🔻پدرم در سال ۷۰، سی ساله بود، میگفت: در بچگی ما، تفریح با کار بود، بچهها تا بچه بودند میرفتند چوپانی یا کمک پدر کشاورزی میکردند، کمی که بزرگتر شدیم، خاور و نیسان آمده بود و با آنها میرفتیم جاده یا بار فروشی. اما من که درسخوان بودم در کنار بارفروشی به مدرسه شبانه روزی رفتم و دیپلم گرفتم و بعد هم برای لیسانس دانشگاه تهران رفتم. آن زمان پیشرفتهترین چیزی که ما داشتیم یک ماشینحساب casio بود که محاسبات سخت را کمی راحتتر انجام میداد. بعد هم که خوردیم به حوادث انقلاب و جنگ.
عموم آن نسل سختی کشیده و با حوصله بودند و دیگر توسری خور نبود. حزبالهیهایش که همان کودکان در گهواره خمینی بودند خیلی بیشتر.
من در سال ۹۸ سی ساله بودم. وقتی تازه کامپیوتر آمده بود، پدرم یکی خرید، آن زمان شاید کمتر از یک درصد جامعه کامپیوتر داشتند، پدرم کامپیوتر را در دفتر مدرسه غیر دولتیاش، روی میز خودش گذاشته بود و بچههای مدرسه هی سرک میکشیدند تا از پنجره کامپیوتر را ببینند چه شکلی است؟!
آن زمان با سیستم عامل DOS کار میکردیم، شبیه برنامهنویسی بود. CD هم هنوز درکار نبود، فلاپی داشتیم با حداکثر ۲ مگ حافظه. اینترنت هم که جای خودش. عصرها که میشد بچههای کوچه همه بیکار بودند و میریختند توی کوچه فوتبال بازی.
جوانی حزبالهیهای نسل ما با انقلاب تکنولوژیهای مرتبط با کامپیوتر و جنگ فرهنگی پیوند خورد و ایمانی قویتر و عمیقتر از نسل پدرم را طلب میکرد.
مدت کوتاهی بعد از فلاپی، CD آمد، کم کم بساط نوارها و ویدئو کلوپها هم جمع شد، کمی که گذشت فلش و اینترنت هم اضافه شد. از اوایل دهه ۸۰ کم کم گوشیهای دوربین دار که با بلوتوث فایلها را با بغل دستیات اشتراک میگذاشتی آمد و به سرعت این گوشیها هم به اینترنت وصل شد.
هر روز دنیای ما بزرگ و بزرگتر میشد و اطلاعات ما بیشتر و بیشتر! بساط مجله و روزنامه هم تا اواخر دهه ۸۰ داغ بود اما اندک اندک در دهه ۹۰ برچیده شد، اوایل مردم وبلاگ و سایتها را مطالعه میکردند. اما کم کم حوصله مطالعه هم رفت و مردم محدود به دیدن کلیپهای تصویری کوتاه و عکس و خواندن متنهای خیلی کوتاه تلگرامی و تویتری شدند.
حجم تحولاتی که فقط در نسل ما رخ داد برابر بود با تمام تحولاتی که در همه نسلهای پیش از ما رخ داده بود و از شتاب تحولات هم کم نمیشد.
دیگر فرصت نبود شرایط من با فرزند من مقایسه شود، باید نسل یک دهه بعد از من را با من مقایسه میکردی.
شهید مطهری میگوید از یک روستایی سوالاتی بنیادی کردند و دیدند خیلی پاسخهای عمیق و خوبی میدهند و پرسیدند: شما این چیزها را از کجا یاد گرفتهای؟ پاسخ داد من مثل شما سواد ندارم، بیشتر فکر میکنم!
تحولاتی که در عصر جدید برای عموم جامعه رخ میداد در جهت افزایش حجم اطلاعات و کاهش عمق آنها بود، اطلاعاتی که اگر ۹۰ درصد آنها را از شما بگیرند، هیچ چیزی از شما کم نمیشود جز تکبر و توهم عالم بودن!
جوان ۳ دهه قبل حوصله خواندن داشت، حوصله استدلال و بحثهای طولانی داشت اما جوان فعلی تویتری و اینستا گرامی شده است. در دنیای مجازیاش غرق شده و دنیای حقیقیاش را با همان قواعد قیاس میکند.
اما حزبالهی این نسل چه؟!
حزبالهی سه دهه قبل
وسط بحثهای تودهای و ملیگرا و انقلابی، چپها و راستها بود.
او شریعتی و بازرگان و مطهری داشت.
اما حزبالهی نسل من از این بحثها عبور کرده بود و وسط بحثهای عدالتخواهی و نقد سروش و اصلاحات بود و مطهری و مصباح و متنهای امام را داشت.
حزبالهی امروز وسط بحثهای افول غرب و پیشرفت و ما میتوانیم است، او مطهری، مصباح، عینصاد، حائری شیرازی، امام و آقا و... و حجم عظیم خاطرات انسان پرور شهدا را دارد.
در این ۳۰ سال حجم عظیمی از آثار عمیق معرفتی برای نسل جدید تولید شد که ما در نوجوانی خود خوابش را هم نمیدیدم.
حزبالهی نسل جدید هم عمقش بیشتر است هم محبتش، عمق بیشترش خاص حزبالهیاش است و محبت بیشترش عمومی است.
در نسل عمومی جدید بازار هیات و اعتکاف و زیارت و اجتماعات دینی گرمتر شده.
فضای نسل امروز عوض شده اما فطرتش خیر، ایمانش خیر، اگر حوصله عمومی استدلالش کمتر شده، اما جذبه محبتش قویتر شده.
اگر یک بالش ضعیف شده اما بال دیگرش قویتر شده.
این هم از آن تهدیدهایی است که به قول حاج قاسم فرصتی در دلش خوابیده، فرصتی برای جذب بیشتر و راحتتر و حالا تشویق به عمیقتر شدن، صبورتر شدن. تشویق برای هجرت از دنیای غرق شدگی در اوهام تصویر و رنگ به دنیای غرق شدگی در فکر و تعقل.
اما مرحله به مرحله، گام به گام به کمک حزبالهیهای عمیقتر و پرشورتر.