شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۹۲ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چند ماه قبل، زمانی که دلار ساعتی گران می‌شد و قیمت آن در بازار به ۸ هزار تومان رسیده بود میهمانی داشتم که از نظر مالی تمکن بسیار خوبی داشت.

🔹در همان ایامی که بنده خدا میهمانم بود به او تماس گرفته بودند که ۵ میلیون دلار با قیمت ۵ هزار و تقریبا تا جایی که در یادم هست پانصد تومان به تو می‌دهیم،

🔹به او گفتم احتمال قوی کلاه‌برداری است، شاید دلارها تقلبی باشد.

🔹گفت: گفته‌اند دلارها را از بانک مرکزی تحویل می‌گیرم؟!

تعجبم خیلی زیاد شده بود که بر چه اساسی این مبلغ کلان که در آن زمان در مجموع ۱۲.۵ میلیارد تومان از قیمت بازار آزاد ارزان‌تر بود را می‌خواستند به این بنده خدا بدهند؟!

🔹یعنی اگر طرف می‌خواست به ظاهر زرنگی کند و دلارها را همان موقع بگیرد و در بازار آزاد بفروشد ۱۲.۵ میلیارد ناقابل را بدون هیچ زحمتی به جیب زده بود و اگر بیشتر به ظاهر زرنگی می‌کرد و دلارها را نگه می‌داشت تا برسد به رقم ۱۴ هزارتومان این پول بادآورده به ۴۲.۵ میلیارد تومان می‌رسید!

از بنده خدا پرسیدم اگر دلارها را بگیرید، تعهدی هم از شما می‌گیرند که آنها را صرف خرید کالای خاصی کنید؟!

🔹گفت نه، گفته‌اند برای خرید کالا به تو می‌دهیم!

🔹 قضیه برایم مبهم بود و از یکی از دوستان ایشان که طلبه هم بود و در آن سفر همراه ایشان آمده بود جویای صحت و سقم قضیه شدم که او هم تأیید کرد که ماجرا راست است.

سوال اساسی که داشتم این بود که اگر قرار است، دلار را از بانک مرکزی برای خرید کالا به ایشان اختصاص دهند، چرا به قیمت رسمی ۴۲۰۰ به او نمی‌دهند و این اختلاف نزدیک هزار و ۳۰۰ تومان برای چیست؟

🔹به بنده خدا گفتم احتمالا کسانی هستند که به صرف واسطه شدن برای اختصاص این پول‌ها مبالغی چند میلیاردی از هر نفر می‌گیرند و پای خود را از ماجرا بیرون می‌کشند و شما می‌مانی و دولت و قوه قضائیه که اگر هر اتفاقی بیافتد نامی از آنها نیست.

تا جایی که بنده فهمیدم و از دوست طلبه خودم پرسیدم این بنده خدا که حلال خور و اهل خمس و نماز و... بود، آن پول را قبول نکرد و وارد این ماجرا نشد.

📌 اما مطمانا در این بساطی که آقایان دولت با اختلاف چندین برابری قیمت دلار و ارز دولتی درست کرده‌اند، مفاسد از این دست و ثروت‌های حرام اینچنین به تعداد بسیار وجود دارد.

فایل مرتبط:

فیلم مربوط به گزارش خبر ۲۰:۳۰ از بزرگ‌ترین دریافت‌کننده ارز دولتی و محکومیت وی به علت عدم عمل به تعهدات خود...👇

دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 20 ثانیه 

.....................................................

 
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قم به منزل یکی از اساتید اخلاق مشهدی رفته بودیم، استاد بعد از صحبت نمودن در مورد ویژگی‌های مؤمن فرمودند: «مؤمن یک شیرازیت خاصی دارد!»

همه تعجب کردند اما ما سه چهار نفری که در جلسه شیرازی بودیم با توجه به مقدمات قبلی به سرعت منظور ایشان را گرفتیم و خنده کنان، احسنت‌هایمان را تقدیم جمع نمودیم.

سایر طلاب به استاد گفتند: شیرازی بودن چه ربطی به مؤمن دارد؟ ایشان شروع کردند به تطبیق دادن آنچه از صفات مؤمن براساس روایات گفته بودند، بر خلق و خوی شیرازی‌ها:

🔹شیرازی‌ها معمولا آرامش دارند و با تغییر شرایط و خراب شدن اوضاع دست‌ وپایشان را گم نمی‌کنند، صبور هستند.

🔹شیرازی‌ها کار خودشان را انجام می‌دهند ولی برای رسیدن به نتیجه، دست و پا نمی‌زنند، در عین انجام امورات معمول زندگی برای حصول نتیجه خودشان را به دردسر‌های غیرمعمول نمی‌اندازند و توکلشان به خداوند است.

🔹شیرازی‌ها بلدند از زندگی لذت ببرند، انسان‌های خوشی هستند و اتفاقا خوش روزی هم هستند ما متأسفانه به این بُعد بسیار مهم دین و روایات متعددی که پیرامون لذت بردن از زندگی است و موجب برکت و افزایش روزی می‌شود، توجه نداریم.

🔹شیرازی‌ها معمولا مهربان و با لطافت هستند و...

زمان گذشت و ایام سیل امسال فرصتی دست داد تا ایمان شیرازی‌های مهربان مجددا ظهور پیدا کند.

در برخی شهرها وقتی سیل و برف آمد مردم قیمت اغذیه و حمل و نقل و... را تا چندده برابر افزایش دادند که خلاصه از حکایت تلخ آنها می‌گذرم اما وقتی در شیراز سیل آمد:

🔹هتل‌داران به صورت رایگان درب‌های هتل‌ها را برای مسافران باز کردند؛

🔹قالی‌شویی‌ها اعلام کردند قالی‌های مردم سیل زده را به صورت رایگان شستشو می‌دهند؛

🔹تعمیرکاران موبایل اعلام کردند موبایل‌ها را رایگان تعمیر می‌کنند؛

🔹صاف‌کاری‌ها- برق ماشین- و تعمیرکاران اعلام کردند وسایل نقلیه مردم را به صورت رایگان تعمیر می‌کنند؛

🔹صنف حمل و نقل اعلام کرد بدون حق کمیسیون وسایل سیل زدگان را به مکان‌هایی که می‌خواهند منتقل می‌کند؛

🔹مردم نه تنها از شیراز بلکه از روستاهای اطراف هم به شیراز آمدند و مسافران را به خانه‌های خود بردند و مجانا از آنها پذیرایی کردند؛

و...

شاید از جالب‌ترین صحنه‌ هم این بود که درحالی که شهر شیراز سیل آمده بود و مردم به سیل‌زدگان شهر خود کمک می‌کردند، به صورت هم‌زمان به سیل‌زدگان گلستان نیز کمک‌های زیادی پرداخت می‌کردند و در بسیاری از نقاط بنده به نحو حیرت آوری شاهد بودم که کمک‌های مردمی را منحصرا برای مردم گلستان جمع‌آوری می‌نمودند و حتی یک نفر هم اعتراض نداشت که چرا مثلا شیرازی‌ها را رها کرده‌اید و برای شهرهای دیگر کمک جمع می‌کنید و....

خلاصه اینکه شاید وضعیت حجاب در شیراز به نسبت‌ شهرهای دیگر خوب نباشد اما اولا همه دین حجاب نیست و ثانیا این مساله را در فرهنگ شیراز باید دید که از حوصله این متن خارج است.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چندین سال قبل پدرم شروع به پرورش قارچ در بالکن منزلمان کرد، البته نه همه فضای بالکن بلکه فقط فضایی قریب به 5متر مربع از بالکن را با کشیدن پلاستیک به پرورش قارچ صدفی اختصاص داد. از سقف تا کف به صورت متناوب دو کمپوست آویزان بود و هر کمپوست می‌توانست تقریبا ۲۰ کیلو قارچ تهیه کند و تقریبا ۱۲ تا ۱۵ کمپوست در فضای بالکن ما وجود داشت.

خوبی قارچ‌های صدفی این است که از هر ماده‌ای حتی خاک‌اره یا ضایعات کاغذ نیز می‌توانند تغذیه کنند.

در گام اول نگاه اقتصادی به کار نداشتیم و صرفا آزمایشی برای احیاء تفاله‌های کارخانه ریشه محک شیراز بود. چراکه از هزینه‌‌برترین مراحل تولید قارچ تهیه کمپوست قارچ است که باید کاه یا هر ماده اصلی کمپوست را برای استرلیزه نمودن جوشاند، اما در کارخانه "ریش محک" شیراز، همه این مراحل برای فراوری "ریشه محک" انجام می‌شد و تفاله‌های آن محصولی استریلزه و آماده‌ای برای پرورش قارچ هستند.

مشکلی که داشتیم قوت بسیار زیاد این تفاله‌ها بود که موجب می‌شد به صورت هم‌زمان حجم بسیار زیادی قارچ بیرون می‌زد و قارچ‌ها می‌سوختند. خلاصه کار را ادامه دادیم و از روش‌های ترکیبی با کاه جوشیده استفاده کردیم و تا چندین ماه خودمان و اطرافیانمان از محصولات قارچ صدفی بسیار لذیذ استفاده می‌کردیم.

کل کاری که برای تهیه قارچ انجام می‌دادیم تنظیم رطوبت و دمای گل‌خانه کوچکمان با "هیتر برقی" و یک سماور بود، روزانه دو یا سه مرتبه نیز با یک آب‌پاش معمولی ۲ یا ۳ هزارتومانی به کمپوست‌ها آب می‌پاشیدیم، تهیه هاگ‌های این قارچ‌ها از جهاد دانشجویی هم هزینه چندانی نداشت، کاه و یا تفاله‌های ریشه محک هم که یا رایگان بود یا تقریبا بدون هزینه، جوشاندن کاه‌ها هم که چندساعت در قابلمه بزرگ روی گاز بیشتر وقت نمی‌گرفت.

بعد از چندماه پدر بنده و بنده حساسیت زیادی به هاگ‌های قارچ پیدا کردیم و پدرم نتوانست کار را ادامه دهد اما به نظرم اگر دوستان همت و فرصت اندکی داشته باشند می‌توانند از ظرفیت‌های موجود خود بدون صرف هزینه‌ای خاص بهره بگیرند و با تولید محصولات خانگی از این دست، نشاطی مالی و روحی به خانواده خود هدیه کنند.

امروز با یکی از دوستان طلبه‌ام صحبت می‌کردم که با قفسه بندی بالکن منزلشان درطبقه ششم آپارتمان بلدرچین پرورش می‌داده است.

📌خلاصه که خواستن توانستن است، کافی است بخواهیم...

..........................

مطالب مرتبط:👇

پرورش قارچ صدفی...

تولید در خانه‌های روستایی...

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

سال 1387 رهبری به شیراز آمده بودند، شبی که فردای آن قرار بود رهبری در دانشگاه با دانشجویان دیدار داشته باشد، همراه با دوست صمیمی‌ام "سید مهدی پوریزدان پرست" که دبیر جنبش عدالت‌خواه در شیراز بود به دانشگاه شیراز رفتیم. صحبت دوستان از این بود که فردا مقابل رهبری چه چیزی گفته شود؟

از بحث‌های اصلی آن سال‌های بچه‌های جنبش در شیراز، پروژه برج‌های دوقولوی شیراز و برخی اقدامات شورای شهر شیراز همچون طرح هدف ۹۰ و تقسیم ناعادلانه بودجه‌ و امکانات شهری و شاید از همه مشهورتر مقابله دوستان جنبشی با اقدامات دفتر امام جمعه شیراز در اجرای طرح‌ "فلاحت در فراغت" و به قول ما "فلاکت در فلاکت" بود.

فردای آن شب مشتاقانه منتظر شنیدن پاسخ‌های رهبری به "فرشید جعفری" نماینده دانشجویان عدالت‌خواه شیراز، بودم، پاسخ‌های رهبری برای خیلی‌هامان و شاید همه تا مدت‌ها قابل هضم نبود. لااقل خودم تا چندسال اخیر نیز متوجه حقیقت توصیه رهبری نبودم.

توصیه اصلی رهبری در این دیدار به دانشجویان و علی الخصوص بچه‌های جنبش، گفتمان‌سازی و تصمیم‌سازی و عدم ورود مصداقی به مبارزه با مفاسد بود.

ظاهر سخن این بود که وقتی فساد را می‌بینیم، دست روی دست بگذاریم و فقط موعظه کنیم که خوب‌ها خوب باشند، بدها بد نباشند، خوب‌ها بد نباشند، بدها خوب باشند و خلاصه کلیاتی که هر دزد و فاسدی باکمال میل در کنار ما سروده‌ آن را بلندتر سر می‌داد.

بارها از اساتید خود پرسیدم این حرف رهبری که "مصداق سازی نکنید بلکه گفتمان سازی کنید." یعنی چه؟! و مرثیه خود را مجدد می‌سرودم اما متاسفانه دریغ از یک جواب قانع کننده...

سخن رهبری در آن روز این بود که  اساسا کار دانشجو برخورد مصداقی با فساد نیست بلکه این کار قضات و مسولین است و دانشجو ممکن است در مصادیق اشتباه کند و یا حداقل اینکه تلاش‌های خارج از ساختار او موجب هزینه‌هایی تقریبا بی‌فایده برای جریان دانشجویی و دانشجویان و القای ناامیدی و یأس به جریان دانشجویی و دانشگاه باشد.

⁉️ کسانی که امروز مشغول پست نوشتن و نقد جنبش عدالت‌خواه هستند و برخی دوستان جنبشی نیز که عوض رفتار برادرانه و تبیین کننده تیغ تیز برائت جستن را برداشته‌اند، بهتر است از خود سوال کنند چقدر به سوالات اساسی بچه‌های جنبش پاسخ داده‌اند؟ چقدر تفاوت‌های ولی جامعه و سایرین و ارتباط با او را تبیین نموده‌اند؟ چقدر سؤالات تکراری و پاسخ‌های مکرر رهبری به این سوالات را برایشان تکرار کرده‌اند؟ چقدر با زبان برادرانه و نه تندتر از جوانان جنبشی به نقد و ارائه راهکار برای بچه‌های جنبش پرداختند؟

⁉️ چندنفر از عزیزان برای دوستان جنبشی تبیین نمودند که در فضایی که ارزش های اجتماعی عدالت خواهانه نیست، عدالت‌خواهی از جنس سلبرتی‌های دانشجویی و جدا افتاده از مردم و حتی دانشگاه و دانشجو بی‌فایده است و راهکار بازگشت به مردم است و لااقل از جریان کمونیست و چپ باید آموخت که پایگاه قدرت خود را در توده‌های مردم نهاده بود و همچنان جریان ادبی کشور مسخر آن است.

📌در فضایی که آرمان بسیاری از مردم رسیدن به اشرافیت باشد و یک طیف سیاسی با برند اشرافیت وام‌دار قدرت می‌گردد،‌ مبارزه با مسئول اشرافی خنده‌دار است.

📌در فضایی که گفتمان جامعه با ارزش‌های عدالت‌خواهانه همراه نباشد، مصادیق ضد عدالت و فاسد چون الف هرز دائما می‌رویند و بازی مبارزه با مفسیدن، ثمره‌ای جز ناامیدی از اصلاح و انباشت خشم از سیستم نخواهد داشت.

...................................

مطالب مرتبط:

عدالت‌خواهی از جنس فدائیان

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اگرچه از ابتدای فعالیت‌های دانشجویی تا طلبگی با "جنبش عدالت‌خواه" همراه بوده و هستم و همیشه به صورت کلی جنبش را انقلابی‌ترین تشکل دانشجویی کشور می‌دانسته‌ام.

اگرچه معتقدم "مشق نانوشته غلط ندارد" و کسانی که احساس هویت خودشان را در نفی دیگران علی الخصوص بچه‌های جنبش می‌دانند در اشتباه محض می‌دانم.

اما بد نیست برخی داشته‌ها و یافته‌های امروز خود بعد از قریب به ۱۰ سال همراهی با جنبش را مرور کنم.

◀️ اولین حضور جدی‌ام در برنامه‌های جنبش، شرکت در تحصن مقابل دادگاه ویژه روحانیت در حمایت از طلبه سیرجانی بود، طلبه‌ای که برای مبارزه با بی‌عدالتی‌ها پیاده‌روی از سیرجان تا تهران را آغاز کرده بود!

آن زمان اعتراض‌ها را آنقدر ادامه دادیم تا طلبه سیرجانی با ورود مستقیم رهبری به ماجرا آزاد شد.

◀️فعالیت‌هایمان در جنبش ادامه داشت تا اینکه تلاش طلبه سیرجانی برای مبارزه‌، ۲سال بعد در شکل تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی خود را نشان داد و ما نیز با احساسات جنبشی و دادخواهانه خود باز از کنار این تصمیم ساکت نگذشتیم، اتوبوسی کرایه کردیم و اردوی حمایت از طلبه سیرجانی از دانشگاه‌های مختلف شیراز به سوی حرم عبدالعظیم را ترتیب دادیم.

اگرچه طلبه سیرجانی انسانی با اخلاص و باصفا بود، اما نتیجه‌ای اصلی سبک مبارزه منفی او، انباشت خشم و نفرت از جمهوری اسلامی و ناامیدی از اصلاح بود.

امروز هم بعد از بیش از ده‌سال از آن ماجرا، عوض انباشت تجربه‌ها و داشته‌ها، باز بارها و بارها همین مسیر اشتباه در جنبش عدالت‌خواه پی‌گرفته می‌شود.

هنوز هم از گزینه‌های اصلی جنبش برای مبارزه با بی‌عدالتی تجمع و تحصن و درگیر شدن با نظام است، نمونه‌هایی از جنس دادخواهی فدائیان اسلام در نظام طاغوت و انگار نه انگار که انقلابی صورت گرفته و ظرفیت‌های فراوانی برای حرکت به سوی عدالت و آرمان‌ها فراهم شده است.

انگار نه انگار که دوستان جنبش تجربه‌های موفقی چون ورود کارشناسی و دفاع منطقی از آرمان‌های انقلاب، در عرصه قرارداهای مختلف بین‌المللی را پشت‌سر گذاشته‌اند.

در ماجرای ده ونک شاهد دو رویکرد مختلف از دوستان عدالت‌خواه بودیم:

◀️ یک رویکرد افشاگری و فریاد زدن و... که نه تنها فایده‌ای برای اهالی ده ونک نداشت بلکه منتهی به بازداشت و دادگاهی شدن آن عزیز و ناامیدی مردم از اصلاح شد.

◀️ یک رویکرد نیز ورود یک تیم حقوقی و بررسی اسناد و مدارک و فعالیت‌های از این دست بود که توانست نقش بسیار موثری در دفاع از حق مردم آنجا داشته باشد و امیدها را برای اصلاح زنده نمود.

نمونه‌ دیگری از ورود جنبش برای استفاده از ظرفیت‌های قانونی کشور، شکایت از "وزیر سابق راه" تحت عنوان "تضییع اموال عمومی" بود.

📌خبری که حکایت از رشد یافتن گفتمان عدالت‌خواهی برای ورود به عرصه مبارزه مثبت و انقلابی‌گری در متن حرکت تمدنی داشت.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝در ایام "تعطیلات غدیر" به شمال رفته بودم، یکی از برنامه‌های سفرم بازدید از کاخ‌های شاه در رامسر بود. 

به همه دوستانم پیشنهاد می‌کنم اگر مسیرتان به شمال افتاد، حتما به «کاخ موزه‌های پهلوی» سری بزنید تا حس "شاه بودن و استعمار شدن یک ملت برای یک خانواده" را خوب درک کنید.

 

📝یکی از موزه‌های این مجموعه "موزه عاج" نام دارد که در سه طبقه آثار ساخته شده از عاج و بجا مانده از زمان پهلوی را در آنجا جمع نموده‌اند. 


✅موضوعی که بیش از خود عاج‌ها در این موزه، توجهم را جلب  و البته کامم را تلخ  نمود، سوال‌ها و نوع نگاه مردم بود.


✅ آقایی پرسید: چرا ایرانی‌ها بلد نیستند محصولات عاجی درست کنند؟ به او گفتم چون ما فیل نداریم، جواب داد: نه هنر نداریم! اگر داشتیم عاج وارد می‌کردیم و آثاری هنری از آن درست می‌کردیم.

فرصت بحث نبود اما متاسفانه راهنمای مسافران هم توضیح نمی‌داد که هنر هر سرزمین بر اساس داشته‌های طبیعی آن منطقه شکل می‌گیرد.


✅ از راهنما پرسیدم کیفیت عاج‌ها به چه چیزی بستگی دارد؟ گفت: به کیفیت غذاهایی که فیل‌ها می‌خورند، آقایی درون جمع گفت: اگر فیل‌ها در ایران بودند، عاج‌هایشان همه پوک می‌شد!

بدبختی اینجا بود که کشورهای گرسنه و ضعیف آفریقایی، هند و جنوب شرق آسیا که محل اصلی زندگی فیل‌هاست را با کشور ما مقایسه و آن را تحقیر می‌‌کرد.


✅آقای دیگری به چند مجسمه خیلی ساده عاجی نگاه می‌کرد و به همسرش می‌گفت: «خانم ببین اینها چه هنرهایی دارند و ماها کجاییم؟» نیاز نبود به آثار زیبا و منحصر به فرد نگارگری و قلم‌زنی اصفهان و... اشاره کنم، جالب اینجا بود که برخی محصولات ناب خاتم کاری ایرانی که در آنها از استخوان یا عاج استفاده شده بود هم مقابل چشمانشان بود اما نمی‌خواستند ببینند!


✅مشکل همه آنها "خود حقیر انگاری" بود. 

📌تا وقتی ملتی داشته‌هایش را فراموش نکند و هویتش را از دست ندهد حاضر به اطاعت از "به ظاهر ابرقدرت‌ها" نخواهد شد.

فرعون‌ها اطاعت نمی‌شوند الا اینکه امت‌ها تحقیر شوند.

«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوه»


اولین دشمنى بزرگى که قدرتهاى استکبارى و استبدادى با یک ملت مى‌کنند، این است که او را ذلیل مى‌کنند؛ عزت او را از او مى‌گیرند. مقام معظم رهبری در حرم رضوی ۱۳۷۷/۰۱/۰۱

یکی از مؤثّرترین شگردهای دشمنان اسلام این بود که ملتهای مسلمان را تحقیر کنند. بیانات رهبری در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام ۱۳۷۵/۰۳/۱۶

............................

مطالب مرتبط:

بررسی گزارش "من و تو" از کارخانه آزمایش

آخرین فصل شیطان

.................................................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰


در مسیر اربعین با چند جوان دانشجوی با صفا همراه شدم، صحبت‌های شیرینی داشتیم. یکی از بچه‌ها گفت: «من قلبا با ولایت فقیه موافقم ولی عقلا نه!» حرفش جالب بود، منظورش را پرسیدم، گفت: «من قلبا آقا رو قبول دارم ولی شُبهه دارم، چون در ولایت فقیه دوره!.»

 

گفتم: ما اینجور شبهاتی در توحید و اصل تشریع احکام الهی هم داریم! چه برسد به ولایت فقیه!

در توحید یک سری شبهاتی داریم که هنوز هم هیچ فیلسوفی نتونسته به آنها جواب دهد.

مثلا به احتمال یک میلیاردم شاید دنیا خودش خود به خود به وجود آمده باشد و خیلی سخت است با کسی که بر اساس این احتمال یک‌میلیاردم با شما صحبت می‌کند بحث کنید. اصلا شما هرچه هم زور بزنی یک احتمالی باقی می‌ماند که ولو یک میلیاردم یا یک تیریلیاردم هم باشد به ‌هرحال احتمال دارد که این عالم خود به خود به وجود آمده باشد. حالا شما بیا ثابت کن که نه این احتمال کوچک‌تر است یا نیست!

 

اگر شما رفتی یک جا دیدی یک غذایی پخته شده، نمکش بجا، چربیش بجا، تزئیناتش بجا و... ولو یک احتمال بی‌نهایت کوچک هم بتوانی بدهی که همینجور خود به خود همه‌چیز آمده باهم قاطی شده و تهش این شده، اگر عاقل باشی چه فکری می‌کنی؟

فکر می‌کنی این غذا خودش همینجوری درست شده یا دنبال آشپز می‌گردی تا از آشپزش تشکر می‌کنی؟

اگر بگویی شاید هم همینجوری خودش درست شده و من این احتمال را ولو بی‌نهایت کوچک باشد می‌گیرم! به شما می‌گویند عاقل نیستی.

منظورم اینه که هرجا یه احتمال بود اگر شما قرار باشه بهش بها بدی به شما می‌گویند دیوانه شده‌ای، مثلا وقتی رفتی بیرون نباید برگردی خانه چون شاید یه شهاب سنگ بزرگ آمده خورده باشه به خونه شما، و دیگه خونه‌ای وجود نداشته باشه، احتمال داره یا خیر؟ ولی شما برمی‌گردی، چرا؟ چون توجه کردن به این مقدار از احتمال اصلا عقلایی نیست، انسان عاقل زندگیش رو بر اساس طرف قوی احتمالات می‌چیند نه برعکس.

 

در موضوع خلقت این عالم به صورت خود به خود این یک فریب نفس یا شیطانه که مادی‌گراها برای اینکه فکر می‌کنند به نفع آنهاست و این‌طور راحت‌تر هستند، این احتمال عقلایی که این عالم با این نظم و زیبایی، اصطلاحا یک آشپز داره رو گذاشتن کنار و این احتمال خیلی خیلی کوچک که هیچ عاقلی هیچ وقت توی زندگی بهش توجه نمی‌کند را مبنای محاسبات خودشان قرار داده‌اند.

 

ما در ولایت فقیه می‌گوییم شبهه دور که بگوییم چه؟ تهش بگوییم احتمال داره این رهبر یه سری آدم فاسد رو بیاره جلو و دیکتاتوری شروع کنه.

یعنی احتمال داره فقهایی که امام خمینی مشخص کرده در نظارت بر کاندیداهای خبرگان کوتاهی کردن و مجتهدینی که در خبرگان ثبت نام کرده‌اند فاسد بوده‌اند و مردم هم اینها رو درست انتخاب نکردن، بعد همشون باهم فاسد شده باشند و اون رای بالا رو به رهبری داده باشند یا اینکه در ادامه در نظارت بر وجود شرایطی مثل عدالت و... برای رهبری کوتاهی کردن، یا در دورهای بعدی خبرگان رهبری یه دفعه فاسد شده و تمام فقهای شورای نگهبانی هم که ایشون از قبل گذشته بودن یه دفعه فاسد شدن! بعد مجتهدین فاسدی رو تایید کردن! مردم هم به این مجتهدین فاسد رای دادن! و اینها همچنان ایشون رو تائیید می‌کنند!

 

شما چقدر این احتمال رو نسبت به تک تک افراد این مجلس خبرگان می‌دی که بیان برای نفسشون حق این‌همه آدم رو ضایع کنند! بیان خودشون رو بدهکار دنیا و آخرت مردم و امامشون کنند. آدم‌هایی که یک عمر برای خدا کار کرده‌اند، یک عمر با تقوی بوده و... واقعا چقدر احتمال می‌دی؟ بعد از اون چقدر احتمال می‌دی که همه با هم فاسد شده و همه با هم این کار رو انجام بدهند؟ چقدر احتمال می‌دی که نتیجه انتخاب مردم از میان فقها، همه فاسدها انتخاب شده باشند و...؟

 

بنده به صورت نسبتا مستقیم با چهار نفر از این اعضای خبرگان سروکار دارم آقای اسلامیان، آقای مجتهدی شبستری نماینده تبریز، آقای تلخابی نماینده قزوین و آقای کعبی نماینده خوزستان، بنده لااقل از نزدیک اینها را می‌شناسم و مطمان هستم که تک تک این افراد تمام تلاششان برای اسلام و رضای خداست، چه برسد که بخواهد مجموعه خبرگان همه باهم گردن خودشان را پل عبور دیگران کنند.

یا مثلا از جمله اعضای شورای نگهبان آیت‌الله شب‌زنده دار جهرمی کسی است که فقط بودن ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان برای من حجت است که این مجموعه سالم هستند وگرنه ایشان عکس‌العمل نشان می‌داد.

آیا آدم عاقل این احتمال بسیار قوی رو که این‌ آدم‌ها برای خدا، باتوجه به مسئولیتی که نزد خدا و امام زمان دارند عمل کنند رو کنار می‌گذاره؟

 

اما اگر حرفتون این نیست که اینها بی‌تقوا هستند و حرفتون اینه که احتمال داره از روی تقوا و برای خدا هم تصمیم گرفته باشند ولی اشتباه کرده باشند، بحث چیز دیگه‌ای میشه. من نمی‌خواهم از ساختار مجلس خبرگان و تیم‌های تحقیق و تفحصی که دارند صحبت کنم.

یک مثال می‌زنم تا مسئله روشن بشه، ما در تشریع احکام، تعداد احکامی که قطعاً و یقیناً از طرف خدا و معصوم صادر شده خیلی خیلی کم داریم.

یعنی چه؟ پس این احکامی که الا ماشاء الله مراجع در رساله‌ها نوشته‌اند از کجا آمده؟

اینها غالباً از طریق خبر واحد به ما رسیده.

خبر واحد چیست؟ خبری که مثلا مثل خبر غدیر، متواتر نیست که ما یقین کنیم حتماً از طرف معصوم صادر شده بلکه احتمال ضعیفی برای اینکه واقعا هم از طرف خدا نباشد وجود دارد، مثلا احتمال ضعیفی هست که راوی اشتباه کرده، دروغ گفته و...

در خبر واحد فقها می‌گویند "خبر واحد ثقه" ولو یقین آور نیست اما حجت است. "خبر واحد ثقه" یعنی خبر با شرایط مشخصی که اطمینان به صدور آن از معصوم به حدی است که عقلا به آن مرتبه از احتمال اطمینان می‌کنند.

خدا و معصوم این خبر را برای ما حجت دانسته‌اند و گفته‌اند ولو احتمال اشتباه هم باشه ولی چون این عالَم، عالَم دنیا است و تضادها و تعارض‌ها و نقصان‌ها در آن وجود دارد، ما راه دیگری نداریم. چون به صورت مستقیم دسترسی به امام معصوم نداریم چاره‌ای نیست جز اینکه "خبر واحد ثقه" را هم قبول کنیم وگرنه اگر می‌خواستیم صرفا به خبرهای قطعی الصدور اکتفا کنیم از احکام و دین خدا چیزی نمی‌ماند.

هرکار هم کنید در این عالَم دنیا بخش عظیم احکام از این طریق به شما خواهد رسید، پس به اینها عمل کنید و حتی اگر اشباه هم کردید، نزد خدا حجت دارید.

مثل همین بحث در تشخیص خبرگان و احتمال اشتباه کردن آنها هم است. یعنی ولو احتمال اندکی هم وجود دارد که اینها اشتباه کرده باشند ولی زمان زمان غیبت است و شارع انتخاب اهل خبره و کارشناس را برای ما حجت کرده یعنی ولو اشتباه هم کنیم، اما حجت داشته‌ایم و به وظیفه خودمان مقابل خداوند عمل کرده‌ایم، خدا هم از ما جز عمل به وظیفه را نمی‌خواهد.

 

اما آخرین و شاید مهم‌ترین نکته

مشکل ما این است که کلاً در یک فضایی فکر می‌کنیم که خودمان همه‌کاره‌ایم و خدا هم مثل بنّایی است که بنا را ساخته و خدا حافظی کرده و کار را کلاً به ما تحویل داده و کنار کشیده، امام زمان هم در بیابان‌ها در چادرش نشسته و گریه می‌کند که کی ظهور می‌‌شود و همه‌کاره الان ماییم، درحالی که اینجور نیست.

 

ما اگر به امدادهای الهی هدایت قلوب توسط خدا در برهه‌های مختلف این انقلاب توجه کنیم، خواهیم دید که اینجور نیست، یکی از این هدایت‌های الهی همین اربعین است که واقعاً دست خدا در این سفر اربعین آشکار شده.

و ما اگر امداد الهی را وقتی پای عهدمان با او هستیم باور کنیم، این حضور خدا و معیت خدا را وقتی برای او جهاد می‌کنیم، باور کنیم، احتمال آن احتمال‌ها را هم نمی‌دهیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در سفر اربعین اولین شب حضورمان در کشور عراق به منزل یکی از برادران عراقی رفتیم. میزبان ما همراه با چندنفر دیگر از عراقی‌ها  اصطلاحا گعده (دورهم نشینی) داشتند. با هم صحبت می‌کردند که ناگهان بحثشان بالا گرفت و رو به من و دوست طلبه‌ام کردند و گفتند: شما که شیخ هستید، جواب این بابا را بدهید.

گفتم چه شده بفرمایید، خود فردی که اشکال می‌کرد شروع به صحبت کرد. گفت: ما چرا این کارهایمان را برای خود خدا نکنیم؟ چرا اسم امام علی را می‌آوریم و می‌گویم برای امام علی(علیه السلام) کار می‌کنم، خود ائمه هم هرکاری می‌کردند برای خدا می‌کردند، درست نیست ما بگوییم برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میهمان می‌گیریم و همه‌اش اسم امام علی(علیه السلام) را بیاوریم؛ باید فقط برای خدا کار کنیم.

عراقی‌ها هر چه می‌گفتند قانع نمی‌شد، من هم انتقال مطلب خصوصا چون آنها زبان محلی دارند و من دست و پاشکسته عربی فصیح صحبت می‌کردم، برایم سخت بود. به خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) متوسل شدم که بتوانم جوابی کوتاه و قانع کننده را به آنها بگویم.

دو آیه از قرآن به ذهنم خطور کرد و جواب دادم:

خداوند در قرآن یکجا به پیامبر می‌گوید که بگو: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى(شورای 23)» یعنی مزد رسالت من چیزی نیست جز محبت و دوستی به اهل بیتم. و

در جای دیگر می‌فرماید: «فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ( 72 یونس)» یعنی من از شما اجری نمی‌خواهم هر اجری هست بر خداست.

جمع این دو آیه چه می‌شود؟ این می‌شود که «مودة فی القربی» محبت و دوستی اهل بیت، مستقیما برای خداست، چون در آیه اول می‌گوید اجر رسالت مودت اهل بیت است و در آیه  دوم می‌گوید هر اجری است علی الله است. این یعنی شما هرچه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کار کنی مستقیما برای خداست.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

متن زیر مربوط به گفتگویی در فضای مجازی با یکی از دوستانم در موضوع نقد ایده‌ال گرایی در اندیشه توحیدی، است. احساس کردم شاید بدرد دیگران هم بخورد:

سلام

خیلی از ماها فکر می‌کنیم خودمون همه کاره‌ایم در حالی که اینجور نیست خیلی وقت‌ها تلاش می‌کنیم بهترین باشیم نمیشه، خیلی وقت‌ها هم خیلی هم تلاش نمی‌کنیم ولی میشه.

خیلی وقت‌ها اگرچه اونجوری که ما می‌خواهیم نمیشه ولی تهش می‌بینیم که اصلا اون چیزی که ما می‌خواستیم خوب نبود همینی که شد خوب بود.

چون فکر می‌کنیم همه چیز دست ماست همیشه از اینی که هستیم یا اتفاقاتی که رقم می‌خوره ناراضی هستیم اما توی جهان بینی توحیدی این تو نیستی که نتیجه رو رقم می‌زنی خداست که برات خدایی می‌کنه و امورت رو سرانجام می‌ده.

همیشه کارها و تلاش‌ ما در خواست خدا ضرب میشه و اینکه ضریب خدا چی باشه صفر باشه یا 100 بسته به خواست خداست، باید به قولی دم خدا رو بگیریم.


بعضی از کسایی که ایده‌ال گرا هستند به این معنی که اگر به ایده آل نرسیدن راضی نمیشن، یه جورایی توحیدشون درست نیست، یعنی فکر می‌کنند خودشون همیشه باید به 100 برسند در حالی که هیچ کسی به مجموعه رفتار ایده‌ال خودش نمی‌رسه و در عین حال خیلی‌ها باوجود عدم داشتن مجموعه رفتارهای ایده‌ال به محصولات خیلی بالاتر از ایده‌الشون می‌رسن.


مثلا در ازدواج گزینه ایده‌آل مربوط به فیلم‌هاست، موفقیت اینه که بتونی کسی رو پیدا کنی که هفتاد تا هشتاد درصد چیزهایی که تو می‌خواهی رو داشته باشه، این خداست که اگه اون رو در نظر بگیری و بخواهد، بعدش رو برای تو کامل می‌کنه، کافیه که تو توی کارت خدا رو در نظر بگیری. کلا ما اگه توی زندگیمون خدا رو به عنوان فاکتور اصلی زندگیمون بگیریم، اون ما رو به نتیاجی می‌رسونه که هیچ وقت در عمل خودمون با بالاترین توانی که فکر می‌کردیم هم نمی‌تونسیتم بهش برسیم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند شب قبل جمعی 4 نفره به منزل یکی از شخصیت‌های نسبتا مطرح فکری که مدتی است در فضای غرب شناسی کار می‌کند و صاحب اندیشه‌های خاصی است رفتیم. یکی از صحبت‌هایی که توسط استاد مذکور مطرح گردید در این باب بود که:

«سید جمال الدین اسد آبادی از اول یک حرف اشتباه زد و بعدی‌ها دنبال او را گرفتند، او گفت: «به غرب رفتم هرچه دیدم اسلام بود و اما همه نامسلمان بودند به کشورهای اسلامی آمدم همه مسلمان بودند ولی اثری از اسلام نبود.»

چه کسی گفته است غرب اگر در تکنولوژی از ما جلوتر است اگر در علم و ثروت از ما جلوتر است، یعنی ما عقب افتاده‌ایم؟ ما اگر در نظام اندیشه غربی نگاه کنیم که همه چیز پول، رفاه و ثروت است، بله عقب افتاده‌ایم ولی در اندیشه اسلامی چنین نیست!

اصلا چه کسی گفته است بشر امروز رفاه و آسایش بیشتری نسبت به بشر دیروز دارد و...

خر، اصلا من اگر خر سوار شوم چه کسی گفته است، من از آن کسی که ماشین آخرین سیستم سوار می‌َشود عقب‌تر هستم و او از من کامل‌تر است؟

خدا ثروت و تکنولوژی را به غرب داده است چون راه خدا را فراموش کردند. خدا در قرآن چه می‌گوید: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ( 44 سوره مبارکه انعام.)  چون آنچه را که به آن پند داده شدند، از یاد بردند. درهاى همه چیز را بر آنان گشودیم. تا وقتى که به آنچه داده شدند، شاد گشتند، ناگهان آنان را فرو گرفتیم، پس یکباره نومید شدند. »

این صحبت‌ها مقدمه بود که ما باید غرب را خوب بشناسیم اما احساس می‌کردم بحث‌ها کمی خلط شده و استفاده ایشان از آیه اشتباه است و به همین خاطر پرسیدم؟

آیا شما این حرف را در مورد مطلق علم و رفاه می‌زنید؟ آیا منظورتان جهت‌گیری اشتباه غرب در استفاده از علم و رفاه است؟ ما که در اصل حُسنِ علم و رفاه از این جهت که تعب و سختی را از بندگان خدا برمی‌دارد بحثی نداریم؟

ایشان جواب داد:‌

« خیر! چه کسی گفته که اصل برداشته شدن تعب و سختی از بندگان خدا حُسن دارد؟ پس اینکه در روایت می‌گوید: أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا [ باارزش‌ترین اعمال سخت‌ترین آنهاست] به چه معنی است؟ »

چون قبلا استفاده از این روایت را در برخی متون فقهی دیده بودم در سند آن اشکال نکردم والبته قبلا به این روایت هم فکر کرده بودم. پس جواب دادم:

این روایت در مقام تزاحم است؟ ایشان گفتند یعنی چه؟ توضیح دادم: یعنی وقتی دو عمل هر دو، مورد امر شارع قرار گرفته است و شما باید یکی را انجام دهی و نمی‌توانی هردو را هم انجام دهی اگر رفتی آنکه سخت‌تر است را انجام دادی این با فضیلت‌تر است. البته گاهی خود آن سختی موضوعیت دارد که ربطی به این قاعده کلی ندارد مثلا پیاده رفتن به سفر زیارت که نوعی خضوع در آن وجود دارد و این خضوع و خشوع خودش موضوعیت دارد.

·       در آیات و روایات با ظهور اولیه معنای یک روایت نمی‌توان به آن تمسک کرد مثلا در فهم روایت مذکور باید به این مطلب دقت داشت که روایات زیادی (متواتر معنوی) نیز وجود دارد که برداشن تعب و سختی از مؤمنین و خانواده و حتی حیوانات را تحسین کرده است و برای آن ثواب زیادی شمرده است پس شما نمی‌توانی این روایت را در نظام سازی اجتماعی هم بکار ببری.

§       همینجا لازم به تذکر است که شما وقتی می‌خواهید از یک آیه یا روایت استفاده کنید باید نگاه کنید که این آیه یا روایت ناظر به فرد است یا اجتماع چه بسا برخی مطالب اجرای آن برای فرد حُسن داشته باشد اما برای جامعه خیر. مثلاً این چنین بحثی را با یکی از دوستان در مورد طراحی یک صندوق خانگی داشتم که او مثلا به مطالبی تمسک می‌کرد که وقتی پولی در راه خدا می‌دهی انتظار بازگشت نداشته باش و... ولی بنده می‌گفتم این مطالب برای نظام فردی است، وقتی بحث شما ساختار اجتماعی شد نمی‌توانی همانطور که در نظام فردی حکم می‌کردی حکم کنی و...

·       در دوران دبستان یا راهنمایی مثالی ساده را به ما آموزش دادند به نام قضیه حمار و آن اینکه یک الاق هم اگر بین دو راه که او را به مقصد می‌رساند، مردد باشد، راه آسان‌تر و ساده‌تر را انتخاب می‌کند. این مثال را زدم تا متوجه شویم این یک قضیه بدیهی است که اگر کسی بی‌علت بدون هیچ توجیهی بر خود سختی بار کند، این را هیچ عاقلی نمی‌پسندد و به تعبیر علم اصول خداوند که خود رئیس عقلا است حکمی خلاف حکم بدیهی عقل صادر نمی‌کند.

پس روایت مذکور را اگر بخواهیم با این حکم بدیهی عقل جمع کنیم، می‌گوئیم این روایت همانطور که در بحثی مثل پیاده رفتن به سمت حج و امثال آن مطرح شده است، منحصر به عبادات است که دست یافتن به حکمت‌های آن برای ما کوتاه است و آن هم نه هر سختی در عبادات، سختی‌هایی که خود شارع مهر تأیید بر آنها زده باشد، مثلاً پیاده رفتن که به دلایل متعدد می‌توان حکمت‌هایی برای حُسن آن ذکر کرد و این مطلب برای بسیاری از ماها که به پیاده روی سفر اربعین رفته‌ایم اثبات شده است.

·       اما آخرین و مهم‌ترین مطلب اینکه چه کسی گفته است که مؤمنین قرار نیست به آبادی دنیا برسند؟ یکی از علل اشتباهاتی از این دست، عدم تفکیک آیات و روایت نسبت به قواعد فردی و اجتماعی است.

§       به طور مثال قرآن آنگاه که می‌خواهد در مورد فرد سخن بگوید، می‌گوید: «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فی‏ حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ (20 الشوری)»

هرکس ثرمایه و ذخیره آخرت را بخواهد به او می دهیم و زیادتر هم می‌دهیم، هرکس هم ثرمایه و ذخیره دنیا را بخواهد آن را هم به او می‌دهیم اما دیگر در آخرت نصیبی ندارد. اما دنیای آن کسی که آخرت را خواست چه؟ مسکوت می‌گذارد چون در نظام فردی معلوم نیست دنیای تو آباد شود یا نه و این خودش لازمه امتحان الهی است اما از آخرت خیالت راحت.

§       اما همین قرآن وقتی به جامعه مؤمنین می‌رسد می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (96 الاعراف)»

یعنی چه؟ اگر مؤمنین ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند ما درهای برکات آسمان و زمین را بر آنها باز می‌کنیم اما چه کنیم که تکذیب کردند و به همین تکذیب کردنشان وآنچه خودشان خواستند واگذاشتیمشان.

اصلا هدف اسلام از برپایی حکومت، عدالت و برداشتن تعب و سختی از مؤمنین و انسان‌ها و ایجاد آسایش و رفاه برای آنها است. و البته خود این رفاه و آسایش هم غایت نهایی نیست.

هدف غایی از همه این کارهای چیست؟ امام خمینی; در رابطه  با این مطلب می‌گویند:‌

رژیم اسلامى مثل رژیم‌هاى، مکتب‌هاى مادى نیست، مکتب‌هاى مادى تمام همتشان این است که مرتع درست بشود! تمام همت این است که منزل داشته باشند؛ رفاه داشته باشند- آنهایى که راست مى‏گویند- اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب مادى نیست؛ یک مکتب مادى- معنوى است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام براى تهذیب انسان آمده است؛ براى انسان‏سازى آمده است. همه مکتب‌هاى توحیدى براى انسان‏سازى آمده‏اند. ما مکلفیم انسان بسازیم‏. (صحیفه امام،  ج‏7، ص: 531)

تمام مسائلى که هست ما می‌‏خواهیم دست ظالم‌ها را کوتاه کنیم، ان شاء اللَّه و می‌‏خواهیم که قدرت‌ها را سرکوب کنیم و پایشان را از این بلاد مسلمین کوتاه کنیم، ان شاء اللَّه. همه اینها مقدّمه این است که یک آرامشى در این بلاد پیدا بشود و دنبال این آرامش یک سیر روحى پیدا بشود، یک هدایت به سوى خدا پیدا بشود. آن چیزى که اساس است سیر الى اللَّه است، توجه به خداست، همه‏ عبادات‏ براى‏ اوست‏. همه زحمات انبیا از آدم تا خاتم براى این معنا هست که سیر الى اللَّه باشد. شکستن بت نفس که بالاترین بتهاست دنبال او شکستن بت‌ّّهاى دیگر. (صحیفه امام ؛ ج‏19 ؛ ص51)

  • حمید رضا باقری