شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دهه 20» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خانم گوهرالشریعة دستغیب در کتاب خاطراتشان با عنوان گوهر صبر فضای فرهنگی و جو غالب توده‌ای‌ها در جامعه را به خوبی توصیف می‌کنند:

توده‌ایها برای عضوگیری و جذب هوادار علاوه بر پخش اعلامیه در مدارس هرازگاهی در خیابان لطفعلی خان میتینگ هم میدادند، یادم هست دختر استاندار شیراز همت که در مدرسه ما درس میخواند جذب توده‌ایها شده بود و در میتینگ‌های آنها شرکت می‌کرد. من و اقدس یک بار او را در راه برگشت به خانه دیدیم که رفته پشت‌بام یکی از مغازه‌ها ایستاده و با یک بلندگوی دستی صحبت می‌کند عده‌ای هم دور و برش ایستاده بودند و به حرفهایش گوش می‌دادند، من از اینکه میدیدم یک دختر خانم این طور جسورانه رفته آن بالا و حرف می‌زند خوشم آمد و در دلم گفتم بارک الله اما چون حرف توده‌ایها را قبول نداشتیم، خیلی سریع از کنار آنها رد شدیم و رفتیم. توده‌ای‌ها چندین بار تا جلوی مدرسه ما هم آمدند و سر و صدا به پا کردند. یک بار هم با هیاهو ریختند به مدرسه. ما از کلاسمان که مشرف به حیاط و در ورودی مدرسه بود، دیدیم بعضی دخترها برای اینکه ببینند چه خبر است با آنها همراه شده‌اند؛ اما چندتایی هم بودند که توده ای‌ها به زور آنها را کشیدند و با خودشان بردند.

آن روز من و اقدس از ترس اینکه ما را هم به زور ببرند در کلاس را بستیم و دو سه تا نیمکت به صورت عمودی در گوشه‌ای از کلاس قرار دادیم و پشت آن قایم شدیم. خیلی ترسیده بودیم؛ چون همراه شدن با آنها را عیب می‌دانستیم. نگران این هم بودیم که اگر بفهمند ما از خانواده‌ای روحانی هستیم بیشتر اذیتمان کنند آن زمان تعداد خانواده‌های روحانی که دخترشان را به دبیرستان می‌فرستادند، واقعاً انگشت شمار بود. ما همین طور که از ترس پشت نیمکت‌ها میلرزیدیم، متوجه شدیم چند تا از توده‌ای‌ها جلوی در کلاس رسیده‌اند .یکی از آنها در را باز کرد و نیم نگاهی داخل کلاس انداخت؛ اما ما را ندید و رفت. نیم ساعت بعد ... به خانه برگشتیم در راه موقع ردشدن از خیابان لطفعلی‌خان باز همان جمعیت را دیدیم که پایین‌تر از مدرسه میتینگ تشکیل داده‌اند روی هم رفته آن زمان جو جامعه بسیار نامساعد و تبلیغات کمونیست‌ها بسیار گسترده بود نه تنها در مدارس بلکه در دانشگاه و ادارات هم آنها حرف اول را می‌زدند و از آنجا که هیچ گروه مذهبی وجود نداشت، اگر کسی می‌خواست فعالیتی بکند، حتماً باید عضو حزب توده می‌شد توده‌ای‌ها به دلیل جذابیت کلام به خوبی خودشان را طرفدار کارگران و فقرا و توده مردم جا می‌زدند و مدافع حقوق آنها معرفی می‌کردند. با اینکه خیلی‌ها تسلیم آنها نمی‌شدند؛ اما به هر حال توانسته بودند از بین خانواده های مذهبی افرادی را جذب کنند.

📖منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص ۶۲-۶۳.

...

✔️ پی‌نوشت: خواندن این خاطرات خوبی‌اش این است که می‌فهمیم در دوره پهلوی چه فضای سنگینی علیه مذهب و روحانیت بوده است اما از دل همین فضا باز روحانیت بود که موفق بیرون آمد و امروز دیگر نامی از توده‌ای‌ها نیست، به تعبیر روایتی از امیر المؤمنین «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ» و «لِلْبَاطِلِ جَوْلَةٌ» حق دولت ثابت و همیشگی دارد و باطل فقط سر و صدایش زیاد است.

امروزه فضای فرهنگی و نفوذ روحانیت قابل مقایسه با آن زمان‌ها نیست.

«الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَة»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

 

  • حمید رضا باقری