🔻خانم گوهر الشریعه دستغیب که از اواسط دهه ۳۰ تا اوایل دهه ۴۰ در آبادان زندگی کردهاند، در مورد جو مذهبی این شهر میگویند:
🔻 از همان روزهای اول ورودم به آبادان متوجه شدم در مناطق شرکت نفتی، مثل محلههای شیراز جو مذهبی وجود ندارد. بیحجابی و مشروب خواری اگرچه در همه شهرها رایج بود، در مناطق شرکت نفتی نمودش برایم بیشتر بود؛ چون میشنیدیم کسانی در همسایگی، گاهی دم به خمره میزنند و مشروبی میخورند. ...
تعداد کسانی که تقیدات مذهبی را رعایت میکردند بسیار کم بود و همین تعداد کم را معمولاً این و آن مسخره میکردند؛ مثلاً بعضی از همکاران آقای اسدی[شوهر ایشان] به ایشان میگفتند آشیخ (!) در حالی که او روحانی نبود. کت و شلوار میپوشید و کراوات میزد و خیلی هم تمیز و شیک میگشت؛ اما همکارانش چون میدانستند او مذهبی و اهل نماز و روزه است این طوری مسخرهاش میکردند.
از طرف دیگر در مناطق شرکت نفتی هیچ مسجدی وجود نداشت. در صورتی که در هر محله شیراز حداقل یک مسجد بود. البته در محدوده شهری آبادان وضع فرق میکرد. مساجدی وجود داشت و مردم اهل نماز و عبادت بودند؛ اما مسئله این بود که بسیاری از کارمندان و کارگران شرکت نفت و حتی بسیاری از فرهنگیان برای رفتن به آن مساجد هیچ علاقهای نداشتند و با روحانیون ارتباط برقرار نمیکردند؛ چون اساساً فضای فرهنگی جامعه بیدینی را ترویج میکرد و در شهری مثل آبادان که شهری تفریحی با مظاهر غربی بود، شدت و حدت بیشتری هم داشت. ضمنا تودهایها، از سالها قبل با فعالیتهای گسترده دین را افیون تودهها معرفی کرده بودند و جوسازی و بدگویی علیه روحانیون به قدری زیاد بود که اگر کسی اسمی از یک روحانی میبرد یا حرف از مرجعیت و تقلید میزد مسخرهاش میکردند و این طور معرفی میشد که اصلا فکر شعور ندارد.
علاوه بر کم توجهی به مذهب و تقیدات مذهبی مسائل سیاسی جامعه هم برای خیلیها اهمیتی نداشت. شاید بیشتر از همه شرکت نفتیها به مسائل سیاسی توجه داشتند. فرهنگیها به نظرم فقط یک درصدشان به این موضوع علاقهمند بودند و بین این یک درصد هم تعداد افراد مذهبی خیلی کم بود.
......
📝منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص ۹۹-۱۰۰.
دریافت
مدت زمان: 6 دقیقه 55 ثانیه