شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قائما بالقسط» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

📝 یکی از شئون انبیاء و ائمه اطهار و به تبع آنها فقها و مؤمنین قیام به قسط است، در آیه 18 سوره مبارکه آل عمران شهادت «اولوا العم» به توحید که مصداق اتم آن اهل بیت و انبیاء(صلوات الله علیهم اجمعین) می‌باشند، مقید به قیام به قسط و برپایی عدالت شده است.

 👈«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»
شهادت می‌دهد خداوند که پروردگاری جز او نیست و شهادت می‌دهند ملائکه و اولوا العلم به اینکه پروردگاری جز او نیست در حالی که قائم به قسط هستند.

 📝در روایتی امام سجاد (علیه السلام)، بعد از خواندن این آیه در توضیح «اولوا العلم» از حضرت رسول و امیرالمؤمنین و سپس اقرب اهل بیت به امیرالمؤمنین نام می‌برند و سپس به علما شیعه اشاره می‌کنند.[1]

📝ا گرچه در تراجم قرآن و اقوال نحویون قید «قیام به قسط» تنها به خداوند نسبت داده شده است، اما در روایات ذیل این آیه، این قید مربوط به شهادت اهل بیت و پیامبر(صلوات‌الله علیهم اجمعین) به توحید دانسته شده است.

👈 از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که ایشان در پاسخ به جابر در مورد آیه مذکور می‌فرمایند: خداوند گواهى مى‌دهد که خدائى جز ذات یکتایش نیست و همین طور هم هست، ملائکه نیز همین گواهى را می‌دهند، خداوند به آنها احترام گزارده که تسلیم پروردگارند و گواهى دارند، اما منظور آیه از «أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» صاحبان علم انبیاء و اوصیایند و آنهایند که بپا دارنده عدل و دادگرى هستند، همانطور که خداوند گفته است و قسط همان عدل در ظاهر است و عدل در باطن نیز امیرالمؤمنین علیه السّلام است.[2]

 📌در این آیه شهادت به وحدانیت خداوند مقید به قیام به قسط و برپایی عدالت شده است، در صورت قید توضیحی بودن معنا چنین می‌شود که شهادت اهل بیت و انبیاء(صلوات الله علیهم اجمعین) و علماء، به وحدانیت خداوند همیشه با قیام به عدالت، همراه است و همانطور که روح توحید و شهادت به توحید در تمام اعمال و اقوال «اولوا العلم» می‌باشد، قیام به قسط نیز در تمام حیات آنها جاری است.

 📌اما باید گفت مطلب از این هم بالاتر است و با توجه به قرائن خارجی و سایر ادله که در مطالب پیوستی توضیح داده‌ام، این قید، قید احترازی است، یعنی شهادتی به وحدانیت خداوند شهادت حقیقی است که همراه با قیام به قسط باشد و شهادت به توحید بدون قیام به قسط اصلا دروغ است و حقیقتا شهادت به توحید نیست.

..........................................................

توضیحات الحاقی:

بررسی روایی آیه ۱۸ آل عمران

در نگاه ابتدائی باید گفت آیه آیه 18 سوره مبارکه آل عمران «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» توسط فقها، برای شأن قیام و برپایی قسط توسط انبیاء و اهل بیت مورد استناد قرار نگرفته است و همچنین عمده ادیبان بلکه جمله آنها قید مد نظر ما،  یعنی« قائما بالقسط» را حال و یا مفعول مطلق نوعی برای ذوالحال «الله» یا عامل «شهد» گرفته‌اند، اما وقتی به روایات مراجعه می‌شود این آیه به شکل متفاوتی از نحویون توضیح ‌داد شده‌است که البته از نظر ادبی نیز صحیح و قابل توجیه می‌باشد. آنچه ما در گام‌های پیش‌رو به دنبال آن هستیم، اثبات استناد روایی مدعی و سپس توضیح و توجیه مدعا می‌باشد.

در توضیح چرایی عدم استناد فقها به این آیه باید گفت، بیش از مشکل توجیه نحوی که البته سایر توجیهات نیز خالی از اشکال نیست، مشکل اصلی که موجب عدم استناد فقها شده است، عدم وثوق صدور روایات این بخش می‌باشد، برای حل این مشکل باید به این دقت داشت که در بررسی روایات، وثوق و اطمینان نسبت به صدور روایات معمولا به وسیله بررسی سندی صورت می‌گیرد، اما راه دیگری که برای اطمینان به صدور روایات می‌توان بکار گرفت استفاده از مجموعه روایی و بررسی نصوص مختلف است که ما در این بحث از این روش برای رسیدن به وثوق به صدور روایات، استفاده می‌کنیم.

در مورد تسری دادن شأن قیام به قسط به فقها بعد از ائمه(علیهم السلام) نیز علاوه بر وجود نصوص مؤید بر شمولیت آیه نسبت به فقها، روشن است که در صورت اثبات مدعی، آیه همه دانشمندان را شامل می شود و اگر در بعضى از روایات "اولوا العلم" به ائمه اطهار (علیه السلام) تفسیر شده است، از نظر روشن‏ترین مصادیق "اولوا العلم" است.[3] کما اینکه در تفسیر همین آیه از امام سجاد (علیه السلام)، ایشان مصداق اتم «اولوا العلم» در این روایت را نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) ذکر نموده‌اند و سپس در مرتبه بعد به علمای شیعه اشاره نموده‌اند:

«أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ- وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏». فَابْتَدَأَ بِنَفْسِهِ، وَ ثَنَّى بِمَلَائِکَتِهِ، وَ ثَلَّثَ بِأُولِى الْعِلْمِ الَّذِینَ هُمْ قُرَنَاءُ مَلَائِکَتِهِ [أَوَّلُهُمْ‏] وَ سَیِّدُهُمْ مُحَمَّدٌ ص، وَ ثَانِیهِمْ عَلِیٌّ ع، وَ ثَالِثُهُمْ (أَقْرَبُ أَهْلِهِ إِلَیْهِ)، وَ أَحَقُّهُمْ بِمَرْتَبَتِهِ بَعْدَهُ. ثُمَّ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ الْعُلَمَاءُ لِعِلْمِنَا تَالُونَ لَنَا، مَقْرُونُونَ‏ بِنَا وَ بِمَلَائِکَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِینَ، شُهَدَاءُ [لِلَّهِ‏] بِتَوْحِیدِهِ وَ عَدْلِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ، قَاطِعُونَ لِمَعَاذِیرِ الْمُعَانِدِینَ مِنْ عَبِیدِهِ وَ إِمَائِه»[4]

فرات کوفی از علما و راویان عصر غیبت صغری، در تفسیر معروف خود، روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند که قید «قائما بالقسط» حال برای ذوالحال «اولوا العلم» گرفته شده است:

«فِی قَوْلِهِ‏ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ [لا إِلهَ‏ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏] قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُوَ کَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ الْمَلائِکَةُ [فَأَقَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ] بِالتَّسْلِیمِ لِرَبِّهِمْ وَ صَدَّقُوا وَ شَهِدُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ فَإِنَّ أُولِی [أولو] الْعِلْمِ الْأَنْبِیَاءُ [ع‏] وَ الْأَوْصِیَاءُ [ع وَ] هُمْ قُیَّامٌ بِالْقِسْطِ کَمَا قَالَ اللَّهُ [وَ] الْقِسْطُ هُوَ الْعَدْلُ فِی الظَّهْرِ وَ الْعَدْلُ فِی الْبَطْنِ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع».[5]

حضرت باقر (علیه السّلام) در مورد این آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏» در پاسخ به جابر می‌فرمایند: خداوند گواهى مى‏دهد که خدائى جز ذات یکتایش نیست و همین طور هم هست، ملائکه نیز همین گواهى را میدهند، خداوند بآنها احترام گزارده که تسلیم بپروردگارند و گواهى دارند اما این قسمت آیه‏ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ صاحبان علم انبیاء و اوصیایند و آنها بپا دارنده عدل و دادگرى هستند همانطور که خداوند گفته است وقسط همان عدل در ظاهر است و عدل در باطن نیز امیر المؤمنین علیه السّلام است.

همچنین ابو نصر محمد بن مسعود عیّاشى‏ از دیگر علمای عصر غیبت صغری نیز در تفسیر این آیه همین روایت را با تفاوت بسیار جزئی در برخی الفاظ می‌آورد.[6]  سید هاشم بحرانی نیز در تفسیر روایی «البرهان»[7] ضمن ذکر روایت عیاشی دو روایت نقل می‌کند که در آنها نیز قید قائما بالقسط برای «اولوا العلم» که همان انبیاء و ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) می‌باشند، لحاظ شده است:

«محمد بن الحسن الصفار: عن عبد الله بن جعفر، عن محمد بن عیسى، عن الحسن بن علی الوشاء، عن أبی الحسن (علیه السلام) قال: على الأئمة من الفرائض ما لیس على شیعتهم، و على شیعتنا ما أمرهم الله ما لیس علینا، إن علیهم أن یسألونا وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ الإمام‏.»[8] و «عن مرزبان القمی، قال: سألت أبا الحسن (علیه السلام) عن قول الله: (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ) قال: (هو الإمام)»[9]

 ابن شهرآشوب نیز در کتاب «مناقب آل أبی طالب علیهم السلام» در مورد این آیه، نقل می‌کند: «وَ رُوِیَ‏ فِی قَوْلِهِ‏ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ هُمُ الْأَئِمَّةُ إِمَاماً بَعْدَ إِمَام»[10]

دیملی از دانشمندان شیعه قرن هشتم در کتاب «غرر الأخبار»؛ که در مناقب امیرالمومنین است که به ادعای نویسنده سند روایات آن به علت شهرت بین علما و جهت اختصار ذکر نگردیده است؛ در توضیح قید «قائما بالقسط» روایتی زیر را امام صادق آورده است: «عن جابر، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام فی قوله تعالى: (قائِماً بِالْقِسْطِ): «العدل: أقامه اللّه تعالى لأمیر المؤمنین علیه السّلام عدلا بین الناس، و قسطا یقیم الحقّ بینهم و بین اللّه تعالى، إن أطاعوه هداهم»[11]

در ادعیه، وصف «قائم به قسط» هم برای خداوند و هم برای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) ذکر شده است. به طور مثال امام سجاد(علیه السلام) در دعای ششم صحیفه سجادیه می‌گویند: « أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِی الْحُکْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِکُ الْمُلْکِ»[12]

همچنین در «اقبال الاعمال» در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) در زیارت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) خطاب به پیامبر ذکر شده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا قَائِماً بِالْقِسْطِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا فَاتِحَ الْخَیْرِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَعْدِنَ الْوَحْیِ»[13]

در زیارت دیگری که در کتاب «المزار» توسط شهید اول آمده است نیز در زیارت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) خطاب به حضرت آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نَجِیبَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خَاتَمَ النَّبِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْمُرْسَلِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا قَائِماً بِالْقِسْط»[14]

بررسی نحوی

بر فرض حال بودن «قائما بالقسط»، نحویون از این جهت که ذوالحال با حال باید تطابق داشته باشد و «الولو العلم» جمع می‌باشند و قائما بالقسط مفرد است، ذوالحال را «الله» گرفته‌اند و در این فرض نیز با مشکل فاصل بودن بین ذوالحال و حال و مفارق بودن حال و عدم توصیف ذات باری تعالی به صفت مفارق مواجه شده‌اند و به همین علت گفته‌اند که این از موارد حال ثابت است. اما باید گفت می‌توان ذوالحال را «الولو العلم» نیز گرفت و در توضیح علت مفرد آمدن حال همانطور که تفسیر «کنز الدقائق و بحر الغرائب» توضیح داده است، حکمت آن ذکر این نکته است که نیاز به وجود مجموع الوالعلم برای قائم به قسط بودن آنها نیست، بلکه به صورت "فرد فرد" نیز هر کدام از "صاحبان علم" قائم به قسط هستند.[15]

اما شاید یکی از توجیهات بهتر نحوی برگشت حال به ذوالحال مقدر «ما ذُکر» باشد که در این صورت "قائما بالقسط" حال برای هرسه ذوالحال «الله و ملائکه و اولو العلم» می‌باشد و این توجیه با قید شدن "قائما بالقسط" در روایات برای خداوند و نبی مکرم اسلام و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) نیز هماهنگی دارد. بر فرض حال بودن، معنای آیه چنین می‌شود که شهادت می‌دهند خداوند و ملائکه و الولو العلم به وحدانیت خداوند در حالی که قائم بالقسط هستند.

 ‌یکی دیگر از توجیحات نحوی مفعول مطلق نوعی بودن این قید است یعنی «شهد الله و الملائکه و الولو العلم شهادةً قائماً بالقسط» که معنای آن چنین می‌شود که شهادت آنها به توحید متصف به صفت قائم بالقسط بودن است.

در هر صورت یعنی "حال بودن و شهادت در حال قائم به قسط بودن" و یا "مفعول مطلق نوعی بودن و شهادتی که خود آن این وصف را دارد که قائم به قسط است"، این بحث مطرح است که آیا این قید توضیحی است و یا احترازی؟

در صورت توضیحی بودن معنا چنین می‌شود که قیام به قسط توسط "اولوا العلم" همیشه همراه شهادت به وحدانیت خداوند است و از آنجا که شهادت به وحدانیت و روح توحید در تمام حیات و اعمال ملائک و انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) وجود دارد، قید "قیام به قسط" نیز در تمام حیات و اعمال ملائک و انبیاء و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) وجود دارد و از شئون اصلی انبیاء می‌باشد؛

اما برفرض قید احترازی بودن تاکید بر این مهم بیشتر می‌شود و معنای آن چنین است که شهادت آنها چون این قید را با خود همراه دارد، شهادت واقعی است و در صورتی که انبیاء و ائمه‌اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) قائم به قسط نمی‌بودند شهادت به وحدانیت آنها شهادت واقعی نمی‌بود و با این توضیح باید گفت هر انسان موحدی در صورت قائم به قسط نبودن شهادت او به وحدانیت خداوند شهادتی دروغ و غیر حقیقی است، و خلاصه اینکه شهادت به وحدانیت باید با قیام به قسط همراه باشد و اگر این قید نباشد شهادت به توحید غیر واقعی است و این معنا با نگاه توحیدی به عالم و هماهنگی با سایر آیات محتمل‌تر می‌باشد.

یکی از راه‌ها برای اثبات احترازی بودن این قید و خارج شدن از فرض احتمال اثبات این است که کلام در مقام وضع قاعده می‌باشد، این احتمال که آیه در مقام وضع قائده ‌باشد نیز با برخی از روایات که قائم به قسط بودن برای اهل بیت و علما و مؤمنان را به عنوان یک قاعده لازم می‌داند تقویت می‌گردد.

به طور مثال در آیه "29 اعراف" می‌خوانیم: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» بگو خداوند مرا به (اجرا و عمل بر اساس) قسط امر کرده است. و همچنین در آیه "47 یونس" می‌خوانیم: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» برای هر امتی رسولی است که وقتی به سوی آنها می‌رود بر اساس قسط حکم می‌کند.

از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه نقل شده است: «فی صِفَةِ أهلِ الذِّکرِ: یَأمُرونَ بِالقِسطِ ویَأتَمِرونَ بِهِ، ویَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ویَتَناهَونَ عَنهُ.»[16] و یا حضرت در توضیح علت پذیرش حکومت می گویند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»[17]  «کظّه» به معنای پرخورى می‌باشد و حضرت می‌فرمایند خداوند بر علما عهد حتمی گرفته است که ایشان نباید بر پرخورى ستمگر از مال حرام صبر نمایند و نباید او را بر ستم خودش امان بدهند. «سغب» به معنای گرسنگی است و با توجه به بیان حضرت خداوند از علما عهد گرفته است که آنان بر گرسنگی مظلوم صبر ننمایند و لازمه اجرای این عهد الهی داشتن قدرت و حکومت است و اگر این عهد الهی نبود حضرت حکومت را نمی‌پذیرفتند و اخذ این قدرت برای قیام به قسط و نهی از حرام‌خواری صاحبان قدرت از شئون مشترک اولیاء و اوصیاء انبیاء و اهل بیت به صورت مشترک است همانطور که در آیه ۶۳ سوره مبارکه مائده خداوند علماء بنی‌اسرائیل را مواخذه می‌کنند که چرا در مقابل اکل حرام و دروغ‌گویی صاحبان قدرت سکوت پیشه‌کرده‌اند: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ‏ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ».



[1] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ ص: 625.

[2] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 78.

[3] اقتباس از تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 469.

[4] التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ ص625.

[5] کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، 1جلد، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی - تهران، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 78.

[6] عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، 2جلد، المطبعة العلمیة - تهران، چاپ: اول، 1380 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص: 166.

[7] بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج‏1 ؛ ص: 604.

[8] بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، 5جلد، مؤسسه بعثه - قم، چاپ: اول، 1374 ش؛ ج‏1؛ ص: 603.

[9] البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص: 604.

[10] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج‏1 ؛ ص: 285.

[11] دیلمى، حسن بن محمد، غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمة الأطهار علیهم السلام، 1جلد، دلیل ما - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1427 ق؛ ص: 162.

[12] على بن الحسین علیه السلام، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، 1جلد، دفتر نشر الهادى - قم، چاپ: اول، 1376ش؛ ص52. شیخ طوسی در کتاب مصباح المجتهد همین دعا را به نقل از صحیفه سجادیه با تعبیر قائما بالقسط می‌آورند:‌ «إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ‏ قائِماً بِالْقِسْطِ عَادِلًا فِی الْحُکْمِ رَءُوفاً بِالْخَلْقِ مَالِکاً لِلْمُلْک» این اختلاف در تعبیر با توجه به اینکه از نظر نحوی باید "قائمٌ بالقسط" می‌خواند می‌تواند اشاره تعبیر قرآنی در آیه مذکور باشد. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشیعة - بیروت، چاپ: اول، 1411 ق، ؛ ج‏1 ؛ ص: 2۴۷.

[13] ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، 2جلد، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1409 ق، ج‏2 ؛ ص: 604.

[14] شهید اول، محمد بن مکى، المزار فی کیفیة زیارات النبیّ و الأئمة علیهم السلام، (للشهید الأوّل)، 1جلد، مدرسه امام مهدى علیه السلام - قم، چاپ: اول، 1410 ق، ص: 11.

[15] فعلى هذه الرّوایة «قائما» حال عن أولی العلم، و إفراده على تأویل کلّ واحد و الإشعار بأنّ کلّ واحد منهم قائم به، لئلّا یتوهمّ أنّ القسط قائم بمجموعهم من حیث هو مجموع قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، 14جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات - تهران، چاپ: اول، 1368 ش، ج‏3، ص: 55.

[16] نهج البلاغة: الخطبة 222، بحار الأنوار: ج 69 ص: 325  ح 39.

[17] شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص: 50.


  • حمید رضا باقری