شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بدر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

🔻 در رمضان سال دوم هجری وقتی مسلمانان تازه به مدینه هجرت کرده بودند و هنوز تشکیلاتشان قوی نشده بود، خبردار شدند که قریش به رهبری ابوسفیان یک کاروان تجاری به سمت شام  (غزه کنونی) فرستاده است. مسلمانان که پیش از آن نیز در حملاتی به کاروان‌های قریش، غنیمت‌هایی گرفته بودند، این بار نیز به‌قصد واردکردن ضربه‌ای بزرگتر به کفار قریش و تلافی اموال و حقوقی که از آنها در مکه مصادره شده بود، تصمیم گرفتند به این کاروان بزرگ در مسیر بازگشتش حمله کنند. پیامبر به مؤمنان گفتند که در خواب دیده‌اند عده کمی از کفار مقابل مسلمانان ظاهر شده‌اند و ایشان این خواب را به منزله بشارت الهی بر پیروزی مسلمان دانستند.

 

🔻 جاسوسان ابوسفیان، وی را در غزه خبردار کردند که اوضاع چنین است، او هم مکری کرد و تصمیم گرفت کاروان تجاری را از مسیر دیگری، نزدیک به دریا ببرد و از قریش و دیگر قبایلی که منافع اقتصادی در کاروان داشتند، خواست تا در عوض کاروان تجاری، لشکری مجهز به استقبال مسلمانان بفرستند!

 

🔻 لشکر مسلمانان ۳۱۳ نفر بود و فقط یک نفرشان اسب داشت و چند نفر تیروکمان و فقط ۷۰ نفر شمشیر داشتند، اما در مقابل لشکر قریش متشکل از ۹۵۰ نفر با تجهیزات کامل به‌سوی مسلمانان آمده بود، مسلمانان نزدیک به منطقه بدر خبردار شدند که عوض کاروان تجاری، کاروان نظامی با قدرتی چندبرابر پیشروی آنها است. آنان که منتظر تحقق رؤیای پیامبر بودند حالا با صحنه‌ای برعکس آن مواجه شده بودند! پیامبر همراهان خود را به مشورت طلبید. برخی حرف‌هایی از سر ناامیدی می‌زدند، اما مقداد گفت: ای رسول خدا؛ دستور خداوند را انجام بده و ما با تو خواهیم بود. ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: «تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشسته‌ایم، بلکه ما نیز به همراه شما می‌جنگیم». سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس از انصار نیز اعلام کرد انصار در اطاعت از پیامبر هستند.

آیه ۴۲ سوره انفال صحنه جنگ را چنین روایت می‌کند: آن روز شما در طرف پائین و نزدیک مدینه قرار داشتید و آنها در طرف بالا و دورتر «إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى‏» بر اساس این عبارات ظاهراً علاوه بر برتری لشکر قریش از نظر نفرات و تجهیزات نظامی، موقعیت آنها نیز اشراف بر موقعت مسلمانان داشته است.

 

🔻و کاروان تجاری که شما در تعقیب آن بودید، در نقطه پائین‏ترى قرار داشت «وَ الرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ‏» یعنی آنچه دنبالش بودید رفت و حالا عوضش یک کاروان نظامی مقابل شما ظاهر شده بود.

 

🔻شرائط چنان بود که اگر از قبل آگاهى داشتید و مى‌‏خواستید در این زمینه با یکدیگر وعده و قرارى بگذارید حتماً گرفتار اختلاف در این وعده‌گاه مى‌‏شدید. «وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعادِ» رحمت خداوند تبارک و تعالی اینجاست که می‌داند مسلمانان اگر زودتر می‌فهمیدند، پای‌کار این جنگ نمی‌ایستادند؛ اما صحنه را به‌گونه‌ای پیش می‌برد که اینها بتوانند پای‌کار بایستند.

 

🔻ولى خداوند شما را در مقابل یک عمل انجام شده قرارداد تا کارى را که مى‏بایست انجام گیرد تحقق بخشد «وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ‏ مَفْعُولًا»

 

🔻 با اینکه کافران از نظر نظامی و موقعیت، دست برتر را داشتند؛ اما رحمت و نصرت الهی، شامل مؤمنان شد، چون مؤمنان پای‌کار نبی خدا ایستادند و در نتیجه پیروزی بزرگی به دست آوردند و این‌چنین خواب و بشارت پیامبر برخلاف آنچه عده‌ای به وعده ایشان گمان باطل برده بودند، عملی شد و خداوند حجت را بر همه‌گان تمام کرد که مسیر مقاومت و نصرت ولی خدا، مایه پیروزی است و مسیر ذلت و ترس از کفار و همراهی با آنها، مسیر باطل است. به همین جهت، نام دیگر روز بدر را «یوم الفرقان» نامیده‌اند.

 

🔻 این اتفاقات برای این بود که آنها که گمراه مى‏شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را مى‏پذیرند با آگاهى و دلیل آشکار باشد. «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ»

 

🔻خداوند شنوا و داناست «وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ‏» یعنی مؤمنان وقتی با این صحنه روبرو شدند فریاد استغاثه آنان از خداوند برای طلب نصرت بلند شد و خداوند بسیار شنوا و پاسخ دهنده است و این استغاثه رمز اصلی پیروزی است‌.

 

🔻در آیه بعد نیز خداوند به آن خواب پیامبر اشاره می‌کند و جواب می‌دهد که پس چرا در خواب عده کافران کمتر از مؤمنان به پیامبر نشان داده شد: در آن زمان خداوند در خواب عدد دشمنان را به تو کم نشان داد و اگر آنها را زیاد نشان مى‏داد مسلماً به سستى مى‌‏گرائیدید «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنامِکَ قَلِیلًا وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلتم» و نه تنها سست می‌شدید بلکه کارتان به اختلاف مى‏‌کشید و گروهى موافق رفتن به میدان و گروهى مخالف مى‌‏شدید «وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ»

👈به شرح حال در ایتا بپیوندید.

  • حمید رضا باقری