✅ از یکی از دوستانم، احوال برادرش
را جویا شدم، میگفت مدتی است در آتشنشانی قم مشغول به کار شده است.
از قول برادرش
نقل میکرد:
"چند ماه
قبل به آنها مأموریت میدهند که در قسمتی از پشت کوه خضر که مسیر آن شیب تندی
دارد، جنازهای پیدا شده است و برای برداشتن آن به آنجا اعزام میشوند. جنازه لباسهای
طلبگی و زیراندازی داشته و کتابهای طلبگی هم کنار او بوده، متأسفانه قسمتهایی از
بدن او هم توسط حیوانات وحشی خورده شده و جنازه آن طلبه بیچاره که ظاهرا از گرسنگی
تلف شده بوده است وضعیت بدی داشته است."
این طلبه اولین و
آخرین کسی که به این فضاها وارد شده است، نبوده و نیست.
✅ وقتی به
قرآن نظر میاندازیم میبینیم علی رغم اینکه حضرات موسی و عیسی (علیهما و علی نبینا
و آله السلام) بیشترین و عجیبترین معجزات را داشتند، قوم آنها بلافاصله بعد از
نبود آنها به انحراف کشیده شدند.
👈سامری با قدرت اعجاب آمیز خود، قوم موسی(ع) که عادت به معجزات خارقالعاده
کرده بودند را تنها بعد از ده روز از غیبت موسی(ع) گوساله پرست نمود. قوم عیسی(ع)
نیز بعد از وی به خرافاتی چون فرزند خدا بودن ایشان و... کشیده شدند.
✅ منبریهایی
که عادت کردهاند، روی منبر خواب و کشف و کرامت نقل کنند و دین مردم را به این
امور ببندند بهتر است بدانند که بعد از آنها هم احمد الحسنها یا دراویش یا عرفانهای
کذایی و... پیدا میشوند که مردم را که هیچ، خودشان را هم با خواب و کشف کرامت به
مسلک و آیین خود در میآورند.
✅ آنچه میراث
نبوت است و نه فقط میراث پیامبر خاتم(ص)، حکمت است.
✅ آنچه امروز
از امیرالمومنین(ع) باقی مانده است و هر انسانی، چه دیندار و چه بیدین را مجذوب
خود میکند، حکمتها و منطق ایشان است. آنچه بیدارگر جاودان و تشکیک ناپذیر است،
زبان منطق و حکمت است.
✅برخلاف روشنفکران
غربزده، سلوک اسلام ناب در مقابل تودههای مردم از جنس منطق و حکمت و در مقابل
ظالمان و زورمندان از جنس قدرت و عزت است.
✅ از جمله ابتلائات
آخرالزمان که در روایات مرتبط با ظهور نیز بسیار به آن اشاره شده است و موجب خالص
سازی یاران حضرت(عج) میگردد، ریزش ایمانهای وابسته به امور خارق العاده است، ایمانهایی
که ریشههای حجت خود را نه در منطق و حکمت بلکه در امور خارق العاده محکم ساختهاند.
وقتی صحبت از این میشود که امروز دشمن کیست؟ برخی میگویند اهل سنت دشمنان اصلی ما هستند و یا اگر نمیگویند، عملا به گونهای رفتار میکنند که این مطلب از آن فهمیده میشود، مثلا برنامههای مختلفی راه میاندازند و شروع به لعن و نفرت پراکنی علنی نسبت به مقدسات اهل سنت و افروختن آتش دشمنیها میکنند.
یک راه شناخت دشمن که شیعیان تکفیری گریزی از پاسخ به آن ندارند، بررسی آیات و روایات مربوط به آخرالزمان است. چرا که هرچه زمان میگذرد صحنه نبرد آخرالزمانی جدیتر میگردد و ما باید مختصات رفتاری خود را با این فضا هماهنگ نماییم.
آیات مورد بررسی
آیات 4 الی 8 ابتدای سوره «الاسراء»، از جمله آیاتی هستند که به صراحت به پیشگوییهای نبرد آخرالزمان میپردازد.
چون وقت مجازات شما بر نخستین فساد و تبهکاریتان رسید، بندگانى که منسوب به ما هستند به سویتان مىفرستیم، بندگانى با صلابت و سرسخت که بر سرتان فرود آیند که در میان خانهها به جست وجوى [شما] بپردازند و این وعدهاى قطعى و انجام شدنى است.
پس [از چندى] دوباره شما [یهودیان] را بر آنان[مسلمانان] چیره میکنیم و شما را با اموال و پسران یارى میدهیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر میگردانیم.
چون زمان فساد ایجاد کردن دومین بار فرا رسد [مؤمنین بیایند] تا شما را اندوهگین کنند و در معبد [تان] چنان که بار اول داخل شدند، درآیند و بر هر چه دست یافتند یکسره [آن را] نابود کنند.
بررسی ظاهر آیات
ذیل این آیات بین مفسرین و محققین سوالاتی مطرح شده است، از جمله اینکه آیا این فسادها و مجازاتها محققشدهاند یا خیر؟ و مجازاتکنندگان چه کسانی هستند؟
برخلاف آنچه برخی مدعی شدهاند، پادشاهان مصر، بابل، یونان، ایران، روم و دیگران که در طول تاریخ بر یهودیان تسلط یافتند، هیچکدام با صفت «عبادا لنا» (بندگان ما) که در این آیات آمده است، سازگارى ندارند خصوصا اینکه از آنچه در ادامه این آیات گفته میشود معلوم میشود هر دو مجازات یهودیان توسط "یک امت" صورت میگیرد و همان امتی که مرتبه اول یهودیان را مجازات میکنند در مرتبه دوم نیز همانها هستند که چنین میکنند، چون در ادامه آیات گفته میشود در مرتبه دوم هم همانها وارد مسجد میشوند همانطور که بار اول وارد شده بودند «لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ»
اولین فساد و کیفر در برابر آن، در صدر اسلام، به دست مسلمانان انجام گرفت، چرا که خداوند در صدر اسلام مسلمانان را بر آنان مسلط ساخت و مسلمانان درون خانههاى آنها به جستوجویشان پرداخته و سپس وارد مسجد الاقصى شدند.
اگرچه همانطور که قرآن درآیات دیگر در مورد یهودیان میگوید: «وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً»[1] فتنه گرى و فسادانگیزى در گذشته و حالِ یهود وجود داشته است، اما با بررسى تاریخ یهود بعد از حضرت موسى (ع) روشن میگردد، برترى وعده داده شده آنها«وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» به صورت همزمان با فسادانگیزى بار دوم یهود، در هیچ دورهاى از تاریخ یهود، جز دوره پس از جنگ جهانى دوم تا کنون وجود ندارد. که البته کیفرِ وعده داده شده خداوند نیز در پى آن خواهد آمد.[2]
بررسی روایات مربوط به آیات
در روایتی از امام صادق (علیه السّلام): ایشان آیه «وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» را ذکر و سپس آیه را چنین تأویل مینمایند[3] که فساد اول کشتن على بن ابى طالب (علیه السّلام) است و دیگری نیزه زدن بحسن بن على (علیه السّلام) و برتری جویی و سرکشی بزرگ «و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» نیز مقصود: کشتن حسین علیه السّلام است.
در ادامه روایت مذکور آمده است: « فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» یعنى هنگام پیروزى خونخواهان حسین (علیه السّلام) «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍفَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» آنها مردمى هستند که خدا آنها را پیش از آمدن حضرت قائم علیه السّلام بفرستد پس خونى (و مسئول خونى) از آل محمد بجاى نگذارند جز آنکه او را بکشند «و این وعدهاى است انجام شده» یعنى آمدن حضرت قائم (علیه السّلام)
و در ادامه روایت آیات به رجعت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان در زمان حضرت حجت تأویل برده میشود.[۴]
آنچه در این روایت تأویل شده است تشبیه فسادها و برتری جویی امت اسلام به بنیاسرائیل است، همچنین در این روایت عوض دو مرتبه مجازات اشاره شده در آیه صرفا به یک مرتبه مجازات و انتقام اشاره شده است، اما اشارهای نشده است که این انتقام از چه کسانی در آخرالزمان گرفته میشود و صرفا تذکر داده شده است که آن افراد دشمنان اهل بیت محسوب میشوند.
با بررسی دیگر روایات معلوم میشود نبرد آخرالزمانی یاران حضرت حجت بر دو محور شیعیان، علی الخصوص شیعیانی از قم و دجال با محوریت یهودیان به عنوان یاران او صورت میگیرد.
در مورد یاران حضرت حجت در این نبرد در روایاتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، ایشان آیه « بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ»را میخواندند و فرمودند: مراد از این آیه حضرت قائم (ع) و یاران اویند که نیرومند و باصلابت هستند[۵]
همچنین در روایتی وقتى امام صادق (ع) این آیه را قرائت میفرمایند، راوی میپرسد: «فدایت گردیم آنها چه کسانى هستند؟ امام سه بار میفرمایند: به خدا سوگند اهل قم هستند، به خدا سوگند اهل قم هستند، به خدا سوگند اهل قم هستند.»[۶]
در مورد یاران دجال نیز درحدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس بر بغض و دشمنى با ما بمیرد،یهودى محشور میشود!» سؤال شد: چرا یهودى؟ در حالى که آنها مسلمان زاده بودهاند؟! فرمودند: «چون اگر دجّال خروج کند از سپاهیان او خواهند شد.»[۷]
این روایت نشان میدهد اولاجریان دجّال یک جریان یهودى است، چون پیامبر بین یهودى شدن و همراهى دجّال ملازمه برقرار نمودهاند و ثانیا اینکه محور دشمنى، دجال بغض و دشمنی با پیامبر و اهل بیت ایشان است.
در حدیثی که شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» میآورند به نقل از پیامبر گفته میشود که اکثر پیروان دجال از یهودیان و زنان و اعراب هستند و دجال و یارانش بر تمام کرانه زمین جز مکه و دو حومه آن در آیند.[۸] همچنین بنا به برخی منابع اهل سنت گزارشهایی از نبرد آخر الزمانی مسلمانان و یهود و نابودی یهودیان در این نبرد داده شده است. به طور مثال در روایتی از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است: «قیامت برپا نمیشود تا این که مسلمانان با یهود بجنگند و [در این جنگ] مسلمانان، یهود را میکُشند تا جایى که یهودى پشتِ سنگ و درخت، پنهان میشود و آن سنگ و درخت میگوید: اى مسلمان، اى بنده خدا! این یهودى در پشت من پنهان است. بیا و او را بکُش.»[۹]
جمعبندی
با توجه به آیات ۴-۸ سوره مبارکه اسراء و نیز روایت ذیل آن نبرد آخرالزمانی حق و باطل بین امت اسلام که یاران خاص آن شیعیان و دجال که یاران خاص آن یهودیان هستند صورت میگیرد و نقطه دشمنی محبت و بغض اهل بیت عترت(سلام الله علیهم اجمعین) میباشد.
[2]ر.ب: کورانی، علی، عصر ظهور، مترجم: مهدی حقی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷، ذیل عنوان نقش یهودیان در دوران ظهور – نگاهی به تاریخ یهود، صص: ۸۲-۹۹.
[3]از این جهت گفته میشود تأویل که ظاهر آیات با این روایت هماهنگی ندارد چرا که اولا روایت پیرامون یهودیان و فساد یهودیان است و ثانیا در آیات از فساد یهودیان و مجازات شدن آنها توسط مومنین و غلبه یافتن مجدد آنها و فسادگری مجدد آنها و مجازات مجدد آنها صحبت شده است اما در روایت به غلبه یافتن مجدد مومنین بر یهودیان که در زمان رجعت امام حسین (علیه السلام) صورت میگیرد اشاره میکند و به مجازات دومی که در آیات گفته شده است اشارهای نمیکند و این بیان حتی اگر توضیح ملاصالح مازندرانی در ذیل این روایت را هم بپذیریم با نص آیات که غلبه و برتری بعد از فساد و مجازات مربوط به یهودیان میباشد هماهنگی ندارد.
[۴]کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج 8 ؛ ص: 206 استفاده شده از ترجمه: کلینى، محمد بن یعقوب - رسولى محلاتى، هاشم، الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، انتشارات علمیه اسلامیه - تهران، چاپ: اول، 1364 ش ، ج2، ص: 4 و عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق ؛ ج2 ؛ ص281 و عروسى حویزى عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، چاپ چهارم، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415 ق، ج ۳، ص: ۱۳۸ و و بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج 3؛ ص: 502.
✅اینکه ما جایگاه تاریخی خودمان را در حرکت کلی جهان به سوی حق خوب بفهمیم خودش بسیاری از مسائل را حل میکند و دیگر نیاز نیست به مباحث جزئی بپرادزیم.
✅زمانی ملت مستضعف جهان در چنگ "شاهان مستبد" روزگار میگذراندند، تا اینکه "استعمارگران غرب" در رقابت چاپیدن سایر کشورها سراغ آنها آمدند. اوایل دوره قاجار این ماجرا در ایران کلید خورد و شاهان اندک اندک، به واسطهگرانی برای تاراج کشور توسط غربیها، تبدیل شدند. در این میان مزاحمانی که رسالت خود را دفاع از دین و مردم میدانستند، فتوا به حرمت تاراج مملکت دادند.
✅استعمارگران که طعم شیرین سالها استعمار کشورهایی همچون هند و... را چشیده بودند، تحمل طعم تلخ اخراج حقیرانه بدست "علما و مردم" برایشان ممکن نبود، به همین سبب طرح خود یعنی تضعیف روحانیت و نهاد دین در جامعه و تولد وهابیت و بهائیت برای انشقاق "دین و مردم" را پیریختند. اما جریان حق نیز بیکار ننشست و سطح مطالبات خود را بالاتر برد و نهضت عدالتخانه را برپانمود ولی در مقابل آن جریان استعمار با طرح مشروطه، صحنه را به سود خود پایان داد.
✅حضور استعمار در دعوای مشروطه درحالی بود که آن سوی ماجرا دعوای خودشان هم بالاگرفت، فرصت کم بود و اولین جنگ جهانی برسر چپاول کشورها به سختی استعمارگران نوظهوری چون آلمان و ایتالیا را آرام کرده بود. چانه زنیهای مشروطهچیها با مُلاها برای تاراج سرمایههای کشور هم، حوصله آنها را سر برده بود. (۱۲۹۷ش)
✅گام دوم، "استعمار نو" و سپردن کل کار حاکمیت، به سرسپردگان داخلی بود (۱۲۹۹-۱۳۵۷ش) اما کودتا و استحمار یک مردم نه در ایران و نه در سایر کشورها، نمیتوانست مسیر خود را زیاد ادامه دهد و هیچ مردم آگاهی نمیپذیرفتند که یک فرد یا خانواده، شاه باشند و آنها رعیت؛ میپرسیدند چه کسی او را شاه کرده؟ چرا او شاه باشد و من رعیت؟
✅هرچه جهان پیش میرفت، سطح انتظارات و حقخواهیها نیز بالاتر میرفت، علم و سوادها افزایش مییافت، گفتگوها و ارتباطات مردمی راحتتر میشد و مردم بیدارتر میشدند و خلاصه إعمال حکومتهای دیکتاتوری وابسته بر چنین مردمی سختتر میشد.
✅اقتضای "استعمار نو" مقدمه چینی برای گام سوم استعمار بود. گام سوم، "استعمار فرانو" و تسخیر اذهان مردم بود. البته آخرین گام ممکن هم این گام است و به قول طلبهها حصر آن عقلی است و بعد از آن هیچ راهی متصور نیست.
✅این آخرین فصل نبرد است و شیطان برگ دیگری ندارد تا رو کند، اگرچه او دوست دارد این فصل پایان تاریخ باشد اما میداند خداوند جور دیگر مقرر نموده و فصل بعد از آن ظهور و حاکمیت الله روی زمین است؛ به همین خاطر هم تمام تلاشش را میکند که هرچه میتواند این فصل را طولانیتر کند.
✅گام آخر شیطان یا همان "استعمار فرانو" یعنی تلاش او برای اینکه ملتها آنگونه فکر و زندگی کنند که آنها میخواهند و ضامن بقاء نظام قدرت جهانی باشند، ملتها آنچه را آنها میخواهند، بخواهند و آنچه را نمیخواهند، نخواهند. آموزش آنها باید در یک نظام جهانی سازمان یابد (2030 )؛ نظام اقتصادی آنها هم باید در شبکه اقتصاد جهانی سامان یابد و تحت نظر نهادهایی همچون (FATF) باشد.
✅ملتها نباید بفهمند که میتوانند روی پای خودشان بایستند، خودشان فکر کنند، نباید بفهمند امروز دیگر انحصاری در علم و صنعت معنا نمیدهد و هرکس اراده کند میتواند به بالاترین پیشرفتها برسد.
باید مسئولانی در کشورها به قدرت برسند که شعارشان "ما نمیتوانیم"، "ما هیچ نیستیم" باشد، باید کسانی بر ملتها حکومت کنند که کشورها را در ابعاد علمی و اقتصادی، مصرفکننده استعمارگران نگه دارند.
کلیپی در مورد چگونگی نقش مراحل استعمار در فقیرتر نمودن کشورهای مستضعف و همچنین چگونگی حتی استعمار خود مردم کشورهای ثروتمند و تمرکز تمام سرمایه دنیا در اقلیت ۲ درصدی، این ماحصل حقیقی لیبرال دموکراسی است.
✅ در قسمت اول گفتم که دعوت کوفیان از
امام حسین نه از باب قیام لله و احیای حق یا نصرت امام بلکه برای نجات خودشان از
شر ظلمهای معاویه بود و در این شرایط پشت نمودن آنها به حق و تن دادن به هرجنایتی
نیز برای غایت اصلیشان یعنی نجات خودشان طبیعی است.
📝 حضرت امام وقتی به تحلیل علل شکست نهضت ملی نفت میپردازند به این نکته ظریف
اشاره میکنند که این قیام از این جهت شکت خورد که برای خدا نبود بلکه برای
"احیای حق خود و یا تنعم بیشتر" بود.
✅از جمله جاهایی
که حضرت امام به این بحث اشاره میکنند در مصاحبه ایشان با خبرنگار مشهور مصری
محمد حسنین هیکل در تاریخ ۲ دی ۱۳۵۷ است:
❓خبرنگار با اشاره
به نهضت ملی نفت از ایشان میپرسد: [ آیا این جنبش به اهداف خود مىرسد؟ ... در آن
موقع که من در ایران بودم عوامل رهبرى سیاسى در جنبش بودند، و عوامل رهبرى مذهبى
هم بودند. الآن سرتاسر رهبرى جنبش، اسلامى است... سؤال این است که چرا این وضع
اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و این توسعه عظیم جنبش از کجا ناشى مىشود؟]
✅حضرت امام پاسخ
میدهند:
این قدرت، ناشى از
اسلام است. در زمان کاشانى- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبههاى سیاسى جنبش قوى بود.
در زمان کاشانى، هم به وى نوشتم و هم گفتم، که باید جنبههاى دینى را توجه کنید.
نتوانستند و یا نخواستند. ... من گفتم که باید براى دین کار کنند نه آنکه سیاسى
بشوند. اما حالا جنبش در همه جهات، دینى است، اسلامى است؛ سیاست هم داخل آن است.
اسلام، دین سیاسى است؛ سیاست در بطن این جنبش است... مشکلات زیاد است؛ ابرقدرتها
هستند، و همه نگرانیها را از جنبش ما دارند؛ اما کارى نمىتوانند بکنند، ... عمق
جنبش به حدى است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامى و حکومت نظامى حل شده است؛
مردم اعتنایى ندارند. امروز مردم براى اسلام فریاد مىزنند، آن روز براى نفت بود؛
فرق است وقتى که مردم براى منفعت، جنبش مىکنند یا براى خدا. جنبش در آن روز مادى
بود، و جنبش امروز معنوى است؛ لذا کاملًا شبیه صدر اسلام است، و ما به موفقیت آن
امیدوار هستیم.[1]
✅هر روز محرم میخوانیم «لعن الله
امة اسرجت والجمت و تنقبت لقتالک»
🔹خدا لعنت کند آن گروهی را که زینهای اسبشان را آماده کردند، به اسبهایشان
لجام زدند و به صورتهایشان نقاب زدند.
📝«تنقبت» یعنی نقاب زدن، چرا کوفیان با آن همه قساوتی که در حق حضرت به خرج
دادند اما باز هم سعی داشتند چهرههایشان مشخص نشود؟ این اهل شام نبودند که خود را
مهیای قتل اباعبدالله کردند بلکه عمده کسانی که در عاشورا مقابل حضرت ایستادند از
خود کوفه بودند.
📝 برخلاف اهل شام که اسلام را با معاویه شناخته بودند، کوفیان اسلام علی را دیده
و میشناختند، آنها سالها با حضرت زندگی کرده بودند، آنها همانهایی بودند که به
نقلی ۱۲ هزار نامه برای حضرت نوشته بودند که شاید عمده این نامهها هم نه از طرف یک
نفر بلکه از طرف چندین نفر بود.
📝 از خیانت و جفا کاری کوفیان هرچه بگوییم کم است و البته آنها از این جفاکاری
خودشان شرم داشتند و به همین خاطر هم نقاب زده بودند. سوال اساسی چرایی این جفاکاری
در عین دعوت حضرت است؟
📝 کوفیان حق را میدانستند اما نمیخواستند آن را قبول کنند اساسا آنها حضرت را
برای خدا یا نصرت امام و اقامه حق نخواسته بودند بلکه آنها کسانی بودند که بعد از
واداشتن امام حسن(علیه السلام) به صلح و سردادن شعار «البقیه البقیه» به بدبختی و خاری تحمل معاویه افتاده
بودند، کسانی بودند که معاویه نه تنها سهمشان از بیت المال را نمیداد بلکه حرث و
نسل، جان و مالشان را به هلاکت کشانده بود.
📝 کوفیان با مرگ معاویه فضا را برای نجات خودشان آماده دیدند و برای همین به
حضرت نامهها نوشتند و طبیعی هم است که وقتی با تبلیغات کسی چون "ابن زیاد"،
نجات یافتن خود را در خطر ببینند و احساس خطر بزرگتری کنند، حاضر به پشت کردن به
حق و هر جنایتی نیز بشوند.
در واقع تعجب ما از
خیانت آنها تعجب دارد، چرا که وقتی هدف نجات خود و نه اسلام باشد، اقدام آنها تعجبی
هم ندارد.
در قسمت بعد تنظیری
بسیار مهم در این رابطه از تحلیل حضرت امام در مورد علل شکست نهضت ملی نفت و عوامل
پیروزی انقلاب اسلامی خواهم آورد.
✅ در دورۀ پهلوی نیروهای مؤمن و مذهبی راهکار مبارزه با فضای فاسد ایجاد شده از سوی حکومت و جریان عظیم ترویج بیبندوباری و بیدینی را صرفا در "نجات دادن در حد امکان جوانان و مردم" و "تربیت نیروهای مؤمن" میدیدند، درحالی که جریان فساد شکل گرفته از رأس کفر همچنان باقی بود و موج عظیم مردم را به سوی بیدینی میبرد.
✅ در این دوره برخلاف سایرین که همۀ همت خود را در تربیت نیرو و تبیین اندشهها قرار داده بودند، حضرت امام در عین "تربیت نیرو در درس اخلاق و سایر دروس" و "تبیین اندیشههای عموم با نوشتن کتابی همچون کشف الاسرار"، همت اصلی خود را ایجاد ساختاری برای امکان مبارزه با رأس طاغوت و حکومت پهلوی قرار داده بودند و بارها برای در اختیار گرفتن قدرت حاکمه اقدام و تلاش نمودند.
✅در اندیشه حضرت امام و رهبری گام نخست حرکت به سوی ظهور و تحقق جامعه توحیدی، انقلاب و تشکیل نظامی با ساختار اسلامی یعنی فائق آمدن بر نظام کفر وطاغوت خارجی بود که در سال ۵۷ انقلاب با موفقیت از این مرحله عبور نمود و در حال حاضر بعد از چالشها و آزمونهای مختلف غربزدهگان، انقلاب در گام دوم خود یعنی فائق آمدن بر نظام نفاق داخلی و تحقق دولت اسلامی میباشد.
⁉️ اما این سوال مطرح میشود که چرا این مرحله در حرکت به سوی ظهور، مقدم بر تشکل جامعه اسلامی است؟
اگرچه انبیاء الهی همواره برای قیام و مبارزه، طبقهای از خواص و مؤمنین را به صورت مستقیم تربیت میکردند اما مأموریت آنها این نبود که با تکتک افراد جامعه صحبت کنند و فاسد بودن اعتقادشان را به آنان گوشزد نمایند، زیرا عموم مردم اسیر نظامات اجتماعی و قدرت و تسلط آنها هستند و توسط روابط اجتماعی کفرآمیز به بند کشیده شدهاند.
👈به تعبیر حضرت امام «از حکومتها سرچشمه مىگیرد مفاسد و سرچشمه مىگیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مىکند به اندازه قدرت و حکومت ظلم، تمام بدبختیها را براى یک ملتى ایجاد مىکند.» (صحیفه امام، ج 9، صص: 134- 135)
✅ آنگاه که قدرت حاکمه و مدیریت اجتماعی در دست "نیروهای مؤمن واقعی به اسلام ناب" قرارگیرد و آنها بتوانند بر "شبکه نفاق بیایمان به اسلام ناب" فائق آیند و خود را در عرصه عملی اثبات کنند، فضا برای تحقق جامعه اسلامی و ایمان آوردن "ناس" به اسلام ایجاد خواهد شد.
👈به تعبیر قرآن آنگاه که غلبه و فتح بر نظامات طاغوت و نفاق محقق شود خواهی دید که مردم فوج فوج به اسلام روی خواهند آورد.
📝شب نیمه شعبان (۹۶) در خیابان بودم
که متوجه شدم جوانی با یکی از طلاب بحث میکند، جلو رفتم جوان به طلبه اعتراض داشت
که شما برای چه مشغول تبلیغ انتخاباتی هستید، هیچکس نمیتواند کارها را درست کند الا
خود امام زمان، روایت میگوید هرکس قبل از ظهور حضرت بیاید باطل است، حضرت نمیآید
تا هرکس ادعا میکند ما میآییم کار را درست میکنیم معلوم شود دروغ میگوید و نمیتواند.
📝 سر طلبه شلوغ بود و من جوان را کنار کشیدم و با او مشغول
صحبت شدم به او گفتم روایت میگویی من هم برایت روایت بگویم: علامه مجلسی در بحار روایتی
از پیامبر در مورد آخرالزمان میآورد در مورد این روایت تأکید هم میکند که این روایت
صحیح و مورد اطمینانی است و میگوید: در آخر الزمان مردمی از مشرق قیام میکنند و مقدمات
ظهور حضرت مهدی را فراهم میکنند.1
از امام موسی کاظم( علیه السلام) روایت شده که: «مردى از اهل قم مردم
را بحق بخواند و با گروهى چون پارههاى آهن به پا خیزند که بادهاى تند آنها را نلغزاند،
و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توکل دارند وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.»2
بعد از خواندن این روایات به لشکر خراسانی و یمانی که در روایات امری
مسلم است اشاره کردم که اینها از کجا میآیند یک شبه یک لشر با این امکانات از کجا
درست میشود؟ الا اینکه قبل از آن تشکیلاتی باید باشد.
📝 بعد از این صحبتها جوان راه تمسخر ما که لابد شما هم پارههای
آهن هستید و... را پیشگرفت و در آخر هم گفت همه این روایات دروغ است.!!
📝 دوستی اشکال کرد
که ولایت فقیه پس از ظهور حضرت چه میشود و آخوندها دیگر چه کاری دارند که انجام بدهند؟
📝 گفتم: بعد از ظهور
کار فقها بیشتر میشود و ولایت آنها گستردهتر.
📝تعجب کرد
و گفت: وقتی امام معصوم(ع) میتواند با مردم مستقیم صحبت کند و مردم به او دسترسی دارند
دیگر چه نیازی به فقها است؟
📝گفتم: ما
یک غیبت از انظار داریم و یک غیبت مکانی، امام زمان امروزه از انظار ما غائب هستند
و ما به ایشان به صورت مستقیم دسترسی نداریم و بعد از ظهور حضرت این غیبت برطرف میگردد
ولی غیبت مکانی همچنان باقی است و برای ایفای شئون مختلف حضرت در نقاط مختلف نیاز
به نمایندگانی از طرف حضرت میباشد نمایندگانی که از حیث علم و عدالت و تقوا
قابلیت ایفای نقش حضرت و نمایندگی ایشان را داشته باشند.
مثلا بعد از ظهور
همه مردم که نمیتوانند مشکلات پیشآمده در منطقه خود و سوالات شخصی خود را مستقیما
به حضرت ارجاع دهند، بلکه حضرت بعد از ظهور نیز نمایندگانی در مناطق مختلف خواهند داشت
که بر مبنای مبانی ارائه شده توسط ایشان و ائمه (علیهم اسلام) مردم مناطق مختلف را
راهبری کنند، اگر بخواهیم مثال بزنیم مثل همین الان که با وجود همه امکانات مقلدین
مراجع به خود مرجع دسترسی ندارند بلکه با نمایندگان ایشان در ارتباط هستند. این مساله
در زمان حضور سایر ائمه هم بود مثلا شیعان از ری هجرت کرده و نزد امام معصوم میرسیدند
تا سؤالات خود را مطرح کنند ولی امام به آنها جواب نمیدادند بلکه میگفتند نزد فلان
شخص در ری بروید سوالهایتان را از وی بپرسید.
ولایت فقیه چه قبل
از غیبت و چه زمان غیبت و چه بعد از آن هیچ فرقی نخواهد داشت.
شاید ما گمان کردهایم پاسخ این پرسش که: آیا ما
از جمله یاران امام زمان هستیم یا خیر؟ مثل بسیاری از امور دیگر پس از ظهور حضرت
حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف) مشخص
میگردد؟ شاید ما گمان کردهایم برای اینکه از جمله یاران امام زمان(عج
الله تعالی فرجه الشریف) باشیم کافی است آدمهای به اصطلاح خوبی باشیم و
بس.
نماز بخوانیم، روزه بگیریم، راست بگوییم و در
مجموع واجبات مرسوم را انجام دهیم و گناه هم نکنیم و اگر چنین کردیم آن زمان است
که امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و دولت حق را تشکیل میدهند!
اما باید گفت، باتوجه به آنچه که ائمه اطهار (علیهم السلام)و قرآن میگویند: با این
تفکر اگر سالهای سال نیز بگذرد فرجی حاصل نخواهد شد؟ و ماباید همچنان فقط ندبه
کنیم واشک بریزیم و به انتظار منجی بنشینیم.
آنچه در روایات و قرآن در باب حصول فرج وارد شده
است حاکی از آن است که فرج الهی پس از تقابل یاران جبهه حق و باطل و سربلندی
مؤمنان از امتحانات و ابتلائات سخت الهی محقق میگردد امتحاناتی که یاران واقعی
امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در
آن امتحانات، خالص و غربال شده و حجت را بر خداوند برای حصول فرج الهی تمام میکنند.
در این مختصر به قدر وسع خود سعی میکنم برخی از شواهد قرآنی و روای خود را برای
این مدعی بیاوریم.
بَابُ
التَّمْحِیصِ و الِامْتِحَان
درکتاب شریف کافی از کتب اربعه و شاید معتبرترین
کتاب روایی شیعه، بابی از روایات به نام " بَابُ التَّمْحِیصِ و
الِامْتِحَان" نام گذاری شده است.۱ منظور از این نام، روایاتی است که موضوع اصلی آنها "خالص
سازی و امتحان" میباشد. آنچه جالب
توجه است اینکه روایاتی که در این باب جمع آوری شده است غالباً مروبوط به مقوله
ظهور قائم اهل بیت و تشکیل دولت حق میباشد.به
طور مثال در یکی از این روایات فردی از اصحاب امام صادق (علیه
السلام) به نام "ابْنِ أَبِی یَعْفُور"میگوید:
شنیدم
امام صادق(علیه السلام) میفرمود: واى بر سرکشان عرب از امرى که نزدیک است، (مراد زمان ظهور امام قائم (علیه
السلام)میباشد). عرض کردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم
خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندک، عرض کردم بخدا کسانى که از ایشان از این امر سخن
میگویند، بسیارند، فرمود: مردم، باید خالص سازی شوند، جدا گردند و غربال شوند و
مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.۲
در یکی دیگر از این روایات، شخصی از اصحاب
امام صادق به نام "منصور صیقل"
میگوید:
من
و حارث بن مغیره با جماعتى از اصحابمان (شیعیان) خدمت امام صادق(علیه السلام) نشسته
بودیم و از ظهور دولت حق سخن میگفتیم، آن حضرت که سخن ما را میشنید، فرمود: چه
فکری کردهاید شما؟ هیهات، محال است، محال است، لا والله، آنچه بسویش چشم میکشید
و منتظر آن نشستهاید واقع نمیگردد، تا وقتی که غربال شوید، لا والله، آنچه بسویش
چشم میکشید واقع نمیگردد، تا خالص شوید، لا والله، آنچه بسویش چشم میکشید واقع
نشود تا جدا شوید. لا والله، آنچه بسویش چشم میکشید واقع نشود، جز بعد از نومیدى،
لا والله، آنچه بسویش چشم میکشید واقع نشود، تا شقاوت بشقى برسد و سعادت بسعید.۳
أَلا
إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ
احادیث با مضمون مشابه حدیث منصور صیقل از امام
صادق(علیه السلام) به
کرات در روایات مشاهده میشود. شیخ طوسی در کتاب "الغیبة"
از "خالد عاقولى"
از امام صادق(علیه السلام) در
روایتی با مضومون مشابه این روایت، نقل میکند. در این روایت امام صادق(علیه
السلام) یاران خود را به علت انتظار فرج و وارد نشدن در
صحنه مشکلات و سختیها مؤاخذه میکنند و میگویند:
چرا
چشم به آن دوختهاید و براى چه شتاب مىکنید؟ مگر تأمین ندارید؟ آیا این طور نیست
که مردى از شما از خانه بیرون میرود و پس از انجام کارش دوباره به خانه برمیگردد،
بدون اینکه خطرى به او رسیده باشد؟ اگر آنها که پیش از شما بودند مانند شما (در
رفاه بودند و امنیت داشتند) هر مردى از آنها را میگرفتند و دست و پاى او را قطع
میکردند، سپس بر تنههاى نخل بدار میزدند و با اره به دو نیم مىکردند و او این
بلاها را براى اصلاح نفس خود و کفاره گناهش بر خویشتن هموار مینمود. آنگاه این
آیه شریفه را تلاوت فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ
أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ
قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ
الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ
نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»۴
یعنى آیا گمان کردهاید که شما نیز داخل بهشت میشوید،
و حال آنکه آنچه برای گذشتگان شما رخ داد برای شما رخ نداده است و به سختی
نیافتادهاید، آنان به سختیها افتادند و آنقدر فشارها بر آنها افزایش یافت که به
تزلزل افتادند به نفس نفس افتادند و آستانه تحمل آنان تمام شد و سپس رسول خدا(صلی
الله علیه و آله و سلم) و آنان که با او در سختی و مشکلات بودند گفتند:
خدایا پس نصرت تو چه شد؟ ما آنچه در توان خود داشتیم به کار گرفتیم و حال هنگامه
نصرت توست. اینجا است که نصرت خداوند محقق میگردد و ندا میآید "أَلا إِنَّ
نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ" اینجاست که وقت رسیدن نصرت خداوند است.
نصرت خداوند پس از به صحنه آوردن همه توان و
نیرو و غرق شدن در سختیها و مشکلات و نا امید شدن از اسبابهای دنیوی است، همانطور
که امام صادق(علیه السلام)
فرمودند: " لَا وَاللَّهِ، لَایَکُونُ
مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ".
آنان که رفاه طلبی را سر لوحه خود قرار داده و
حاضر به هزینه دادن برای جبهه حق نیستند و خود را برای نثار آخرین قطره خون خود
آماده نکردهاند، مصداق همان یاران امام صادق(علیه
السلام) هستند که شایسته توبیخ امام زمان خود میباشند.
"سید علی ابن عبدالکریم نیلی"
از شاگردان فخر المحققین و شهید اول در کتاب "منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر
القائم الحجة (علیه السلام)"
روایتدیگری
به نقل از امام صادق (علیه السلام)نقل میکند که در آن آمده است:
برای
چه برای خروج قائم اهل بیت شتاب میکنید؟ به خدا قسم لباس او نیست جز لباس خشنی و
غذای او جز نان جو نامطبوع نخواهد بود و به جز شمشیر در کار نباشد و
در سایه شمشیر مرگ است. هرآن وضعی که شما
در آن به سر میبرید از قِبَل خودتان است. [اگر در این وضعیت و با این تفکر شما
قائم اهل بیت خروج کند] گرفته میشود و دست و پای او قطع میگردد و به صلیب میرود.
[ سپس حضرت اینجا این آیه را میخوانند که]: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا
یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ
الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا»۵
در حدیث دیگری که "شیخ
کلینی" از امام صادق(علیه
السلام) در کتاب شریف "کافی"
و به نقل از یکی از اصحاب امام صادق (علی السلام) به نام "الْمُعَلَّى
بْنِ خُنَیْسٍ" نقل میکنند آمده است:
روزى
به امام صادق عرض کردم فدایت شوم بیاد فلانیها و نعمتهائى که از آنها برخوردارند
افتادم و پیش خود گفتم اگر این حکومت بدست شما بود ما نیز بنوائى میرسیدیم. فرمود:
هرگز اى معلى، به خدا قسم، اگر چنین مىبود جز آنکه شبها بکار سیاست و روزها بکار مردم
بپردازم و جامه درشت بافت و خوراکى نامطبوع داشته باشیم نبود و بهمین جهت بدست ما نرسید
آیا بجز این مورد موردى را دیدهاى که خداوند ستمى را به نعمت تبدیل کند؟۶
این روایات جملگی بر این دلالت دارند که ظهور قائم
اهل بیت جز از مسیر سختیها، مشکلات، صبر و دل کندن از راحتیها پدید نخواهد آمد و
آنان که سعی در جمع راحت طلبی و عافیت خواهی با مقوله ظهرو قائم اهلی بیت هستند جز
آب در هاون نمیکوبند.
متاسفانه ممکن است برخی از راحت طلبان این چنین روایاتی را برخلاف شاهد قرآنی که حضرت برای سخن خود در توبیخ یارانشان آوردهاند با عدم ذکر آیه قرآن و صرفا ذکر ابتدای روایت دال بر توجیه حضرت در مقابل یارانشان برای عدم قیام و غرق شدن در سختیها بگیرند.
به عنوان یکی دیگر از شواهد امام صادق در رواتی با مضمون مشابه روایت مذکور میگویند: وَ کَانَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُونَ وَ تُمَحَّصُونَ، ثُمَّ یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ عَشْرَةٍ شَیْءٌ وَ لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا نَزْرٌ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ.(142 آل عمران) حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق. ص369
بهاء الدین نیلى نجفى، على بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، 1جلد، مطبعة الخیام - قم، چاپ: اول، 1360 ش. ص32
این حدیث در کتاب خراج الجرائح قطب الدین راوندى عالم قرن ششم و شاگرد صاحب مجمع البیان نیز عینا آمده است و از ابتدای این حدیث تا عبارت " تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ " عینا در کتابهای الغیبة طوسی الغیبة نعمانی بحار و سایر منابع نیز ذکر شده است.
مدتها است در میهمانیها و هرجا میروم با این سوال مواجه میشوم: «انقلاب کردیم چه شد؟ این همه فساد و بیعدالتی نتیجه آن شد»
واقعا این سؤال بنده هم بود و اگر برای آن
جوابی نداشتم عمر خود را هزینه نمیکردم و من هم مثل خیلیها خودم را به بیخیالی
میزدم و میگفتم: دیگر درست نمیشود دیگر باید بیخیال شد، اگر امام زمان خودش
بیاید و درستش کند! کاری از دست ما که برنمیآید و...
من این حرفها را نمیزنم پاسخهای خودم را دارم.
پاسخهایی که بر مبنای آن برنامه زندگی خودم را تنظیم میکنم.
در مرتبه اول بنده حجم فساد و بیعدالتی را در کنار
حجم بزرگ فعالیتها و اقدامات میبینم و نقاط مثبت را هم میبینم و مثل خیلیها
همه چیز را سیاه نمیبینم.
اما در مرتبه دوم نسبت به فسادها و مشکلاتی که داریم، آیا با وجود این
فسادها نباید نا امید شد و انقلاب را شکست خورده دید؟
از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روایتی نقل
شده است که حاکی از یک اصل عقلایی است و آن اینکه: «مَا لَا یُدْرَکُ
کُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّه.»۱یعنی اگر نمیتوانی
کاری را کامل و تام انجام دهی ولی کلاً آن را کنار نگذار، تلاش خود را بکن؛ هرچقدر
از آن را که میتوانی انجام بده.
این حدیث اگر چه در کتب معروف روایی نیست اما چون
گزارش از یک اصل عقلایی است به صورت یک اصطلاح رایج در حوزههای علمیه تبدیل شده
است. مثلا میگویند این کتاب را مینویسم اگرچه همه مطلب را نمیتوانم انعکاس بدهم
اما از باب «ما لایدرک کله لایترک کله» آن را مینویسم.
حتی گاهی فقها در استدلالهای
فقهی مثل یک روایت قطعی به این مطلب استناد میکنند چون یک اصلی عقلائی است.
چنین مضمونی را حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی
مبنا قرار میدهند که ما اگر نمیتوانیم حکومت اسلامی تام و تمام را برپا کنیم اما
آنقدر را که میتوانیم باید انجام دهیم و آن مقدار را بیخیال نمیشویم چون مقابل همان مقدار که وسع ما میرسد تکلیف داریم. هرچقدر از
احکام: جهاد، قضا، امربه معروف و نهی از منکر و... را میتوانیم انجام دهیم مکلف
به انجام دادن آن هستیم.
تعبیر «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»
که چندین بار در قرآن آمده است، بیانگر همین مطلب میباشد که: خدا آنقدر که بیش از
توان شما باشد از شما انتظار ندارد اما آنچیزی که وسع و توان شما است را از شما
انتظار دارد.
اینکه ما به اندازه وسع خود تکلیف داریم و باید
تلاش کنیم اصل اول میباشد و به طور مثال ما در نپذیرفتن ولایت طاغوت، در اجرای
عدالت و... هرچقدر میتوانیم آن را انجام میدهیم و تلاش میکنیم وُسع خود را نیز
افزایش دهیم.
اگر امروز مثلا در قوه قضائیه عدالت مورد انتظار وجود ندارد ما هم
طلبکاریم اما نا امید هم نمیشویم چون وسع خود را داریم انجام میدهیم و غرض هم ادای تکلیف الهی است و نه بیشتر، البته تلاش
میکنیم وسع خود را در اجرای عدالت افزایش دهیم.
برخی فقط نق میزنند چرا عدالت نیست اما در عمل
برای اجرای عدالت هیچکاری نمیکنند ما در کنار مطالبه عدالت، خودمان هم تلاش میکنیم
عدالت را در مرحله اجرا هم برپا کنیم.
به طور مثال رهبری در دیدارهای متعددی که با
طلاب داشتهاند کمبود قاضی را متذکر شده و از آنها برای حضور در قوه قضائیه مطالبه
کردهاند، ما باید بپذیریم تا وقتی قاضی صالح زیاد نباشد تا وقتی مسئولین روشن فکر
و با همت بالا در قوه قضائیه نباشند هرچقدر هم شما نق بزنید هیچ اتفاقی نمیافتد.
ما باید تلاش خود را در حد توان انجام بدهیم و این
امتحان الهی ما است و تا وقتی که ما تمام تلاش خود را نکنیم و امتحان خود را پس
ندهیم نه به سمت ظهور حضرت حجت میرویم و نه بیعدالتی برطرف میشود.
در روایات
بابی داریم به نام "تمحیص و الامتحان" که
میگوید تا زمانی که مؤمنین تمام تلاش خود را انجام ندهند و امتحان نشوند ظهور
حضرت حجت محقق نمیشود. به طور مثال در یکی از این روایات از امام صادق(علیه
السلام) نقل میشود:
«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ
لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ لَا
وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا
وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ.» امام چند بار قسم جلاله میخورند که ظهور حضرت حجت محقق نخواهد
شد جز اینکه به مرحله نا امیدی برسیم که
اشاره به یکی از سنن الهی دارد آن نا امیدی که بعد از جدا شدنو تمییز حق و باطل از یکدیگر است، آن جدا شدنی
که بعد از آزمایش و ابتلا مؤمنین است و به واسطه آن شقاوتمندان به اوج شقاوت خود رسیده
باشند و مؤمنین نیز به واسطه آن امتحانات و تلاشهایشان به اوج سعادت خود دست
رسیده باشند.
منبع حدیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
۱. ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی
اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، 4جلد، دار سید الشهداء للنشر - قم، چاپ: اول،
۱۴۰۵ ق، ج ۴ ؛ ص: ۵۸.