یکی ایستاده بود و جلو چشمش بچهاش را میزدند، برادرش را میزدند، زنش را میزدند، نه اینکه میزدند، میکشتند، به آنها تجاوز میکردند، هر از گاهی هم یک تهدیدی نسبت به خود این آدم ایستاده کنار! میکردند و یک پس کله هم به او میزدند! او هم نگاه میکرد و میگفت: «من جنگطلب نیستم، من دنبال صلح هستم، من با دشمنان مدارا میکنم!»
خوب تصور کن، این صحنه را، دوباره تصور کن!
حس شما به این آدم چیست؟! شرف این آدم چقدر است؟!
اگر کسی در صحنه کنونی که این اتفاقها و بدترش نه یک بار و چندبار، بلکه هر روز دارد رخ میدهد، بنشیند نگاه کند و از همان حرفها و پیامها برای متجاوزان مخابره کند، چه فرقی با آن آدم بی... میکند؟! چه حسی باید به او داشت؟!
بعد از این یاداشت یکی پرسید: «اگر زورش نرسد چه؟!» خودش را به هلاکت بیاندازد؟!
جواب اینکه:
اولا اگر زورش نمیرسد میتواند لااقل سکوت کند، لااقل پیام ذلت و حقارت به ظالمان ندهد! اگر ناراحت بودن خود را نشان نمیدهد، دیگر پیام مدارا و دوستی به کسی که جلو چشمش دارد هر روز ظلم و تجاوز و کشتار میکند، ندهد!
ثانیا چرا زورش نمیرسد؟! چون امکانات مادی او کمتر است؟! خدا را هم جزو معادلات قدرت میآورید یا واقعا خدایتان فقط در آسمانها است، خدایی است که به قول یهودیها دستش بسته است؟!
میگوید: اگر رفتیم و خدا کمک نکرد چه؟! مگر فلسطینیها الان خدا ندارند؟! شما میگویی خدا، خب بفرما این هم فلسطین و خدایش!
میگویم: خدا فقط ایمان را نمیگوید ایمان همراه با ولایت را میگوید، اصلا رکن ایمان را ولایت قرار داده.
میگوید: مگر لبنان اهل ولایت نیستند؟! الان وضعیتشان چیست؟! میگویم: الان وسط جنگ است و جنگ زد و خورد دارد، یک گروه کوچک که نه کشور است نه جمعیت زیادی دارد مقابل یک کشوری که دههای میلیارد دلار پول و سلاح از تمام دنیا برایش ارسال میشود و کشور مستقل است، دارد مقاومت میکند و ضربات کاری میزند این معجزه نیست؟! هنوز هم که جنگ تمام نشده! الان هم که هنوز جنگ تمام نشده!
یکجا را بیاور که مؤمنین تحت ولایت قیام کردهاند و شکست خورده باشند؟! مؤمنین فریب شیطان را نخورده و پشت ولی را خالی نکرده باشند و دست ولی را برای دفاع باز گذاشته باشند و به اذن و هدایت ولی قیام کرده باشند، آخر داستان به خوشی تمام نشده باشد؟!
این وعده قطعی خداوند است که اگر با نصرت ولی خدا، ناصر او شدید؛ خداوند شما را یاری میدهد. چند روز پیش به عنوان نمونهای از این وعده قطعی به آیه شریفه «یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوٓا أَنْصَارَ اللَّهِ» اشاره کردم.
نمونه دیگرش آیه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم» (فتح:۱۰) است. در ماجرای بیعت شجره وقتی پیامبر (ص) و اصحابشان بعد از یک معاهده با کفار بدون تدارک جنگی و صرفا با شمشیرهای درون غلاف، به سمت مکه رفتند، مشرکان بنای بر عهد شکنی و مانع شدن از حضور ایشان و اصحابشان در مراسم حج و جنگ با ایشان در موضع ضعف را گذاشتند، پیامبر اکرم(ص) ضمن اینکه اعلام کردند ما برای جنگ نیامدهایم، همراهان خود که قریب به ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ نفر ذکر شدهاند را فراخواند و شرایط پیش آمده و توطئه احتمالی کفار برای آنها را گفتند و از آنها خواستند هرکس با ایشان است، مجددا با ایشان بیعت کند. مؤمنین با ایشان بیعت کردند و دستشان را در دست پیامبر (ص) گذاشتند، آیه نازل شد «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم» آنان که دستشان را در دست تو گذاشتند، دست خدا روی دست همه آنها قرار گرفت.
یعنی دست خدا روی دست کسانی است که با ولیِّ خدا بیعت کنند و پای کار او بایستند. خداهم با آنها است، حالا معنای دست خدا چیست؟ آیا منظور، دستی شبیه همین دست مؤمنین است که نامرئی بود؟! خیر. چون در جای دیگر میگوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء» یا «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصار» پس خداوند مثل من و شما دست ندارد و دیدنی نیست، وقتی به عبارات دیگری که دست در آن آمده است مثل: «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ» دقت کنیم، معلوم میشود منظور از دست، قدرت و حمایت است، عبارت «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْء» و «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصار» از محکمات قرآن است و باید متشابهات را به قرینه این محکمات معنا کرد.
پس «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم» یعنی وقتی عدهای با ولیخدا بیعت کنند و بیایند پای کار ولیِّ خدا بایستند، آن وقت نصرت و حمایت خدا با این جماعت است و دیگر شکستی در کار آنها نیست.
حالا برگردیم به سوال: «اگر زورش نرسید چه کند؟» اگر خدا را جزو مدار قدرت میآوریم و تحت ولایت هستیم، حتما زورش میرسد، فقط از خدا باید ترسید نه زورمندان!
«إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین» (آلعمران:۱۷۵) فقط این شیطان است که اولیاء خودش را میترساند یعنی اگر میترسی یک حظی از ولایت شیطان را داری، بعد میگوید از آنها نترسید، «فَلا تَخافُوهُمْ» ازمن حسابببرید اگر مؤمن هستید. «خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین»