شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشجویان عدالت‌خواه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


به مناسبت ماجرای محاکمه 4 نفر از عدالت‌خواهان شیرازی 

(سلمان کدیور هادی مسعودی- حسین شهبازی مصطفی پورخسروانی)


ظاهرا اگر از تاریخ عبرت نگیریم هر روز باید تاریخ جلو ما رژه رود.


شهید نواب در اوایل دهۀ 20 در اوج جوانی با سنی کم‌تر از 20 سال به ایران آمد و شروع به مبارزه با کسروی نمود. 

او برای اینکار تشکل فدائیان اسلام را راه انداخت، وی و یارانش هرجا می‌رفتند فرقی نمی‌کرد، بازار یا مسجد شروع به سخنرانی می‌کردند و آرمان‌های اسلامی را با شجاعت فریاد می‌زدند. 

از شخص اول حکومت پهلوی و تمامی ایادیش گرفته تا کشورهای همسو با او را به باد انتقاد می‌گرفتند، حتی اگر لازم بود نیروهای مخالف خود را ترور می‌کردند و خلاصه حکومت پهلوی بارها آنها را زندان می‌کرد اما بالاخره با فشارهای مردمی و علماء مجبور به آزادی آنها می‌شدند.


مبارزات فدائیان همچنان ادامه داشت تا اینکه مدتی کمی بعد از پیروزی نهضت ملی و نخست وزیری مصدق به کمک نیروهای فدائیان، اکثر فدائیان به زندان افتادند!

مصدق که تحمل آرمان‌خواهی و انتقادات فدائیان را نداشت و نیروهای مبارز و مخلص دیروز امروز موی دماغ وی بودند، پرونده‌های فدائیان را که از سال‌ها قبل موجود بود به دادگاه فرستاد؛ 

البته تنها مصدقی که به ظاهر انقلابی و نماینده نیروهای مبارز بود، می‌توانست فدائیان را زندان کند.


دومین اقدام مصدق برای سرکوب تمام مبارزان و خودمختاری خود تصویب قانون امنیت اجتماعی بود، تصویب این قانون مورد اعتراض شدید آیت‌الله کاشانی قرار گرفت و از عوامل اصلی اختلاف مصدق و ایشان بود.

 این قانون همانطور که آیت‌الله کاشانی به مصدق هشدار داده بودند، بعدها البته با کمی تلطیف! مبنای تشکیل ساواک گردید.


 قانون را در هیمن پست الحاق می‌کنم (دریافت )  تا آن را بخوانید و در مورد بحثی که در ادامه می‌آوردم تأمل کنید.

برگردیم به صحبت خودمان، رژه تاریخ بس است، حال خودمان را ببینیم، شاید عبرت گرفتیم؛ 

اگر زمان پهلوی قانون امنیت اجتماعی بود، ما الان قانون تشویش اذهان عمومی، اخلال در نظم عمومی و خلاصه قوانینی عام از این دست داریم که هر کسی را به هر بهانه‌ای می‌توان به واسطۀ آنها محکوم کرد.


اگر فدائیان اعدام انقلابی می‌کردند و صریحا از همه کس انتقاد می‌کردند اما دوباره آزاد می‌شدند، اما امروز بچه‌های عدالت‌خواه اگر یک عکس کاملا ساده را که صرفا گویای تناقض در گفتار و رفتار کسی است منتشر کنند و یا اقداماتی مشابه و البته بعد از آن هم از ترس جان عذرخواهی کنند که این تناقض را نباید انعکاس می‌داده‌اند، اینها همه مصداق تشویش اذهان عمومی است.


 البته همین متن حقیر هم در نقد این قانون عام شاید مصداق تشویش اذهان عمومی شود!


ماجرای محکومیت افراد دلسوخته انقلاب با این عناوین عام محدود به یک یا دو مورد نیست. 

کاری به این ندارم که این قوانین عام در چه مجلسی تصویب شده است و همان‌ تفکری آن را به تصویب رسانده است که علی رغم مدعی آزادی بودن قبل از انتخابات 96 قانونی مکمل آن را نیز قصد داشت به تصویب برساند و به لطف اعتراضات و بیداری نیروهای مؤمن موفق نشدند؛ 


خدای ناکرده قصد مقایسه انقلاب اسلامی و نظام پربرکت خودمان را با رژیم منحوس پهلوی هم ندارم که این جفای بزرگی است، اما در این موضع خاص ما داریم روی رژیم پهلوی را هم کم کم سفید می‌کنیم، این مشکل هم به اشتباه در یک یا دو مصداق برنمی‌گردد، بلکه مشکلی ساختاری و قانونی است.


وقتی قرآن می‌گوید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ»1 خداوند دوست ندارد کسی صدای خود را بلند کند الا کسی که به او ظلم شده است، 

وقتی بزرگ‌ترین واجب دین ما امر به معروف و نهی از منکر است و بالا ترین مرتبه آن هم: «کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر»2 سخن حقی که نزد مسئولی ظالم زده شود، است؛ 

وقتی: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع‏»3 «امتى به پاکى و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى کلام گرفته شود.»


چطور ما قوانینی وضع کرده‌ایم که می‌تواند مستمسک هر مسئول صاحب نفوذی قرار گیرد و به واسطه آن فریاد هر عدالت‌خواهی را در گلو خفه کند؟!

..........................................................................................

ارجاعات: 

1. آیه (148 سورۀ مبارکه نساء)

2. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 542.

3. حدیث از امیرالمؤمنین به نقل از حضرت رسول منبع: شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص439.


  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

📝چه حزب‌الهی‌ چه غیر آن نقد علما و افتتاح کشتی طلا را مهم‌ترین وظیفه خود دانستند و مثل همیشه که نقد کردن و نق زدن مشتری جذب کن است و ساده‌ترین کار، اکثرا همین کار را انتخاب کرده‌اند.

⁉️جالب است هر وقت قرار می‌شود توجهات به دولت و مسئولان بابت پاسخ‌گویی جلب شود، به یکباره موضوعی درست می‌شود که توجهات را به یک سوی دیگر منحرف می‌کند. یک روز ماجرای کمک به زلزله‌زدگان و موضوع مسکن مهر علم می‌شود، یک روز هم مسئله سانچی و نقد معصوم توسط روحانی و به یکباره مسئله کشتی مطلا...

😳تعجب من از دوستانم از عدالت‌خواه گرفته تا طلاب و مبلغین است که به سرعت دنبال مسیر طراحی شده برای آنها را می‌گیرند و یک مسئله فرعی را اصلی می‌کنند.

👈مثال می‌زنم از همین امام خمینی که ان شاء الله دوستان آرمان‌خواه لااقل امام را از روحانیون هنوز قبول دارند. از ایشان استفتاء می‌کنند در مورد مصارف درآمدهای بقاع متبرکه منجمله طلاکاری ضریح و درب‌های حرم‌های مطهر، ایشان می‌فرمایند بعد از تعمیر در مطلق امور خیریه می‌توانید استفاده کنید. (ر.ب: استفتاآت (للامام الخمینى(س)) ؛ ج‏3 ؛ ص574 س: 16)

یا مثلا طلا نمودن گنبد مطهر حضرت معصومه که بانی آن آیت‌الله بهجت بودند و آیت‌الله مسعودی تولیت آن زمان حرم نقل می‌کردند که ایشان در آن زمان(۱۳۸۹ش) مبلغ ۱۰ میلیون که نسبتا مبلغ زیادی بود را برای این‌کار به ایشان می‌دهند و با هزینه چند میلیاد و با نزدیک به ۲۴۰ کیلو طلا این کار تمام می‌شود.

❗️اگر مساله اینقدر که دوستان حساس شده‌اند اصولی بود و مصداق گناه بزرگی که دوستان تصور کرده‌اند و امروز طلاکاری کردن گنبد و... را زیر سوال می‌برند، لااقل حضرت امام یک تذکری در مورد این مورد از سوال می‌دادند.

👀 به این هم دقت شود که بین طلاکاری و خود طلا تفاوت است و طلاکاری جز زینت، خواصی مثل ماندگاری بالا و... را به دنبال دارد و هزینه چندان زیادی هم نسبت به خود طلا ندارد و اگر مثلا برخی نهی‌ها به زینت نکردن مشاهد مشرفه با طلا شده است، منظور روکش طلا کشیدن نیست مثلا امام در تحریر الوسیله در بحث استفاده از ظروف طلا و نقره که خوردن و آشامیدن در آنها حرام است، می‌فرمایند زینت کردن مشاهد مشرفه با ظروف طلا و نقره احتیاط در حرمت آنهاست اما استعمال چیزی که طلاکاری یا نقره کاری شده و یا آب طلا و نقره داده شده حرام نیست. (ر.ب: تحریر الوسیلة(ترجمه فارسى) ؛ ج‏1 ؛ ص149)

👈در ۱ اسفند 1390 هم یک جلد قرآن طلاکاری شده به رهبری هدیه دادند که رهبری نه به کاتب آن فحش دادند نه او را مذمت نمودند بلکه از او تقدیر و تشکر هم نموده و قرآن را پذیرفته و به موزه آستان قدس هدیه نمودند.

📝رفتار فقها و علما حیثیات مختلفی دارد که بسته به فضا و مخاطب باید فهم شود و اگر این حیثیات را اشتباه بگیریم، مثل دوستان شروع می‌کنیم به اعلام خطر و... 
علم فقه ضامن خط قرمز‌ها و باید و نباید خارجی است، علم اخلاق ضامن کمالات و علم کلام و حکمت ضامن حفظ عقاید و اندیشه‌هاست. 
در ماجرای کشتی مطلا، فردی هنرمند برای اظهار عشق و علاقه به اهل بیت عملی انجام داده که به عقیده او تعظیم شعائر محسوب می‌شده است و نفس کار او حرام هم نبوده، علما از او تشکر کرده‌اند. به قولی کار او اگر حسن فعلی نداشته قبح فعلی هم نداشته اما حتما حسن فاعلی داشته یعنی آن فرد اگر حداکثر کار خوبی نکرده باشد لااقل کار بدی هم نکرده، نیت خوبی هم داشته علما هم به او گفته‌اند آفرین.
در مواجه با افراد از نظر فقهی باید تعامل کرد اما در ترویج دین با نظر اخلاق و فقه و حکمت.

⁉️برخی از همین‌ها که امروز به نقد علما می‌پردازند خیلی وقت‌ها یقه علما را می‌گیرند که چرا به فلان هنرمند که فلان موسیقی را خوانده نقد می‌کنید باید هنرمند را در فضای هنر دید و...

📝اگر هم از دید اجتماعی نگاه کنیم یعنی بگوئیم هزینه کردن ۴۵ میلیون تومان برای این کشتی امروز که مثلا فلان کس در فلانجا مریض است و.... کار حرامی است و مردم از دین زده می‌شوند، بنده سوال می‌پرسم هزاران از این ۴۵ میلیون‌ بیشترها برای زیبا سازی‌های شهری برای فلکه‌ها و نمادهای مختلف که هیچ چیزی از آنها فهم نمی‌شود، هزینه می‌کنند، همه هم از پول بیت‌المال! هر روز هم کسی می‌رود آن را افتتاح می‌کند، چرا آن موقع هیچ کس هیچ حرفی نمی‌زند؟ چرا آن موقع کسی عکس فقرا را کنار عکس این میادین و ... نمی‌گذارد؟ حالا که فردی از پول خودش این هزینه را برای ساخت یک کشتی با نمادهای مقدس کرده و علما هم در حاشیه یک جلسه از آن رونمایی‌ کرده‌اند، داد همه شما بلند شده است؟

👈لابد فکر کرده‌اید مثلا هزینه این روکش طلا خیلی بیشتر از هزینه جزئیات برخی نقاشی‌ها و... درمیادین است. یادم می‌آید یکی از هنرمندهایی که برای یک تابلوی نسبتا متوسط در یکی از خیابان‌ها یک کار هنری با کاشی‌های ریز درست کرده بود، نزدیک به ۲۰۰ میلیون داده بودند همه هم از او تشکر می‌کردند.

  • حمید رضا باقری