شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از مهم‌ترین سرفصل‌های مکتب امام، "قیام لِلّه" است که از عمده نقدهای حضرت امام به جریانات سیاسی گرفته تا هویت اصلی شکل دهنده مبارزات خودشان و... همه ذیل آن بحث می‌شود.

  یکی از پرسش‌هایی که ذیل این عنوان مطرح می‌شود اینکه: «برای قیام لِلّه چه لوازم مادی نیاز داریم؟»

آنچه مسلم است بنا به آیات قرآن و جملات حضرت امام برای قیام لِلّه به یک معنا هیچ مقدمه مادی نیاز نیست، به عنوان مثال در قرآن در مورد قتال و مبارزه مستقیم با کفار که از سخت‌ترین حالات قیام لِلّه است، خداوند خطاب به پیامبر دستور می‌دهد:

👈«فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْکیلاً» ( النساء ۸۴)

🔹خداوند به پیامبر(ص) به تنهایی سفارش می‌کند که وارد صحنه نبرد با کفار شود و به ایشان می‌گوید تو تنها مسئول خود هستی البته مؤمنان را نیز تشویق کن و به خداوند امید داشته باش که در هر صورت چه مومنین تو را همراهی کنند و چه نکنند، خداوند نیروی کافران را کفایت کند...

  اگر خدا بخواهد برای دستور به قیام لِلّه وعده قطعی پیروزی دهد، این دیگر نمی‌شود قیام لِلّه، نمی‌شود حرکت برای خدا، بلکه می‌شود دو دوتا چهارتای ریاضی که افراد چون می‌دانند پیروز می‌شوند وارد صحنه می‌شوند اما وقتی خدا می‌گوید امید داشته باشید، یعنی بدانید اگر مصلحت شما بدانم به سهولت شما را به پیروزی می‌رسانم اما شما برای انجام تکلیف وارد صحنه شوید.

  حضرت امام(ره) در سخنان خود مکررا تکلیف به قیام لله را به صورت مطلق از وجود یا عدم وجود شرایط مادی ذکر می‌کنند:

👈«خدا واعظ، ملت مُتَّعِظ. من فقط یک موعظه- بیشتر از یک موعظه ندارم. «إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» اینکه براى خدا قیام کنید؛ وقتى که دیدید که دین خدا در معرض خطر است، براى خدا قیام کنید. امیر المؤمنین(ع) مى‌دید که دین خدا در خطر است، معاویه دارد وارونه مى‌کند دین خدا را، براى خدا قیام کرد. سید الشهدا(ع) هم همین طور براى خدا قیام کرد. هر وقت دیدید- این یک مطلبى است که براى یک وقت نیست؛ موعظه خدا همیشگى است- هر وقت دیدید که بر ضد اسلام، بر ضد رژیم انسانى- اسلامى- الهى خواستند که قیام کنند، خواستند وارونه کنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بکوبند، اینجا للَّه باید قیام کرد. و نترسید از اینکه شاید نتوانیم، شاید شکست بخوریم؛ شکست تویش نیست.

من در پاریس که بودم بعضى خیراندیش‌ها مى‌گفتند که نمى‌شود دیگر! وقتى که نمى‌شود باید چه کرد؟ گفتم ما تکلیف شرعى داریم عمل مى‌کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم. براى اینکه آن را ما نمى‌دانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعى خودمان را عمل مى‌کنیم. من این طور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعى عمل کرده‌ایم هم رسیده‌ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعى‌مان عمل کرده‌ایم.» صحیفه امام ؛ ج ۸؛ ص: ۱۰

  اما این عدم مقید شدن قیام لِلّه به وجود مقدمات مادی، به معنای انتحار و کنار نهادن عقل نیست، بلکه به معنای این است که قیام لله را با هرآنچه موجود است بایست شروع کرد و به دنبال ایجاد هرآنچه نیاز است نیز بود.

مثلا:

🔹در زمان جنگ در سپاه این روحیه وجود داشت که می‌گفت ما مکلف به دفاع از کشور هستیم و با هرآنچه ظرفیت موجود است وارد صحنه می‌شویم اما رفته رفته آنچه نیاز داریم را نیز تهیه می‌کنیم.

🔹نمونه بسیار محسوسی از این مطلب، ماجرای ساخت مسجد امیرالمؤمنین(ع) در مستند عابدان کهنز است که پیشنهاد می‌کنم آن را حتما ببینید، قسمتی از این مستند حکایت ساخت مسجدی بسیار عظیم و بزرگ است که با دستان واقعا خالی شروع می‌شود اما هرآنچه برای ساخت است را اندک اندک تهیه می‌کنند؛

 📌آنچه مهم است اینکه برای قیام لِلّه معطل ‌نکنیم و برای ادای تکلیف کار را آغاز نماییم، بقیه با خداست...

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

خانمی از دست همسرش ناراحت بود، میان صحبت‌ها گفت: من این آیه قرآن را که خداوند در سوره نور گفته است:

👈 «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ»

مشکل دارم واقعا اینجور نیست که اگر شوهرم بد است من هم بد باشم.

  به او گفتم خب خود خدایی که در قرآن ماجرای همسر حضرت نوح(ع) و هسر حضرت لوط(ع) را مثال می‌زند:

👈 «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْن(۱۰التحریم)»

و در آیه بعدش ماجرای آسیه همسر فرعون را مثال می‌زند:

👈«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ »

اگر منظورش از این آیه اینی بود که شما برداشت‌کرده‌ای حکیم نبود چون دارد جای دیگر مثال‌هایی می‌آورد از زنانی که بد بودند و شوهرشان نبی خدا بود و زنی که خوب بود و شوهرش فرعون بود، پس خدا منظور دیگری دارد، دقت کنیم ببینیم منظور قرآن چیست؟

یکی از خانم‌ها که آنجا بود هم اضافه کرد: همسر امام حسن و امام رضا را هم اضاف کنید.

  عرض کردم: ما یک عالم تکوین داریم، عالم تکوین یعنی واقع عالم و خدا گاهی در برخی آیات از واقع عالم گزارش می‌دهد، گاهی هم در برخی دیگر از آیات خبر از واقع عالم نمی‌دهد، بلکه خبر از بایسته‌ها می‌دهد یعنی اگر این چنین عمل کنید برایتان بهتر است.

در این آیه هم خدا:

🔹نمی‌گوید در واقع عالم چنین است که اگر کسی همسرش بد بود خودش هم بد است و یا اگر همسرش خوب بود خودش هم خوب است؛

🔹یا نمی‌گوید خانم‌های "غیر مؤمن" و "غیر طیب" ازدواج نکنند ولی می‌گوید اگر بر همان منوال هستید، نروید با مؤمنین ازدواج کنید و برعکس.

🔹و به خانم‌های مؤمن می‌گوید دقت کنید با آدم‌های غیر مؤمن ازدواج نکنید و برعکس؛

که اگر چنین کردید دچار مشکل می‌شوید و این یک حکم ارشادی است.

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در دوره اسلام ناب بحث‌ها کلا به صورت ایجابی تنظیم یافته بود و درس خاصی برای پاسخ به شبهات وجود نداشت.

 درس‌های بنده "مکتب امام" و "بیانیه گام دوم" بود. در درس مکتب امام تا آنجا که فرصت اقتضاء می‌کرد آنچه از معارف و اندیشه‌های توحیدی اسلام ناب در سایر دروس طرح شده بود، به صورت عینی در سیره و ماجراهای تاریخی تطبیق می‌یافت. این دو درس تنها درس‌هایی بودند که ظرفیت افزوده شدن پاسخ به شبهات سیاسی نیز در آن‌ها بود.

  یکی از شبهاتی که دوستان دانشجو خیلی علاقه به آن داشتند و ظاهرا زیاد با آن درگیر بودند، "شبهه دور" بود.

بعد از اینکه "شبهه دور" و فرق "دور فلسفی" و "دور در امور اعتباری" و حالات مختلف آن و تقویت شبهه و پاسخ به حالات مختلف آن را برایشان گفتم. رسیدیم به یک حالت که دیگر پاسخ نداشت.

  آن هم حالتی بود که مثلا در یک لحظه عرفی مثلا یک شب تا صبح هم رهبری و هم اکثر اعضاء خبرگان که تا قبل از آن فقیه، عادل، صادق محسوب می‌شدند، باهم فاسد شوند.

  از دانشجوها پرسیدم احتمال عقلائی این اتفاق چقدر است؟ شاید یک صدم درصد هم نباشد و رفتار عقلائی چیست؟ آیا باید به چنین احتمالی توجه نمود؟

مثلا شما وقتی خوراکی می‌خرید احتمال اینکه این غذا، فاسد باشد چقدر است؟ آیا به این احتمال توجه می‌کنید؟ وقتی از مغازه‌داری خرید می‌کنید احتمال اینکه او صاحب واقعی کالا و مغازه نباشد چقدر است؟ آیا از او خرید نمی‌کنید؟ و خلاصه عقلاء به احتمالات به این ندرت آیا عمل می‌کنند؟

  وقتی اسباب دنیا در میان است، محدودیت هم درمیان است. در دنیا محدودیت‌های مختلف ما را احاطه کرده است، علم ما، زمان ما، مکان ما، ارتباطات ما و... همه محدود است و هیچ‌گونه ساختاری را شما نمی‌توانید تنظیم کنید که ضریب خطایی کم‌تر از این ساختار داشته باشد.

  وقتی ما در ایام غیبت هستیم و دستمان از معصوم کوتاه است، چون اسباب دنیا قابلیت ساختارسازی محکم‌تر از این ندارد، خداوند همین ساختار ولو با درصد خطای احتمالی اندک را بر ما حجت می‌کند و این چنین اعتبار بخشی را خداوند در قواعد متعدد دیگر نیز صورت داده است. مثلا "حجیت اعتماد به ظاهر کلام"، "حجیت خبر واحد"، "قاعده صحت در فعل مسلم"، "قاعده ید" و...

آنچه مهم است اینکه اولا خطا در این دستگاه‌ احتمال دارد نه قطعی، ثانیا احتمال آن آنقدر کم است که توجه به آن عقلائی نیست و ثالثا اینکه این دستگاه توسط خداوند معتبر دانسته شده است و ما برای تمسک به آن نزد خداوند حجت داریم.

  اینکه مثلا در بحث خداشناسی برخی می‌آیند "یک تیریلیاردم" احتمال درست می‌‌کنند که خدایی نباشد، بعد می‌گویند من همین احتمال را می‌گیرم یعنی عاقل نیستند، چون هیچ عاقلی احتمال قوی‌تر را کنار نمی‌گذارد تا چنین احتمالات ضعیفی را بگیرد.

  اینجاست که می‌بینیم برای دین‌دار بودن، کافی است، عاقل باشیم و عقلائی رفتار کنیم. در قرآن چندین بار به ماجراهایی از این دست اشاره شده، مثلا: در آیه ۸ انعام می‌گوید:

👈«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُون»

با اینکه پیامبر با استدلال و منطق و اعجاز قرآن، نبوت خود را ثابت کرده است، کفار می‌گویند اگر پیامبر واقعا از سوی خداست، چرا ملکی با او همراه نیست که ما آن را ببینیم؟ خداوند می‌گوید: اگر چنین بود و اینچنین حجت را بر آنها تمام می‌کردم و بازهم مخالفتی می‌کردند، دیگر هیچ مهلتی به آنان داده نمی‌شد و عذاب را بر آنها نازل می‌کردم.

👈در آیه ۵۸ همین سوره این مضمون در مورد آوردن دیگر معجزاتی که کفار طلب می‌کردند نیز ذکر می‌شود: «قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمینَ»

👈و باز همین مضمون مجددا در آیات ۷ و ۸ سوره حجر نیز تکرار شده است: «لَوْ ما تَأْتینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ - ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرینَ»

 و این خود از رحمت خداست که چنین رفتار می‌کند و احتمالات غیرعقلائی این چنینی باقی می‌گذارد تا بازی دنیا ادامه یابد و کفار مهلت داشته باشند تا عاقلانه رفتار کنند: «لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُون(۶۵ انعام)»

..........................................................

دنبال کردن شرح حال در ایتا

دنبال کردن شرح حال در سروش

دنبال کردن شرح حال در تلگرام

  • حمید رضا باقری