امروز در مترو تهران یک جوان تقریبا ۲۷ ساله شروع به صحبت کرد، گفت: خودم را در این عالم گم کردهام، نمیدانم کجای این عالم هستم؟ چکار میخواهم بکنم؟ همینطور که حرف میزد یاد حدیث امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شعر مولوی افتادم.
از حضرت روایت است: «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا زندگی می کند و به کجا خواهد رفت»
مولوی این را به شعر درآورده:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
گفتم: این مشکل شما فقط نیست، انسان امروز خودش را در این عالم گم کرده است. آدمها گم شدهاند و خیلیها خودشان هم نمیدانند که گم شدهاند. خیلی خوب است که شما میدانی گم شدهای.
به نظرم برای اینکه ما خودمان را پیدا کنیم در این ابتدای کار یک چیزهایی بدردمان میخورد. یکی اینکه در کنار این هوش ابزاری بشر که زیاد شده است، قدرت تعقلش هم افزایش پیدا کند. آدم محدود به ابزارهای مادی و نیازهای مادی و حل آنها نشود، به مسائل عقلی هم بپردازد و فلسفه ابزار خوبی برای این مطلب است که هم تعقل انسان را قوی میکند هم انسان را با نظام خلقت و قوانین کلی آن آشنا میکند، کمی برای انسان جایگاه خودش در این عالم هستی و شکل عالم هستی روشن میشود.
کاغذی درآورد و رویش نوشت فلسفه و پرسید فلسفه بخوانم تمام؟! گفتم: نه اصل کار عمل به آنچه میدانی خوب است و ترک آنچه میدانی بد هست است. اسم این را بگذار عرفان عملی، شناخت پیدا کردن عملی، بگذار تقوا فرقی نمیکند.
مثل ماشینی که ده متر جلویش را میبیند، وقتی همان ده متر را میرود جلو، ده متر بعدتر هم برایش روشن میشود، هرچه به دانستههایت عمل کردی بیشتر برایت روشن میشود. این اسمش تقوا هست، آنچه میدانی درست هست عمل کنی آنچه میدانی غلط هست ترک کنی.
گفت: خب من بعضی وقتها چند روز که اینجور عمل میکنم به یک خطایی میافتم یا یک مشکلی برایم پیش میآید.
گفتم: تقصیر خودت است احتمالا چهار روز که خوب هستی فکر میکنی خبری شده و اولیاء خدا هستی، خدا هم میگوید عجب داشتن و خودت را به حساب آوردن، بدتر از گناهکار بودن است پس بین تو و خطایت و یا مشکلت، فاصله را بر میدارد تا بفهمی نه خبری نیست.
بجز یک سری مشکلات عادی و مرسوم که در همه کارها هست و شما باید تلاش کنی و استقامت داشته باشی، اگر دیدی در مسیرت هی مشکلات مختلف درست میشود ببین یکجای کارت حتما اشکال دارد و داری از مسیر تقوا خارج میشوی چون خدا میگوید: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا»(الطلاق:۴) هرکس تقوا داشته باشد کارش روتین و روان میشود. وقتی میبینی تصمیم گرفتهای خوب باشی ولی نمیشود حتما یا از مسیر تقوا داری خارج میشوی مثلا عمل خیرت مایه عجب تو هست یا این مسیر مصداق تقوا و خیر برای شما نیست که کارها جور نمیشود، بگرد مشکل را حل کن.
گفت: میشود من هم صاحب عزم بشوم مثل پیامبران اولو العزم؟! گفتم: اگر چیزی برای ما میگویند حتما میشود یا به همهاش یا به بخشی از آن رسید، فقط باید طلب آن باشد، خداوند میگوید «آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوه» (ابراهیم:34) هرچه طلب کردید از آن به شما میدهیم حالا معلوم نیست همهاش یا بخشی از آن را ولی مطمئنا به چیزهایی از آن میرسی.
اصل کار همین است که طلب کنیم، بخواهیم که به چیزی برسیم وگرنه تلاش ما، استعداد ما و... هیچ کدام علت اصلی رسیدن به چیزی نیست، مقدمه همه رسیدنها طلب و خواستن است. طلب که آمد تلاش و... همه میآید.
پرسید: من وقتی این خانمهایی که ظاهرشان را جوری کردهاند که ما به آنها نگاه کنیم را نگاه میکنم لذت میبرم. مثلا اگر این را ترک کنم، خدا این لذت را بدون آن به من میدهد؟ گفتم: ممکن است همان را ندهد ولی چیزهایی میدهد که دیگر نگاه کردن به اینها برایت بیارزش میشود، مثلا لذت ایمان را میدهد و اصلا یکی از علتهای اصلی در چشاندن لذت ایمان همین ترک کردن این مسائل جنسی حرام است. روایت داریم: «لَنْ تَجِدَ فَقْدَ شَیْءٍ تَرَکْتَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اگر چیزی را برای خدا ترک کردی کمبودش را حس نمیکنی.
👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.