📝 شهادت حضرت علی اصغر و یا شهادت محسن حججی و سایر مواردی از این دست از جمله مهمترین صحنههای نبرد حق و باطل است، صحنههایی که بر تمام خلق حجت است و خداوند میتواند به آنها بر بندگانش احتجاج کند.
📝 در کنار انبیاء الهی که به سوی بشر مبعوث میشوند تا « یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون (15بقره)» تا آنچه را که بشر نمیتوانست با عقل و استعداد خود به آنها برسد به او یاد دهند، خداوند نبی درونی را برای انسانها قرار داده است. این نبی همان فطرت حق شناس است. فطرتی که کار آن تمیز بین حق و باطل است و هیچگاه در هیچکس نخواهد مُرد و همیشه، همۀ انسانها به کمک آن حداقل به نحو کلی حُسن و قبح، حق و باطل را درک میکنند. «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (7-8 الشمس)» و به نسبتی که به این فطرت درونی توجه شود و زنده نگه داشته شود، حق و باطل را بهتر و بیشتر تمییز میدهد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (9-10 الشمس)»
👈🏻در روایات به این فطرت حق شناس «عقل» گفته میشود و تعبیری نزدیک به این مطلب ولی متفاوت نیز در قرآن با عنوان «قلب» یا «فؤاد» وجود دارد که مکررا به آن اشاره شده است و در آخرت مورد سؤال و مؤاخذه خواهد بود. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (36 الاسراء)»
📝 خلاصه اینکه کشتن نوزاد و یا اسیر، از چیزهایی است که هر فطرتی در قبح آن شک نمیکند و اتفاقاتی از این دست را خدا برای حجت شدن در تشخیص حق از باطل در صحنۀ نبرد، در تمام طول تاریخ قرار داده است.
این فطرت در همۀ انسانها حکم خواهد کرد که کشتن اسیری که کاملا در سلطۀ شما میباشد و ضرورتی در کشتن او نیست جایز نیست.
👈🏻 کسانی که دم از قرآن میزنند، قرآن وقتی میخواهد رفتار با اسیر را توضیح دهد، میگوید مؤمنین کسانی هستند که «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8 انسان)» غذایی را که خود دوست دارند به اسیر خود میدهند.
⁉ ️میگویند ما نه از این باب که او اسیر است او را میکشیم بلکه از این باب که او کافر است او را میکشیم، اما اشکال اینجاست که در نظر آنها هرکس در مقابلشان باشد و حرف آنها را نپذیرد کافر است و بنابر این اسیری نمیماند الا اینکه کافر باشد.
👈🏻 جالب هم این است که وقتی به سیرۀ نبوی رجوع میکنیم، وقتی با کفاری که بت پرست هم بودند میجنگیدند، اسرا را به قتل نمیرساندند؛ البته زندان هم درست نمیکردند تا سرباری برای جامعه اسلامی درست کنند، بلکه با برده کردن اسرای کافر، آنها را به خدمت جامعۀ اسلامی میگرفتند و در فرهنگ جامعۀ اسلامی هضم میکردند و بعد از مدتی نیز با ایمان آوردن این بردهها به بهانههای مختلف آنها را آزاد مینمودند تا به عنوان مؤمنی با احترام به زندگی خود در جامعۀ اسلامی ادامه دهند یا به جامعۀ خود برگردند و اسلام و فرهنگ آن را به آنجا صادر کنند.