سالها وقتی به نماز جمعه میرفتم از ابتدا تا انتهای خطبهها خودخوری میکردم که این حرفها دیگر چیست؟
"خوب خوب است." "بد بد است."
"خوبها خوب باشید." "بدها بد نباشید."
"فوائد شیر مادر این است." "فوائد درختکاری آن است."
و قس علی هذا...
کم کم فهمیدم ماجرا چیست؟! شما اگر حرفهایی بزنی که سیستم را بهم بزند اگر حرفهایی بزنید که با جریان موافق نباشد، حذف میشوی.
چند وقت پیش با یکی از مسئولین یکی از شهرداریها که سالها در شهرداری مسئولیت داشت صحبت میکردم از مفاسد شهردارها و ویژه خواریهای میگفت.
از او سؤال کردم که خوب چرا شما که قبول داری این کارها بد است با آنها مخالفت نمیکنی؟ جلو آن نمیایستی؟ چرا زیر امضاء شهردار را که سفارش به ناحق کرده است، امضاء میزنی؟
پاسخش قابل تأمل بود.
گفت: من اگر امضاء نزنم یک روز هم دیگر در شهرداری نمیمانم چارهای ندارم و چندین مثال آورد که کسانی همراهی نکردهاند و همان ابتدای کار حذف شدهاند.
آخوند و مذهبی و... هم ندارد اگر سخنرانی "درد سر ساز" بکنی، اگر زیاد فضولی کنی سیستم تو را حذف میکند.
خوب چه کنیم. البته شاید برخی وقتها به شما اجازه بدهند سخنهای "دردسر ساز" بزنی سخنهای هیجان انگیز بزنی، میدانی کی وقتی که جامعه نیاز به هیجان دارد تا مثلا در انتخابات مشارکت ما بالا باشد.
خلاصه ته ماجرا را بگویم، ما مأمور به خوب مبارزه کردن برای حصول نتیجه هستیم، اول کار هم نیستیم وسط ماجرائیم بخش اعظم هزینههایمان را هم دادهایم، هیچ وقت هم از هزینه تا دادن ترسی نداریم، ما به هیچ قیمتی میدان را خالی نمیکنیم، مردم باید بیدار و بیدارتر شوند، باید این جنگهای زرگری که دم انتخابات راه میاندازندرا بشناسند و آدرس را غلط نروند، مردم همه چیز را درست میکنند به قول امام خمینی «قدرت لایزال مردم» همه چیز را حل میکند.
به قولی بارها مسئولان نظام میخواستهاند نظام را ساقط کنند مردم نگذاشتهاند.