شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۷ مطلب با موضوع «اهل بیت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نرم افزار کوثر کاری از مرکز پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم

برای اجرا در ویندوز

احادیث و مطالبی در موضوعات مختلف مرتبط با حضرت زهرا(س)

حجم: 2.71 مگابایت
  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

پیامبر(ص) از بدو تولد تا مدت ۵ سال جدا از مادرگرامیشان و نزد یک قابله به نام حلیمه در بیابان بزرگ می‌شوند.

طبیعتا این ماجرا بسیار عجیب و سوال برانگیز است! در کتاب‌های دینی مدرسه، در پاسخ به این سوال ادله مختلفی جز حقیقت ماجرا، گفته می‌شود.

می‌گویند چون مادر حضرت(ص) شیر نداشت، باید ایشان را به دایه‌ای می‌سپردند و حضرت(ص) از هیچ دایه‌ای‌ جز حلیمه که بیابان نشین بود، شیر ننوشیدند، ایشان را به دایه‌ای در بیابان سپردند.

اگرچه این حکمت خداوند بود که حضرت(ص) از هیچ دایه‌ای جز حلیمه، شیر نخورند اما چرا با اینکه حضرت(ص) مدتی از مادر حمزه عموی‌شان شیر خوردند، خداوند حکمت را در شیر نداشتن مادر ایشان و شیر ننوشیدن حضرت از هیچ دایه‌ای جز فردی بیابان نشین قرار داد؟ 

و چرا بعد از دوسال و پایان مدت شیرنوشیدن، آمنه مادر گرامی حضرت، سه سال دیگر نیز باید از نعمت حضور فرزند مبارک خود محروم می‌ماند و البته صبورانه به این ماجرا اعتراضی نیز نمی‌کرد؟

همانطور که در آیات قرآن در مورد مادر حضرت موسی(ع) ذکر شده است، ایشان با اینکه خداوند به او الهام کرده بود که برای در امان ماندن فرزندش وی را در صندوقی در نیل رها کند، چنان بی‌تابی می‌کرد که نزدیک بود ماجرا را افشا کند و خداوند او را دل‌داری و وعده بازگرداندن موسی به وی را داد اما در مورد آمنه مادر پیامبر(ص) هیچ گزارشی از بی‌تابی ذکر نشده است.[1]

دلیل‌هایی که در توجیه باقی ماندن حضرت نزد حلیمه، بعد از ایام شیرخوارگی نوشته‌اند، تعلیم ادبیات اصیل عرب و وجود آب‌هوای بهتر بیابان و رسم عرب است، چرا که برای کودکان امکان باقی ماندن در آن آب‌ و هوا وجود نداشت و رسم عرب هم بر آن بود که کودک را به دایه می‌سپردند تا بیرون از شهر کودکان را بزرگ کند.

اما سوال اینجاست که اگر این ادله صحیح است، پس‌چرا سایر فرزندان اهل مکه را به بیابان نمی‌فرستادند؟

چرا حمزه عموی پیامبر(ص) که دوماه از ایشان بزرگ‌تر بود به بیابان فرستاده نشد؟ 

کودکان در شهر بهتر با ادبیات آشنا می‌شدند یا در بیابان؟! 

این چه رسمی بود که گزارشی در موارد غیر از پیامبر ذکر نشده است؟ 

آب‌ و هوای مکه در طول این پنج سال در همه فصول مانع حضور کودکان در این شهر بود؟!

راز ماجرا را باید در تلاش جریان یهود در تحریف و پاک نمودن رد پای خونین خود از تاریخ جست.

راز رضایت آمنه مادر پیامبر در دوری فرزندشان را در مهارت یهود در علم قیافته شناسی و شناخت نسب‌ها و تلاش برای نابود نمودن پیامبر آخرالزمان که وعده نابودی تشکیلات یهود به دست او داده شده بود جست؛ 

راز ماجرا را در ترور هاشم جد پیامبر(ص)[2] و عبدالله پدر پیامبر(ص)[3] و ناکامی در ترور عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر(ص)[4] و ممانعت از میلاد نبی‌مکرم و تلاش برای ترور ایشان جست.

در کتاب شریف کافی حدیثی از امام باقر(ع) در مورد میلاد پیامبر(ص) بدین شرح ذکر شده است:[5]

چون پیغمبر (ص) بدنیا آمد مردى از اهل کتاب نزد جمعى از قریش آمده و گفت: دیشب در میان شما نوزادى بدنیا آمد؟

گفتند: نه، گفت: پس چنین نوزادى باید در فلسطین بدنیا آمده باشد و نامش احمد است، و خالى در بدن دارد که رنگش چون خز خاکسترى است و نابودى اهل کتاب و یهود بدست او است، و به خدا اى گروه قریش این مولود نصیب شما نشده! آنها (که این سخن را شنیدند) از نزد آن مرد پراکنده شده بجستجو پرداختند و اطلاع پیدا کردند که در خانه عبد اللَّه بن عبد المطلب نوزادى بدنیا آمده پس‏ بدنبال آن مرد گشتند و او را دیدار کرده بدو گفتند: چرا بخدا در میان ما پسرى بدنیا آمده، پرسید: آیا پیش از آنکه من بشما بگویم یا بعد از آن بدنیا آمده؟ گفتند: پیش از آنکه آن سخن را بما بگوئى، گفت: مرا پیش او ببرید تا او را ببینم، آنها بنزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و بدو گفتند: پسرت را بیاور تا ما او را ببینیم، آمنه گفت: بخدا این فرزند من وقتى بدنیا آمد مانند بچه‏هاى دیگر نبود، او دو دست خود را بزمین نهاد و سر بسوى آسمان بلند کرد و بدان نگریست سپس نورى از او ساطع گشت که من کاخهاى بصرى را (شهرى بوده در سر حد شام) مشاهده کردم و شنیدم هاتفى در هوا می‌گفت:

همانا تو بهترین مردم را زادى، و چون او را بر زمین نهادى بگو: او را از شر هر حسودى بخداى یگانه پناه دادم، و نامش را محمد بگذار. آن مرد گفت: او را بیاور، و چون آمنه آن حضرت را آورد، آن مرد او را نگریست و برگردانید و چون آن خال (مهر نبوت) را در میان دو شانه‏اش دید بیهوش شده روى زمین افتاده، قریش آن حضرت را گرفته بمادرش دادند و بدو گفتند: خدا این فرزند را بر تو مبارک سازد.

و همین که از نزد آمنه بیرون رفته آن مرد بهوش آمد بدو گفتند: واى بر تو این چه حالى بود که بتو دست داد؟ گفت: نبوت بنى اسرائیل تا روز قیامت از بین برفت، بخدا این کودک همان کسى است که آنها را نابود سازد، قریش از این سخن خوشحال شدند، آن مرد که خوشحالى قریش را دید بدانها گفت: شادمان شدید! بخدا سوگند چنان حمله و یورشى بر شما برد که اهل شرق و غرب از زمین آن را بازگو کنند، ابو سفیان گفت: (چیزى نیست) بمردم شهر خود یورش می‌برد.[6]



[1] «إِذْ أَوْحَیْنَا إِلىَ أُمِّکَ مَا یُوحَى(38) أَنِ اقْذِفِیهِ فىِ التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فىِ الْیَمّ‏ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لىّ‏ وَ عَدُوٌّ لَّهُ  وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ محَبَّةً مِّنى وَ لِتُصْنَعَ عَلىَ‏ عَیْنىِ(39) إِذْ تَمْشىِ أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکمُ‏ عَلىَ‏ مَن یَکْفُلُهُ  فَرَجَعْنَاکَ إِلىَ أُمِّکَ کىَ‏ تَقَرَّ عَیْنهُا وَ لَا تحَزَنَ  وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمّ‏ وَ فَتَنَّاکَ فُتُونًا  فَلَبِثْتَ سِنِینَ فىِ أَهْلِ مَدْیَنَ ثمُ‏ جِئْتَ عَلىَ‏ قَدَرٍ یَامُوسىَ‏(40)» طه

[2] جد اعلی پیامبر اهل مکه بود اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خراج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عروبن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی دختر عمرو ازدواج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند هاشم او را برای وضع حمل به نزد خانواده‌اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر به همسرش گفت: « احتمال دارد از این سفر باز نگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن.» هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد سفارش کنید. به او بگویید که این فرزند بزرگ‌ترین دغدغه من است. سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفار به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. ر.ب: موسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم، تبار انحراف، جلد یکم از آفرینش تا ختم نبوت، چاپ هفتم، قم،انتشارات ولاء منتظر(عج)، ۱۳۹۲ش، ص: ۱۵۸.

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: حضرت هاشم جد پیامبر از هیچ سنگ یا گلی رد نمی‌شد الا اینکه به او بشارت می‌دادند ای هاشم از تو فرزندی که کریم‌ترین خلق نزد خداوند و شریف‌ترین عالمیان است به نام محمد خاتم النبیین زاده خواهد شد.

وَ کَانَ هَاشِمٌ لَا یَمُرُّ بِحَجَرٍ وَ لَا مَدَرٍ إِلَّا وَ یُنَادِیهِ أَبْشِرْ یَا هَاشِمُ فَإِنَّهُ سَیَظْهَرُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ أَشْرَفُ الْعَالَمِینَ مُحَمَّدٌ خَاتَمُ النَّبِیِّین‏.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏15 ؛ ص37

علامه مجلسی در توضیح مباحث تاریخی به علم هاشم به خطر یهود برای حضرت و احتمال دادن هاشم به عدم بازگشت از سفر شام اشاره می‌کنند:

حتى اشتهر حمل سلمى فقال لها یا سلمى‏ إنی أودعتک الودیعة التی أودعها الله تعالى آدم ع و أودعها آدم ع ولدها شیثا ع و لم یزالوا یتوارثونها من واحد إلى واحد إلى أن وصلت إلینا و شرفنا الله بهذا النور و قد أودعته إیاک و ها أنا آخذ علیک العهد و المیثاق بأن تقیه و تحفظیه و إن أتیت به و أنا غائب عنک فلیکن عندک بمنزلة الحدقة من العین و الروح بین الجنبین و إن قدرت على أن لا تراه العیون فافعلی فإن له حسادا و أضدادا و أشد الناس علیه الیهود.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏15 ؛ ص51

[3] ر.ب: موسسه مطالعات فرهنگی لوح و قلم، تبار انحراف، جلد یکم از آفرینش تا ختم نبوت، ص: ۱۶۰.

[4] همان، ص ۱۵۹.

[5] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا وُلِدَ النَّبِیُّ ص جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَى مَلَإٍ مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ هِشَامُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ الْعَاصُ بْنُ هِشَامٍ وَ أَبُو وَجْزَةَ بْنُ أَبِی عَمْرِو بْنِ أُمَیَّةَ وَ عُتْبَةُ بْنُ رَبِیعَةَ فَقَالَ‏ أَ وُلِدَ فِیکُمْ مَوْلُودٌ اللَّیْلَةَ فَقَالُوا لَا قَالَ فَوُلِدَ إِذاً بِفِلَسْطِینَ‏ غُلَامٌ اسْمُهُ أَحْمَدُ بِهِ شَامَةٌ کَلَوْنِ الْخَزِّ الْأَدْکَنِ‏ وَ یَکُونُ هَلَاکُ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْیَهُودِ عَلَى یَدَیْهِ قَدْ أَخْطَأَکُمْ وَ اللَّهِ یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ‏ فَتَفَرَّقُوا وَ سَأَلُوا فَأُخْبِرُوا أَنَّهُ وُلِدَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ غُلَامٌ فَطَلَبُوا الرَّجُلَ فَلَقُوهُ فَقَالُوا إِنَّهُ قَدْ وُلِدَ فِینَا وَ اللَّهِ غُلَامٌ قَالَ قَبْلَ أَنْ أَقُولَ لَکُمْ أَوْ بَعْدَ مَا قُلْتُ لَکُمْ قَالُوا قَبْلَ أَنْ تَقُولَ لَنَا قَالَ فَانْطَلِقُوا بِنَا إِلَیْهِ حَتَّى نَنْظُرَ إِلَیْهِ فَانْطَلَقُوا حَتَّى أَتَوْا أُمَّهُ فَقَالُوا أَخْرِجِی ابْنَکَ حَتَّى نَنْظُرَ إِلَیْهِ فَقَالَتْ إِنَّ ابْنِی وَ اللَّهِ لَقَدْ سَقَطَ وَ مَا سَقَطَ کَمَا یَسْقُطُ الصِّبْیَانُ لَقَدِ اتَّقَى الْأَرْضَ بِیَدَیْهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنْهُ نُورٌ حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى قُصُورِ بُصْرَى‏ وَ سَمِعْتُ هَاتِفاً فِی الْجَوِّ یَقُولُ لَقَدْ وَلَدْتِیهِ سَیِّدَ الْأُمَّةِ فَإِذَا وَضَعْتِیهِ فَقُولِی- أُعِیذُهُ بِالْوَاحِدِ مِنْ شَرِّ کُلِّ حَاسِدٍ وَ سَمِّیهِ مُحَمَّداً قَالَ الرَّجُلُ فَأَخْرِجِیهِ فَأَخْرَجَتْهُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ ثُمَّ قَلَّبَهُ وَ نَظَرَ إِلَى الشَّامَةِ بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَخَرَّ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَأَخَذُوا الْغُلَامَ فَأَدْخَلُوهُ إِلَى أُمِّهِ وَ قَالُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکِ فِیهِ فَلَمَّا خَرَجُوا أَفَاقَ فَقَالُوا لَهُ مَا لَکَ وَیْلَکَ قَالَ ذَهَبَتْ نُبُوَّةُ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ هَذَا وَ اللَّهِ مَنْ یُبِیرُهُمْ‏ «5» فَفَرِحَتْ قُرَیْشٌ بِذَلِکَ فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ فَرِحُوا قَالَ قَدْ فَرِحْتُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَسْطُوَنَّ بِکُمْ سَطْوَةً «6» یَتَحَدَّثُ بِهَا أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ کَانَ أَبُو سُفْیَانَ یَقُولُ یَسْطُو بِمِصْرِهِ‏ .

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏8 ؛ صص: 300-۳۰۱.

[6] کلینى، محمد بن یعقوب - رسولى محلاتى، هاشم، الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1364 ش، ج‏2، صص:۱۲۹- 130.

................................................................................

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

زیارت نامۀ امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام)۱دریافت

این زیارت نامه از کتاب «المزار الکبیر» اثر محمدبن جعفر مشهدى، معروف به «ابن مشهدى» می‌باشد. این اثر یکی از قدیمی‌ترین منابع اسلامی دربارۀ زیارت، آداب و ادعیۀ اماکن مقدسه و برخی ماه‌های قمری است و بسیاری از عالمان شیعه به این کتاب اعتماد کرده و ادعیه و زیارات آن را در کتاب‌های خود آورده‌اند.

نویسنده این کتاب در قرن ششم هجری می‌زیسته است، ایشان در برخی زیارات و ادعیه این کتاب، سند روایت خود به امام معصوم را هم یادآور شده است. کسانی چون محدث نوری، علامه مجلسی، شیخ عباس قمی، شیخ حرعاملی، شهید اول، سید محسن امین، آقا برزگ تهرانی اعتبار این کتاب را تأیید کرده‌اند.


زیارة العسکریین علیهما السّلام

إِذَا وَرَدْتَ سُرَّمَنْ‏رَأَى فَاغْتَسِلْ إِنْ قَدَرْتَ مِنْ دِجْلَةَ، ثُمَّ ادْخُلْ وَ اسْتَأْذِنِ الْقَوْمَ، فَإِنَّ الْمَوْضِعَ مِلْکٌ لَهُمْ وَ دَارُهُمْ، تَقِفُ عَلَى الْبَابِ وَ تَقُولُ:

هنگامی که وارد شهر سامراء شدید غسل نمایید و اگر امکان دارد از آب دجله غسل کنید، سپس داخل شهر شوید و از مردم اجازه بگیرید که این مکان از املاک و دارایی‌های آنهاست. سپس نزد درِ حرم امامین عسکریین می‌ایستی و می‌گویی:


السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ الْمَهْدِیِّینَ، الَّذِینَ أَمَرُوا بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ قَرَّبُوا أَوْلِیَاءَهُ، وَ اجْتَنَبُوا مَعْصِیَةَ اللَّهِ، وَ جَاهَدُوا أَعْدَاءَهُ، وَ دَحَضُوا حِزْبَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، وَ هُدُوا إِلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمِ.

سلام بر رسول خدا، سلام بر محمد بن عبد الله، سلام بر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب، سلام بر همۀ امامان هدایت شده از فرزندان امیرالمؤمنین،‌ آنها که به اطاعت خداوند امر نمودند و اولیاء الله خدا را به قرب الهی رساندند، و از عصیان خدا اجتناب نمودند و در مقابله و با دشمنان خدا تلاش نمودند و حزب شیطان رانده شده را زایل کردند، و به سوی راه مستقیم هدایت نمودند.


السَّلَامُ عَلَیْکُمَا أَیُّهَا الْإِمَامَانِ، الطَّاهِرَانِ، الصِّدِّیقَانِ، اللَّذَانِ اسْتَنْقَذَا الْمُؤْمِنِینَ مِنْ مُخَالَطَةِ الْفَاسِقِینَ، وَ حَقَنَا دِمَاءَ الْمُحِبِّینَ بِمُدَارَاةِ الْمُبْغِضِینَ.

سلام بر شما ای امامان که طاهر و راست‌گو هستید، ای کسانی که بیدار نمودید مؤمنان را از داخل شدن در فاسقان، و حفظ نمودید خون محبان خود را با مدارات نمودن با دشمنان خشم‌گین.


