در زمینه مشروعیت حکومت خیلی بحثها میشود که چه کسی حق حکومت دارد؟ اما این بحثها همه در مقام فهم بایستهها است نه هستها!
در عالم خارج کسی حکومت میکند که زور دارد، اگر شما به مشروعیت حکومت فیلسوف، انسان کامل، نبی خدا، نماینده مردم، نماینده خدا و خلاصه هرچه رسیدهای، نتیجهای ندارد جز در ذهن شما، اینکه حق داری یا حق با تو است فقط در ذهن شما است، آن چیزی که نتیجه عینی و ثمره دارد این است که آنچه حق و درست است، قدرت هم دارد یا خیر؟!
شما بخواهید یا نخواهید کسانی هستند که زیر بار حق نمیروند یا اصلاً آنچه شما حق میدانی هرچه که باشد را قبول ندارند، پس شما اگر زور دارید میتوانید آنچه در ذهنتان حق است را محقق کنید وگرنه باید بحثهایتان را بگذارید برای همان ذهنتان و در عمل مطابق آنچه ناحقها و باطلها میگویند، عمل کنید.
همه انبیا از همان اول که آمدند زیر بار این معادله که ما برای شما از آنچه حق و بایسته است بگوییم و این فقط در ذهن شما بماند و زور هم دست دیگری باشد، نرفتند و به همین خاطر شعار همه انبیا از همان اول این بود که: خداوند را اطاعت کنید و از زیر بار اطاعت خیر خدا خارج شوید.
👈 «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» (النحل:۲۶)
اگر از شعار عمومی همه انبیا «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» را حذف کنید، یعنی زور دست دیگری باشد و شما فقط در ذهنت خدا را قبول داشته باش و دین میشود یک معادله ذهنی فقط.
سکولارها برای اینکه دینشان را محدود به ذهن و قلبشان کنند، از شعار دینشان، هم «اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» را حذف کردند و هم در ذهن برخی کردند که خدا میگوید: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» معنای عبادت فقط نیایش است. شما نماز بخوان، روزهبگیر منظور این است نه اینکه در امور مختلف زندگی از خدا اطاعت کنید. دین مربوط به همان مرحله ذهن است و قلبت پاک باشد کافی است.
اما قرآن به ما یاد میدهد که دین یک امر ذهنی فقط نیست بلکه وسط میدان است، دعوت به توحیدش همراه با نفی طاغوت است.
اهل بیت به ما یاد میدهند که منظور از «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» مطلق فرمانپذیری و خضوع است؛
👈 در روایت از امام صادق (علیهالسلام) است: «مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِی مَعْصِیَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ» هرکس کسی را در معصیت اطاعت کند او را عبادت کرده است؛ در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) گفته شده است: حتی اگر این اطاعت کردن در حد یک گوش کردن و دل سپردن باشد باز مصداق عبادت است.
«مَنْ أَصْغى إِلى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّه - عَزَّ وَ جَلَّ- فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ، وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ».
اگر قرآن میگوید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطان» منظور پرستیدن شیطان نیست، در تاریخ نادر کسی بوده است که شیطان را بپرستد، بلکه منظور اطاعت نکردن از شیطان است.
اگر از امام صادق (علیهالسلام) روایت است: «بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ» منظور پرستیدن حضرات نیست بلکه منظور اطاعت از آنها است.
اگر قرآن به اهل کتاب میگوید: «عَبَدَ الطَّاغُوت» (المائده:۶۰) نه به معنای اینکه آنها طاغوت را پرستش میکردند بلکه به معنای اطاعت آنها از طاغوت است.
📌انبیا نیامدند فقط یک سری نصیحت اخلاقی کنند و یک سری معادلات ذهنی را برای ما بگویند بلکه آمدند برای بهدستآوردن زور و حاکم کردن احکام خداوند و نفی هرگونه زور و حاکمیت غیر خداوند.