✅آیتالله حائری شیرازی نقل میکنند:
🔹سال ۶۷ بود. [در] عملیات مرصاد، صدام بعد از قطع نامه حمله کرده بود به اهواز.
مقام معظم رهبری آن موقع رئیس جمهور بود. یک پیام کوتاه اما جگر سوزی دادند: «من به سمت سرنوشتم میروم.» همه فهمیدند که ایشان میگوید یا صدام را بر میگردانم یا دیگر من بر نمیگردم؛ هرچه سرنوشتم باشد. همه را تکان داد.
🔹ائمه جمعه، همه آمدند اهواز. دانشگاه شهید چمران هم تعطیل [شده بود]. خدا حفظ کند "آیت الله جزایری" خوابگاه دانشگاه را گرفت برای روحانیون که اینها که میآیند یک سرپناهی داشته باشند. سوئیت بود. سوئیتها را بر اساس قرعه کشی، داده بودند.
🔹[در زمان طلبگی] "آقای فقیه امام جمعه نیریز" در مدرسه حجتیه همسایه من بود. من حجره ۱۰۴ بودم حجره "آقای فقیه" حجره ۱۰۵ چسبیده بود به هم دوتا حجره.
آقای فقیه به من زنگ زد که [بر اساس] این قرعه کشی که آقای جزایری کرده، [اینجا هم] سوئیت شما چسبیده به سوئیت ما است. یعنی همان مثل بیست سال قبل است. ما سال ۴۰ مدرسهٔ حجتیه با هم همسایه بودیم، حالا سال ۶۷ است. ۲۷ سال قبل.
🔹من ترجیح دادم که در اعزام مبلغ داخل طلبهها باشم؛ سوئیت مصرف نکنم. اما ایشان گفت: خب یک سری بیا. رفتم آنجا، گفت: سوئیتت را ببین! رفتم درِ سوئیت، نگاه کردم؛ به محافظها گفتم وسایلم را بیاورید همینجا. گفتند: این همه آقای فقیه اسرار میکرد، قبول نمیکردید؛ حالا چطور شد قبول کردید؟
گفتم به خاطر این شماره. دیدم رویش نوشته ۱۰۴. نگاه به سوئیت آقای فقیه کردم دیدم نوشته ۱۰۵. پهلوی هم باشد مهم نیست، ۱۰۴ و ۱۰۵ باشد مهم است.
🔹 ۲۷ سال قبل من در حجره ۱۰۴ بودم، او در حجره ۱۰۵. حالا در قرعه کشی، سوئیت ۱۰۴ [را] به من دادند، به او سوئیت ۱۰۵. خودم یک تحلیلی داشتم؛ تحلیلم این بود که آقا امام زمان میگوید ما از شما غافل نیستیم، حتی حجرهای که گیرش بیاید هم ما دخالت میکنیم.
ما در جزئیاتتان هم حضور داریم. کی می تواند باور کند که امامش در جزئیات زندگی او حضور دارد؛ محبت است. می خواهد پیام بدهد. میگوید شما صد میلیون مرتبه این [کاغذهای قرعه کشی] را بریزید در گلدان، دست بکنید [داخل یک برگه] بیاورید؛ دیگر تکرار نمیشود. این حساب احتمالات، احتمال تصادف را یک حدی برایش قائلند دیگر؛ این مسئله از حد تصادف گذشته، انتخاب است.
.........................................................................