شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۸۹ مطلب با موضوع «نقد و بررسی اندیشه‌ها و عملکردها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

از شبکه پویا یک پویانمایی به نام آقای رند و ساده دل پخش می‌شود.
در آن فردی به اسم «ساده دل» وجود دارد که همیشه اهل خیر و کمک به دیگران و رعایت حقوق دیگران است.
فردی هم به اسم «آقای رند» وجود دارد که همیشه اهل زیاده خواهی و سوء استفاده و زیر پاگذاشتن حقوق دیگران است.
نتیجه اخلاقی این پویا نمایی هم این است که یک طرف ماجرا سادگی است و‌ خوب نیست اگر چنین باشی رندها سرشما کلاه می‌گذارند، یک طرف هم رندی به معنای کلاه‌برداری و باز خوب نیست.
لابد می‌خواسته‌اند تعادلی از جنس آقای روحانی بیاموزند!
اما رند به معنای زیرک و دارای حیله لزوما معنای بدی نیست و اتفاقا به معنای خوبش از صفات مؤمن است و ساده به معنای بی‌الایش و حقه هم لزوما معنای بدی نیست و باید دید مقابل چه افرادی انسان اهل زیرکی یا سادگی است.
مشکل اصلی این پویا نمایی این است که رفتارهای خوب فرد ساده دل به نوعی حماقت نشان داده می‌شود.

........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند روزی است در دوره تکمیلی بسیج که به عنوان جایگزین آموزشی سربازی حساب میشه شرکت کرده‌ام.

ان شاء الله اگر فرصت کنم از داستان‌های این دوره آموزشی با جمع طلاب و در خدمت مربیان پاسدار در آینده بیشتر خواهم نوشت.

 

امروز در برنامه‌ها بی‌نظمی رخ داد، ما تازه کلاسمون تموم شده بود، می‌خواستیم چایی بخوریم، استاد تاکتیک هم کاری نداشت که هنوز یکی دو دقیقه از کلاس قبل نگذشته و دستور جمع شدن در بیرون از حسینه رو داده بود!

دوستان هم بدون توجه خاصی به فرمان مربی، مشغول چایی ریختن بودن که مربی دستور داد مخزن چایی رو آوردن بیرون، بعد هم اونو ریخت توی باغچه!😡

 

این وسط یه سری از طلاب گیر دادن به مربی که این کار شما اسراف بود و مربی هم هرچی اینها بیشتر گیر می‌دادند، بیشتر لج می‌کرد، اینها می‌گفتند: حجت شرعی شما برای این کار چی بود؟! برای ما توضیح بده! مربی هم که مونده بود حجت شرعی رو برای اینها چطور توضیح بده! روی لج افتاده بود که شما کاری به حجت شرعی من نداشته باشین، گردن منه، من اینجور تشخیص داده‌ام و سری بعد هم تشخیص بدهم لازمه، می‌گم غذاتون رو هم بریزین روی زمین.

 

ما و یک عده دیگه از طلبه‌ها هم کلا روی دور شوخی و خنده بودیم! یه تیکه به استاد یه تیکه هم به دوستان طلبه.

وسط این شوخی‌ها یک لحظه ذهنم جرقه‌ای زد🎇 و برای اینکه طلبه‌ها دست از سر مربی بردارند، یک اجتهادی کردم که بعد دیدم بدم نبود.😊

 

به طلبه‌ها گفتم: آقا حضرت موسی و هارون معصوم بودن یا نه؟! الواح مقدس، مقدس بودن یا نه؟! موسی(ع) وقتی رسید به بنی‌اسرائیل و اوضاع داغونشون رو دید، جلو همه الواح رو پرت کرد یک طرف یا نه؟ بعد هم ریش هارون(ع) رو گرفت کشید و داد و بیداد راه انداخت یا نه؟

شما بگو موسی (ع) از روی عصبانیت الواح رو انداخت کنار! اینجور که حرمت الواح رعایت نمیشه! حضرت نمی‌دونست که برادرش معصومه و اشتباهی نکرده؟

با این همه این، مصحلت دید برای اینکه بقیه حساب کار دستشون بیاد که دیگه این من بمیرم تو بمیری از اون من بمیرم تو بمیری‌ها نیست، خواست بنی‌اسرائیل حساب کار بیاد دستشون و خودشون رو جمع کنند، بگن اینکه با الواح مقدس و برادرش اینجور کرد دیگه با ما چه می‌کنه؟! موسی(ع) اینکارو کرد تا بتونه قضیه رو جمع کنه.

حالا استاد هم یه اینجور حجت شرعی برای خودش داره که برای اینکه قضیه رو جمعش کنه و بقیه حساب کار بیاد دستشون این کار رو کرده.

 

📌 اما نکته اصلی این داستان که ذهنم رو درگیر کرده و همه این حرف‌ها مقدمه اون بود، اینکه این دوستان طلبه که یک اینجور قضیه ساده‌ای رو اینجور درش گیر می‌کنند! و داستان درست می‌کنند، چطور می‌خواهند وارد حل مسائل پیچیده حاکمیتی بشن! به قول بنده خدا همون استاد تاکتیک، ما یه موقع هم‌زمان که داشتیم توی غرب ایران با پژاک می‌جنگیدیم، همون موقع توی سوریه پشتیبانی تدارکات گروه پژاک کلا با ما بود، چرا؟ چون اونجا کنار پژاک با جبهة النصره می‌جنگیدیم. مصلحت هر صحنه‌ای یک چیزی است و ما نباید فقط در بایسته‌ها و امور انتزاعی بمانیم بلکه باید بر اساس هست‌ها و صحنه عینی تصمیم بگیریم و مصحلت را تشخیص دهیم.

......

📝 پی‌نوشت:

👈«روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمى‏‌تواند درک کند که اجتهاد مصطلح‏ براى اداره جامعه کافى نیست. حوزه‏‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‏‌هاى رایج اداره امور مردم در سال‌هاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند.»

منشور روحانیت (صحیفه امام ؛ ج‏ ۲۱؛ ص: ۲۹۲.)

.........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۱
  • ۰

  روز اولی که برای آموزشی سربازی طلاب، در پادگان جمع شده بودیم، به وضعیت ظاهری طلاب دقت می‌کردم، تقریبا همه لباس‌های خیلی ساده داشتند البته در این سادگی برخی لباس‌هایشان تمیز و مرتب بود و برخی هم چندان لباس‌هایشان مرتب و اتو کشیده و سایز نبود.

 

  در میان این طلاب یک طلبه توجهم را خیلی به خود جلب کرد، لباس پوشیدنش، راه رفتنش، ایستادنش همه منظم و مؤدبانه بود؛ با خودم گفتم این، باید طلبه فاضل و باشخصیتی باشد؛ اما دو سه دقیقه از این که دیدن و فکرها نگذشته بود که از فرمانده پاسدار ما خداحافظی کرد و رفت و دیگر هم در دوره ندیدمش.

در طول دوره وضعیت ظاهری پاسدارها هم خوب بود؛ اما بعد از چند روز یک جوان پاسدار را دیدم که برای آموزش‌مان آورده بودند؛ با اینکه ایستاده بود و حرفی هم نمی‌زد و ماسک به صورت داشت؛ تا او را دیدم گفتم ظاهر این جوان با بقیه پاسدارها فرق می‌کند! لباس‌هایش همان لباس‌های پاسدارهای دیگر بود اما بسیار تمیز و مرتب و اتو کشیده، وضعیت موها و ریش بسیار منظم و ایستادنش هم مؤدبانه بود. برایم سوال شده بود این جوان که در مجموع متمایز از بقیه است، چکاره‌است؟

 

  بعد از چند دقیقه یک جوان دیگر هم آمد که این دومی هم کاملا به نظرم متفاوت از بقیه پاسدارها آمد. مربی اصلی ما (که یک شهید زنده بود و در عملیات‌های مختلف سوریه حضور داشته و با معنویت و خوش اخلاق و جدی بود.) وقتی آن دو جوان پاسدار را معرفی کرد؛ فهمیدم حدسم در متفاوت بودن این جوان درست بود؛ آن دو جوان از دانشکده افسری آمده بودند و بقیه پاسدارهایی که ما تا آن موقع دیده بودیم همه از نیروهای درجه‌داری و کادر پادگان بودند.

 

 همان روز عصر، آخر کلاس‌‌ها، بالاخره آن طلبه روز اول را هم دیدم، همین جوان پاسدار بود که حالا لباس‌هایش را عوض کرده بود و تازه شناختمش، دقتم در تشخیص تفاوتش خوب بود اما حدسم در طلبه بودنش نه، این از اون در.😊

 

  این‌ها را گفتم تا برسم به اینجا که آن دانشجوی افسری نه وقتی در میان طلبه‌ها بود، و نه وقتی در میان پاسدارها، نوع و جنس لباسش با بقیه فرقی نداشت اما با همین لباس‌های ساده چنان تمیز و مرتب بود که به سرعت تمایز خود را نشان می‌داد.

 

 در میان مذهبی‌ها و خصوصا برخی طلاب بعضا دیده‌ام به اسم بی‌رغبتی به دنیا و زهد و ساده زیستی، سر را می‌تراشند و چندان به لباس و ظاهر خود دقت نمی‌کنند. اما توجه ندارند همان اهل بیتی که دعوت به زهد و بی‌رغبتی به دنیا و... داشتند، زهد و بی‌رغبتی‌شان به دنیا در تمیز و مرتب بودن لباس و عطر و نظافت و رسیدگی به ظاهر نبود، بلکه هم به آراستگی ظاهرشان خوب می‌رسیدند و هم به آن توصیه می‌کردند.

در روایات، باب‌های مختلفی در توصیه به آراستگی ظاهر وجود دارد. مثلا در «بَابُ التَّجَمُّلِ وَ إِظْهَارِ النِّعْمَة» می‌گوید تا می‌توانی جوری رفتار نکن که دیگران فکر کنند شما فقیر هستی. به عنوان نمونه از امام صادق(ع) روایت است:

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یُبْغِضُ الْبُؤْسَ‏ وَ التَّبَاؤُسَ‏.»

خدا دوست دارد زیبایی و خود را زیبا کردن و از فقر و خود را به فقر زدن بی‌زار است.

 

گاهی ما تنبلی خودمان در اتو نزدن لباس‌هایمان یا نشستن آن، با اسم‌های خوب مثلا زهد و بی‌رغبتی به دنیا، توجیه می‌کنیم یا به اسم زهد یا بی‌توجهی به ظاهر، مثلا یک جوراب را چند بار می‌دوزیم و بعد هم که سوراخ می‌شود باز تا مسمای جوراب بر آن صدق کند دورش نمی‌اندازیم!

از سیره اهل بیت هم فقط به سیره امیرالمؤمنین(ع) آن هم در زهد ایشان که به علت شرایط اجتماعی و موقعیت ایشان بوده است و خودشان هم می‌گویند نمی‌توانید در زهد مثل من باشید، تمسک می‌کنیم.

اما توجه نداریم که همین امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:

👈«التَّجَمُّلُ مِن أخْلاقِ المؤمنینَ»

«آراستگى از اخلاق مؤمنان است»

 

  روایت است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، نه تنها براى خانواده خود، بلکه براى دیدار با یارانش نیز خویشتن را مى‏‌آراست و مى‏‌فرمود: «خداوند، دوست دارد که بنده‏‌اش وقتى براى دیدار با برادرانش از خانه بیرون مى‏‌رود، خود را بیاراید و آماده دیدار آنها نماید.»

👈 «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرجَ إلى إخوانِهِ أن یَتَهَیَّأَ لَهُم و یَتَجَمَّلَ»

.........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

دکتر سیدحسن عارفی پزشک مخصوص حضرت امام در خاطره‌ای مربوط به ابتدای مشکل قلبی حضرت امام و انتقال ایشان از قم به تهران نقل می‌کنند:

👈«در بهمن ۵۸ یکسال از انقلاب شکوهمند اسلامی‏ ‏ایران گذشته بود. و وضع حجاب بخصوص در بیمارستان‌ها بد بود. و نرس(پرستار)ها هنوز‏ ‏همان لباس‌ها و فُرم‌های زمان طاغوت را به برداشتند.‏ ‏

حضرت امام وارد بخشی شد که خانم‌های نرس بدون حجاب اسلامی و با‏ ‏یونیفرم‌های زمان گذشته مشغول فعالیت بودند.‏ ایشان حقیر را صدا کردند و فرمودند: پرده‌ها را بکشم و دستور دادند‏ ‏فقط، شما ببالین من بیایید... قرار شد... امر پرستاری به عهده من باشد. دردآور بود‏ ‏که بحث در داخل‏ CCU ‏آن بود که پرستاران حداقل روسری بسر کنند و حاضر‏ ‏نمی‌شدند و حاضر هم نشدند و هیچ قدرتی (وزیر بهداری، نصیحت، خواهش)‏ ‏نتوانست به آنها تفهیم کند که مرجع شیعیان جهان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی از‏ ‏وضع لباس شما ناراحت می‌باشند.‏» [۱]

 

این امام، همان امامی است که وقتی با ابرقدرت‌ها و ظالمان جهانی مواجه می‌شود، ذره‌ای نرمش و عقب‌نشینی ندارد، محکم و با اقتدار برای اقامه دین خدا و عدالت مقابل آنان می‌ایستد، اما همین امام در مواجه با مردم ولو حکم شرع را زیر پاگذاشته باشند، نوع دیگری برخورد می‌کند.

 

این خاطره دریایی از سخن دارد، حرف‌ها و اندیشه‌ها از دلش موج می‌زند، شاید با آن اقتداری که آن روز از امام سراغ داریم، توقع داشتیم ایشان دستور می‌دادند از فردا تمام خانم‌های پزشک این بیمارستان موظف هستند با حجاب باشند! یا حداقل هیچ کس حق ندارد بدون حجاب وارد اتاق سی‌سی شود! نه اینکه پرده را بکشند و از دکترشان که آقا هستند بخواهند امور پرستاری را هم ایشان انجام دهند!

 

ممکن است کسی با نگاه حداقلی و جزئی از این رفتار حضرت امام، آزادی حجاب از منظر ایشان را برداشت کند، اما اگر نگاه جامعی به رفتارها و سخنان حضرت امام داشته باشیم، ایشان همان کسی هستند که مدتی پیش از آن، قبل از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی(۱۲ فروردن ۵۸)، در ۱۵ اسفند ۵۷ در قم می‌گویند:

👈«الآن وزارتخانه‏‌ها- این را مى‏‌گویم که به دولت برسد، آن طورى که براى من نقل‏ مى‏‌کنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏‌هاى اسلامى نباید زن‌هاى لخت بیایند؛ زن‌ها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند. نباید در آنجا ظرف طلا و نقره- که به نص اسلام حرام است- استعمال بشود. [۲]

نمونه‌ای دیگر، اعتراض حضرت امام(ره) به برهنگی زنان در سواحل شمال است و یا حتی سکوت ایشان در مقابل برخی اقدامات مثل الزام حجاب در نهادهای نظامی برای زنان شاغل و... مؤید این است که ایشان موافق حجاب آزاد نیستند.

 

برای اینکه نکته اصلی رفتار حضرت امام مشخص شود، به خاطره دیگری از یکی از مسئولان حفاظت بیت ایشان اشاره می‌کنم:

👈«ورودی‌های منتهی به حسینیه جماران مثل خیابان جمشیدیه، خیابان یاسر‏ ‏و خیابان جماران مشکلات زیادی برای ما در بر داشت. بعضی‌ها که از ‏این ورودی‌ها عبور می‌کردند در ماشین‌هایشان نوار مبتذل می‌گذاشتند، ‏گاهی اسباب قمار و شراب حمل می‌کردند. بعضی از زنان یا بدحجاب ‏بودند و یا وضع ظاهری خیلی نامناسبی داشتند. این امر در بازرسی‌ها‏ ‏برادران دژبان را خسته می‌کرد تا جایی که بعضی‌ از پاسداران، حاضر ‏نبودند در چنین نقاطی پست بدهند. ‏

چندین بار خدمت امام پیغام دادیم و پرسیدیم که با این مشکلات ‏چگونه باید برخورد کنیم و چون بعضی زن‌ها از روی عمد با وضع ‏نامناسبی ظاهر می‌شوند، ممکن است در مواجهه با این افراد به گناه ‏بیفتیم، بعضی هم اینطور هستند و اهمیتی به موضوع نمی‌دهند.‏

‏‏امام در پاسخ فرمودند: به پاسداران عزیز بگویید، خسته نباشید، تا دنیا‏ ‏بوده، اینطور بوده است و چنین آدم‌هایی هم بوده‌اند و اما اینکه ‏ ‏پرسیده‌اید تکلیف شما چیست؟ پاسخ این است که شما اجبار ندارید، ‏وقتی رادیو و یا ضبط کسی خاموش است دکمه رادیو و ضبط او را فشار ‏بدهید که ببینید نوار او چه می‌خواند.

امام فرمودند: شما از کجا می‌دانید چیزی که در بطری‌های داخل ماشین بعضی‌هاست شراب است شاید ‏

‎‎‏چیز دیگر باشد. اگر مطمئن شدید شراب است می‌توانید محتوای آن را‏ ‏در جویی خالی کنید و ظرفش را به او پس بدهید. امام فرمودند: در ‏‎‎‏رابطه با خانم‌های بی‌حجاب و بدحجاب هر کاری که در کل مملکت‏ ‏مسئولین با آنها انجام می‌دهند، شما هم پیرو قوانین کشور باشید و آن را‏ ‏انجام بدهید. امام می‌گفتند: مملکت ما که در این یک تکه جا -جماران- ‏خلاصه نمی‌شود که بخواهید برای آن قانون وضع کنید و یا دور آن را‏ ‏حصار بکشید.‏ [۳]

 

اولین نکته هر دو خاطره، اینکه امام برای جنبه شخصی خودشان یک خصوصیتی غیر از دیگر افراد قائل نیستند؛

نکته دوم: این‌هایی که ناامید می‌شوند که اوضاع نسبت به اول انقلاب خیلی خراب شده است، چندان هم ناامید  نباشند.

نکته سوم: برخلاف برخی که حتی در مبارزات خود با مشکلات اقتصادی و سیاسی هم دنبال رفتارهای فراقانونی و خارج از ساختار هستند، امام حتی در مبارزه خود با مشکلات فرهنگی نیز به دنبال مبارزه ساختاری و قانونی هستند.

برای فرهنگ سازی در جامعه باید گام به گام عمل کرد یکی از ابزارهای آن، قانون‌گذاری است، یکی از ابزارهایش، امر به واجب و نهی از حرام عمومی است تا رفته رفته واجب، معروف شود، و حرام منکر شود.

 

قانون حجاب اجباری در سال ۱۳۶۲ش در مجلس شورای اسلامی تصویب می‌شود و تا پیش از آن برخی خودسرانه ولو دلسوزانه تلاش داشتند با بی‌حجابی مبارزه عملی کنند که چون در قالب‌های تشخیص فردی و بدون ضابطه بود با افراط‌هایی مواجه می‌شدند که حتی مورد اعتراض حضرت امام نیز مواجه می‌شوند:

👈«ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسى حق تعرض ندارد و این گونه دخالت‌ها براى مسلمان‌ها حرام است، و باید پلیس و کمیته‏‌ها از این گونه جریانات جلوگیرى کنند.» [۴]

 

📌یکی از ارکان سیره حضرت امام برای ایجاد اصلاح اجتماعی، استفاده از ساختارهای کلان و حاکمیتی است، امری که طرح حضرت آقا در ترسیم گام‌های انقلاب: انقلاب نظام دولت و سپس جامعه اسلامی نیز مشهود است؛ اما متأسفانه برخی هنوز هم متوجه این مسأله نیستند و با اقداماتی از جنس تلاش‌های فدائیان اسلام در زمان طاغوت که نتیجه آن دل‌زدگی مردم و خودشان از نظام اسلامی است؛ به دنبال اصلاح‌گری هستند.

.........

📝ارجاعات:

[۱] عارفی، سید حسن، طبیب دلها (گزارش‌های طول درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران)، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، بهار ۱۳۷۶. ص: ۷۷.

[۲] صحیفه امام ؛ ج ‏۶؛ ص: ۳۲۸.

[۳] رجائی، غلامعلی، تشنه و دریا (خاطرات یکی از پاسداران بیت امام، محمدتقی رضایی‌کوپایی)،  چ دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۹۲ش. صص: ۵۱-۵۲.

[۴] (۱۳ تیر ۱۳۵۹) صحیفه امام ؛ ج ۱۲؛ ص: ۵۰۲.

.........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 روال کار رسیدن میوه به دست مصرف کننده چنین است که کسانی که معمولا خود غرفه‌دارهای میدان یا سردخانه‌دارها هستند، به عنوام بارخر، محصول باغ‌دار را از خود او مستقیم می‌خرند و به میدان می‌آوردند و در میدان به میوه فروش می‌فروشند و بعد به دست مصرف کننده می‌رسد، یعنی ۳ واسطه وجود دارد: بار خر، غرفه‌دار میدان، میوه فروش.

در این میان عمدتا هم سود اصلی را بارخر و میدان‌دار می‌برند، چون پول نقد زیاد دارند، باغ‌دار هم لنگ پول است، میوه او را حتی به صورت پیش خرید، یا خرید و انبار در سردخانه می‌خرند و در وقت مناسب به بازار عرضه می‌کنند.

ایده اول: مربوط به مرحله فروش به بارخر است که میادین کوچکی با امکانات غرفه و باسکول برای عرضه میوه باغ‌دار در همان روستاهای تولید میوه، بوجود آید تا باغ‌دار در یک شرایط رقابتی‌تر با وجود مشتری بیشتر بتواند محصول خود را بفروشد.

در حال حاضر در روستای نوروزان شهرستان کوار اجرای این ایده را دیده‌ام و در این روستا سه میدان بارفروشی وجود دارد و بارخرهای متعدد به این میادین مراجعه می‌کنند و باغ‌دار محصول خود را که به آنجا آورده با حضور چند مشتری مختلف به فروش می‌رساند و مردم محلی اطراف و یا میوه فروش‌ها هم برای تهیه میوه به صورت صندوقی به این میدان‌های کوچک مراجعه می‌کنند و محصول خود را مستقیم از باغ‌دار می‌خرند، مثلا بنده هفته گذشته تقریبا با یک سوم قیمت میوه‌فروشی از این میادین میوه خریدم.

به این شکل میوه حداقل در روستاهای اطراف عوض رفتن به میادین اصلی میوه تره بار با حذف یک واسطه که غرفه‌دار میدان میوه و تره بار باشد بدست مصرف کننده می‌رسد و این در کاهش هزینه رفت و آمدها و خرابی میوه در نقل و انتقال‌ها و در آخر قیمت میوه مؤثر است.

ایده دوم: مربوط به حلقه دوم یعنی عرضه میوه در میادین میوه و تربار است، که البته برای مرحله قبل هم قابل تعمیم است.

در حال حاضر بار فروش‌ها یا بار خود را با سود کم به غرفه‌دار می‌فروشند و غرفه‌دار با افزودن سود خوبی محصول را به میوه فروش می‌فروشد، یا اینکه بار فروش بار خود را به غرفه‌دار می‌دهد و او هم با گرفتن یک حق کمیسیون برایش می‌فروشد، متأسفانه در حالت دوم، خیلی وقت‌ها غرفه‌دارها با تبانی با یکدیگر بار را نگه می‌دارند تا دیگر مشتری برایش پیدا نشود، بعد در وقتی که مشتری نیست به کسی که با او هماهنگ هستند از غرفه دیگر می‌فروشند و کمیسیون خود را می‌گیرند و آن غرفه‌دار دوم محصول را در ساعتی دیگر با قیمت خوب به مشتری‌های خود می‌فروشد.

برای سامان دادن این وضعیت می‌شود:

اولا بایست تعداد میادین اصلی را بیشتر کرد، تمرکز عرضه در شرایط فعلی برای تعادل قیمت بهتر است اما تکثر عرضه به زمینه بند دوم پیشنهاد برای تعادل قیمت‌ها بهتر می‌شود.

 

ثانیا سامانه‌هایی مشابه اسنپ فود در میادین بوجود آید که هر غرفه دار حقیقی یا حتی غرفه‌دارهای مجازی بتوانند با عرضه محصول خود و قیمت آن با تناژ‌های مشخص میوه خود را یه میوه‌فروش یا مصرف کننده اصلی عرضه کنند، این جور با شفاف شدن قیمت‌ها در ولو بخش اندکی از غرفه‌های عضو این سامانه میدان تره بار،  قیمت‌ها در خود میدان و میوه فروشی‌ها متعادل و هماهنگ می‌شود و به مرور غرفه‌ها برای حفظ مشتری و اعتبارشان دقت‌‌های لازم برای کیفیت و... را بیشتر و بیشتر رعایت می‌کنند، اینطور از این جهنم بازار و رفت و آمد درون میادین میوه‌ و تروبار هم کاسته می‌شود و بیشتر پیک‌های موتوری یا ماشینی هر غرفه محصولات خود را برای مشتری ارسال می‌کند.

 

این کار را برای بازارهای دیگر هم می‌شود کرد مثلا بازار ماهی‌فروش‌ها که انسان آخرش هم نمی‌فهمد کدام مغازه چه ماهی و با چه قیمتی داشت، سامانه‌هایی باشد که نشان دهد چه ماهی‌هایی با چه قیمتی وجود دارد و با اعمال فیلترهای مختلف مصرف‌کننده بتواند به محصول مد نظر خود برسد.

حالا اگر هم بخواهد مستقیم مراجعه کند گزینه‌های بررسی مستقیم او مشخص است و کار برای او راحت است‌.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰در باب ایده برای مدیریت اجرایی، سطوح مختلفی برای گره‌گشایی و حل مسائل وجود دارد.

مثلا ایده قبل در بحث خرد و یک مورد جزئی بود.

اما گاهی برخی ایده‌ها مربوط به راهبردهای کلان است.

یک ایده اساسی که در همه وزارت‌خانه‌ها و سطوح دولت، می‌تواند بسیار گره‌گشا باشد، این است که:

دولت قبل از اینکه به «چه کند؟» فکر کند، اولویت خود را بر فکر کردن در مورد «چه نکند؟» بگذارد.

خیلی کارها است که دولت انجام می‌دهد و هزینه برای دولت دارد و جز دردسر برای مردم و دولت فایده دیگری ندارد.

اگر این‌ «چه نکندها» توسط مردم و کارشناس‌ها مشخص شود و بار آنها از دوش مردم و دولت برداشته شود، فضای موسع‌ و راحت‌تری برای «چه‌ کندها» بوجود می‌آید، چون انرژی‌ها آزاد می‌شود.

برای این کار باید جرأت به خرج داد و انقلابی عمل کرد و اول هر کاری چرایی و ضرورت آن را بررسی کرد و در کفه هزینه و منفعت گذاشت تا ببینیم ارزش انجام دارد یا خیر.

مثلا:

👈فرض کنید در تعویض پلاک هنگام خرید و فروش ماشین آیا ضرورت دارد حتما پلاک جدید صادر شود یا هرکس که گواهینامه دارد و صاحب خودرو می‌شود می‌تواند تا زنده است یک پلاک اختصاصی داشته باشد؟

👈ثبت سند خودرو در دفتر ثبت اسناد آیا لازم است؟ یا همان برگ سبز کافی است؟ منفعت آن به هزینه‌هایش می‌ارزد؟!

👈و همینطور در باب مجوزهای مختلفی که دولت داشتن آنها را در کارها لازم می‌داند...

و صدها بلکه هزاران کارهایی که ممکن است جزو «چه نکندها» باشد و با آزاد شدن مردم و دولت از بند این کارهای بی‌فایده انرژی دولت و مردم بتواند به نحو احسن بر «چه کندهای لازم» متمرکز شود.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻اول مشکل را عرض کنم تا به ایده برای گره‌گشایی از آن برسیم.

در حال حاضر از میان بیکاران کشور، بیش از ۴۰ درصد آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.

از میان شاغلین کشور هم تنها ۲۳ درصد آنها دارای شغل مرتبط با تحصیلشان هستند.

این یعنی خروجی‌های دانشگاه‌های یا بیکار هستند یا اگر کار دارند، شغلشان غیر مرتبط با تحصیلاتشان است.

 

یعنی بخش عمده‌ای از جوانان کشور که وارد دانشگاه می‌شوند عملا عمر خود را در ۳ سال دبیرستان، ۱ سال پیش‌دانشگاهی و حداقل ۴ سال لیسانس و بعضا ۲ تا ۳ سال فوق لیسانس و به طور متوسط در رشته‌های مختلف از هنرستان و... حداقل قریب به هشت سال از عمر آنها در مسیر تحصیل غیر مرتبط تلف می‌شود.

 

این سال‌ها همه آنها می‌توانستند وارد همان حرفه‌ای شوند که قرار بود بعد از دانشگاه واردش شوند و با کسب تجربه بر تخصص خود در آن حرفه بیافزایند، پس‌اندازی جمع کنند و ازدواج کنند و...

اما با این تحصیلات نامربوط علاوه بر هزینه‌های بسیار زیاد بر دولت و خانواده خود، سن رسیدنشان به درآمد و استقلال و ازدواج و.... همه به تأخیر می‌افتد و مشکلات مختلفی به دنبال آن درست می‌شود.

 

بنده در دانشگاه در رشته مهندسی برق- قدرت تحصیل کردم، از میان دوستان خودم آنهایی که می‌شناسم عمدتا شغل مرتبط با تحصیلشان را ندارند، یکی پدرش پارچه فروش بوده، همان کار را کنار پدرش ادامه داده، یکی طلا فروش، یکی لباس فروش، یکی مغازه کابینت‌سازی راه‌انداخته و یکی معلم کانون زبان شده و... (خودم هم که طلبه شده‌ام،😊 البته از سال دوم دانشگاه تصمیمم را گرفته بودم و به اصرار خانواده دانشگاه را تمام کردم.)

 

این دوستانم همه اگر ۸ سال زودتر وارد بازار شده بودند، خیلی در زندگی جلوتر بودند اما نشدند.

 

این مشکل در حوزه هم وجود دارد، یعنی طلبه ما هیچ افق مشخصی ندارد که من برای درآمد آینده‌ زندگی‌ام چه کنم؟!

آیا می‌توانم شغلی هم داشته باشم یا فقط تا آخر عمر باید به درآمد هر از گاهی و اندک تبلیغ و شهریه اکتفا کنم؟! و هر سال هم مراجع بر بار شهریه آنها افزوده شود و بازار سنتی تبلیغ هم اشباع‌تر.

 

یکی از ایده‌هایی که برای حل این معضل مکرر شنیده‌اید، برنامه‌ریزی کلان دولت برای جذب جوانان به رشته‌های تحصیلی به قدر نیاز موجود در اجتماع برای آن شغل است.

 

اما بگذارید بگویم این پاسخ ناقص است و چون ناقص است، دولت در اجرای آن هیچ وقت موفق نمی‌شود.

 

نکته اصلی اینجاست که شغل هست حتی برای رشته‌هایی که الان فارغ التحصیلانش بیکارند یا شغل غیر مرتبط دارند،

🔻اما اولا هرکسی وارد شغلی می‌شود که برایش درس نخوانده یا اصلا درس برای آن نیست، مثلا یک بازاری مطمئنا یک نکات علمی برای ارتقاء هرچه بهتر کارش لازم دارد، یک کابینت ساز، معلم زبان و... و برای اینها یک تحصیلات کوتاه و مرتبط وجود ندارد.

🔻و دوما نکته مهم‌تر اینجاست که این فارغ التحصیلان دانشگاه حداقل بخش زیادی از آنها دوست ندارند وارد حرفه‌ای غیر مرتبط با تحصیلاتشان شوند، بلکه چون نمی‌دانند چطور باید وارد بازار کار مرتبط شد و چه گزینه‌هایی پیش روی آنهاست، وارد حرفه‌هایی می‌شوند که کسی هست، راه و چاه آن حرفه‌ را به آنها بیاموزد.

 

معمولا در رشته‌های فنی خیلی از دانشجویان در همان جایی که برای دوره کارورزی رفته‌اند و برخی راه و چاه‌هایش را آموخته‌اند یا بالاخره اولین گزینه بعدی که برای کار به پستشان می‌خورد - اگر بخورد - وارد بازار می‌شوند.

 

اما اگر دولت برای هر رشته تحصیلی یک دوره‌های آموزش بازار کار داشته باشد که دانشجو بداند این تعداد گزینه مختلف از کارهای بین‌المللی، استخدامی، آزاد و... پیش روی او در این رشته است، این شرکت‌ها را می‌تواند استخدام شود یا راه بیاندازد، این پیش‌نیازها برای هر حرفه است، این متوسط درآمد هر حرفه و بازار آن است، این راه و چاه ورود به هر مورد است و...

و خلاصه اگر این دانشجویان با بازار کار خود آشنا باشند عمدتا از همان اوایل تحصیل، برنامه‌ریزی و خود را آماده می‌کنند و عجله کرده مدرک خود را می‌گیرند و وارد بازار کارشان می‌شوند.

حتی اصلا قبل از وارد شدن به دانشگاه و هر رشته، در این دوره‌ها شرکت می‌کند و با علم وارد آن رشته می‌شود.

 

برای حوزه هم باید همچین دوره‌هایی باشد و طلبه بداند می‌تواند این تعداد کار را انجام دهد، پیش‌نیازهایش اینهاست و از اوایل طلبگی عوض ناامیدی و یأس، خود را ارزیابی کند، تحقیق کند و آماده شود تا در فلان مسئولیت ایفای نقش کند، معلمی باشد، پژوهش باشد، نویسندگی، عرصه‌های مختلف تبلیغ، مشاوره و... نه اینکه همه برای اجتهاد حداکثری درس بخوانند، سنشان بالا رود، مجتهد نشوند، کاری هم بلد نباشند حتی تبلیغ! و این بشود که هست...

 

📌پس خلاصه ایده بنده برای اشتغال، طراحی دوره‌های آشنایی با بازار کار برای دانشجویان و طلاب است.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

اخیرا فیلمی تقطیع شده از حضرت امام منتشر شده بود که در این فیلم در حالی که مخاطبان کلام حضرت امام به ظاهر روحانیون اطراف ایشان هستند.

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 38 ثانیه

ایشان می‌فرمایند:

👈«اکثریت هر چه گفتند آراى ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمى‏‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولىّ آنها نیستید. بر طبق آن طورى که خود ملت مسیرش هست. ... شما آن مسائلى که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیرى که ملت ما دارد، روى آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‏‌تان این است که این مسیرى که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت مى‏‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را مى‏‌خواهد. ملت رأى داده؛ رأیى که داده متَّبع‏ است.» صحیفه امام؛ ج‏ ۹؛ ص: ۳۰۴.

 

همین یک قلم کافی است که مشخص شود که چه کسانی و چقدر ظریف نظرات حضرت امام را تحریف می‌کنند.

این سخنرانی مربوط به دیدار حضرت امام با منتخبین مجلس خبرگان قانون اساسی در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸.

در ابتدای این سخنرانی حضرت امام مفصل به خراب‌کاری‌هایی مختلف جریان‌های چپ به ظاهر خلقی اشاره می‌کنند:

 

👈«وقتى که رفراندم مى‏‌خواست بشود، یک شلوغی‌هایى ایجاد مى‏‌کردند. آنجا که شکست خوردند، بعد در هر موردى اینها با شکست مواجه مى‏‌شوند. حالا هم که بناست این مجلس محترم تحقق پیدا بکند، این خرابکاری‌ها را پیش آوردند براى اینکه اذهان را متوجه کنند به جاى دیگر... بعد که بخواهیم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئیس جمهور، باز هم منتظر هستیم که این مسائل پیش بیاید. لکن ملت راه خودش را پیدا کرده؛ و ملت و دولت، همه قشرها، به این راه ادامه مى‏‌دهند- چه این شلوغ کاری‌ها را اینها بکنند و چه نکنند... ما منتظر این هستیم که این خرابکاری‌ها به دست این خرابکارها و به دست این اجانب که اینها را آلت قرار دادند براى مقاصد خودشان، و اینها با این اسماء مختلف، مثل «حزب دمکرات»، دمکراتِ کذا، حزب «فدائیان خلق» و این طور الفاظ بی‌معنا به این کارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مى‏‌دهند»  (همان ص: ۲۹۶)

 

مخاطب اعتراض امام در این دیدار احزاب و گروه‌هایی هستند که مقابل خواست مردم که جمهوری اسلامی باشد، ایستاده‌اند:

 

👈 «همه کسانى که بر اوضاع ایران مطلع هستند، همه مى‏‌دانند که این ملت چه مى‏‌خواهد، بر کسى پوشیده نیست. به خارجى‏‌ها، داخلى‏‌ها، به احزاب، به همه، پوشیده نیست که این ملت آنى که مى‏‌خواهد، جمهورى اسلامى مى‏‌خواهد، اسلام را مى‏‌خواهد این ملت. چند نفر آدم فاسد بیایند بگویند که نخیر، اسلام نه! همان جمهورى، و بخواهند چند نفر آدم به یک ملت تحمیل کنند و بعد بگویند که ما آزاد نیستیم آزادى این است که شمایى که در اقلیت هستید- نه آن اقلّیتى که حزب‌ها بعضیشان اقلّ‏‌اند و بعضى اکثر- آن اقلیتى که شما همه گروه‌هایتان را با هم جمع کردید، و همه کارها را انجام دادید و همه خرابکاری‌ها را هم کردید و از صدْ یک و نیم، فوقش دو، همه روى هم رفته دو، مخالف با قضیه بود!» (صص: ۲۹۸- ۲۹۹)

در ادامه حضرت امام برخلاف آنچه در کلیپ مذکور انعکاس داده شده است، خطاب به نمایندگان خبرگان قانون اساسی که از طیف‌های مختلف روحانی و غیرروحانی از گروهک‌ها و... هستند، می‌فرمایند از این جهت که مردم حاکمیت اسلام را قبول کرده‌اند و به جمهوری اسلامی رأی داده‌اند دیگر کسی اگر نظری خلاف قوانین اسلام دهد، خلاف آنچه وکالت دارد است و اعتباری ندارد، وکالت شما محدود است به امور مورد پذیرش اسلام:

👈 «من امیدوارم که بدون اینکه یک ذره آقایانى که ان شاء اللَّه با سلامت- مى‏‌دانم دیگر گفتن من زیادى است، لکن براى اینکه گفته بشود باز هم- بدون یک ذرّه ملاحظه از غرب، از شرق، از نمى‏‌دانم حزب کذا، حزب دمکرات، از چه از چه، بدون یک ذره ملاحظه، باید این قانون اساسى ما مطابق با شرع، در چهارچوب شرع. اگر یکى یکى از وکلا یا همه وکلا بخواهند از این چهارچوب خارج بشود، اصلًا وکیل نیستند براى او! شما آقایان وکیل هستید که زن‌هاى مردم را هم طلاق بدهید؟ زن موکّلینتان [را]؟ نیستند.

اگر طلاق بدهید صحیح است؟ نه. از باب اینکه شما وکیلید براى رسیدگى به قانون جمهورى اسلامى. الآن اگر چنانچه شما بخواهید، یا بعضى از شما بخواهند، که اسم جمهورى اصلًا نباشد، بحث را ببرند روى رژیم سلطنتى، شما حق دارید رسیدگى بکنید؟ شما حق رسیدگى ندارید. براى اینکه جمهورى اسلامى را شما حق رسیدگى دارید. همان طورى که براى طلاق دادن زن مردم، شما و ما، هر کس که وکیل شده است، براى طلاق دادن زن مردم وکالت ندارد؛ وکالتش محدود است. در مسائل غیر اسلامى، اگر یک مسأله غیر اسلامى در اینجا بیاید، طرحش مردود است.

طرح مسئله غیر اسلامى بر خلاف وکالت شماست... همان طور که طلاق دادن زن موکلین‏تان بر خلاف وکالت شماست. طرح کردن یک مسأله غیر اسلامى هر چه باشد، هر چه مترقى باشد؛ شما نمى‏‌توانید طرح بکنید. ... بر خلاف مسیر ملت است؛ و علاوه بر [آن،] خلاف حدود وکالتش است. حد وکالت بیشتر از این نیست.» (همان، صص: ۳۰۱-۳۰۲)

 

بعد از این صحبت‌ها است که به آن صحبت‌های مورد اشاره در کلیپ می‌رسند، یعنی مخاطب ایشان نه آن روحانیون اطرافشان بلکه نمایندگان چپ و... هستند که طالب قوانین مخالف با شرع هستند و مقابل رأی ملت که جمهوری اسلامی است ایستاده‌اند. ایشان خطاب به این افراد چپ می‌گویند:

👈«همین چیزى که اگر مى‏‌خواهید مطابق با میل خودتان دمکراسى عمل بکنید، دمکراسى این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آراى ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمى‏خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولىّ آنها نیستید.» (همان، ص: ۳۰۴)

 

بنا به تصریح متن بالا:

🔻اولا: حضرت امام در مقام احتجاج و جدل هستند یعنی مبنای طرف مقابل را معیار قرار می‌دهند که اکثریت هرچه گفتند آرای آنها معتبر است چون بنا به رأی خودتان که دموکراسی ملاک است، چنین است.

🔻ثانیا: حضرت امام در همین سخنرانی به مبنای خود نیز اشاره می‌کنند که شما بنا به مبنای خودتان محکوم هستید و باید از رأی مردم که جمهوری اسلامی است اتباع کنید شما مثل ما خود را ولی مردم نمی‌دانید که مدعی شوید اگر مردم چیزی خواستند که به ضررشان بود بتوانید جلو آن بایستید.

...................

📌البته تذکر این نکته نیز لازم است که این بحث‌ها منجمله بحث آیت‌الله مصباح در مقام ثبوت یا سلسله علل احکام و تعارضات ادله است که آیا نظر مردم بر فرض تقابل با نظر خداوند آیا حجیت و اعتبار دارد یا خیر؛ اما خوب است متذکر شوم بنا به مبنای حضرت امام در عالم واقع مردم اگر آزاد باشند به علت فطرت خدایی خود به اسلام و احکام آن تمایل دارند و در صورت وجود یک قدرت حاکمه که مانع به جهنم بردن مردم شود توده مردم خود به خود با فطرت الهیشان اسلام خواه هستند و به سمت بهشت خواهند رفت.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

چند روز قبل جایی تعمیرات ساختمانی داشتیم، برای خراب کردن قسمت‌هایی از خانه یک پیکور قوی داشتیم که به سرعت هرچه را می‌خواستی با آن خراب می‌کردی؛ فرقی نمی‌کرد، بتون باشد، کاشی یا گچ و...

 

با پیکور کاری که کارگر در یک روز هم معلوم نبود با هزار سختی بتواند انجام دهد را در عرض چند دقیقه انجام می‌دادیم.

 

داشتیم استراحت می‌کردیم که یکی از بچه‌ها به شوخی و خنده گفت: به نظر شما خدمت کسی که این پیکور را درست کرده به بشریت، بیشتر است یا خدمتی که اسلام در تمام تاریخ خود به بشریت کرده است؟

 

یکی دیگر هم خندید و گفت که نه به هرحال حوزه‌های اسلام هم سخنرانی می‌کنند، حالا درسته نمیان توی عمل کاری بکنند اما از توی این حرف‌ها بالاخره یک چیزی شاید در بیاد!

 

بچه‌ها با یک نیم لبخند به من نگاه می‌کردند، من هم که غافلگیر شده بودم و خنده‌ام گرفته بود، مانده بودم در این فضای استراحت چه بگویم!

 

خیلی کوتاه گفتم: بعضی وقت‌ها خدا خواسته یک‌سری‌ها یک خدمت‌های ساده رو به اسلام و مسلمین انجام بدهند و اسلام به کارهای اساسی خودش بپردازه؛ اسلام کلیات را درست می‌کند جزئیات خودش درست می‌شود، وقتی کلیات درست شد و اجازه داده نشد مردم استعمار شوند، از دل اونها صدها چیز بهتر از این پیکورها درمیاد.

 

وقت استراحت کوتاه هم تمام بود و باید دوباره شروع به عمل می‌کردیم.

خوب بود آن گفتگو ادامه پیدا می‌کرد، چون چند وقت پیش از آن، همان بنده خدایی که با خنده و کنایه می‌گفت حالا درسته حوزه‌ها نمیان توی عمل کاری بکنند اما...

با هم، در مورد اینکه چطور باید سرمایه‌ها و درآمدمان را در زندگی شخصی پس‌انداز کنیم، صحبت می‌کردیم، برایش حرف‌هایی زدم.

 

بنده خدا بعد از تمام شدن صحبت‌ها خیلی ناراحت بود، ناراحت بود از دست برادر بزرگ‌ترش که یک بار ننشسته این حرف‌هایی که امروز من به او می‌زدم را به او بزند، اگرچه اشتباه می‌کرد و باید ناراحت از خودش می‌بود که اهل مشورت نیست! اما به هر حال می‌گفت: اگر این حرف‌ها را ۳۰ سال پیش که تازه کارم شروع شده بود، کسی به من گفته بود الان خیلی اوضاعم فرق می‌کرد. بعضی وقت‌ها یک چند دقیقه حرف زدن ارزشش از سال‌ها کار کردن برای کسی بیشتر است!

 

این اعتراف‌ها را همین بنده خدا چند ماه پیش می‌کرد و حالا فراموش کرده بود و برگشته بود به همان سیستم جزئی نگر خودش؛

ما متأسفانه توقع‌مان از کار مفید، معمولا حمالی و درست کردن یک سری جزئیات است، در حالی که کار مفید اصلی درست کردن رویکردها و ساختارهای کلان است، کلیات اگر درست شد جزئیات خیلی راحت به دنبالش درست می‌شود.

 

اگر سیاست‌های کلی درست نشود ممکن است یک عمر کسی حمالی کند ولی به قدر کسی که یک مدت کوتاه با سیاست درست پیش رفته است، اندوخته و نتیجه نداشته باشد.

 

متأسفانه مشکل جزئی نگری آن بنده خداها، مشکل عمده مردم ما هم است و به همین علت هم با جزئیات بازی می‌خورند.

 

مردمی که دم انتخابات بحث حضور زنان در ورزشگاه یا برگزاری کنسرت‌ها و یا حتی اعدام اعضای فلان گروهک ذهن و دل آنها را مشغول می‌کند؛ از توجه به رویکردهای کلان باز می‌مانند؛ سوالات آنها به سمت این جزئیات می‌رود و در جزئیات هیچ وقت یک جای استقرار و ثابت پیدا نمی‌کنی، هرچیزی را می‌توان به راحتی تحریف کرد و مخاطب را فریب داد؛ در حالی که زمان انتخاب باید اول از همه به کلیات بپردازیم، بعد سراغ جزئیات برویم؛ جزئیات را می‌شود راحت درست کرد، این کلیات است که سرنوشت ساز است و درست کردنشان سال‌ها زمان و زحمت می‌برد.

 

📌کسی که می‌خواهد مثلا یک ماشین بخرد اول مدل ماشین و سال ساخت وضعیت بدنه و ... را مشخص می‌کند، بعد از این کلیات می‌رود سراغ وضعیت ظاهری و رنگ و لعاب جزئی، اما قضیه ما برعکس شده چه در ازدواج چه در انتخاب‌های دیگر...

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حالا که دم انتخابات باز احساس تکلیف‌ها گل کرده، تجربیاتی هست از راهی که طی شده و خوب است باهم درمیان بگذاریم.

 

1   تجربه اول: از انتخابات ۸۸ که به صورت جدی وارد صحنه انتخابات شده بودیم، تا همین انتخابات ۹۶ همچنان شعارمان این بود، «ما می‌خواهیم کار گفتمانی کنیم»، «ما نگاه بلند مدت داریم» بارها می‌شد که با افراد از ارزش‌ها و گفتمان صحبت می‌کردیم و همه را تأیید می‌کردند ولی اگر احیانا به مصداق می‌رسیدیم او حرف خودش را می‌زد و ما حرف خودمان را.

خلاصه که آخرش بعد از ۳ دوره کار گفتمانی کردن! به این نتیجه رسیدیم که دم انتخابات موقع این حرفها نیست، دم انتخابات دعوا همه‌اش سر مصداق است، حرف‌های گفتمانی که معمولا کلی هستند را هر کس بر مصداق خودش تطبیق می‌دهد، کلی متعلق اراده هم واقع نمی‌شود این حرف‌های کلی را بگذارید کنار و بیایید بر سر مصداق عینی و جزئی با مردم حرف بزنیم.

 

2   تجربه دوم: در صحبت‌های انتخاباتی خیلی به دنبال این نباشیم که افراد را هرجور شده است اقناع کنیم، آدم‌ها وقتی می‌بینند شما دست و پا می‌زنید تا آنها را قانع کنید، بدتر جبهه می‌گیرند، اگر شما استرس داشته باشید یا عصبی باشید این احساس خود را به مخاطب خود منتقل می‌کنید.

سعی کنید مخاطب شما از صحبت با شما احساس خوبی داشته باشد، این احساس خوب موجب می‌شود قلب افراد به دست شما بیاید، اطلاعات مختلفی که شما به افراد می‌دهید، هرچقدر هم که مستند و دقیق باشد، در فضایی که جدلی باشد انکار می‌شوند، اما در فضای صمیمی ممکن است شما صرفا با یک شعر یا مثال هم به راحتی قلب فرد را که محل پذیرش است، تسخیر کنید.

 

3   تجربه سوم: وسع خودتان را بدانید و بیشتر از آن را بر خودتان تحمیل نکنید که کار خراب می‌شود، به کرات دوستان مذهبی خودم را در شب‌های انتخابات می‌دیدم که بدون پشتوانه اطلاعات مسبوق به سابقه طولانی، صرفا به واسطه احساس تکلیف دم انتخاباتی و شور و هیجان وارد مناظره‌های خیابانی یا مناظره با قوم و خویش شده بودند و در وسط صحبت‌ها کار از دستشان در می‌رفت و حرف‌هایی می‌زدند که یا بی پایه و اساس و فکر نشده بود و کار بدتر می‌شد یا از مدار تقوا خارج می‌شدند و اتهام‌هایی می‌زدند و خودشان را مقابل مخاطب و خدا رو سیاه می‌کردند یا عصبی می‌شدند و جلوه بدی پدید می‌آمد و تبلیغ آنها به ضد تبلیغ تبدیل می‌شد.

مناظره کردن آن هم با جماعتی که به راحتی تهمت و حرف‌های بی‌پایه می‌زنند، تجربه زیادی می‌خواهد پس به راحتی وارد مناظره و جدل نشوید.

 

۴     تجربه چهارم: یک فکر درست این است که وقتی می‌خواهی شروع به کار کنی خودت را مرکز عالم بدانی و از خودت و اطرافت شروع به کار کنی، انگار همه تحولات عالم قرار است از همینجا رقم بخورد، اما متأسفانه این فکر وقتی با نگاه از بالا به پایین و دستوری، نگاه ساختار تشکیلاتی هرمی همراه می‌شود، شما می‌خواهید برای همه برنامه‌ریزی کنید، زیر بار برنامه ریزی و هماهنگی با هیچ کس هم نمی‌روید، می‌خواهید همه را با تشکیلات خودتان و در بازی خودتان شرکت دهید در حالی که مثل شما در همان منطقه بسیارند و نتیجه‌اش این می‌شود که هیچ کس با هیچ کس هم‌افزایی و تعاضد نمی‌کند و روحیه قوم و قبیله‌ای بر شما حاکم می‌شود.

از ویژگی‌های این مدل نگاه‌ها این است که می‌خواهد همه مشکلات آن منطقه را با تشکیلات خودش حل کند و برای همه چیز و به جای همه کس هم فکر می‌کند.

اما می‌شود مأموریت خودمان را اولا بر اساس یک‌سری کارهای محدود و مشخص که نسبت به توان و امکانات ما و نیاز صحنه در اولویت است، انتخاب کنیم، ثانیا ساختار تشکیلاتی حلقه‌ای داشت که لایه‌های مختلف از افراد بر اساس توانمندی، تجربه، تقوا، بصیرت و... بر پایه تبیین و نه دستور با همه افراد لایه بعد در ارتباط هستند و مجموعه‌ها همه برای خودشان استقلال فکری و تصمیم‌گیری متخذ از راهبری لایه خواص را دارند، مثل یک بازی فوتبال که بازیکن‌ها اینقدر با یکدیگر همکاری کرده‌اند که یک توپ را هدایت می‌کنند، هیچ کس وسط زمین به فوروارد یا دفاع و... نمی‌گوید الان تو چکار کن بلکه او خودش بر اساس صحنه رقیب و جایگاه خودش و بر اساس کلیاتی که مربی تبیین کرده است، در یک نسبت مشخص با افراد تیم خودش نقش خودش را پیدا می‌کند و همه با هم یک هدف مشخص را جلو می‌برند.

در این سبک از تشکیلات افراد ذره ذره خودشان بزرگ می‌شوند؛ برخلاف تشکیلات دستوری از بالا به پایین که افراد را ذره ذره کوچک می‌کند.

حال خودتان این دو نگاه را در تشکیلات‌های مختلف ما و همچنین راهبردهای حضرت آقا تطبیق دهید.

 

5    تجربه پنجم: برای انتشار هر مطلب در فضای مجازی از گذاشتن یک وضعیت تا منتشر کردن یک پست و... به این دقت داشته باشیم که کیفیت است که کار اصلی را می‌کند نه کمیت. آنچه بر مخاطب تاثیر می‌گذارد کیفیت است، هرچه بالاتر رود جذابیت و تاثیر گذاری بیشتر می‌شود و برخلاف آن کمیت است که یک نساب حداقلی آن لازم است اما هرچه بیشتر شود از جذابیت کاسته می‌شود.

چه بسیار افرادی که صدها جلد کتاب نوشته‌اند اما به اندازه یک جلد کتاب سعدی و حافظ در همان زمان خودشان هم منتشر نشده است، اگر اشعار سعدی هم حتی با همین کیفیت، صد جلد می‌شد مشتری آن کم می‌شد. پس در مطالبی که منتشر می‌کنیم هرچه می‌شود خلاصه‌تر و با کیفیت‌تر بنویسیم یا بگوییم.

ممکن است شما می‌خواهید یک وضعیت واتساپ، یا عکس نوشته یا... منتشر کنید چندساعت به جزئیات آن بپردازید، اشکال ندارد، تأثیرش صدها برابر از چندین عکس نوشته و متنی که بدون دقت به جزئیات در این چندساعت منتشر کنید بیشتر است.

مقید باشید قبل از انتشار متن خودتان را چندین بار بخوانید، در علائم نگارشی، کلمات و... دقت بسیار کنید، اگر می‌توانید مطالبتان را قبل از انتشار با چند نفر مباحثه کنید و بعد منتشر کنید.

6    تجربه ششم: مردم عادت دارند با موج همراه شوند و برادران اصلاح‌طلب استاد ایجاد شک و موج سازی و موج سواری هستند.

👈مثلا سال ۹۲، از مدتی قبل از انتخابات ما درگیر کارهای تبلیغاتی برای جلیلی بودیم، ستاد دعوت در قم راه انداختیم، جلسه گذاشتیم، طومار جمع کردیم، کمی هم که گذشت و ستاد در قم حسابی مشغول بود، به شهرستان خودمان در فارس رفتیم و با بچه‌های حزب‌الهی ستادی راه‌ انداختیم.

چه در قم و چه در آن شهرستان هیچ خبر خاصی از تبلیغات‌های روحانی و دیگر اصلاح‌طلب‌ها نبود، در آن شهرستانی که ما رفته بودیم، فعال‌ترین ستاد، ستاد جلیلی بود، بعد قالیباف و کمی هم ولایتی، غیر از این‌ها هیچ کس کاری نمی‌کرد.

وضع طوری در سکوت پیش می‌رفت که ما خیال کرده بودیم واقعا فقط ما در صحنه هستیم و بس!

اما به یکباره چند روز قبل از رأی گیری وقتی هاشمی از روحانی اعلام حمایت کرد و خاتمی تکرار کرد، یک دفعه کل منطقه پر شد از تبلیغات روحانی، همه‌جا بنفش شده بود و ما مانده بودیم، این حجم از تبلیغات را اینها به یکباره با کدام آدم و کدام ستاد ساماندهی کردند؟! ما یک ماه و اندی کار فرسایشی کرده بودیم اما آنها دو سه روز قبل از رأی گیری با ایجاد یک شک حمایت و تکرار و بعد موج تبلیغاتی، تمام فضا را مال خود کردند و ملت را همراه، خیلی‌ها که می‌خواستند رأیشان هدر نرود با موج همراه شدند و رأیشان با روحانی شد.

برای این دور هم معلوم نیست این جماعت چه سناریوهایی، برای وارد کردن شک‌های امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و موج سواری بعدش طراحی کرده‌اند!

معلوم نیست حالا ما را درگیر حاشیه و کارهای فرسایشی به این ماجرا و این شخص و... می‌کنند و بعد چطور می‌خواهند با یکی دو موج هماهنگ کل فضا را مال خود کنند؟!

به هیچ وجه فریب سکوت فضا یا حواشی فلان نماینده که گمان کرده‌ایم نماینده اصلی این جماعت است را نخوریم، نه تا دقیقه ۹۰ بلکه در وقت اضافه هم برای سناریوهای غافلگیر کننده این جماعت آماده باشیم.

 

7    تجربه هفتم: حالا که بحث از کار و تلاش برای تبیین و تقابل با موج سازی‌های این جماعت تا پایان وقت اضافه شد، وقت توجه به این هم است که در همه کارها «لا مؤثر فی الوجود الا الله» هرچه اثر هست از خداست، ممکن است آنها خیلی کارها بکنند ولی خدا نخواهد که دیگر به نتیجه برسند و همینطور برعکس شما خیلی کارها بکنید ولی خدا نخواهد اثری بکند.

گاهی زمانه زمانه شما نیست، هرچه هم می‌خواهید تلاش کنید ولی اراده الهی بر قدرت یافتن شما نیست.

👈 در روایت شریفی از امام باقر(علیه السلام) زمانه به ۳ زمان: «زَمَانُ الذِّئْبِ» زمانه گرگ، «زَمَانُ الْکَبْشِ» زمانه میش و «زَمَانَ الْمِیزَانِ» زمانه ترازو و عدالت تقسیم می‌شود و رفتار افراد در هر دوره متفاوت است.

در زمانه گرگ اگرچه موظفیم برای عدالت تلاش کنیم اما به نتیجه نخواهیم رسید، در زمانه میش مردم متمایل به عدالت می‌شوند اما اراده آن را نمی‌کنند و در زمانه میزان هم متمایل می‌شوند و هم اراده عدالت را می‌کنند.

👈 در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ الدِّینَ‏ دَوْلَتَیْنِ‏ دَوْلَةَ آدَمَ‏ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ عَلَانِیَةً کَانَتْ دَوْلَةُ آدَمَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَانَتْ دَوْلَةُ إِبْلِیسَ‏»

خداوند دین را دو دولت آدم و ابلیس قرار داده است و آنگاه که بخواهد به صورت آشکار عبادت شود، دولت آدم را برقرار می‌کند و آنگاه که بخواهد به صورت پنهان عبادت شود، دولت ابلیس را بر قرار می‌کند.

📌الغرض اینکه کار اصلی دست خداوند و اراده اوست و ما فقط مأمور به تکلیف و تلاش هستیم، اراده و تلاش ما جزء العلة برای اراده خداست، نه تمام العلة، بودنش لازم است اما کافی نیست.

آنچه شود بدست ما نیست پس غصه و ناراحتی از آنچه می‌شود نداشته باشیم چون بدست ما نیست، اگر قرار است بعدا غصه‌ای داشته باشیم بر کم‌کاری امروزمان است که بدست ماست و مکلف به آن هستیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری