شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۹۶ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

  روز اولی که برای آموزشی سربازی طلاب، در پادگان جمع شده بودیم، به وضعیت ظاهری طلاب دقت می‌کردم، تقریبا همه لباس‌های خیلی ساده داشتند البته در این سادگی برخی لباس‌هایشان تمیز و مرتب بود و برخی هم چندان لباس‌هایشان مرتب و اتو کشیده و سایز نبود.

 

  در میان این طلاب یک طلبه توجهم را خیلی به خود جلب کرد، لباس پوشیدنش، راه رفتنش، ایستادنش همه منظم و مؤدبانه بود؛ با خودم گفتم این، باید طلبه فاضل و باشخصیتی باشد؛ اما دو سه دقیقه از این که دیدن و فکرها نگذشته بود که از فرمانده پاسدار ما خداحافظی کرد و رفت و دیگر هم در دوره ندیدمش.

در طول دوره وضعیت ظاهری پاسدارها هم خوب بود؛ اما بعد از چند روز یک جوان پاسدار را دیدم که برای آموزش‌مان آورده بودند؛ با اینکه ایستاده بود و حرفی هم نمی‌زد و ماسک به صورت داشت؛ تا او را دیدم گفتم ظاهر این جوان با بقیه پاسدارها فرق می‌کند! لباس‌هایش همان لباس‌های پاسدارهای دیگر بود اما بسیار تمیز و مرتب و اتو کشیده، وضعیت موها و ریش بسیار منظم و ایستادنش هم مؤدبانه بود. برایم سوال شده بود این جوان که در مجموع متمایز از بقیه است، چکاره‌است؟

 

  بعد از چند دقیقه یک جوان دیگر هم آمد که این دومی هم کاملا به نظرم متفاوت از بقیه پاسدارها آمد. مربی اصلی ما (که یک شهید زنده بود و در عملیات‌های مختلف سوریه حضور داشته و با معنویت و خوش اخلاق و جدی بود.) وقتی آن دو جوان پاسدار را معرفی کرد؛ فهمیدم حدسم در متفاوت بودن این جوان درست بود؛ آن دو جوان از دانشکده افسری آمده بودند و بقیه پاسدارهایی که ما تا آن موقع دیده بودیم همه از نیروهای درجه‌داری و کادر پادگان بودند.

 

 همان روز عصر، آخر کلاس‌‌ها، بالاخره آن طلبه روز اول را هم دیدم، همین جوان پاسدار بود که حالا لباس‌هایش را عوض کرده بود و تازه شناختمش، دقتم در تشخیص تفاوتش خوب بود اما حدسم در طلبه بودنش نه، این از اون در.😊

 

  این‌ها را گفتم تا برسم به اینجا که آن دانشجوی افسری نه وقتی در میان طلبه‌ها بود، و نه وقتی در میان پاسدارها، نوع و جنس لباسش با بقیه فرقی نداشت اما با همین لباس‌های ساده چنان تمیز و مرتب بود که به سرعت تمایز خود را نشان می‌داد.

 

 در میان مذهبی‌ها و خصوصا برخی طلاب بعضا دیده‌ام به اسم بی‌رغبتی به دنیا و زهد و ساده زیستی، سر را می‌تراشند و چندان به لباس و ظاهر خود دقت نمی‌کنند. اما توجه ندارند همان اهل بیتی که دعوت به زهد و بی‌رغبتی به دنیا و... داشتند، زهد و بی‌رغبتی‌شان به دنیا در تمیز و مرتب بودن لباس و عطر و نظافت و رسیدگی به ظاهر نبود، بلکه هم به آراستگی ظاهرشان خوب می‌رسیدند و هم به آن توصیه می‌کردند.

در روایات، باب‌های مختلفی در توصیه به آراستگی ظاهر وجود دارد. مثلا در «بَابُ التَّجَمُّلِ وَ إِظْهَارِ النِّعْمَة» می‌گوید تا می‌توانی جوری رفتار نکن که دیگران فکر کنند شما فقیر هستی. به عنوان نمونه از امام صادق(ع) روایت است:

👈«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّلَ وَ یُبْغِضُ الْبُؤْسَ‏ وَ التَّبَاؤُسَ‏.»

خدا دوست دارد زیبایی و خود را زیبا کردن و از فقر و خود را به فقر زدن بی‌زار است.

 

گاهی ما تنبلی خودمان در اتو نزدن لباس‌هایمان یا نشستن آن، با اسم‌های خوب مثلا زهد و بی‌رغبتی به دنیا، توجیه می‌کنیم یا به اسم زهد یا بی‌توجهی به ظاهر، مثلا یک جوراب را چند بار می‌دوزیم و بعد هم که سوراخ می‌شود باز تا مسمای جوراب بر آن صدق کند دورش نمی‌اندازیم!

از سیره اهل بیت هم فقط به سیره امیرالمؤمنین(ع) آن هم در زهد ایشان که به علت شرایط اجتماعی و موقعیت ایشان بوده است و خودشان هم می‌گویند نمی‌توانید در زهد مثل من باشید، تمسک می‌کنیم.

اما توجه نداریم که همین امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند:

👈«التَّجَمُّلُ مِن أخْلاقِ المؤمنینَ»

«آراستگى از اخلاق مؤمنان است»

 

  روایت است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، نه تنها براى خانواده خود، بلکه براى دیدار با یارانش نیز خویشتن را مى‏‌آراست و مى‏‌فرمود: «خداوند، دوست دارد که بنده‏‌اش وقتى براى دیدار با برادرانش از خانه بیرون مى‏‌رود، خود را بیاراید و آماده دیدار آنها نماید.»

👈 «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرجَ إلى إخوانِهِ أن یَتَهَیَّأَ لَهُم و یَتَجَمَّلَ»

.........

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅ صحبت با هر کسی ادبیات خودش رو می‌طلبه، بنده خدایی مذهبی بود و اهل جبهه و جنگ ولی به خاطر وضع موجود هم اعتراض داشت.

✅ گفتم: حالا نظرتون در مورد این مناظرات و کاندیداها چیه؟

✅ گفت: مگه چه فرقی می‌کنه؟ ما دیگه این دور نمی‌خواهیم رای بدیم.
این همه دور رای دادیم، می‌خواهیم ببینیم این دور رو رای ندیم، چی میشه؟ مگر شما نمی‌گید این دولت روحانی حاصل رای دادن ما هست، حالا این دور رای نمی‌دیم، ببینیم چی میشه؟!

✅ گفتم: ظاهرا رای نمی‌دین چون گزینه‌ درست و حسابی که از حزب و باند شما باشه ندارین! چون با عملکرد روحانی دیگه احتمال نمی‌دین با رای شما یکی از حزب شما رای بیاره.
این که نمیشه آدم فقط در صورتی رای بده که حزب و باندش بخواهد به قدرت برسن. بیایین این تفکر حزبی رو کنار بگذاریم، از میان این گزینه‌ها بالاخره یکیشون هست که به نظرتون آدم سالمی باشه، رأی آوردنش به نفع کشور باشه؛ دنبال این حزب و اون حزب نباشه، به همون رای بدین. مؤمن دنبال این حزب و اون حزب نیست دنبال آدم صالح می‌گرده.
خدا  نگاه حزبی و باندی موقع تشخیص تکلیف رو مصداق شرک می‌دونه و میگه: «وَ لَا تَکُونُواْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ - مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ کَانُواْ شِیَعًا کلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَیهمْ فَرِحُونَ» (۳۰ -۳۱ روم).

✅ گفت: نه اینجور نیست، ما اگر خاتمی هم این دور بیاد، دیگه رأی نمی‌دیم، ما قهر کرده‌ایم!

✅ گفتم: آخه قهر از کی؟ از چی؟ حاصل قهر شما اینه که هر دولتی بیاد سرکار تو دنیا حرفش برش نداره، نمی‌تونه از حق این مردم دفاع کنه، حاصلش طمع کردن آمریکا و اروپا برای حمله بیشتر حتی نظامی به این کشوره؛ فردا روز جواب این همه زحمت که برای این کشور کشیده شده رو با قهر کردیم می‌دین؟! آخرت اون رفقای شهیدتون اگه بهتون گفتن فلانی چرا توی انتخابات شرکت نکردی؟ می‌گین؟ من قهر کردم!

✅ گفت: من فکر می‌کنم اگر خود اون رفقای شهیدم، اگر خود امام هم الان زنده بشن دیگه به این جمهوری اسلامی رای نمی‌دهند.

✅ گفتم: وقتی امر برای انسان خیلی مبهم میشه یه کار خوب که امام هم گفت این بود که: ببین چکاری انجام بدی دشمن خوشحال میشه؟ شکی که ندارین آمریکا و بی‌بی‌سی دشمن ما هستند، اگه الان شما رای بدی اونها بشکن می‌زنن و خوشحال میشن یا رای ندی؟!
دشمن خیر ما رو نمی‌خواهد کاری کنیم که دشمن ناراحت بشه، شهدا هم همون رو می‌خواهند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

✅در آرایشگاه بودم، آرایشگر جوانی بود با موهای بلند و ابروهای برداشته، صحبت خاصی نمی‌کرد و سرش به کارش گرم بود، آرایشگاه‌ها فرصت خوبی برای تبلیغ هستند، چون زمان و جمعیت خوبی برای صحبت در آنجا جمعند.

✅ به آرایشگرم گفتم: به کی می‌خواهی رأی بدهی؟

🔻گفت: نمی‌دانم شما بگو به چه کسی رأی بدهیم.
طبیعتا این آرایشگر، شناخت خاصی از من نداشت که بخواهد به توصیه من گوش کنه، اگر هم می‌داشت باز هم در حرفی که بهش زدم فرقی نمی‌کرد.

✅ گفتم: من که نباید به شما بگم به این آقا رای بده؛ این شما هستی که باید حرفای نامزدها رو گوش کنی، ببینی به نظرت کدومش حرفاش منطقی هست، به همون رأی بدی، به هر حال وقتی یکی رو انتخاب کردی و رأی دادی‌ یا همین آقایی که بهش رأی دادی رئیس جمهور میشه و بعد می‌بینی فکر و منطقش واقعا درست بوده یا نه، یا رقیب اون رای میاره و باز هم معلوم میشه فکر و منطق رقیبش درست بوده یا نه.
در هر صورت یک تجربه‌ای برای شما در سهیم شدن برای رشد کشور بوجود میاد و اگر وارد این تجربه نشیم کشور هیچ‌وقت در مسیر رشد قرار نمی‌گیره.

🔻 آرایشگر دومی که فقط مدل موش با آرایشگر خودم فرق می‌کرد، گفت: رأی بده که چی بشه؟ یکی دیگه بیاد پول‌ها رو بریزه تو جیب ثروتمندها، هرکسی بیاد فرقی به حال ما نمی‌کنه.
نوجوانی که زیر دستش بود با یک لب خند و گوشه چشم داشت منو از توی آینه دنبال می‌کرد.

✅ گفتم: مثلا دولت احمدی نژاد طرح مسکن مهر رو که راه انداخت ۴ میلیون مسکن ساخته شد، یعنی نزدیک به ۱۵ میلیون آدم توی مسکن مهر صاحب خونه شدند و اگر نبود معلوم نبود چقدر سختی می‌کشیدند، با این دولت که هیچ طرحی برای مسکن نداشت فرقی نمی‌کرد؟!
اگر فرقی برای شما نمی‌کنه کی سرکار باشه، حاضری دور بعد هم همین روحانی سر کار بمونه؟!

🔻آرایشگر خودم ساکت بود و گوش می‌کرد و طرف صحبتم شده بود آرایشگر دومی.
گفت: روحانی هم حرف خوب زیاد می‌زد ولی دیدی که نتیجش چی شد؟

✅  گفتم: شما فقط به حرف خوب نباید نگاه کنی، باید کارنامه نماینده رو هم ببینی، مثلا کارنامه موفق رئیسی توی قوه قضائیه و آستان قدس جلو چشممون هست. کارنامه جلیلی توی این هشت سال چکار کرده رو بریم ببینیم. اون موقع که روحانی اون حرفا رو می‌زد هم کارنامه یک دوره مذاکرات ناموفق در کارنامش بود ولی شما کارنامش رو ندیدی و رأی دادی.

🔻گفت: برو کاخ‌های رئیسی و رهبر رو در داخل و خارج از کشور ببین، برو فسادهایی که مسئولان این کشور کردن و چه پول‌هایی دارن ببین، نوه رهبر که در اروپا به دنیا میاد رو ببین، کجای کاری بنده خدا با وجود اینها چی رو می‌خواهی اصلاح بکنی؟

✅ گفتم: اینها که همش تو ایران هستن! کاخ داشتن در خارج به چه دردشون می‌خوره؟! اینها که توی لیست تحریم اقتصادی آمریکا و اروپا هستن و املاکی اگر به نامشون باشه مصادره شده! بچه آقا که می‌گین توی حوزه استاده و همون موقع که این خبر رو توی فضای مجازی منتشر کرده بودند، توی قم داشت می‌آمد سر کلاس تدریس می‌کرد و ما می‌دیدیمش.
ما باید خبری که می‌گیریم از منبع مشخص بگیریم، مثلا فلان سایت مشخص، فلان شبکه خبری ولو بی‌بی‌سی باشه، تویتر باشه، به هر حال وقتی کسی اسم مشخصش پای خبرش بود دیگه نمی‌تونه هر نوع دروغی به هم ببافه چون پای حیثیت و اعتبارش وسطه.
الان زمان اثر گذاری مثبت شما هست و اگر با همین اخبار نامعلوم و بی‌سند فرصت اثرگذاری رو از شما بگیرند، فردا هرچقدر هم پای غم و غصه شما گریه کنن ارزشی نداره.
کسی که رئیس جمهور میشه با ۵۰ بعلاوه یک رأی هست، یعنی ممکنه یک رأی شما سرنوشت مملکت رو عوض کنه. حواست باشه این فرصت بزرگ اثر گذاری رو ازت نگیرن.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حالا که جناب اژه‌ای رئیس قوه شده‌اند خوب است خاطره‌ای از ایشان بگوییم.
یک بار در حرم امام رضا(ع) ایشان مشغول مناجات و زیارت بود و صورتشان خیس اشک شده بود.
سرشان پایین در حال خوشی بودند و در کنار مردم نشسته بودند، مردم هم متوجه ایشان نبودند، دو نفر محافظ هم پشت سرشان نشسته بودند.
من هم که در ماجرای حمله دراویش کوار به مردم و مجروح کردن بیش از ۱۰۰ نفر خیلی شاکی بودم و شکایت‌هایمان به جایی نرسیده بود، تصمیم گرفتم مساله را که به نوعی ابعاد کشوری داشت با ایشان مطرح کنم.
مقداری صبر کردم تا ایشان زیارت و مناجاتشان تمام شود اما طول کشید و همچنان در حال خودشان بودند.
جلو رفتم و کنار دستشان نشستم، سلام کردم و شروع به صحبت با ایشان.
بنده خدا با روی کاملا باز تا آخر صحبت‌هایم را دقیق گوش کردند و هیچ حالت کدورتی که مانع مناجاتشان شده‌ام هم نشان ندادند.
آخرش هم گفتند به دوستان می‌سپارم تا تحقیق کنند.
اگرچه قضیه شکایت ما هنوز هم پس از ده سال به سرانجام نرسیده است اما نوع برخورد خوب ایشان دل انسان را نرم می‌کرد.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حالا که دم انتخابات باز احساس تکلیف‌ها گل کرده، تجربیاتی هست از راهی که طی شده و خوب است باهم درمیان بگذاریم.

 

1   تجربه اول: از انتخابات ۸۸ که به صورت جدی وارد صحنه انتخابات شده بودیم، تا همین انتخابات ۹۶ همچنان شعارمان این بود، «ما می‌خواهیم کار گفتمانی کنیم»، «ما نگاه بلند مدت داریم» بارها می‌شد که با افراد از ارزش‌ها و گفتمان صحبت می‌کردیم و همه را تأیید می‌کردند ولی اگر احیانا به مصداق می‌رسیدیم او حرف خودش را می‌زد و ما حرف خودمان را.

خلاصه که آخرش بعد از ۳ دوره کار گفتمانی کردن! به این نتیجه رسیدیم که دم انتخابات موقع این حرفها نیست، دم انتخابات دعوا همه‌اش سر مصداق است، حرف‌های گفتمانی که معمولا کلی هستند را هر کس بر مصداق خودش تطبیق می‌دهد، کلی متعلق اراده هم واقع نمی‌شود این حرف‌های کلی را بگذارید کنار و بیایید بر سر مصداق عینی و جزئی با مردم حرف بزنیم.

 

2   تجربه دوم: در صحبت‌های انتخاباتی خیلی به دنبال این نباشیم که افراد را هرجور شده است اقناع کنیم، آدم‌ها وقتی می‌بینند شما دست و پا می‌زنید تا آنها را قانع کنید، بدتر جبهه می‌گیرند، اگر شما استرس داشته باشید یا عصبی باشید این احساس خود را به مخاطب خود منتقل می‌کنید.

سعی کنید مخاطب شما از صحبت با شما احساس خوبی داشته باشد، این احساس خوب موجب می‌شود قلب افراد به دست شما بیاید، اطلاعات مختلفی که شما به افراد می‌دهید، هرچقدر هم که مستند و دقیق باشد، در فضایی که جدلی باشد انکار می‌شوند، اما در فضای صمیمی ممکن است شما صرفا با یک شعر یا مثال هم به راحتی قلب فرد را که محل پذیرش است، تسخیر کنید.

 

3   تجربه سوم: وسع خودتان را بدانید و بیشتر از آن را بر خودتان تحمیل نکنید که کار خراب می‌شود، به کرات دوستان مذهبی خودم را در شب‌های انتخابات می‌دیدم که بدون پشتوانه اطلاعات مسبوق به سابقه طولانی، صرفا به واسطه احساس تکلیف دم انتخاباتی و شور و هیجان وارد مناظره‌های خیابانی یا مناظره با قوم و خویش شده بودند و در وسط صحبت‌ها کار از دستشان در می‌رفت و حرف‌هایی می‌زدند که یا بی پایه و اساس و فکر نشده بود و کار بدتر می‌شد یا از مدار تقوا خارج می‌شدند و اتهام‌هایی می‌زدند و خودشان را مقابل مخاطب و خدا رو سیاه می‌کردند یا عصبی می‌شدند و جلوه بدی پدید می‌آمد و تبلیغ آنها به ضد تبلیغ تبدیل می‌شد.

مناظره کردن آن هم با جماعتی که به راحتی تهمت و حرف‌های بی‌پایه می‌زنند، تجربه زیادی می‌خواهد پس به راحتی وارد مناظره و جدل نشوید.

 

۴     تجربه چهارم: یک فکر درست این است که وقتی می‌خواهی شروع به کار کنی خودت را مرکز عالم بدانی و از خودت و اطرافت شروع به کار کنی، انگار همه تحولات عالم قرار است از همینجا رقم بخورد، اما متأسفانه این فکر وقتی با نگاه از بالا به پایین و دستوری، نگاه ساختار تشکیلاتی هرمی همراه می‌شود، شما می‌خواهید برای همه برنامه‌ریزی کنید، زیر بار برنامه ریزی و هماهنگی با هیچ کس هم نمی‌روید، می‌خواهید همه را با تشکیلات خودتان و در بازی خودتان شرکت دهید در حالی که مثل شما در همان منطقه بسیارند و نتیجه‌اش این می‌شود که هیچ کس با هیچ کس هم‌افزایی و تعاضد نمی‌کند و روحیه قوم و قبیله‌ای بر شما حاکم می‌شود.

از ویژگی‌های این مدل نگاه‌ها این است که می‌خواهد همه مشکلات آن منطقه را با تشکیلات خودش حل کند و برای همه چیز و به جای همه کس هم فکر می‌کند.

اما می‌شود مأموریت خودمان را اولا بر اساس یک‌سری کارهای محدود و مشخص که نسبت به توان و امکانات ما و نیاز صحنه در اولویت است، انتخاب کنیم، ثانیا ساختار تشکیلاتی حلقه‌ای داشت که لایه‌های مختلف از افراد بر اساس توانمندی، تجربه، تقوا، بصیرت و... بر پایه تبیین و نه دستور با همه افراد لایه بعد در ارتباط هستند و مجموعه‌ها همه برای خودشان استقلال فکری و تصمیم‌گیری متخذ از راهبری لایه خواص را دارند، مثل یک بازی فوتبال که بازیکن‌ها اینقدر با یکدیگر همکاری کرده‌اند که یک توپ را هدایت می‌کنند، هیچ کس وسط زمین به فوروارد یا دفاع و... نمی‌گوید الان تو چکار کن بلکه او خودش بر اساس صحنه رقیب و جایگاه خودش و بر اساس کلیاتی که مربی تبیین کرده است، در یک نسبت مشخص با افراد تیم خودش نقش خودش را پیدا می‌کند و همه با هم یک هدف مشخص را جلو می‌برند.

در این سبک از تشکیلات افراد ذره ذره خودشان بزرگ می‌شوند؛ برخلاف تشکیلات دستوری از بالا به پایین که افراد را ذره ذره کوچک می‌کند.

حال خودتان این دو نگاه را در تشکیلات‌های مختلف ما و همچنین راهبردهای حضرت آقا تطبیق دهید.

 

5    تجربه پنجم: برای انتشار هر مطلب در فضای مجازی از گذاشتن یک وضعیت تا منتشر کردن یک پست و... به این دقت داشته باشیم که کیفیت است که کار اصلی را می‌کند نه کمیت. آنچه بر مخاطب تاثیر می‌گذارد کیفیت است، هرچه بالاتر رود جذابیت و تاثیر گذاری بیشتر می‌شود و برخلاف آن کمیت است که یک نساب حداقلی آن لازم است اما هرچه بیشتر شود از جذابیت کاسته می‌شود.

چه بسیار افرادی که صدها جلد کتاب نوشته‌اند اما به اندازه یک جلد کتاب سعدی و حافظ در همان زمان خودشان هم منتشر نشده است، اگر اشعار سعدی هم حتی با همین کیفیت، صد جلد می‌شد مشتری آن کم می‌شد. پس در مطالبی که منتشر می‌کنیم هرچه می‌شود خلاصه‌تر و با کیفیت‌تر بنویسیم یا بگوییم.

ممکن است شما می‌خواهید یک وضعیت واتساپ، یا عکس نوشته یا... منتشر کنید چندساعت به جزئیات آن بپردازید، اشکال ندارد، تأثیرش صدها برابر از چندین عکس نوشته و متنی که بدون دقت به جزئیات در این چندساعت منتشر کنید بیشتر است.

مقید باشید قبل از انتشار متن خودتان را چندین بار بخوانید، در علائم نگارشی، کلمات و... دقت بسیار کنید، اگر می‌توانید مطالبتان را قبل از انتشار با چند نفر مباحثه کنید و بعد منتشر کنید.

6    تجربه ششم: مردم عادت دارند با موج همراه شوند و برادران اصلاح‌طلب استاد ایجاد شک و موج سازی و موج سواری هستند.

👈مثلا سال ۹۲، از مدتی قبل از انتخابات ما درگیر کارهای تبلیغاتی برای جلیلی بودیم، ستاد دعوت در قم راه انداختیم، جلسه گذاشتیم، طومار جمع کردیم، کمی هم که گذشت و ستاد در قم حسابی مشغول بود، به شهرستان خودمان در فارس رفتیم و با بچه‌های حزب‌الهی ستادی راه‌ انداختیم.

چه در قم و چه در آن شهرستان هیچ خبر خاصی از تبلیغات‌های روحانی و دیگر اصلاح‌طلب‌ها نبود، در آن شهرستانی که ما رفته بودیم، فعال‌ترین ستاد، ستاد جلیلی بود، بعد قالیباف و کمی هم ولایتی، غیر از این‌ها هیچ کس کاری نمی‌کرد.

وضع طوری در سکوت پیش می‌رفت که ما خیال کرده بودیم واقعا فقط ما در صحنه هستیم و بس!

اما به یکباره چند روز قبل از رأی گیری وقتی هاشمی از روحانی اعلام حمایت کرد و خاتمی تکرار کرد، یک دفعه کل منطقه پر شد از تبلیغات روحانی، همه‌جا بنفش شده بود و ما مانده بودیم، این حجم از تبلیغات را اینها به یکباره با کدام آدم و کدام ستاد ساماندهی کردند؟! ما یک ماه و اندی کار فرسایشی کرده بودیم اما آنها دو سه روز قبل از رأی گیری با ایجاد یک شک حمایت و تکرار و بعد موج تبلیغاتی، تمام فضا را مال خود کردند و ملت را همراه، خیلی‌ها که می‌خواستند رأیشان هدر نرود با موج همراه شدند و رأیشان با روحانی شد.

برای این دور هم معلوم نیست این جماعت چه سناریوهایی، برای وارد کردن شک‌های امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و موج سواری بعدش طراحی کرده‌اند!

معلوم نیست حالا ما را درگیر حاشیه و کارهای فرسایشی به این ماجرا و این شخص و... می‌کنند و بعد چطور می‌خواهند با یکی دو موج هماهنگ کل فضا را مال خود کنند؟!

به هیچ وجه فریب سکوت فضا یا حواشی فلان نماینده که گمان کرده‌ایم نماینده اصلی این جماعت است را نخوریم، نه تا دقیقه ۹۰ بلکه در وقت اضافه هم برای سناریوهای غافلگیر کننده این جماعت آماده باشیم.

 

7    تجربه هفتم: حالا که بحث از کار و تلاش برای تبیین و تقابل با موج سازی‌های این جماعت تا پایان وقت اضافه شد، وقت توجه به این هم است که در همه کارها «لا مؤثر فی الوجود الا الله» هرچه اثر هست از خداست، ممکن است آنها خیلی کارها بکنند ولی خدا نخواهد که دیگر به نتیجه برسند و همینطور برعکس شما خیلی کارها بکنید ولی خدا نخواهد اثری بکند.

گاهی زمانه زمانه شما نیست، هرچه هم می‌خواهید تلاش کنید ولی اراده الهی بر قدرت یافتن شما نیست.

👈 در روایت شریفی از امام باقر(علیه السلام) زمانه به ۳ زمان: «زَمَانُ الذِّئْبِ» زمانه گرگ، «زَمَانُ الْکَبْشِ» زمانه میش و «زَمَانَ الْمِیزَانِ» زمانه ترازو و عدالت تقسیم می‌شود و رفتار افراد در هر دوره متفاوت است.

در زمانه گرگ اگرچه موظفیم برای عدالت تلاش کنیم اما به نتیجه نخواهیم رسید، در زمانه میش مردم متمایل به عدالت می‌شوند اما اراده آن را نمی‌کنند و در زمانه میزان هم متمایل می‌شوند و هم اراده عدالت را می‌کنند.

👈 در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ الدِّینَ‏ دَوْلَتَیْنِ‏ دَوْلَةَ آدَمَ‏ وَ هِیَ دَوْلَةُ اللَّهِ وَ دَوْلَةَ إِبْلِیسَ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ عَلَانِیَةً کَانَتْ دَوْلَةُ آدَمَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَانَتْ دَوْلَةُ إِبْلِیسَ‏»

خداوند دین را دو دولت آدم و ابلیس قرار داده است و آنگاه که بخواهد به صورت آشکار عبادت شود، دولت آدم را برقرار می‌کند و آنگاه که بخواهد به صورت پنهان عبادت شود، دولت ابلیس را بر قرار می‌کند.

📌الغرض اینکه کار اصلی دست خداوند و اراده اوست و ما فقط مأمور به تکلیف و تلاش هستیم، اراده و تلاش ما جزء العلة برای اراده خداست، نه تمام العلة، بودنش لازم است اما کافی نیست.

آنچه شود بدست ما نیست پس غصه و ناراحتی از آنچه می‌شود نداشته باشیم چون بدست ما نیست، اگر قرار است بعدا غصه‌ای داشته باشیم بر کم‌کاری امروزمان است که بدست ماست و مکلف به آن هستیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

شاهین صفت

🔸شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه

🔹کی باشد التفات به صید کبوترم.

(حافظ)

 

شاهان در قدیم شاهین را تربیت می‌کردند برای شکار، ظاهرا علت نام‌گذاری این پرنده هم به شاهین همین بوده است.

این شاهین‌ها از دست شاه گوشت کافی و بسیار لذیذ می‌گرفتند و به همین خاطر دیگر به صیدهایی که انجام می‌دادند التفاتی نداشتند.

 

کار کوچکی برای یکی از دوستانم انجام داده بودم، چند روز بعد تماس گرفت که اگر پولی چیزی می‌خواهم به من بدهد، به شوخی گفتم: حق الزحمة من هم دو شاخه گل رز میشه.

 

این رفیقم هم که همیشه عادت داره باد من رو خالی کنه، به شوخی گفت: آخه آدم پولکی! لااقل می‌گفتی چندتا صلواتی چیزی! کی می‌خواهی از این مادیات دست برداری، از اون یکی حمید یاد بگیر.

 

حمید که دوست مشترک و هم اسم خودم هست، طلبه بسیار با اخلاصی است و در تهران درس می‌خواند، ماجرایی را که در مورد او شنیده بود، برایم تعریف کرد.

 

گفت: حمید ایام کرونا از تهران آمده بود قم، در بیمارستان به بیمارهای کرونایی خدمت می‌کرد، یکی از بیمارهایی که او کارهایش را انجام می‌داده است، موقع ترخیص از او می‌خواهد که شماره کارتش را به او بدهد. این دوست ما می‌پرسد برای چه؟ می‌گوید می‌خواهم ۱۰۰ تومان پول برای شما واریز کنم به کارتتان!

این دوست ما می‌پرسد؟ ۱۰۰ هزارتومان؟ می‌گوید نه ۱۰۰ میلیون!

دوست ما هم می‌گوید: اگر می‌شود من از شما یک خواهشی می‌کنم که چون ما اینجا ماسک و تجهیزات بهداشتی کم داریم، این پول را برای تهیه اقلام بهداشتی به حساب بیمارستان واریز کنید.

 

آن بنده خدا هم از این اخلاص و روحیه این دوست ما خوشش می‌آید و در عوض مبلغ ۳۰۰ میلیون به حساب بیمارستان واریز می‌کند.

نکته جالب‌تر هم اینکه یک بار دیگر هم ماجرایی مشابه، در یک قضیه‌ای دیگر برای همین حمیدآقا رخ داده بود و این بار دوم بود که کسی پیشنهاد رقم‌های درشت به ایشان می‌کرد.

 

به شوخی به دوستم گفتم خدا می‌داند که اینها دلشان جای دیگر است و از این فرصت‌ها برایشان رقم می‌زند، حالا اگر من بودم، لابد می‌گفتم: شما که کَرم کردی، بیا یک ۲۰ میلیون دیگه هم بگذار روش که ما بتونیم یه ماشین خوبی برای خودمون بخریم!😄

 

تا لقمه از دست شاه نگرفته باشیم، تا لذت ارتباط با خدا را نچشیم از دنیا و مافیها دل نمی‌بریم.

 

📌«یَا مَنْ لَا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ أَذِقْنِی بَرْدَ عَفْوِکَ وَ حَلَاوَةَ ذِکْرِکَ‏ وَ رَحْمَتِک‏.»

 

📌ای آن کسی که درخواست‌های مکرر، درخواست‌کنندگان، تو را خسته نمی‌کند، بچشان به من خنکی عفوت و شیرینی ذکر و رحمتت را.

........

📝 پی‌نوشت: آن شعر و توضیحش را از استادمان از مرحوم حائری شیرازی آموختیم.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله حائری شیرازی:

 

🔻در جلسه علما و جامعه مدرسین گفتم: وظیفه خودم می‌دانم از آیت الله العظمی وحید تشکر کنم.

🔻این مرجع تقلید، پسری داشت در فرانسه که طبیب برجسته جراح قلب و عروق و جراح مغز و اعصاب شده بود. این پسر جوان بین ۲۰ و ۳۰ سالگی مرحوم شد و در قم آوردند تشییع کردند. آقای وحید هم تشییعی کرد. نتوانست در نمازش شرکت کند. بردنش خانه. فردا درس را تعطیل نکرد. با همان قدرت، با همان مطالعه، با همان مطالب که همیشه درس می‌گفت، من مطالبش را دیدم. پر مطلب درسش را می‌داد. هیچ چیز هم نگفت. با این کار به شاگردانش درس داد، اهمیت داد به کارش. در کدام طایفه دیده شده که پسر ۲۰ تا ۳۰ ساله طرف مرحوم شود. یک دفعه و این در تشییعش بیاید. فردا سر اداره‌اش حاضر شود؟ در کدام اداره همچون چیزی داریم؟ در کجای دنیا هست که یک روز هم برای پسر برجسته این طوری کارشان را تعطیل نکنند؟ این‌ها انسان‌های الهی شما هستند. هم مراجع تقلیدتان، هم رهبر بزرگوارتان.

............

📝 پی‌نوشت:

هرچه به آنچه از شاهد از دوستان، اساتید تا اساتید اساتید خداوند برای ما اقامه کرده است، فکر می‌کنم، بیشتر و بیشتر بر شرمندگی‌ام افزوده می‌شود. وقتی به تلاش‌های خالصانه و بی‌توقع دوستان در مساجد و اردوهای جهادی فکر می‌کنم، وقتی به سفرهای تبلیغی که دوستان با هزینه شخصی می‌روند فکر می‌کنم، دوستانی را می‌بینم که سالیانی است از قبل از اذان صبح درس و بحث‌های خود را شروع می‌کنند، به خاطرات مجاهدت‌های علما و شهدا و... فکر می‌کنم، جز شرمندگی چیزی برایم نمی‌ماند، جز خجالت و سرافکندگی چیزی نداریم.

خداوندا به فضل و رحمت واسعه خود بر بیچارگی ما ببخش و توفیق خدمت و مجاهدت در راه خود را به ما ارزانی دار.

 

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙آیت‌الله حائری شیرازی:

🔻«یک نفر خیاط جوانی بود، رفقا و این‌ها اطلاع پیدا کرده بودند که این  روزها کلیسا می‌رود یک مقداری کار باید رویش کرد.

به این جوان که صحبت کرده بودند جوان گفته بود بیا کشیش را قانع بکنیم، جلوی من با کشیش بحث ‌کنید، این‌ها هم نگران شده بودند که با کشیش بحث کنند مبادا یک حرفی چیزی بزند و ندانند و گفته بودند خب عالممان با عالم شما صحبت بکند.

 

🔻چندین جلسه در درون کلیسا و یکی از منازل آنها نشستیم با همدیگر بحث کردیم برای اینکه این جوان خیاط متنبه بشود، متوجه بشود‌، اما تغییری در این جوان داده نشد.

 

🔻 اخیرا بعد از پیروزی انقلاب و این‌ها، این جوان یک روز آمد پیش من، گفت: من را می‌شناسید؟ دقتی کردم‌، بعد خودش را معرفی کرد، گفت: من همان خیاط هستم، خوشحال شدم که این خب مسیحی نماند و تائب شد، متنبه شد، گفت: می‌دونید چطور شد من برگشتم!

 

🔻گفتم چطور شد؟ گفت من روزها می‌رفتم کلیسا یک روز یک خانمی چادری خیلی موقری قیافه‌اش را هم من ندیدم، به من برخورد کرد، گفت جوان با این سن و سال تو عارت نمی‌شود هر روز می‌روی کلیسا؟!

 

🔻گفت: حرف این خانم در قلب من اثر کرد و من نشستم فکر کردم به بطلان آن‌ها پی‌بردم.

گاهی این می‌شود که یک خانمی توی کوچه عبور می‌کند، یک منکری را می‌بیند می‌گوید، خدا در آن اثر می‌گذارد. ما گفتیم، آن معلم‌ها گفتند، آن دبیرهای مدرسه گفتند، بحث‌ها شد، ساعت‌ها وقت صرف شد، اثر نکرد اما این خانم کی بوده، چی بوده الان هیچ اطلاعی ایشان ندارد. یک گفته او این وضع را تغییر داد‌، این مسایل مربوط به ساعت و زمان و این‌ها نیست‌، مربوط به خلوص است.

ممکن است آن خانم در آن وقتی که می‌خواسته بگوید یک خلوص خاصی داشته که در من نبوده یا اینکه در این جوان در آن وقتی که یک خانم با او صحبت کرده‌، یک آمادگی بوده که در آن وقت‌های دیگر این آمادگی نبوده است.»

............................................

📝 پی نوشت:

🔰 بعد از سالیانی کار تبلیغی به ظاهر اقناعی چندسالی است به این نتیجه رسیده‌ام که هرچقدر هم سخن منطقی داشته باشی، هرچقدر هم انبار اطلاعات باشی، تاثیر خاصی جز ساکت کردن ظاهری مخاطب نخواهی داشت، مهم‌ترین چیزی که ما از آن غافلیم نفوذ کلام است که به اخلاص ما و اراده خداوند بستگی دارد.

 

🔰وقتی نفوذ کلام بود نیازی به استدلال خاص و زیادی هم نیست، حداقل چیزی که می‌توان گفت اینکه برای ما مبلغان کار روی قلب خودمان به همان اندازه کار رو اطلاعاتمان لازم است. اول از همه هم به خودم می‌گویم و اعتراف می‌کنم که در این زمینه کم گذاشته‌ام.

 

🔰 البته عرض اینجا نیست که اگر دلیل منطقی بود و اخلاص نیز داشتیم حتما کلام کارگر می‌افتد که اگر چنین بود امیرالمؤمنین(علیه السلام) این قدر نیاز به ناله زدن نداشتند، خطبه‌های حضرت زینب(سلام‌الله علیها) در کوفه اثر لازم را بر مردم زمانش می‌داشت. عرض اینجاست که رکن اصلی دعوت ما باید اخلاص و سعه قلب خودمان باشد تا بعد از آن استدلال و منطق ولو اندک بتواند جواب دهد.

وگرنه کم نیستند طاغوت‌هایی که خیلی قشنگ‌تر از ما لباس استدلال و منطق برای دعوت به خدا می‌پوشند.

📌اللهم اهدنی هدی المهتدین.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در ایام انتخابات ۹۶ شب‌ها در خیابان صفائیه قم معرکه‌ای بود، طرفداران روحانی و رئیسی و قالیباف و... هرکس آنجا می‌ریخت و کاندیدای خود را تبلیغ می‌کرد.

من هم که برخی شب‌ها آنجا می‌رفتم برای اینکه فضا را تلطیف کنم و به قدر توان خودم از حس دو قطبی و تضاد بین مردم بکاهم، یک مقدار شکلات خیلی گران و خوب گرفته بودم و با ظاهر طرفداران رئیسی وقتی با برخی از طرفداران روحانی صحبت می‌کردم، در آخر می‌گفتم ما همه برادر هستیم و حالا بعد از انتخابات هرچه شود باید برای کشور تلاش کنیم و یک شکلات هم به آنها می‌دادم.

 

🔰 یک شب یکی از طرفداران روحانی را دیدم که خیلی خیلی رفتارش نامعقول بود و رسما به نحوی رفتار می‌کرد که می‌گفتی چقدر این جماعت بی‌شعور هستند، رفتم نزد او و سلام کردم و یک شکلات به او تعارف کردم.

آرام سرش را نزدیک آورد و گفت: ببین داداش من خودم از روحانی نفرت دارم و بهش هم ر‌أی نمی‌دهم، الان هم اگر می‌بینی اینکارها را می‌کنم چون این آدم... کاری کرد که من هستی‌ام را از دست دادم، من در دولت این آدم... بدبخت شدم، الان هم از عمد لباس طرفداران روحانی را پوشیده‌ام و این کارها را می‌کنم که ملت بگویند طرفداران روحانی چقدر بی‌شعور هستند!

 

روحانی با کارهایی که در دولت دومش کرد که به مراتب از دولت اول بدتر بود و فقط یک قلم آن این بلای بورس است، جماعت‌های زیادی را بوجود آورد که هستیشان را باخته‌اند، خانه‌یشان را فروخته‌اند و به بورس برده‌اند الان با پولش یک ماشین هم نمی‌توانند بخرند! حرفشان هم این است که آقای رئیس جمهور گفت پول‌هایتان را به بورس بیاورید و دولت از بورس حمایت می‌کند، وزیران دولت هر روز یک وعده‌ای برای سرمایه‌گذاری در بورس دادند ولی به یک‌باره همه پشت بورس را خالی کردند و سرمایه‌هایی که یک عده مردم مستضعف سالیان دراز با زحمت جمع کرده بودند را حقوقی‌های زیر مجموعه دولت و افرادی که رانت داشتند بالا کشیدند.

 

آقایانی که از مرگ بر .... در اصفهان خیلی شاکی هستند خوب است بدانند این چیزها با بگیر و ببند این مردم بی‌چاره درست نمی‌شود، توصیه و نصیحت به منطقی رفتار کردن هم مرحمی بر زخم‌هایی که این مردم از دولت لیبرال سرمایه‌دار خورده‌اند، نمی‌شود، این غارت‌گری دولت نتیجه‌اش رفتارهای غیر منطقی در بخشی از این مردم است که هزینه‌های آن معلوم نیست چطور جمع شود.

 

📌ولیِّ خدا کاری می‌کند امت به سرزمین و کشور خود عشق بورزند و در خلوت و جلوت محافظ آن باشند، اما شیطان و اعوان و انصارش کاری می‌کنند که مردم دنبال فرصتی باشند تا با وارد کردن ضربه‌ای یا بالاکشیدن ثروتی دل ناآرام خود را آرام کنند.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 در ایام دانشجویی در دو دوره مقدماتی و تکمیلی طرح ولایت شرکت کردم و برای اولین بار با مباحث کلامی و فلسفی به صورت جدی آشنا شدم؛ دوره طرح ولایت از با برکت‌ترین فعالیت‌های نشأت گرفته از آیت‌الله مصباح و شاگردان ایشان بود و هست.

🔰 یادم می‌آید زمانی در شیراز یک بررسی کردیم تمام دوستانی که در شیراز در فعالیت‌های سیاسی اجتماعی نقش پر رنگ داشتند همه بالاتفاق یک دور طرح ولایت را دیده بودند.

طرح ولایت یک حلقه ارتباطی تشکیلاتی و دوستانه قوی بین فعالین مذهبی شرکت کننده در این دوره بوجود می‌آورد و آثار مختلف خود را در دانشگاه و مسائل شهری نشان می‌داد.

در این دوره برای اولین بار با آداب طلبگی آشنا شدم و چنان لذتی از سبک زندگی طلبگی چشیدم که در سال‌های بعد با شوق بسیار عزم آمدن به حوزه کردم.

🔰 در سال‌های دانشجویی بعد از شهید مطهری کتاب‌های آیت‌الله مصباح را بیش از همه مطالعه می‌کردم و به لطف دغدغه‌های حاصل از مطالعه چنین آثاری توفیق حضور در حوزه نصیب حقییر شد.

🔰 برخلاف آنچه که مظلومانه در حق آیت‌الله مصباح از دروغ‌ها و بی‌انصافی‌های فراوانی صورت می‌گرفت از ویژگی‌های برجسته ایشان اخلاق و تواضع‌شان بود و به واسطه ماجراهای مختلفی که از نزدیکان مورد اعتمادم از ایشان شنیده بودم، حقییر بیشتر از مباحث علمی مجذوب اخلاق ایشان بودم، مطالبی که برخی بی‌انصاف‌ها در حق ایشان نقل می‌کردند، در حالی بود که همان‌ها می‌دانستند فیلم جلسات خصوصی آنها با علامه مصباح و اعترافاتشان نزد ایشان در دسترس علامه است و البته می‌دانستند ایشان امین هستند و اجازه انتشار این اعترفات و گفته‌ها را نخواهند داد.

 🔰 عزیزی که خود اهل معرفت و مقاماتی است نقل می‌کرد در جلسه تفسیر آیت‌الله مصباح ایشان یک دسته بندی از آیات پرداخته به یک موضوع کرد و بنده نیز تأمل و دقت‌هایی انجام دادم و شقوقی به این دسته بندی افزودم، فردای آن روز در درس، ایشان رو به بنده کرد و در حالی که به من نگاه می‌کردند گفتند این دسته بندی‌هایی بود که بنده حقییر به ذهنم آمد، ممکن است برخی از عزیزان با تأمل بیشتر شقوق بیشتری به ذهنشان بیاید.

بنده خودم از این عزیز موارد مختلف مشابهی دیده بودم و هم‌ایشان می‌گفت آیت‌الله مصباح از کسانی هستند که مقامات و قدرت‌های معنوی خاصی دارند اما هیچ‌گاه به نحویی رفتار نمی‌کنند که کسی حتی چنین توقعاتی از ایشان داشته باشد، مثالی از رفتار ایشان می‌زدند که یک بار در جلسه‌ای فضا جوری می‌شود که برخی دوستان خیلی مجذوب ایشان می‌شوند و ایشان که احساس می‌کنند فضا سنگین شده است برای اینکه خود را بشکنند و فضا را صمیمی کنند سریع فضا را تغییر می‌دهند و می‌گویند یکی برود یک پفکی بخرد تا بخوریم!

🏴 یاد این عالم بزرگ و متواضع که حق بزرگی بر گردن حقییر و امثال این حقییر دارند گرامی و راهشان مستدام باد.

........................

📌به شرح حال بپیوندید👇

شرح حال در ایتا

شرح حال در سروش

شرح‌حال در تلگرام

 

  • حمید رضا باقری