شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شکنجه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دستگاه آپلو

خواندن خاطرات شکنجه‌هایی که مبارزان پیش از انقلاب در زندان‌های ساواک کشیده‌اند از دو جهت برای ما خیلی لازم و مفید است:

یکی اینکه بدانیم که وام دار چه مجاهدت‌هایی هستیم و دیگری هم اینکه نسل ما بداند که با چه جنایت‌کاران کثیفی مواجه بوده‌ایم.

 

یکی از دستگاه‌های شکنجه که در ساواک استفاده می‌شده است، «دستگاه آپلو» نام داشته است.

حمید حاجی عبدالوهاب از مبارزان پیش از انقلاب در خاطرات خود در مورد آن می‌گوید:

 

🔻«در کمیتهِ مشترک یک شکنجه گاه مخصوص داشتند که دستگاه آپولو و ‏ ‏به اصطلاح دستگاه شوک و اینها، آنجا بود. شکنجه گری آنجا بود به نام ‏ ‏حسینی‏‏ که هیکلی و تنومند و خیلی بدچهره و بدقیافه بود، او در شلاق ‏ ‏زدن استاد بود و به قول معروف میلیمتری می‌زد؛ یعنی خطا نمی‌کرد.‏‏‏ خیلی دقیق می‌زد.

 

🔻 وقتی می‌خواستند کسی را شکنجه کنند، از روی ‏ ‏عمد درِ شکنجه گاه را باز می‌گذاشتند و فریادهای فرد شکنجه شده توی ‏سلول‌ها می‌پیچید. اگر هم می‌خواستند یک زندانی را حسابی لت و پار ‏ ‏کنند، توی آپولو روی سرش یک کلاه کاسکت مخصوص می‌گذاشتند، ‏صدا توی این کلاه کاسکت در همان فضای کوچک می‌پیچید و هر چه ‏داد می‌زدی، صدا به خودت برمی‌گشت، آن هم با انعکاس شدیدتر.

 

🔻شوک ‏الکتریکی و سنجاق زیر ناخن کردن هم بود. بعضی مواقع سنجاق را با ‏ ‏فندک داغ می کردند. این سنجاق سرخ می‌شد و انگشت را می‌سوزاند. ‏شلاق زدن به دست و کتک‌های معمولی هم طبق روال ادامه داشت، همه بازجوها رزمی‌کار بودند و اکثرشان به فنون کاراته مسلط. طوری روی دست ‏ضربه می‌زدند که اثرش باقی نماند و زود از بین برود. مثلا طوری روی ‏دست ضربه می‌زدند که درد می‌آورد ولی اثری به جا نمی‌گذاشت. کف ‏پا که شلا ق می‌زدند، زندانی را وادار می‌کردند بدود. با دویدن، بادِ کف پا ‏ ‏می‌خوابید؛ ولی خوب، اگر کسی زیاد کتک می‌خورد، پا می‌ترکید.‏»

.....

📖منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۲۷-۲۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یکی از شکنجه‌های ساواک که در خاطرات برخی از مبارزان پیش از انقلاب انعکاس یافته است، شکنجه‌های مربوط به امور جنسی همچون برهنه کردن و... است.

بخشی از خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب از دوران زندان نیز مربوط به یکی از این اقسام شکنجه‌ها است. او در این مورد نقل می‌کند:

 

🔻 «افرادی که مسلح به اسلحه و این جور چیزها دستگیر می شدند، ‏ ‏عموماً شکنجهِ شدید می‌شدند. طوری که چرک و خون از کف پایشان ‏می‌آمد و گلیم و پتوهای سربازی آنجا، وسیلهِ پاک کردن چرک و خون ‏ ‏بود. به این شکل نبود که به طور مرتب پانسمان و رسیدگی کنند، مگر ‏ ‏این که زندانی کارش به جایی می‌کشید که از شدت وخامت بیهوش ‏ ‏می‌شد. آن وقت بود که او را به درمانگاه می‌بردند و پانسمان می‌کردند؛ ‏ولی بعد از یک مدت هنوز جای زخمها خوب نشده، دوباره می‌بردند و ‏شلاق می‌زدند.‏

 

🔻 دربارهِ بچه های مذهبی، به دلیل حساسیت‌ها، روی ناموس تاکید ‏داشتند. مثلا بعضی از بچه‌هایی که خواهرانشان هم در این جریانات ‏‎‎‏بودند، جلوی خود بچه ها تعرضاتی می‌کردند و یا صدای شکنجهِ او و ‏ ‏سر و صدای آنها را در سالن ها پخش می‌کردند.‏

 

🔻 ‏‏بی خوابی دادن، نصف شب بیدار کردن و... از دیگر شکنجه ها بود. در ‏ ‏طول یک سال و خُرده ای داخل سلولهای نمور و تاریک بودم. تنها نوری ‏ ‏که داشتیم، لکهِ نور خورشیدی بود که داخل دستشویی از یک دریچه دو، ‏ ‏سه سانتی به داخل می‌افتاد. وقتی داخل دستشویی می‌رفتیم، چند ‏ ‏دقیقه‌ای چهره مان را جلوی آن نور می‌گرفتیم تا برای چند دقیقه هم ‏ ‏شده نور خورشید به چهره مان بخورد. از لحاظ امکانات و غذا هم در ‏ ‏مضیقه بودیم. فقط یک زیلو یا پتو داخل سلولها بود.

 

🔻 تمیز کردن توالت‌ها ‏ ‏هم، کارِ ما بود. گاهی اوقات برای بازکردن سوراخ دستشویی مجبور ‏ ‏می‌شدیم دست را تا انتهای بازو داخل آن ببریم تا باز شود. البته این ‏ ‏کارها جزو امتیازات ما محسوب می‌شد؛ یعنی اگر نگهبان می‌خواست به ‏ ‏ما ارفاق کند، یک امتیاز به ما می‌داد که برویم توالت را تمیز کنیم و این ‏ ‏کار شکنجه محسوب نمی‌شد. فرصتی بود که آبی به تن و دست و ‏ ‏صورتت بزنی و در طول آن مدت کوتاه تغییر آب و هوا بدهی.»

 

📖 منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۲۷-۲۸.

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در ساواک انواع مختلفی از شکنجه استفاده می‌شد، آخوربند، کابل، شکستن فک و ناخن کشی از جمله شکنجه‌های ساواک بودند.

علی محمدآقا که یا این شکنجه‌ها را تجربه کرده یا از نزدیک شاهد آنها بوده است، در خاطرات خود هرکدام را چنین توصیف می‌کند:

 

🔻 آخوربند؛

‏‏یک بار دیدم دو نفر را به آخوربند بسته‌اند (محل شکنجه بود که ‏ ‏خودشان به آن آخوربند می گفتند.) وقتی فرد را به شدت می‌زدند و ‏پایش خیکِ باد می‌شد، او را می‌دواندند، بعد تازه او را می‌آوردند و ‏ ‏می‌گفتند لباست را روی سرت بینداز. لباسش را که روی سرش ‏می‌انداخت، آن را زیر چانه‌اش می‌پیچاندند، بعد چانه‌اش را روی نرده‌ها ‏ ‏می‌کشیدند و چانه لایِ نرده‌ها می‌رفت. او را آنجا می‌بستند. دستش را ‏هم از پشت می‌بستند. به این می‌گفتند «آخوربند».‏

‏‏آدم آنجا نمی‌توانست سرش را تکان دهد. بدنش می‌افتاد. دستش هم ‏از پشت بسته بود. هر کسی هم که از راه می‌رسید و سیگار دستش بود. ‏‎‎‏پیراهنت را بالا می‌زد و سیگار را روی بدنت خاموش می‌کرد. یک بار ‏ ‏این کار را با من کردند. وقتی دو - سه بار سیگار را پشت من خاموش ‏ ‏کردند، دیگر عین خیالم نبود؛ چون پاهایم آنقدر درد داشت که دیگر ‏آتش سیگار را حس نمی‌کردم، مثل این بود که یک نفر دستش را پشت ‏من گذاشته و فشار می‌دهد. ولی در حالت عادی که سیگار را روی بدن ‏خاموش می‌کردند، جِزّ آدم در می‌آمد. آن روز بعضی‌ها می‌آمدند و با ‏ ‏لگد می‌زدند. گردنم که به نرده وصل بود. دستم هم از پشت بسته بود. ‏لذا زمین می‌خوردم.‏

 

🔻 کابل

‏‏ساده ترین شکنجه با کابل بود. به پا کابل می‌زدند تا ورم کند و دیگر ‏ ‏دویدن کفاف نمی‌داد. پوست کف پا می‌ترکید و گوشت اضافه می‌آورد. ‏ ‏خیلی از بچه های زندان کف پایشان گوشت اضافه دارد؛ مثل سنگ است. ‏این افراد الان هم برای راه رفتن مشکل دارند.‏ ‏پشت پاهایشان همه از بین رفته بود و دیگر پوست نمی آورد. مدام ‏ ‏ترمیم شده بود و دوباره زده بودند. دست آخر پوست خودش را ول ‏ ‏کرده بود. سوزاندن هم در کار بود.‏

 

🔻شکستن فک

‏‏محمدی متخصص‏‏ شکستن فک بود؛ یعنی وقتی روی زمین می‌نشستی ‏یک ورق می‌داد و می گفت: "بنویس." بعد می‌آمد بالا ی سرت نگاه ‏ ‏می‌کرد. روی میز و صندلی هم نمی‌نشاند. این طوری می‌توانست با لگد ‏ ‏توی فک بزند و فک را بشکند. خیلی‌ها که از زیر دست محمدی بیرون ‏ ‏می‌آمدند فکشان شکسته بود. لگدهایی که می‌زد وحشتناک بود. هنوز هم ‏ ‏افرادی هستند که فکشان مشکل دارد.‏

 

🔻ناخن کشی و سلیب کردن.

‏‏ناخن کشیدن و سوزاندن و آویزان کردن و بی‌خوابی دادن هم جزو ‏ ‏شکنجه ها بود. زندانی را با دست بند به صورت صلیب به فلکه ‏ ‏می‌بستند، چهارپایه را از زیرش بر می‌داشتند و او آویزان می ماند.‏»

.....

📖 منبع: خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷ش، صص ۱۲۲ ۱۲۴.
 

..............................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری