🔻وقتی میخواهیم دو اسم به هم مرتبط را به شکل یک کلمه مرکب بیاوریم از ترکیب اضافی مضاف و مضافٌالیه استفاده میکنیم.
✅ گاهی ارتباط این دو اسم از نوع ارتباط عامل و معمول است، مثل ارتباط اسمفاعل و مفعول و مصدر با معمول آنها که فاعل یا مفعول باشد. این قسم از ارتباط وقتی به شکل مضاف و مضاف الیه میآید به آن اضافه لفظی یا غیر محضة گوئیم. مثل:
👈اضافه اسمفاعل به مفعول: «بائعو الازهارِ» که بوده است: «بائعون الازهارَ» یا «ضاربُ زیدٍ» که بوده است «ضاربُ زیداً» یا «آکلُ الثمرِ» که بوده است: «آکلٌ الثمرَ»
👈اضافه فاعل به صفت مشبهه: «حسنُ الوجهِ» که بوده است: «حسنٌ وجهُه»
👈اضافه اسممفعول به نائب فاعل: «محمودُ السیرةِ» که بوده است: «محمود سیرتُه»
📌نکنه: در اضافه لفظی عملاً میشود اضافه صفت به موصوف بوده است: سایه کوتاه «الظلٌ الخفیفٌ» حالت موصوف و صفت و شده است: کوتاه سایه «خفیفُ الظلِ» یا «خفَّ ظله» و یا مثلاً در مثال قبل بوده است «وجه الحسن» و شده «حسن الوجه» جای ترکیب موصوف و صفت با صفت و موصوف عوض شده.
📌نکته: در واقع کاربرد اضافه لفظی در زیبایی کلام است نه افاده معنای اضافی.
📌نکته: وقتی اسمی مضاف میشود مبنی میشود یعنی خالی از تنوین و ال میشود الا اضافه لفظی که در چند حالت آمدن ال بر سر مضاف جایز است. مثل: «أنت الطاهرُ القلبِ»
✅گاهی ارتباط از جنس عامل و معمول نیست و به اضافه معنوی یا محضه گوئیم مثلاً ترکیب اضافی عوض ارتباط دو اسم با حرف جر من (جنسیت) یا حرف لام (مالکیت) یا حرف فی (ظرفیت) میآید. بوده:
👈 «خاتم من ذهبٍ» شده: «خاتمُ ذهبٍ»
👈 «کتابٌ لزیدٍ» شده: «کتابُ زیدٍ»
👈«صلاةٌ فی العصرِ» شده: «صلاةُ العصرِ»
📌نکته: در این صورت اگر مضاف الیه معرفه باشد، مفید تعریف برای مضاف است و اگر مضاف الیه نکره باشد مفید تخصیص برای مضاف است. مثل: «اخوا زیدٍ» و «اخوا سفرٍ» اولی مشخص است اینها دقیقاً چه کسی هستند برادران زید ولی دومی مشخص است اینها همسفر هستند بیشتر مشخص نمیشود.
📌نکته: برخی از اسماء دائم الاضافه هستند مثل: «کل و بعض و جمیع و مثل و شبه و غیر و سوی و کلا و کلتا و نحو و قبالة و حذاء و ازاء و تجاه و تلقاء و سبحان و معاذ و مع و سائر و لعمر (فی القسم) و ذو و ذوات و أولو (جمع ذو) و أولات (جمع ذات) و بین و لدی و لدن و عند و وحد و وسط و أی»
اسمی که بعدازاین اسماء میآید همه مجرور است بنا به مضاف الیه بودن.
در مورد اعراب خود این اسماء دائم الاضافة (مضاف) هم آن مواردی که معرب هستند مثل: «مثل و نحو» اگر قبل از اتمام جمله بیاید اعراب آن بسته به نقشی که در جمله دارد میآید اما اگر بعد از اتمام جمله بیایند، جایز است نصب و یا رفع و در هر دو صورت هم باید تقدیرهایی گرفت. بهتر است یک حالت ثابت برای خودمان در نظر بگیریم که فراموش نکنیم مثلاً همیشه رفع دهیم بنا به خبر بودن برای مبتدای محذوف: (وذالک نحوُ) یا ( وهذا نحوُ)
📌نکته: اسماء «کل و بعض و جمیع و مع و أی» جایز است مضاف الیه آنها در نیت حذف شود و در این صورت اسم مضاف معرب میشود مثل: «جاؤوا جمیعاً» أی «جمیعُهم» و «ذهبوا معاً» أی «بعضُهم مع بعضٍ»
📌نکته: جهات ششگانه «خلف و امام و فوق و تحت و یمین و شمال» و آنچه مثل آن است مثل «دون و قبل و بعد» وقتی مضاف الیه آن حذف میشود جایز است:
مثل باقی نکرات معرب بیاید: «للّه الامرُ من قبلٍ و من بعدٍ» - همیشه مبنی بر ضم بیاید: «جاء قبلُ أو من قبلُ» - اعراب بگیرد ولی بدون تنوین: «جئت من قبلِ» و «جئت قبلَ»
📌نکته: برخی از ظروف گاهی به جمله اضافه میشوند، مثل: «زرتُ صدیقَک یومَ زارِه الاعیانُ» که یوم ظرف زمان است و اضافه شده به جمله «زاره الایانُ» و کل جمله مضاف الیه تأویل به مصدر میرود و در نقش یک کلمه واحد عمل میکند: «یوم زیارة الاعیان له» یا مثلاً: «جئتُ حینَ انقطعَ المطرَ» که بده است «حینَ انقطاعِ المطرِ»
📌نکته: اعراب یوم و حین اگر به جمله اسمیة اضافه شوند مبنی بر فتح است و اگر به جمله فعلیه اضافه شوند اگر صدر جمله فعلیه افعال مبنی باشد مبنی بر فتح و اگر معرب باشد اینها هم معرب هستند.
📌نکته: برخی از اسماء ظروف دائم الاضافه به جمله خبریة (مقابل انشائی) هستند و آنها عبارتاند از: «حیث و إذ و لمّا و إذا». این اسماء دائماً مبنی هستند مانند: «نزلت حیثُ الینابیعُ متفجرةً»
حیث را بهتر است مبنی بر ضم بخوانیم ولی فتح و جر آن هم جایز است.
📌نکته: در «اذ» وقتی مضاف به حین و یوم باشد و خودش مضاف الیه داشته باشد، جایز است مضاف الیه آن حذف و تنوین بهجای آن بیاید و مثلاً بشود: «حینئذ».
📌نکته: اسماء «مذ و منذ» گاهی به جمله اضافه میشوند، مثل «ما رأیته مذ رحلَ» و گاهی به مفرد مثل: «ما رأیته منذ یومین»
#ادبیات