📝 شاید ظرفیت مطرح کردن مطالبی که میخواهم بگویم برای بسیاری هنوز وجود نداشته باشد، شاید نوشتن این مطلب موجب تهمتهایی شود و برخی ما را معترف به هم جبهه بودن با داعشیها کنند اما وظیفه خود را در بیان حقایق میدانم.
📝 در جلسهای بودیم که میگفتند: «خدا کافرانی بزرگتر از داعشیها ندارد و بدتر از اینها نداریم»
این بحثها موجب شد دل به دریا بزنم و سخن بگویم.
📝 ما در شناخت داعش یا القائده و... اطلاعاتمان بسیار بسیار ناقص است و تصورات اشتباهی داریم، من پیشنهاد میکنم شما در اینترنت سرچ کنید و «وصیت نامه بنلادن» را مطالعه کنید. شاید باور نکنید ولی نعوذ بالله فکر میکنید کسی مثل امام خمینی این وصیت نامه را نوشته باشد.
👈🏻 قسمتهایی از وصیت نامه را اینجا میآورم:
«عشق به جهاد و مرگ در راه خدا ثروتی است که خداوند در من قرار داده و آثار شمشیر در تمامی قلب من نقش بسته و اگر هر مسلمانی از خودش این سوال را بپرسد که چرا امت ما به این مرحله از شکست و خواری رسیده است، جوابش بدیهی است چرا که این امت چشم به متاع دنیا دوخته و کتاب خدا را کنار گذاشته، در حالی که ما نباید مانند یهود و نصاری دل به دنیا و لذتهای بیارزش آن و مسائل مادی ببندیم چون عشق به مرگ در راه خدا در قلبهای ماست. قلب من و قلب برادران مجاهدم زمانی که میدیدیم امت ما در شرق و غرب نسبت به کشتار و عذاب زنان و مردان و فرزندان مستضعف سکوت اختیار کردهاند، به درد میآمد. علت این وضع امت ما این بود که از مرگ در راه خدا ترس داشتند و تنها ما بودیم که به مبارزه پرداختیم.»
📝 ما وقتی در مورد داعش یا القائده قضاوت میکنیم امروز آنها را نباید ببینیم، دیروز آنها و عشق و علاقه آنها به انقلاب اسلامی و جهاد و مبارزه با آمریکا را هم ببینیم و نقش خود در اینکه چه شد آنها به مرور و خصوصا بعد از جنگ صدام با آمریکا و موضعهای انفعالی پیدرپی ما نسبت به آمریکا و عملکرد ضعیف در مدیریت نیروهای مذهبی اهل سنت و در آخر باز شدن میدان برای فعالیت سعودیهای وهابی را هم ببینیم.
📝به نظر حقیر شبیهترین کسان به داعشیهای امروز، خوارج زمان امیر المومنین هستند. در تمام فرقهها معتقدتر و کوشاتر از خوارج نبود و نیز آمادهتر براى مرگ از آنها یافت نمىشد. به قول شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی: «یکى از آنان نیزه خورده بود و نیزه سخت در او کارگر افتاده بود، به سوى قاتلش پیش مىرفت و مىگفت: خدایا! به سوى تو مىشتابم تا خشنود شوى. وقتى امیرالمؤمنین، ابن عباس را فرستاد تا اصحاب نهروان را پند دهد، ابن عباس پس از بازگشتن، آنها را چنین وصف کرد: «لَهُمْ جِباهٌ قَرِحَةٌ لِطولِ السُّجودِ وَ ایْدٍ کَثَفَناتِ الْابِلِ عَلَیْهِمْ قُمُصٌ مُرَحَّضَةٌ وَ هُمْ مُشَمِّرونَ»، دوازده هزار نفر که از کثرت عبادت پیشانیهایشان پینه بسته است، دستها را از بس روى زمینهاى خشک و سوزان زمین گذاشتهاند و در مقابل حق به خاک افتادهاند، همچون پاهاى شتر سفت شده است؛ پیراهنهاى کهنه و مندرسى به تن کردهاند اما مردمى مصمّم و قاطع.
اما همین على علیه السلام وقتی میخواهند در مورد آنها قضاوت کنند میگویند:
«لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدى فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَاخْطأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَادْرَکَهُ.» خوارج را از پس من دیگر نکشید، زیرا آن کس که حق را مىجوید و خطا رود همانند آن کس نیست که باطل را مىجوید و آن را مىیابد.
یعنى اینها با اصحاب معاویه تفاوت دارند. اینها حق را مىخواهند ولى در اشتباه افتادهاند، اما آنها از اول حُقه باز بودهاند و مسیرشان مسیر باطل بوده است. بعد از این، اگر اینها را بکشید به نفع معاویه است که از اینها بدتر و خطرناکتر است.
👈🏻 خلاصه اینکه نبرد ما با نیروهای جهادی مثل القاعده نبردی سخت و به تعبیر رهبری برادر کشی است.