أَشْهَدُ أَنَّکُمَا حُجَّتَا اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ سِرَاجَا أَرْضِهِ وَ بِلَادِهِ، وَ تَجَرَّعْتُمَا فِی رَبِّکُمَا غَیْظَ الظَّالِمِینَ، وَ صَبَرْتُمَا فِی مَرْضَاتِهِ عَلَى عِنَادِ الْمُعَانِدِینَ، حَتَّى أَقَمْتُمَا مَنَارَ الدِّینِ، وَ أَبَنْتُمَا الشَّکَّ مِنَ الْیَقِینِ، فَلَعَنَ اللَّهُ مَانِعَکُمَا الْحَقَّ، وَ الْبَاغِیَ عَلَیْکُمَا مِنَ الْخَلْقِ.

شهادت می‌دهم که شما حجت‌های خداوند بر بندگان و چراغ‌های زمین خدا و سرزمین‌های خداوند می‌باشید. جرعه جرعه خشم دشمنان را فرو خوردید و تحمل نمودید و صبر نمودید در آنچه مورد رضایت خداوند می‌باشد در دشمنی دشمنان. تا اینکه شما نشانه‌های رفیع دین و هدایت را برپا و شک را بر یقین مستحکم نمودید. پس خدا لعنت کند کسانی را از خلق که مانع شما از حق شدند و کسانی که بر شما شوریدند.


ثُمَّ ضَعْ خَدَّکَ الْأَیْمَنَ عَلَى الْقَبْرِ وَ قُلِ:

سپس گونه راست خود را بر قبر بگذار و بگو:


اللَّهُمَّ بِذُلِّی فِیهِمَا أَعِزَّنِی بِهِمَا.

خداوندا به واسطه کوچک شدنم نزد این دو امام مرا عزیز گردان به واسطه آنها.


ثُمَّ انْتَصِبْ وَ قُلِ:

سپس می‌ایستی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَیْنِ إِمَامَایَ وَ قَائِدَایَ، وَ بِهِمَا وَ بِآبَائِهِمَا أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ یَوْمَ قُدُومِی عَلَیْکَ.

خداوندا این‌ها امامان من و رهبران من و به واسطه آنها و پدران آنها آن روز که قدم‌های به سوی توست امید به نزدیکی نزد تو را دارم.


اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ أَنَّهُمَا عَبْدَانِ لَکَ، اصْطَفَیْتَهُمَا وَ فَضَّلْتَهُمَا وَ تَعَبَّدْتَ خَلْقَکَ بِمُوَالاتِهِمَا، وَ أَذَقْتَهُمَا الْمَنِیَّةَ الَّتِی کَتَبْتَ عَلَیْهِمَا، وَ مَا ذَاقَا فِیکَ أَعْظَمُ مِمَّا ذَاقَا مِنْکَ، وَ جَمَعْتَنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الدُّنْیَا عَلَى صِحَّةِ الِاعْتِقَادِ فِی طَاعَتِکَ، فَاجْعَلْنِی وَ إِیَّاهُمَا فِی الْآخِرَةِ فِی جَنَّتِکَ، یَا مَنْ حَفِظَ الْکَنْزَ بِإِقَامَةِ الْجِدَارِ، وَ حَرَسَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْغَارِ.

خداوندا همانا نزد تو و آنچه از ملائکه نزد توست شهادت می‌دهم که آنها بنده تو بودند، آنها را برگزیدی و فضیلت دادی و خلق تو با پیروی از آنها تو را عبادت نمودند، و به آنها چشاندی مرگی را که بر آنها نوشته بودی و آنچه برای تو از سختی‌ها تحمل داشتند بسیار بزرگ‌تر بود از آن مرگی بر آنها مشخص نموده بودی. و جمع نمودی من و آنها را در دنیا بر اعتقادی صحیح در اطاعت خودت، پس من و آنها را در آخرت در بهشت خود مستقر نما. ای کسی که حفظ نمودی گنج را با برپا ساختن دیوار و حفظ نمودی محمد «سلام و دورود خدا بر او خاندانش باد» را در غار.


اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّنِ اعْتَقَدَ فِیهِمَا اللَّاهُوتَ، وَ قَدَّمَ عَلَیْهِمَا الطَّاغُوتَ، اللَّهُمَّ الْعَنِ النَّاصِبَةَ الْجَاحِدِینَ، وَ الْمُسْرِفِینَ الْغَالِینَ، وَ الشَّاکِّینَ الْمُقَصِّرِینَ وَ الْجَهَلَةَ الْمُفَوِّضِینَ.

خداوندا برائت می‌جویم از آن کسانی که غلو کنندگان نسبت به آنها بودند و قائل به الوهیت برای آنان شدند و برائت می‌جویم از کسانی که طاغوت را برآنها مقدم کردند. خداوندا لعن کن کسانی را که بغض اهل بیت را داشتند و آنان را انکار کردند، و کسانی که در مورد آنها تندروی و غلو کردند و کسانی که در آنها شک نمودند و نسبت به این شک خود مقصرند و نسبت به جاهلانی که اعتقاد به تفویض و سپرده شدن همۀ امور عالم به انسان را داشتند.


اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَرَى مَقَامِی، وَ عِلْمُکَ مُحِیطٌ بِمَا خَلْفِی وَ أَمَامِی، فَاحْرُسْنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ یُخْرِجُ دِینِی، وَ اکْفِنِی کُلَّ شُبْهَةٍ تُشَکِّکُ یَقِینِی، وَ أَشْرِکْ فِی دُعَائِی إِخْوَانِی وَ مَنْ أَمْرُهُ یَعْنِینِی،

خداوندا همانا سخن من را می‌شنوی و جایگاه من را مشاهده می‌کنی و علم تو به گذشته و آینده‌ام احاطه دارد، مرا از هر بدی که دین من را خارج می‌کند، حفظ فرما و مرا از شبهه‌ای که یقین من را به شک تبدیل‌کند حفظ فرما و مرا در دعای برادرانم و هرکس که امور او مربوط به من است، شریک گردان.


اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا مَوْقِفٌ خُضْتُ إِلَیْهِ الْمَتَالِفَ، وَ قَطَعْتُ دُونَهُ الْمَخَاوِفَ، طَلَباً أَنْ تَسْتَجِیبَ فِیهِ دُعَائِی، وَ أَنْ تُضَاعِفَ فِیهِ حَسَنَاتِی، وَ أَنْ تَمْحُوَ فِیهِ سَیِّئَاتِی.

خدواندا این مکان جایی است که در راه آن هزینه‌هایی کردم، و خطرهایی را به سوی آن پشت سر نهادم، به این شوق که دعای من را در آن مستجاب کنی و نیکی‌های من را در آنجا افزون گردانی و بدی‌های من را محو و نابود سازی به سوی او راه پیمودم.


اللَّهُمَّ فَأَعْطِنِی وَ إِخْوَانِی مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتِهِمْ وَ أَهْلَ حُزَانَتِی وَ أَوْلَادِی وَ قَرَابَاتِی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُزْلِفُ فِی الدُّنْیَا وَ یُحْظِی فِی الْآخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنْ جَمْعِنَا کُلَّ شَرٍّ یُورِثُ فِی الدُّنْیَا عُدْماً، وَ یَحْجُبُ غَیْثَ السَّمَاءِ، وَ یُعَقِّبُ فِی الْآخِرَةِ نَدَماً،

خداوندا به من و برادرانم از خاندان محمد و پیروان آنها و کسانی که تحت سرپرستی من هستند و اولاد و نزدیکانم از هر خیری که در دنیا زیاد می‌گردد و در آخرت به من بهره می‌دهد، و از همۀ ما هر شری را که در دنیا نابودی بجا می‌گذارد و مانع ابرهای آسمان می‌گردد و در آخرت پشیمانی به‌جا می‌گذارد، رویگردان نما.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتَجِبْ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ‏.

خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و (دعایم را) بپذیر و بر محمد و خاندانش درود فرست.


ثُمَّ تَخْرُجُ وَ وَجْهُکَ إِلَى الْقَبْرَیْنِ عَلَى أَعْقَابِهِمْ، وَ تَأْتِی سِرْدَابَ الْغَیْبَةِ فَتَقِفُ بَیْنَ الْبَابَیْنِ مَاسِکاً جَانِبَ الْبَابِ بِیَدِکَ ثُمَّ تَنَحْنَحُ کَالْمُسْتَأْذِنِ، وَ سَمِّ وَ انْزِلْ وَ عَلَیْکَ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ، وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی عَرْصَةِ السِّرْدَابِ وَ قُلِ:

سپس عقب عقب خارج می‌شوی در حالی که صورتت رو به قبرها می‌باشد و به سرداب می‌آیی. و در بین دو در می‌ایستی درحالی که گوشۀ در را گرفته‌ای، سپس تنحنح می‌کنی۲ مثل کسی که می‌خواهد اجازه بگیرد، «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌گویی و پایین می‌روی، آرامش و وقار خود را حفظ کن و دو رکعت نماز در جای باز (میدان) سرداب بخوان و بگو:


اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ عَرَّفْنَا أَوْلِیَاءَهُ وَ أَعْدَاءَهُ، وَ وَفَّقَنَا لِزِیَارَةِ أَئِمَّتِنَا، وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ الْمُعَانِدِینَ النَّاصِبِینَ، وَ لَا مِنَ الْغُلَاةِ الْمُفَوِّضِینَ، وَ لَا مِنَ الْمُرْتَابِینَ الْمُقَصِّرِینَ.

خداوند بزرگ‌تر است خداوند بزرگ‌تر است، پروردگاری جز الله نیست، خداوند بزرگ‌تر است، تمام حمدها برای خداست، حمد برای خداوندی است که ما را هدایت کرد به ولایت اهل بیت و به ما شناساند، اولیاء و دشمنان خود را و ما را موفق به زیارت امامانمان نمود، و ما را از معاندان و دشمنان اهل بیت قرار نداد و ما را از غلو کنندگانی که امور عالم را به استقلاله در اختیار ائمه می‌دانند، قرار نداد، و ما را از شک کنندگان مقصر قرار نداد.


السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُدَّخَرِ لِکَرَامَةِ (أَوْلِیَاءِ) اللَّهِ وَ بَوَارِ أَعْدَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى النُّورِ الَّذِی أَرَادَ أَهْلُ الْکُفْرِ إِطْفَاءَهُ، فَأَبَى اللَّهُ‏ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ‏ بِکُرْهِهِمْ، وَ أَمَدَّهُ بِالْحَیَاةِ حَتَّى یُظْهِرَ عَلَى یَدِهِ الْحَقَّ بِرَغْمِهِمْ.

سلام خدا بر ولی خدا و فرزند اولیاء خدا، سلام بر ذخیرۀ خداوند برای تکریم اولیاء خدواند و کسی که بر سر دشمنان خدواند فرود می‌آید، سلام بر نوری که اهل کفر خواستند آن را خاموش کنند و خداوند ابا کرد و نور خود را تمام نمود علی رغم میل کافران. به او حیات داده است تا زمانی که ظاهر گردد به قدرت خداوند و علی رغم میل کفار.


أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکَ صَغِیراً وَ أَکْمَلَ لَکَ عُلُومَهُ کَبِیراً، وَ أَنَّکَ حَیٌّ لَا تَمُوتُ حَتَّى تُبْطِلَ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ.

شهادت می‌دهم که همانا خداوند تو را در طفولیت برگزید و علوم خود را در حالی که بزرگ بودی کامل گردانید، و تو همان زنده‌ای هستی که نمی‌میرد تا جبت و طاغوت را باطل گرداند.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى خُدَّامِهِ وَ أَعْوَانِهِ عَلَى غَیْبَتِهِ وَ نَأْیِهِ، وَ اسْتُرْهُ سَتْراً عَزِیزاً، وَ اجْعَلْ لَهُ مَعْقِلًا حَرِیزاً، وَ اشْدُدِ اللَّهُمَّ وَطْأَتَکَ‏ عَلَى مُعَانِدِیهِ، وَ احْرُسْ مَوَالِیَهُ وَ زَائِرِیهِ.

خداوندا سلام فرست بر او و بر خادمانش و یارانش در حال غیبت و حضور او. خدواندا او را بپوشان پوشاندنی عزت‌مندانه و غیر قابل نفوذ، و برای او دژی نفوذ ناپذیر قرار بده. و خداوندا دشمنانت را به سختی خوار گردان و از پیروان و زائران او مراقبت نما.


اللَّهُمَّ کَمَا جَعَلْتَ‏ قَلْبِی‏ بِذِکْرِهِ‏ مَعْمُوراً، فَاجْعَلْ سِلَاحِی دُونَ نُصْرَتِهِ مَشْهُوداً، وَ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِیقَتِکَ رَغْماً، فَأَحْیِنِی عِنْدَ ظُهُورِهِ خَارِجاً مِنْ حُفْرَتِی، مُؤْتَزِراً بِکَفَنِی، حَتَّى أُجَاهِدَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی الصَّفِّ الَّذِی أَثْنَیْتَ عَلَیْهِمْ فِی کِتَابِکَ، فَقُلْت: کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ‏.

خداوندا همانگونه قلب مرا به یاد او آباد گردانیدی سلاح من را پیشاپیش برای نصرت او آشکار قرار ده، و اگر بین من و دیدار او موتی که آن را بر بندگانت حتمی قرارداده‌ای، حائل شد، و اگر بر خلق خود به واسطۀ مرگ مقهور گردیدی، مرا زنده گردان هنگام ظهور او درحالی که خارج می‌شوم از قبرم و کفنم را به دور کمر خود بسته‌ام، تا اینکه جهاد کنم در پیشگاه او در صفی که آنها را مورد تحسین قراردادی و در کتابت گفتی: آنها همچون بنایی آهنین هستند.


اللَّهُمَّ طَالَ الِانْتِظَارُ، وَ شَمِتَ بِنَا الْفُجَّارُ، وَ صَعُبَ عَلَیْنَا الِانْتِصَارُ، اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیِّکَ الْمَیْمُونِ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ‏ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُ لَکَ بِالرَّجْعَةِ بَیْنَ یَدَیْ صَاحِبِ هَذِهِ الْبُقْعَةِ،

خداوندا انتظار به طول انجامید، ما مورد شماتت گناه‌کاران قرار گرفتیم، و انتظار بر ما سخت شده است، خداوندا چهرۀ ولیِ پر برکتت را در زندگی ما و بعد از مرگ ما، به ما نشان ده، خدواندا من اعتقاد به رجعت در مقابل صاحب این بارگاه دارم،


الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ،

به فریادمان رس به فریادمان رس به فریادمان رس ای صاحب الزمان.


قَطَعْتُ فِی وُصْلَتِکَ الْخُلَّانَ، وَ هَجَرْتُ لِزِیَارَتِکَ الْأَوْطَانَ، وَ أَخْفَیْتُ أَمْرِی عَنْ أَهْلِ الْبُلْدَانِ، لِتَکُونَ شَفِیعاً لِی عِنْدَ رَبِّکَ وَ رَبِّی، وَ إِلَى آبَائِکَ وَ مَوَالِیَّ فِی حُسْنِ التَّوْفِیقِ لِی، وَ إِسْبَاغِ النِّعْمَةِ عَلَیَّ وَ سَوْقِ الْإِحْسَانِ إِلَیَّ.

برای وصال تو دوست‌هایم را کنار گذاشتم، و از سرزمین‌های خودم برای زیارتت هجرت نمودم و امر خود را از مردم شهرها پنهان نمودم، تا اینکه شفیع من نزد پروردگار خودت و خودم، به سوی پدران تو و سرپرستانم در حُسن توفیق برای من، و کامل کردن نعمت بر من و هدایت احسان به سوی من.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أَصْحَابِ الْحَقِّ وَ قَادَةِ الْخَلْقِ، وَ اسْتَجِبْ مِنِّی مَا دَعَوْتُکَ، وَ أَعْطِنِی مَا لَمْ أَنْطِقْ بِهِ فِی دُعَائِی مِنْ صَلَاحِ دِینِی وَ دُنْیَایَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.

پروردگارا درود بر محمد و خاندان ایشان و اهل حق و رهبر و هدایت‌گر خلق و بپذیر از من، آنچه از تو خواستم و عطاکن به من آنچه در دعایم نگفتم و صلاح دین و دنیایم در آن است. همانا تو ستوده شده و صاحب مجد و عظمت هستی. و درود خدا بر حضرت محمد و خاندان پاک ایشان.


ثُمَّ ادْخُلِ الصُّفَّةَ فَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ وَ قُلِ:

سپس داخل می‌شود در سکوی بالا و دو رکعت نماز می‌خوانی و می‌گویی:


اللَّهُمَّ عَبْدُکَ الزَّائِرُ فِی فِنَاءِ وَلِیِّکَ الْمَزُورِ، الَّذِی فَرَضْتَ طَاعَتَهُ عَلَى الْعَبِیدِ وَ الْأَحْرَارِ، وَ أَنْقَذْتَ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ مِنَ النَّارِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا زِیَارَةً مَقْبُولَةً ذَاتَ دُعَاءٍ مُسْتَجَابٍ مِنْ مُصَدِّقٍ بِوَلِیِّکَ غَیْرِ مُرْتَابٍ، اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ بِهِ وَ لَا بِزِیَارَتِهِ، وَ لَا تَقْطَعْ أَثَرِی مِنْ مَشْهَدِهِ وَ زِیَارَةِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ.

خداوندا عبدتو زیارت کننده در فناء ولی زیارت شدۀ تو، آن کسی که اطاعت او را واجب نمودی بر بندگان و آزادگانت و نجات دادی به واسطۀ او اولیاء خودت را از آتش، خداوندا این زیارت را مقبول خودت و دارای دعای مستجاب قرار ده، زیارتی از سوی تصدیق کنندۀ ولی خودت که شکی در دل او نیست، خداوندا این زیارت را آخرین عهد و زیارت او قرار مده، و پای من را از زیارت او و پدر و جدش کوتاه نکن.


اللَّهُمَّ اخْلُفْ عَلَیَّ نَفَقَتِی، وَ انْفَعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی فِی دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی، لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ أَبَوَیَّ وَ جَمِیعِ عِتْرَتِی، أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الَّذِی یَفُوزُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ، وَ یَهْلِکُ عَلَى یَدَیْهِ الْکَافِرُونَ الْمُکَذِّبُونَ،

خداوندا نفقه و روزیم را همراهم کن، و از آنچه روزیم داده‌ای در دنیا و آخرت بهره‌مندم کن، و همینطور برای خودم و برادرانم و پدر و مادرم و جمیع خانواده‌ام. خدواندا این امام را که مومنان از او به سعادت می‌رسند و کافران و دروغگویان به دست او به هلاکت می‌رسند را به تو امانت می‌سپارم،


یَا مَوْلَایَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جِئْتُکَ زَائِراً لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ جَدِّکَ، مُتَیَقِّناً الْفَوْزَ بِکُمْ، مُعْتَقِداً إِمَامَتَکُمْ.

ای مولای من ای محمد بن الحسن بن علی به سوی تو آمدم زیارت کننده پدر و جد تو، یقین به رستگاری به واسطه شما دارم و به امامت شما معتقدم.


اللَّهُمَّ اکْتُبْ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَ الزِّیَارَةَ لِی عِنْدَکَ فِی عِلِّیِّینَ، وَ بَلِّغْنِی بَلَاغَ الصَّالِحِینَ، وَ انْفَعْنِی بِحُبِّهِمْ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ‏.

خداوندا این شهادت و زیارت را برای من نزد خودت در مراتب علیین ثبت فرما، و مرا برسان به آنجا که صالحان می‌رسند، و مرا به واسطه محبت آنان منفعت ده ای پروردگار عالم‌ها.۳



ارجاعات:

[1] ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر (لابن المشهدی)، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق. ص: 655-670.

 

[2] ( اِه اِه کردن برای کسی که از طرفی اهل خانه است و نیاز به اذن ندارد و اذن گرفتن با شرافت او منافات دارد و از طرفی باید به اهل خانه خود اعلام حضور کند، می‌گویند باید چنین کرد.)

 [3] با تشکر از استاد گرامیم حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی موسوی و دوست عزیزم حجت‌الاسلام محمدرضا قادری که در فهم قسمت‌هایی از این متن بنده را یاری فرمودند.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝شیخ طوسی(قدس سره) در کتاب «الامالی» چند روایت بسیار جالب در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌آورد.

امالی شیخ یعنی املاء‌های شیخ، این کتاب مجموعه‌ای از احادیثی است که شیخ طوسی(قدس سره) در مجالس مختلف آن را مطرح کرده است و حجم اعظم این کتاب مربوط به احادیث فضائل امیرالمؤمنین و اثبات ولایت حضرت می‌باشد.

 

📝تبرکا دو حدیث بسیار نورانی و ارزش مند از این کتاب شریف را به نقل از حضرت رسول(صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کنم.

 

📝کانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) جَالِساً فِی جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ‏ فِی عِلْمِهِ‏، وَ إِلَى نُوحٍ فِی حِکْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ‏ فِی حِلْمِهِ‏، فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. (الأمالی، ص417)

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درحالی که میان اصحاب خود نشسته بودند وقتی که امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) نزدیک می‌شدند، فرمودند: هر کس می‌خواهد دانش آدم را ببیند، بینش نوح و بردبارى ابراهیم را به على بن ابى طالب بنگرد. (در حدیث مشابهی هم در اضافه نسبت به این حدیث در منبع دیگری آمده است و زهد یحیى بن زکریا و قدرت مشت موسى بن عمران را ببیند به علی ابن ابی طالب بنگرد.)

 

📝در بخشی از یک حدیث دیگر به نقل از حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) آمده است:‌ عَلِیٌّ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی، وَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِی، وَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ هُوَ الصَّدِیقُ الْأَکْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ یَعْسُوبُ‏ الْمُؤْمِنِینَ، وَ الْمَالُ‏ یَعْسُوبُ الْمُنَافِقِینَ‏. (الأمالی، ص148)

 

علی (علیه السلام) اولین کسی بود که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد و او اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند( مصافحه حالت دست دادن و درآغوش گرفتن) و او صدیق اکبر( از القاب خاص امیرالؤمنین که در روایات ذکر شده است) و او فاروق  امت است (فاروق به معنی جداکننده، تمیز دهنده) و او است که حق و باطل را جدا می‌سازد اوست که یعسوب المؤمنین است (یعسوب اصطلاحی برای ملکه زنبورهای عسل است که منظور سید و کسی که قوام مؤمنان به او است و مؤمنان را او حفظ می‌کند می‌باشد) درحالی که مال دنیا یعسوب منافقان است.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝طبق آنچه در روایات ذکر شده است، لقب امیرالمؤمنین خاص حضرت امیر(علیه السلام) می‌باشد و حتی به سایر اهل بیت نیز گفته نشده است. 

👈در روایتی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از ایشان سؤال می‌کند آیا قائم اهل بیت با لقب امیرالمؤمنین سلام داده می‌شود؟ 

حضرت پاسخ می‌دهند: «لَا ذَاکَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لَمْ یُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ- وَ لَا یَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا کَافِرٌ» 

🔹نخیر این اسمی است که خداوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به آن نامیده است و هیچ کس را قبل از آن به این نام ننامیده است و بعد از ایشان هم، کسی به این نام نامیده نشود الا اینکه کافر باشد. (۱) 


📝معمول ما تصورمان این است که لقب امیرالمؤمنین به معنای فرمانده و أمیر مؤمنان است و در توضیح علت اتصاف این عنوان برای امیرالمؤمنین گفته‌اند چون ایشان جانشین بلافصل پیامبر می‌باشند و در مقابل کسانی که سایر خلفای چهارگانه را امیرخود می‌دانسته‌اند، این لقب به ایشان تعلق گرفته است. اما باید گفت اگرچه حضرت، فرمانده و زعیم مؤمنان هستند ولی سایر اهل بیت نیز چنین هستند و آنچه در روایات گفته شده است اشاره به معنای دیگری است.

⁉️اما معنای خاص امیرالمؤمنین که لقب حضرت شده است، چیست؟


👈در روایتی از کتاب شریف کافی یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از ایشان می‌پرسد: 

«لِمَ سُمِّیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع)» 

🔹چرا امیرالمؤمنین به این لقب نامیده‌ شده‌اند؟ حضرت پاسخ می‌دهند: «لِأَنَّهُ یَمِیرُهُمْ الْعِلْمَ أَ مَا سَمِعْتَ فِی کِتَابِ اللَّهِ- وَ نَمِیرُ أَهْلَنا» 

🔹چون حضرت روزی می‌دهد، علم را، آیا در قرآن نشنیده‌ای «نمیر أهلنا». (۲)


📝«میر» به معنای روزی است و در سوره مبارکه یوسف برادران یوسف وقتی می‌خواهند به حضرت یعقوب بگویند ما به واسطه کمک‌های عزیر مصر خانواده‌ خود را روزی می‌دهیم، عبارت «نَمِیرُ أَهْلَنا» را بکار می‌برند. بنابراین صیغه متکلم وحده ماده «میر» می‌شود «أَمِیِرُ» یعنی روزی می‌دهم.


👈در روایت دیگری نیز در مورد چرایی نامیده شدن حضرت به این لقب گفته شده است: « لِأَنَّ مِیرَةَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ عِنْدِهِ یَمِیرُهُمُ الْعِلْمَ.» چون حضرت روزی می‌دهد مؤمنین را از نزد خودش، روزی می‌دهد علم‌را. (۳)


منابع:

1.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص411. 

در روایت دیگری گفته شده است هرکس به این لقب نامیده شود و راضی باشد در سرونوشتت چنین می‌شود که مفعول واقع خواهد شد.

2.  الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص412

3.  همان.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

◻️ الصَّلَاةُ عَلَى السَّیِّدَةِ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ نَبِیِّکَ 

صلوات بر بانو فاطمه علیها السلام. پروردگارا درود فرست بر صدیقه(راستگو) فاطمه زهراء(درخشان) داراى نفس زکیه مورد علاقه و محبت و دوستى حبیب تو و پیغمبر اکرم توست.

◻️ و أُمِ‏ أَحِبَّائِکَ‏ وَ أَصْفِیَائِکَ‏ الَّتِی‏ انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى‏ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
و مادر دوستان تو و برگزیدگانت او منتخب توست که وى را برگزیدى و فضیلت دادى و برترى بر تمام زنان عالم دادى.

◻️ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا اللَّهُمَّ وَ کُنِ الثَّائِرَ لَهَا بِدَمِ أَوْلَادِهَا 
پروردگارا تو از ظلم و بیدادى که امت جاهل در حق او کردند و اهانت نمودند دادخواهى کن و از آن مردم بى‏رحم که خون پاک فرزندانش را بخاک ریختند خونخواهى کن و انتقام بکش.

◻️ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى
پروردگارا چنانکه آن حضرت را مادر ائمه هدى و همسر على مرتضى صاحب لواء و بیرق فتح و شفاعت آنکه در ملأ اعلى گرامى است.

◻️ فصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَةَ الْکُبْرَى صَلَاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ ص 
پس تو اى خدا درود فرست بر آن حضرت و بر مادرش درودى که وجه پدر بزرگوارش حضرت محمد صلى الله علیه و آله را به آن درود اکرام مى‏کنى.

◻️ و تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلَام‏
و چشم ذریه او را روشن مى‏گردانى و از من هم اى خدا در این ساعت بهترین سلام و تحیت را به آن بزرگواران برسان.
👈بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏91، ص: 74

https://t.me/sharhe_hal/501 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

قال النبی «صلّی الله علیه و آله» : یا سلمانُ حُبُّ فاطمةَ یَنْفَعُ فی مائةِ مَوطنٍ ایسَرُ تلکَ المواطنِ: الموتُ و القبرُ و المیزانُ و المحشرُ و الصراطُ و المحاسبةُ.

پیامبر خدا«صلی‌الله علیه و آله» فرمودند: ای سلمان محبت فاطمه در صد موقف از قیامت سودمند است و ساده‌ترین این موافق مرگ و قبر و حساب و محشر و صراط و محاسبه اعمال است.


قال النبی «صلّی الله علیه و آله » : یا سلمانُ مَنْ احبَّ ابنتی فهو فی الجنةِ معی و مَنْ اَبْغَضها فهو فی النارِ.

پیامبر خدا «صلی‌الله علیه و آله» فرمودند: ای سلمان هرکس به دخترم فاطمه محبت داشته باشد همراه من در بهشت است و هرکس بغض او را داشته باشد در آتش است.


قال الامام الصادق «علیه السّلام » : لو لا انَّ اللهَ تبارک وتعالی خَلَقَ امیرَالمؤمنین لفاطمةَ - سلام الله علیها - ما کان لها کفْوٌ علی الارضِ مِنْ آدمَ‌ و مِنْ دونه.

امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر خداوند تبارک تعالی امیرالمومنین را برای فاطمه «سلام الله علیها» خلق نکرده بود، هم کفوی برای او از آدم تا بعد از او وجود نداشت.


قال رسول الله «صلّی الله علیه و آله» : مَنْ ارضی فاطمةَ فقد ارضانی و مَنْ اَسخطَ فاطمةَ فقد اسخطنی.

پیامبر اکرم «صلی‌الله علیه و آله» فرمودند: هرکس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده و هرکس فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.


قال النبی (صلّی الله علیه و آله) : اما اِبْنَتی فاطمةُ فهی سیدةُ نِساءِ العالمینَ من الاوّلینَ‌ و الآخرینَ.


  • حمید رضا باقری