✅ وقتی از لزوم "طاعت ولی" صحبت میکنیم، جریانغربگرا در ادامه "تقلید طوطیوار همیشگی خود از غرب"، پاسخ میدهد، مقصد شما تئوریزه نمودن "استبداد قرون وسطایی ارابابان کلیسا" است.
✅ در این میان برخی دوستان به ظاهر فرهیخته انقلابی اما "حیات یافته در اتمسفر علوم انسانی غرب" نیز ولایت پذیری را به دو قسم "ولایت پذیری از روی فهم مسائل" و "صغارت پذیری از روی نفهمی" تقسیم مینمایند.
✅ در قسمت اول به این پرداختم که مساله جبهه حق در طول تاریخ "فهم خود ولایت و لزوم طاعت ولی است" و نه "فهم ماهیت حقیقی امر او و همراه شدن از روی فهم با او".
✅ اگرچه "حسن و کمال هم افق شدن با فهم ولی" را نمیتوان نفی کرد اما باید گفت مسأله محوری جریان حق "طاعت ولی" از روی معرفت به مقام الهی و "خیر محض بودن او و طاعتش" است.
✅ دستگاه ولایت الهی بر خلاف دستگاه استبدادی و طاغوتی قرون وسطی، دستگاه "رشد متکی بر ظرفیت فرد و اجتماع" است.
در آیه 79 سوره مبارکه آل عمران میخوانیم:
🔹هیچ بشرى که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى داده است این حق را ندارد که به مردم بگوید: «به جاى خدا، بندگان من باشید.» بلکه [باید بگوید] :«به سبب آنکه کتاب [آسمانى] تعلیم مىدادید و از آن رو که درس مىخواندید، مردمی الهی باشید.»
👈«ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ»
✅ رشد حاصل شده در دستگاه ولایت الهی در مقام فهم، نه از "عقل خودبنیاد منقطع از ولایت الله" بلکه از "نفس متقی و مطیع عند الله" حاصل میگردد.
✅چه بسیار اندیشههای به ظاهر عقلائی نشأت گرفته از نفسانیات که مقصدی جز ضلالت فردی و یا اجتماعی ندارند.
به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهجالبلاغه:
🔹چه بسیار عقلهایی که در دست هوای نفس خود اسیر است.
👈«کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِیر»[1]
✅ و چه بسیار اندیشههای به ظاهر بسیط نشأت گرفته از تقوی و عبودیت که مقصدی جز رشد و هدایت ندارند.
🔹به تعبیر قرآن: «اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانى (قوّهى شناخت حقّ از باطلى) قرار مىدهد.»
👈« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا (۲۹ـانفال)»
✅ در نظام الهی اتباع از ولی "حقیقت اساسی دین و دینداری و تحصیل سعادت" و تقابل با ولی "اساس ضلالت و شقاوت" میباشد.
در حدیث شریفی از کتاب کافی از امیرالمؤمنین روایت شده است:
🔹بدانید که همنشینی با عالم و پیروى از او دینىست که خدا بوسیله آن دیندارى و پرستش شود و اطاعت عالم موجب بدست آمدن حسنات و محو گناهانست و براى مؤمنین ذخیرهاى است و در زمان حیات مایه سربلندى و پس از مرگ موجب ذکر خیر است.
👈اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِینٌ یُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَ طَاعَتَهُ مَکْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّیِّئَاتِ وَ ذَخِیرَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رِفْعَةٌ فِیهِمْ فِی حَیَاتِهِمْ وَ جَمِیلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ.» [2]
🔹در حدیثی در کتاب شریف کافی راوی از امام صادق(علیه السلام) سوال میکند، شنیدهام که شما میفرمودید وای بر صاحبان علم کلام[3] که میگویند این را میپذیریم و آن را خیر و این را میفهمیم و آن را خیر و از علم کلام نهی میفرمایید.
حضرت پاسخ میدهند: من گفتم واى بر آنها اگر گفته مرا رها کنند و دنبال خواسته خود بروند.
👈جعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی سَمِعْتُکَ تَنْهى عَنِ الْکَلَامِ، وَ تَقُولُ: وَیْلٌ لِأَصْحَابِ الْکَلَامِ؛ یَقُولُونَ: هذَا یَنْقَادُ وَ هذَا لَایَنْقَادُ، وَ هذَا یَنْسَاقُ وَ هذَا لَایَنْسَاقُ، وَ هذَا نَعْقِلُهُ وَ هذَا لَانَعْقِلُهُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِنَّمَا قُلْتُ: فَوَیْلٌ لَهُمْ إِنْ تَرَکُوا مَا أَقُولُ، وَ ذَهَبُوا إِلى مَا یُرِیدُونَ»[4]
[1] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص506
[2] الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص188
[3] کسانی که در عرض حضرات معصومین مباحث اعتقادی و معرفتی دین را طرح میکردند.
[4] الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج1 ؛ ص417.
...................................................................
مساله جریان عدالت خواه( قسمت اول: فهم یا اطاعت ولی)
دعوای عقل و قلب بر سر ولایت فقیه
.................................................................................