متن زیر را قریب به هشت سال قبل برای خواندن در تریبون آزاد حجاب در دانشگاه، نوشتم و امروز به مناسبت چهارشنبههای سفید امروز آن را بازنشر میدهم.
ظاهراً قرار بر این شده که نسخهی پایانی حجاب را بپیچند و سالهاست از خود نسخهای تجویز کردهاند به گمان اینکه این آخرین نسخه است.
فرمودهاند ای زنان و مردان شما انسان نیستید شما حیوان متفکرید.
فرمودهاند ای زنان شما مختارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا بپذیرید مادهاید و در اثبات وجود خود، مادگیتان را اثبات کنید و به گونهای رفتار کنید، بپوشید و بخورید که در نگاه اولمان فریاد بزنید من مادهی خوبی هستم و یا اگر نخواستید ماده شوید، در مردانگیتان به رقابت با مردان بپردازید، هرچقدر زور دارید و توان بدنی بکار گیرید شاید در مردانگی بتوانید از مردان جلو بزنید، خلاصه خودمانیم حال که نخواستید ماده شوید سر کار باشید.
فرمودهاند ای مردان شما هم مختارید که یکی از این دو راه را انتخاب کنید یا نر خوبی باشید و از مادهها حداکثر استفاده را ببرید و یا نری مادهنما باشید، خود را بیارایید و چنان مادهها به نمایش بگذارید، شاید جامعهی حیوانیمان به شما نگاهی کرد و در نبرد ماده شدن از ماده ها سبقت گرفتید.
فرمودهاند، همینها را میگویم شرقیها و غربیها، به حیوانات گفتهاند! ما حیواناتی متفکریم و میخواهیم با تفکر خود کاری کنیم که در لذت بردن از شما حیوانات غیر متفکر جلو بزنیم، ما ابزارهایی به مراتب بهداشتیتر و کاراتر از شما در کسب لذت داریم که شما خوابش را هم نمیبینید، ما لباسهایی ساختهایم که چنان مادههایمان را مادهتر میکند که از مادههای عریان شما هم بهتر ماده هستند، ما جامعهای داریم که در آن دموکراسی برقرار است و همه باهم برابرند، ما برای رسیدن به برابریمان، مادههایمان را عمومی میکنیم تا همه به صورت برابر از آنها استفاده کنند.
آنها، همین شرقیها و غربیها در حیوانیت خود کیف میکنند و ما به نظاره نشستهایم، نگاه میکنیم و میگوییم حالتان را ببرید و به قول ما خر کیف باشید.
ما می گوییم نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی.
ما می گوییم این بدبخت ها چرا این قدر کودن شدهاند، آخر اینها فرق عشق و آرامش را با لذت نفهمیدهاند، آخر اینها مادران ما را ندیدهاند که چه عشقی به ما فرزندانشان دارند و از این عشق هم لذت عالم را میبرند.
آخر چرا این بدبخت ها به نام لذت سادهترین لذت ارتباط بین همسر و شوهر را هم از خود گرفتهاند، شنیدهام برخی از بدختهایشان به حکم دموکراسیشان به هم جنسهایشان سرگرم شدهاند.
واقعاً این بدبختها نمیتوانند با میکرسکوپهای قویشان میکروبهای لذتشان را که سالانه بسیاری از آنها را بی پدر و مادر میکند کشف کنند، آخر این پزشکان متبحرشان نمیتوانند راز در خطر افتادن نسلشان را کشف کنند.
آیا محققینشان نمیتوانند سرچی کنند تا ما را بیابند و ببینند ما را که لذت را برای آرامشمان میخواهیم و لذت ابزار ماست نه اینکه مثل آنها خود را ابزار لذت کرده باشیم و آرامشمان را فدای رسیدن به لذتهای بیشتر.
آخر چه بگویم که شنیدهام مازخیستهایشان برای اینکه آرام شوند، مدفوع جنس مقابلشان را هم خوردهاند ولی باز آرام نشدهاند، ظاهراً علناً هم که میگویند .... خوردیم کار تمام نمیشوند و باید بخورند.
به نظر شما آیا واقعاً میشود انسان هم خر شود؟ ظاهراً که بله اینها، همین شرقیها و غربیها را میگویم ، میگویند ما خریم ولی خر، نه به معنای خر، به معنای بزرگ، میگویند ما بزرگیم و هرچقدر میخواهیم لذت میبریم، از هر نوعش حتی خودکشی یا دیگر کشی.
ما هم میگوییم شما خرید اما نه به معنای بزرگ ، شما خرید به معنای واقعی.
آخر مگر خر چکار میکند با یک تی تاپ که به او بدهی خر کیف میشود و شما هم با یک ذره تی تاپ لذت چنان سالها بلکه چند قرن است، خر کیفی را تجربه میکنید که نابودی خودتان را هم نمی بینید.
ما خودمان را باور داریم و سی چند سال است که اعلام هم کردهایم خودتان خرید و فکر کردهاید ما هم خرتان میشویم .
جالب است که سی چند سال است با زور خریشان هرچه تلاش میکنند ما را خر کنند نتوانستهاند حریف انسانیت ما شوند و ما اعلام کردهایم که انسانیم و به هیچ وجه سر در آخورشان نخواهیم کرد.
ما زندگی را از دریچه ی عشق و محبت نگاه میکنیم و قرار است چندتا از آن دریچهها هم به کشورهای این بدبختها صادر کنیم.
ما همه چیزمان با عشق است، تولدمان ( نه مثل آنها که اتفاقی با لذت )، کارمان ( نه مثل آنها برای لذت ) و حتی مرگمان ( نه مثل آنها برای نرسیدن به لذت ) ما مرگ عاشقانیمان را شهادت نامیدهایم، ما حتی تبلیغ عشقمان را هم از روی عشق میکنیم عشقی که تمام شدنی نیست، عشقی که منشائش عشق خدا به خود و مخلوقاتش است.
شنیدهام این شرقیها و غربیها یکی شدهاند و گفتهاند اُمانیسم، من که نمیفهمم، چی چی ایسم؟
یکی از همین غربیها برای ما که نمیفهمیدیم، اُمانیسمشان چیست گفت؟ خلاصهی حرف ما این شعار است، انسان ها مالک دنیا و گرگ یکدیگرند.
بله ظاهراً خودشان هم فهمیدهاند به حیوانیت گرایش پیدا کردهاند ولی بازهم اشتباه کردهاند خر و گرگ را از هم تشخیص نداده اند، شما خر یکدیگرید نه گرگ یکدیگر.
پس دوست غرب گرا و شرق گرای خودم، عزیز من رفیق من خر نشو.
وسلام.