🎙خانم گوهر الشریعه دستغیب:
در کلاس ما دانش آموز یهودی و بهائی هم بود یهودیها را میشناختیم؛ ولی بهائیها هیچ وقت علنی نمیگفتند که بهائیاند از بچههای دیگر میشنیدیم که فلانی بهائی است یهودیها درس دینی جداگانهای نداشتند و جای نمره این درس در کارنامه شان خالی گذاشته میشد؛ اما بعضی از آنها به دلیل علاقه درس دینی ما را میخواندند و امتحان میدادند. بعضی از آنها حتی بهتر از بچه مسلمانها به سؤالات امتحان جواب میدادند.
مدیر و ناظم مدرسه هم، اگرچه بیحجاب بودند؛ اما موازین اسلامی را رعایت میکردند و به خاطر شناخت و آشنایی با پدرم احترام ما را نگه میداشتند. بین معلمها هم بعضی مذهبی و مقید بودند؛ مثلا معلم قرآن و تعلیمات دینی ما خانم حدائق، دختر آیت الله ،حدائق، با چادر به مدرسه میآمد و آن را در دفتر مدرسه در میآورد و با روسری سر کلاس حاضر میشد، خانم حدائق تا سال نهم به ما درس داد. محتوای درسمان هم ادامه مباحث دوره دبستان یعنی اصول و فروع دین و قرآن بود.
آن زمان دبیرستان دو دوره بود سالهای هفتم و هشتم و نهم را سیکل اول می گفتند. سال نهم امتحان نهایی میدادیم و هرکس نمره قبولی می آورد، سیکل دوم را شروع می کرد سیکل دوم هم سه سال بود و بعد از سال دهم و یازدهم دیپلم علمی میگرفتیم و اگر بعد کسی میخواست وارد دانشگاه شود باید سال دوازدهم را هم میخواند در زمان ما تعداد دخترهایی که تا سال آخر دبیرستان درس میخواندند، خیلی کم بود. از سال هفتم به بعد هر سال که بالا میآمدیم تعداد کلاسها و دخترها کمتر میشد. عدهای ازدواج میکردند عدهای هم میرفتند سرکار از آنجا که جو بازار کار نسبتا خوب بود آنهایی که خانواده فقیر داشتند برای اینکه زودتر مشغول به کار شوند، در پایان سال نهم به دانشسرای مقدماتی میرفتند و بعد از دو سال تحصیل معلم شهرهای کوچک مثل جهرم و فسا و... می شدند عده ای هم بهیار میشدند آنهایی که کمی بیشتر درس میخواندند و دیپلم علمی میگرفتند بعد از یک سال تحصیل در دانشسرای مقدماتی معلم شهر شیراز میشدند؛ اما دانشسرای عالی فقط در تهران بود و هرکس آنجا قبول میشد، سه سال درس میخواند و لیسانس میگرفت و بعد از استخدام به عنوان دبیر در شهر درس میداد.
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، ص ۵۸.