شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۹۶ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


در مسیر اربعین با چند جوان دانشجوی با صفا همراه شدم، صحبت‌های شیرینی داشتیم. یکی از بچه‌ها گفت: «من قلبا با ولایت فقیه موافقم ولی عقلا نه!» حرفش جالب بود، منظورش را پرسیدم، گفت: «من قلبا آقا رو قبول دارم ولی شُبهه دارم، چون در ولایت فقیه دوره!.»

 

گفتم: ما اینجور شبهاتی در توحید و اصل تشریع احکام الهی هم داریم! چه برسد به ولایت فقیه!

در توحید یک سری شبهاتی داریم که هنوز هم هیچ فیلسوفی نتونسته به آنها جواب دهد.

مثلا به احتمال یک میلیاردم شاید دنیا خودش خود به خود به وجود آمده باشد و خیلی سخت است با کسی که بر اساس این احتمال یک‌میلیاردم با شما صحبت می‌کند بحث کنید. اصلا شما هرچه هم زور بزنی یک احتمالی باقی می‌ماند که ولو یک میلیاردم یا یک تیریلیاردم هم باشد به ‌هرحال احتمال دارد که این عالم خود به خود به وجود آمده باشد. حالا شما بیا ثابت کن که نه این احتمال کوچک‌تر است یا نیست!

 

اگر شما رفتی یک جا دیدی یک غذایی پخته شده، نمکش بجا، چربیش بجا، تزئیناتش بجا و... ولو یک احتمال بی‌نهایت کوچک هم بتوانی بدهی که همینجور خود به خود همه‌چیز آمده باهم قاطی شده و تهش این شده، اگر عاقل باشی چه فکری می‌کنی؟

فکر می‌کنی این غذا خودش همینجوری درست شده یا دنبال آشپز می‌گردی تا از آشپزش تشکر می‌کنی؟

اگر بگویی شاید هم همینجوری خودش درست شده و من این احتمال را ولو بی‌نهایت کوچک باشد می‌گیرم! به شما می‌گویند عاقل نیستی.

منظورم اینه که هرجا یه احتمال بود اگر شما قرار باشه بهش بها بدی به شما می‌گویند دیوانه شده‌ای، مثلا وقتی رفتی بیرون نباید برگردی خانه چون شاید یه شهاب سنگ بزرگ آمده خورده باشه به خونه شما، و دیگه خونه‌ای وجود نداشته باشه، احتمال داره یا خیر؟ ولی شما برمی‌گردی، چرا؟ چون توجه کردن به این مقدار از احتمال اصلا عقلایی نیست، انسان عاقل زندگیش رو بر اساس طرف قوی احتمالات می‌چیند نه برعکس.

 

در موضوع خلقت این عالم به صورت خود به خود این یک فریب نفس یا شیطانه که مادی‌گراها برای اینکه فکر می‌کنند به نفع آنهاست و این‌طور راحت‌تر هستند، این احتمال عقلایی که این عالم با این نظم و زیبایی، اصطلاحا یک آشپز داره رو گذاشتن کنار و این احتمال خیلی خیلی کوچک که هیچ عاقلی هیچ وقت توی زندگی بهش توجه نمی‌کند را مبنای محاسبات خودشان قرار داده‌اند.

 

ما در ولایت فقیه می‌گوییم شبهه دور که بگوییم چه؟ تهش بگوییم احتمال داره این رهبر یه سری آدم فاسد رو بیاره جلو و دیکتاتوری شروع کنه.

یعنی احتمال داره فقهایی که امام خمینی مشخص کرده در نظارت بر کاندیداهای خبرگان کوتاهی کردن و مجتهدینی که در خبرگان ثبت نام کرده‌اند فاسد بوده‌اند و مردم هم اینها رو درست انتخاب نکردن، بعد همشون باهم فاسد شده باشند و اون رای بالا رو به رهبری داده باشند یا اینکه در ادامه در نظارت بر وجود شرایطی مثل عدالت و... برای رهبری کوتاهی کردن، یا در دورهای بعدی خبرگان رهبری یه دفعه فاسد شده و تمام فقهای شورای نگهبانی هم که ایشون از قبل گذشته بودن یه دفعه فاسد شدن! بعد مجتهدین فاسدی رو تایید کردن! مردم هم به این مجتهدین فاسد رای دادن! و اینها همچنان ایشون رو تائیید می‌کنند!

 

شما چقدر این احتمال رو نسبت به تک تک افراد این مجلس خبرگان می‌دی که بیان برای نفسشون حق این‌همه آدم رو ضایع کنند! بیان خودشون رو بدهکار دنیا و آخرت مردم و امامشون کنند. آدم‌هایی که یک عمر برای خدا کار کرده‌اند، یک عمر با تقوی بوده و... واقعا چقدر احتمال می‌دی؟ بعد از اون چقدر احتمال می‌دی که همه با هم فاسد شده و همه با هم این کار رو انجام بدهند؟ چقدر احتمال می‌دی که نتیجه انتخاب مردم از میان فقها، همه فاسدها انتخاب شده باشند و...؟

 

بنده به صورت نسبتا مستقیم با چهار نفر از این اعضای خبرگان سروکار دارم آقای اسلامیان، آقای مجتهدی شبستری نماینده تبریز، آقای تلخابی نماینده قزوین و آقای کعبی نماینده خوزستان، بنده لااقل از نزدیک اینها را می‌شناسم و مطمان هستم که تک تک این افراد تمام تلاششان برای اسلام و رضای خداست، چه برسد که بخواهد مجموعه خبرگان همه باهم گردن خودشان را پل عبور دیگران کنند.

یا مثلا از جمله اعضای شورای نگهبان آیت‌الله شب‌زنده دار جهرمی کسی است که فقط بودن ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان برای من حجت است که این مجموعه سالم هستند وگرنه ایشان عکس‌العمل نشان می‌داد.

آیا آدم عاقل این احتمال بسیار قوی رو که این‌ آدم‌ها برای خدا، باتوجه به مسئولیتی که نزد خدا و امام زمان دارند عمل کنند رو کنار می‌گذاره؟

 

اما اگر حرفتون این نیست که اینها بی‌تقوا هستند و حرفتون اینه که احتمال داره از روی تقوا و برای خدا هم تصمیم گرفته باشند ولی اشتباه کرده باشند، بحث چیز دیگه‌ای میشه. من نمی‌خواهم از ساختار مجلس خبرگان و تیم‌های تحقیق و تفحصی که دارند صحبت کنم.

یک مثال می‌زنم تا مسئله روشن بشه، ما در تشریع احکام، تعداد احکامی که قطعاً و یقیناً از طرف خدا و معصوم صادر شده خیلی خیلی کم داریم.

یعنی چه؟ پس این احکامی که الا ماشاء الله مراجع در رساله‌ها نوشته‌اند از کجا آمده؟

اینها غالباً از طریق خبر واحد به ما رسیده.

خبر واحد چیست؟ خبری که مثلا مثل خبر غدیر، متواتر نیست که ما یقین کنیم حتماً از طرف معصوم صادر شده بلکه احتمال ضعیفی برای اینکه واقعا هم از طرف خدا نباشد وجود دارد، مثلا احتمال ضعیفی هست که راوی اشتباه کرده، دروغ گفته و...

در خبر واحد فقها می‌گویند "خبر واحد ثقه" ولو یقین آور نیست اما حجت است. "خبر واحد ثقه" یعنی خبر با شرایط مشخصی که اطمینان به صدور آن از معصوم به حدی است که عقلا به آن مرتبه از احتمال اطمینان می‌کنند.

خدا و معصوم این خبر را برای ما حجت دانسته‌اند و گفته‌اند ولو احتمال اشتباه هم باشه ولی چون این عالَم، عالَم دنیا است و تضادها و تعارض‌ها و نقصان‌ها در آن وجود دارد، ما راه دیگری نداریم. چون به صورت مستقیم دسترسی به امام معصوم نداریم چاره‌ای نیست جز اینکه "خبر واحد ثقه" را هم قبول کنیم وگرنه اگر می‌خواستیم صرفا به خبرهای قطعی الصدور اکتفا کنیم از احکام و دین خدا چیزی نمی‌ماند.

هرکار هم کنید در این عالَم دنیا بخش عظیم احکام از این طریق به شما خواهد رسید، پس به اینها عمل کنید و حتی اگر اشباه هم کردید، نزد خدا حجت دارید.

مثل همین بحث در تشخیص خبرگان و احتمال اشتباه کردن آنها هم است. یعنی ولو احتمال اندکی هم وجود دارد که اینها اشتباه کرده باشند ولی زمان زمان غیبت است و شارع انتخاب اهل خبره و کارشناس را برای ما حجت کرده یعنی ولو اشتباه هم کنیم، اما حجت داشته‌ایم و به وظیفه خودمان مقابل خداوند عمل کرده‌ایم، خدا هم از ما جز عمل به وظیفه را نمی‌خواهد.

 

اما آخرین و شاید مهم‌ترین نکته

مشکل ما این است که کلاً در یک فضایی فکر می‌کنیم که خودمان همه‌کاره‌ایم و خدا هم مثل بنّایی است که بنا را ساخته و خدا حافظی کرده و کار را کلاً به ما تحویل داده و کنار کشیده، امام زمان هم در بیابان‌ها در چادرش نشسته و گریه می‌کند که کی ظهور می‌‌شود و همه‌کاره الان ماییم، درحالی که اینجور نیست.

 

ما اگر به امدادهای الهی هدایت قلوب توسط خدا در برهه‌های مختلف این انقلاب توجه کنیم، خواهیم دید که اینجور نیست، یکی از این هدایت‌های الهی همین اربعین است که واقعاً دست خدا در این سفر اربعین آشکار شده.

و ما اگر امداد الهی را وقتی پای عهدمان با او هستیم باور کنیم، این حضور خدا و معیت خدا را وقتی برای او جهاد می‌کنیم، باور کنیم، احتمال آن احتمال‌ها را هم نمی‌دهیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در سفر اربعین اولین شب حضورمان در کشور عراق به منزل یکی از برادران عراقی رفتیم. میزبان ما همراه با چندنفر دیگر از عراقی‌ها  اصطلاحا گعده (دورهم نشینی) داشتند. با هم صحبت می‌کردند که ناگهان بحثشان بالا گرفت و رو به من و دوست طلبه‌ام کردند و گفتند: شما که شیخ هستید، جواب این بابا را بدهید.

گفتم چه شده بفرمایید، خود فردی که اشکال می‌کرد شروع به صحبت کرد. گفت: ما چرا این کارهایمان را برای خود خدا نکنیم؟ چرا اسم امام علی را می‌آوریم و می‌گویم برای امام علی(علیه السلام) کار می‌کنم، خود ائمه هم هرکاری می‌کردند برای خدا می‌کردند، درست نیست ما بگوییم برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میهمان می‌گیریم و همه‌اش اسم امام علی(علیه السلام) را بیاوریم؛ باید فقط برای خدا کار کنیم.

عراقی‌ها هر چه می‌گفتند قانع نمی‌شد، من هم انتقال مطلب خصوصا چون آنها زبان محلی دارند و من دست و پاشکسته عربی فصیح صحبت می‌کردم، برایم سخت بود. به خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) متوسل شدم که بتوانم جوابی کوتاه و قانع کننده را به آنها بگویم.

