شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۵۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

📝 قرار بود با یکی از اساتیدمان گعده طلبگی (دورهمنشینی) داشته باشیم.

برای اینکه بتوانم حداکثر استفاده را ببرم "دو سوال مهم خودم" را آماده کرده بودم.

یکی از سؤال‌هایم با این مقدمه بود که:

 

📝 استاد شهید مطهری در کتاب انسان کامل وقتی انسان مقرب الهی را معرفی می‌کنند توضیح می‌دهند که قُرب به معنای قُرب مکانی نیست به معنای قرب صفاتی است یعنی هر انسانی هرچقدر بیشتر مُقَرب خداوند باشد صفات او به خداوند نزدیک‌تر است، صفاتی مثل علم، حکمت، تدبیر، قدرت تصرف در وجود خود و عالم خارج و...

بعد از معصوم ما به عنوان مقربان خداوند علمای خود را می‌شناسیم و معتقدیم هرچقدر علم و عمل بالاتر رود قرب الهی بیشتر حاصل می‌شود. در واقع علما در روایات عروة الوثقی(ریسمان الهی) ما معرفی شده‌اند که باید به آنها چنگ بزنیم و برای قرار گرفتن در مسیر الهی و هدایت به آنها تمسک بجوییم.


با این مقدمه سؤال من این است که چه شده است که این علما که نام برخی را بردم در برخی موارد اشتباهاتی فاحش دارند؟

مثلا در بحث "وحدت شیعه و سنی" و یا "مبارزه با استکبار" و یا در برخی بحث‌های سیاسی، ما با خواندن کتاب‌های همین علما و بررسی استدلال‌های عقلی، قرآنی و روایی مطرح شده توسط آنها می‌توانیم بگوییم رفتارها، عملکردها، سخنان همین علما قطعاً اشتباه است و هیچ توجیهی ندارد.


خوب چطور این علما این چنین اشتباهات فاحشی دارند؟

 

✍ استاد مان پاسخ دادند:

بعد از اینکه این حرف‌ها را زدید من تازه یکی از حرف‌های آیت‌الله بهجت برایم واضح شد، ایشان می‌فرمودند:

انسان‌های بزرگ باید اشتباهات بزرگ کنند، خداوند برخی اوقات مؤمنین را در تصمیم گرفتن و رفتار یاری نمی‌کند تا اشتباه کنند که چه شود؟ اشتباه کنند تا فرق معصوم و غیر معصوم معلوم شود.


مؤمن غیر معصوم بالا می‌رود به کمال می‌رسد تا جایی که "فرق سرش" بخورد به "کف پای معصوم" ولی معصوم نمی‌شود باید ما بداینم این معصوم است که در نهایت کمال ممکن انسانی است و انتظار هیچ اشتباهی از او نمی‌رود.

باید بدانیم که تاریخ هر روز تکرار می‌شود اگر از آن درس نگریم....

 

در ادامه پرسش قبل، از این جهت که برخی از دوستان معتقد بودند جواب مذکور قانع کننده نیست و خود حقییر هم پاسخ‌هایی برای این پرسش مهم داشتم. پاسخ‌هایی که به ذهن این حقیر می‌رسید را می‌نویسم.

1.     ما در تاریخ خودمان بسیار عالمانی به ظاهر زاهد را سراغ داریم که لطمه‌های بزرگی به جبهه حق وارد نمودند و شاید بتوانیم بگوییم بزرگ‌ترین ضربه‌ها را از این علما خورده‌ایم. نمی‌خواهم از ابلیس، سامری، بلعم باعورا یا ابوحنیفه بگویم، در همین تاریخ خودمان مواردی را دیده‌ایم که ضربات سختی به جبهه حق وارد نموده‌اند و حساب آنها از یک اشتباه و یا دو اشتباه خارج است، صحبت از رهبری جبهه طاغوت است.

      آیت‌الله شریعت‌مداری در دوره حضرت امام از کسانی بود که کرسی درس و بحث ایشان همتراز حضرت امام بود و بسیاری از مراجع فعلی از شاگردان ایشان بوده‌اند. ایشان کسی بودند که مدعی رهبری ایران در زمان حضرت امام بودند، مدعی جانشینی آیت‌الله بروجردی و... اما در کوتای نوژه که قرار بود 5 ملیون نفر را قتل‌ عام کنند ایشان از مهره‌های اصلی ماجرا بودند و با نیروهای سازمان سیا ارتباط مستقیم داشتند. 

      امروز نیز همانطور که بارها کسانی همچون حضرت آقا تذکر داده‌اند برخی از اندیشه‌های مخالف با وحدت از لندن تغذیه می‌شوند و با عوامل آنها ارتباط مستقیم دارند و ما نباید از گمراهی چنین علمایی گیج و سردرگم شویم.

           از هوای نفس و حسادت برخی از علما که بگذریم در همین تاریخ خودمان برخی علما را داریم که به واسطه کانیلزه شدن توسط اطرافیان کارشان به جایی رسید که در مقابل تمام گذشته خود ایستادند. 

      اگر کسی ماجراهای آیت‌الله منتظری و تأثیرات مهدی هاشمی (برادر داماد ایشان) در بیت‌ و شخص آیت‌الله منتظری و کانالیزه شدن ایشان را خوانده باشد، اگر کسی ماجراهای نفوذ ساواک در بیوت برخی شخصیت‌های مطرح دوران مبارزه حضرت امام و قبل از انقلاب را خوانده باشد، نباید از اشتباهات این اقایات زیاد تعجب کند.

      بعید نخواهد بود که برخی از علمای امروز نیز متأسفانه از طریق بستگان نزدیکشان کانالیزه شده و اطلاعات به صورت جهت دهی شده به آنها داده شود. و ما تجربه‌ها و خبرهایی از این دست در شیراز و قم را هنوز بیاد داریم.

     و اما از هوای نفس و حسادت و ساده‌لوحی و کانالیزه شدن که بگذریم علقه‌ها و وابستگی‌هایی که نسبت به دوستان و اطرافیان در طی سال‌ها شکل می‌گیرد و این محبت‌ها موجب لغزش برخی از آقایان می‌گردد، آقایانی که در دفاع از اعمال حرام فرزندان یا اطرافیانشان نه تنها تبری نمی‌جویند، بلکه گردن خود را پل عبور فرزندان و اطرافیان خود می‌کنند و نمونه‌های آن برای بسیاری از ما مشهود است و متأسفانه از ذکر نمونه‌های آن معذور هستم.

     و از هوای نفس و ساده لوحی و علقه‌های محبتی و بحث‌های اخلاقی که بگذریم واقعاً برخی از این علما از نظر نظام اندیشه ناقص هستند. ما شخصیتی مثل حضرت امام را داریم که از نظر فقه، فلسفه، عرفان، اخلاق کلام و همه علوم در قله‌ی آن علم می‌باشند و از نظر علمی جامعیتی دارند که دین خدا را به صورت کامل و درست می‌َشناسند و همچنین از نظر شناخت جامعه و موضوعات خارجی نیز در قله می‌باشند. 

      حضرت امام کسی می‌باشند که از رمان، کتاب تاریخی، اقتصادی، سیاسی و جریان‌های مذهبی، نشریات و... همه را مطالعه می‌کنند، کسی که در جوانی به مجلس شورای اسلامی می‌رود تا از نزدیک در دروند ساختاری سیاسی و تصویب قوانین قرار گیرند، خوب مطمأنا چنین کسی هم در فهم دین و هم در تطبیق احکام دین بر موضوعات خارجی در حد اعلی است. 

      به نظر حضرت امام علم به هر کدام از علوم فقه، کلام، فلسفه و عرفان موجب کمال و عمیق شدن در دیگر علوم می‌گردد،    مطمأناً عالمی که از نظر علمی برخی از این علوم را به صورت کلی حرام می‌داند و یا نفی می‌کند، عالمی که به قول یکی از اساتید این حقیر که بررسی نموده بودند در کل کتاب‌خانه عریض و طویل منزلش، حتی یک کتاب در مورد مباحث اقتصاد روز یا علم سیاست و... نداشت، این چنین عالمی نمی‌تواند نه دین را به درستی بفهمد و نه موضوعات را به درستی درک کند تا بتواند احکام دین خدا را بر مسائل خارجی تطبیق دهد.

      خلاصه علم آن هم ناقصش با تقرب به خدا دو بحث متفاوت است و چه بسیار عالم بی‌عمل. 

      همه این حرف‌ها را زدم تا هشدار دهم برخی از این علمایی که در فتنه 88 آنگاه که همه ثمرات مجاهدت‌ها و زحمات چندین نسل داشت به هدر می‌رفت همه چیز را فراموش کرده بودند، یا ساکت بودند یا آب در آسیاب دشمن می‌ریختند، و "ولیّ زمان" باید فریاد می‌زد «أین عمار»، علمایی که بعد از هشت سال در ماجرای اخیر بار دیگر امتحان خوبی از خود پس ندادند. اگر خدایی نکرده همانطور که بسیاری هشدار داده‌اند، فتنه‌ای در همین سال‌های نزدیک و پیش‌رو از حوزه سربلند کند. ما نباید چنین علمایی را به صورت مطلق مُطاع و دستگیره‌های هدایت بدانیم. 

      ما نباید با اشتباهات عالمانمان گیج و سردرگم شویم.

باید بدانیم که تاریخ هر روز تکرار می‌شود اگر از آن درس نگریم.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

سال‌ها وقتی به نماز جمعه می‌رفتم از ابتدا تا انتهای خطبه‌ها خودخوری می‌کردم که این حرف‌ها دیگر چیست؟ 

"خوب خوب است." "بد بد است." 

"خوب‌ها خوب باشید." "بدها بد نباشید." 

"فوائد شیر مادر این است." "فوائد درختکاری آن است." 

و قس علی هذا...

کم کم فهمیدم ماجرا چیست؟! شما اگر حرف‌هایی بزنی که سیستم را بهم بزند اگر حرف‌هایی بزنید که با جریان موافق نباشد، حذف می‌شوی.

چند وقت پیش با یکی از مسئولین یکی از شهرداری‌ها که سال‌ها در شهرداری مسئولیت داشت صحبت می‌کردم از مفاسد شهردارها و ویژه‌ خواری‌های می‌گفت. 

از او سؤال کردم که خوب چرا شما که قبول داری‌ این کارها بد است با آنها مخالفت نمی‌کنی؟ جلو آن نمی‌ایستی؟ چرا زیر امضاء شهردار را که سفارش به ناحق کرده است، امضاء می‌زنی؟

 پاسخش قابل تأمل بود. 

گفت: من اگر امضاء نزنم یک روز هم دیگر در شهرداری نمی‌مانم چاره‌ای ندارم و چندین مثال آورد که کسانی همراهی نکرده‌اند و همان ابتدای کار حذف شده‌اند.

آخوند و مذهبی و... هم ندارد اگر سخنرانی "درد سر ساز" بکنی، اگر زیاد فضولی کنی سیستم تو را حذف می‌کند. 

خوب چه کنیم. البته شاید برخی وقت‌ها به شما اجازه بدهند سخن‌های "دردسر ساز" بزنی سخن‌های هیجان انگیز بزنی، می‌دانی کی وقتی که جامعه نیاز به هیجان دارد تا مثلا در انتخابات مشارکت ما بالا باشد.


خلاصه ته ماجرا را بگویم، ما مأمور به خوب مبارزه کردن برای حصول نتیجه هستیم، اول کار هم نیستیم وسط ماجرائیم بخش اعظم هزینه‌هایمان را هم داده‌ایم، هیچ وقت هم از هزینه تا دادن ترسی نداریم، ما به هیچ قیمتی میدان را خالی نمی‌کنیم، مردم باید بیدار و بیدارتر شوند، باید این جنگ‌های زرگری که دم انتخابات راه می‌اندازندرا بشناسند و آدرس را غلط نروند، مردم همه چیز را درست می‌کنند به قول امام خمینی «قدرت لایزال مردم» همه چیز را حل می‌کند.

 به قولی بارها مسئولان نظام می‌خواسته‌اند نظام را ساقط کنند مردم نگذاشته‌اند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

👈🏻 امام خمینی: «براى این که کمى معلوم شود، فرق میان اسلام و آن چه به عنوان اسلام معرفى مى‌‏شود تا چه حد است، شما را توجه مى‌‏دهم به تفاوتى که میان «قرآن» و کتب حدیث، با رساله‏‌هاى عملیه هست: قرآن و کتاب‌هاى حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رساله‏‌هاى عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته مى‌‏شود، از لحاظ جامعیت و اثرى که در زندگانى اجتماعى مى‌‏تواند داشته باشد، به کلى تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب‏ است و همۀ احکام اسلام را در بر دارد، سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقدارى از احکام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است.»۱

 

📝 یکی از مهم‌ترین نقدهایی که حضرت امام(ره) قبل از انقلاب نسبت به حوزه مطرح می‌نمایند، عدم معرفی درست اسلام است و شاخص‌هایی برای آن مطرح می‌کنند یکی از این شاخص‌ها رساله‌های عملیه علما می‌باشد.

بعد از انقلاب حضرت امام(ره) به کمک آیت‌الله بی‌آزار شیرازی قدم مهمی در تحقق این تحول ایفا نمودند و رساله‌ای ۴ جلدی به نام رسالۀ نوین تدوین گردید.

📝 در این رساله مباحث مختلفی از وظایف اجتماعی افراد توضیح داده شده بود، به طور مثال یکی از بحث‌های مهمی که روایات بسیاری به آن پرداخته بحث تقیه می باشد که در این رساله نیز به آن پرداخته شده است؛ مسیری که با این رساله آغاز گردید، متأسفانه توسط سایر علما ادامه نیافت.

این رساله قدم بسیار مهمی در جهت توسعۀ مفاهیم دینی و تعمیق دین در میان تودۀ مردم بود. 

البته بعد از حضرت امام(ره) آیت‌الله ناصری نیز در رسالۀ خود فصل مهمی به عنوان اخلاق اضافه نموده و بسیاری از وظایف مؤمنین نسبت به یکدیگر و.. را توضیح‌ می‌دهند، وظایفی که در آخرت افراد نسبت‌ به آنها مؤاخذه خواهند شد و البته ما به اسم اخلاق و غیر واجب، آنها را کنار گذاشته‌ایم.

 

⁉️ نمی‌دانم بیش از 30 سال است چرا هنوز هیچ "اتفاق در خوری" در این زمینه رخ نداده است؟

 

📝 تا زمان آیت‌الله بروجردی در دهه 1320 هنوز در دست مردم رساله وجود نداشت و بسیاری از مردم نسبت به احکام سردرگمی داشتند و طلاب و علما با عبارت‌های سنگین و مغلق پاسخ آنها را می‌دادند اما به همت آیت‌الله بروجردی این عالم متجدد و تحول خواه، رساله‌های فارسی با زبانی ساده برای استفادۀ راحت مردم و اطلاع آنها از احکامشان تدوین گردید؛ این رساله‌ها متناسب با فضای آن دوره، یعنی نبود تشکیلات قوی حکومتی و عدم کشش حوزه برای مطرح نمودن مسائل کلان و اجتماعی تبویب گردید.


👈🏻حجت‌الاسلام شیخ محمدرضا محامی در خاطرات خود در مورد آن دوره می‌گویند:

یکی از خدمات علمی آیت‌الله بروجردی به حوزه احیای بحث در مورد احکام اجتماعی اسلام بود به دلیل اینکه روحانیت از امور اجتماعی منزوی شده و دیگر توان اجرای قوانین قضایی و جزایی را نداشت، کتاب‌های قضا، حدود و دیات و شهادات در حال منسوخ شدن بودند. آیت‌الله بروجردی با این تفکر مبارزه کردند و درس خارج قضا را آغاز کردند. عده‌ای از طلاب زبان به اعتراض گشودند که فایده این بحث‌ها چیست؟ آیت‌الله بروجردی در پاسخ فرمودند: چرا این همه اعتراض می‌کنید؟ آخر این احکام اسلام باید زنده بماند. اگر امروز به کار نیاید فردا به درد می‌خورد. ما نمی‌توانیم احکام اسلام را به خاطر اینکه فعلا مورد عمل نیست متارکه کنیم.۲

 

👈🏻ظاهرا حوزه ما از همان زمان تا کنون منجمد شده است و بنا ندارد گامی به جلو بردارد.

 ...........................

ارجاعات

1. (امام خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)؛ ص: 11)

2. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی( تاریخ حوزۀ علمیۀ قم)، ص: 196.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 به نظر شما چرا قبرستان‌ها را روز به روز با فاصله بیشتری از شهرها می‌سازند؟ و اصلا آیا این کار درست است یا خیر؟ 

شاید علت آن این است که قبرستان‌ها به مکان‌های متروکه‌ای می‌ماند که محل حشر و نشر معتادان و بزه‌کاران است و وجود آن در درون شهر، برای مردم اطراف آن ایجاد مشکل می‌کند؟

 

📝 شاید به این مسائل فکر نکرده‌اید و علت آن هم بی‌اهمیت دانستن آن بوده است، اما می‌خواهم به بحث کوتاهی در مورد آن داشته باشم.

 

👈🏻ما در مرحله تمدن سازی اسلامی مرحله مرحله باید از صورت نفی نمودن به صورت ایجابی و طرح ریزی اندیشه اسلامی و ارائه مدل مبتنی بر اندیشه اسلامی باشیم. 

یکی از مسائل مهم در بحث تمدن، معماری می‌باشد که اتفاقا از اولین بروزات تمدنی نیز معماری شهری می‌باشد. 

در ساخت شهری ما نه تنها به سمت معماری اسلامی حرکت نمی‌کنیم لااقل حتی درست و حسابی به سمت غرب هم نمی‌رویم. چرا که در معماری غرب هم نکات بسیار جالبی می‌باشد و می‌توان گفت فقط نکات منفی معماری غربی را جذب کرده‌ایم و با خلاقیت خارق العاده‌ای به آن نکات منفی افزوده‌ایم.😱

 

👈🏻وقتی به پیش‌فرض اساسی اندیشه اسلامی نگاه می‌کنیم، نگاه غیر استقلالی به دنیا و توجه به آن برای ساخت آخرت پیش‌فرض اصلی است و وقتی به اندیشه غیر دینی یا به اصطلاح عام آن غربی نگاه می‌کنیم پیش فرض اصلی آن نگاه استقلابی به دنیا است.

 

📝 وقتی به آیات و روایات مراجعه می‌کنیم، دائما یادآخرت و مرگ و گذر از مرحله دنیا را به چشم ما می‌آورد و به دنبال بهانه است تا متذکر وجود مراحل مرگ و آخرت شود.


👈🏻از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: یاد مرگ شهوات و تمایلات نفسانى را از قلب آدمى نابود کرده، و ریشه‌‏هاى غفلت را از دل کنده، و قلب را به وعده‏‌هاى الهى تقویت نموده، و طبیعت و فطرت انسانى را لطیف و نرم کرده، و نشانه‌‏هاى هوى و هوس را مى‌‏شکند، و آتش حرص و طمع را خاموش کرده، و دنیا و زندگى دنیوى را در نظر انسان کوچک و خوار مى‏‌کند. و این‏  معنى است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در نظر گرفته است، و مى‌‏فرماید: تفکر یک ساعت بهتر است از یک سال عبادت کردن.۱

👈🏻خداوند در آیه «26 سوره مبارکه صاد» وقتی بحث خلیفه نمودن داود نبی را مطرح می‌کند و قرار می‌شود داود به اجرای احکام دین خدا مشغول شود به او می‌گوید: حواست باشد که در میان مردم قوانین حق را به پاداری و از هوا و هوس پیروی نکن که از راه خدا منحرف می‌شوی، بعد به علت اینکه کسانی به دنبال پیروی هوا و حوس می‌روند و سپس و از راه خدا منحرف می‌شوند اشاره می‌کند که علت آن فراموش کردن روز حساب بود. 

« یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» 

نتیجه چه می‌شود اینکه یکی از مهم‌ترین امور برای حاکم دینی در برپایی حق و دین خدا در بین مردم، مبارزه با عوامل هوا و هوس که از مهم‌ترین آنها تذکر آخرت است می‌باشد.

 

📝 در ذکر اینکه چقدر در روایات سفارش شده است که به قبرستان و تشیع جنازه بروید و... و فلسفه آن خیلی حرف زده شده است بحثی نیست، اما به این نکته توجه نشده است که هر روز قبرستان‌ها را دارند از شهرها دور و دورتر و برای بسیاری خارج از دسترس‌ می‌کنند به گونه‌ای که برخی هنگام مرگ اطرافیان تازه مجبور شوند آدرس آن را سوال کنند. و بدبختی اینجاست که زیربناهایی از این دست به راحتی قابل تغییر و اصلاح نیست.😡

 

📝اصلا چه حکمتی است که همه شهرها فقط یک قبرستان بزرگ باید داشته باشد که خود بشود شهری و نشود آن را درست کنترل کرد، چه اشکال دارد هر شهر با همه ملاحظاتی که مسئولین می‌گویند 10 یا 20 قبرستان‌ اصلی داشته باشیم؟ 

چرا ما که در اندیشه خود پشت به دنیا و رو به آخرت در حرکتیم، باید همچون کسانی باشیم که همه‌چیزشان دنیایشان است و سعی دارند دائما مرگ را به فراموشی بسپارند و پشت به آخرت کرده و رو به دنیا حرکت می‌کنند، کسانی که دائما به هر طریق به دنبال فرار از مرگ و یاد آن هستند.

 ...................

ارجاع: 

1. منسوب به جعفربن محمد علیه السلام، امام ششم علیه السلام، مصباح الشریعة، اعلمى - بیروت، چاپ: اول، 1400ق. ص: 171.

 


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝 دوستی اشکال کرد که ولایت فقیه پس از ظهور حضرت چه می‌شود و آخوندها دیگر چه کاری دارند که انجام بدهند؟

📝 گفتم: بعد از ظهور کار فقها بیشتر می‌شود و ولایت آنها گسترده‌تر.

📝 تعجب کرد و گفت: وقتی امام معصوم(ع) می‌تواند با مردم مستقیم صحبت کند و مردم به او دسترسی دارند دیگر چه نیازی به فقها است؟

📝 گفتم: ما یک غیبت از انظار داریم و یک غیبت مکانی، امام زمان امروزه از انظار ما غائب هستند و ما به ایشان به صورت مستقیم دسترسی نداریم و بعد از ظهور حضرت این غیبت برطرف می‌گردد ولی غیبت مکانی همچنان باقی است و برای ایفای شئون مختلف حضرت در نقاط مختلف نیاز به نمایندگانی از طرف حضرت می‌باشد نمایندگانی که از حیث علم و عدالت و تقوا قابلیت ایفای نقش حضرت و نمایندگی ایشان را داشته باشند.

مثلا بعد از ظهور همه مردم که نمی‌توانند مشکلات پیش‌آمده در منطقه خود و سوالات شخصی خود را مستقیما به حضرت ارجاع دهند، بلکه حضرت بعد از ظهور نیز نمایندگانی در مناطق مختلف خواهند داشت که بر مبنای مبانی ارائه شده توسط ایشان و ائمه (علیهم اسلام) مردم مناطق مختلف را راه‌بری کنند، اگر بخواهیم مثال بزنیم مثل همین الان که با وجود همه امکانات مقلدین مراجع به خود مرجع دسترسی ندارند بلکه با نمایندگان ایشان در ارتباط هستند. این مساله در زمان‌ حضور سایر ائمه هم بود مثلا شیعان از ری هجرت کرده و نزد امام معصوم می‌رسیدند تا سؤالات خود را مطرح کنند ولی امام به آنها جواب نمی‌دادند بلکه می‌گفتند نزد فلان شخص در ری بروید سوال‌هایتان را از وی بپرسید.

ولایت فقیه چه قبل از غیبت و چه زمان غیبت و چه بعد از آن هیچ فرقی نخواهد داشت.

..........................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خوبانی که یاران امام زمان نیستند

شاید ما گمان کرده‌ایم پاسخ این پرسش که: آیا ما از جمله یاران امام زمان هستیم یا خیر؟ مثل بسیاری از امور دیگر پس از ظهور حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) مشخص می‌گردد؟ شاید ما گمان کرده‌ایم برای اینکه از جمله یاران امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)  باشیم کافی است آدم‌های به اصطلاح خوبی باشیم و بس.

نماز بخوانیم، روزه بگیریم، راست بگوییم و در مجموع واجبات مرسوم را انجام دهیم و گناه هم نکنیم و اگر چنین کردیم آن زمان است که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)  ظهور کرده و دولت حق را تشکیل می‌دهند!

اما باید گفت، باتوجه به آنچه که ائمه اطهار (علیهم السلام) و قرآن می‌گویند: با این تفکر اگر سال‌های سال نیز بگذرد فرجی حاصل نخواهد شد؟ و ماباید همچنان فقط ندبه کنیم واشک بریزیم و به انتظار منجی بنشینیم.

آنچه در روایات و قرآن در باب حصول فرج وارد شده است حاکی از آن است که فرج الهی پس از تقابل یاران جبهه حق و باطل و سربلندی مؤمنان از امتحانات و ابتلائات سخت الهی محقق می‌گردد امتحاناتی که یاران واقعی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در آن امتحانات، خالص و غربال شده و حجت را بر خداوند برای حصول فرج الهی تمام می‌کنند. در این مختصر به قدر وسع خود سعی می‌کنم برخی از شواهد قرآنی و روای خود را برای این مدعی بیاوریم.

 

بَابُ التَّمْحِیصِ و الِامْتِحَان‏

درکتاب شریف کافی از کتب اربعه و شاید معتبرترین کتاب روایی شیعه، بابی از روایات به نام " بَابُ التَّمْحِیصِ و الِامْتِحَان‏" نام گذاری شده است.۱ منظور از این نام، روایاتی است که موضوع اصلی آنها "خالص سازی و امتحان" می‌باشد. آنچه جالب توجه است اینکه روایاتی که در این باب جمع آوری شده است غالباً مروبوط به مقوله ظهور قائم اهل بیت و تشکیل دولت حق می‌باشد. به طور مثال در یکی از این روایات فردی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به نام "ابْنِ أَبِی یَعْفُور" می‌گوید:

شنیدم امام صادق(علیه السلام)  می‌فرمود: واى بر سرکشان عرب از امرى که نزدیک است، (مراد زمان ظهور امام قائم (علیه السلام)می‌باشد). عرض کردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندک، عرض کردم بخدا کسانى که از ایشان از این امر سخن می‌گویند، بسیارند، فرمود: مردم، باید خالص سازی شوند، جدا گردند و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.۲

در یکی دیگر از این روایات، شخصی از اصحاب امام صادق به نام "منصور صیقل" می‌گوید:

من و حارث بن مغیره با جماعتى از اصحابمان (شیعیان) خدمت امام صادق(علیه السلام)  نشسته بودیم و از ظهور دولت حق سخن می‌گفتیم، آن حضرت که سخن ما را می‌شنید، فرمود: چه فکری کرده‌اید شما؟ هیهات، محال است، محال است، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید و منتظر آن نشسته‌اید واقع نمی‌گردد، تا وقتی که غربال شوید، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نمی‌گردد، تا خالص شوید، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود تا جدا شوید. لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود، جز بعد از نومیدى، لا والله، آنچه بسویش چشم می‌کشید واقع نشود، تا شقاوت بشقى برسد و سعادت بسعید.۳

أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ

احادیث با مضمون مشابه حدیث منصور صیقل از امام صادق(علیه السلام) به کرات در روایات مشاهده می‌شود. شیخ طوسی در کتاب "الغیبة" از "خالد عاقولى" از امام صادق(علیه السلام) در روایتی با مضومون مشابه این روایت، نقل می‌کند. در این روایت امام صادق(علیه السلام) یاران خود را به علت انتظار فرج و وارد نشدن در صحنه مشکلات و سختی‌ها مؤاخذه می‌کنند و می‌گویند:

چرا چشم به آن دوخته‏اید و براى چه شتاب مى‏کنید؟ مگر تأمین ندارید؟ آیا این طور نیست که مردى از شما از خانه بیرون می‌رود و پس از انجام کارش دوباره به خانه برمی‌گردد، بدون اینکه خطرى به او رسیده باشد؟ اگر آنها که پیش از شما بودند مانند شما (در رفاه بودند و امنیت داشتند) هر مردى از آنها را می‌گرفتند و دست و پاى او را قطع می‌کردند، سپس بر تنه‏هاى نخل بدار می‌زدند و با اره به دو نیم مى‏کردند و او این بلاها را براى اصلاح نفس خود و کفاره گناهش بر خویشتن هموار می‌نمود. آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى‏ یَقُولَ‏ الرَّسُولُ‏ وَ الَّذِینَ‏ آمَنُوا مَعَهُ‏ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»۴

یعنى آیا گمان کرده‏اید که شما نیز داخل بهشت می‌شوید، و حال آنکه آنچه برای گذشتگان شما رخ داد برای شما رخ نداده است و به سختی نیافتاده‌اید، آنان به سختی‌ها افتادند و آنقدر فشارها بر آنها افزایش یافت که به تزلزل افتادند به نفس نفس افتادند و آستانه تحمل آنان تمام شد و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و آنان که با او در سختی و مشکلات بودند گفتند: خدایا پس نصرت تو چه شد؟ ما آنچه در توان خود داشتیم به کار گرفتیم و حال هنگامه نصرت توست. اینجا است که نصرت خداوند محقق می‌گردد و ندا می‌آید "أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ" اینجاست که وقت رسیدن نصرت خداوند است.

نصرت خداوند پس از به صحنه آوردن همه توان و نیرو و غرق شدن در سختی‌ها و مشکلات و نا امید شدن از اسباب‌های دنیوی است، همانطور که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: " لَا وَاللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ".

آنان که رفاه طلبی را سر لوحه خود قرار داده و حاضر به هزینه دادن برای جبهه حق نیستند و خود را برای نثار آخرین قطره خون خود آماده نکرده‌اند، مصداق همان یاران امام صادق(علیه السلام) هستند که شایسته توبیخ امام زمان خود می‌باشند.

"سید علی ابن عبدالکریم نیلی" از شاگردان فخر المحققین و شهید اول در کتاب "منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة (علیه السلام)" روایت دیگری به نقل از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که در آن آمده است:

برای چه برای خروج قائم اهل بیت شتاب می‌کنید؟ به خدا قسم لباس او نیست جز لباس خشنی و غذای او جز نان جو نامطبوع نخواهد بود و به جز شمشیر در کار نباشد و در سایه شمشیر مرگ است. هرآن وضعی که شما در آن به سر می‌برید از قِبَل خودتان است. [اگر در این وضعیت و با این تفکر شما قائم اهل بیت خروج کند] گرفته می‌شود و دست و پای او قطع می‌گردد و به صلیب می‌رود. [ سپس حضرت اینجا این آیه را می‌خوانند که]: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»۵

در حدیث دیگری که "شیخ کلینی" از امام صادق(علیه السلام) در کتاب شریف "کافی" و به نقل از یکی از اصحاب امام صادق (علی السلام) به نام "الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ" نقل می‌کنند آمده است:

روزى به امام صادق عرض کردم فدایت شوم بیاد فلانیها و نعمتهائى که از آن‏ها برخوردارند افتادم و پیش خود گفتم اگر این حکومت بدست شما بود ما نیز بنوائى می‌رسیدیم. فرمود: هرگز اى معلى، به خدا قسم، اگر چنین مى‏بود جز آنکه شبها بکار سیاست و روزها بکار مردم بپردازم و جامه درشت بافت و خوراکى نامطبوع داشته باشیم نبود و بهمین جهت بدست ما نرسید آیا بجز این مورد موردى را دیده‏اى که خداوند ستمى را به نعمت تبدیل کند؟۶

این روایات جملگی بر این دلالت دارند که ظهور قائم اهل بیت جز از مسیر سختی‌ها، مشکلات، صبر و دل کندن از راحتی‌ها پدید نخواهد آمد و آنان که سعی در جمع راحت طلبی و عافیت خواهی با مقوله ظهرو قائم اهلی بیت هستند جز آب در هاون نمی‌کوبند.

..........................................................

ارجاعات:


[1] کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2 ؛ ص245

[2] سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ‏». قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، کَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ؟ قَالَ: «نَفَرٌ یَسِیرٌ». قُلْتُ: و اللَّهِ، إِنَّ مَنْ یَصِفُ هذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَکَثِیرٌ، قَالَ: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا، و یُمَیَّزُوا، و یُغَرْبَلُوا، و یُسْتَخْرَجَ فِی‏ الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیرٌ». کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429 ج‏2 ؛ ص247

[3] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ و عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ‏، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: کُنْتُ أَنَا و الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ و جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا جُلُوساً و أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَسْمَعُ کَلَامَنَا، فَقَالَ لَنَا: «فِی أَیِّ شَیْ‏ءٍ أَنْتُمْ؟ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ‏؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ تُغَرْبَلُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ تُمَحَّصُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ‏ حَتّى‏ تُمَیَّزُوا؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ؛ لَاوَ اللَّهِ، لَایَکُونُ‏ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتّى‏ یَشْقى‏ مَنْ یَشْقى‏، و یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ». کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2 ؛ ص249

[4] الْفَضْلُ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَالِدٍ الْعَاقُولِیِ‏ فِی حَدِیثٍ لَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:‏ فَمَا تَمُدُّونَ عَعْیُنَکُمْ فَمَا تَسْتَعْجِلُونَ أَ لَسْتُمْ آمِنِینَ أَ لَیْسَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ فَیَقْضِی حَوَائِجَهُ ثُمَّ یَرْجِعُ لَمْ یُخْتَطَفْ إِنْ کَانَ مَنْ قَبْلَکُمْ [مَنْ هُوَ]عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ لَیُؤْخَذُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فَتُقْطَعُ یَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ وَ یُصْلَبُ عَلَى جُذُوعِ النَّخْلِ وَ یُنْشَرُ بِالْمِنْشَارِ ثُمَّ لَا یَعْدُو ذَنْبَ نَفْسِهِ‏ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ‏(214 بقره).  طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق. ص: 458

متاسفانه ممکن است برخی از راحت طلبان این چنین روایاتی را برخلاف شاهد قرآنی که حضرت برای سخن خود در توبیخ یارانشان آورده‌اند با عدم ذکر آیه قرآن و صرفا ذکر ابتدای روایت دال بر توجیه حضرت در مقابل یارانشان برای عدم قیام و غرق شدن در سختی‌ها بگیرند.

به عنوان یکی دیگر از شواهد امام صادق در رواتی با مضمون مشابه روایت مذکور می‌گویند: وَ کَانَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی‏ تَمُدُّونَ‏ إِلَیْهِ‏ أَعْنَاقَکُمْ‏ حَتَّى تُمَیَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ، ثُمَّ یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ عَشْرَةٍ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا نَزْرٌ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ‏.(142 آل عمران) حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق. ص369

[5] وَ قَالَ ع‏: مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ فَوَ اللَّهِ مَا لِبَاسُهُ‏ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الشَّعِیرُ الْجَشِبُ‏ وَ مَا هُوَ إِلَّا السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ لَقَدْ کَانَ مَنْ قِبَلَکُمْ مِمَّنْ هُوَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ یُؤْخَذُ فَیَقْطَعُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ یُصْلَبُ‏ «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»

بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، 1جلد، مطبعة الخیام - قم، چاپ: اول، 1360 ش. ص32

این حدیث در کتاب خراج الجرائح قطب الدین راوندى عالم قرن ششم و شاگرد صاحب مجمع البیان‏ نیز عینا آمده است و از ابتدای این حدیث تا عبارت " تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ " عینا در کتاب‌های الغیبة طوسی الغیبة نعمانی بحار و سایر منابع نیز ذکر شده است.

[6] عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْماً: جُعِلْتُ فِدَاکَ، ذَکَرْتُ آلَ فُلَانٍ و مَا هُمْ فِیهِ مِنَ النَّعِیمِ، فَقُلْتُ: لَوْ کَانَ هذَا إِلَیْکُمْ لَعِشْنَا مَعَکُمْ. فَقَالَ: «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ‏ یَا مُعَلّى‏، أَمَا و اللَّهِ أَنْ لَوْ کَانَ ذَاکَ‏، مَا کَانَ‏ إِلَّا سِیَاسَةَ اللَّیْلِ‏، و سِیَاحَةَ النَّهَارِ، و لُبْسَ الْخَشِنِ، و أَکْلَ الْجَشِبِ‏، فَزُوِیَ‏ ذلِکَ عَنَّا، فَهَلْ رَأَیْتَ ظُلَامَةً قَطُّ صَیَّرَهَا اللَّهُ نِعْمَةً إِلَّا هذِهِ؟».  کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429. ج‏2، صص: 356- 357

.....................................................

منابع: 

1.      کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق‏1429.

2.     کلینى، محمد بن یعقوب - مصطفوى، سید جواد، أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، 4جلد، کتاب فروشى علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.

3.     طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامیة - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق

4.     مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - دوانى، على، مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: بیست و هشتم، 1378 ش.

5.     حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

6.     بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، 1جلد، مطبعة الخیام - قم، چاپ: اول، 1360 ش

7.     ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم - فهرى زنجانى، احمد، الغیبة( للنعمانی) / ترجمه فهرى، 1جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1362 ش.

8.     آیت الله صدر،‌سید محمد، رسالت اسلامی در عصر غیبت ترجمه انتشارات بدر، بهار 1360


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مدت‌ها است در میهمانی‌ها و هرجا می‌روم با این سوال مواجه می‌شوم: « انقلاب کردیم چه شد؟ این همه فساد و بی‌عدالتی نتیجه آن شد»

واقعا این سؤال بنده هم بود و اگر برای آن جوابی نداشتم عمر خود را هزینه نمی‌کردم و من هم مثل خیلی‌ها خودم را به بی‌خیالی می‌زدم و می‌گفتم: دیگر درست نمی‌شود دیگر باید بی‌خیال شد، اگر امام زمان خودش بیاید و درستش کند! کاری از دست ما که برنمی‌آید و...

 

من این حرف‌ها را نمی‌زنم پاسخ‌های خودم را دارم. 

پاسخ‌هایی که بر مبنای آن برنامه زندگی خودم را تنظیم می‌کنم.

در مرتبه اول بنده حجم فساد و بی‌عدالتی را در کنار حجم بزرگ فعالیت‌ها و اقدامات می‌بینم و نقاط مثبت را هم می‌بینم و مثل خیلی‌ها همه چیز را سیاه نمی‌بینم.

اما در مرتبه دوم نسبت به فسادها و مشکلاتی که داریم، آیا با وجود این فسادها نباید نا امید شد و انقلاب را شکست‌ خورده دید؟


از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایتی نقل شده است که حاکی از یک اصل عقلایی است و آن اینکه: «مَا لَا یُدْرَکُ کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه‏۱ یعنی اگر نمی‌توانی کاری را کامل و تام انجام دهی ولی کلاً آن را کنار نگذار، تلاش خود را بکن؛ هرچقدر از آن را که می‌توانی انجام بده.

این حدیث اگر چه در کتب معروف روایی نیست اما چون گزارش از یک اصل عقلایی است به صورت یک اصطلاح رایج در حوزه‌های علمیه تبدیل شده است. مثلا می‌گویند این کتاب را می‌نویسم اگرچه همه مطلب را نمی‌توانم انعکاس بدهم اما از باب «ما لایدرک کله لایترک کله» آن را می‌نویسم. 

حتی گاهی فقها در استدلال‌های فقهی مثل یک روایت قطعی به این مطلب استناد می‌کنند چون یک اصلی عقلائی است.

چنین مضمونی را حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی مبنا قرار می‌دهند که ما اگر نمی‌توانیم حکومت اسلامی تام و تمام را برپا کنیم اما آنقدر را که می‌توانیم باید انجام دهیم و آن مقدار را بی‌خیال نمی‌شویم چون مقابل همان مقدار که وسع ما می‌رسد تکلیف داریم. هرچقدر از احکام: جهاد، قضا، امربه معروف و نهی از منکر و... را می‌توانیم انجام دهیم مکلف به انجام دادن آن هستیم.


تعبیر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» که چندین بار در قرآن آمده است، بیانگر همین مطلب می‌باشد که: خدا آنقدر که بیش از توان شما باشد از شما انتظار ندارد اما آنچیزی که وسع و توان شما است را از شما انتظار دارد.


اینکه ما به اندازه وسع خود تکلیف داریم و باید تلاش کنیم اصل اول می‌باشد و به طور مثال ما در نپذیرفتن ولایت طاغوت، در اجرای عدالت و... هرچقدر می‌توانیم آن را انجام می‌دهیم و تلاش می‌کنیم وُسع خود را نیز افزایش دهیم.

 اگر امروز مثلا در قوه قضائیه عدالت مورد انتظار وجود ندارد ما هم طلبکاریم اما نا امید هم نمی‌شویم چون وسع خود را داریم انجام می‌دهیم و غرض هم ادای تکلیف الهی است و نه بیشتر، البته تلاش می‌کنیم وسع خود را در اجرای عدالت افزایش دهیم.

برخی فقط نق می‌زنند چرا عدالت نیست اما در عمل برای اجرای عدالت هیچ‌کاری نمی‌کنند ما در کنار مطالبه عدالت، خودمان هم تلاش می‌کنیم عدالت را در مرحله اجرا هم برپا کنیم. 

به طور مثال رهبری در دیدارهای متعددی که با طلاب داشته‌اند کمبود قاضی را متذکر شده و از آنها برای حضور در قوه قضائیه مطالبه کرده‌اند، ما باید بپذیریم تا وقتی قاضی صالح زیاد نباشد تا وقتی مسئولین روشن فکر و با همت بالا در قوه قضائیه نباشند هرچقدر هم شما نق بزنید هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

ما باید تلاش خود را در حد توان انجام بدهیم و این امتحان الهی ما است و تا وقتی که ما تمام تلاش خود را نکنیم و امتحان خود را پس ندهیم نه به سمت ظهور حضرت حجت می‌رویم و نه بی‌عدالتی برطرف می‌شود. 

در روایات بابی داریم به نام "تمحیص و الامتحان" که می‌گوید تا زمانی که مؤمنین تمام تلاش خود را انجام ندهند و امتحان نشوند ظهور حضرت حجت محقق نمی‌شود. به طور مثال در یکی از این روایات از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌شود: 

«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى‏ تُمَیَّزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى‏ تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى‏ مَنْ یَشْقَى‏ وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ.» امام چند بار قسم جلاله می‌خورند که ظهور حضرت حجت محقق نخواهد شد جز اینکه به مرحله نا امیدی برسیم که اشاره به یکی از سنن الهی دارد آن نا امیدی که بعد از جدا شدن  و تمییز حق و باطل از یکدیگر است، آن جدا شدنی که بعد از آزمایش و ابتلا مؤمنین است و به واسطه آن شقاوتمندان به اوج شقاوت خود رسیده باشند و مؤمنین نیز به واسطه آن امتحانات و تلاش‌هایشان به اوج سعادت خود دست رسیده باشند.

 


منبع حدیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

۱. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 4جلد، دار سید الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول، ۱۴۰۵ ق، ج‏ ۴ ؛ ص: ۵۸.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

قبل از هر صحبتی و ذکر بشارت‌های مختلف، به این مسأله توجه می‌دهم که یک سنت قطعی خداوند «بداء» است و اتفاقا در مورد ظهور حضرت حجت حداقل دو مرتبه در طول تاریخ در دوران امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) مسأله ظهور قائم اهل بیت با وجود وعده‌های قبلی به تعویق افتاد و علت آن نیز صرفا عملکرد شیعیان و رعایت نکردن تقیه و حفظ اسرار و نصرت اهل‌بیت در آن بستر زمانی بود. به طور مثال در این زمینه پیشنهاد می‌کنم کتاب "پیشوای صادق" نوشته حضرت آقا صفحات ۵۳-۵۷ (دریافت) و یا کتاب انسان ۲۵۰ ساله حضرت آقا صفحات ۱۲۴-۱۲۵ (دریافت) را مطالعه بفرمایید.

 

خاطره آیت‌الله ناصری از دیدار امام و آیت‌الله قاضی

در ۱۳ خرداد امسال (۱۳۹۷) یکی از بشارت‌های قریب بودن، فرج حضرت حجت توسط آیت‌الله ناصری اصفهانی داده شد. 

ایشان در صحبتی در شبکه قرآن به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی خاطره‌ای از آیت‌الله قوچانی نقل فرمودند که در این خاطره، آقای قوچانی وصی آیت‌الله قاضی در مورد دیدار حضرت امام با آیت‌الله قاضی و پیش‌بینی آیت‌الله قاضی در مورد قیام و پیروزی حضرت امام و ظهور حضرت حجت در زمان نائب آقای خمینی، مطالبی برای ایشان نقل می‌کنند.

 فیلم صحبت‌های مذکور

دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 50 ثانیه

شیخ عباس قوچانی وصی آیت‌الله قاضی در سال ۱۳۱۳ش به نجف اشرف سفر می‌کنند و بعد از چندسال ملازم آیت‌الله قاضی می‌شوند و مدت ۱۴ سال خدمت ایشان بوده‌اند.

حضرت امام در زمان حیات آیت‌الله قاضی و قبل از تبعید به نجف در سال ۱۳۴۳ش ۲ بار به عراق سفر می‌کنند، اولین بار در ۱۳۱۲ش و دومین بار در ۱۳۲۳ش برای سفر حج. با توجه به تاریخ سفر آقای قوچانی و اینکه در خاطره ایشان نقل شده است که حضرت امام در آن دوره استاد و از فضلای حوزه قم بوده‌اند خاطره دیدار حضرت امام مربوط به سال ۱۳۲۳ش می‌باشد.

شرح دیدار حضرت امام با آیت‌الله قاضی در مجموع با دو نقل روایت شده است.

یکی نقل آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی که فیلم آن در بالا موجود است و دیگری نقل سید احمد نجفی، داماد حاج شیخ عباس قوچانی، به نقل از: شیخ عباس قوچانی که خلاصه آن به شرح زیر است:

روزی معین شد و حضرت امام تشریف آوردند، ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم، ایشان وارد شدند و به آقای قاضی سلام کردند.

روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می‌شد، جلوی او هر کس که بود بلند می‌شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می‌کردند که بنشینند ولی وقتی حاج‌آقاروح‌الله وارد شدند آقای قاضی جلوی ایشان بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند. حضرت امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.

دوست‌داران امام که در آن جلسه حاضر بودند، ناراحت شدند که چرا آیت‌الله آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل حوزۀ قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف ایشان به آقای قاضی بودند، هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد.

حضرت امام هم در تمام این مدت سرش پایین بود و به دستش نگاه می‌کرد. آیت‌الله قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودندبعد از این مدت ناگهان آیت‌الله قاضی رو کردند به من و فرمودند: آقای حاج شیخ عباس آن کتاب را بیاور.

من به تمام کتاب‌های ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتاب‌ها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم.

تا ایشان گفتند: آن کتاب را بیاور، من دستم بی‌اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم، حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا، همانطور بی‌اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند: آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه‌ای را باز کنم؟ فرمودند: هر کجایش که باشد. 

من هم همین طوری کتاب را باز کردم، دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم، حتی جلد آن را هم ندیده بودم، کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت.

گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمودند: باشد بخوان. مضمون آن حکایت این بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می‌کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیۀ خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد، عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد، به نتیجه‌ای نرسید، لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می‌برد، آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شود و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمام آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینۀ فاضله‌ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة‌ الله به آن راه نخواهد یافت.

مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست. فرمودند: کفایت می‌کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش. گذاشتم. همۀ ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی آقاروح‌الله بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج‌آقا روح‌الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند، فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با آقاروح‌الله خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که ایشان را همراهی می‌کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند، چون  برخورد سرد آقای قاضی با آقاروح‌الله برای آنها خیلی سنگین بود به ایشان عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ ایشان بی‌آنکه کوچکترین اظهار گله‌ای حتی با اشاره دست یا چشم بکند، سه بار فرمود: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم.

بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم... بعد از این ماجرا هر کس از فضلا و طلاب از آقاروح‌الله در مورد آقای قاضی می پرسیدند: ایشان بسیار از ایشان تجلیل می‌کرد و می‌فرمودند: کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.

این خاطره در منابع زیر ذکر شده است:

برداشت‌هایی از سیرۀ امام خمینی، غلامعلی رجائی، ، جلد سوم حالات معنوی، چ اول، خرداد ۱۳۷۸، ص: ۱۴۶-۱۴۸.

پابه پای آفتاب، ج ۶، ویرایش دوم تابستان ۸۴، صص: ۸۳-۸۵.

مجله نامۀ کنگرۀ بزرگداشت فقیه متأله آیت‌الله سید علی قاضی طباطبائی ش ۲ مهرماه ۱۳۹۱ش

همچنین: حجت‌الاسلام محمود هاتف قوچانی فرزند آقای قوچانی نیز در مصاحبه با خبرگزاری فارس این ماجرا را تأیید می‌کنند.

 

با توجه دو نقل مذکور اصل اینکه آیت‌الله قاضی پیش‌بینی‌هایی درمورد حضرت امام داشته‌اند، قطعی است و با توجه به اختلاف موجود در نقل نیز شاید بتوان این دو نقل را مربوط به دو دیدار مجزا دانست که باتوجه به سفر حضرت امام در سال ۱۳۲۳ش برای زیارت خانه خدا این دیدارها را می‌توان مربوط به سفر رفت و برگشت حضرت امام به مکه دانست. چون ایشان یک بار قبل از زیارت خانه خدا و در مسیر رفت به عراق می‌روند و یک بار هم در مسیر برگشت. چرا که در آن دوره زیارت سفر مکه از مسیر عراق-لبنان و سپس با کشتی به عربستان بوده است. البته دقت شود که این خاطره فقط مربوط به سفر حج حضرت امام است چون قبل از آن ایشان فقط یک سفر به عراق داشته‌اند که در زمانی بوده است که آقای قوچانی هنوز حتی به عراق هجرت نکرده بوده‌اند چه برسد به اینکه بخواهند ناقل این خاطره باشند.

 

 خاطره آیت‌الله ناصری از آیت‌الله بهجت

آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی در کلیپی که چندین سال است از ایشان منتشر شده است، به نقل از آیت‌الله بهجت بشارت ظهور حضرت حجت را از یکی از دوستان آیت‌الله بهجت برای افراد بسیار پیر داده‌اند که آنها هم زمان ظهور را درک خواهند کرد.

دریافت

صوت مربوط آیت‌الله ناصری

در فیلم زیر برخی از طلاب خدمت آیت‌الله بهجت می‌رسند و از ایشان می‌پرسند: آیا این مطلب که به شما استناد داده‌اند که فرموده‌اید پیرمردها هم ظهور را درک خواهند کرد، درست است یا خیر؟ و ایشان می‌فرمایند: «ما نگفتیم برود به مردم بگوید» و تلویحا آن را تایید می‌کنند.

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 3 ثانیه

 

خاطره جواد منصوری از اولین فرمانده ‌های سپاه از پشبینی حضرت امام خمینی (ره) در مورد اتصال انقلاب به ظهور حضرت حجت(عج)

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 25 ثانیه

 

سخنان رهبری

از دیگر بشارت‌های مربوط به نزدیک شدن به زمان ظهور سخنان قطعی حضرت آقا به جوانان مبنی بر اینکه شما دوران سربلندی و افتخار این کشور را خواهید دید و یا سخن ایشان مبنی بر باقی نبودن اسرائیل در ۲۵ سال آینده و نماز خواندن در قدس و همچنین صحبت ایشان مبنی بر اینکه «امروز همه‌‏ى دنیاى اسلام باید قضیه‏‌ى فلسطین را قضیه‌‏ى خود بداند؛ این، کلید رمزآلودى‏ است که درهاى فرج را به روى امت اسلامى مى‏‌گشاید» همه بشارت‌هایی برای حصول فرج در آینده نزدیک است.

 

فیلم صحبت رهبری در مورد وجود نداشتن اسرائیل در ۲۵ سال آینده
دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 37 ثانیه

کلیپ صحبت‌های رهبری و وعده قطعی موفقیت‌های کشور توسط جوانان و نابودی اسرائیل
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه

 

برخی روایات مؤید قیام از مشرق و نبرد در شام و بیت‌المقدس به عنوان مقدمه سازی ظهور حضرت حجت(عج)

روایاتی مؤید قیام در مشرق و نبرد در بیت‌المقدس و شام به عنوان مقدمه سازی برای ظهور حضرت حجت توسط مردمی که دشمنان، حق آنان را به آنها نمی‌دهند و به اصطلاح امروزی آنها را تحریم می‌کنند؛ خود یکی از بشارت‌ها برای اتصال انقلاب اسلامی به قیام حضرت حجت است.

این روایات در کتب اهل سنت و شیعه ذکر شده است.

به طور مثال در کتب اهل سنت از رسول اکرم (ص) روایت شده است: «یخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیوَطِّئونَ لِلمَهدی سُلطانَه»

مردمی از شرق قیام میکنند و زمینه را برای حرکت جهانی مهدی فراهم می‌سازند.

منابع: سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۸، ب ۳۴، ح ۴۰۸۸؛ کنز العمال، ح ۳۸۶۵۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۴.

 

روایات با این مضمون در کتب شیعه نیز زیاد است به طور مثال سید ابن طاوس عالم جلیل‌القدر شیعی نیز در کتاب "ملاحم والفتن" نقل می‌کند

تخرج رایة سوداء لبنی‏ العباس، ثم تخرج من خراسان اخرى سوداء، قلانسهم سود، و ثیابهم بیض، على مقدّمتهم رجل یقال له: شعیب بن صالح، أو: صالح بن شعیب من تمیم، یهزمون أصحاب السفیانی حتى ینزل بیت المقدس، یوطّئ للمهدی‏ سلطانه‏، و یمدّ إلیه ثلاثمائة من الشام یکون بین خروجه و بین أن یسلّم الأمر للمهدی اثنان و سبعون شهرا.

پرچم‌هایی سیاه مربوط به بنی العباس خروج می‌کند، بعد از آن از خراسان پرچم‌های سیاه دیگری که کلاه‌هایشان سیاه و لباس‌هایشان سفید است خروج می‌کند، پیشاپیش آنها مردی به نام شعیب‌ بن صالح یا صالح بن شعیب از قبیله تمیم است. لشکر سفیانی را شکست می‌دهند تا اینکه به بیت‌المقدس می‌رسند، آنها مقدمات حکومت مهدی را فراهم می‌کنند و۳۰۰  (احتمالا لشکر)  به سوی او می‌آید و بین خروج او و تسلیم امر به حضرت مهدی ۷۲ ماه طول می‌کشد.

 منبع: ابن طاووس، على بن موسى، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، 1جلد، مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) - قم، چاپ: اول، ۱۴۱۶ ق، ص117 – ۱۱۸.

 

در ادامه همین احادیث در روایت دیگری برخی مضامین بالا با تعبیر « یکون مقدّمة للمهدی» آمده است و در روایت دیگری به نقل از رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله) آمده است:

قال: «إنّا أهل بیت اختار اللّه لنا الآخرة على الدنیا، و إنّ أهل بیتی هؤلاء سیلقون بعدی بلاء و تطریدا و تشریدا حتى یأتی قوم من هاهنا من نحو المشرق، أصحاب رایات سود، یسألون الحقّ فلا یعطونه مرّتین أو ثلاثا، فیقاتلون فینصرون، فیعطون ما سألوا، فلا یقبلونها حتى یدفعوها إلى رجل من أهل بیتی، فیملأها عدلا کما ملئوها ظلما، فمن أدرک ذلک منکم فلیأتهم و لو حبوا على الثلج فإنّه المهدی».

حضرت رسول فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که خداوند دنیا و آخرت را برای ما خواسته است. و اهل بیت من بعد از من دچار بلا می‌شوند تنها و آواره می‌شوند تا اینکه قومی از طرف مشرق می‌آیند، پرچم‌هایشان سیاه است، حق را دوبار یا سه بار مطالبه می‌کنند اما به آنها داده نمی‌شود. پس می‌جنگند و نصرت می‌یابند و به آنچه می‌خواهند به آنها می‌دهند اما دیگر آنها نمی‌پذیرند تا اینکه آن را به دست مردی از اهل بیت من می‌سپارند. و او زمین را همانطور که پر از ظلم و جور شده است پر از عدل می‌کند. هرکس از شما آنها را درک کرد به آنها بپیوندد ولو با راه رفتن روی دست روی برف باشد.

منبع: همان، ص: ۱۱۸.

 

در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است:

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع‏ قَالَ رَجُلٌ مِنْ‏ أَهْلِ‏ قُمَ‏ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏.

مردی از اهل قم مردم را به سوی حق فرا می‌خواند و قومی دور او گرد می‌آیند که مانند پاره‌های آهن هستند و بادهای تند آنها را نمی‌لغزاند و از جنگ خسته نمی‌شوند و به خدا توکل می‌کنند و عاقبت برای متقین است.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق؛ ج‏ ۵۷ ؛ ص:۲۱۶.

 

در کتاب "الغیبة نعمانی" در روایت دیگری با مضمون مشابه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است:

امام باقر (ع) میفرماید: «کَانّی بِقَومٍ قَد خَرَجُوا بِالمَشرِقِ یطلُبونَ الحَقَّ فَلایعطُونَهُ ثُمَّ یطلُبونَهُ فَلایعطُونَهُ فَاِذا رَأوا ذلِکَ وَضَعُوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم فَیعطونَ ما سَألوا فَلا یقبَلونَه حَتّی یقُومُوا وَ لایدفَعونَها إِلا إِلی صاحِبِکُم، قَتلاهُم شُهَداءُ أما إِنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَاالاَمر»

گویا میبینم مردمی در شرق قیام کرده، حق را طلب میکنند، ولی به آنان نمیدهند. دوباره حق را می‌طلبند، به آنان داده نمیشود. وقتی اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را بر شانهها میگذارند، پس آنگاه حاضر میشوند که حق آنان را بدهند، اما آنان دیگر قبول نمیکنند تا اینکه قیام می کنند و آن را جز به صاحب شما تحویل نمی دهند. کشته های آنها شهید به شمار می روند. آگاه باشید! اگر من آن زمان را درک کنم، خود را برای صاحب این امر نگاه میدارم.

منبع: کتاب الغیبة، ص: ۱۴۵.

 

در تفسیر نور الثقلین روایتی در تفسیر آیه ۴ سوره مبارکه اسراء می‌آورد که حکایت از قومی دارد که در آخرالزمان با یهودیان به جنگ می‌پردازند و خداوند آنها را قبل از خروج حضرت حجت برانگیخته است.

فی قوله تعالى: وَ قَضَیْنا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ‏ قال: قتل علی بن أبی طالب و طعن الحسن علیه السلام و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: قتل الحسین علیه السلام‏ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فاذا جاء نصر دم الحسین بعثنا عِباداً لَنا أُولِی‏ بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمد صلى الله علیه و آله الا قتلوه و کان وعد الله مفعولا خروج القائم علیه السلام‏.

وقتى موعد اولین نوبت فساد شما یهودیان رسید افرادى را از بندگان خویش که داراى قدرت و شدت باشند بر شما مى فرستیم تا در دل خانه ها نفوذ کنند و این وعده اى است که انجام خواهد شد، گفتیم فدایت شویم اینان چه کسانى مى باشند؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود آنان به خدا سوگند اهل قم مى باشند». در این حدیث چنین آمده که پس از طغیان و سرکشى و فساد یهودیان خداوند افرادى از، اهل قم را به درون خانه هایى که آنان در آنها سکونت دارند (براى سرکوبى آنان خواهد فرستاد این بیان که گروهى از اهل قم براى سرکوب یهودیان به محل سکونت آنان در مناطق یهودى نشین اعزام مى شوند مطلبى بوده که در گذشته مناسبتى براى آن به ذهن نمى رسیده است اما اکنون که رفتن پاسداران عزیز ما به سوریه و لبنان و حرکت به قدس و جنگ با اسرائیل مطرح است این مطلب اعجازآمیز بوده و تجلى خاصى دارد.

منبع: العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین،  ۵جلد، اسماعیلیان - قم، چاپ: چهارم، ۱۴۱۵ ق؛ ج‏ ۳ ؛ ص: ۱۳۸.

 

خاطراتی از حضرت امام در مورد اتصال انقلاب اسلامی به قیام جهانی حضرت حجت(عج) 

 

حجت‌الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری‌شهری در خصوص پیش‌بینی امام نسبت به آینده انقلاب اسلامی در کتاب کیمای محبت می‌نویسند:

آقای علی محمد بشارتی وزیر پیشین کشور نقل می‌کرد که : در تابستان سال ۱۳۵۸ش هنگامی که مسئول اطلاعات سپاه بودم گزارشی داشتیم که: آقای کاظم شریعتمداری در مشهد گفته است: «من بالاخره علیه امام اعلام جنگ می‌کنم.» من خدمت امام رسیدم و ضمن ارایه گزارش، خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرشان پایین بود و گوش می‌داد، این جمله را که گفتم سر بلند کرد و فرمود: اینها چه می‌گویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است. ما موفق می‌شویم، در اینجا حکومت اسلامی تشکیل می‌دهیم و پرچم را به صاحب پرچم می‌سپاریم. پرسیدم: خودتان؟ امام سکوت کردند و جواب ندادند.

منبع: فتحی (نجفی)، محمد، آیت اعجاز داستان‌های شگفت از زندگی امام خمینی(س)، جلد دوم، مشهد، ضریح آفتاب، به نقل از: کیمیای محبت، یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)، ص: ۶۷ و ۶۸.

 

حضرت امام خمینی در یک دیدار تاریخی در آغاز نهضت، یعنی سال (۱۳۴۱ش) به آقای حبیب‌الله عسکراولادی فرموده بودند:

این مبارزه، طولانی است و ممکن است مرحله اول آن تا ۲۰ سال هم طول بکشد لذا شما باید خود را برای چنین مسیر طولانی آماده کنید. (بعد فرمودند: مبارزه ما برای تغییر یک قانون، تغییر یک وزیر، حتی تغییر یک دولت نیست، ما برای فراهم کردن مقدمات ظهور حضرت ولی عصر(عج) مبارزه می‌کنیم. این انقلاب ما سه مرحله دارد. مرحله اول، اینکه کشور ایران را اسلامی کنید، مرحله دوم، اینکه کشورهای مسلمان به طرف حاکمیت اسلام برده شوند و مرحله سوم، اسلام را در سراسر دنیا گسترش دهید و جهانیان را با اسلام آشنا نمایید. آنگاه در محضر امام عرضه بداریم که مولی، جهان برای تشریف فرمایی شما آمادگی دارد.

منبع: همان، ص ۹۷ به نقل از: آقای اسد الله بادمچیان. همچنین جریان همین دیدار به طور مفصل توسط آقای عسکر اولادی در روزنامه جمهوری اسلامی، شماره ۵۶۹۶، ۱۱ بهمن ۱۳۷۷، ص ۱۴ نقل شده است.

 

آیت‌الله حسین مظاهری نقل می‌کنند:

در جلسه‌ای خصوصی پس از رد و بدل شدن صحبت‌های مختلف، امام امت به اینجانب فرمودند: من معتقدم که این انقلاب را از ابتدا تا کنون دست قدرت الهی، که فوق تمام ایدی است بدینجا آورده است و همان یدالله این انقلاب عظیم را حفظ می‌فرماید.

منبع: همان، ص ۱۶۲ به نقل از: پابه‌پای آفتاب، ج ۴، ص ۱۶۲.

 

آیت‌الله عبدالجواد غرویان، در کتاب جلوه‌هایی ربانی در حالات آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی، ص ۵۳-۵۴، نقل می‌کند:

«در روزهای بسیار سخت و اندوه باری که حضرت امام خمینی از عراق بیرون رفتند و کویت با اقامت امام موافقت نکرد و همه عاشقان نگران بودند که امام به کجا می‌رود؟ یکی از علمای عارف و اهل بصیرت و مکاشفه به منزل قبلی امام خدمت آیت‌الله سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام آمد و فرمود: نگران نباشید، آسیبی به آقای خمینی نمی‌رسد و ایشان وارد ایران شده حکومت اسلامی تشکیل می‌دهند و تا ۱۰ سال آن را شخصا اداره می‌فرمایند و پس از ایشان، ایرانیان حکومت اسلامی را تداوم می‌دهند. آنگاه حضرت مهدی(عج) ظهور خواهد کرد. این سخنان در آن روزهائی که همه درهای امید به روی ما بسته بود و کتاب و رساله و عکس امام در ایران ممنوع بود، جدا جای بسی شگفتی بود، پس از شنیدن آن بشارت، در کلاس اعتقادی، وعده‌های پیروزی را مطرح کردم اما با انکار و ناباوری تمام شاگردان کلاس روبرو شدم که پس از گذشت چندماه همه دیدند این بار خورشید شرق از غرب طلوع کرد و با دست خالی وارد ایران شد.»

 

برخی تعابیر حضرت امام در مورد انقلاب اسلامی و عصر حاضر

 

مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه‏ شروع‏ انقلاب‏ بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.

منبع: صحیفه امام ؛ ج‏21 ؛ ص327

 

آغاز قرن پانزدهم که به همه مبارک است، باید مسلمین آغاز پیروزى خود بدانند. دیگر دنیا طورى نیست که ابرقدرتها هر چه بخواهند بکنند. مستضعفین باید قیام کنند. مستضعفین همه بلاد، همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند. منتظر نباشند که آنها حق آنها را بدهند. مستکبرین نخواهند حق کسى را داد. باید مسلمین همان طورى که قرآن شریف شما را برادر خوانده است، برادر باشید و در مصیبت و شادى هم شریک باشید.

منبع: همان؛ ج‏12 ؛ ص143

 
خاطره همسر شهید اندرزگو

یکی دیگر از بشارت‌های مربوط به ظهور خاطره‌ای است که همسر شهید اندرزگو از قول ایشان نقل می‌کنند که در زمان ظهور نائب امام خمینی(ره) که سید علی نامی است حضرت حجت ظهور خواهند کرد.

 

دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 59 ثانیه

شهید اندرزگو کسی بود که ساواک در گزارش خود در مورد دستگیری وی می‌گوید: « اگر شهید اندرزگو دستگیر و یا کشته شود حرکت انقلاب یا قطع و یا کند می‌شود.»

برادر زاده شهید اندرزگو نقل می‌کند: 

بعد از انقلاب جزو انتظامات مدرسه رفاه بودم. ما می‌دانستیم عمو سید علی شهید شده است، اما بعضی‌ها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیده‌اند. من در مدرسه رفاه رفتم و خدمت امام عرض کردم: «آقا! عموی ما شهید شده و قضیه هم از این قرار است». امام دستمالشان را روی چشم گذاشتند و فرمودند: «شهادت ایشان سنگین است. اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، می‌توانستیم دنیا را زیر سلطه اسلام ببریم»

 

در خاطره برادرزاده شهید اندرزگو و فرزند ایشان اختلافی ظاهری در مورد ماجرای شهادت ایشان ممکن است احساس شود، چرا که فرزند شهید اندرزگو می‌گوید ما تا بعد از انقلاب همچنان فکر می‌کردیم پدرمان همراه با امام به ایران خواهد آمد و در دیدار با امام این ماجرا را حضرت امام به ما گفتند ولی برادرزاده ایشان می‌گوید: «خبر شهادت ایشان را حاج محسن رفیق‌دوست به ما داد که توسط حاج اکبر صالحی باخبر شده بود. مجبور شدیم خیلی بی‌سروصدا ختم بگیریم.» اما اگر متن خاطره برادرزاده ایشان به دقت مطالعه شود وی قبل از آن می‌گوید: «بعضی‌ها اصرار داشتند او را در پاریس و در محضر امام دیده‌اند.» در ادامه هم می‌گوید: « راستش نحوه شهادت عمویم برایم مبهم است. او توانسته بود نزدیک به چهارده سال ساواک را گیج کند. کشته شدنش به دست ساواک، آن هم در سال 57 یعنی زمانی که رژیم نفس‌های آخرش را می‌کشید و ساواک هم قدرت سابق را نداشت، کمی عجیب به نظر می‌رسد.» شاید همین مطالب موجب تشکیک خانوده شهید اندرزگو در شهادت ایشان گردیده بوده است خصوصا که خانواده ایشان جنازه شهید اندرزگو را مشاهده نکرده بوده‌اند و مکان  قبر ایشان مدتی بعد از انقلاب معلوم می‌شود.

 

اشعار شاه نعمت‌الله ولی

از جمله بشارت‌های دیگر مربوط به ظهور که زیاد به آن ارجاع داده می‌شود اشعار شاه نعمت‌الله ولی است.

این شعرها که گفته می‌شود حاصل مکاشفات وی بوده است و از زمان صفویه تا امروز بند بند شعر او عین به عین در تاریخ محقق شده است و یکی از بندهای آن نیز حصول فرج در زمان نیابت دومین فرد انقلاب است.

دریافت
حجم: 177 کیلوبایت
توضیحات: فایل پی‌دی اف شعر شاه نعمت‌الله ولی در مورد آینده ایران


اشعار مذکور از دیوان شاه نعمت‌الله ولی، چاپ بمبئی، (چاپ سنگی) سنه ۱۲۶۱ هجری ص ۱۷۲ مجله سپید و سیاه شماره ۱۱۰۲ فروردین ۱۳۵۸ نسخه‌ای که با کوشش دکتر قاسم غنی منتشر شده، نسخه‌های مطبوع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، که این اشعار به همین مناسبت در آنها آمده است عبارتند از: «بخشی از پیشگویی‌های آخرالزمان از دیداه اهل بیت(ع) تالیف میرزا شیخ علی فلسفی»، «آینده آینده سازان تألیف محمد دشتی» و «آثارالحجة تألیف محمد رازی»

...................................................................................................

پی‌نوشت:

نزدیک به ۱۲ سال قبل در مقطع پیش‌دانشگاهی تحصیل می‌کردم، در "یمن" اعتراضاتی توسط "الحوثی‌ها" صورت گرفته بود و ما به صورت جدی پی‌گیر قضایا بودیم. فضای تحلیل اخبار ظهور و جدی شدن نبرد حق و باطل و نزدیک شدن "زمان کوبیده شدن کاسه سر طاغوت" برایمان بسیار پررنگ شده بود. این سنت خداوند است که هرچقدر طاغوت بیشتر سرکشی می‌کند و ندای «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» را بلندتر سر می‌دهد به فروپاشی یکباره خود بیشتر نزدیک خواهد شد. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ».

یکی از دوستان شوخی یا جدی می‌گفت من که دیگر خیلی حوصله درس خواندن ندارم چه فایده دارد یکی دو سال دیگه آقا ظهور می‌کند و این درس‌ها فایده‌ای ندارد. اشتباه بودن آن برداشت همان روز هم برای همه ما، حتی خود دوستم واضح بود اینکه هرچه زمان به پیش می‌رود به تحقق وعده قطعی خداوند نزدیک‌تر خواهیم شد امری قطعی است، اما این سخنان بشارت انگیز نباید دستمایه‌ای برای کنارنهادن طرح‌های بلند مدت و پایه‌ای شود. نباید بهانه‌ای برای درست درس نخواندن ما شود بلکه باید هرچه زمان به جلو می‌رود تلاش خود را بیشتر کنیم، بیشتر بخوانیم، تبلیغ و تبیین کنیم و خلاصه خودمان را در ابعاد مختلف بسازیم چرا که در سنت خداوند، ظهور و فرج محقق نخواهد شد جز با بالارفتن ایمان‌‌ها و موفقیت در ابتلائات الهی.

«ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب‏»

خداوند بنا ندارد که مؤمنان از این شرایطی که هستند خارج کند، جز اینکه به وسیله ابتلائات ناپاک و پاک را از یکدیگر جدا کند.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

این جزوه در سه فصل:

🔹رسانه‌های خارجی، 

🔹مطبوعات داخلی،

🔹خبرگزاری‌‌ها و سایت‌های داخلی،

 به معرفی رسانه‌های مختلف، اداره کنندگان، خط مشی‌ها، منابع مالی و عملکردهای هر کدام می‌پردازد.

 

 

دریافت
حجم: 3.78 مگابایت

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

مستند آشنای دور

✅مستند آشنای دور، حکایت یک آشناست که اگرچه تا به حال به ایران سفر نکرده و دو ایرانی را بیشتر ندیده، اگرچه فارسی بلد نیست اما انقلاب اسلامی را از عمق وجود از نزدیک احساس و درک کرده.


✅مستند آشنای دور حکایت یکی از ذخیره‌های خداوند است که هیچ‌کدام از سازمان‌ها و مؤسسات عریض و طویل ما نه توانسته‌اند و نه خواهند توانست چنین ظرفیت‌هایی را پدید آورند.

حکایت یکی از برگ‌برنده‌های خدا که هنوز رو نکرده است و معلوم نیست چند هزار از امثال او در سراسر کره خاکی پراکنده‌اند.


✅حکایت امید و جهاد یک آشنای دور در تانزانیا.

لینک دانلود


  • حمید رضا باقری