✅ چندی پیش بزرگواری که بنده به قدر یک استاد سالها از ایشان استفاده کرده و خدمتشان ارادت هم دارم، در نقد حوزه قم گفته بودند: «من شیندهام هفتصد، هشتصد رساله در قم میخواهند بدهند، ما اصلا هفتصد تا مرجع میخواهیم؟ اینجوری کارخانه انبوه تولید مرجع تقلید شروع شده، این که کاری نشد؟»
✅ بنا به آمار منتشر شده در کل کشور ما ۶۹۱ درس خارج بیشتر نداریم که ۴۶۰ درس در قم، ۹۶ درس در مشهد، ۴۳ درس در اصفهان، ۳۴ درس در تهران و بقیه در سایر شهرها است که فهرست آن را از این لینک میتوانید ببیند.
✅ نهاد مقدس مرجعیت شاید تنها نهاد قدرتمند اجتماعی بوده و هست که نه با کودتا و نه با تبلیغات و پول و خلاصه هیچ کدام از این عناوین تحصیل نشده است.
✅ در حوزه علمیه تا علمیت فراوان فردی تجلی نیابد، هیچ جایگاه و اعتبار خاصی به کسی داده نمیشود، برای اینکه کسی بتواند مرجع شود باید سالها درس خارج داشته باشد و حداقل یک یا دو نسل شاگرد و استاد در درس او حاضر شوند و این یعنی شاید تعداد مدرسین خارجی که در آینده بخواهد احتمال مرجعیت آنان هم مطرح باشد به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند؛
✅ شاید تا کنون دشمنان توانسته باشند با نفوذ از طریق نزدیکان، مرجعی را منحرف کنند اما هیچگاه نتوانستهاند با نفوذ یا تبلیغات مرجع سازی نمایند، چون این تنها نهادی است که عمده مبلغین و مخاطبین آن تنها از مسیر "حجت شرعی" عمل مینمایند و اصلا برای رسیدن به "حجت شرعی" است که به دنبال آن میروند.
✅ از همه اینها نیز که بگذریم در مرجعیت و یا لااقل زعامت زعمای شیعه همیشه یک معادله معکوس وجود داشته است که تا کسی از مرجعیت فرار نمیکرد، مرجعیت به او روی نمیآورد.
🔹در دوران ابتدای زعامت آیتالله بروجردی با اینکه ایشان زعیم قم شده بودند اما هنوز مرجعیت و زعامت شیعه در دست "آیتالله شیخ ابوالحسن اصفهانی" در نجف بود. تا قبل از رحلت "آشیخ ابوالحسن"، آیتالله بروجردی با اینکه فضلا و شاگردان اصرار داشتند که ایشان رساله خود را منتشر نمایند اما امتناع میکردند و میفرمودند: ؛آقای اصفهانی رئیس است؛ و مردم را به ایشان ارجاع میدادند.[1]
🔹 مرحوم آیتالله فاضل و آیتالله استادی نقل میکنند: «آیتالله بروجردی میفرمودند: من برای رسیدن به مقام مرجعیت یک قدم هم برنداشتهام.»[2]
🔹آیتالله شیخ علی پناه اشتهاردی نقل میکنند: «آیتالله بروجردی میفرمودند: من آن زمانها که اصفهان بودم تعدادی از شاگردانم در آذربایجان بودند. بعدها دیدم این آقایان از آذربایجان نامهای نوشتهاند که: «چون شما را اعلم میدانیم برخود لازم دیدهایم مردم را به شما ارجاع دهیم. رسالههای عملیه خودتان را به این ناحیه بفرستید.» من در جواب نوشتم: «کار شما درست نیست. من نه رساله میفرستم و نه به چنین کاری رضایت دارم، زیرا مردم هم اکنون مرجع تقلید دارند و تقلیدشان هم بر طبق موازین شرعی محکوم به صحت است. چه وجهی دارد که شما مردم را به دیگری ارجاع دهید؟»[3]
منابع:
[1] ر.ب: اباذری، عبدالرحیم، خاطرات حضرت آیتالله احمدی میانجی، چاپ اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰ش، ص: ۱۳۴.
[2] احمدی، مجتبی، و دیگران، چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبههای ویژه مجله حوزه با شاگردان آیتالله بروجردی)، قم، دفتر دبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم مرکز انتشارات، ۱۳۷۹، ص: ۱۵۶ وص: ۲۹۰.
...........................................................