شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هجرت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

گفتگویی در باب چشم انداز معیشتی طلابی که بنای بر هجرت از قم دارند را شروع کردیم و در قسمت قبل اشاره‌ای به این شد که برای هجرت از قم و وارد شدن به کارهای تبلیغی، نیاز است لااقل یک مدت زمان خوب اگر استعداد تحصیل داریم زحمت بکشیم.

 

اما اگر پیش از آنکه از نظر علمی به نقطه مطلوب و قوت خوب برسیم شرایطی پیش آمد که امکان باقی ماندن در قم برایمان نبود، چه؟ دنیا به آخر می‌رسد؟ تحصیل علم منحصر در قم است؟

 

اگرچه شرط ورود جدی به عرصه تبلیغ برای کسی که استعداد تحصیل را در خود می‌بیند، رسیدن به استحکام علمی است اما حصول استحکام علمی منحصر در قم هم نیست، خدای دستگیر قم، شیراز و اصفهان و مشهد و... هم هست.

به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «لَیْسَ‏ بَلَدٌ بِأَحَقَ‏ بِکَ‏ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَک‏» هیچ شهرى از شهر دیگر بتو سزاوارتر، و شایسته‏تر نیست، بهترین شهرها شهرى است که ترا پذیرا باشد.

 

مسأله اساسی که همه چیز را مشخص می‌کند، نه شرایط مالی متفاوت اینجا و آنجا، نه شرایط تحصیلی متفاوت اینجا و آنجا است، باید دید تکلیف هر زمان، بودن در کجاست؟ ما به دنبال تکلیف که باشیم، شرایط مالی و  تحصیلی را خدا تأمین می‌کند.

 

در حدیثی نورانی از کتاب کافی، امام رضا(علیه السلام) یکی از یاران خود را دعوت به همراهی خود در سفر به مکه می‌کنند. اما آن فرد پاسخ می‌دهد که پدرم و مادرم به فدایت من خرج راه ندارم.

👈«فَقَالَ لِی: «یَا یَزِیدُ، مَا تَقُولُ فِی الْعُمْرَةِ؟» فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَ و أُمِّی، ذلِکَ إِلَیْکَ، و مَا عِنْدِی نَفَقَةٌ، فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا کُنَّا نُکَلِّفُکَ‏ و لَانَکْفِیک‏»

حضرت پاسخی می‌دهند که محدود به آن مورد نیست بلکه در دیگر امور زندگی نیز جاری است و آن اینکه اگر ما در مسیر عمل به تکلیفی باشیم که خدا و امام عصرمان برایمان مشخص کرده است، خود خداوند و خود حضرات تکفل هزینه‌های ما را به عهده می‌گیرند.

 

پس مساله اصلی تشخیص تکلیف است، نه مشکلات مالی یا تحصیلی. اما تکلیفمان را چطور تشخیص دهیم؟ آیا ما الان مکلف به هجرت معکوس از قم هستیم؟

 

اگر تردید داریم چه‌کنیم؟ استخاره بگیریم؟ منتظر خوابی، هدایت غیبی و... باشیم؟ مشورت کنیم؟ چه کنیم؟

برای خارج شدن از تردید، برای دل قرص داشتن، خداوند تبارک و تعالی یک راه پیشنهاد داده است، راهی که اگر اهلش بودی بمباران هدایت می‌شوی و از راه‌های غیبی و معمول و... همه جوره اینقدر شما را هدایت می‌کنند که با دل قرص سخت‌ترین تصمیم‌ها را به راحتی می‌گیری.

می‌شوی حاج قاسم که ۱۰۰ نفر ۱۰۰ نفر آدم می‌کشت ولی یک ذره تردید نداشت که رضای خدا و تکلیف او این کار است، می‌شوی امام خمینی که با وجود آن همه تقوا دستور می‌دهد حکومت نظامی باید شکسته شود ولو خون‌ها ریخته شود.

 

مؤمن به واسطه هدایت الهی در مرحله شک و تردید نمی‌ماند. اما شرط این هدایت چیست؟

راهش زحمت خالصانه کشیدن، در راه تکالیف معلوممان است.

👈«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ‏ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (۶۹- عنکبوت)» جاهدوا یعنی اهل تلاش و زحمت بودن، فینا یعنی هم بدانی در راه غیر خدا مثل هوای نفست نیست هم بدانی در راه خداست این قسمت دومش همان «قَوْلِ النَّبِیِّ ص‏ مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا یَعْلَمُ‏ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم‏» است.

 

📌 وقتی چنین شدی بمباران هدایت می‌شوی با دو تأکید لام ابتدا و نون تأکید «لَنَهْدِیَنَّهُمْ» خدا تعهد می‌دهد که راه‌های مختلف خودش را پیش پایت‌ بگذارد، نه یک راه، چندین راه، منویی باز از گزینه‌ها با ثبات و قاطعیت که شرایط هر تغییری کند باز تکلیف برای شما روشن است.

📌پس اگر می‌دانی فعلا قبل از هجرت تکلیفت خوب درس خواندن یا درس دادن  و تهذیب و... است در راهش خالصانه زحمت بکش، تکلیف هجرتت هم معلوم می‌شود.

.......

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

یک بار سر سفره صبحانه دوتا از دوستان طلبه‌ام مشغول صحبت بودند، من کمی آن طرف‌تر نشسته بودم و آنها متوجه حضور من نبودند. بحثشان در مورد رزق و روزی بود. اولی با لحن تمسخر آمیزی می‌گفت: فلانی دیدی این طلبه‌هایی که هرچه به آنها می‌گویی، می‌گویند خدا هست؟! خدا می‌رسونه؟! دومی با خنده تمسخر آمیز گفت: آره آره، بعد اولی دامه داد: اینها پشتشون گرمه وگرنه از این حرف‌ها نمی‌زدند. دومی هم گفت: آره والا اگه پشتشون گرم نبود از این حرفا نمی‌زدند.

 

بله واقعا وقتی سال ۹۹ خط فقر برای یک خانواده ۳ نفره ۲ میلیون ۷۵۰ در ماه بود، درآمد متوسط یک طلبه حداکثر هم بعید بود اینقدر باشد حالا هم که خط فقر شاید بیش از دو برابر هم افزایش یافته باشد درآمد طلبه همانقدر که ۹۹ بلکه ۹۸ و قبل از آن بود، باقی مانده.

 

با این حساب هر طلبه‌ای که الان دارد با این شرایط زندگی خود را می‌گذراند و بدهکار نیست خودش یک معجزه متحرک است، نکته جالب هم این است که ندرتا وقتی در جمع طلبه‌ها بنشینی گلگی خاصی از وضع زندگی دارند، در حالی که بر اساس شرایط اجتماعی از حداقل یک کارگر هم درآمد زندگی آنها کم‌تر است.

همین‌ها معمولا هم کاملا با عزت زندگی می‌کنند، طوری که برخی فکر می‌کنند چقدر هم وضعشان خوب است، البته واقعا هم مشکل  جدی خاصی ندارند و الحمد لله راضی هستند و وقتی از آنها می‌پرسی تو چکار می‌کنی با این درآمد؟ می‌گویند: خدا هست، خدا بزرگه و...

 

بله طلبه‌ای که باور دارد خدا هست، پشتش گرم است اما نه به پدر و... بلکه به خدا پشتش گرم است، به رزق الهی او که من حیث لایحتسب است پشتش گرم است و الا ماشاء الله از این طلبه‌هایی که هرچقدر هم تورم آمد و مخارج بیشتر شد باز رزق او از خوراک و پوشاک و... همان بود که قبل از این تورم‌ها بود.

اینها همه معجزه‌هایی متحرک هستند که خدا هست.

 

اگر طلبه «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلىَ الله» (33 فصلت) باشد باید قولا و عملا باور داشته باشد که خدایی هست و اگر اینطور نباشد مردم را می‌خواهد به کدام خدا دعوت کند؟ خدایی که خودش برای خودش ساخته است و نامرد و بی‌وفا است؟ به آن خدا می‌خواهد دعوت کند؟ یا خدایی که هم پولدار است هم باوفا و هم حواسش به ما است؟!

 

🤔فکر کنم تا اینجا برخی دادشان بلند شده که این چه می‌گوید؟ این هم از همان‌هایی است که پشتش گرم است.☺️

اما کدام طلبه می‌تواند به خدا امیدوار باشد؟

👈«الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (۲۱۸ - بقره)» کسی که اهل هجرت و تلاش در کنار هم باشد، به خدا امید پیدا می‌کند.

 

طلبه‌ای که برای کسب علم از شهر خود به قم هجرت کرده و اهل زحمت کشیدن است، اهل ماندن نیست، اهل هجرت است، فقط تا وقتی می‌ماند که نیاز باشد و بعد از آن باز هجرت می‌کند. این طلبه اهل امید به خدا است.

 

بدون تعارفش می‌شود اینکه طلبه‌ای که با اینکه می‌بیند در قم دیگر کار خاصی ندارد اما به واسطه خانه و شرایط ثابتی که دارد به همین شرایط خود بسنده کرده و دل به هجرت دوباره نمی‌دهد، طبیعتا چندان امیدی هم به خدا نباید داشته باشد.

 

بهانه‌ها برای هجرت نکردن زیاد است اما محل بحث ما فعلا نداشتن چشم انداز روشن، خصوصا مالی برای هجرت است. اما خدا در مورد این چشم‌انداز چه می‌گوید:

👈« وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَة» (نساء ۱۰۰).

شما اهل هجرت در راه خدا و زحمت کشیدن در راه وظیفه‌ات باش، خدا کارش را بلد است، چک سفید امضاء هم که داده است.

اهل هجرت و تلاش در راه وظیفه‌ات که باشی هم به خدا امید داشته باش، هم خدا برایت  گشایش ایجاد می‌کند.

 

به بنده خدایی که استاد مشهوری در قم شده بود و از قم هجرت کرد، گفتم حاج‌آقا تازه داشتین در قم گل می‌کردین! چی شد رفتین؟ گفتند: «چون داشتم گل می‌کردم رفتم.» و جالب هم اینکه از جنبه مادی که بنده خبر دارم گشایش‌های عجیبی برایشان رقم خورد.

 

این بنده خدا کجا سیر می‌کرد و من طلبه‌ای که تدریسی که گل کرده باشد، ندارم، مراحل تحصیلم در قم نیز به حد مطلوبش رسیده است، کار خاص پژوهشی هم در قم ندارم و می‌دانم جای دیگری ممکن است مفیدتر باشم اما باز از قم دل نمی‌کنم، کجا؟

با بهانه‌هایی که دل به حضرت معصومه بسته‌ام و خاک قم پا را می‌بندد، اینجا مسکن مهری دارم، شهرک مهدیه‌ای هست و...

 

بی‌تعارفش این می‌شود که اخوی شما با این وضعیت اگر بخواهی هجرت کنی هم، هجرت نکنی بهتر است، می‌خواهی بروی مردم را به کدام خدا دعوت کنی؟ خدایی که باورش نداری؟

📌ادامه دارد...

.....

📝 پی‌نوشت:

🔻در مورد کامل شدن مراحل تحصیل آنچه بزرگان می‌فرمایند معمولا اینطور نیست که با اتمام سطح یا حتی دو سه سال درس خارج شما به پختگی کافی رسیده باشید بلکه حداقل شاید ۱۵ تا ۲۰ سال زحمت مستمر در تحصیل لازم باشد تا ما بسته به استعدادمان پختگی کافی برای ورود به تبلیغ و کار اجتماعی را پیدا کنیم.

 

🔻در هجرت مهم عمل به وظیفه و زحمت کشیدن در آن راه است و طلبه‌ای که هنوز تحصیلش کامل نشده و استعداد ادامه تحصیل را دارد اما به صرف تصور ملا شدن احساس تکلیف می‌کند و درس را نیمه کاره رها می‌کند و هجرت می‌کند از این قواعدی که عرض کردم خارج است.

.......

باز کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری