📝 بنده خدایی برای تحقیقات رساله دکترایش در موضوع قمهزنی از آلمان به قم آمده بود و من هم به او کمکهایی میکردم.
📝 در قسمتهایی از کار قرار شد کسی را به او معرفی کنم که طلبه باشد و اهل قمه زنی یا طرفدار آن، تا با او صحبت کند، همان موقع به صورت اتفاقی یکی از دوستانم که از طیف سنتی حوزه بود و احتمال میدادم با جماعت قمه زن هم ارتباط داشته باشد را در کتابخانه دیدم و به او گفتم فلانی طلبهای که اهل قمه زدن باشد یا طرفدار آن و بتواند در مورد چرایی آن و... توضیح دهد سراغ داری؟
گفت بله، خودم یکی از آنها هستم، من هم که خیلی خندهام گرفته بود، کمی با او بگو بخند کردم و بعد نزد آن دوست اروپایی رفتیم و این دوستم را به او معرفی کردم.
📝 او تعجب کرده بود که چطور ما که از دو طیف کاملا متفاوت یا حتی مخالفیم، اینقدر با هم خوب هستیم.
میگفت: در کشورما کسانی که رهبری هستند (به انقلابیها میگفت رهبری یعنی منسوب به رهبر ) و کسانی که مقلد "آقای سیدصادق شیرازی" و یا "آقای وحید" هستند، خیلی باهم بدند، ما حتی به همدیگر سلام هم نمیکنیم و از همدیگر بدمان میآید.
میگفت: طرفداران سید صادق شیرازی در مسجدی که نماز میخوانند امام جماعت آنها علنا اسم "آقا" را میآورد و ایشان را در قنوت نمازش لعن میکند.
📝 به او گفتم:
🔹 اولا تصور شما نسبت به آیتالله "وحید خراسانی" اشتباه است و ایشان اصلا با آقای "سیدصادق شیرازی" قابل جمع نیست، ایشان اگر جایی انتقادی به نظام کنند ولی دهها برابر آن از انقلاب حمایت میکنند و حقیقتا یک شخصیت موافق با انقلاب و نظام اسلامی هستند، اگرچه گرایشهای سنتی ایشان موجب میشود خیلی به مسائل سیاسی و انقلابی کاری نداشته باشند اما حقیقتا انسانی با تقوا و عالم هستند که اصل انقلاب، نظام و آقا را قبول دارند و تأیید میکنند و بعد از آن در مورد سیدصادق توضیحاتی دادم...
🔹ثانیا اینکه شما در اروپا گرایشهای دینی و سیاسیتان کاملا عجین شده است اما در داخل ایران لازما اینگونه نیست که طیف سنتی مساوی با ضد انقلاب باشند، حداکثر اینکه آنها نسبت به انقلاب بیتفاوتاند اما منکر ارزشهای بسیار انقلاب مثل شهادت حمایت از مظلومان و... نیستند و خدمات بسیار انقلاب برای اسلام را انکار نمیکنند.
اینکه خیلی وقتها هم بیتفاوتی پیشه میکنند به خاطر تفاوت نظام اندیشه آنها است، مثلا در مسأله حکومت، آنها میگویند ما تا زمان غیبت وظیفهای برای تشکیل حکومت دینی نداریم اما طیف انقلابی میگوید مساله من تشکیل حکومت عدل اسلامی است و فقط با این طریق است که میتوانم به سوی ظهور حضرت حجت بروم.
هم طیف سنتی و هم ما به دنبال اجرای اسلام و ظهور حضرت حجت هستیم اما در چگونگی حرکت به سوی او اختلاف داریم.
..............................................
📌به نظر بنده شاید پیش از پیروزی انقلاب در زمان ورود به مبارزات با پهلوی طیف سنتی حوزه از مهمترین موانع در مسیر انقلاب بود اما بعد از انقلاب چنین نیست بلکه این طیف به هر حال گوشهای از بار انقلاب را که متناسبتر با الگوی خود میداند بر میدارد.
به طور مثال کسانی چون آیتالله وحید و آیتالله شبیری زنجانی (زید عزهما) که برخی آنان را نماینده جریان سنتی حوزه میدانند، سالهاست که فضلای مختلف انقلابی از فیوضات علمی آنها بهرمند و در دامانشان رشد کردهاند و از ابتدای انقلاب هم شخصیتهای مختلف حوزوی مشابه آنها مقابل انقلاب قرار نگرفتند و بارهایی متناسب با نگاه خود از دوش انقلاب برداشتند.
📌اگر قرار است در حوزه نگران باشیم باید نگران جریانهای قدرتطلب باشیم چه سکولار و چه انقلابی و چه سنتی کما اینکه قبل از این، خسارتها از این موضع بود.
همیشه در حوزه بنای زعمای حوزه بر ترک مطرح کردن خود و زهد بوده است هرچند گفتنش برایم سخت است اما متاسفانه از کسانی که اصلا توقع آن را نداشتم دیدم که برای خود دستگاه و تشکیلاتی را انداختهاند که سخت است باور کنیم همهاش برای خدمت و خدا باشد...
.........................................................................