شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۲۴۵ مطلب با موضوع «برداشت‌هایی از قران و روایات» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻اعلامیه‌های ترحیم را با «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏» آغاز می‌کنیم.

وقتی می‌پرسی معنایش چیست؟ می‌گویند: «ما از خداییم و به‌سوی خدا باز می‌گردیم»، اما این معنا را خوب نفهمیده‌ایم، شاهدش هم اینکه آن را فقط وقتی کسی از دنیا می‌رود بکار می‌بریم. تصورمان این است که چطور می‌گوییم فلانی اهل فلان شهر است و حالا آمده است مسافرت و مسافرتش تمام شده می‌خواهد به همان شهر برگردد؛ تعلق به خدا را این‌طور می‌فهمیم، یک نوع ارتباط باخدا داریم حالا می‌رویم پیش همانی که ارتباط با او داریم.

 

اما آیه می‌گوید: «إِنَّا لِلَّهِ‏» ما متعلق به خدا هستیم یعنی ما ملک خدا هستیم، چطور می‌گوییم: این زمین یا این ماشین به من تعلق دارد، در آیه هم همین را می‌گوییم، «إِنَّا لِلَّهِ‏» یعنی همه ما ملک خداوند هستیم و به‌تبع خودمان، همه سرمایه‌ها و همه قوت‌ها و کمالاتی که داریم هم به خدا تعلق دارد، هم خودم ملک خدا هستم، هم فرزندم، هم هوش و حافظه و دست‌وپا و ماشین و خانه‌ام و... همه و همه ملک خداوند است،

 

به همین جهت هم است که می‌گوید: وقتی به آنها مصیبتی می‌رسد، این جمله را می‌گویند، به همین جهت هم است که می‌گوید: این کلام مایه صبر است.

 

نمی‌گوید فقط وقتی کسی می‌میرد آن جمله را می‌گویند، بلکه می‌گوید هر مصیبت و نقصانی که در زندگی برایشان پیش می‌آید این جمله را می‌گویند. یعنی حکایت ما و هرچه که داریم حکایت امانت‌دار است که سرمایه دیگری نزد او به امانت گذاشته شده است، خودمان هم مال خودمان نیستیم، متعلق به خداوند هستیم.

اگر بگوییم همه ما به جایی که ارتباط داریم، برمی‌گردیم که مایه صبر نیست، می‌شود تذکر اینکه این مصیبت برای همه هست! بلکه با تذکر «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏» می‌گوییم: اینکه رفت مال من نبود، مال خود خداوند بود و پس گرفت، این قوت و نیرو و دارایی مال من نبود، صاحب اصلی‌اش خواست آن را پس بگیرد. «إِنَّا لِلَّهِ‏» یعنی به هیچ‌چیز دل نبند، چرا که همه چیز ملک خداست، همه چیز دست تو امانت است، همه چیز حتی خودت ملک خداوند هستی. چیزی مال تو نیست که به آن دل‌بسته باشی.

 

در آیه قبلش می‌گوید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» ما قطعاً شما را با چیزهایی از ترس و گرسنگی و نقص در اموال و جان‌ها و نتایج زندگی شما امتحان می‌کنیم و بشارت بده به صابران. صابران چه کسانی هستند؟ کسانی که وقتی مصیبتی به آنها می‌رسد متذکر به این نکته می‌شوند: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون‏». این گفتن فقط به زبان نیست، یک یادآوری یک باور است، باوری که آن را تذکر می‌دهی تا با نقص‌های پیش‌آمده، فراموش نکنی این چیزی که جای خالی‌اش را احساس می‌کنی، از اول هم مال تو نبود و بقیه چیزها هم مال تو نیست؛ پس آرام و صبور باش.

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻شاکله جریان حق را امام و امت شکل می‌دهند، امام و امت هر کدام یک شخصیت حقیقی دارند و یک شخصیت حقوقی، این شخصیت حقیقی ظرف تحقق شخصیت حقوقی است و قرار نبوده و نیست که هیچ شخصیت‌ حقیقی تا ابد باقی بماند، این شخصیت حقوقی امام و امت است که اساس است و همیشه باقی می‌ماند.

🔻 وقتی وسط معرکه شایعه شد رسول خدا به رحمت خدا رفته‌اند برخی دست از جهاد برداشتند، فکر کردند حرکت جریان حق تمام شد! آیه نازل شد: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ‏ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً...» (آل عمران:۱۴۴)

محمد، جز فرستاده‏اى که پیش از او هم‏ پیامبرانى آمده و رفته‌اند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمى‏گردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانى به خدا نمى‏رساند.

🔻 حکایت تغییر شخصیت حقیقی امام و ثبات شخصیت حقوقی آن، در امت به نحو متفاوتی از امام است، امام در ابتلائات به عقب برنمی‌گردد فقط ممکن است از صحنه حذف شود و دیگری جای او را بگیرد و این جایگزینی در جریان حق هیچ وقت ضعیف‌تر از قبل نیست.

«ما نَنْسَخْ‏ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» (بقره:۱۰۶)

خداوند هر نشانه‌ای از نشانه‌هایش را بردارد، نشانه‌ای مثل آن یا بهتر از آن را می‌آورد.

🔻 اما امت‌ها بر خلاف امام، گاهی در امتحانات عقب می‌نشینند، سستی می‌کنند ولی باز خداوند وعده داده است که اگر امت‌ها نیز عقب نشستند، نه تنها شخصیت حقوقی امت را حفظ می‌کند بلکه آن را ارتقاء نیز می‌دهد. فتنه‌ها و امتحانات برای ارتقاء امت است حالا یا همین امت در این امتحان و ابتلا سربلند بیرون می‌آید، یا عقب می‌نشیند و آنگاه خداوند امتی بهتر از او را جانشینش می‌کند.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ‏ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» (المائده:۵۴)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى دیگر را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان نیز او را دوست دارند.اینان‏ با مؤمنان، فروتن، و بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد مى‏دهد، و خدا گشایشگر داناست.

🔻 فلذاست که هرچه فتنه‌ها و سختی‌ها بیشتر شود ما به ارتقاء بشر و ظهور و غلبه جریان حق نزدیک‌تر می‌شویم و از هیچ سقوط و عقب نشینی و هیچ شهادت رهبران جریان حق نگران نیستیم. چون همه این قضایا آخرش به نفع جریان حق تمام می‌‌شود.

شیطان و حزب او در باتلاق تاریخ هرچه دست و پا بزنند بیشتر غرق می‌شوند و هرچه مدار حوادث و فتنه‌ها سریع‌تر بچرخد به نفع جریان حق خواهد بود.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 شیراز بودم، بنده خدایی که سال‌هاست آبروی از نام اهل‌بیت دارد، ملبس مرا دید و خوشحال شد، خواست نصیحتی کند، گفت: فقط برای امام‌زمان کارکن، نه هرکسی که عَلَم دست اوست. طعنه او به روایتی بود که هرکس قبل از ظهور حضرت مهدی پرچمی بلند کند باطل است! خندیدم و بحثی نکردم و گفتم: «ان‌شاءالله» ولی بعدش با خودم گفتم درست است که در پاسخ به این ادعای باطل، از سند نداشتن این روایات، تعارضشان با محکمات قرآنی و روایی و منظور از آنها بحث زیاد شده است، اما باید به این جماعت از جواب‌های از جنس روایات بیشتر داد.

🔻 پیش‌ازاین از روایات مختلف در جواب به این شبهه زیاد بحث کرده‌ام. اما امروز روزی شد روایت ناب جدیدی را دیدم که در آن اشاره شده است پیش از ظهور از ذریه جعفر بن ابی‌طالب کسی در منطقه ایران که صاحب قدرت و عزت است و پرچمی دارد، قدرت خود را به دست حضرت حجت می‌دهد.

🔻این روایت نیز حکم بطلان دیگری بر برداشت‌های حجتیه‌ای از برخی روایات است. در کتاب الغیبة نعمانی روایت است، می‌گوید روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بقیع نشسته بودند، حضرت علی (علیه‌السلام) بر ایشان، وارد می‌شود و سمت راست ایشان می‌نشیند، سپس جعفر بن ابی‌طالب وارد می‌شود و سمت چپ ایشان می‌نشیند و سپس عباس وارد شده و مقابل پیامبر(ص) می‌نشیند، سپس حضرت رو به حضرت علی (ع) کرد و ایشان را بشارت می‌دهد که کمی پیش از ورود آن‌ها، جبرئیل برای ایشان خبر آورده است که: «أَنَّ الْقَائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً مِنْ ذُرِّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْن‏(ع)» حضرت حجت که قیام می‌کند و... از ذریه حضرت امیر از فرزندان حسین (علیهماالسلام) است. سپس حضرت رو می‌کنند به جعفر و به او نیز بشارتی می‌دهند: «أَنَّ الَّذِی یَدْفَعُهَا إِلَى الْقَائِمِ هُوَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ» آن کسی که قدرت را به مهدی می‌دهد از ذریه تو است. از اینکه بشارت به جعفر است و توصیفات خوب بعدی معلوم می‌شود این فرد که صاحب قدرت است کسی است که موافق و پیرو حضرت حجت است. سپس پیامبر اکرم نشانه‌هایی برای آن فرد اعطا کننده قدرت به حضرت حجت (عج)، ذکر می‌کنند: «أَ تَدْرِی مَنْ هُوَ قَالَ لَا قَالَ ذَاکَ الَّذِی وَجْهُهُ کَالدِّینَارِ وَ أَسْنَانُهُ کَالْمِنْشَارِ وَ سَیْفُهُ کَحَرِیقِ النَّارِ» چهره او مانند طلا درخشان است، دندان‌های محکمی چون اره دارد، شمشیری دارد که گرمایی از جنس آتش دارد و شاید چیزی مثل موشک‌های امروزی از «سَیْفُهُ کَحَرِیقِ النَّارِ» منظور باشد. «یَدْخُلُ الْجُنْدَ ذَلِیلًا وَ یَخْرُجُ مِنْهُ عَزِیزاً» وارد لشکر می‌شود درحالی‌که چیزی به‌حساب نمی‌آمد؛ اما وقتی خارج می‌شود فردی باعزت و معتبر است. در برخی نسخه‌ها هم عوض «الجند» آمده است «الجبل»، اگر «الجبل» گفته باشد ظاهرش منطقه ایران است که آن زمان یکی از نام‌هایی که به ایران اشاره دارد این نام است. «یَکْتَنِفُهُ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیل‏» در آخرین وصف نیز می‌گوید جبرائیل و میکائیل او را در کنف حمایت خود گرفته‌اند و این هم تأیید دیگری بر او است. سپس حضرت رو به عباس می‌کنند و این بار دیگر نمی‌گویند بشارت بلکه فقط به او خبر می‌دهند که: وای بر فرزندانی که از عباس شکل می‌گیرند. عباس می‌گوید از زنان دوری کنم؟ حضرت می‌گویند این تقدیر خداوند نوشته شده و تغییر نمی‌یابد.

📌 اصل آنچه در این روایت برای ما مهم است این است که پیش از ظهور حضرت حجت کسی هست که قدرتمند است و پیرو حضرت است و در کنف حمایت فرشتگان بزرگ الهی است و او قدرت و حکومتی دارد که به حضرت حجت آن را می‌دهد و این نیز شاهدی دیگر است مقابل روایاتی است که برخی گمان می‌کنند در مقام حکم به بطلان هرگونه قیام پیش از ظهور حضرت حجت (عج) است.

........

یک حدیث دیگر هم از کتاب الغیبة نعمانی امشب می‌خواندم که ظاهرا در مورد سید خراسانی است و اجمالا بیانگر وجود فردی است که پیش از ظهور حضرت حجت صاحب قدرت است و دشمنان را شکست می‌دهد و قدرت را به حضرت حجت تحویل می‌دهد.

«یسلط الله علیهم (علجا) یخرج من حیث بدأ ملکهم، لا یمر بمدینة الافتحها، و لا ترفع له رایة الا هدمها، و لا نعمة الا أزالها الویل لمن ناواه فلا یزال کذلک حتی یظفر و یدفع بظفره الی رجل من عترتی یقول بالحق و یعمل به»

برای مطالعه متن کامل حدیث و ترجمه آن و توضیحات بیشتر به لینک زیر مراجعه نمایید.👇

https://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=70113:%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85&catid=5733&Itemid=3206

 

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مهاجرت

🔻 در اعتکاف یکی از معتکفین پرسید نظرتان در مورد مهاجرت چیست؟!

گفتم: یک موقع کسی برای خدا مهاجرت می‌کند، مهاجرت می‌کند که به دین خدا خدمت کند، مثلاً برود درس بخواند بیاید به جامعه مؤمنین کمک کند، یا دین خدا را تقویت کند. حکایت اینها را خداوند در آیات و روایات زیادی گفته، مثلاً: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (بقره:۲۱۸) اینها هستند که امید به رحمت خداوند دارند، اینها می‌روند در دستگاه رحمت الهی و خداوند با رحمتش با اینها معامله می‌کند.

اما ممکن است کسی به‌خاطر خدا هجرت نکند، می‌خواهد وضعیت زندگی‌اش بهتر شود، در رفاه بیشتری زندگی کند، اینها دیگر در دستگاه رحمت الهی نیستند. از امام باقر (علیه‌السلام) روایت است: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ‏ عَادِلٍ‏ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.» خداى تبارک‌وتعالی فرموده است: قطعاً هر بنده‌ای را که در اسلام با پیروى از یک پیشوای ستمگر که از جانب خدا نیست دین‌داری کند، عذاب می‌کند اگر چه آن بنده نسبت به اعمال خود نیکوکار و پرهیزگار باشد و قطعاً می‌بخشم هر بنده‌ای که در اسلام با پیروى از امام عادل از جانب خدا دین‌داری کند، اگر چه آن بنده نسبت به خود ستمگر و بدکردار باشد.

 

🔻 وقتی مهاجرت می‌کنی داری می‌روی تحت قوانین و حاکمیت یک جامعه‌ای که ولایتش ولایت الهی نیست و با این کار از رحمت الهی دور می‌شوی، اما وقتی در جامعه اسلامی هستی، تحت ولایت و قوانین حاکمیت اسلامی هستی و مشمول رحمت الهی هستی، وقتی در جامعه اسلامی کار می‌کنی منافع کار شما به چه کسانی بر می‌گردد؟ به بندگان مؤمن خدا، داری نیازهای مؤمنین را برآورده می‌کنی، منافع شما به مؤمنان می‌رسد؛ ولی وقتی در جامعه کفر می‌روی منافع شما می‌رسد به جامعه‌ای که چه‌بسا حاکمیتش در حال ظلم و کشتار علیه مسلمانان است. از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت است: «مَنْ قَضی لِاخیهِ الْمؤمن حاجةً قضَی اللهُ عزَّوجلَّ لهُ یوْمَ القِیامةِ مِاَةَ الْفِ حاجةٍ من ذلک، اوَّلها الْجنَّةُ و من ذلک ان یُدْخل قرابَتَهُ و مَعارفهُ و اخوانَهُ الْجنَّةَ بعْد انْ لا یَکُونوا نُصّاباً» کسی که یکی از خواسته‌های برادر دینی خود را برآورد خداوند عالم در روز قیامت صدهزار خواسته او را بر می‌آورد که نخستین آنها بهشت است و از جمله این پاداش‌ها آن است که خویشان و آشنایان و برادران دینی او را نیز وارد بهشت می‌کند و به‌شرط اینکه ناصبی نباشند.

 

📌 اینها را که گفتم: آن بنده خدا گفت تا حالا به این قضیه از این زاویه نگاه نکرده بودم، خدا خیرتان بدهد نگاهم به هجرت عوض شد.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 نوع تعامل ما با دیگران چگونه باید باشد؟! یک جاهایی قرآن می‌گوید با برخی از کافران خوبی کنید با قسط با آن‌ها رفتار کنید، یک جاهایی می‌گوید با برخی از کافران با غلظت و شدید برخورد کنید، اصلاً چرا با آنان نمی‌جنگید؟! یک جاهایی می‌گوید از اطاعت آنها دوری کنید و... حالا تکلیف چیست؟! نسخه ما چیست؟! خوبی کنیم؟ بجنگیم؟ اطاعت نکنیم؟! ملاک چیست؟! گارد اولیه ما چه باشد؟! گارد جنگ یا صلح و دوستی؟ یا انقطاع؟! و...

🔻 نکته مهم که متأسفانه حتی در سطوح بالا مثل ریاست‌جمهوری نیز به آن دقت نمی‌شود، اینکه فکر می‌کنند باید همه را یک‌کاسه کرد و یا با همه از سر صلح و دوستی درآمد، یا از سر جنگ! اما در واقع موضوع هر کدام از احکامی که دین و قرآن برای ما مشخص می‌کند، متفاوت است؟

🔻 گارد اولیه و حاکم ما نسبت به همه طاغوت‌ها و هرآنچه غیر خداوند است، عدم اطاعت باید باشد، فرقی ندارد که روبروی ما مسلمان است یا کافر، هرکس جز از طریق ولایت الهی و جاری‌کننده قوانین الهی، بخواهد اعمال ولایت کند، ما موظفیم که از رفتن ذیل ولایت و قوانین او اجتناب کنیم. قرآن می‌گوید: این شعار همه انبیاء در همه سرزمین‌ها و زمان‌ها بود که: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» (نحل:۳۶) خداوند را اطاعت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. اجتناب به معنای بروید بجنگید نیست، یعنی از او دوری کنید، منقطع باشید از او، مقابلش استقلال داشته باشید، از او اطاعت نکنید، به او تکیه نکنید، او را دوست خودتان نگیرید. وقتی بحث ولایت و سرسپردگی و اطاعت شود، غیر از خداوند همه طاغوت هستند و باید از آنها اجتناب کرد. حالا در این مسیر عدم اطاعت ممکن است گاهی لازم شود قدرت داشته باشیم و با اعمال قدرت و جنگ اجازه ندهیم، طاغوت‌ها اراده خود را بر ما تحمیل کنند و گاهی هم ممکن است قدرت نداشته باشیم و تقیه کنیم و به‌ظاهر و به‌ضرورت، به‌صورت محدود جاهایی از آنها اطاعت کنیم؛ اما این اطاعت‌کردن محدود، خلاف اصل است و موقت و به‌قدر ضرورت. قرآن به این عدم اطاعت و حفظ استقلال مقابل دیگران «جهاد کبیر» می‌گوید: «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً» (فرقان:۵۲).

🔻 حال که گارد و اصل اولیه روشن شد، ممکن است برخی از کفار باشند که بنایی ندارند که اراده خود را بر شما تحمیل کنند و بر سر دین شما نیز با شما جنگی ندارند و با استقلال و حاکمیت ارضی شما نیز کاری ندارند، نسبت به این دسته از کفار، قرآن می‌گوید: با آنان با خوبی وارد شوید، محبت کنید با قسط و برابری رفتار کنید: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (ممتحنه:۸) خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

🔻 با این جنس کفار روابط سیاسی و تجاری و علمی و... داشته باشید؛ اما برخی از کفار و طاغوت‌ها هستند که دست‌بردار نیستند، با دین شما کار دارند، به حاکمیت ارضی و استقلال شما تجاوز می‌کند، می‌خواهند اراده خود را بر شما تحمیل کند، با آنها چه باید کرد؟ با آنها هم صلح و دوستی؟ با آنها هم در عین زورگویی و تحریم‌کردنشان، در عین کارداشتنشان با دین ما، در عین تجاوزگریشان، دست دوستی و برادری بدهیم؟! اینجا را قرآن می‌گوید:

«إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه:۹) فقط خدا شما را از دوستى با کسانى باز مى‏دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه‏هایتان بیرون رانده و در بیرون‏راندنتان با یکدیگر هم‌پشتی کرده‏اند و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگران‌اند.

📌 اینجاست که ما به آقای ظریف، پزشکیان، روحانی، خاتمی و امثالهم اشکال داریم، قرآن می‌گوید: مقابل رئوس و بزرگ این جنس کافران محکم بایستید و بجنگید، تا دست از این رفتار زورگویانه و تجاوزگری‌شان بردارند: و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‏شکنى‏] باز ایستند. (التوبه:۱۲) چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند، و آنان بودند که نخستین‏بار [جنگ را] با شما آغاز کردند، نمى‏جنگید؟ آیا از آنان مى‏ترسید؟ با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید. (التوبه:۱۳)

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻در آیه ۸۶  سوره مبارکه ص، خداوند به نبی مکرم اسلام می‌گوید، بگو: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین‏» من از شما بر رسالتم اجری طلب نمی‌کنم و من از «الْمُتَکَلِّفین» نیستم. این کلمه در تفاسیر به چند معنای مختلف آمده است که همه آنها در دو معنا قابل جمع است.

 

🔻«الْمُتَکَلِّفین» صیغه جمع، اسم‌فاعل و ثلاثی مزید از باب تفعّل از ماده کَلَفَ است. کلف در اصل از حرص و احساس نیاز نسبت به چیزی حکایت دارد. «الْکَلَف‏ فی الوجه»: یعنی تیرگی و سرخی حاصل از آن حرص و احساس درون انسان.

راغب اصفهانى می‌گوید: «تَکَلَّفَ الشی‏ءُ»: آن چیزى است که انسان با اظهار برافروختگی چهره و با سختى و مشقتى که از آن کار به او می‌رسد آن را انجام می‌دهد. (ر.ب: معجم مقاییس اللغه؛ ج‏ ۵ ص ۱۳۶ و مفردات الفاظ قرآن؛ ج ۴؛ ص ۶۳) از همین جهت یعنی حالتی که درون انسان وجود دارد و ظاهر بیرونی آن یک سختی و مشقت وارد بر انسان است، به مشقت و سختی نیز «کُلْفَة» گفته می‌شود.

 

🔻 حال در آیه می‌فرماید: «ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین» من از کسانی که چنین کلفتی ایجاد می‌کنند، نیستم. اما متعلق این ایجاد کلفت کیست؟ خود پیامبر اکرم؟ برخودشان چنین کلفتی ایجاد نمی‌کنند یا دیگران؟! ما از کسانی نیستیم که بر خودمان کلفت ایجاد کنیم یا از کسانی نیستیم که بر دیگران کلفت ایجاد کنیم؟! برای هر دو معنا و با هر دو متعلق ایجاد کلفت قرائنی در روایات وجود دارد.

 

🔻 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان یک جا می‌فرمایند: «آن ادب جامع و سنت جاری در انبیاء این بود که در آن اندازه از زندگی که نصیبشان شده و در هیچ امری از امور خود را به‌زحمت نیندازند، زیرا انبیاء پایه و اساس زندگی‌شان بر فطرت است و فطرت انسان آدمی را جز به کارهایی که خداوند وسائل رسیدن به آن را فراهم ساخته هدایت نمى‌‏کند و آدمى را مکلف به کارهایی که خداوند نیل به آن را دشوار کرده نمى‌‏سازد.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۳۷۵) و آیاتی مانند: «ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ» و «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» و «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها» را از باب همین سنت ذکر می‌کنند .

 

🔻 باید دقت کرد که این سنت با تلاش و زحمت برای رسیدن به آنچه در توان ما است، منافاتی ندارد بلکه منظور از آن  دست و پا نزدن و بی‌تابی نکردن است، آن تَکَلِّفی مذموم است که از باب پیروی از شهوت و حرص باشد. به تعبیر روایات انسان باید اجمال در طلب داشته باشد «وَ اجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ» در کارها آرامش داشته باشد، بی‌تابی نکند، یک حالت تسلیم و رضایت در مقابل تقدیر الهی نسبت به آنچه هست و آنچه می‌شود داشته باشد، اگرچه باید جوارح و بدن انسان در حال تلاش زیاد باشد اما جوانح و قلب او آرام باشد. مثلا در ادعیه از خداوند می‌خواهد: «بارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتَّى لا احِبُّ تَعْجیلَ ما اخَّرْتَ وَ لا تَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ»

 

🔻 از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت است: «لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلاثُ عَلامات: یُنازِعُ مَنْ فَوْقَهُ، وَ یَتَعاطى ما لایَنالُ، وَ یَقُولُ ما لایَعْلَمُ!» متکلف سه نشانه دارد: پیوسته با کسانى که مافوق او هستند نزاع و پرخاشگرى مى‌کند، به دنبال امورى است که به آن هرگز نمى‌رسد، و سخن از مطالبى مى‌گوید که از آن آگاهى ندارد.

این حالات همه نتیجه حرص و فشار، نارضایتی از شرایط موجود و دست و پا زدن است. در روایت دیگری از نبی مکرم اسلام دارد: «لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلاثُ عَلامات: یَتَمَلَّقُ اِذا حَضَرَ، وَ یَغْتابُ اِذا غابَ، وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیْبَةِ» متکلف سه نشانه دارد: در حضور تملق می‌گوید، در غیاب غیبت مى کند و به هنگام مصیبت زبان به شماتت مى گشاید.

باز این حالات چرا در انسان پدید می‌آید؟ همان حالت حرص و آزمندی، احساس ضعف و نارضایتی درونی است که موجب چنین رفتارهایی می‌شود. باز در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى‌خوانیم: متکلف خطاکار است هر چند ظاهراً به حقیقت رسد. متکلف در عاقبت کار، جز پستى و خوارى نتیجه‌اى نخواهد گرفت، و امروز نیز جز رنج و زحمت و ناراحتى بهره‌اى ندارد. متکلف ظاهرش ریا، و باطنش نفاق است، «المُتَکَلِّفُ ظاهِرُهُ رِیاءٌ وَ باطِنُهُ نِفاقٌ» و پیوسته با این دو بال پرواز مى‌کند! خلاصه اینکه تکلف، از اخلاق صالحین و شعار متقین نیست، تکلف در هر چه بوده باشد «وَ لَیْسَ فِى الْجُمْلَةِ مِنْ أَخْلاقِ الصّالِحِیْنَ، وَ لا مِنْ شِعارِ الْمُتَّقِیْنَ التَکَلُّفُ فِى أَىِّ باب کان».

 

📌اما معنای دیگری نیز برای آیه گفته شده است.

🔻 وقتی به ترجمه‌های قرآن مراجعه کنید، در ترجمه «ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین» (ص:۸۶) گفته‌اند: «من از کسانى نیستم که چیزى از خود بسازم‏» (فولادوند) یا «سخنانم روشن و همراه با دلیل است‏» (مکارم) یا «من از آنها نیستم که چیزى را که ندارند به خود مى‏بندند» (ترجمه المیزان) «من (بى حجت و برهان الهى مقام وحى و رسالت را) بر خود نمى‏بندم» (الهی قمشه‌ای)

اما در قسمت قبل توضیح داده شد که «مُتَکَلِّف» یعنی ایجادکننده «کُلْفَة» به معنای سختی و مشقت، است و «ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین» یعنی من ایجادکننده کلفت نیستم؟! اما مشخص نشده است که من ایجادکننده کلفت بر چه کسی نیستم؟! بر خودم یا دیگران؟!

 

🔻 در قسمت قبل شواهد معنای کلفت ایجادنکردن بر خود با آیات و روایاتی موافق آن بیان شد و خلاصه آن اینکه: انبیاء و مؤمنین برای خودشان کلفت و سختی که حاصل از حرص و احساس نیاز باشد، ایجاد نمی‌کنند، انبیاء مبعوث‌اند برای انجام آنچه از تکالیف الهی برایشان مشخص شده است، خودشان تکلیف برای خودشان نمی‌سازند و برای رسیدن به مطلوبشان دست‌وپا نمی‌زنند، آرامش دارند و تسلیم تقدیر الهی هستند.

 

🔻 اما معنای دوم از «ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین» که در روایات شواهد آن وجود دارد؛ یعنی من ایجادکننده کلفت بر دیگران هم نیستم. آنچه در ترجمه‌ها آمده است نیز از همین معنا گرفته شده است؛ یعنی من هرچه می‌گویم و از شما می‌خواهم از احکامی است که خداوند می‌گوید و اگر کلفتی در آنها است از خود آن احکام است، این من نیستم که برای شما کلفت ایجاد کنم.

 

🔻 در برخی روایات به‌عنوان تطبیق یکی از مصادیق این کلفت که برخی از مردم آن زمان احساس می‌کردند، به امر ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاره شده است و این مطلب با ظاهر خود آیه نیز هماهنگ است. در آیه می‌گوید: «قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین‏» من از شما اجری نمی‌خواهم و کسی نیستم که از خودم یک کلفت بر شما تحمیل کنم. اگر اجری یا چیزی می‌خواهم به خواست خودم نیست، حکم خداوند است.

در خطبه‌ای از امیرالمؤمنین (ع) حضرت ابتدا این آیه را می‌خوانند که «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُم‏» (سبأ:۴۷) بگو آنچه از اجر رسالت از شما خواسته‌ام برای خودتان است. سپس آن را تطبیق می‌دهند به: «الْمَوَدَّةِ الَّذِی لَمْ أَسْأَلْکُمْ غَیْرَهُ فَهُوَ لَکُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَة» منظور از این اجر آن محبتی است که غیر از آن از شما خواسته نشده است و این برای خودتان است و با آن هدایت می‌‌شوید و از عذاب آخرت نجات می‌یابید. [اشاره حضرت به آیه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» (شوری:۲۳) است که خداوند به نبی مکرم اسلام می‌گوید بگو من هیچ اجری از شما نمی‌خواهم جز مودت با نزدیکانم.] حضرت امیر سپس شأن نزول «ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفین» را توضیح می‌دهند که وقتی حکم ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر مردم آمد منافقان گفتند: محمد خودش ۲۰ سال بر گرده ما سوار شده حالا می‌خواهد اهل‌بیتش را بر گرده ما سوار کند و در مردم این حرف را گفتند که: این حکم ولایت حضرت امیر را خداوند نیاورده و آن چیزی است که محمد از خودش درآورده، پس آیه در پاسخ به این جماعت می‌گوید: ای پیامبر بگو من از کسانی نیستم که از خودم چیزی بر شما تکلیف کنم، هرچه بر شما گفته می‌شود از سوی خداوند است.

 

🔻 در روایت دیگری امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر این آیه، به آیه بعد از آن اشاره می‌کنند: «وَ ما أَنَا مِنَ‏ الْمُتَکَلِّفِینَ‏ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ‏» و می‌گویند: «هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع»؛ یعنی آیه بعد که می‌گوید: نیست آن جز مایه تذکر و بیداری برای عالمیان، منظورش امیرالمؤمنین علیه‌السلام است و باز آیه بعدش را می خوانند که می‌گوید: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ‏ بَعْدَ حِینٍ»‏ و می‌گویند: «عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع‏» منظور این است که مایه بیداری بودن ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نزدیک [یا زمان] خروج حضرت حجت مردم عالم خواهند فهمید.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی ایستاده بود و جلو چشمش بچه‌اش را می‌زدند، برادرش را می‌زدند، زنش را می‌زدند، نه اینکه می‌زدند، می‌کشتند، به آنها تجاوز می‌کردند، هر از گاهی هم یک تهدیدی نسبت به خود این آدم ایستاده کنار! می‌کردند و یک پس کله هم به او می‌زدند! او هم نگاه می‌کرد و می‌گفت: «من جنگ‌طلب نیستم، من دنبال صلح هستم، من با دشمنان مدارا می‌کنم!»

خوب تصور کن، این صحنه را، دوباره تصور کن!

حس شما به این آدم چیست؟! شرف این آدم چقدر است؟!

اگر کسی در صحنه کنونی که این اتفاق‌ها و بدترش نه یک بار و چندبار، بلکه هر روز دارد رخ می‌دهد، بنشیند نگاه کند و از همان حرف‌ها و پیام‌ها برای متجاوزان مخابره کند، چه فرقی با آن آدم بی... می‌کند؟! چه حسی باید به او داشت؟!

 

بعد از این یاداشت یکی پرسید: «اگر زورش نرسد چه؟!» خودش را به هلاکت بیاندازد؟!

 

جواب اینکه:

اولا اگر زورش نمی‌رسد می‌تواند لااقل سکوت کند، لااقل پیام ذلت و حقارت به ظالمان ندهد! اگر ناراحت بودن خود را نشان نمی‌دهد، دیگر پیام مدارا و دوستی به کسی که جلو چشمش دارد هر روز ظلم و تجاوز و کشتار می‌کند، ندهد!

 

ثانیا چرا زورش نمی‌رسد؟! چون امکانات مادی او کمتر است؟! خدا را هم جزو معادلات قدرت می‌آورید یا واقعا خدایتان فقط در آسمان‌ها است، خدایی است که به قول یهودی‌ها دستش بسته است؟!

 

می‌گوید: اگر رفتیم و خدا کمک نکرد چه؟! مگر فلسطینی‌ها الان خدا ندارند؟! شما می‌گویی خدا، خب بفرما این هم فلسطین و خدایش!

می‌گویم: خدا فقط ایمان را نمی‌گوید ایمان همراه با ولایت را می‌گوید، اصلا رکن ایمان را ولایت قرار داده.

 

می‌گوید: مگر لبنان اهل ولایت نیستند؟! الان وضعیتشان چیست؟! می‌گویم: الان وسط جنگ است و جنگ زد و خورد دارد، یک گروه کوچک که نه کشور است نه جمعیت زیادی دارد مقابل یک کشوری که ده‌های میلیارد دلار پول و سلاح از تمام دنیا برایش ارسال می‌شود و کشور مستقل است، دارد مقاومت می‌کند و ضربات کاری می‌زند این معجزه نیست؟! هنوز هم که جنگ تمام نشده! الان هم که هنوز جنگ تمام نشده!

 

 یک‌جا را بیاور که مؤمنین تحت ولایت قیام کرده‌اند و شکست خورده باشند؟! مؤمنین فریب شیطان را نخورده و پشت ولی را خالی نکرده باشند و دست ولی را برای دفاع باز گذاشته باشند و به اذن و هدایت ولی قیام کرده باشند، آخر داستان به خوشی تمام نشده باشد؟!

 

این وعده قطعی خداوند است که اگر با نصرت ولی خدا، ناصر او شدید؛ خداوند شما را یاری می‌دهد. چند روز پیش به عنوان نمونه‌ای از این وعده قطعی به آیه شریفه «یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوٓا أَنْصَارَ اللَّهِ» اشاره کردم.

 

نمونه دیگرش آیه «یَدُ اللَّهِ‏ فَوْقَ أَیْدیهِم» (فتح:۱۰) است. در ماجرای بیعت شجره وقتی پیامبر (ص) و اصحابشان بعد از یک معاهده با کفار بدون تدارک جنگی و صرفا با شمشیرهای درون غلاف، به سمت مکه رفتند، مشرکان بنای بر عهد شکنی و مانع شدن از حضور ایشان و اصحابشان در مراسم حج و جنگ با ایشان در موضع ضعف را گذاشتند، پیامبر اکرم(ص) ضمن اینکه اعلام کردند ما برای جنگ نیامده‌ایم، همراهان خود که قریب به ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ نفر ذکر شده‌اند را فراخواند و شرایط پیش آمده و توطئه احتمالی کفار برای آنها را گفتند و از آنها خواستند هرکس با ایشان است، مجددا با ایشان بیعت کند. مؤمنین با ایشان بیعت کردند و دستشان را در دست پیامبر (ص) گذاشتند، آیه نازل شد «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ‏ فَوْقَ أَیْدیهِم‏» آنان که دستشان را در دست تو گذاشتند، دست خدا روی دست همه آنها قرار گرفت.

یعنی دست خدا روی دست کسانی است که با ولیِّ خدا بیعت کنند و پای کار او بایستند. خداهم با آنها است، حالا معنای دست خدا چیست؟ آیا منظور، دستی شبیه همین دست مؤمنین است که نامرئی بود؟! خیر. چون در جای دیگر می‌گوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ‏ شَیْ‏ء»  یا «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصار»  پس خداوند مثل من و شما دست ندارد و دیدنی نیست، وقتی به عبارات دیگری که دست در آن آمده است مثل: «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» دقت کنیم، معلوم می‌شود منظور از دست، قدرت و حمایت است، عبارت «لَیْسَ کَمِثْلِهِ‏ شَیْ‏ء» و «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصار» از محکمات قرآن است و باید متشابهات را به قرینه این محکمات معنا کرد.

پس «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ‏ فَوْقَ أَیْدیهِم‏»  یعنی وقتی عده‌ای با ولی‌خدا بیعت کنند و بیایند پای کار ولیِّ خدا بایستند، آن وقت نصرت و حمایت خدا با این جماعت است و دیگر شکستی در کار آنها نیست.

 

حالا برگردیم به سوال: «اگر زورش نرسید چه کند؟» اگر خدا را جزو مدار قدرت می‌آوریم و تحت ولایت هستیم، حتما زورش می‌رسد، فقط از خدا باید ترسید نه زورمندان!

«إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین‏» (آل‌عمران:۱۷۵) فقط این شیطان است که اولیاء خودش را می‌ترساند یعنی اگر می‌ترسی یک حظی از ولایت شیطان را داری، بعد می‌گوید از آنها نترسید، «فَلا تَخافُوهُمْ» ازمن حساب‌ببرید اگر مؤمن هستید. «خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین‏»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برخی را دیده‌ام که این روزها با مشاهده جنایات رژیم صهیونیستی، می‌گویند: پس خدا کجاست؟! خدا چرا اجازه می‌دهد که جنایت‌کاران جنایت کنند؟!

 

نقل است وقتی اباعبدالله به سمت کوفه حرکت کردند برخی از اجنه آمدند و به حضرت گفتند اجازه دهید ما برویم و همه دشمنان شما را نابود کنیم. شما همین جا بمانید. حضرت پاسخ دادند: «فَإِذَا أَقَمْتُ فِی مَکَانِی فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا یُخْتَبَرُون َ وَ مَنْ ذَا یَکُونُ سَاکِنَ حُفْرَتِی‏‏»

 اگر من در وطن خود بمانم پس این مردم نگونسار بچه وسیله آزمایش شوند؟ و چه‏ کسى در قبر من جاى گزین خواهد شد؟

یعنی حکمت الهی اقتضاء می‌کند گاهی دست ظالمان باز بماند تا جنایت کنند، ظلم کنند و خباثت خود را نشان دهند و آن وقت حق از باطل روشن شود و مردم در معرض انتخاب و تصمیم قرار گیرند.

سنت خدا است که با یک تیر اهداف مختلفی را می‌زند، حضرت پس از آن فرمودند مقرر است مکان دفن من به مکانی برای پناه‏گاه شیعیان و دوستان ما قرار داده شود تا عملها و نمازهاشان آنجا پذیرفته شود و دعایشان مستجاب گردد.

اینطور نیست که ما با قدرت فرا مادی نتوانیم دشمنان خود را نابود کنیم «نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ» به خدا ما از شما اجنه بر آنها توانمندتریم.

سپس حضرت این آیه را خواندند: «وَ لَکِنْ لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَة» (انفال:۴۲)

تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد، و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند، و خداست که در حقیقت شنواى داناست.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

استکبار

خداوند وقتی می‌خواهد به صورت مصداقی دشمن مسلمانان را معرفی کند، به پیامبر(ص) می‌گوید: قطعا دشمن‌ترین مردم با خودتان را یهودی‌ها و کسانی که شرک ورزیدند خواهی یافت و دوست‌ترین آنها را از مسیحی‌ها خواهی یافت.

خیلی‌ها تا اینجا را می‌گویند اما آیه ادامه‌ای دارد که اصل و اساس ملاک دشمنی را این ادامه مشخص می‌کند و معلوم می‌شود مسیحی و یهودی و... ملاک نیست، ملاک چیز دیگری است، فقط در یهود و مشرکین این ملاک بسیار زیاد دیده می‌شود و در مسیحی‌ها کم‌تر؛ این ملاک و علت استکبار (ادعای بزرگی و کبر) است.

آیه می‌گوید چرا در مسیحی‌ها بیش از همه دوست می‌یابی؟ چون از آنها عالمان و عابدانی هستند که «أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ»

همه چیز رفت حول استکبار و این رفتار است که ملاک می‌شود برای دشمنی و دوستی کفار با مؤمنین.

اسلام یهود ستیز نیست، استکبار ستیز است و این استکبار در بخش زیادی از یهودی‌ها نهادینه شده است، به تعبیر قرآن «بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبیلٌ» (آل عمران:۷۵) اینها مدعی هستند ما نژاد برتر هستیم و دیگران هیچ حق جبران ظلمی بر ما ندارند.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

معمولا مردها عشق و علاقه خانم‌ها به تجملات و آراستگی را درک نمی‌کنند و حتی گاهی آن را تمسخر می‌کنند، توجه خانم‌ها به ظرافت‌هایی که اصلا به چشم مردان نمی‌آید از ویژگی‌های درونی آنها است و مردها باید بفهمند خانم‌ها به تجمل و آراستگی فطرتا نیاز دارند و رشد و طراوت آنها در همین زینت‌ها و توجه به زیبایی‌ها است‌ و خداوند نیز این ویژگی خانم‌ها را به رسمیت شناخته است و خانم ها را «مَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ» کسانی پرورش یافتنشان در زینت‌ها است توصیف می‌کند.

دومین ویژگی خانم‌ها که معمولا مردها از آن غافلند، لزوم بی‌توجهی به حرف‌ها و تصمیمات خانم‌ها هنگام غلبه احساسات است، خانم‌ها به واسطه ویژگی درونی آنها که متناسب با مأموریت الهی آنها در حفظ نهاد خانواده، فرزندان و توجه به آنها است احساسات بسیار قوی‌تر از مردان دارند، به همین جهت تغییرات احساسی آنها سریع‌تر از مردان است و گاهی این احساسات بر آنها غلبه می‌کند و موقع خشم زیاد یا محبت زیاد تعادل ندارند و ممکن است در سخن یا تصمیم افراط یا تفریط کنند، بنابر این تصمیمات و حرف‌های آنان وقتی احساسات بر آنها غلبه کرده است را نباید جدی گرفت. خداوند هم به این ویژگی اشاره می‌کند و می‌گوید: «وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ» در دعواها حرف‌های آنها روشن نیست، معلوم نیست چه می‌گوید.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری