در حکمتهای نقل شده از لقمان حکیم آمده است، لقمان به فرزندش میگوید: ای پسرم، هفت هزار حکمت فرا گرفتی، پس چهار حکمت آن را حفظ کن و همراه من به بهشت بیا.
خداوند متعال فرمود: اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسیار برگیر و بار خود را سبک کن، چرا که راه، باریک است. و کار و عمل را خالص ساز، چرا که ارزیاب، بیناست. و خواب خود را براى قبر نگهدار و افتخار خویش را براى میزان و لذّت هاى خود را براى بهشت. و براى من باش، تا براى تو باشم.
.....
پینوشت:
در دستگاه کریم قاعدتا نباید خیلی مو را از ماست بکشند! اما با توجه به آیات و روایات در دستگاه خداوند ذره ذره خطاها دیده میشود و از همه سختتر اخلاص است که اکثر اعمال ما در این مرحله رفوضه میشود!
اما چرا؟! ظاهرا خداوند نمیگذارد در دستگاهش کسی طلبکار و مدعی خارج شود، هرچه هم بیاوریم باز یک جایش عیبی پیدا میشود!
الا اینکه بدهکار و با امید به فضلش برویم و آن وقت سیئاتمان هم حسنات میشود!
تذکر:
متاسفانه برخی از این مطلب درست سوء برداشت میکنند و امید بیعمل به فضل الهی میبندند!
اما این نکته هم مکرر در روایات آمده است که امید بیعمل فریب شیطان است.
🔻 ابتدای انقلاب چه اتفاقی افتاد که به یکباره فضای بسیار بد حجاب جمع شد؟ ما بعد از انقلاب راهپیمایی چند روزه چند هزار نفری زنان برای مخالفت با حجاب را داشتیم، تا مقطعی هنوز زنان به آرایشگاههای مردانه میرفتند و سینمای کذایی هم هنوز فیلمهایش را پخش میکرد و... اما همه اینها خیلی زود جمع شد و شاید قریب به یک دهه اصلا معضلی به نام بدحجابی در کشور مطرح نبود.
⁉️ آیا در این تغییر شکل یکباره جامعه، آن زنانی که تا دیروز با موها و ساقهای لخت بیرون میآمدند به یکباره متحول شدند؟ نه! خیلیهایشان همچنان اگر میتوانستند، همانطور بیرون میآمدند، در مجالس خصوصی هم همانشکلی بودند و بعدها هم بچهها و نوههایشان کم کم به همان سمت رفتند و حالا دارند راحت بیرون میآیند.
🔻 چند روز پیش خاطرات خانم گوهر الشریعه دستغیب که از دانشجویان زمان پهلوی بوده است را میخواندم، نوشته بود: پوشیدن دامن بالای زانو در دانشگاه عادی بود و خیلی از خانمهایی که واقعا باحجاب بودند وقتی به دانشگاه میآمدند برای اینکه مشکلی نداشته باشند و مسخره نشوند و استادها با آنها لج نکنند حجابشان را برمیداشتند، پسرها هم کراوات میزدند و عقاید مذهبیشان را پنهان میکردند!
🔻در دوره بعد از انقلاب که تا مدتی ظاهرها اصلاح شد، سطح حجاب و پوششی که واقعیت جامعه بود هم ارتقاء یافت و راحت میتوان گفت بدحجابهای امروز در حد زنان عادی، دوره قبل از انقلاب هستند.
🔻 دین میخواهد ابتدا ظاهر را ولو ظاهرا درست کند تا بتواند بعد برود سراغ باطن، چون در جو ظاهری خراب، نمیشود باطنها را راحت درست کرد.
🔻 توده جامعه پیرو جو غالب هستند و بعد از انقلاب جو غالب به دست جریان مذهبی افتاد، به همین خاطر هم خیلی راحت ظاهر جامعه پیرو این جو غالب شد اما متاسفانه بعد از انقلاب به مرور جو غالب جامعه کم کم از دست طیف مذهبی خارج شد و مجددا جریانی که غرب زده و بیاعتقاد به دین بود کرسیهای اثرگذار اجتماعی را بدست گرفت.
🔻 بعد از انقلاب به مرور غلبه در طیفهای معلم و دکتر و وزیر و وکیل و پولدارها و صاحبان قدرت و سلبریتیها و... از جنس جریان غیر مذهبی شد و وقتی عملا طبقه الگو و مطلوب جامعه از این جنس باشند غلبه فرهنگی و اجتماعی با آنها میشود.
🔻 توده مردم به جریان غالب اجتماعی نگاه میکنند، حالا شما هرکار میخواهی بکن! با از خودگذشگی روی برف تحصن کن تا به مسئولین فشار بیاوری! مسئول چکار کند؟ چندتا را تغییر دهد و چندجا را تعطیل کند؟ کاسه ماست بزن توی سر خانم بدحجاب، هرکار میخواهی بکن! تا وقتی شما در خانه نشستهای و دختر من و شما به مدرسه میرود معلمش بدحجاب است، دکتر میرود دکتر بدحجاب است، سر کار میرود مدیرش بدحجاب است، مشاوره میرود، مشاورش بدحجاب است و... هرچه میخواهی تلاش کن اما دختر من و تو به دنبال آن الگویش میرود.
🔻 امروز نوبت انقلاب دومی است برای غلبه دوباره جریان مذهبی البته از پلهای بالاتر از گذشته برای رسیدن به شرایطی پایدارتر و ارتقاء یافتهتر.
......
📌 پینوشت: جریان غیر مذهبی ظهور و بروزش، سر و صدایش، جلوهگریش خیلی بیشتر از جریان مذهبی است، برخلاف جریان مذهبی که معمولا ساکت و پنهان است.
به همین خاطر جریان غیر مذهبی حتی اگر هم واقعا کمتر باشد راحتتر غلبه ظاهری اجتماعی پیدا میکند و این زحمت مضاعفی برای جریان مذهبی طلب میکند.
من که ملبس هستم وقتی به میان مردم میروم مردم با این سوال که حاج آقا چه وضع گرونی هست؟ و چیزهای در این فضا شروع میکنند، یا اصلا خودم با اینکه اوضاع کاسبی چطوره شروع میکنم.
سر صحبت که باز میشود.
دو تجربه در پاسخ دارم یکی تقریبا همیشه ناموفق بوده و یکی همیشه موفق بوده.
معمولا هر وقت در جواب این سوال در جمعهای عمومی شروع کردم تحلیلهای اقتصادی گفتن و از عامل تورم و نقدینگی و ... گفتن، کم کم بحثها به ناکجا آباد رفت و مردم پس زدند.
واقعش هم این حرفها تخصص من نیست و مردم هم انتظار این پاسخها را از من ندارند.
اما تا جایی که یاد دارم هیچ وقت نبوده که از زاویهای که کار من است و مردم از من انتظار دارند شروع کرده باشم و نتیجه نگرفته باشم.
چه زاویهای؟! دعوت به خدا و توحید با استفاده از همین گرانی.
در جواب با خنده میپرسم شما بگو کی وضع خوب بوده؟ کی گرانی نبوده؟ ولی همه رزقشون رسید، هممون هرجور حساب میکردیم تا سالهای سال هم نمیشد خونهدار شیم ماشیندار شیم! ولی خدا خرد خرد رسوند اتفاقا وسط گرونیها هم رسوند، هرکی زحمت بکشه و توکل کنه خدا کمکش میکنه، رزقش رو میرسونه.
ما چکار به گرونی داریم ما وظیفه داریم زحمت بکشیم خداست که مسئول روزی ماست.
شما شکر نعمت کن، زحمت بکش، توکل کن بعد ببین چطور خدا بهترین روزی رو وسط همه گرونیها بهت بده.
معمولا وقتی شروع میکنم از این حرفا زدن اکثریت تصدیق میکنند و آرام میشن و جلسه با خنده و شکر و روی خوش به پایان میرسه.
امتحان کنید.
متاسفانه خیلی از دوستان طلبه ما اشتباه میکنند و از سبک اول ورود میکنند و نتیجه خوبی هم نمیگیرند.
واقعا هم برایم سوال است که من طلبه با چه حجتی با چندتا سخنرانی که خیلی از حرفهایشان هم متعارض است به خودم جرات میدهم نظریه پردازی اقتصادی جزئی کنم؟!
اگر نتوانستی چیزی را کامل درک کنی کل آن را ترک نکن.
این سیره و سفارش مقابل ایدهآلگراهایی است که یا همه چیز را باهم میخواهند یا هیچ چیز.
انسان عادتا نمیتواند همه آنچه میخواهد را باهم داشته باشد و به همه ایدهآلهایش برسد اما منطقی است سر جمع گیری کند و در تعارضات آن چیزی که مجموعا بهترین گزینه و انتخاب است را پیدا کند و نواقص را هم بپذیرد.
کسی که ایدهآل گرا است، اولا چون ایدهآلش را پیدا نمیکند به سرشکستگی و افسردگی برمیخورد و ثانیا چون نواقص آنچه به آن رسیده است را نمیپذیرد و با آن کنار نمیآید دائما زجر میکشد.
از نکات جالب که در طبیعت وجود دارد، خلافیت و تنوع است که هرچه سیر کنی و بگردی باز هم صحنه جدید و شکل و رنگ جدید میبینید و هیچ چیز تکراری نیست.
از جمله برکات این تنوع هم خاص بودن هر چیزی است و میتوان هر فرد و شخص و مکانی را خاص و متمایز کرد و او را به راحتی یافت.
اما محصول دست بشر که میشود سری سازی و خسته کننده میشود، وارد یک کوچه و یا محله میشوی یک سری خانههای مشابه میبینی با یک معماری و نقشه ثابت، تجهیزاتی که در خط تولید ساخته میشود همه سری سازی شده.
حداکثر با یک چیزیهایی مثل عدد آنها را متمایز میکنند تا شناخته شود.
این تفاوت در مصنوع بشر و مخلوق خداوند هم به خلاق بودن خداوند و محدود بودن بشر برمیگردد. خداوند تبارک و تعالی خلاق است یعنی هم چیزی که نبود را خلق میکند و هم تکراری خلق نمیکند، برخلاف بشر که آنچه هست را نظم جدید میدهد و معمولا سری سازی میکند.
از نعمتهای خداوند که در سوره نحل ذکر شده است گوشت ماهی و جواهراتی مثل مروارید است که از دل دریا در میآید.
اولی برای خوردن و دومی برای زینت کردن.
برایم سوال است چرا جریانهای با نام طب اسلامی حداقل بنده با وجود بررسیها و مراجعات فراوان ندیدهام به خوردن ماهی سفارش کنند؟! معمولا به خوردن گرمی و مصلح سفارش میکنند و چون طبع ماهی را سرد میدانند به آن توصیه نمیکنند.
شیر گاو هم به عنوان یکی دیگر از نعمتهای خاص ذکر شده در قرآن است که باز به آن و محصولات مشتق از آن توصیهای نمیشود چون طبع آن را سرد میدانند!
در مورد مروارید هم برخی که مطلقا با زینت و تجملات مخالف هستند، این نام بردن از این زینتها به عنوان نعمت خداوند، شاهدی بر نفی آن است و مثبت این است که حدی از زینت و تجمل در دین مورد پسند است.
در معاملات و روابط روزانه زندگی گاهی افرادی را در کاری امین قرار میدهیم و به آنها اعتماد میکنیم.
در روایت است اگر کسی را امین قرار دادی و مشکلی پیش آمد حق نداری او را متهم کنی، از طرفی هم اگر کسی را امتحان کردهای یا از خیانتکاری او در جایی اطلاع داری دیگر او را امین قرار نده.
در قوانین جزایی اگر برای کسانی که در اموال دیگران خیانت میکنند علاوه بر لزوم جبران خسارت، محرومیتهای سنگین از اعتبارات حقوقی و مالی تا وقتی که احراز شود او مجددا امین شده است، وضع کنیم، دیگر خیلی از کسانی که فکر خیانت در اموال مردم به ذهنشان میزند حتی فکر آن را هم نخواهند کرد.
✅ بنده خدایی میگفت ما دیگر خمسمان را به آقای خامنهای نمیدهیم، منتظر بود بگویم: نه، چرا؟ اما گفتم: شما خمست را بده، به هرکس دوست داشتی بده. گفت: به نظرم آقای سیستانی خوب است. گفتم: بله آقای سیستانی خیلی خوب هستند ولی من نسبت به آقای خامنهای هم ذرهای شک در دلم نیست.
✅ آقای سیستانی خیلی خوب و متقی و عالم هستند ولی مشرب ایشان با آقای خامنهای متفاوت است، آقای خامنهای وسط اجراء و مدیریت یک کشور است و طبیعتا اتهامها و شکها و تخریبها هم به سمت ایشان میآید. خروجی مدل آقای سیستانی همین عراقی است که میبینید، البته شاید اقتضای ترکیب جمعیتی و شرایط عراق همان عملکرد آقای سیستانی باشد ولی به هرحال ما با دو فقیه عالم و عادل مواجه هستیم با دو مشرب مختلف.
✅ آیتالله سیستانی از مبرزترین شاگردان آیتالله خوئی هستند و همان سیره استاد خود را هم ادامه میدهند و اتفاقا در دوره حضور امام در نجف هم این اختلاف منش بین امام و آیتالله خوئی در پیشآمدهای مختلف خود را نشان میداد.
در سال ۱۳۵۰ دولت عراق به ریاست حسن البکر از حزب بعث در جریان اختلافات خود با ایران تصمیم میگیرد ایرانیان مقیم عراق را با وضع بسیار بدی اخراج کند، امام بعد از اعلام اخراج ایرانیان از این کشور گذرنامه خود را برای تایید خروج برای مسئولان عراقی میفرستند و تهدید میکنند که هم من و همه بقیه علما از عراق هجرت میکنیم و لکه ننگ تعطیل کردن حوزه علمیه نجف و کربلا را تا ابد بر پیشانی حزب بعث میگذاریم. اما در همان زمان علمای نجف با امام همراهی نکردند و برخی مانند آیتالله خوئی که بزرگ علمای نجف بودند صرفا با دادن لیستهای چند نفره از حزب بعث خواستند که برخی افراد را از حکم خود استثناء کنند.
✅ در آن ماجرا علماء عراق با امام همراهی نمیکنند و رژیم بعث نیز اجازه باقی ماندن را به علمای نجف داد و اجازه خارج شدن را به امام نداد. امام در عراق همراهی علماء و طلاب را نداشت و نتوانست در آن فضا اقدام خاصی بکند اما در ایران شرایط فرق میکند و امام علما و طلاب همراه نسبتا زیادی دارد و الگوی امام در ایران جواب میدهد. الگوی امام متهم شدن و دردسر زیاد دارد، اما دیگر الگوها چنین نیست و طبیعی است که مشق نانوشته غلط نداشته باشد.
.............
پینوشت: در این متن نمیخواهم مدل رفتاری آیتالله سیستانی را عینا با آیتالله خوئی تطبیق دهم چرا که مرحوم خوئی در بازههایی مثل انتفاضه عراق و مواردی دیگر منشی متفاوت از گذشته خود داشتند و شاید آیتالله سیستانی نیز به فراخور زمان در آینده منشی متفاوت پیش بگیرند کما اینکه در تشکیل حشد الشعبی به فتوای ایشان برای جهاد دفاعی اتکاء شد.
........
مطالب مرتبط:
🔺واکنش حضرت آیت الله خویی به دعای بعد از نماز اول انقلاب
آیت الله سید عبدالهادی شاهرودی :
در مجلسی که جمع کوچکی از فضلای معتمد نزد آیتالله #خویی حضور داشتهاند، یک نفر از حاضرین نقل میکند که چندی است در ایران مسأله جدیدی رسم شده است. ایشان میپرسند: چه رسم شده است؟
آن طلبه میگوید: رسم انداختهاند که بعد از نمازها بگویند: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا!
🔸آیتالله خویی میگوید: خوب چه اشکالی دارد؟ یکی از حاضرین میگوید (احتمالاً) نوعی بدعت بعد از نماز در تعقیبات نماز ایجاد شده…
ایشان در جواب میگوید: دعاست و بدعت نیست…. یک نفر از حاضرین میگوید: بنابراین شما این امر را صحیح میدانید؟ 🔸آیتالله خویی میفرمایند: بلکه واجب میدانم.
📚تداوم اندیشه؛ خاطرات و مبارزات آیتالله سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی،تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۱-۱۷۲.
...
💥مواضع سیاسی حضرت آیت الله خویی (ره)درباره انقلاب اسلامی ایران
✍️آیت الله #نصرالله_شاه_آبادی ره:
🔹بر خلاف آنچه که بر علیه آیةالله #خویی تبلیغات شده است و افرادی سعی کردهاند ایشان را مخالف انقلاب و مرحوم امام معرفی نمایند، ایشان در تمامی مراحل نهضت از افرادی بودند که همگام با مرحوم امام از نهضت اسلامی دفاع کردند و اطلاعیههای بسیار تندی بر علیه دستگاه دادند و چه بسا در بعضی از موارد انقلابی تر از مرحوم امام عمل میکردند.
🔸مواضع آیةالله خویی در آن زمان (سال ۱۳۴۲ش) چنین بود. اما بعد که حکومت بعث و صدام سر کار آمد، اوضاع تفاوت کرد. خفقان و اختناق بر عراق حاکم شد به گونهای که اگر کسی حرفی میزد، کشته میشد...
🔻در این فضای اختناق بعضی آقایان انتظار داشتند که آیةالله خویی همان مواضع تند و انقلابی سابق را داشته باشند. این توقعات (در محیط عراق) بسیار بیجا بود. اگر کسی کوچکترین کاری انجام میداد، باید از زندگی خود میگذشت. لذا بعضی از آقایان درباره آقای خویی واقعاً بی انصافی کردند و البته بعد هم متوجه بی انصافیهایشان شدند.
🔹بعد از پیروزی انقلاب هم، آقای خویی در چند مورد نشان دادند که حامی انقلاب اسلامی ایران هستند. درباره همه پرسی نظام جمهوری اسلامی، آیةالله خویی اطلاعیهای صادر کردند و مردم را به انتخاب جمهوری اسلامی تشویق نمودند.
🔸در ایام جنگ مرحوم آسید علی لواسانی از آیةالله خوئی درباره مصرف سهم امام (علیه السلام) برای رزمندگان و آوارگان جنگِ ایران و عراق سؤال کرده بود و آقای خوئی هم اجازۀ نصف یا ثلث داده بودند. من خدمت مرحوم امام رفتم تا در رابطه با همین مسأله (مصرف کردن سهم امام برای رزمندگان در جنگ) از ایشان اجازه بگیرم. ایشان فرمودند: «از صدقات و خیرات استفاده کنید». من به ایشان عرض کردم: «آیةالله خوئی (که بعضی ایشان را ضد انقلاب میدانند) اجازۀ کتبی دادهاند که نصف یا ثلث را خرج کنند.» امام خیلی تعجب کردند و بعد از این به بنده اجازه دادند.
🔸مرحوم #امام هم در وفات آقازاده آیةالله خویی (مرحوم آقا سید جمال خویی) پیام تسلیت نوشتند که کاشف از این بود که تمام این حرفهایی که در مورد آقای خویی زده شده اشتباه بوده است. از این رو من در طول این سالها (قبل و بعد از انقلاب) هرگاه اسم مرحوم امام را میبرم، اسم آقای خویی را هم دنبالش ذکر میکنم.
📚حدیث نصر ص ۳۹۶ ، ۴۰۵
...
تصویر اعلامیه آیتالله خوئی برای رای دادن به جمهوری اسلامی
یک پرونده در مورد عملکرد آیتالله خوئی نزدیک به پیروزی انقلاب دریافت
یک سند از جلد ششم کتاب امام خمینی در آینه اسناد ساواک که گویای تفاوت تشخیص مصداقی امام و آیتالله خوئی است.
دریافت حجم: 5.56 مگابایت توضیحات: «التغلغل الیهودی فی ایران» کتاب آیتالله خوئی در مورد فعالیت یهود در ایران
در مباحث علمی حوزه بحثی است به عنوان تقدیم اظهر بر ظاهر، یعنی اگر جایی تعارضی بود و به کمک قرائنی یک طرف اظهر بود، بر آن طرفی که ظاهر است مقدم میشود. این یک قاعده عقلایی در جمع عرفی بین تعارضهای اولیه در دو کلام است.
برخی برای ضابطهمند کردن این بحث، ملاکهایی دادهاند مثلا یکی از ملاکها که گفته شده است اظهر بودن عام نسبت به مطلق است. برای آن نیز مثال شایعی میزنند و میگویند «جمع محلی به الف و لام» عام است و «مفرد محلی به الف و لام» مطلق است یعنی مثلا العُلماء عام است و ظهور در همه علما دارد ولی الفاسق مطلق است و به کمک مقدمات حکمت ظهور آن در همه فاسقها ثابت میشود.
حالا اگر کسی گفت: «أکرم العُلماء» و بعد همان کس گفت: «لاتُکرم الفاسق» در مواردی که عالمی فاسق باشد این دو حکم تعارض بدوی میکنند و چون العلماء عام است، حکم آن، بر حکم مربوط به الفاسق مقدم میشود چون عام اظهر از مطلق در شمولیت است.
این مثال را مکرر در متون آموزشی برای تقدیم عام بر مطلق میزنند اما خب نتیجه این تقدیم و مثال چیست؟ «اکرم العلماء» را در مورد عالم فاسق بر «لا تکرم الفاسق» مقدم کن. یعنی اینکه عالم فاسق را اکرام کن!
خب ما که میدانیم در مورد عالم فاسق ادله خارجی میگوید علم او کمال او نیست بلکه منقصت اوست و او از بدترین مخلوقات عالم است و دیگر وجهی برای اکرام او نیست، پس این چه مثالی است؟ چرا تعصب داریم حتی از مثال هم دست نکشیم و تغییری انجام ندهیم.
کافی بود در مثال میگفتیم: «الفُساق» و «العالم» یعنی برای فاسق مثال عام میآوردیم و برای عالم مثال مطلق تا نتیجه شود که عالم فاسق را اکرام نکن و این در ذهن طلبه بماند.
من در اوایل طلبگی همیشه اینجا هنگ میکردم که الان نتیجه این بحث یعنی ما عالم فاسق را اکرام کنیم؟ اینکه نشد و خلاصه مطلب به خاطر همین اشتباه در مثال، برایم جا نمیافتاد، زمان میگذرد و متاسفانه عزیزان همیشه همین مثال را باز برای طلاب تکرار میکنند و کسی جرأت نمیکند یک مثال ساده را اندکی تغییر دهد تا مطلب حل شود.
این مثال خودش یک مصداق خوب است که ما در دوران حفظ تراث و اصلاح هرچه بهتر متون کاملا بر یک طرف غش کردهایم و جرات حرف زدن و خلاقیت نشان دادن از ما گرفته شده است.