و اسلام و فرهنگ آن را به آنجا صادر کنند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بانگ رحیل می آید

بانگ رحیل می آید ، سفری آغاز شده، سفری از خویشتن به سوی معبود ، سفر محرم؛

محرم ، یادآور حسین(علیه اسلام) و غلامان اوست۱؛ «الذین بذلو مهجهم دون الحسین»۲ یادآور کربلا، جایی که سیراب شده از خون خداست؛ «طِبتُم و طابَت الارضِ التی فیها دُفنتم»۳

هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛۴ داستان عروج ملکوتی حسین(علیه اسلام)  و یارانش، داستان «عرباً عربا» شدن «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا به پیامبر»۵ داستان «احلی من العسل» گفتن نوجوانی سیزده ساله۶ داستان تاختن اسب‌ها بر تن خلیفه‌ی خدا روی زمین.

« لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً »۷ راز این جوشش که از نام حسین در قلب‌ها بپا می‌شود چیست؟

به قول شریعتی حسین: "ای آموزگار بزرگ شهادت" " ای که مرگ سرخ را برگزیدی" "تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی" "تا با هر قطره خونت" " ملتی را حیاط بخشی و تاریخی را به تپش درآوری" " و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی" "وبدان جوش خروش امید دهی" " ایمان ما ، ملّت ما ، تاریخ فردای ما، کالبد زمان ما" "به تو وخون تو محتاج است."

عزای حسین(علیه اسلام) تلنگری بر دلهای بخواب رفته‌ی ماست؛ رژه‌ حماسی یاران او در مقابل یزیدیان زمان، طلب خون خواهی هابیلیان تاریخ و خلاصه همان فریاد بلند «لا تَخشی مِنَ الکُفار»۸ است؛  

آوینی می‌گفت: "حرم عشق کربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته‌است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آنکس که می‌داند جان بهای دیدار است." "گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ‌تر است؛ و نگو شیرین ‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین ‌تر." "در ملکوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست." "سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟" "سر مبارک امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق، که این است بهای دیدار."  "در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود." "هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند که چنین مرده‌اند." "ای شهید! ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش."

آخر این چه رازیست که برای فهم آن باید از جان خود گذشت، رازیست یا طلسمیست! طلسم نترسیدن از مرگ و جز در معرکه جنگ نمی‌شکند...

شهید طلسم شیطان را می‌شکند ، شهید می‌میرد قبل از آنکه بمیرانندش...

خون شهید فاتح قلب‌ها و حیات دهنده‌ جان‌هاست، خون شهید بیدار کنندة دلهای ما بخواب رفته‌گان است.



[1] رجز یکی از یاران امام حسین(علیه السلام)، می‌گویند ایرانی بوده، معمول اینگونه بود که هر کس به میدان می آمد نام و نصب خود را می گفت اما این یار با وفای حضرت نه نامی از خود و نه نسبش گفت و این رجز را خواند: « من کسی هستم که امیرم حسین است و چه امیر خوبی دارم.»

[2] آنان که خونشان را در راه حسین دادند.

[3] در زیارت نامه ی شهدا این را می خوانیم که پاک شدید (یا خالص شدید) و زمینی را که در آن دفن شده‌اید را نیز پاک گردانده‌اید و این زمین به برکت شما محترم شده است. طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ.

[4] جمله معروف سید شهیدان اهل قلم (شهید آوینی)

[5] چون همه اصحاب به شهادت رسیده و جز اهل بیت امام به جاى نماندند، علىّ بن الحسین علیه السّلام- که از همه مردم زیباروى‏تر و از نظر اخلاق از همه نیکوتر بود- از پدرش کسب اجازت کرد و امام وى را رخصت داد. امام نظر نومیدانه‏اى به فرزند افکند و چشمان مبارکش فرو هشت و بگریست. سپس فرمود:

 (اللّهم اشهد، فقد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلّى اللَّه علیه و آله، و کنّا إذا اشتقنا إلى نبیّک نظرنا إلیه)

«خداوندا! گواه باش، به تحقیق جوانى به جنگ و مبارزت شتافته که اشبه الناس از نظر خلقت و خلق و منطق به رسولت صلّى اللَّه علیه و آله مى‏باشد. هر گاه اشتیاق زیارت پیامبرت را مى‏یافتم او را مى‏نگریستم».

[6] می گویند قاسم سن کمی داشت و از جمله نیروهای سپاه حضرت به حساب نمی‌آمد، در شب عاشورا وقتی امام حسین شهادت هر یک از یاران را به او بشارت می‌دادند قاسم مشتاقانه انتظار شنیدن نام خود را داشت، وقتی حضرت نام همه را بردند از حضرت پرسید ایا من هم شهید می شوم؟ اینجا بود که حضرت او را محکی می‌زنند و می‌پرسند شهادت برای تو چگونه است؟ او پاسخ می دهد «شیرین تر از عسل» قاسم وقتی در روز عاشورا به میدان می‌رود رجز خود را چنین می‌خواند که «اگر من را نمی‌شناسید من فرزند حسن هستم (ان تنکرونی فانبن الحسن) و بعد از نبردی جانانه با دشمن به مقام شهادت میرسد.

[7] شور حسین و اشک بر حضرت هنگام یاد ایشان از نشانه‌های ایمان است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) در کتاب وسائل الشیعه آمده است: «نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ‏ حَرَارَةً فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَى‏»

پیامبر (ص) به امام حسین(ع) می‌نگریسید و ایشان به سمت پیامبر می‌آمد، پیامبر(ص) حضرت را در آغوش خود نشاند و فرمودند برای قتل حسین حرارتی در قلب هر مومنی است که هرگز سرد نخواهد شد. سپس امام صادق(ع) فرمودند: پدرم فدای کشته اشک‌ها، از ایشان پرسیده شد که چه کسی کشته عشک‌هاست؟ حضرت پاسخ دادند هیچ مؤمنی امام حسین (ع) را یاد نخواهد کرد الا اینکه گریه کند.

[8] حضرت ابا الفضل (ع) وقتی از شریعه ی فرات خارج شدند و کافران شامی و کوفی با شمار زیادی اطرافشان را گرفتند خطاب به نفس خود شعاری دادند که ای نفس «لا تخشی من الکفار» ای نفس من مبادا در مقابل این کفار خشوع کنی.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حال هوای شهدا

حال هوای سکه و ارز، روزهای اخلاص و حال هوای شهدا را از یادمان برده، باید گذشتن از دنیا به آسانی، باید مهیا شد از بهر قربانی، سوی حسین رفتن با چهره خونین، زیبا بود این سان معراج انسانی...

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 22 ثانیه 

  • حمید رضا باقری