شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۶۶ مطلب با موضوع «تاریخ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻 در رمضان سال دوم هجری وقتی مسلمانان تازه به مدینه هجرت کرده بودند و هنوز تشکیلاتشان قوی نشده بود، خبردار شدند که قریش به رهبری ابوسفیان یک کاروان تجاری به سمت شام  (غزه کنونی) فرستاده است. مسلمانان که پیش از آن نیز در حملاتی به کاروان‌های قریش، غنیمت‌هایی گرفته بودند، این بار نیز به‌قصد واردکردن ضربه‌ای بزرگتر به کفار قریش و تلافی اموال و حقوقی که از آنها در مکه مصادره شده بود، تصمیم گرفتند به این کاروان بزرگ در مسیر بازگشتش حمله کنند. پیامبر به مؤمنان گفتند که در خواب دیده‌اند عده کمی از کفار مقابل مسلمانان ظاهر شده‌اند و ایشان این خواب را به منزله بشارت الهی بر پیروزی مسلمان دانستند.

 

🔻 جاسوسان ابوسفیان، وی را در غزه خبردار کردند که اوضاع چنین است، او هم مکری کرد و تصمیم گرفت کاروان تجاری را از مسیر دیگری، نزدیک به دریا ببرد و از قریش و دیگر قبایلی که منافع اقتصادی در کاروان داشتند، خواست تا در عوض کاروان تجاری، لشکری مجهز به استقبال مسلمانان بفرستند!

 

🔻 لشکر مسلمانان ۳۱۳ نفر بود و فقط یک نفرشان اسب داشت و چند نفر تیروکمان و فقط ۷۰ نفر شمشیر داشتند، اما در مقابل لشکر قریش متشکل از ۹۵۰ نفر با تجهیزات کامل به‌سوی مسلمانان آمده بود، مسلمانان نزدیک به منطقه بدر خبردار شدند که عوض کاروان تجاری، کاروان نظامی با قدرتی چندبرابر پیشروی آنها است. آنان که منتظر تحقق رؤیای پیامبر بودند حالا با صحنه‌ای برعکس آن مواجه شده بودند! پیامبر همراهان خود را به مشورت طلبید. برخی حرف‌هایی از سر ناامیدی می‌زدند، اما مقداد گفت: ای رسول خدا؛ دستور خداوند را انجام بده و ما با تو خواهیم بود. ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: «تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشسته‌ایم، بلکه ما نیز به همراه شما می‌جنگیم». سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس از انصار نیز اعلام کرد انصار در اطاعت از پیامبر هستند.

آیه ۴۲ سوره انفال صحنه جنگ را چنین روایت می‌کند: آن روز شما در طرف پائین و نزدیک مدینه قرار داشتید و آنها در طرف بالا و دورتر «إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى‏» بر اساس این عبارات ظاهراً علاوه بر برتری لشکر قریش از نظر نفرات و تجهیزات نظامی، موقعیت آنها نیز اشراف بر موقعت مسلمانان داشته است.

 

🔻و کاروان تجاری که شما در تعقیب آن بودید، در نقطه پائین‏ترى قرار داشت «وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ‏» یعنی آنچه دنبالش بودید رفت و حالا عوضش یک کاروان نظامی مقابل شما ظاهر شده بود.

 

🔻شرائط چنان بود که اگر از قبل آگاهى داشتید و مى‌‏خواستید در این زمینه با یکدیگر وعده و قرارى بگذارید حتماً گرفتار اختلاف در این وعده‌گاه مى‌‏شدید. «وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ» رحمت خداوند تبارک و تعالی اینجاست که می‌داند مسلمانان اگر زودتر می‌فهمیدند، پای‌کار این جنگ نمی‌ایستادند؛ اما صحنه را به‌گونه‌ای پیش می‌برد که اینها بتوانند پای‌کار بایستند.

 

🔻ولى خداوند شما را در مقابل یک عمل انجام شده قرارداد تا کارى را که مى‏بایست انجام گیرد تحقق بخشد «وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ‏ مَفْعُولًا»

 

🔻 با اینکه کافران از نظر نظامی و موقعیت، دست برتر را داشتند؛ اما رحمت و نصرت الهی، شامل مؤمنان شد، چون مؤمنان پای‌کار نبی خدا ایستادند و در نتیجه پیروزی بزرگی به دست آوردند و این‌چنین خواب و بشارت پیامبر برخلاف آنچه عده‌ای به وعده ایشان گمان باطل برده بودند، عملی شد و خداوند حجت را بر همه‌گان تمام کرد که مسیر مقاومت و نصرت ولی خدا، مایه پیروزی است و مسیر ذلت و ترس از کفار و همراهی با آنها، مسیر باطل است. به همین جهت، نام دیگر روز بدر را «یوم الفرقان» نامیده‌اند.

 

🔻 این اتفاقات برای این بود که آنها که گمراه مى‏شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مى‏پذیرند با آگاهى و دلیل آشکار باشد. «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ»

 

🔻خداوند شنوا و داناست «وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ‏» یعنی مؤمنان وقتی با این صحنه روبرو شدند فریاد استغاثه آنان از خداوند برای طلب نصرت بلند شد و خداوند بسیار شنوا و پاسخ دهنده است و این استغاثه رمز اصلی پیروزی است‌.

 

🔻در آیه بعد نیز خداوند به آن خواب پیامبر اشاره می‌کند و جواب می‌دهد که پس چرا در خواب عده کافران کمتر از مؤمنان به پیامبر نشان داده شد: در آن زمان خداوند در خواب عدد دشمنان را به تو کم نشان داد و اگر آنها را زیاد نشان مى‏داد مسلماً به سستى مى‌‏گرائیدید «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلتم» و نه تنها سست می‌شدید بلکه کارتان به اختلاف مى‏‌کشید و گروهى موافق رفتن به میدان و گروهى مخالف مى‌‏شدید «وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔰 برای خطبه عید فطر فکر می‌کردم که چه بگویم؟! به ذهنم رسید از این خطبه‌ امیرالمؤمنین در روز عید فطر استفاده کنم:

🔹«أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ یَوْمَکُمْ هَذَا یَوْمٌ یُثَابُ فِیهِ اَلْمُحْسِنُونَ وَ یَخْسَرُ فِیهِ اَلْمُسِیئُونَ»

اى مردم در این روز شما بمحسنان ثواب و دهند بدکاران زیانمندند.

🔹«وَ هُوَ أَشْبَهُ یَوْمٍ بِیَوْمِ قِیَامَتِکُمْ فَاذْکُرُوا بِخُرُوجِکُمْ مِنْ مَنَازِلِکُمْ إِلَى مُصَلاَّکُمْ خُرُوجَکُمْ مِنَ اَلْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّکُمْ وَ اُذْکُرُوا بِوُقُوفِکُمْ فِی مُصَلاَّکُمْ وُقُوفَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّکُمْ وَ اُذْکُرُوا بِرُجُوعِکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ رُجُوعَکُمْ إِلَى مَنَازِلِکُمْ فِی اَلْجَنَّةِ أَوِ اَلنَّارِ»

این روز شبیه ترین روز است به روز قیامت بیرون آمدن شما از منزل برای مصلی را یاد کنید به بیرون آمدن خود را از گورهایتان به محضر پروردگارتان و یاد کنید به وقوف خود در مصلی وقوف خود را در برابر پروردگار خود و یاد کنید به برگشت خود به منزلهایتان برگشت خود را به منزلهاى بهشت یا دوزخ خود.

🔹«وَ اِعْلَمُوا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّ أَدْنَى مَا لِلصَّائِمِینَ وَ اَلصَّائِمَاتِ أَنْ یُنَادِیَهُمْ مَلَکٌ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَبْشِرُوا عِبَادَ اَللَّهِ فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیمَا تَسْتَأْنِفُونَ»

بدانید اى بندگان خدا که کمترین مزد مرد و زن روزه‌دار آنست که ندا دهد آنها را فرشته‌اى در روز آخر ماه رمضان مژده گیرید بندگان خدا که آمرزیده شد براى شما آنچه گذشته از گناهان شما و بپائید در آینده چطور خواهید بود.

📌این خطبه از طریق امام صادق در کتاب امالی مرحوم شیخ صدوق آمده است.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خانم گوهرالشریعة دستغیب در کتاب خاطراتشان با عنوان گوهر صبر فضای فرهنگی و جو غالب توده‌ای‌ها در جامعه را به خوبی توصیف می‌کنند:

توده‌ایها برای عضوگیری و جذب هوادار علاوه بر پخش اعلامیه در مدارس هرازگاهی در خیابان لطفعلی خان میتینگ هم میدادند، یادم هست دختر استاندار شیراز همت که در مدرسه ما درس میخواند جذب توده‌ایها شده بود و در میتینگ‌های آنها شرکت می‌کرد. من و اقدس یک بار او را در راه برگشت به خانه دیدیم که رفته پشت‌بام یکی از مغازه‌ها ایستاده و با یک بلندگوی دستی صحبت می‌کند عده‌ای هم دور و برش ایستاده بودند و به حرفهایش گوش می‌دادند، من از اینکه میدیدم یک دختر خانم این طور جسورانه رفته آن بالا و حرف می‌زند خوشم آمد و در دلم گفتم بارک الله اما چون حرف توده‌ایها را قبول نداشتیم، خیلی سریع از کنار آنها رد شدیم و رفتیم. توده‌ای‌ها چندین بار تا جلوی مدرسه ما هم آمدند و سر و صدا به پا کردند. یک بار هم با هیاهو ریختند به مدرسه. ما از کلاسمان که مشرف به حیاط و در ورودی مدرسه بود، دیدیم بعضی دخترها برای اینکه ببینند چه خبر است با آنها همراه شده‌اند؛ اما چندتایی هم بودند که توده ای‌ها به زور آنها را کشیدند و با خودشان بردند.

آن روز من و اقدس از ترس اینکه ما را هم به زور ببرند در کلاس را بستیم و دو سه تا نیمکت به صورت عمودی در گوشه‌ای از کلاس قرار دادیم و پشت آن قایم شدیم. خیلی ترسیده بودیم؛ چون همراه شدن با آنها را عیب می‌دانستیم. نگران این هم بودیم که اگر بفهمند ما از خانواده‌ای روحانی هستیم بیشتر اذیتمان کنند آن زمان تعداد خانواده‌های روحانی که دخترشان را به دبیرستان می‌فرستادند، واقعاً انگشت شمار بود. ما همین طور که از ترس پشت نیمکت‌ها میلرزیدیم، متوجه شدیم چند تا از توده‌ای‌ها جلوی در کلاس رسیده‌اند .یکی از آنها در را باز کرد و نیم نگاهی داخل کلاس انداخت؛ اما ما را ندید و رفت. نیم ساعت بعد ... به خانه برگشتیم در راه موقع ردشدن از خیابان لطفعلی‌خان باز همان جمعیت را دیدیم که پایین‌تر از مدرسه میتینگ تشکیل داده‌اند روی هم رفته آن زمان جو جامعه بسیار نامساعد و تبلیغات کمونیست‌ها بسیار گسترده بود نه تنها در مدارس بلکه در دانشگاه و ادارات هم آنها حرف اول را می‌زدند و از آنجا که هیچ گروه مذهبی وجود نداشت، اگر کسی می‌خواست فعالیتی بکند، حتماً باید عضو حزب توده می‌شد توده‌ای‌ها به دلیل جذابیت کلام به خوبی خودشان را طرفدار کارگران و فقرا و توده مردم جا می‌زدند و مدافع حقوق آنها معرفی می‌کردند. با اینکه خیلی‌ها تسلیم آنها نمی‌شدند؛ اما به هر حال توانسته بودند از بین خانواده های مذهبی افرادی را جذب کنند.

📖منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص ۶۲-۶۳.

...

✔️ پی‌نوشت: خواندن این خاطرات خوبی‌اش این است که می‌فهمیم در دوره پهلوی چه فضای سنگینی علیه مذهب و روحانیت بوده است اما از دل همین فضا باز روحانیت بود که موفق بیرون آمد و امروز دیگر نامی از توده‌ای‌ها نیست، به تعبیر روایتی از امیر المؤمنین «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ» و «لِلْبَاطِلِ جَوْلَةٌ» حق دولت ثابت و همیشگی دارد و باطل فقط سر و صدایش زیاد است.

امروزه فضای فرهنگی و نفوذ روحانیت قابل مقایسه با آن زمان‌ها نیست.

«الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَة»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📖احمد احمد در کتاب خاطراتش می‌گوید:

«اوج‌گیری مخالفت‌ها با لایحه «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» موجب آشنایی من با نام حضرت امام شد. از آن روز من عاشق و شیفته این پیر فرزانه شدم... روزی با برادرم مهدی دراین‌خصوص صحبت می‌کردم. او گفت که گزارشی از فعالیت‌هایمان به محضر امام بدهید، اگر کار شما مورد تأیید ایشان باشد از شما حمایت کرده و کمک می‌کند. من از او خواستم که امکان ملاقات با حضرت امام را برایمان فراهم کند. او نیز پس از مشورت با حاج مهدی عراقی خواسته ما را پذیرفت و قول داد که در اولین ملاقات با امام تقاضای ما را برای دیدار حضوری طرح کند. ما نیز مشغول تهیه گزارشی شدیم تا بتوانیم به آن وسیله نظر و تأیید امام را نسبت به کارهای خود جلب کنیم. مرجانی که دایره فعالیتش گسترده‌تر و نفوذی در حوزه مرکزی بود، توانست حدود ۴۸ جلد کتابی را که درباره تبلیغ میسیونرهای مسیحی در ایران چاپ شده بود، جمع کند. ما این کتاب‌ها و یک سری نشریات راه مریم و راه عیسی را داخل یکی دوتا گونی ریخته و منتظر شدیم تا روز موعود فرارسد. اوایل سال ۱۳۴۲ روزی که برادرم و شهید حاج مهدی عراقی با حضرت امام ملاقات داشتند، من مرجانی و میرمحمد صادقی نیز با آنها همراه شده و به قم رفتیم... وارد منزل امام شدیم خانه‌ای با سبک و معماری قدیمی... منتظر آمدن امام شدیم. امام آمد... سلام دادیم و ادای احترام کردیم. امام جواب سلاممان را دادند، بعد ما در مقابل ایشان زانو زدیم و نشستیم و با اجازه ایشان گزارش فعالیت‌هایمان را ذکر کردیم. از مبارزه و خطر میسیونرهای مسیحی صحبت کردیم... مرجانی برای اغراق گفت که اینها توانسته‌اند در شهرستان همدان یک روستا را کاملاً مسیحی کنند. با این گفته حضرت امام با هیبت همیشگی خود به او نگاه کردند و پرسیدند: «کجاست؟» مرجانی متوجه شد که امام به اغراق او پی برده و در نتیجه ساکت شد و دیگر چیزی نگفت... نشریات راه مریم و راه عیسی و کتاب‌هایی را که با خود همراه برده بودیم، از گونی درآوردیم و یک، یک به امام نشان دادیم. با صحنه جالبی مواجه شدیم. امام هر جزوه و کتابی را که می‌گرفتند، نگاهی به‌عنوان آن می‌کردند و می‌فرمودند: «دیده‌ام، دیده‌ام، این را هم دیده‌ام» و آنها را کناردست خود می‌چیدند. ما باورمان نمی‌شد که امام این‌همه کتاب و جزوه را دیده باشند، به همین خاطر رفتار ایشان به ما برخورد، طوری که از درون احساس ناراحتی می‌کردیم. اینکه امام حتی یک کتاب را هم نگفتند که ندیده‌ام، ‌ برای ما تازگی داشت... امام وقتی عناوین همه کتاب‌ها را دیدند و کنار گذاشتند، فرمودند که دو تا کتاب دیگر هم هست و اسامی آن دو را ذکر کردند... و درباره آنها صحبت کردند. ما جا خوردیم ما نتوانسته بودیم به این دو کتاب دسترسی پیدا کنیم. گویا در آن کتاب‌ها به مرزهای کشور شبهه وارد شده بود و رژیم طاغوت به همین علت اجازه نشر و توزیع آنها را به مسیحیان نداده بود. ما از اطلاع و وقوف امام به این دو کتاب و مطالب آن بسیار شگفت‌زده شدیم. ناراحتی‌مان فراموش شد و کمی خود را جمع‌وجور کردیم. فهمیدیم که ما دچار توهم شده‌ایم و امام خیلی جلوتر از همه حرکت می‌کنند.»

📚منبع: کاظمی، محسن، خاطرات احمد احمد، چاپ هفدهم، تهران، انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۳ش، ص ۶۵_۶۸.

📖 مرحوم حجت‌الاسلام دعایی در مصاحبه‌ای در مورد احوالات امام خمینی بعد از شهادت آقا مصطفی نقل می‌کنند:

«جریان شهادت مرحوم حاج‌آقا مصطفی نه‌تنها در حالات روحی و فکری، بلکه در‏ ‏نظم برنامه روزمره امام اثر نگذاشت. ایشان ساعتی از روز را برای مطالعه کتاب‌های ‏جدیدی که به دستشان می‌رسید اختصاص داده بودند و به‌عنوان‌مثال تمامی کتاب‌های‏ ‏مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه می‌کردند و بخصوص به آثار آقای مطهری بسیار علاقه‏ ‏داشتند و آثار ایشان و آقای طالقانی را قبول داشتند. در مورد کتاب‌های دکتر شریعتی نیز‏ ‏معتقد بودند آن‌قدرها که به این آثار اعتراض و حمله می‌شود، بی‌مورد است و تا این حد‏ ‏انحراف در میان آنها وجود ندارد. خاطرم هست که در آن ایام کتاب «طلوع انفجار» ‏حاج سید جوادی را مطالعه می‌کردند. حاج احمد آقا می‌گفت: وقتی امام از تشییع‌جنازه فرزندشان بازگشتند، ساعت مطالعه کتاب‌های روزمره‌شان بود. کتاب «طلوع‏ ‏انفجار» را باز کردند و به مطالعه آن پرداختند.»

‏‏‏‏📚 منبع: برداشت‌هایی از‏‏ ‏‏سیره امام خمینی‏‏(س)، ج ۲، ص ۳۳۲، به نقل از: ( روزنامه اطلاعات تاریخ  ۳ / ۸/ ۵۹) در پاورقی این خاطره آمده است:

مرحوم جلال آل‌احمد در یکی از خاطرات دیدارش با امام می‌نویسد که با کمال تعجب مشاهده کردم کتاب غرب‌زدگی‌ام که تازه چاپ شده بود نزد ایشان است که آن را مطالعه می‌کردند به آقا عرض کردم این چرت و پرت‌ها اینجا چه‌کار می‌کنند!

📖 حاج احمد آقا خمینی بعد از انقلاب در مورد مطالعات امام خمینی در نجف در مصاحبه‌ای می‌فرمایند:

«اکثر داستان‌های معروف را خوانده‌اند‏ ‏‏این روزها امام نمی‌رسند که کتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن‏ ‎‎‏چیزی که من گفته‌ام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید‏ ‏در روز صدها صفحه کتاب می‌خواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب‏ ‏می‌آوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر‏ ‏داستانهای معروف را خوانده‌اند؛ حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی‏ ‏داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتاب‌های تاریخی، کتابهایی مثل «شوهر‏ ‏آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده‌اند! می‌خواهم بگویم امام از این سبک چیزها‏ ‏می‌خواندند.»

📚 منبع: رجائی، غلام‌علی، ‏‏‏‏برداشتهایی از‏‏ ‏‏سیره امام خمینی‏‏(س)، ج ۲، ص ۳۳۳-۳۳۴، به نقل از: پیام انقلاب، ش ۶۰، ص ۲۴.

✔️ پی‌نوشت: در مورد روزنامه خواندن امام نیز استاد ما حجت‌الاسلام حمید وحیدی می‌فرمودند مرحوم آیت‌الله خوش‌وقت می‌گفتند در ایام حضور امام در ایران قبل از تبعید ایشان یک روز به اتاق مطالعه امام رفته بودم، دیدم پشت میز مطالعه ایشان به‌قدر دو وجب از پایین تا بالا روزنامه چیده شده بود. در مورد مطالعه روزانه روزانه‌های مختلف در زمان حضورشان در پاریس و بعد از پیروزی انقلاب نیز خاطرات متعدد از اطرافیان ایشان وجود دارد که در کتاب‌های خاطراتشان آمده است.

در نوجوانی نیز امام عمده کتاب‌های کتابخانه پدرشان را مطالعه کرده بودند و در زمان حضورشان در قم نیز ایشان یک کتابخانه بزرگ داشته‌اند که وقف عمومی کرده بوده‌اند و مکان آن ساختمان درمانگاه قرآن و عترت قم بوده است، این ساختمان را کسی به امام هدیه کرده بوده است و ایشان نیز آن را وقف محل تحصیل طلاب و کتابخانه‌ای می‌کنند که برخی از کتب خطی امام نیز در آن بوده است، اما این کتابخانه توسط ساواک غارت می‌شود و کتابخانه تعطیل می‌شود و بعد از سالیانی به جهت تعطیلی این مکان، برخی با اجازه امام آن را به درمانگاه تبدیل می‌کنند.

📖 حاج احمد آقا خمینی در مورد مطالعات امام می‌فرمایند:

«امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می‌کنند که‏ ‏چشمشان خسته می‌شود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستان‌ها به یکی از شهرها و‏ ‏یا تهران می‌آمدیم به قدری کتاب‌های متنوع مطالعه می‌کردند که صدای کسانی که برای‏ ‏ایشان کتاب تهیه می‌کردند درمی‌آمد. اکثر نوشته‌های نویسندگان بزرگ جهان را‏ ‏خوانده‌اند. چه در زمینه‌های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند.‏ ‏تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده‌اند و تاریخ مشروطه را خوب می‌دانند.»

📚 منبع: برداشتهایی از‏‏ ‏‏سیره امام خمینی‏‏(س)، ج ۲، ص ۳۳۴، به نقل از: دلیل آفتاب، ص ۱۶۳.

 

✔️ پی‌نوشت: امام وقتی بعد از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر می‌شوند و به زندان قصر و سپس پادگان عشرت آباد منتقل می‌شوند نیز دست از مطالعه برنمی‌دارند و طی نامه نگاری از آقای لواسانی می‌خواهند دو کتاب مستدرک الوسائل جلد سوم و کتاب تاریخ مشروطه سید احمد کسروی را برای ایشان ببرد.

نکته بسیار مهم اینکه همه این مطالبی که از مطالعات جنبی امام گفته شد، نسبت به مطالعات تخصصی فلسفی، عرفانی، فقهی، روایی و تفسیری ایشان، شاید اصلا به حساب نیاید و اگر حجم مطالعه قرآن ایشان که هر روز در چند نوبت انجام می‌شد نیز به این مطالعات افزوده شود، تازه فرهیختگی و حجم عظیم کار مطالعاتی امام درک می‌شود.

طبق سندی که سیدحمید روحانی در کتاب نهضت امام خمینی، ج ۱، ص ۴۰۴ می‌آورد در همان ایام حضور امام در زندان پس از خرداد ۴۲ ایشان کتاب‌های زیر را نیز درخواست می‌دهند (رسید دریافت آن در کتاب آمده):

۱-مکاسب محرمه ۲- کتاب الطهارة ۳- توضیح المسائل ۴- حاشیه توضیح المسائل ۵- تهذیب الاصول جزء اول و جزء الثانی و جزء ثالث ۶- تعلیقه بر وسیله ۷- تعلیقه عروة الوثقی ۸- مناسک حج ۹- نجاة العباد ۱۰- زبدة الاحکام.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در قضایای ۱۹ دی ۱۳۵۶ که بعد از شهادت جمعی در آن، چهلم‌های پی‌در پی شکل گرفت و جریان انقلاب اوج گرفت، یک نکته ویژه وجود دارد.

مقاله‌ای علیه امام نوشته شده بود و عده‌ای مثل همیشه معتقد بودند: «الباطل یموت بترک ذکره» و می‌خواستند بی‌تفاوت از کنار این قضیه نیز عبور کنند! اما یک عده نسبتا محدودی تصمیم گرفتند کاری کنند و بی‌تفاوت نباشند و فضای سکوت را بشکنند.

 

حجت الاسلام وافی  نقل می‌کنند:

«صبح روز بعد هیجدهم دی ماه، طلبه‌ای در طبقه دوم مدرسه خان، روزنامه مزبور را مقابل صورت گرفته بود تا شناسایی نشود و بلند بلند شروع کرده بود به خواندن. به گمان من شجاعت این فرد با شجاعت کسی که تمام عملیات‌ها را در جریان دفاع هشت ساله درک کرده است، قابل مقایسه نیست. شاید آنان که جو اختناق را حس نکرده باشند، از هضم این حقیقت عاجز باشند؛ اما قدیمی‌ها می‌دانند که یک «مرگ بر شاه» در آن فضا که بردن نام امام مو بر تن افراد راست می‌کرد، چقدر جرأت و جسارت می‌طلبید حتی اگر کسی فریاد می‌زد: «برای سلامتی آن کسی که خودتان او را می‌شناسید، صلوات بفرستید!»، مردم می‌لرزیدند. اگر هم صلوات می‌فرستادند، صداهایی بود که از ته چاه می‌آمد.»

 

📝 منبع: شیرخانی، علی، حماسه 19 دی قم، ص: ۱۹۹.

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی!

یادداشت | حمید رضا باقری
برای خیلی‌ها این سؤال مطرح است که چه شد امام، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، برخلاف دوره نجف که از تعبیر حکومت اسلامی استفاده می‌کردند، در پاریس تعبیر جمهوری اسلامی را وارد ادبیات سیاسی مبارزات آن روز کردند؟!


 
تصویر 1: تا قبل از هجرت امام به پاریس و استفاده زیاد ایشان از تعبیر جمهوری اسلامی در شعارهای مردم از تعبیر حکومت اسلامی یا حکومت عدل اسلامی و... استفاده می‌شد.
 

تصویر2: تصویری از پلاکاردهای مورد استفاده مردم در راهپیمایی‌های پیش از انقلاب با شعار: «برقرار باد حکومت عدل اسلامی»

برخی‌ می‌گویند وقتی امام به پاریس آمد، ما به ایشان یاد دادیم که الگوی مطلوب ما جمهوری اسلامی است، نه حکومت اسلامی و ایشان پذیرفتند و از آن به بعد دیگر در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های خود از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده کردند. برخی هم گمان می‌کنند وقتی امام به پاریس رفتند، چون تازه با دموکراسی در مهد آن آشنا شده بودند، خودشان به این نتیجه رسیدند که بهتر است عوض حکومت اسلامی از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده کنند.

 
تصویر 3: بعد از استفاده امام از تعبیر جمهوری اسلامی در سخنرانی‌ها و اعلامیه‌ها، این تغییر اصطلاح در پلاکاردهای راهپیمایی‌ها نیز خود را نشان داد.

اما آیا امام در نجف هیچ بحثی از جمهوری اسلامی نکرده بودند؟! آیا فهم روحانیون مبارز و مردم از حکومت اسلامی قبل از هجرت امام به پاریس چیزی متفاوت از جمهوری اسلامی بود؟!

 

پیش از انقلاب تصور بخش قابل‌توجهی از مردم از حکومت اسلامی چیزی شبیه به سلطنت عالم عادل بود. تا پیش از هجرت امام به پاریس نیز همه‌اش در بیانیه‌ها، پلاکاردها و شعارها، سخن از حکومت اسلامی بود و اساساً اگر امام از تعبیر جمهوری اسلامی استفاده هم نکرده بودند، باز در روند حرکت انقلاب هیچ اتفاقی رخ نمی‌داد و انقلاب با شعار حکومت اسلامی پیروز می‌شد؛ اما خود امام بعد از سفر به پاریس وقتی نشانه‌های پیروزی انقلاب روشن شده بود، در سخنرانی‌های خود مکرر، سخن از جمهوری اسلامی را پیش کشیدند.

 

در همان دوره نجف الگویی که امام خمینی از حکومت اسلامی در درس‌های خود مطرح می‌کردند و شاگردان اصلی ایشان نیز در تبلیغات خود آن را توضیح می‌دادند، امری متفاوت از دموکراسی غربی و حکومت به نحو سلطنت بود، الگوی امام در عین اینکه سلطنت و استبدادی نبود و با شورا و مشارکت مردم اداره می‌شد اما دموکراسی غربی نیز نبود. در مصاحبه‌ای که روزنامه لوموند فرانسه در 4 اردیبهشت ۱۳۵۷ در نجف با امام انجام می‌دهد. خبرنگار از ایشان می‌پرسد: [برنامۀ سیاسى شما چیست‌؟ آیا مى‌خواهید که رژیم را سرنگون سازید؟ به‌جای این رژیم، چه نوع رژیمى را برقرار خواهید کرد؟] امام پاسخ می‌دهند:
«کمال مطلوب ما ایجاد یک دولت و حکومت اسلامى است؛ مع‌ذلک نخستین اشتغال حاضر ما سرنگون‌کردن این رژیم خودسر و خودکامه است. در مرحلۀ اول بایستى قدرتى به وجود آوریم که به احتیاجات اساسى مردم پاسخ دهد».

 

خبرنگار می‌پرسد: [مقصودتان از حکومت اسلامى چیست‌؟ آنچه از این تعبیر، خودبه‌خود، به ذهن مى‌آید امپراتورى عثمانى و یا عربستان سعودى است.] امام پاسخ می‌دهند:
«تنها مرجع استناد براى ما، زمان پیغمبر و زمان امام على است». (1)

 

امام شکل حکومت اسلامی در عصر نبوی و امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) را نیز بر پایه جمهوری می‌دانستند. ایشان در درس فقه خود در نجف الگوی حکومت اسلامی را چنین توضیح می‌دهند:
«اسلام حکومتی را تأسیس نموده است که نه بر شیوه استبداد است که آرای یک فرد و امیال نفسانی او باشد و نه بر شیوه حکومت مشروطه و نه جمهوری که بر پایه قوانین بشری است و در آن رأی و نظر جماعتی از بشر بر همه اجتماع لازم می‌شود. بلکه حکومتی است الهام گرفته و برگرفته در تمام شئونش از قوانین الهی و هیچ یک از حاکمان حق استبداد در نظر خود را در آن ندارند بلکه جمیع آنچه در حکومت و شئون و لوازم آن است باید بر طبق قوانین الهی باشد حتی اطاعت‌کردن از مقامات حکومت. بله حاکم این حق را دارد که در موضوعات بر طبق مصالح مسلمانان یا کسانی که در تحت منطقه حکومت او هستند عمل کند و این استبداد به رأی نیست بلکه عمل بر اساس مصلحت است و نظر او مانند عملش تابع مصلحت است». (2)

 

در ادامه مصاحبه مورد اشاره از روزنامه لوموند، خبرنگار فرانسوی برای اینکه مشخص شود منظور امام از حکومت اسلامی چیزی شبیه حکومت مشروطه و مبتنی بر قانون اساسی آن زمان است یا خیر، از امام می‌پرسد: [آیا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى ۱۹۰۶(3) یک راه‌حل معتبر است‌؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«قوانین اساسى و متمم آن به‌شرط آنکه مورد اصلاح قرار گیرد، مى‌تواند مبناى دولت و حکومتى باشد که ما توصیه مى‌کنیم؛ این حکومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مى‌گیرد».

 

خبرنگار که متوجه می‌شود منظور امام از اصلاح در قانون اساسی حذف سلطنت است از ایشان می‌پرسد: [آیا این قانون اساسى، رژیم سلطنتى را حفظ خواهد کرد و یا حکومت جمهورى را در مدنظر دارید؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«رژیمى که ما برقرار خواهیم کرد به‌هیچ‌وجه رژیم سلطنتى نخواهد بود. این مطلب خارج‌ازموضوع است و مطرح نیست».(4)

 

حضرت امام 5 روز پس از این مصاحبه، در 9 اردیبهشت 1357 نیز وقتی هنوز در نجف هستند، در بخشی از پیام عمومی می‌فرمایند:
«به خواست خداوند تعالی تا برچیده‌شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و برپاکردن حکومت عدالت‏گستر اسلامی دست از مبارزه برنمی‏داریم تا حکومت دموکراسی به معنی واقعی جایگزین دیکتاتوری‌ها و خونریزی‌ها شود».(5)

 

در آن زمان تبیین حکومت آتی توسط شاگردان امام نیز به همین نحو بود؛ به طور مثال در گزارش ساواک از سخنرانی آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۵۷ یعنی قریب به یک و ماه و نیم قبل از هجرت امام به پاریس، چنین آمده است:
«عبدالکریم موسوی در مورد حکومت اسلامی سخنرانی نمود و حکومت در دست یک نفر را حکومتی استبدادی و سرمایه‌داری قلمداد و حکومت اسلامی را حکومتی دموکراسی با شوراها بیان نمود».(6)

 

استاد مطهری در یادداشت‌‌های خود در نقد مقاله یکی از منتقدین جمهوری اسلامی در 25 ددی‌ماه57 که مدعی شده بود: «مشکل هنگامى آغاز شد که برخى از طرفداران شما (امام خمینى) مسئله جمهورى اسلامى را به عنوان خواست کلیه مردم این مملکت مطرح کردند.» می‌نویسند:
«این مسئله را برخى طرف‌داران مطرح نکردند، خود ایشان مطرح کردند. روزى که ایشان درس‌هاى حکومت‏ اسلامى‏ را ایراد کردند و روزهایى که ایشان در همان سال‌ها با کمال صراحت در اعلامیه‏هاى خود نوشته‏اند ملوکیت اسلامى نیست، رژیم سلطنت یعنى حاکمیت موروثى اسلامى نیست، این مسئله مطرح شد».(7)
 


تصویر 4: تظاهرات پس از نماز عید فطر سال ۵۷

توضیح مدل حکومت توسط امام و شاگردانشان قبل و بعد از حکومت یکسان بود فقط بعد از حضور ایشان در پاریس مبارزات به اوج خود رسید و پرسش از چگونگی حکومت مطلوب ایشان در صورت پیروزی، پرشمارتر شد. بعد از حضور ایشان در پاریس فضایی پیش آمد که ایشان تفاوت‌های حکومت مطلوب مد نظرشان با حکومت سلطنتی و دموکراسی غربی را در مصاحبه‌ها و بیانیه‌های مختلف روشن‌تر بیان کنند.

 

پیش از اوج‌گیری مبارزات به علت تصور ذهنی مردم از دموکراسی یا حکومت مشروطه، امام نام هر کدام را که می‌آوردند باتوجه‌به تصویر ذهنی مردم معنا می‌شد و به همین جهت امام صرفاً بر فاکتورهای اساسی حکومت مطلوب خود تأکید می‌کردند. شهید عراقی در خاطرات خود می‌گویند:
«با حاج‌آقا (امام) هم که آن روزها صحبت می‌شد راجع به این مشروطه و مجلس و شاه و این حرف‌ها که آیا نظرتان موافق است با این نظر حکومت مشروطۀ این شکلی؟ آیا این مبارزه را که ما می‌خواهیم بکنیم، می‌خواهیم همیشه همین‌ها پابرجا باشند؟ یا می‌خواهیم تغییری پیدا بشود؟ این مبارزه برای چی است؟ اگر این شاه بیاید رفراندومش را پس بگیرد، دیگر ما کاری نداریم؟ حاج‌آقا می‌فرمودند که بعضی چیزها هست که الان نمی‌شود گفت، مثلاً می‌گفتند ما الآن نه می‌توانیم مشروطه را تأیید کنیم و نه می‌توانیم تکذیبش کنیم. چرا؟ برای خاطر اینکه اگر ما مشروطه را بیاییم الآن تأیید بکنیم گیر یک‌مشت مقدس احمق می‌افتیم، این مقدّس‌ها بیچاره‌مان می‌کنند. اگر بیاییم الآن مشروطه را تکذیبش بکنیم گیر یک‌مشت روشنفکر می‌افتیم، ما را ضد آزادی می‌دانند، ضد دموکراسی می‌دانند، می‌گویند همان خلیفه بازی را می‌خواهند دربیاورند، همان دیکتاتوری خودشان را می‌خواهند به وجود بیاورند، از این حرف‌ها می‌آیند می‌زنند. ما راجع به مشروطه و این قانون اساسی و این حرف‌ها الآن صلاحمان نیست که هیچ حرف بزنیم، بگذارید خرده‌خرده به هر مناسبتی شد آدم حرفش را می‌زند و کارش را هم می‌کند. بعد هم یک مقدار راجع به مسائل که آیا این مبارزات این شکلی اصلاً می‌تواند نتیجه داشته باشد، در یک کشوری مثل کشور ما اصلاً می‌تواند یک حرکت سیاسی نتیجه مثبت بدهد یا ندهد؟ ... ایشان می‌گفتند که این بستگی به آگاهی مردم دارد، مردم الآن آگاه نیستند، باید مردم را آگاهشان کنیم».(8)

 

6 روز پس از ورود امام به پاریس در 14 مهر 1357، ایشان در اولین مصاحبه خود با رسانه‌های خارجی در ۲۰ مهر به صورت کامل آنچه از شکل حکومت مطلوب مد نظرشان است را چنین توضیح می‌دهند:
«باید این رژیم برچیده بشود و پس از آن، با یک رفراندوم عمومى، شخصى روى کار بیاید براى حکومت موقت؛ و به آراى عمومى رجوع بشود براى تشکیل یک مجلس؛ و تمام احکامى که از مجلس بگذرد و تمام مسائلى که در مجلس بگذرد، آن مسائل مطابق با اتکاى به ملت است. و تغییر، یک تغییر طبیعى است از یک حکومت و سلطنت غیرقانونی به یک حکومت و رژیم قانونى».

 

بعدازاین توضیحات، خبرنگاری از ایشان سؤال می‌کند: [آقا ممکن است توضیح بفرمایید که مقصود از حکومت اسلامى جمهورى اسلامى چیست‌؟ و عدۀ زیادى در ایران گفتند که مى‌خواهیم برگردیم به قانون اساسى ایران؛ در این مورد ممکن است توضیحاتى لطف بفرمایید؟] و امام پاسخ می‌دهند:
«برگشت به قانون اساسى، همان برگشت به رژیم سلطنتى منحط است که امرى است کهنه شده و ارتجاعى؛ و این قابل‌برگشت نیست. و اشخاصى که مى‌گویند مى‌خواهیم برگردیم در اقلیت واقع هستند؛ و تمام ملت از سرتاسر کشور فریاد مى‌زنند که ما حکومت اسلامى مى‌خواهیم. و اما رژیم اسلامى و جمهورى اسلامى، یک رژیمى است متکى بر آراى عمومى و رفراندوم عمومى و قانون اساسى‌اش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد؛ و قانون اسلام مترقی‌ترین قوانین است، و قانون اساسى آن مقدار که مطابق با این قانون مترقى است آنها بر جاى خود باقى مى‌ماند و آن مقدار که مخالف با این است - به‌حکم خود قانون اساسى - قانونیت ندارد؛ و بسیارى موادش، موادى بوده است که با سرنیزه تحمیل شده است و آنها باید ساقط بشود».(9)

 

سؤالات مربوط به حکومت مدنظر ایشان در روزهای بعد، مکرر توسط خبرنگارها پرسیده می‌شد و همه پاسخ‌های امام بر همین الگو منطبق بود. به طور مثال در ۳ آبان ۱۳۵۷ وقتی خبرنگار فرانسوی از ایشان سؤال می‌کند: [از قرار، ترجیح شما یک جمهورى اسلامى است. از قول شما گفته‌اند که کار رژیم سلطنتى به استبداد مى‌کشد، با وجود این هستند رژیم‌های جمهورى اسلامى که از بعضى از رژیم‌های سلطنتى استبدادى‌ترند. در این باره چه نظر دارید؟] و ایشان پاسخ می‌دهند:
«دولت‌های استبدادى را که وجود دارند نمى‌توان حکومت اسلامى خواند تا شما بتوانید سلطنتى آن را با جمهورى آن مقایسه کنید. رژیم اسلامى با استبداد جمع نمى‌شود. آن رژیم‌های جمهورى هم که استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند و در محتوا سلطنتى».(10)

 

تفاوت اصلی جمهوری اسلامی با دموکراسی غربی عدم تابعیت مطلق قوانین از آرای عمومی و حاکمیت قوانین اسلام بود. قوانینی که آزادی مردم را در چهارچوب شرع اسلام می‌پذیرفت و امام نیز با وجود جو کشور فرانسه در مطلوبیت آزادی و الگوی دموکراسی صریحاً این نگاه خود را در مصاحبه‌های مختلف توضیح دادند. ایشان در 5 آبان 1357 وقتی خبرنگار کانال یک تلویزیون فرانسه از ایشان می‌پرسد: «آیا اسلام با قوانین بدون انعطافی که دارد، می‏تواند آزادی و پیشرفت اجتماعی را ضمانت نماید؟ نمونه‏ای از آن را در کشور دیگری بدهید»:
«اولاً، اسلام قوانین اساسی‏اش انعطاف ندارد و بسیاری از قوانینش با نظرهای خاصی انعطاف دارد و می‏تواند همه انحای دموکراسی را تضمین کند. کشوری که ما می‏خواهیم، کشوری اسلامی به همه معناست و اکنون در خارج نظیرش نیست، ولی درگذشته وجود داشته است».(11)

 

ایشان در همین راستا در مصاحبه دیگری که در ۲۰ آبان دارند در پاسخ به سؤال خبرنگار که: [ماهیت حکومت جمهورى‌اى که موردنظر حضرت‌عالی است چیست‌؟ و مشخصات آن چگونه است‌؟] می‌فرمایند:
«ماهیت جمهورى اسلامى این است که با شرایطى که اسلام براى حکومت قرار داده است، با اتکا به آراى عمومى ملت، حکومت تشکیل شده و مجرى احکام اسلام باشد».(12)

 

ایشان در مصاحبه دیگری در 13 آذر 1357 با رادیو «بی. بی. سی» در پاسخ به این سؤال که «درصورتی‌که حضرت آیت‌الله در سرنگونی شاه موفق شوند، چه نوع حکومتی را جانشین خواهند کرد؟» می‌گویند:
«یک حکومت جمهوری اسلامی. اما جمهوری است برای اینکه به آرای اکثریت مردم متکی است. و اما اسلامی، برای اینکه قانون اساسی‏اش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد قانون دارد و به همین جهت احتیاج به قوانین دیگری نداریم. و قانون اساسی فعلی را تصفیه می‏کنیم، یعنی نظر می‏کنیم، هر مقدارش موافق با قانون اسلام است، آن را حفظ می‏کنیم و هر مقدارش که مخالف با قانون اسلام است، آن را حذف خواهیم کرد».(13)

 

علاوه بر توضیحات مفصل امام در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های مختلف، شاگردان ایشان نیز قبل و بعد از پیروزی انقلاب و پیش از همه‌پرسی جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی معنای جمهوری اسلامی را مکرر در مصاحبه‌های تلویزیونی برای مردم توضیح دادند.(14) به‌عنوان گزیده‌ای از توضیحات شهید بهشتی در یکی از این مصاحبه‌ها که دو هفته پیش از همه‌پرسی جمهوری اسلامی (۱۲ فروردین) به شرح زیر است:
«نوع حکومت در جامعه‌هاى بزرگ بشرى، یا حکومت فردى است که یک فرد به اتکای زور و قدرت، در زیر برق سرنیزه، با استفاده از لولۀ تفنگ، از تانک و زره‌پوش، زمامداری‌اش را بر مردم تحمیل مى‌کند و یک‌تنه مبدأ و منشأ قدرت، تصمیم‌گیرى، قانون، و اجراى قانون مى‌شود که در اصطلاح اروپایى به این مى‌گوییم «مُنارشى» و در ترجمۀ آن در زبان فارسى مى‌توانیم بگوییم «پادشاهى» که وقتى خیلى گُنده‌ترش کردند، شد «شاهنشاهى»، و در اصطلاح عربى، به آن «سلطنت» مى‌گوییم. البته سلطنت مى‌تواند سلطنت مطلق باشد و مى‌تواند سلطنت مشروطه باشد؛ ولى به‌هرحال در نظام سلطنتى، در رژیم سلطنتى، یک مطلب هست و آن این است که یک فردْ زمامدار یک جامعه شده و این سِمَت زمامداری را به اتکای قدرت، زور، یا وراثت یک صاحب قدرت و زورمند دیگر به دست آورده است.

 

نوع دیگرى از حکومت عبارت است از حکومت یک گروه از زبده‌ها، افراد برجسته، قشر برجسته و ممتاز بر یک جامعه که زمامداری را به سبب داشتن امتیازات خاص به دست آورده‌اند. از میان انواع مختلف این نوع حکومت، دو نوعش خیلى معروف است: یکى حکومت گروه برگزیدگان و اشراف و کسانى که از نظر روحى، از نظر فکرى، از نظر بلنداندیشى و مَلَکات مختلف انسانى ویژگى‌ها و امتیازاتى دارند که از آن در اصطلاح اروپایى به «آریستوکراسى» یاد مى‌شود و در ترجمه‌اش در زبان ما، حکومت برگزیدگان آمده است.

 

قسمى دیگر آن است که گروهى به سبب داشتن ثروت و دستیابی به سرمایه و زر توانسته‌اند به قدرت برسند و زمامدار بشوند. طبقه و قشر ثروتمندان به اتکای داشتن قدرت اقتصادى که از آن به «الیگارشى» تعبیر مى‌شود و ما معادل معروف فارسى هنوز برایش نداریم و باز مى‌توانیم بگوییم «حکومت ثروتمندان». در اینجا باز یک گروه حکومت مى‌کند بر مردم و حکومتش را با امتیازى توجیه مى‌کند که از نظر فکرى، از نظر نوع تربیت، از نظر اخلاق و ملکات، یا از نظر قدرت اقتصادى به دست آورده است؛ حکومت اقلیتى ممتاز بر اکثریت. این هم نوع دوم.

 

نوع سوم حکومتى است که نه در پرتو سرنیزه و برق سرنیزه و لولۀ تفنگ و تانک و زره‌پوش و قدرت و زور است و نه به دلیل داشتن امتیازات خاص یا ثروت؛ بلکه زمامدار، سِمَت و منصب و قدرتش را از حمایت عامۀ مردم مى‌گیرد. از تودۀ مردم، از خلق، از ناس، از عامه، از آنها مى‌گیرد قدرت خودش را و سِمَت خودش را. آنها هستند که او را به این سِمَت بر مى‌گزینند یا مى‌پذیرند. از این نوع حکومت در یونان باستان به «رِپوبلیکا» یاد مى‌شد. حکومت برگرفته از عامه که از آن با نام «دموکراسى»، حکومت دِمو، حکومت توده، حکومت ملت، و حکومت عامه یاد مى‌شد. به‌طوری‌که رِپوبلیکا عملاً باید با دموکراسى همراه و همگام باشد.

 

در زمانى که کتاب‌ها و معارف یونانى به زبان عربى ترجمه مى‌شد، مترجمین عرب واژۀ «جمهوریّت» را براى معادل عربى رِپوبلیکا انتخاب کردند. ... وقتى مى‌گوییم جمهورِ ناس، یعنى قسمت عمدۀ مردم، و به‌طورکلی جمهور یعنى قسمت عمدۀ هر چیز. ... حکومت جمهورى یعنى حکومتى که زمامدارش از طریق اکثریت مردم و قسمت عمدۀ مردم بر سر کار مى‌آید... رابطۀ بین جمهورى و آن مفهومى را که ما در این توضیح مى‌خواهیم براى جمهورى اسلامى بیان کنیم،به‌خوبی دریافتید ... در میان انواع حکومت که گفتیم، گاهى از یک نوع حکومت دیگر هم یاد مى‌شود: حکومت «تئوکراسى»، حکومت الهى ... ببینیم آیا از میان این چند نوعى که برشمردیم، ...، کدام‌یک از این‌ها با مبانى اسلام در زمینۀ حکومت سازگارتر است‌؟ از میان این چند نوعى که یاد کردیم، نوع جمهورى و حکومت جمهورى با مبانى اسلام در زمینۀ زمامداری سازگارتر است.

 

حکومت در یک جامعۀ اسلامى، وقتى در زمان پیغمبر اکرم (ص) مطرح مى‌شود، یک‌وقت است در عصر ائمۀ شیعه (س) و زمان حضور آن‌ها مطرح مى‌شود، و یک‌وقت است در این عصر، یعنى در زمانى که ما هستیم، مطرح مى‌شود. بحثى که مى‌خواهم بکنم ... مربوط است به امروز ما. ... آنچه مهم است این است که امروز ما چه نوع حکومتى داشته باشیم‌؟

 

بر طبق مبانى اسلامى، در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم صرفاً باید سِمَت و قدرت خویش را از آرای مردم بگیرد. کسى حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیدۀ مردم یا لااقل پذیرفتۀ مردم و مورد حمایت مردم باشد. هیچ‌کس حق ندارد بر طبق مبانى اسلام که ولایت، قدرت، زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند؛ بر خلاف رضایت آنها و بر خلاف پذیرش و حمایت آنها و بر خلاف انتخاب آنها. چرا؟ براى این‌که اگر کسى آمد بر خلاف رأى مردم، بر خلاف انتخاب و پذیرش و خواست مردم، به آن‌ها گفت من آقابالاسر شما هستم، من حاکم بر شما هستم، مى‌خواهید بخواهید، مى‌خواهید نخواهید، این آدم یک آدمى است که با زور و با تحمیل و از روى انگیزۀ تفوق‌طلبى آمده است سِمَتى را براى خودش ادعا کرده و تفوق‌طلبى و امتیاز طلبی و برترى‌طلبى در منطق قرآن و بر طبق اندیشۀ اسلامى و ایدئولوژى اسلامى مردود، مطرود، و مایۀ فساد و مایۀ تیره‌بختى در دنیا و آخرت است.

 

مى‌بینیم که قرآن در آیات مختلف از مستکبرین، از آنها که خودشان را بزرگ مى‌شمرند، بزرگى‌شان را بر دیگران تحمیل مى‌کنند، به زشتى یاد مى‌کند و استکبار و بزرگى‌جویى و بزرگى‌طلبى و بزرگى‌فروشى را عامل انحراف مى‌داند. ...
حالا که باید در جامعۀ ما براین‌اساس حکومتى سر کار آید، این حکومت باید شکلى داشته باشد که در آن شکل عامل تحمیل، عامل این‌که این سمت را من بر شما تحمیل مى‌کنم، وجود نداشته باشد. این شکل بر طبق تعریف‌هایى که ما از انواع سه‌گانۀ حکومت کردیم، چه شکلى مى‌تواند باشد؟ جمهورى؛ بنابراین، یک‌پایه از جمهورى اسلامى این است: جمهورى اسلامى نوع حکومتى است که با پذیرش و انتخاب آزادانۀ اکثریت ملت به قدرت مى‌رسد. این یکى از اساسى‌ترین پایه‌هاى جمهورى اسلامى است... خوب هر حکومتى که بر اساس رأى آزاد مردم سر کار بیاید، مى‌تواند جمهورى اسلامى باشد؟ نه. این شرط لازم است ولى شرط کافى نیست. یک شرط دوم هم دارد و آن این است که وقتى اکثریت مردم یک کشور مسلمان‌اند، این مسلمان‌ها اگر فردى یا گروهى را با رأى آزاد براى زمامداری انتخاب کردند، خودبه‌خود از این زمامدار مى‌خواهند که این حکومت، این نظام، این رژیم خودش را در ادارۀ مملکت نسبت به مقررات و تعالیم اسلامى ملتزم و متعهد بداند. متعهد باشد که جامعه و کشور را بر مبناى تعالیم سعادت‌بخش اسلام اداره کند».(15)

 

پس از مشخص‌شدن معنای جمهوری در عین لزوم اسلامی بودن ساختار جامعه و تصویب با آراء حداکثری شکل جمهوری اسلامی، بحث‌های نحوه عملی‌کردن این ساختار به‌عنوان پرسش اصلی مطرح شد. امام با اینکه مباحث ولایت‌فقیه و شکل اجرایی ساختار حکومت را نیز از سال‌ها قبل در مباحث علمی مطرح کرده بودند اما تصویب و طراحی شکل اجرایی ساختار حکومت برای حفظ توأمان جمهوریت و اسلامیت آن را آزادانه به مجلس خبرگان قانون اساسی سپردند و اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی نیز بدون هیچ فیلتری با رأی مستقیم مردم انتخاب شدند و پس از بحث‌های مفصل در این مجلس خبرگان قانون اساسی نسخه قانون اساسی  با اصول مختلفی همچون تفکیک قوا به قوه مجریه، مقننه و قضائیه، جایگاه قانونی ولی‌فقیه و نحوه انتخاب او و اختیارات او توسط منتخبین مستقیم مردم به تصویب رسید و به آرای عمومی گذاشته شد.

 

پی‌نوشت:
1) صحیفه امام؛ ج‏3؛ ص372.
2) الإسلام أسّس حکومة لا على‏ نهج الاستبداد المحکم فیه رأی الفرد و میوله النفسانیة فی المجتمع، و لا على‏ نهج المشروطة أو الجمهوریة المؤسّسة على القوانین البشریة، التی تفرض تحکیم آراء جماعة من البشر على المجتمع. بل حکومة تستوحی و تستمدّ فی جمیع مجالاتها من القانون الإلهی، و لیس لأحد من الولاة الاستبداد برأیه، بل جمیع ما یجری فی الحکومة و شؤونها و لوازمها لا بدّ و أن یکون على‏ طبق القانون الإلهی، حتّى الإطاعة لولاة الأمر. نعم، للوالی أن یعمل فی الموضوعات على‏ طبق الصلاح للمسلمین، أو لأهل حوزته، و لیس ذلک استبداداً بالرأی، بل هو على‏ طبق الصلاح، فرأیه تبع للصلاح کعمله. کتاب البیع، ج‏2، صص: 619 – 620.
3) قانون اساسى مشروطه (۱۲۸۵ ه‍. ش ۱۳۲۴ ه‍. ق).
4) صحیفه امام؛ ج‏3؛ ص 373.
5) صحیفه امام، ج‏3، صص: 378 – 379.
6) سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 8، ص ۳۳۵.
7) مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج ‏24، ص  315.
8) ناگفته‌ها‌ (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی پاریس پاییز ۱۳۵۷-۱۹۷۸)؛ چاپ اول، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰ش، ص 167.
9) صحیفه امام، ج ۳، ص ۵۲۴.
10) همان ص ۱۴۷.
11) صحیفه امام؛ ج‏4؛ ص172.
12) همان ص ۴۴۴.
13) صحیفه امام؛ ج‏5؛ ص170.
14) به طور مثال ر.ب: مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏ 24، صص 330 – ۳۳۵.
15) بهشتی سید محمد. 1392. مبانی نظری قانون اساسی. تهران - ایران: روزنه، صص 13 – 23.

لینک مطلب از سایت پژوهشکده باقرالعلوم

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

تسخیر لانه جاسوسی توطئه قبل از اشغال

یادداشت | حمیدرضا باقری

آمریکایی‌ها به‌عنوان مهم‌ترین متحد پهلوی و ابرقدرت آن زمان، بیشترین تعداد کنسول‌گری و نیروهای خارجی  را در ایران داشتند، سفارت این کشور در تهران نیز در کنار همه کارهای رسمی‌اش مثل معمول سفارت‌خانه‌ها یکی از مأموریت‌هایش جاسوسی برای کشورش بود. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، در مورد فعالیت‌های سفارت آمریکا در ایران می‌گوید:
«فعالیت سفارت آمریکا در تهران وسیع و دامنه‌دار بود. تعداد کارکنان سفارت به اضافه‌ی مأمورانی که در قسمت نظامی کار می‌کردند، بالغ بر دو هزار نفر می‌شدند که با اعضای خانواده‌هایشان به پنج هزار نفر می‌رسیدند. تعداد ایرانیان وابسته به سفارت هم دو هزار نفر می‌شدند و نظارت مستمر بر فعالیت همه‌ی آنها دشوار بود. فعالیت این پرسنل وسیع، رشته‌های متنوع و گوناگونی را در بر می‌گرفت که البته درباره‌ی دو کشور آمریکا و ایران با روابط گسترده‌ای که در آن زمان داشتند امری طبیعی بود... ما فعالیت‌هایی در زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و کنسولی و اطلاعاتی و اداری داشتیم. علاوه بر همه‌ی اینها، تعداد زیادی مأموران جاسوسی هم که بیشتر با ایرانی‌ها در ارتباط بودند کار می‌کردند».(1)

اما مشکل اصلی سفارت آمریکا «لانه جاسوسی» بودنش نبود، چراکه اقدام به جاسوسی اگرچه غیرقانونی بود اما معمول سفارت‌خانه‌ها به این اقدام غیرقانونی مبتلا بوده و هستند بلکه مشکل اصلی سفارت آمریکا «لانه توطئه» بودنش علیه انقلاب بود.


اگرچه توطئه‌های آمریکا علیه انقلاب بعد از تسخیر سفارت این‌ کشور و افزایش تقابل مستقیم دو کشور، در قضایایی چون حمله طبس، کودتای نوژه، آغاز جنگ عراق علیه ایران آشکارتر شد اما پیش از آن نیز آمریکا در قالب‌های مختلفی به توطئه‌گری علیه انقلاب می‌پرداخت؛ اقداماتی از قبیل: تحریک گسل‌های قومی، حفظ و کمک‌رسانی به شبکه‌های ضدانقلاب برای ضربه زدن به انقلاب، ارتباط‌گیری با شخصیت‌های موثر انقلاب برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب و...
یکی از پروژه‌های آمریکا در ابتدای انقلاب درگیر کردن هم‌زمان کشور به آشوب‌های قومی در مناطق مختلف، کرد و ترک و عرب و بلوچ و ترکمن بود، در همین راستاد در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمده است:
«به عقیده وابسته نظامی هیچ گروهی از ایرانیان در حال حاضر قادر به سرنگونی رژیم استقرار یافته خمینی نیست.(2) ... در حال حاضر هیچ گروهی از ایرانیان به تنهایی به اندازه کافی متشکل، مسلح و دوره دیده نیست که قادر به براندازی رژیم استقرار یافته خمینی باشد. ... اگر، چنانچه نفرات کافی از طبقه بی‌بضاعت‌تر و محافظه‌کار مذهبی ایران به اندازه کافی از خمینی و عدم توانایی او در برآوردن انتظارات رو به تزاید آنها که در انقلاب اول پرورده شده است، مأیوس و ناراحت بشوند و اگر این گروه در یک سازمان قدرتمند که، در مقابل حکومت مشوش و رو به سقوط خمینی وضع دیگری را ارائه دهد، آنگاه ما شاهد یک انقلاب پس زننده و یا حداقل، بر سر کار آمدن یک حکومت جدید (غیرخمینی) خواهیم بود. ... اگر کردها، آذربایجانی‌ها، اعراب و سایر گروه‌های قومی تلاش‌های خود را هماهنگ کنند ( اغتشاش همزمان) و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند، به عقیده ما آنها امکان موفقیت دارند، اما در حال حاضر به نظر نمی‌رسد که تمام این گروهها دست به تلاش برای این کار بزنند یا حتی تمایل برای پیوستن تلاش‌هایشان به یکدیگر داشته باشند».(3)


سناریو دوم آمریکایی‌ها برای توطئه علیه انقلاب برهم زدن فضای مدارس و دانشگاه‌ها بود. یکی از اعضای سفارت به نام جان گریوز در نامه‌ای به رؤسای خود در واشنگتن برای تضعیف وحدت ملی و هرج و مرج در کشور و سقوط حکومت ایران پیشنهادی می‌دهد:
«من حداقل دو سناریو و برنامه را که می‌تواند به هرج و مرج در کشور و سقوط تدریجی بینجامد، در نظر دارم:
یکی نیروهای تمرکز یافته که بر اثر نارضایتی های منطقه‌ای و قومی تحریک شده باشند ...
دو نفاق در مدارس بین محصلین و بین کادرهای مدارس و یا هر دو که منجر به بسته شدن مدارس یا محیط خشونت‌های افراطی که باعث نارضایتی عمومی و همچنین به شیوه قبل از انقلاب چهلم‌هایی بعد از چهلم گرفته شود. شیوه‌ای که نقش بزرگی در سقوط شاه داشت».(4)


البته ایجاد آشوب و درگیر شدن ایران در جنگ‌های داخلی صرفا برای تضعیف موقعیت رهبری انقلاب بود و آمریکا بنا نداشت این گزینه را به عنوان راهبرد اصلی خود پیش بگیرد. چراکه این راهبرد خطراتی برای منافع آمریکا یا همپیمان آمریکا داشت. یکی از این خطرات متمایل شدن ایران به سمت شوروی و تقویت نوفذ چپ‌ها در ایران بود. در همین راستا در یکی از اسناد سفارت آمریکا در تاریخ سند ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ آمده است:
«اگر دولت تهران در اعمال کنترل در مناطق دور افتاده ایران شکست بخورد و یا اینکه کشور به دامن یک جنگ داخلی و یا هرج و مرج سقوط کند، احتمالاً شوروی‌ها مایل به ارابه نوعی کمک مخفیانه خواهند بود. معهذا این کار را صرفا به خاطر افزایش نفوذشان در ایران به عنوان یک کل، نه به عنوان ایجاد یک کردستان مستقل انجام خواهند داد».(5)


خطر دیگر برهم خوردن ثبات در دیگر کشورهای همسایه ایران و هم‌پیمان با آمریکا بود. آمریکا بنا داشت کمربند محاصره شوروی‌ها شکسته نشود و به همین جهت برخی گزینه‌های خودمختاری اقوام در ایران برای آنها چندان هم مطلوب نبود و فقط در حد تضعیف حکومت مرکزی از استقلال‌خواهی آنان حمایت می‌شد. به طور مثال در یکی از اسناد سفارت آمریکا به تاریخ 19 شهریور 1358، آمده است:
«عدم موفقیت خمینی در تحکیم قدرت به دنبال انقلاب موفقیت‌آمیز خود و شیوع جنگ داخلی در استان‌های کردنشین موجبات نگرانی سیاسی ترکها را فراهم آورده است. این تصور که رژیم ضعیف ایران ممکن است مجبور شود به کردهای ایران مقداری خودمختاری بدهد و یا یک دولت کرد مستقل ممکن است ظهور نماید، موجبات نگرانی عمیق را فراهم آورده است».(6)


راهبرد اصلی آمریکایی‌ها ایجاد انحراف در مسیر پیش‌رفت انقلاب به نفع خودشان با تقویت گروه‌های متمایل به غرب و مخالف روحانیت بود. در این ارتباط، در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی می‌خوانیم:
«اگر هر گروه میانه‌رو و متمایل به غرب به مبارزه علیه ملاها برخیزد در مورد او به عنوان یک گروه  مترقی، با علاقه تمام فعالیت خواهیم کرد».(7)


پرژه‌ اصلی آمریکایی‌ها نیاز به زمان‌ بیشتری داشت، این راهبرد خطرش برای انقلاب از آشوب‌های موقت و امنیتی به مراتب بیشتر بود و عملا نیز در سال‌های بعد با وجود اتفاقات مختلف پیشرفت نسبی خوبی داشت. بهترین گزینه برای آمریکایی‌ها استفاده از وضعیت موجود به نفع خودشان بود. آنها به این نتیجه رسیده بودند که:
«در این موقع حساس هیچ دولتی قادر نیست که حکومت ایران را سرنگون کند. پس باید از در مسالمت‌آمیز با ایران درآمد و به گسترش کارهای عملی کمک نمود. از جمله جلب عناصری در ارتش و گروههای میانه رو مذهبی که در آینده نقش خاصی خواهند داشت».(8)


در این راستا تقویت نیروهای ملی‌گرا و ملی‌مذهبی و نفوذ بیشتر آنها در حاکمیت بهترین گزینه برای آمریکایی‌ها به حساب می‌‌آمد. سفارت آمریکا در آن زمان مدعی بود:
«ما می‌خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه‌رو باشد و ناسیونالیست‌های مخالف مذهب، تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند در ضمن تا قبل از استقرار دولت جدید، ما می‌توانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم. بایستی یک موقعیت توأم با اطمینان و احترام در ایران رواج دهیم، ما معتقدیم که بایستی حالا شروع به رفع مسایل دو طرف بکنیم و پیشنهادهای زیر را ارائه می‌دهیم: فرستادن سفیری به ایران بازرگان و همکارانش امیدوارند ما بدون معطلی یک فرد غمخوار و دلسوز به انقلاب ایران را انتخاب کنیم».(9)


آمریکا در این راستا آغوش خود را برای دولت موقت باز نمود. این روابط در ابتدا با تبادلات طرفینی پیام‌های تبریک روز ملی آمریکا و عید قربان و... آغاز شد و به مذاکره برای قراردهای اقتصادی و انعقاد برخی قراردادها منتهی شد.
«دولت آمریکا روابط تازه‌ای را بر اساس ضوابط دولت موقت برقرار کرده که مثل گذشته استوار و محکم، نیست ولی دوستانه و همکاری‌طلبانه است؛ مادامی که دولت موقت به اهمیت روابط با آمریکا پی‌برده است. با توجه به احتیاج ایران به قطعات یدکی و احتیاط سوءظن ایران در ایران در مورد سپرده‌های فروشهای نظامی آمریکا ما باید مسئولانه عمل کرده و بازرگان را قدرت بدهیم و مطمئن باشیم که در آینده در ارتش دوستانی خواهیم داشت که می‌توانند معضلات سیاسی مملکت را راهگشا باشند».(10)


سیاست ایجاد انحراف در انقلاب با تقویت نیروهای متمایل به غرب و مخالف با رهبری روحانیت منحصر در همکاری با جبهه ملی و نهضت آزادی نیز نبود بلکه شخصیت‌های مختلفی مورد مطالعه قرار گرفته و با آن‌هایی که قابلیت داشتند ارتباط برقرار می‌شد. به عنوان نمونه یکی از این افراد بنی‌صدر بود. در اسناد لانه جاسوسی وی با اسم رمز SD LURE خطاب شده است. در سندی که به بررسی نقاط مثبت و منفی شخصیت بنی صدر – از دید جاسوس سیا – پرداخته شده  چنین آمده است:
«چون او یک توطئه‌گر کهنه کار است، اگر احساس کند که رژیم از اهداف او دور می‌شود، یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند. اگرچه او به خمینی احترام می‌گذارد، اما او را مصون از خطا نمی‌داند ... او جاه‌طلبی سیاسی دارد. افشا شدن روابط مخفیانه‌اش با ما احتمالا به زندگی حرفه‌ای سیاسی فرد مزبور خاتمه خواهد داد».(11)


فلذا از زمان حضور بنی‌صدر در پاریس با وی ارتباط‌هایی گرفته می‌شود و سپس وی با عنوان مشاوره اقتصادی جذب همکاری با سفارت آمریکا می‌شود. افراد دیگری که به ترتیب اهمیت و نقش آنها سفارت آمریکا برای پیش برد اهدافش با آنها ارتباط برقرار کرد، عبارت‌بودند از: آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری (مرجع تقلید)، امیرعباس انتظام (سخنگوی دولت موقت)، کریم سنجابی (از رهبران جبهه ملی و وزیر خارجه دولت موقت)، رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای (عضو خبرگان قانون اساسی و استاندار آذربایجان شرقی در دولت موقت و رئیس حزب خلق مسلمان)، میناچی‌، ناصر (وزیر ارشاد ملی‌ در دولت‌ موقت‌)، علی‌اصغر حاج سید جوادی (نویسنده)،  حسن‌نزیه‌، (مدیر عامل‌ شرکت‌ نفت‌ دردولت‌ موقت‌) و...

 

پی‌نوشت:
1) سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران (خاطرات سولیوان – آخرین سفیر آمریکا در ایران)، ص ۵۸ – ۵۹.
2) سند ش ۲۲ تاریخ ۶ اوت ۱۹۷۹ (۱۵/۵/۱۳۵۸) اسناد لانه جاسوسی آمریکا ج 3  ص 785.
3) سند ش ۲۲ تاریخ ۶ اوت ۱۹۷۹ (۱۵/۵/۱۳۵۸) اسناد لانه جاسوسی آمریکا ج 3  ص 78۷.
4) اسناد لانه جاسوسی، ج 1 ، ص ۷۲.
5) همان، ج ۳، ص ۷۸۳.
6) همان، ج ۵، ص ۱۵۵.
7) اسناد لانه جاسوسی، ج 1 – 6، ص 187.
8) اسناد لانه جاسوسی، ص 180.
9) اسناد لانه جاسوسی، ج ۱، ص ۶۷.
10) اسناد لانه جاسوسی، ج ۱، ص ۶۶.
11) اسناد لانه جاسوسی، ج 9، ص 43 و 44.

لینک مطلب از سایت پژوهشکده باقرالعلوم

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻در کتاب تهران تا تیرانا که خاطرات مسعود خدابنده‌لو از اعضای ارشد جداشده از سازمان مجاهدین خلق است؛ نکته جالبی در مورد چرایی وارد شدن «سازمان مجاهدین خلق» به فهرست سازمان‌های تروریستی گفته شده است:

👈 «به نظرم سازمان وارد فهرست تروریستی شد نه چون قاتل هفده‌هزار ایرانی یا چند هزار عراقی بود، سازمان مجاهدین خلق وارد فهرست تروریستی شد، چون پس از اینکه صدام از چشم آمریکا افتاد‌، همچنان پای صدام ماند. جورج بوش برای حمله به عراق دو دلیل آورد: یکی سلاح‌های شیمیایی (که پیدا نشد) و دیگری حمایت صدام از تروریسم.» [۱]

 

🔻 آمریکایی‌ها ابتدا یک کلیدواژه‌هایی مانند تروریسم درست می‌کنند سپس برای خودشان لیست درست می‌کنند و هر وقت خواستند عده‌ای را وارد این لیست می‌کنند و هر وقت خواستند خارج می‌کنند، سازمان مجاهدین اگرچه در لیست سازمان‌های تروریستی آمریکا بود، اما پس از اشغال و ورود آمریکا به عراق، پس از یک درگیری‌های خیلی کوچک ظاهری وارد پایگاه‌های سازمان شد و سپس سازمان مجددا در همان امنیت و تامین مالی سابق دوباره به حیات خود در سایه آمریکا ادامه داد تا آنکه زمان خروج آمریکا از عراق، دیگر فضا برای سازمان امن نبود و دولت جدید عراق خواستار اخراج آنها شد، به همین جهت به راحتی سازمان از لیست سازمان‌های تروریستی خارج شد و توسط آمریکایی‌ها به آلبانی (بخوانید حیاط خلوت آمریکا و دیگر تروریست‌های دنیا) مهاجرت داده شد.

این یکی از حکایت‌های لیست‌های مسخره بین‌المللی است!

...........

📖 [۱]. جعفربگلو، محمد، تهران تا تیرانا (خاطرات مسعود خدابنده: عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حافظت از مسعود رجوی)، چاپ اول، قم، انتشارات شهید کاظمی، ۱۴۰۱ش، ص ۱۱۹.

👈به شرح حال بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

حاج همت در این کلیپ توضیح می‌دهد چقدر اسرائیلی‌ها ضعیف هستند و همچنین اینکه چرا با وجود ضعف‌ اسرائیلی‌ها، سوری‌ها نمی‌توانستند آنها را شکست دهند و اینکه چرا درگیر شدن ما با اسرائیل از سوریه در آن شرایط سال ۱۳۶۱ به مصلحت نبود.

دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 20 ثانیه

اما حالا شرایط عوض شده است، روح حاج همت شاد، کاش بود و می‌دید پس از چهل سال ورق برگشته است، اسرائیل همان اسرائیل بلکه ضعیف‌تر است اما نیروهای مقابلش دیگر آن نیروهای سست و ضعیف نیستند.

👈به شرح حال بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻 آیت‌الله شریعتمداری از مراجع مطرح قم و مورد اعتماد آیت‌الله گلپایگانی و مرعشی بود.

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی ایشان و آن دو بزرگوار متکفل ساماندهی امور حوزه قم شدند.

در آن زمان با اینکه امام نیز در تراز همین بزرگواران بودند و حتی از نظر شمار شاگردان، درس بسیار پررونق‌تری نسبت به آن سه مرجع داشتند اما پس از رحلت آیت‌الله بروجردی از اموری که در شأن مراجع جدید بود مثل: برگزاری مجلس ترحیم برای آیت‌الله بروجردی و رساله دادن و تکفل امور حوزه پرهیز کردند.

 

🔻با گذشت زمان و پررنگ شدن مبارزات و تبعید امام، جایگاه زعامت حوزه قم برای سه مرجع مذکور تثبیت شد، در میان این سه مرجع، طرفداران آیت‌الله شریعتمداری بیشتر قومیتی و محدود به مناطق آذربایجان و ترک‌تبار بودند، ایشان در امور اجتماعی نقش فعالی در میان سه مرجع مذکور داشتند و عملا هماهنگ‌کننده آنها به ویژه آیت‌الله گلپایگانی در امور سیاسی بود.

 

🔻 در اسناد ساواک و اسناد لانه جاسوسی، سندهای مختلفی وجود دارد که حکایت‌گر این مطلب است، از جمله این موارد در یکی از اسناد لانه جاسوسی (جلد ۲۷ (خط میانه ۳)) سند ش ۱۲ در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۵۷ گزارشی از ملاقات دو مأمور آمریکایی همراه با ناصر میناچی با آیت‌الله شریعتمداری آمده است.

(انتشار این اسناد بعد از تسخیر لانه جاسوسی موجب بازداشت موقت ناصر میناچی وزیر ارشاد و فرهنگ دولت موقت شد اما تاثیری در شرایط آیت‌الله شریعتمداری نداشت تا اینکه اقدام ایشان در کودتای نوژه علیه انقلاب آشکار شد و بدین واسطه حبس خانگی شدند.)

 

🔻در سند مذکور آمده است:

«او نگرانی و درک عمیق خود را در این مورد که ارتش خروج شاه را نمی‌پذیرد نشان داد. با ذکر و توجه به شایعاتی در این مورد که آنها با شاه توطئه چیده‌اند تا آشوب‌هایی ایجاد کرده و باعث سقوط دولت ملی شوند و در نتیجه بازگشت شاه را به قدرت ممکن بسازند، او مکررا پیشنهاد می‌کرد که آمریکا هرچه را در توان دارد به کار گیرد تا از این امر جلوگیری کند. به هر حال با ذکر این که چپ‌ها و سایر عناصر توطئه‌گر ممکن است از دستوراتش اطاعت نکنند. او موافقت کرد که اعلامیه‌ای در روز 11 ژانویه صادر کند. با ذکر توصیه‌هایی که در آن به طرفدارانش امر می‌کند که از هر نوع آشوب و یا هرگونه اعمال تحریک‌آمیز نسبت به ارتش در طی مدت خروج و نبودن شاه خودداری نمایند. این اعلامیه و دستورات، با مُهر وی و همچنین مُهر آیت‌اللّه‌های دیگر گلپایگانی و مرعشی صادر خواهد شد.

آیت اللّه در رابطه با روابط آینده مابین ایران و آمریکا خیلی مهربان و خوشبین بود. او قدردانی خود را از کمک‌های آمریکا در گذشته اظهار داشت و متذکر شد که ایران همان اندازه محتاج به فروش نفت است که آمریکا محتاج به خریدن آن.

او خاطرنشان ساخت برای محفوظ بودن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد. انتقادات فعلی از آمریکا از این عقیده غلط که آمریکا در امور داخلی ایران دخالت می‌کند سرچشمه می‌گیرد. این مشکل می‌تواند به طور کامل رفع شود و روابط خوب ایران و آمریکا بر پایه یک احترام متقابل می‌تواند دوباره برقرار شود.»

....

📝 پی‌نوشت:

۱. اگرچه امام از اموری که موجب شهرت و مطرح شدن ایشان به عنوان مرجع بود، پرهیز می‌کردند اما خودشان را در جایگاه ولایت اجتماعی می‌دانند و شاهد آن هم اینکه همان زمان اجازه نامه‌هایی برای افراد برای اخذ وجواهات و تصرفات ولایی صادر می‌کردند.

۲. برخلاف امام که مکرر می‌فرمودند: «شاه باید برود.» آیت‌الله شریعتمداری تا پیش از رفتن شاه اصرار داشتند که شاه باید بماند و به واسطه‌های مختلف برای امام پیام می‌فرستادند که اینقدر نگویید: شاه باید برود و وقتی هم اخبار رفتن شاه مطرح می‌شود کسانی مثل ایشان و برخی دیگر از مراجع اظهار نگرانی می‌کنند. (ر.ب: همان، سند ش ۱۰، ص ۳۰-۳۱)

پس از رفتن شاه نیز اگرچه موضع امام و آقای شریعتمداری در مورد نوع تعامل با ارتش یکسان است اما با این تفاوت که ظاهرا ایشان می‌خواست با ارتش برخورد نشود تا در شرایط آرام دولت ملی بختیار حفظ شود اما امام می‌خواست ارتش برای انقلاب بماند و با فشار مردمی دولت بختیار را کنار زند.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری