شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۷۴ مطلب با موضوع «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻 در اعتراض‌های اخیر با جماعتی مواجه شده‌ایم که جمعیت معترضین خارج از کشورش مثل زامبی به جان کسانی که با آنها همراه نمی‌شوند می‌افتند، حتی اگر طرف هندی یا پاکستانی مشغول عزاداری باشد! دختری در هلند جلو ملت لباسش را در می‌آورد و به سینه‌های اشاره می‌کند که شما از این سینه‌ها شیر خورده‌اید، بقیه هم برایش هورا می‌کشند! اگر برهنه شدن کامل در هلند جرم نبود شاید بیشتر هم پیش می‌رفت و برایش هورا می‌کشیدند! دانشجویش آن هم در دانشگاه شریف جمع شده‌اند همه با هم نام آلت مردانه خود را می‌آورند و با آن فحش نثار جمهوری اسلامی و بیت رهبری می‌کنند! دختران دبیرستانی‌اش هم مقنعه‌ها را درآورده، دسته جمعی قر می‌دهند و به آخوند فحش می‌دهند! لیدرها و تئوریسین‌هایشان هم فلان خانم و آقای سلبریتی خارج نشین هستند که بزرگ‌ترین هنرشان یک توییت زدن است! وقتی هم داخل کشور بودند محدوده زندگیشان بیشتر از چند خیابان‌های لاکچری تهران و سواحل شمال نمی‌شد!

 

🔻 حالا این اعتراض‌ها و لیدرهای لمپنی‌اش را مقایسه کنید با نزدیک به دو دهه مبارزات انقلاب اسلامی.

در این انقلاب چه کسانی لیدر بودند؟

شخصیت‌هایی که وسط مردم بودند و با مردم زندگی می‌کردند و مردم به خاطر ایمان و تقوای آنها با آنها همراه شده بودند. کسانی که برای مسیر مبارزاتیشان هزینه می‌دادند و می‌ایستادند.

 

👈 یک نمونه‌اش آیت‌الله غفاری بود، مرحوم آیت الله محمد مؤمن در مورد شکنجه‌هایی که ایشان در زندان ساواک کشیدند و بعد به شهادت رسیدند، می‌گویند:

 

🎙 «وقتی محمدرضا مصدر امر شد، هر کس گوشه و کنار با او درگیری داشت، یا زندانش کرد و یا از بین برد و شاید کسانی که از روحانی و غیر روحانی، بدست خبیث محمدرضا از بین رفتند، و نامشان بگوش ما نخورده، صد برابر کسانی باشند که ما اطلاع داریم آنها را محمدرضا شاه کشته است.

آیة الله غفاری، مردی بود که محکم و قرص در راه امام بود. به او گفتند که بیا و دست از تبعیت از خمینی بردار و او در جواب گفت که: خداوند همه شماها را ریشه کن کند. من بیایم و دست از مرد شریفی مثل خمینی بر دارم که حیثیتم محفوظ باشد و بتوانم چهار صباحی یک لقمه نانی بخورم!! و بعد دست به محاسنش برد و گفت که این محاسنی که در اثر مخالفت با آقای خمینی مرجع تقلید من باقی باشد، محاسن نیست و مَساوِی (به معنی بدیها و کردارهای زشت) است.

و مختصر اینکه با آن شکنجه‌ها او را کشتند. پاهایش را با مته سوراخ کردند و تا زانو در روغن زیتون جوش گذاشتند و به شقیقه‌اش هم مته گذاشتند. وقتی جنازه او را به خانواده‌اش دادند، عیال محترمش چند جای بدنش را بخیه زد تا توانستند او را ببرند و مختصر غسلی داده و دفن کنند.» [1]

.....

📝 [1] وجدانی، مصطفی، سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی به روایت جمعی از فضلا، ج ۳، چاپ دوازدهم، بی‌جا، انتشارات پیام آزادی، ۱۳۷۱ش، ص ۱۳۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙اعضای سازمان، جنگ مسلحانه را پیش گرفته بودند. یک ماه پشت سر هم هر روز در مشهد ترور می‌کردند. هدفشان این بود که ترس را توی دل مردم بیندازند. هر مغازه داری را که ریش داشت یا عکس امام و بهشتی را توی مغازه اش داشت، شناسایی می‌کردند و اگر می‌توانستند، ترورش می‌کردند. خیلی هم ناجوانمردانه می‌زدند. یکهو می‌رفتند توی مغازه اسلحه در می‌آوردند و می‌زدند. یادم هست چند ماه بعد، بچه‌های سپاه تعدادی از اینها را دستگیر کردند.

قبل از اعدامشان از هرکدام مصاحبه می‌گرفتند. من یک روز قبل از شروع مصاحبه رفتم توی اتاق مصاحبه و با یکیشان صحبت کردم. طرف کسی بود که دوتا کاسب را زده بود. یکی پیرمردی بود که توی چهارراه عشرت آباد سوپری داشته و او را با اسلحه زده بود و یکی هم صاحب مغازه لبنیاتی توی کوچه چهارباغ بود.

می‌گفت: «اولی روی شیشه مغازه‌اش عکس شهید بهشتی چسبانده بود و از در مغازه‌اش هم ضبط  آویزان کرده بود و روضه امام حسین (ع) گوش می‌داد. درباره ترور دومش هم می‌گفت اول که وارد مغازه لبنیاتی شدم گفتم نوشابه دارید؟ گفت بله و خم شد که از توی یخچالش نوشابه بردارد. تا خم شد، کلت را کشیدم که بزنم، ولی ضامنش جانیفتاد. صاحب مغازه برگشت نگاه کرد. فکر کرد دارم شوخی میکنم. باز دوباره که برای برداشتن نوشابه خم شد، من شلیک کردم و آمدم بیرون.»

ناراحت شدم. بهش گفتم تو با شهید بهشتی دشمنی، با سپاه دشمنی، اینها چه گناهی کرده‌اند که این طوری زدی؟ برگشت خیلی جدی و انگار که اصلا ناراحت نبود گفت: «وقتی رهبری سازمان می‌گوید این طرف را بزنید ما نمی‌پرسیم برای چی؟ سازمان که دستور می‌دهد ما باید انجام بدهیم.»

..........

📝 منبع: سلطانی، حسن، انقلاب رنگ‌ها (خاطرات شفاهی علیرضا خالقی)، چاپ دوم، تهران، راه‌یار، ۱۳۹۸ش ص ۲۳۱.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 در اسناد لانه جاسوسی، سندی با درجه خیلی محرمانه با عنوان «چه اشتباهی در ایران رخ داد؟» وجود دارد که در آن یک مأمور آمریکایی به نام «استانلی تی.اسکودرو» گزارشی مبتنی بر شواهد خود در مورد وضعیت ایران در آخرین روزهای حکومت پهلوی را ارائه می‌کند.

 

🔻 در این سند نکات مهمی وجود دارد که در ادامه بخش‌هایی از آن را به ترتیب می‌آورم:

 

📠 «در تمام مدت بعد از جنگ و به خصوص از سال ۱۹۵۳(۱۳۳۲ش) به این طرف، آمریکا با شاه ایران و رژیمش رابطه‌ای بسیار نزدیک برقرار نمود. ما در سرنگونی نخست وزیر چپگرا و ناسیونالیست(ملی‌گرا) یعنی مصدق و بازگرداندن شاه از تبعید مختصرش در اروپا نقش بسیار مؤثری را ایفا نمودیم. ما چند میلیارد دلار در زمینه پروژه‌های کمک دو جانبه مصرف کردیم که بسیاری از آنها بخوبی قابل درک بود و مود تمجید قرار گرفت.

بر اساس منافع مشترک امنیتی و نیز قدرت خرید ایران، ما به ایران کمک کردیم تا بصورت قدرت بی‌چون و چرا در خلیج فارس درآید. ما در آن کشور دارای هزاران مستشار و تکنسین نظامی و غیر نظامی بودیم. از حاکمی نیرومند و مستبد حمایت می‌کردیم.»

📌ادامه دارد...

....

📃 منبع: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی جلد ۶۳ (دخالت‌های آمریکا در ایران)، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، آبان ۱۳۶۶، سند شماره ۱۲، ص ۶۷.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 در ادامه سندی که در اسناد لانه جاسوسی با عنوان «چه اشتباهی در ایران رخ داد؟» و در قسمت قبل به آن اشاره کردم، مأمور آمریکا به اوضاع آشفته و ضد آمریکایی در آستانه سقوط شاه اشاره می‌کند.

 

🔻 این اوضاع که این مأمور به آن اشاره می‌کند، همان شرایطی است که موجب می‌شود آمریکایی‌ها به این نتیجه برسند که دیگر شاه نمی‌تواند منافع آنها در ایران را برای آنها حفظ کند[۱] و باید به دنبال گزینه‌های دیگری مانند کودتا یا تکیه به نیروهای ملی‌‌گرا یا ملی مذهبی برای حفظ منافع خود در آینده ایران باشند.

 

📠 «پس از بازگشت به تهران در نوامبر ۱۹۷۸ (آبان ۱۳۵۷)، پس از ۳ سال و نیم دوری از این شهر متوجه شدم که شاه آخرین روزهای عمر حکومت خود را پشت سر می‌گذارد. مقامات آمریکایی با وسائط نقلیه زرهی و همراه گاردهای مسلح سفر می‌کردند، تا از آنها نه در مقابل گروه‌های منزوی تروریستی بلکه در برابر دسته‌های عظیمی از افراد ایرانی معمولی حراست به عمل آید. سفارت و دیگر تأسیسات آمریکا و دولت ایران نیز به وسیله کامیون‌های مملو از سربازان ایرانی مسلح به سلاح‌های خودکار در برابر این گونه خطرات حراست می‌شد. با این وصف سفارت و کنسولگری ما در تبریز مورد حمله قرار گرفت و محوطه سفارت به تصرف مهاجمین درآمد. بعدها خود سفارت نیز برای مدت کوتاهی به تصرف کامل آنها درآمد. احساسات ضد آمریکایی خشونت بار در تمام بخش‌های جامعه ایران حس می‌شد، و بسیاری از قدرت‌هایی که ما سیاست‌های خویش را بر آنها بنا نهاده بودیم اکنون بصورت خطری متوجه خود ما شده بود. این وضع پس از عزیمت شاه در اواسط ژانویه بسیار وخیمتر گردید و خطر تجدید تشدید هرج و مرج جنبه‌ای واقعی‌تر به خود گرفت. واضح است که سیاست ایرانی ما که برای مدت ۳۰ سال در خدمت به ما مؤثر واقع شده بود، اکنون به صورت عاملی بی‌ربط و ناهنجار در آمده و در مواردی بسیار حتی قبل از سقوط شاه نیز خطراتی را علیه منافع ما به وجود آورده بود. [۲]

📌ادامه دارد...

....

📃 منبع و ارجاعات:

[۱] سولیوان آخرین سفیر آمریکا در خاطرات خود در مورد ابلاغ پیام واشنگتن به شاه برای اینکه دیگر فایده ندارد و باید کشور را ترک کنی می‌نویسد: «من تا آنجا که می‌توانستم با لحن ملایم و مهربان مضمون پیام واشینگتن را به شاه ابلاغ کردم. او با دقت و با آرامش به پیامی که او را به ترک کشور دعوت می‌کرد گوش داد و وقتی که حرف‌های من تمام شد رو به من کرد و با لحنی کم و بیش ملتمسانه گفت: «خیلی خوب. اما کجا باید بروم؟» پیامی که از واشینگتن دریافت کرده بودم به این نکته اشاره‌ای نداشت. ناچار پاسخ گفتم در این خصوص دستوری دریافت نکرده‌ام. (سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران (خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران)، صص ۲۴۴ ۲۴۵.)

[۲] اسناد لانه جاسوسی جلد ۶۳ (دخالت‌های آمریکا در ایران)، سند شماره ۱۲، ص ۶۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 مأمور آمریکایی در ادامه سند مورد اشاره در قسمت‌های قبل به عواملی که در سقوط شاه بسیار موثر بوده است می‌پردازد:

 

📠 «بجاست اگر سوال شود که در ایران چه اشتباهی رخ داده و چرا ما با وجود این همه منافع در ایران وقوع آن را پیشبینی نکرده بودیم؟

شرح کامل وقایع و نیروهایی که منجر به سقوط دیکتاتوری شاه گردید تا مدت‌ها موضوع بحث‌های علمی خواهد بود، به هر حال در این نوشتار امکان اینکار نیست. ولی می‌توان گفت که این وضع بطور مسلم نتیجه مستقیم یک انقلاب اصیل داخلی بود نه ناآرامی‌ و آشوب هدایت شده از خارج.

آنچه که بطور بسیار ساده‌لوحانی‌ای گفته شده این است که نظام حکومتی شاه به وجود یک دست قدرتمند در رأس حکومت با حمایت یک مکانیزم حکومتی خشن و توان مالی لازم برای کاهش نارضایتی‌ها از طریق اجرای برنامه‌های عمرانی، سوبسید مستقیم و همکاری کسانی که ممکن بود در غیر این صورت به مخالفت با رژیم برخیزند، بستگی داشت.

سال‌ها سرکوب، فساد، عدم مدیریت، چاپلوسی و تملق، وعده‌های توخالی، و عدم سیاست و کارآیی کلی هر دو ستون رژیم را تضعیف و باعث شد که بسیاری از ایرانی‌ها که به هرحال نسبت به حکومت خویش بدبین و بی‌اعتماد هستند، نسبت به موفقیت‌های چشمگیر و با ارزش حکومت سلطنتی واقعیات را نادیده بگیرند. نوآوری سریع و فرصت‌های آموزشی رو به رونق نیز صحنه را برای سقوط پهلوی فراهم نمود.»

 

🔻 وی در ادامه به دو عنصر که در سقوط شاه بسیار موثر بوده است و در زمان مناسب امام خمینی از آن فضا برای پیشبرد مبارزات استفاده کرده است، اشاره می‌کند. این دو عنصر به طور خلاصه به شرح زیر است:

۱.  افزایش درآمدهای نفتی و عدم هماهنگی آن با افزایش تولید داخلی و بوجود آمدن تورم دو رقمی و نارضایتی مردم به دنبال آن. در این میان تجهیز بسیار پر هزینه و غیر ضروری و بیش از حد ارتش نیز بی‌برنامگی شاه در راه توسعه منطقی کشور را جلوه داده است.

۲.   ظهور سیاست حقوق بشر کارتر و باز شدن فضای باز سیاسی و اعتقاد مردم به اینکه رژیم اگر ضعیف نباشد میزان محدودیت‌های اجتماعی سابق را کاهش نمی‌داد و اعتقاد ایرانی ها بر اینکه کشورشان بوسیله یک دست خارجی هدایت می‌شود.

.....

📃منبع:

اسناد لانه جاسوسی جلد ۶۳ (دخالت‌های آمریکا در ایران)، سند شماره ۱۲، صص ۶۸ - ۷۱.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻پیش از این قسمت‌هایی از یک گزارش مهم با عنوان «چه اشتباهی در ایران رخ داد» در اسناد لانه جاسوسی را انعکاس دادم. این سند مربوط به آخرین ماه‌های حکومت پهلوی و زمانی است که آمریکایی‌ها به سقوط پهلوی اطمینان یافته‌اند. در ادامه این سند آمده است:

 

📠 «ما برای سقوط پهلوی آماده نبودیم چون نمی‌خواتسیم واقعیت را بپذیریم. گفتن این مطلب که پس از سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ش) شاه بصورت بازیچه آمریکا درآمده بود مبالغه آمیز است ولی این مبالغه چندان شدید نیست.

به هر حال با گذشت سال‌ها او بیشتر نسبت به خودش اعتماد پیدا کرد و برخورد ما با او نیز بصورت یک طرف مساوی درآمد ولی با رشد این رابطه سالمتر خطای اساسی در سیاست آمریکا بیشتر جلوه‌گر شد، که همانا همسو خواندن منافع آمریکا در ایران و منافع رژیم پهلوی بود. ...

موضوعی که باعث شرمساری ما شده این است که ما در صدد یافتن راه حل نبوده‌ایم بلکه از یک بازنده حمایت کرده‌ایم. در صورتی که می‌توانستیم حوزه تماس‌های خود را گسترش داده و در همان حال مانع از آسیب پذیر شدن روابط خود و شاه نیز بشویم...

آنچه بر او رفت دیر یا زود و شاید در مورد این شاه نه بلکه در مورد فرزندش رخ می‌داد ولی زمانی که ما از پیدایش انقلاب باخبر شدیم، متوقف ساختن آن غیر ممکن شده بود. اما در صورتی که دولت ما آماده اقدام بر اساس اطلاعات متناقض با سیاست موجود بود با تماس‌های وسیعتر و گزارشات دقیق‌تر و حتی به قیمت به خطر افتادن روابط صمیمانه دولت آمریکا و دولت ایران، ما می‌توانستیم بسیاری از وقایع را پیش‌بینی کرده و میزان خسارت وارده به موقعیت خویش در ایران را به حداقل ممکن کاهش دهیم. امروزه تا آنجا که به دولت کنونی و مردم ایران مربوط است، این وضع و موقعیت به خطر افتاده و با دشواری بسیار و زحمات طاقت فرسا شاید بتوان آن را احیاء نمود. ما در دوران بعد از جنگ چین و در ویتنام مرتکب همین خطا شدیم و هرگاه که منافع خویش و دولت مورد حمایت خود را تمیز ندهیم باز هم همینطور خواهد شد.»

پایان.

📃 منبع:  اسناد لانه جاسوسی جلد ۶۳ (دخالت‌های آمریکا در ایران)، سند شماره ۱۲، ص ۷۴.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

رهبری در اول فروردین ۹۸ در سخنرانی در حرم رضوی پیشبینی کردند در آینده نزدیک تجهیزات نظامی و موشکی عربستان بدست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.

این قضیه که ان شاء الله به زودی محقق شود و همه شاهد آن باشیم یکی از سنت‌های خداوند است. این سنت خدا موجب می‌شود از یک سو سستی طاغوت و کیدهایش واضح‌تر شود و از یک سو تلخی و سختی شکست بر طاغوت بیشتر باشد.

🎙مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی با لبخند ملیحی در مورد خلبان‌های ایران در زمان جنگ، چنین می‌فرمودند:

«حسرتی که آمریکا می‌خورد از این خلبان‌ها، که گفت دستم بسوزد که من چرا اینها را تربیت کردم، ای کاش این صنعت‌ها و تخصص‌ها را به اینها یاد نداده بودم.

شما پشتوانه و پشتیابان تان خدا است، همان که موسی را در دامان فرعون تربیت می‌کند تا دستگاه فرعونی را در هم بپپیچد، باید خرج تربیت موسی از جیب فرعون داده بشود، خدا کسی را که می‌خواهد آتش بزند، وادارش می‌کند به هیزم چینی! باید زحمت تربیت موسی را فرعون بکشد که حسرت ببرد، «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئینَ (۸ - القصص)»

................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

برنامه «سند باد» که این روزها از شبکه ۲ پخش می‌شود را لابد دیده‌اید یا اگر ندیده‌اید حتما ببینید.

افرادی را از کشورهای مختلف جهان که در ایران زندگی کرده‌اند به همراه ایرانی‌هایی که در آن کشورها زندگی کرده‌اند را می‌آورد و از فرهنگ و ویژگی‌های مختلف آن کشور صحبت می‌کند، در مورد نگاه مردم آن کشور به ایران و برعکس در مورد ویژگی‌های ایران از زبان آن خارجی‌های مقیم ایران صحبت می‌کند.

وقتی «سهیل اسعد» یا همان «ادگاردو روبین» را به عنوان مجری این برنامه دیدم خیلی تعجب کردم.

همان موقع از دوستم که همراه من برنامه را می‌دید و از برنامه و اجرای خوب سهیل اسعد خیلی خوشش آمده بود، پرسیدم: لهجه مجری کمی عجیب نیست؟ گفت: بله اتفاقا، اون کیه؟ تازه با ذوق و خوشحالی سهیل اسعد را معرفی کردم. او آرژانتینی و لبنانی الاصل و مقیم ایران است، او یکی از مبلغان بین‌المللی اسلام است و حالا من هم مانده‌ام اینجا چکار می‌کند؟!

یاد برنامه‌ «هم‌قصه» افتادم که سرباز روح‌الله رضوی اجرا می‌کرد. سرباز روح‌الله رضوی هم یک کشمیری البته ایرانی الاصل است که در قم زندگی می‌کند، نسل او به امام‌زاده مبرقع قم برمی‌گردد که اجدادش زمانی برای تبلیغ اسلام به کشمیر می‌روند و آنجا ماندگار می‌شوند و حالا او به ایران هجرت کرده است تا مبلغی برای ایران و کشمیر و جهان اسلام باشد. خیلی‌ها او را هم مثل سهیل اسعد نمی‌شناختند اما او کار خودش را می‌کرد.

سهیل اسعد دکتری تمدن اسلامی و مجری اولین شبکه تلوزیونی اسپانیولی زبان به نام هیسپان تی‌وی نیز است، زبان اسپانیولی زبان استعماری و تحمیل شده به بیش از ۵۰۰ میلیون از مستضعفین جهان است که نسل‌ها طعم ظلم غرب را چشیده‌اند و شاید روزی زبان سوم یا چهارم اسلام شود.

حالا سهیل اسعد با این ویژگی‌ها یک برنامه تلوزیونی دو طرفه برای دو مخاطب ایرانی و خارجی راه‌انداخته‌است. برنامه‌ای که با زبان معرفی کشورهای مختلف اطلاعات بسیار هدف‌مند و دقیقی از آنچه برای یک انسان در قامت تمدن اسلامی لازم است، برای معرفی استعمار و اطلاعات و آمارهایش و داشته‌های خودمان، ارائه می‌کند. مثلا به بهانه خوشحال و مهربان بودن مردم هند سراغ آمار خوشحال ترین مردم دنیا می‌رود و بعد آن را با آمار مصرف داروهای اعصاب که در خوشحال‌ترین کشورها بالاترین است، مقایسه می‌کند و این شما هستید که نتیجه می‌گیرید اصلا مفهوم خوشحالی و ابزار خوشحالی در آمارهای جهانی و آنچه تصور ما است، متفاوت است.

📌سفیران واقعی فرهنگ انقلاب اسلامی در واقع کسانی چون سهیل اسعد هستند که حالا سفیری دو جانبه شده‌اند و انقلاب را به مرکز خود نیز صادر می‌کنند.

.....................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مشغول مطالعه خاطرات «سیدقلبی حسین کشمیری» پدر «سرباز روح‌الله رضوی» بودم، ماجراهای جذابی از تاثیرات انقلاب اسلامی بر مردم کشمیر و فعالیت‌هایش در آنجا را نقل کرده است، یکی از خاطرات مربوط به سال ۵۹ بعد از آغاز جنگ ایران و عراق و سفر فیصل نوری وزیر اوقاف حزب بعث عراق به کشمیر است.

این خاطره را که می‌خواندم به ذهنم رسید که سفیران واقعی انقلاب این جنس آدم‌ها هستند نه آن سفرای رسمی که عمدتا کارشان صدور ویزا و پاسپورت و تدارک ارتباطات رسمی دو کشور است.

ماجرا به یک مصاحبه فیصل نوری و تخریب چهره جمهوری اسلامی و القاء شبهاتی در ذهن‌های مسلمانان کشمیر برمی‌گردد. خبر مصاحبه او تیتر اول همه روزنامه‌ها شده بود و تاثیر بدی در مردم گذاشته بود. بعد از آن مصاحبه سیدقلبی رضوی و چند دانشجوی ایرانی مقیم کشمیر دور هم جمع می‌شوند تا تصمیم بگیرند چه کنند؟

همینجا این را هم بگویم که در خاطرات پیش از انقلاب ایشان چندین مورد گفته شده است که دوستان و آشنایان کشمیری ایشان که مهندس یا دکتر بوده‌اند برای کار به ایران می‌آمده‌اند و برخی دانشجویان ایرانی هم برای تحصیل در رشته‌های مهندسی به این کشور می‌آمده‌اند! چیزی که فکر نمی‌کنم امروزه نه به ذهن کشمیری‌ها بیاید که برای کار جایی در ایران داشته باشند و نه به فکر دانشجوی ما بیاید که برای تحصیل نیاز باشد به کشمیر برود.

خلاصه اینکه تصمیم می‌گیرند به سراغ مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو بروند که از قضا همان زمان به کشمیر سفر کرده بوده است. ایشان را وقتی که با همسرشان در قایق برای تفریح به سر می‌برده است، می‌یابند و می‌گویند: «آقا شما پاسخگوی ماجرایی هستید که بوجود آمده؟ گره این مشکل به دست شما باز می‌شود.» آقای مسئول فرهنگی می‌گوید: «من در حال گذراندن سفر شخصی هستم.» سیدقلبی به او می‌گوید: «انقلاب ایران به جایی رسیده است که بحث شخصی و غیرشخصی نیست و شما به عنوان یک مسئول باید به مطالبی که در حمایت از صدام و علیه انقلاب ایران در روزنامه‌ها درج شده است، جواب دهید.»

بالاخره آقای سفیر فرهنگی قبول می‌کنند که این دوستان انقلابی مکانی را در هتلی فراهم کنند و با روزنامه‌ها هم هماهنگ کنند و بعد ایشان تشریف فرما شوند و به شبهات پاسخ دهند و همینطور می‌شود و ظرف دو روز بعد از القاء آن شبهات، روشنگری صورت می‌گیرد و این شبهات و جواب‌هایش فضایی بهتر برای معرفی انقلاب اسلامی فراهم می‌کند.

📌در واقع سفرای واقعی انقلاب همین‌ جمع‌ها و افراد دلسوز و باغیرت هستند که به دنبال ارتباط دو ملت‌‌اند.

.....................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙محمد حسین جلالی (رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور، وزیر سابق دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، فرمانده سابق نیروی هوایی سپاه پاسداران):

🔻 بعد از عملیات موفق و پیروزمند بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر،‏ ‏استکبار جهانی و ارتجاع منطقه که تمام نقشه‌های خود را در پشتیبانی از‏ ‏صدام بر باد رفته می‌دید، احساس خطر کرده و برای نجات این جرثومه ظلم و‏ ‏تجاوز و جنایت به طور هماهنگ به دو کار اقدام کرد.

🔻 اول اینکه صدام برای‏ ‏پذیرش صلح و عقب نشینی از مناطق غربی ایران اعلام آمادگی کرد و از‏ ‏طرف دیگر برای عدم سرایت اثرات این پیروزی به ملت‌های مسلمان و مبارز،‏ ‏خصوصاً شیعیان لبنان و مبارزین فلسطینی و در نتیجه در خطر قرار گرفتن‏ ‏رژیم اشغالگر قدس، اسرائیل با تمام قوای نظامی از زمین و دریا و هوا تهاجم‏ ‏سنگینی را به جنوب لبنان آغاز کرد و تا حوالی بیروت پیشروی نمود.

🔻 در این‏ ‏ارتباط هیئتی عمدتاً از مسئولین نظامی جمهوری اسلامی ایران از جمله آقایان‏ ‏سردار رضایی، سرهنگ سلیمی (وزیر دفاع وقت)، رفیقدوست (وزیر سپاه)،‏ ‏بنده و آقای ولایتی به کشورهای سوریه و لبنان مسافرت کردند. در سوریه‏ ‏ملاقات‌هایی با آقای حافظ اسد، رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیر دفاع آنها‏ ‏داشتیم که واقعاً از هیئت استقبال خوبی به عمل آوردند. برادران حزب اللّه‏ ‏‏لبنان را هم در دمشق ملاقات کرده و مذاکراتی صورت دادیم. این برادران‏ ‏تصورشان این بود که ما با تجهیزات پیشرفته و پیچیده با عراق می‌جنگیم که‏ ‏بعد از اطلاع از تجهیزات ما واقعاً تعجب کرده بودند.

🔻 در بحث‌هایی که در آنجا صورت گرفت، تا آنجا پیش رفتیم که یک خطّ‏ ‏دفاعی مشترک در خاک لبنان و روی ارتفاعات مشرف به بیروت تا معبر‏ ‏ورودی مرز سوریه با اسرائیل درست کنیم. قرار شد ما با استعداد یک لشکر‏ ‏در وسط باشیم و سوریه هم در سمت چپ ما قرار بگیرد.‏

🔻 در بازگشت به تهران از فرودگاه تهران، مستقیماً به خدمت حضرت امام‏ ‏رفتیم. به نظرم می‌رسد که جلسه شورایعالی دفاع هم برقرار بود. حضرت‏ ‏آیت اللّه خامنه‌ای و آقای هاشمی هم حضور داشتند. اوائل مغرب بود و قرار‏ ‏بود که در اتاق حضرت امام جلسه شروع شود که دیدیم حضرت امام دارند‏ ‏برای نماز آماده می‌شوند. دیگران هم با شوق نماز را به جماعت ایشان به‏ ‏جای آوردند.

🔻 بعد از اتمام نماز، حضرت امام روی همان سجاده به طرف جمع برگشته و‏ ‏گفتند همینجا بحث کنیم. جمع ما در یک نیم دایره‌ای بر گرد حضرت امام‏ ‏حلقه زدیم و توّسط برادر رضایی گزارش مفصّلی از سفر داده شد. پس از‏ ‏اتمام توضیحات ایشان، حضرت امام فرمودند که من وارد مسائل ریز اجرائی‏ ‏نمی‌شوم و یک توصیه‌ای دارم که خوب است روی آن فکر کنید. آن بزرگوار‏ ‏مطالب خود را با ذکر مثالی بدین شرح بیان فرمودند؛ در محله‌ای از اصفهان‏ ‏بقالی بود که مشتریانش همه اهل همان محله بوده و همگی با هم دوست و‏ ‏رفیق بودند و امور به طور عادی جریان داشت. تا اینکه یک روز صبح زود‏ ‏یکی از مشتری‌ها می‌بیند دزدی قصد سرقت از بقالی دارد. با وی گلاویز‏ ‏می‌شود. بقال هم بعداً می‌آید. زمانی که کشمکش طولانی می‌شود و بقال‏ ‏می‌بیند که این دعوا مزاحم کسب و کار روزانه‌اش شده است، دست رد بر سینه‏ ‏هر دو طرف، هم دزد و هم مشتری خودش، نهاده و می‌گوید که از اینجا‏ ‏بروید و مزاحم کسب و کار ما نشوید.

🔻 امام ادامه دادند: «حالا مواظب باشید این داستان آنجا در مورد شما اجراء‏ ‏نشود. یعنی اینطور نباشد که شما بین زمین و آسمان در لبنان رها شده و‏ ‏پشتیبانی و عقبه نداشته باشید. کمک کردن درست، اما از راهش. راه شما‏ ‏زمینی است که باید از سه ـ چهار کشور عبور کنید. شما که به لحاظ جغرافیایی‏ ‏به لبنان وصل نیستید و مشکل ارتباط زمینی دارید. اگر بخواهید بجنگید، کار‏ ‏آسانی نمی‌باشد زیرا در تداوم پشتیبانی گرفتار خواهید بود».

🔻 این توصیه حضرت امام خطّ اصلی و سیاست کلی را برای ما مشخص کرد‏ ‏و باعث تجدید نظر و تامل در چگونگی کار گردید. لازم به ذکر است که این‏ ‏هیئت با کسب اجازه از حضرت امام (س) به آنجا رفته و بعدها هم با اجازه‏ ‏آن بزرگوار همکاری را ادامه دادند. بنابراین ایشان حضور ما در لبنان را نفی‏ ‏نکرده، بلکه به طریقی محدوده آن را مشخص ساختند.‏

🔻در راستای بحث همین جلسه، بعدها حضرت امام جمله معروف «راه‏ ‏قدس از کربلا می گذرد» را فرمودند که بسیار خط دهنده و بیدار کننده بود و‏ ‏ما را از ورود به جبهه انحرافی باز داشته و متوجه جبهه اصلی نمود.‏

....

📝منبع: امام ودفاع مقدس‏ (خاطراتی از رزمندگان وفرماندهان سپاه اسلام)، چاپ ششم، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام‌خمینی(س)، ‏‏چاپ ونشر عروج، ‏‏۱۳۹۴ش، صص: ۱۶-۱۸.
..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری