✅ گفتگویی در باب چشم انداز معیشتی طلابی که بنای بر هجرت از قم دارند را شروع کردیم و در قسمت قبل اشارهای به این شد که برای هجرت از قم و وارد شدن به کارهای تبلیغی، نیاز است لااقل یک مدت زمان خوب اگر استعداد تحصیل داریم زحمت بکشیم.
✅ اما اگر پیش از آنکه از نظر علمی به نقطه مطلوب و قوت خوب برسیم شرایطی پیش آمد که امکان باقی ماندن در قم برایمان نبود، چه؟ دنیا به آخر میرسد؟ تحصیل علم منحصر در قم است؟
✅ اگرچه شرط ورود جدی به عرصه تبلیغ برای کسی که استعداد تحصیل را در خود میبیند، رسیدن به استحکام علمی است اما حصول استحکام علمی منحصر در قم هم نیست، خدای دستگیر قم، شیراز و اصفهان و مشهد و... هم هست.
به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «لَیْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَ بِکَ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَک» هیچ شهرى از شهر دیگر بتو سزاوارتر، و شایستهتر نیست، بهترین شهرها شهرى است که ترا پذیرا باشد.
✅ مسأله اساسی که همه چیز را مشخص میکند، نه شرایط مالی متفاوت اینجا و آنجا، نه شرایط تحصیلی متفاوت اینجا و آنجا است، باید دید تکلیف هر زمان، بودن در کجاست؟ ما به دنبال تکلیف که باشیم، شرایط مالی و تحصیلی را خدا تأمین میکند.
✅ در حدیثی نورانی از کتاب کافی، امام رضا(علیه السلام) یکی از یاران خود را دعوت به همراهی خود در سفر به مکه میکنند. اما آن فرد پاسخ میدهد که پدرم و مادرم به فدایت من خرج راه ندارم.
👈«فَقَالَ لِی: «یَا یَزِیدُ، مَا تَقُولُ فِی الْعُمْرَةِ؟» فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَ و أُمِّی، ذلِکَ إِلَیْکَ، و مَا عِنْدِی نَفَقَةٌ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا کُنَّا نُکَلِّفُکَ و لَانَکْفِیک»
حضرت پاسخی میدهند که محدود به آن مورد نیست بلکه در دیگر امور زندگی نیز جاری است و آن اینکه اگر ما در مسیر عمل به تکلیفی باشیم که خدا و امام عصرمان برایمان مشخص کرده است، خود خداوند و خود حضرات تکفل هزینههای ما را به عهده میگیرند.
✅ پس مساله اصلی تشخیص تکلیف است، نه مشکلات مالی یا تحصیلی. اما تکلیفمان را چطور تشخیص دهیم؟ آیا ما الان مکلف به هجرت معکوس از قم هستیم؟
✅ اگر تردید داریم چهکنیم؟ استخاره بگیریم؟ منتظر خوابی، هدایت غیبی و... باشیم؟ مشورت کنیم؟ چه کنیم؟
برای خارج شدن از تردید، برای دل قرص داشتن، خداوند تبارک و تعالی یک راه پیشنهاد داده است، راهی که اگر اهلش بودی بمباران هدایت میشوی و از راههای غیبی و معمول و... همه جوره اینقدر شما را هدایت میکنند که با دل قرص سختترین تصمیمها را به راحتی میگیری.
میشوی حاج قاسم که ۱۰۰ نفر ۱۰۰ نفر آدم میکشت ولی یک ذره تردید نداشت که رضای خدا و تکلیف او این کار است، میشوی امام خمینی که با وجود آن همه تقوا دستور میدهد حکومت نظامی باید شکسته شود ولو خونها ریخته شود.
✅ مؤمن به واسطه هدایت الهی در مرحله شک و تردید نمیماند. اما شرط این هدایت چیست؟
راهش زحمت خالصانه کشیدن، در راه تکالیف معلوممان است.
👈«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (۶۹- عنکبوت)» جاهدوا یعنی اهل تلاش و زحمت بودن، فینا یعنی هم بدانی در راه غیر خدا مثل هوای نفست نیست هم بدانی در راه خداست این قسمت دومش همان «قَوْلِ النَّبِیِّ ص مَنْ عَمِلَ بِمَا یَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم» است.
📌 وقتی چنین شدی بمباران هدایت میشوی با دو تأکید لام ابتدا و نون تأکید «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» خدا تعهد میدهد که راههای مختلف خودش را پیش پایت بگذارد، نه یک راه، چندین راه، منویی باز از گزینهها با ثبات و قاطعیت که شرایط هر تغییری کند باز تکلیف برای شما روشن است.
📌پس اگر میدانی فعلا قبل از هجرت تکلیفت خوب درس خواندن یا درس دادن و تهذیب و... است در راهش خالصانه زحمت بکش، تکلیف هجرتت هم معلوم میشود.
.......