✅ چند روزی است در دوره تکمیلی بسیج که به عنوان جایگزین آموزشی سربازی حساب میشه شرکت کردهام.
ان شاء الله اگر فرصت کنم از داستانهای این دوره آموزشی با جمع طلاب و در خدمت مربیان پاسدار در آینده بیشتر خواهم نوشت.
✅ امروز در برنامهها بینظمی رخ داد، ما تازه کلاسمون تموم شده بود، میخواستیم چایی بخوریم، استاد تاکتیک هم کاری نداشت که هنوز یکی دو دقیقه از کلاس قبل نگذشته و دستور جمع شدن در بیرون از حسینه رو داده بود!
دوستان هم بدون توجه خاصی به فرمان مربی، مشغول چایی ریختن بودن که مربی دستور داد مخزن چایی رو آوردن بیرون، بعد هم اونو ریخت توی باغچه!😡
✅ این وسط یه سری از طلاب گیر دادن به مربی که این کار شما اسراف بود و مربی هم هرچی اینها بیشتر گیر میدادند، بیشتر لج میکرد، اینها میگفتند: حجت شرعی شما برای این کار چی بود؟! برای ما توضیح بده! مربی هم که مونده بود حجت شرعی رو برای اینها چطور توضیح بده! روی لج افتاده بود که شما کاری به حجت شرعی من نداشته باشین، گردن منه، من اینجور تشخیص دادهام و سری بعد هم تشخیص بدهم لازمه، میگم غذاتون رو هم بریزین روی زمین.
✅ ما و یک عده دیگه از طلبهها هم کلا روی دور شوخی و خنده بودیم! یه تیکه به استاد یه تیکه هم به دوستان طلبه.
وسط این شوخیها یک لحظه ذهنم جرقهای زد🎇 و برای اینکه طلبهها دست از سر مربی بردارند، یک اجتهادی کردم که بعد دیدم بدم نبود.😊
✅ به طلبهها گفتم: آقا حضرت موسی و هارون معصوم بودن یا نه؟! الواح مقدس، مقدس بودن یا نه؟! موسی(ع) وقتی رسید به بنیاسرائیل و اوضاع داغونشون رو دید، جلو همه الواح رو پرت کرد یک طرف یا نه؟ بعد هم ریش هارون(ع) رو گرفت کشید و داد و بیداد راه انداخت یا نه؟
شما بگو موسی (ع) از روی عصبانیت الواح رو انداخت کنار! اینجور که حرمت الواح رعایت نمیشه! حضرت نمیدونست که برادرش معصومه و اشتباهی نکرده؟
با این همه این، مصحلت دید برای اینکه بقیه حساب کار دستشون بیاد که دیگه این من بمیرم تو بمیری از اون من بمیرم تو بمیریها نیست، خواست بنیاسرائیل حساب کار بیاد دستشون و خودشون رو جمع کنند، بگن اینکه با الواح مقدس و برادرش اینجور کرد دیگه با ما چه میکنه؟! موسی(ع) اینکارو کرد تا بتونه قضیه رو جمع کنه.
حالا استاد هم یه اینجور حجت شرعی برای خودش داره که برای اینکه قضیه رو جمعش کنه و بقیه حساب کار بیاد دستشون این کار رو کرده.
📌 اما نکته اصلی این داستان که ذهنم رو درگیر کرده و همه این حرفها مقدمه اون بود، اینکه این دوستان طلبه که یک اینجور قضیه سادهای رو اینجور درش گیر میکنند! و داستان درست میکنند، چطور میخواهند وارد حل مسائل پیچیده حاکمیتی بشن! به قول بنده خدا همون استاد تاکتیک، ما یه موقع همزمان که داشتیم توی غرب ایران با پژاک میجنگیدیم، همون موقع توی سوریه پشتیبانی تدارکات گروه پژاک کلا با ما بود، چرا؟ چون اونجا کنار پژاک با جبهة النصره میجنگیدیم. مصلحت هر صحنهای یک چیزی است و ما نباید فقط در بایستهها و امور انتزاعی بمانیم بلکه باید بر اساس هستها و صحنه عینی تصمیم بگیریم و مصحلت را تشخیص دهیم.
......
📝 پینوشت:
👈«روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست. حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوههاى رایج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند.»
منشور روحانیت (صحیفه امام ؛ ج ۲۱؛ ص: ۲۹۲.)
.........