در دید و بازدیدهای عید متوجه شدم که بسیاری از نزدیکانم شبهات متعددی در ذهن دارند که فرصتی برای مطرح شدن آنها و صبحت در موردشان پدید نیامده است.
یکی از نکاتی که در بیشتر بحثها و صحبتها بود زاویه نگاه به دنیا بود، از آنجا که زاویه نگاهمان به دنیا تطابق نداشت به همین علت نتایجمان نیز متفاوت بود.
تا آخرین روز تعطیلات بهترین راه را برای اصلاح زاویه نگاه به دنیا را این میدانستم که جایگاه دنیا را به عنوان مزرعه آخرت تبیین کنم و به مخاطب بگویم که این دنیا محل گذر است به آن به چشم استقلالی نگاه نکن؛ در دنیا باید از شرایط موجود بهترین استفاده را برای کسب بهترین آخرت کنی.
اما در مسیر بازگشت به قم، هنگام گوش کردن به صوت یکی از اساتید به این نتیجه رسیدم که این نوع نگاه بهترین نوع نگاه به این دنیا نیست، این نوع نگاه یعنی شما برای خودت و آخرت خودت شروع کنی به کار کردن همه دعوایت خودت هستی.
ما عاشق و محب هرچه باشیم در نوع نگاهمان به همه چیز به دنبال عشقمان هستیم این نگاه یعنی عاشق خودمان هستیم.
به یاد یک خاطره افتادم که گمان میکنم بهترین نگاه به این دنیا را نشان میدهد.
سال اول حوزه با استاد سابق دانشگاهمان همحجره و دوست شدم، هر هفته یک شب مجلس روضه و سینه زنی امام حسین داشتیم و اکثر اوقات این دوستم هزینه شام هیأت را میپرداخت.
با اینکه وضع مالی خاصی هم نداشت هزینه زیادی برای هر هفته هیأت انجام میداد و برای من تعجب برانگیز بود. یک شب به او گفتم حاجی جان شما که همه پول خودت را برای هیأت خرج میکنی! از حرفم ناراحت شد و به من نهیب زد و گفت: بچه! تو اصلا میفهمی «و علی الدنیا بعدک العفا» یعنی چه؟ و دیگر هیچ نگفت.
به دوستان پیشنهاد میکنم داستان «ثار» از کتاب حسین وارث آدم شریعتی را مطالعه کنید، داستان ما داستان اهالی قبیله حسین است که خون دادهایم، ما با نبود امامان غم داریم ما با وجود ظلم به مستضعفین عالم با وجود کشته شدن برادرانمان در سوریه و عراق و یمن اگر بخواهیم برای دنیا کار کنیم بیغیرتیم.
به تعبیر امام حسین بعد از خبر شهادت مسلم « لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ».