بسم الله الرحمن الرحیم
✅ یکی از مسیرهای غلطی که در اواخر دوران قاجار آغاز شد و با تأسیس پهلوی شدت گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با قوت بیشتری ادامه یافت، روند ظهور مدرنیته در ساحت "حاکمیت و اجتماع" و مستغنی شدن "جامعه و حاکمیت" از روحانیت بود.
✅ تا قبل از پهلوی عمدتا شاهان به شاهی خود در دربار و مردم به زندگی خود در خارج از دربار مشغول بودند و مناسبات دولت و مردم بسیار محدود بود.
در آن دوره حیات اجتماعی با کمک ارتباطات و نهادهای مختلف مردمی، برقرار بود و عمده نهادهای اجتماعی به دست روحانیت اداره میشد.
✅ برای روشن شدن ماجرا مثالی میزنم:
👈همه در تاریخ خواندهایم در دوره مشروطه علما برای تأسیس عدالتخوانه و پذیرش مشروطه توسط شاه، ابتدا به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) مهاجرت داشتند و بعد از آن به حرم حضرت معصومه(س) و این تحصن علما منجر به اعتراض مردم و اجبار شاه به پذیرش درخواستهای علما شد.
🔹آنچه به اشتباه خیلیها تصور میکنند، این است که آن زمان مردم عاشق چشم و ابروی روحانیت بودند، چون روحانیت تقدس خود را حفظ نموده و حاکمیت را در اختیار نداشت، مردم خالصانه گوش به فرمان روحانیت بودند اما در حال حاضر حاکمیت در دست روحانیت است و مردم از آنها زدهشدهاند و...
🔹در ادامه این تحلیل اشتباه نیز قیاسی میکنند با وضعیت کنونی که اگر روحانیون همه در یک کشتی به دریا بروند و خلاصه دیگر برنگردند، هیچ اتفاق خاصی در روند حاکمیت و اجتماع نخواهد افتاد و چند خورده کار تشریفاتی و ساده روحانیت چون "صیغه عقد" و "نماز میت" را هم مثل خیلی از امور اجتماعی دیگر برخی افراد متدین و مورد اعتماد مردم انجام میدهند و خلاصه نتیجه میگیرند که اشتباه روحانیت در بدست گرفتن حاکمیت بود.
✅ حال آنکه اصل داستان دقیقا بالعکس است اگرچه قیاس آن به ظاهر درست است اما نتیجهگیری مبتنی بر آن تحلیل کاملا اشتباه است.
🔸در دوره قبل از حاکمیت مدرنیته روحانیت نه تنها برای حفظ تقدس خود به انزوا نرفته بود بلکه عمده نهادهای جامعه به وسیله او اداره میشد و روحانیت کارکردهای متعددی در جامعه داشت؛ مثلا: آموزش و پرورش، ثبت و اسناد، قضاوت و ریش سفیدی و حتی طبابت در دست روحانیت بود و درکنار همه اینها رسانه آن روز جز در برخی طبقه روشنفکر، در انحصار روحانیت بود و این قدرت لایزالی به روحانیت میداد.
شئون مذکور در جامعه بسیط آن روز عملا همه شئون زندگی مردم بود.
✅ آن روز روحانیت در وسط زندگی عینی مردم بود، برخلاف جامعه امروز که ظاهرا حاکمیت در دست اوست اما عملا روحانیت به انزوا رفته و حیات اجتماع، مستغنی از وجود او شده است.
و این همه به علت عدم شناخت "مدرنیته و مردم در دوران آن" توسط روحانیت و مردم است.
🔸در آن دوره وقتی روحانیون دست از کار میکشیدند و مثلا بالاتفاق به قم مهاجرت میکردند و متحصن میشدند زندگی مردم عملا از کار میافتاد، چراکه تمام حیات اجتماع آن روز به صورت مستقیم با روحانیت سروکار داشت و شاه هم به علت فشار اجتماعی مجبور به پذیرش خواست روحانیت بود ولو این خواسته محدود شدن قدرت خود شاه میبود.
...................................
مطالب مرتبط:👇
رابطه شهادت به توحید و قیام به قسط
..........................................................................