دو آیه از قرآن به ذهنم خطور کرد و جواب دادم:

خداوند در قرآن یکجا به پیامبر می‌گوید که بگو: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى(شورای 23)» یعنی مزد رسالت من چیزی نیست جز محبت و دوستی به اهل بیتم. و

در جای دیگر می‌فرماید: «فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ( 72 یونس)» یعنی من از شما اجری نمی‌خواهم هر اجری هست بر خداست.

جمع این دو آیه چه می‌شود؟ این می‌شود که «مودة فی القربی» محبت و دوستی اهل بیت، مستقیما برای خداست، چون در آیه اول می‌گوید اجر رسالت مودت اهل بیت است و در آیه  دوم می‌گوید هر اجری است علی الله است. این یعنی شما هرچه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کار کنی مستقیما برای خداست.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

متن زیر مربوط به گفتگویی در فضای مجازی با یکی از دوستانم در موضوع نقد ایده‌ال گرایی در اندیشه توحیدی، است. احساس کردم شاید بدرد دیگران هم بخورد:

سلام

خیلی از ماها فکر می‌کنیم خودمون همه کاره‌ایم در حالی که اینجور نیست خیلی وقت‌ها تلاش می‌کنیم بهترین باشیم نمیشه، خیلی وقت‌ها هم خیلی هم تلاش نمی‌کنیم ولی میشه.

خیلی وقت‌ها اگرچه اونجوری که ما می‌خواهیم نمیشه ولی تهش می‌بینیم که اصلا اون چیزی که ما می‌خواستیم خوب نبود همینی که شد خوب بود.

چون فکر می‌کنیم همه چیز دست ماست همیشه از اینی که هستیم یا اتفاقاتی که رقم می‌خوره ناراضی هستیم اما توی جهان بینی توحیدی این تو نیستی که نتیجه رو رقم می‌زنی خداست که برات خدایی می‌کنه و امورت رو سرانجام می‌ده.

همیشه کارها و تلاش‌ ما در خواست خدا ضرب میشه و اینکه ضریب خدا چی باشه صفر باشه یا 100 بسته به خواست خداست، باید به قولی دم خدا رو بگیریم.


بعضی از کسایی که ایده‌ال گرا هستند به این معنی که اگر به ایده آل نرسیدن راضی نمیشن، یه جورایی توحیدشون درست نیست، یعنی فکر می‌کنند خودشون همیشه باید به 100 برسند در حالی که هیچ کسی به مجموعه رفتار ایده‌ال خودش نمی‌رسه و در عین حال خیلی‌ها باوجود عدم داشتن مجموعه رفتارهای ایده‌ال به محصولات خیلی بالاتر از ایده‌الشون می‌رسن.


مثلا در ازدواج گزینه ایده‌آل مربوط به فیلم‌هاست، موفقیت اینه که بتونی کسی رو پیدا کنی که هفتاد تا هشتاد درصد چیزهایی که تو می‌خواهی رو داشته باشه، این خداست که اگه اون رو در نظر بگیری و بخواهد، بعدش رو برای تو کامل می‌کنه، کافیه که تو توی کارت خدا رو در نظر بگیری. کلا ما اگه توی زندگیمون خدا رو به عنوان فاکتور اصلی زندگیمون بگیریم، اون ما رو به نتیاجی می‌رسونه که هیچ وقت در عمل خودمون با بالاترین توانی که فکر می‌کردیم هم نمی‌تونسیتم بهش برسیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند شب قبل جمعی 4 نفره به منزل یکی از شخصیت‌های نسبتا مطرح فکری که مدتی است در فضای غرب شناسی کار می‌کند و صاحب اندیشه‌های خاصی است رفتیم. یکی از صحبت‌هایی که توسط استاد مذکور مطرح گردید در این باب بود که:

«سید جمال الدین اسد آبادی از اول یک حرف اشتباه زد و بعدی‌ها دنبال او را گرفتند، او گفت: «به غرب رفتم هرچه دیدم اسلام بود و اما همه نامسلمان بودند به کشورهای اسلامی آمدم همه مسلمان بودند ولی اثری از اسلام نبود.»

چه کسی گفته است غرب اگر در تکنولوژی از ما جلوتر است اگر در علم و ثروت از ما جلوتر است، یعنی ما عقب افتاده‌ایم؟ ما اگر در نظام اندیشه غربی نگاه کنیم که همه چیز پول، رفاه و ثروت است، بله عقب افتاده‌ایم ولی در اندیشه اسلامی چنین نیست!

اصلا چه کسی گفته است بشر امروز رفاه و آسایش بیشتری نسبت به بشر دیروز دارد و...

خر، اصلا من اگر خر سوار شوم چه کسی گفته است، من از آن کسی که ماشین آخرین سیستم سوار می‌َشود عقب‌تر هستم و او از من کامل‌تر است؟

خدا ثروت و تکنولوژی را به غرب داده است چون راه خدا را فراموش کردند. خدا در قرآن چه می‌گوید: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ( 44 سوره مبارکه انعام.)  چون آنچه را که به آن پند داده شدند، از یاد بردند. درهاى همه چیز را بر آنان گشودیم. تا وقتى که به آنچه داده شدند، شاد گشتند، ناگهان آنان را فرو گرفتیم، پس یکباره نومید شدند. »

این صحبت‌ها مقدمه بود که ما باید غرب را خوب بشناسیم اما احساس می‌کردم بحث‌ها کمی خلط شده و استفاده ایشان از آیه اشتباه است و به همین خاطر پرسیدم؟

آیا شما این حرف را در مورد مطلق علم و رفاه می‌زنید؟ آیا منظورتان جهت‌گیری اشتباه غرب در استفاده از علم و رفاه است؟ ما که در اصل حُسنِ علم و رفاه از این جهت که تعب و سختی را از بندگان خدا برمی‌دارد بحثی نداریم؟

ایشان جواب داد:‌

« خیر! چه کسی گفته که اصل برداشته شدن تعب و سختی از بندگان خدا حُسن دارد؟ پس اینکه در روایت می‌گوید: أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا [ باارزش‌ترین اعمال سخت‌ترین آنهاست] به چه معنی است؟ »

چون قبلا استفاده از این روایت را در برخی متون فقهی دیده بودم در سند آن اشکال نکردم والبته قبلا به این روایت هم فکر کرده بودم. پس جواب دادم:

این روایت در مقام تزاحم است؟ ایشان گفتند یعنی چه؟ توضیح دادم: یعنی وقتی دو عمل هر دو، مورد امر شارع قرار گرفته است و شما باید یکی را انجام دهی و نمی‌توانی هردو را هم انجام دهی اگر رفتی آنکه سخت‌تر است را انجام دادی این با فضیلت‌تر است. البته گاهی خود آن سختی موضوعیت دارد که ربطی به این قاعده کلی ندارد مثلا پیاده رفتن به سفر زیارت که نوعی خضوع در آن وجود دارد و این خضوع و خشوع خودش موضوعیت دارد.

·       در آیات و روایات با ظهور اولیه معنای یک روایت نمی‌توان به آن تمسک کرد مثلا در فهم روایت مذکور باید به این مطلب دقت داشت که روایات زیادی (متواتر معنوی) نیز وجود دارد که برداشن تعب و سختی از مؤمنین و خانواده و حتی حیوانات را تحسین کرده است و برای آن ثواب زیادی شمرده است پس شما نمی‌توانی این روایت را در نظام سازی اجتماعی هم بکار ببری.

§       همینجا لازم به تذکر است که شما وقتی می‌خواهید از یک آیه یا روایت استفاده کنید باید نگاه کنید که این آیه یا روایت ناظر به فرد است یا اجتماع چه بسا برخی مطالب اجرای آن برای فرد حُسن داشته باشد اما برای جامعه خیر. مثلاً این چنین بحثی را با یکی از دوستان در مورد طراحی یک صندوق خانگی داشتم که او مثلا به مطالبی تمسک می‌کرد که وقتی پولی در راه خدا می‌دهی انتظار بازگشت نداشته باش و... ولی بنده می‌گفتم این مطالب برای نظام فردی است، وقتی بحث شما ساختار اجتماعی شد نمی‌توانی همانطور که در نظام فردی حکم می‌کردی حکم کنی و...

·       در دوران دبستان یا راهنمایی مثالی ساده را به ما آموزش دادند به نام قضیه حمار و آن اینکه یک الاق هم اگر بین دو راه که او را به مقصد می‌رساند، مردد باشد، راه آسان‌تر و ساده‌تر را انتخاب می‌کند. این مثال را زدم تا متوجه شویم این یک قضیه بدیهی است که اگر کسی بی‌علت بدون هیچ توجیهی بر خود سختی بار کند، این را هیچ عاقلی نمی‌پسندد و به تعبیر علم اصول خداوند که خود رئیس عقلا است حکمی خلاف حکم بدیهی عقل صادر نمی‌کند.

پس روایت مذکور را اگر بخواهیم با این حکم بدیهی عقل جمع کنیم، می‌گوئیم این روایت همانطور که در بحثی مثل پیاده رفتن به سمت حج و امثال آن مطرح شده است، منحصر به عبادات است که دست یافتن به حکمت‌های آن برای ما کوتاه است و آن هم نه هر سختی در عبادات، سختی‌هایی که خود شارع مهر تأیید بر آنها زده باشد، مثلاً پیاده رفتن که به دلایل متعدد می‌توان حکمت‌هایی برای حُسن آن ذکر کرد و این مطلب برای بسیاری از ماها که به پیاده روی سفر اربعین رفته‌ایم اثبات شده است.

·       اما آخرین و مهم‌ترین مطلب اینکه چه کسی گفته است که مؤمنین قرار نیست به آبادی دنیا برسند؟ یکی از علل اشتباهاتی از این دست، عدم تفکیک آیات و روایت نسبت به قواعد فردی و اجتماعی است.

§       به طور مثال قرآن آنگاه که می‌خواهد در مورد فرد سخن بگوید، می‌گوید: «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فی‏ حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ (20 الشوری)»

هرکس ثرمایه و ذخیره آخرت را بخواهد به او می دهیم و زیادتر هم می‌دهیم، هرکس هم ثرمایه و ذخیره دنیا را بخواهد آن را هم به او می‌دهیم اما دیگر در آخرت نصیبی ندارد. اما دنیای آن کسی که آخرت را خواست چه؟ مسکوت می‌گذارد چون در نظام فردی معلوم نیست دنیای تو آباد شود یا نه و این خودش لازمه امتحان الهی است اما از آخرت خیالت راحت.

§       اما همین قرآن وقتی به جامعه مؤمنین می‌رسد می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (96 الاعراف)»

یعنی چه؟ اگر مؤمنین ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند ما درهای برکات آسمان و زمین را بر آنها باز می‌کنیم اما چه کنیم که تکذیب کردند و به همین تکذیب کردنشان وآنچه خودشان خواستند واگذاشتیمشان.

اصلا هدف اسلام از برپایی حکومت، عدالت و برداشتن تعب و سختی از مؤمنین و انسان‌ها و ایجاد آسایش و رفاه برای آنها است. و البته خود این رفاه و آسایش هم غایت نهایی نیست.

هدف غایی از همه این کارهای چیست؟ امام خمینی; در رابطه  با این مطلب می‌گویند:‌

رژیم اسلامى مثل رژیم‌هاى، مکتب‌هاى مادى نیست، مکتب‌هاى مادى تمام همتشان این است که مرتع درست بشود! تمام همت این است که منزل داشته باشند؛ رفاه داشته باشند- آنهایى که راست مى‏گویند- اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب مادى نیست؛ یک مکتب مادى- معنوى است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام براى تهذیب انسان آمده است؛ براى انسان‏سازى آمده است. همه مکتب‌هاى توحیدى براى انسان‏سازى آمده‏اند. ما مکلفیم انسان بسازیم‏. (صحیفه امام،  ج‏7، ص: 531)

تمام مسائلى که هست ما می‌‏خواهیم دست ظالم‌ها را کوتاه کنیم، ان شاء اللَّه و می‌‏خواهیم که قدرت‌ها را سرکوب کنیم و پایشان را از این بلاد مسلمین کوتاه کنیم، ان شاء اللَّه. همه اینها مقدّمه این است که یک آرامشى در این بلاد پیدا بشود و دنبال این آرامش یک سیر روحى پیدا بشود، یک هدایت به سوى خدا پیدا بشود. آن چیزى که اساس است سیر الى اللَّه است، توجه به خداست، همه‏ عبادات‏ براى‏ اوست‏. همه زحمات انبیا از آدم تا خاتم براى این معنا هست که سیر الى اللَّه باشد. شکستن بت نفس که بالاترین بتهاست دنبال او شکستن بت‌ّّهاى دیگر. (صحیفه امام ؛ ج‏19 ؛ ص51)

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حب الحسین یجمعنا

👈🏻تلخ‌ترین قسمت سفر اربعین برایم بحث‌هایی بود که با ایرانیان می‌کردم.

 

📝 یکی از چیزهایی که در طول سفر اربعین، توسط ایرانیان زیاد گفته می‌شد اینکه عراق هرچه دارد از ماست، سامراء را ما اداره می‌کنیم،‌ ما برای آنها امکانات آورده‌ایم، اینها عرب هستند از خودشان هیچ ندارند و بسیاری از حرف‌هایی که شاید به گوش شما هم آشنا باشد.

 

اولین جوابی که به آنها می‌دادم اینکه اولا این ما و عراقی‌ها و... از کجا آمده است، چرا این خط‌ و مرز‌هایی که دیگران برای ما کشیده‌اند ما را از هم جدا می‌کند، مثلا اگر یک عده داعشی در استان اصفهان شروع به تخریب همه‌چیز و همه‌جا کنند بعد از تهران امکاناتی برای آنها ارسال شود، می‌گویید ما آنجا را آباد کردیم! یا اینکه می‌گویید خودمان برایمان مشکل درست شده بود خودمان حلش کردیم.

 

📝 این بدبختی را ما در بحث سوریه و ... هم داریم، در بحث جهاد اسلامی هیچ وقت نمی‌گوید دفاع از کشور ایران یا عراق واجب است، می‌گوید دفاع از سرزمین‌های اسلامی بر همه مسلمانان واجب است، حالا اگر مثلا به یمن باشد یا سوریه یا افغانسان، این تکلیفی است که خدا بر ما گذاشته که از سرزمین اسلام دفاع کنیم.

 

 📝سال گذشته در کاظمین شب را منزل یک عراقی خوابیدیم، با اینکه نظامی بود جالب بود که مقلد حضرت آقا بود. امسال هم در بغداد منزل یک عراقی بودیم که پدر، عمو و دایی او را صدام اعدام کرده بود، جرمشان این بود که زمان جنگ با همکاری سپاه ایران، در بغداد یک عملیات نظامی و انفجار ترتیب داده بودند.

امسال در نجف هم به منزل یک عراقی رفتیم که در منزلش فقط یک تصویر عالم بود و آن هم تصویر حضرت امام بود.

 

چرا ما دو مردم شیعه و نزدیک به هم را به اسم مرز، ایرانی و عراقی و... ازهم جدا می‌کنیم.

ما باید خدا را شکر کنیم که به واسطه رحمت خداوند و عشق به امام حسین دو کشور که در گذشته با جاه طلبی‌های دیوانه‌ای چون صدام با یکدیگر می‌جنگیدند، امروز ید واحد و کنار هم هستند.

وقتی در عوض شکر اینکه توانسته‌ایم به برادرمان که سال‌هاست جنگ‌های متوالی را پشت سرگذاشته و فرصتی برای آبادانی کشورشان پیدا نکرده‌اند، کمک ‌کنیم، با منیت‌ها و تحقیر کردن عراقی‌ها با غرور و تکبر و عجب برخورد کردیم و فراموش کردیم که هر خیری است از سوی خداست، خدایی نکرده درهای رحمت الهی بر ما بسته می‌شود.

 

 📝همان کسانی که دائما بر طبل تفرقه اندازی بین مسلمانان می‌کوبند، خودشان اتحادیه اروپا درست می‌کنند و مرزهایشان را عملا برمی‌دارند، پول واحد و ارتش واحد درست می‌کنند و... درحالی که حقیتا هم هیچ قرابتی با هم ندارند.

 

📝 از همه اینها هم که بگذریم، اگر ما هنر داشتیم همین عراق بزرگ‌ترین پایگاه اقتصادی برای پیشرفت ایران بود،‌ اما با بی‌هنری مسئولان ما در این سال‌ها نه تنها بازار عراق را که مردمش قلبا به ایران علاقه دارند، در دست نگرفته‌ایم، بلکه سهم نسبتا ناچیزمان از این بازار کاهش هم یافته است.

 

📝 اصلا این خودش یک مغالطه بزرگ دولت مردان ما است که به اسم کسب بازارهای جهانی همه وقت خود را به بازگشایی روابط خود با کشورهای ابرقدرت اروپایی و آمریکا تلف می‌کند، مثلا همین بازار روسیه، عراق، افغانستان، آذربایجان و قطر و... فرصت‌هایی است که اگر ایران تمام محصولات کشاورزی و دامی و صنعتی خود را هم به آنها صادر کند، بازهم جا برای صادرات و پیشرفت اقتصادی آن وجود دارد ولی ما با بی‌هنری به اسم کسب بازارهای بزرگ جهانی همین بازارهای دم دست را هم از دست داده‌ایم.

 

 👈🏻ماجرای ما مثل مغازه داری است که به اسم اینکه می‌خواهم در همه پاساژهای شهر محصولاتم ارائه شود درب مغازه محلی خودش را بسته و مشغول چانه زدن با مسئولان شهرداری است که من مجوز کار در همه پاساژهای شهر را می‌خواهم.😳


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

یک ماهی تا انتخابات مانده بود و بحث‌های سیاسی داغ بود،‌ با یکی از دوستان اصلاح طلب صحبت می‌کردم و سعی داشتیم هرکدام توضیح دهیم که چرا به تصمیم فعلی رسیده‌ایم.

یکی از حرف‌های من این بود که حساسیت کسانی که با ما دشمنی دارند کجاست و آنها بیشتر با چه کسانی مخالفت می‌کنند و این یک ملاک است، به تعبیر قرآن چه راهی می‌روید که دشمنان رو کفری و غضبناک می‌کنه، اون راه راهیه که خدا براتون درش عمل صالح می‌نویسه. «وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ ... إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ»

 

در مقابل این حرف من دوستان اصلاح طلب چندین موضع می‌گیرند.

برخی اصل دشمنی را منکر می‌شوند!

برخی دشمنی را می‌پذیرند اما می‌گویند آنها شما را بازی می‌دهند و شروع می‌کنند مخالفت با کسی که می‌خواهند او را بالا بیاورند و برعکس از کسی طرفداری می‌کنند که می‌خواهند پایینش ببرند چون می‌دانند که هرچه بگویند شما عکسش را عمل می‌کنی!

 

باور کنید همه این حرف‌ها را شنیده‌ام آنهم از کسانی که می‌گویند ما پیراهن‌ها در سیاست کهنه‌ کرده‌ایم.

اینها همان‌ها هستند که وقتی در انتخابات هاشمی لیست می‌دهد و بی‌بی سی می‌گوید به لیست او رأی دهید، می‌گویند: دیدید مردم شما را نمی‌خواهند!

ظاهرا به قول شما مردم عکس خواسته بی‌بی‌سی عمل نکردند! شاید هم بی‌بی‌سی مسلمان و دلسوز خدا و مردم شده است! خلاصه شما که قبول دارید ما و بی‌بی‌سی دو طرف مقابل گود هستیم، کاری ندارم چه شد که بخشی از مردم از انقلاب زده شدند اما برای اینکه با ذکر جزئیات گیج نشویم، شما مشخص کنید تکلیف هاشمی چه بود؟ کدام طرف گود بود؟

 

اینها همان‌هایی هستند که برای توجیه مسیر اشتباه خود بر دشمنی‌های آشکار و مکرر آمریکا سرپوش می‌گذارند بر تحریم دارویی تا اقتصادی تا بلوکه کردن سرمایه‌های ایران و همکاری نظامی با دشمنان ایران و توهین‌های مکرر مقامات آمریکایی به ایران در تمام دولت‌های مختلف و...

اینها همان‌هایی هستند که برای ضربه زدن به رقیب خود بر جنایات و ترور‌های بیشمار منافقان چشم پوشیده و شعار آنها را تکرار کردند.

اینها بازی‌خورده خود هستند نه بازی خورده غرب


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

انتظار شیطانی

📝 شب نیمه شعبان (۹۶) در خیابان بودم که متوجه شدم جوانی با یکی از طلاب بحث می‌کند، جلو رفتم جوان به طلبه اعتراض داشت که شما برای چه مشغول تبلیغ انتخاباتی هستید، هیچ‌کس نمی‌تواند کارها را درست کند الا خود امام زمان، روایت می‌گوید هرکس قبل از ظهور حضرت بیاید باطل است، حضرت نمی‌آید تا هرکس ادعا می‌کند ما می‌آییم کار را درست می‌کنیم معلوم شود دروغ می‌گوید و نمی‌تواند.


📝 سر طلبه شلوغ بود و من جوان را کنار کشیدم و با او مشغول صحبت شدم به او گفتم روایت می‌گویی من هم برایت روایت بگویم: علامه مجلسی در بحار روایتی از پیامبر در مورد آخرالزمان می‌آورد در مورد این روایت تأکید هم می‌کند که این روایت صحیح و مورد اطمینانی است و می‌گوید: در آخر الزمان مردمی از مشرق قیام می‌کنند و مقدمات ظهور حضرت مهدی را فراهم می‌کنند.1


از امام موسی کاظم( علیه السلام) روایت شده که: «مردى از اهل قم مردم را بحق بخواند و با گروهى چون پاره‏هاى آهن به پا خیزند که بادهاى تند آن‌ها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توکل دارند وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.»2


بعد از خواندن این روایات به لشکر خراسانی و یمانی که در روایات امری مسلم است اشاره کردم که اینها از کجا می‌آیند یک شبه یک لشر با این امکانات از کجا درست می‌شود؟ الا اینکه قبل از آن تشکیلاتی باید باشد.


📝 بعد از این صحبت‌ها جوان راه تمسخر ما که لابد شما هم پاره‌های آهن هستید و... را پیش‌گرفت و در آخر هم گفت همه این روایات دروغ است.!!

 ...................................................

ارجاعات:

1.     «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَهُ‏ هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ رَوَتْهُ الثِّقَاتُ وَ الْأَثْبَاتُ أَخْرَجَهُ الْحَافِظُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ مَاجَةَ الْقَزْوِینِیُّ فِی سُنَنِهِ. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏51 ؛ ص:87»


2.     «وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع‏ قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.‏ بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏57 ؛ ص216.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 اعتقادی که بدون عمل باشد اصلا اعتقاد نیست باد هواست.

📝 برخی می‌گویند سخن گفتن از مسائل اعتقادی برای کودکان سخت‌تر است تا بزرگان، اما باید گفت شاید بیان مطالب با زبان کودکانه سخت باشد اما پذیرش آنچه که کودکان می‌فهمند برای آنها خیلی راحت‌تر است تا بزرگ‌ها، چون بچه‌ها مثل بزرگ‌ها هزاران عامل خارجی که موجب شود نخواهند چیزهایی را بفهمند، ندارند.

 

👈🏻البته این خاصیت ادمی است که حتی در فهمیدن و نفهمیدنش هم سود و زیان ظاهریش را لحاظ می‌کند. بچه‌ها هم لابد خبر ندارند که ماجرا چیست که راحت به حرف‌ها گوش می‌کنند و اگر آن را درست دیدند قبول می‌کنند.

 

📝 از نوجوان‌های مسجدمان پرسیدم: بچه‌ها شنیده‌اید که خدا می‌گوید من شما را از گِل آفریده‌ام، گفتند بله. گفتم: دستتان را جلو بیاورید، این کجایش از گِل است؟

⁉️همه ماندند چه بگویند؟

مُهری در دستم بود به آنها نشان دادم و گفتم ما اگر بخواهیم از گل چیزی درست کنیم، فوقش می‌شود این مهر.

یا اگر زرنگ‌باشیم می‌توانیم یک کوزه درست کنیم.

بعد هم شیشه مسجد را نشان دادم و گفتم بچه‌ها این شیشه را می‌بینید این هم یک جورهایی از جنس گِل است. 

اگر خیلی عالم و توانمند باشیم می‌توانیم از گِل شیشه هم درست کنیم. باید در کوره پخته شود و مراحل خاصی روی آن انجام شود تا بشود شیشه. اما فوق توان ما برای ساختن چیزی از گل چیزهایی در همین حد است.

 

📝بچه‌ها تا حالا به هلو دقت کرده‌اید، یک میوه شیرین، زیبا آب‌دار، که این هلو هم از گل ساخته می‌شود، جالب هم این است که خدا با قدرت و علمی که دارد از گل این همه میوه و گیاه و... درست می‌کند، ما را هم مثل همین هلو از گل درست کرده است.

👈🏻فرق خدا با ما این است که قدرت ما حد و حدود دارد ما تا یک حدی بیشتر را نمی‌توانیم درست کنیم و آن هم چیزهای ساده، ولی خدا هرچه بخواهد با هر زیبایی و رنگ و طعم خلق می‌کند. این گیاه‌ها، این میوه‌ها، همه معجزه‌هایی دائمی هستند که خدا را به ما نشان می‌دهند ولی ما به آن‌ها دقت نمی‌کنیم.

 

⁉️می‌دانید معجزه یعنی‌چه؟ هر کدام از بچه‌ها چیزی جواب دادند.

معجزه یعنی کاری که هچ انسانی نمی‌تواند انجام دهد و خدا برای اثبات خودش یا اینکه چیزی مربوط به او است به ما آن را نشان می‌دهد.

کدام یک از شما است که بتواند با آب و خاک یک هلو درست کند با این رنگ و طعم و...

 

👈🏻یکی از بچه‌ها گفت: من می‌توانم! گفتم چجور؟ گفت یک هسته هلو در گِل می‌کارم بعد از چند وقت می‌شود هلو.😄😅.

 

👈🏻جواب خوبی بود و فضا را برای حرف‌های بیشتر فراهم کرد.

اگر این هسته را از تو بگیرم باز هم می‌توانی؟

کلی که هنر می‌کردی، ساعت‌ها وقت می‌گذاشتی، تهش یک هلوی گلی بی‌رنگ و طعم درست می‌کردی.

اینکه این کار یک کار غیر طبیعی است و تبدیل کردن گِل به هلو، یک کار هوشمندانه و بسیار بسیار سخت است. اینکه شما هم فقط همین یک راه را برای تبدیل کردن گل به هلو می‌شناسی و کار خاصی هم برای این کار خیلی سخت انجام نمی‌دهی، نشان می‌دهد، شما نیستی که هلو را درست می‌کنی بلکه شما فقط شرایط درست شدن آن را آماده می‌کنی.

شرایطی که خدا برای خلق کردن او شرط کرده است.

 

📝 خلاصه تبدیل گل به هلو و این همه چیزهای دیگر کار یک موجود هوشمند و توانمند است که قدرتش نا محدود است و هرچه بخواهد از چیز ساده‌ای مثل گِل درست می‌کند: هلو، خیار، طالبی و...

👈🏻«خدا همان موجود قدرت‌مند نا محدود است.»


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در دید و بازدید‌های عید متوجه شدم که بسیاری از نزدیکانم شبهات متعددی در ذهن دارند که فرصتی برای مطرح شدن آن‌ها و صبحت در موردشان پدید نیامده است.

یکی از نکاتی که در بیشتر بحث‌ها و صحبت‌ها بود زاویه نگاه به دنیا بود، از آنجا که زاویه نگاهمان به دنیا تطابق نداشت به همین علت نتایجمان نیز متفاوت بود.

تا آخرین روز تعطیلات بهترین راه را برای اصلاح زاویه نگاه به دنیا را این می‌دانستم که جایگاه دنیا را به عنوان مزرعه آخرت تبیین کنم و به مخاطب بگویم که این دنیا محل گذر است به آن به چشم استقلالی نگاه نکن؛ در دنیا باید از شرایط موجود بهترین استفاده را برای کسب بهترین آخرت کنی.

اما در مسیر بازگشت به قم، هنگام گوش کردن به صوت یکی از اساتید به این نتیجه رسیدم که این نوع نگاه بهترین نوع نگاه به این دنیا نیست، این نوع نگاه یعنی شما برای خودت و آخرت خودت شروع کنی به کار کردن همه دعوایت خودت هستی.

ما عاشق و محب هرچه باشیم در نوع نگاهمان به همه چیز به دنبال عشقمان هستیم این نگاه یعنی عاشق خودمان هستیم.

به یاد یک خاطره افتادم که گمان می‌کنم بهترین نگاه به این دنیا را نشان می‌دهد.

سال اول حوزه با استاد سابق دانشگاه‌مان هم‌حجره و دوست شدم،‌ هر هفته یک شب مجلس روضه و سینه زنی امام حسین داشتیم و اکثر اوقات این دوستم هزینه شام هیأت را می‌پرداخت.

با اینکه وضع مالی خاصی هم نداشت هزینه زیادی برای هر هفته هیأت انجام می‌داد و برای من تعجب‌ برانگیز بود. یک شب به او گفتم حاجی جان شما که همه پول خودت را برای هیأت خرج می‌کنی! از حرفم ناراحت شد و به من نهیب زد و گفت: بچه! تو اصلا می‌فهمی «و علی الدنیا بعدک العفا» یعنی چه؟ و دیگر هیچ نگفت.

به دوستان پیشنهاد می‌کنم داستان «ثار» از کتاب حسین وارث آدم شریعتی را مطالعه کنید، داستان ما داستان اهالی قبیله حسین است که خون داده‌ایم، ما با نبود امامان غم داریم ما با وجود ظلم به مستضعفین عالم با وجود کشته شدن برادرانمان در سوریه و عراق و یمن اگر بخواهیم برای دنیا کار کنیم بی‌غیرتیم.

 به تعبیر امام حسین بعد از خبر شهادت مسلم « لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ ».


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


با یکی از دوستان طلبه به نماز جمعه رفته بودیم. خطیب جمعه از 9 دی و شاد شدن آمریکا و اسرائیل از فتنه 88 و...گفت.

 

بعد از خطبه‌ها، دوستم به من گفت: «به نظرت واقعاً اگر قدرت به دست موسوی می‌افتاد، اسلام و انقلاب از دست می‌رفت؟»

چون می‌دانستم آن بنده خدا تعریف متفاوتی از تعریف من از اسلام دارد برای اینکه جبهه نگیرد، گفتم: «نه اسلام چه ربطی به فتنه 88 داشت، اسلام زمان پهلوی هم بود. اینها که بدتر از شاه نبودند که اسلام بخواهد از دست برود.» دوستم نفس راحتی کشید. نمی‌دانم شاید دنبال تأییدی برای تندروی برخی بود...؟!

 

دوباره شروع کردم و گفتم: «خداوند در قرآن می‌گوید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25الحدید) ما انبیا را فرستادیم، قرآن و شریعت را فرستادیم این همه زحمت کشیدیم، دین را آوردیم که چه بشود؟ تا مردم عدالت را برپا کنند.

این دین آمده است برای چه؟ این اسلام آمده برای چه؟ یکی از ارکان اصلی که مأموریت دین است برپایی عدالت آن هم توسط مردم، نه عدالت از بالا و به زور، بلکه حرکت مردمی برای برپایی عدالت است.

خوب یک کاری که ما اگر مؤمن هستیم باید بکنیم تلاش برای تحقق عدالت در جامعه است، یک کار هم تلاش برای تحقق عدالت در جهان است.

این انقلاب مگر چه می‌گفت: می‌گفت دوستی با ظالم عین ظلم است. می‌گفت: ما با دولتی که بخواهد در دنیا منشاء ظلم به کشورهای آفریقایی، آسیایی، فتنه انگیزی در جهان، دخالت در سرنوشت ملت‌ها به نفع خودش، کشتار مردم دنیا، ترویج فسادهای اخلاقی و.... باشد، با این دولت نمی‌توانیم سر سازشی داشته باشیم.

نمی‌شود ما بخواهیم برای تحقق عدالت در جهان تلاش کنیم و هم کیسه و پیاله سرمنشاء همه ظلم‌ها در عالم باشیم.

همه اینها را گفتم. تا بگویم حکومت اگر دست کسانی بیافتد که فکر می‌کنند دین ما سرجای خودش کارهای اقتصادی و سیاسی ما سرجای خودش، کسانی که همه‌اش تلاش می‌کنند هم کیسه و پیاله آمریکا شوند، اگر حکومت دست چنین کسانی با این اندیشه بیافتد، آنچه که از ارکان اصلی دین ما است از بین می‌رود، یعنی دین الکی! دین دورهمی، شاید در آن دین برای امام حسین هم خرج می‌کردند، شاید نماز هم خیلی باشکوه برگزار می‌شد، ولی وقتی در جهت یک رکن اصلی دین که برپایی عدالت باشد نبود، انگار دین از دست رفته است.»

 

دوستم گفت: « آره تهش می‌شدیم مثل عربستان».

 

گفتم: « نه عربستان چیه، می‌شدیم مثل حتی همین عراق که برای امام حسین هم شاید خرج کنیم و... ولی تکلیفمون با خودمون مشخص نبود. سر ناسازگاری با امثال آمریکا نداشتیم.»

 

دوستم گفت: « این حرف رو در مورد عراق قبول ندارم. این بدخت‌ها اینقدر مشکلات دارند که فضای فکر کردن به این چیزها رو اصلاً ندارند.»

 

گفتم: «درسته که مشکلات دارند ولی من قبول ندارم. مگر ما در زمان جنگ مشکلات نداشتیم مگر در زمان انقلاب مشکلات نداشتیم ولی حرفمان که سرآشتی نداشتن با آمریکا و ظالمان عالم بود را می‌زدیم. مشکلات ما اتفاقا با ایستادگی ما و مقابله ما باظلم برطرف می‌شود.»


  • حمید رضا باقری