آیا فرار کردن به سمت دربی که قفل است، عاقلانه است؟!
در داستان یوسف علیه السلام وقتی زلیخا با عشوهگری از یوسف تقاضای رابطه داشت و یوسف از او پرهیز میکرد، زلیخا به بهانهای یوسف را به اتاقی فرستاد و دربهای اتاق را بست.
طبق گزارش قرآن اتاق چندین درب دارد و قاعدتا زلیخا اتاقی را انتخاب نمیکند که چندین درب عرضی داشته باشد بلکه برای حفظ جوانب ایمنی و آرامش خاطر خودش و یوسف اتاقی را انتخاب میکند که دربهای آن طولی است.
زلیخا یکی یکی دربهای پشت سرهم را قفل کرد و وارد اتاق شد و به یوسف علیه السلام گفت: «من برای تو خود را آماده کردهام.»
👈 «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ»
یوسف (علیه السلام) گفت: به خدا پناه میبرم و تنها کاری که در آن مخمصه به ذهن او رسید این بود که به سمت درب فرار کند. میدانست دربها قفل است ولی نمیتوان هم هیچ کاری نکرد اینقدر از دست من برمیآید که به سمت درب فرار کنم.
«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ»
یوسف به سمت درب فرار کرد و زلیخا هم پشت سرش و پیراهن یوسف را گرفت و یقه او پاره شد.
وقتی یوسف به دربها رسید، آنها یکی یکی پشت سر هم باز شدند، تا در آستانه درب آخر، شوهر زلیخا با صحنه فرار یوسف روبرو میشود.
در مسیر طاعت خدا بن بست وجود ندارد، باید راه افتاد حرکت کرد، نمیشود گفت: چون پیش روی خود راه بازی نمیبینم، پس دست روی دست میگذارم!