با یکی از دوستان طلبه به نماز جمعه رفته بودیم. خطیب جمعه از 9 دی و شاد شدن آمریکا و اسرائیل از فتنه 88 و...گفت.
بعد از خطبهها، دوستم به من گفت: «به نظرت واقعاً اگر قدرت به دست موسوی میافتاد، اسلام و انقلاب از دست میرفت؟»
چون میدانستم آن بنده خدا تعریف متفاوتی از تعریف من از اسلام دارد برای اینکه جبهه نگیرد، گفتم: «نه اسلام چه ربطی به فتنه 88 داشت، اسلام زمان پهلوی هم بود. اینها که بدتر از شاه نبودند که اسلام بخواهد از دست برود.» دوستم نفس راحتی کشید. نمیدانم شاید دنبال تأییدی برای تندروی برخی بود...؟!
دوباره شروع کردم و گفتم: «خداوند در قرآن میگوید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25الحدید) ما انبیا را فرستادیم، قرآن و شریعت را فرستادیم این همه زحمت کشیدیم، دین را آوردیم که چه بشود؟ تا مردم عدالت را برپا کنند.
این دین آمده است برای چه؟ این اسلام آمده برای چه؟ یکی از ارکان اصلی که مأموریت دین است برپایی عدالت آن هم توسط مردم، نه عدالت از بالا و به زور، بلکه حرکت مردمی برای برپایی عدالت است.
خوب یک کاری که ما اگر مؤمن هستیم باید بکنیم تلاش برای تحقق عدالت در جامعه است، یک کار هم تلاش برای تحقق عدالت در جهان است.
این انقلاب مگر چه میگفت: میگفت دوستی با ظالم عین ظلم است. میگفت: ما با دولتی که بخواهد در دنیا منشاء ظلم به کشورهای آفریقایی، آسیایی، فتنه انگیزی در جهان، دخالت در سرنوشت ملتها به نفع خودش، کشتار مردم دنیا، ترویج فسادهای اخلاقی و.... باشد، با این دولت نمیتوانیم سر سازشی داشته باشیم.
نمیشود ما بخواهیم برای تحقق عدالت در جهان تلاش کنیم و هم کیسه و پیاله سرمنشاء همه ظلمها در عالم باشیم.
همه اینها را گفتم. تا بگویم حکومت اگر دست کسانی بیافتد که فکر میکنند دین ما سرجای خودش کارهای اقتصادی و سیاسی ما سرجای خودش، کسانی که همهاش تلاش میکنند هم کیسه و پیاله آمریکا شوند، اگر حکومت دست چنین کسانی با این اندیشه بیافتد، آنچه که از ارکان اصلی دین ما است از بین میرود، یعنی دین الکی! دین دورهمی، شاید در آن دین برای امام حسین هم خرج میکردند، شاید نماز هم خیلی باشکوه برگزار میشد، ولی وقتی در جهت یک رکن اصلی دین که برپایی عدالت باشد نبود، انگار دین از دست رفته است.»
دوستم گفت: « آره تهش میشدیم مثل عربستان».
گفتم: « نه عربستان چیه، میشدیم مثل حتی همین عراق که برای امام حسین هم شاید خرج کنیم و... ولی تکلیفمون با خودمون مشخص نبود. سر ناسازگاری با امثال آمریکا نداشتیم.»
دوستم گفت: « این حرف رو در مورد عراق قبول ندارم. این بدختها اینقدر مشکلات دارند که فضای فکر کردن به این چیزها رو اصلاً ندارند.»
گفتم: «درسته که مشکلات دارند ولی من قبول ندارم. مگر ما در زمان جنگ مشکلات نداشتیم مگر در زمان انقلاب مشکلات نداشتیم ولی حرفمان که سرآشتی نداشتن با آمریکا و ظالمان عالم بود را میزدیم. مشکلات ما اتفاقا با ایستادگی ما و مقابله ما باظلم برطرف میشود.»