شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

نظام اخلاق اسلامی...

🔻گاهی برخی بدون داشتن نگاه جامع از یک مساله و رابطه مسائل مختلف با یکدیگر و جایگاه هر مسأله در نقشه کلی، سراغ جزئیات می‌روند و گم می‌شوند. در اخلاق اسلامی هم ما بایست یک تصویر صحیح و درست از نظام اخلاق اسلامی داشته باشیم بعد سراغ جزئیات و آسیب‌شناسی و ارائه راهکار برویم.

 

🎙 استاد شهید مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» خیلی خوب ساختار کلی نظام اخلاق اسلامی را توضیح می‌دهند:

👈 «انسان داراى غرایز مختلفى است. علماى قدیم مى‏ گفتند در انسان سه قوه اصلى هست (و گاهى چهارتا): یکى قوه عاقله (قوه عقل)، دیگر قوه شهوانى‏ و سوم قوه غضبیه.

این‏طور دسته بندى کرده بودند که قوه شهوانى کارش جلب منافع است، انسان را وادار مى‌‏کند که منافع خودش را طلب کند. قوه غضبیه‏ قوه دفع است، نیرویى است که به‌‏طور خودکار انسان را وادار مى‌‏کند که چیزهایى را که براى خودش بد و مضر تشخیص مى‏‌دهد دفع کند. همین‏طور که در جسم انسان قوه دفع هست، در روحش هم هست. انسان وقتى غذا مى‌‏خورد آن را مى‌‏جود. غذا وارد معده مى‌‏شود و پس از هضم، وارد روده‌‏ها شده و سپس از جدار روده‌‏ها جذب‏ مى‌‏شود. ولى یک زواید و فضولاتى هست که اینها به درد بدن نمى‌‏خورد. نیروى دیگرى اینها را بیرون مى‌‏برد. در روح هم همین‏طور است.

یک قوه دیگر هست به نام قوه عقل که قوه حسابگرى است. هر قوه‌‏اى فقط کار خودش را حساب مى‏کند. مثلًا شهوتِ خوردن در انسان هست. آن قوه‏‌اى که کارش خوردن است دیگر حسابى در دستش نیست، فقط احساس لذت مى‏‌کند، مى‏‌گوید فقط باید بخورم. قوه جنسى هم هیچ حسابى در آن نیست جز آنکه بخواهد عمل جنسى انجام دهد. همچنین است قوه غضب. ولى اینها باید حسابى داشته باشند.

باید انسان به این قوا یک نظمى بدهد. اگر شما یکى از قوا را آزاد بگذارید که کار خودش را انجام بدهد، این آزادى دستگاه شما را خراب و فاسد مى‌‏کند. مثلًا چشم از دیدن برخى امور لذت مى‌‏برد، دیگر حسابى در دستش نیست. زبان مى‌‏گوید من از خوردن فلان چیز لذت مى‏‌برم، بگذار لذتم را ببرم. اما یک حساب دیگرى هست و آن اینکه تنها این نیست که باید لذت ببرى؛ بعد از این لذت باید ببینى برسر این اجتماع بدنى و شخصیت انسان چه مى‏‌آید، باید برایش نظمى قائل شد. عقل باید بر این بدن و بر این شخصیت حکومت کند و به هرکدام سهمى بدهد. این، معناى نظام دادن به غرایز است.

غرض این جهت است که نظام دادن به غرایز یعنى سهم بندى کردن تمام غرایز تحت حکومت قوه عقل. تمام اینها سهم دارند. اتفاقاً در اخبار ما هم این‏طور وارد شده است که چشم تو حق دارد، دست تو حق دارد، شکم تو حق دارد، تمام غرایز تو حق دارند.

یکى از کارهاى دین همین است، چون عقل به تنهایى قادر نیست که به حساب اینها برسد. دین با تکالیفى که دارد، سهم بندى‌‏هاى اینها را مشخص مى‌‏کند. به این امر، ما اخلاق مى‌‏گوییم. البته منحصر به این نیست؛ یعنى اخلاق بد تنها از این ناحیه پیدا نمى‌‏شود که سهم یکى بیشتر است سهم دیگرى کمتر، بلکه سهم یکى را زیادتر دادن و سهم دیگرى را کمتر دادن عوارضى ایجاد مى‌‏کند. چنانکه جامعه- که گویى الگوى بدن انسان است- اگر در آن تقسیمات طبقاتى غلط صورت بگیرد به طورى که یکى همه چیز داشته باشد و دیگرى هیچ چیز نداشته باشد، هم آنهایى که همه چیز دارند فاسد مى‏شوند و هم آنهایى که هیچ چیز ندارند، و یک سلسله مفاسد در اجتماع از ناحیه هردو پیدا مى‌‏شود. مثلًا اولین ضرر از ناحیه آنهایى که زیادتر از حد خودشان دارند این است که خودشان یک وجود عاطل و باطلى از آب درمى‌‏آیند. اگر هم خودشان در نیایند، بچه‌هاشان عاطل در مى‌‏آیند. این‏جور افراد امکان ندارد سه یا چهار نسل باقى بمانند. مفاسدى که از ناحیه محرومین پیدا مى‌‏شود [از آنجا ناشى مى‏گردد که‏] مى‌‏بیند کار را این کرده، زحمت را این کشیده، اما پولش به جیب دیگرى رفته است. چقدر کینه پیدا مى‏‌کند؟! بعد جنایت مى‌‏کند، آدمکشى مى‌‏کند، جمعیت تشکیل مى‌‏دهد، انقلاب مى‏کند، خونریزى مى‌‏کند.

مى‏بینید یک نوکرى در یک خانه چندین نفر را مى‌‏کشد. معلوم است؛ مى‌‏بیند تمام افراد خانواده در ناز و نعمتند، خوشند، دست به دست یکدیگر داده و غرق در شهوتند، البته ناراحت مى‌‏شود. این ناراحتی‌ها جمع مى‏‌شود مانند انبار باروت. آن وقت است که در روزنامه‌‏ها مى‌‏خوانید فلان نوکر زن خانواده را کشت، مرد خانواده را کشت، بچه را کشت، دختر را کشت. اینها حساب نکرده‌‏اند که جلو چشم او عیاشى مى‌‏کنند.

عین این قضیه در قواى نفسانى انسان هست؛ یعنى اگر انسان بعضى از قوا را سیر کند و بعضى را گرسنه بگذارد، آن قواى گرسنه علیه قواى سیر طغیان و قیام مى‌‏کنند و وجود این آدم را خراب مى‌‏کنند. اینکه اسلام مى‌‏گوید حقوق تمام قوا و نیروها را ادا کنید و بپردازید، براى همین است. مى‌‏گوید تو مى‌‏گویى روح دارم، جسم هم دارم. روح تو حق دارد، جسم تو هم حق دارد. مى‏‌گویى من غریزه دینى دارم، احساس عبادت در من هست، شهوت هم در من هست. مى‌‏گوید حق هر دو را باید بدهى، نه اینکه یکى را فداى دیگرى بکنى. خیال نکنى که اگر از ناحیه شهوات نفسانى و جسمانى بکاهى و دائم به عبادت بپردازى، آن قواى شهوانى تو را آرام مى‌‏گذارد. خیر، بلکه طغیان مى‌‏کند. اینکه پاپ‌ها مقید بوده و هستند که اصلًا ازدواج نکنند، همان محروم گذاشتن یک طبقه از طبقات جامعه بدن است. بعد ببینید تاریخ چه جنایت‌ها در این مورد مى‌‏نویسد! فکر مى‌‏کنم تزار است که مى‏‌گویند او فرزند حرام یکى از پاپ‌ها بوده است. نمى‌‏شود گفت که آن پاپ بدجنس بوده، بلکه روشش غلط بوده است. در روزنامه نوشته بودند خانه کشیشى را که براساس قانون کشیشى باید همیشه محروم از ازدواج باشد، روى یک جنبه سیاسى جستجو مى‌‏کردند. یک وقت دیدند در زیر زمین آن یک حرمسرایى تشکیل داده و یازده زن در آنجا نگهدارى مى‌‏کرده است. عین این جریان در بدن انسان است.

..............

از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت است:
👈 «مَنْ کَمُلَ عَقْلُهُ اِسْتَهَانَ بِالشَّهَوَاتِ»
هرکس عقل او کامل شود شهوات را حقیر شمارد.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • ۰۲/۰۲/۲۲
  • حمید رضا باقری

نظام اخلاق اسلام

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی