شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال

این وبلاگ جهت نشر نوشته‌های اینجانب حمیدرضا باقری می‌باشد

شرح حال
بایگانی
  • ۰
  • ۰

در موازنه شهادت فلسطینی‌ها و هلاکت صهیونیست‌ها، اگرچه آمار شهدا چند برابر هلاکت‌شدگان باشد.

اما بالا رفتن این آمار اثر معکوس دارد، فلسطینی‌ها به شهادت اعتقاد دارند و شهادت را فیض برای خود می‌دانند و بر حس انتقام و خون خواهیشان افزوده می‌شود، اما صهیونیست‌ها بدترین اتفاق ممکن برای خود را مرگ می‌دانند و با هر هلاکت بر حس ترسشان افزوده می‌شود.

«وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا ۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ ۗ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ» (البقره:۹۶)

و یقیناً آنان را حریص‌ترین مردم به زندگی [دراز مدت‌] خواهی یافت و [حتی حریص‌تر] از مشرکان. هر یک از آنان آرزومند است که ای کاش هزار سال عمرش دهند، ولی آن عمر طولانی دور کننده او از عذاب نیست؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهند بیناست.

 

پس مطمئن باشید ادامه یافتن این شرایط بیش از آنکه به ضرر فلسطینی‌ها باشد به ضرر صهیونیست‌ها است و آنان را به فروپاشی نزدیک‌تر می‌کند، از طرفی پایان دادن به این شرایط بدون دستاوردی خاص هم برای صهیونیست‌ها موجب تشدید وضعیت بحرانی داخلی و اختلافات است.

تا وقتی مقاومت زنده است و به حملات خود ادامه می‌دهد شرایط علیه صهیونیست‌ها در حال تشدید وخامت است.

 

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 58 ثانیه

ما انتظار سیلاب داریم
ولی خدا با نهر و چشمه کارش را پیش می‌برد.
استاد حمید وحیدی.

...............

پی‌نوشت:

اسراییل که شهروندانش را با وعده‌های امنیت و آرامش به سرزمین‌های اشغالی فلسطین آورده با ادامه یافتن درگیری‌های اخیر تحت فشار بیشتری نسبت به فلسطینی‌ها است.
اسرائیلی‌ها لحظه به لحظه به فروپاشی از داخل نزدیک می‌شوند اما فلسطین و حزب الله و سوریه و... با ادامه یافتن جنگ فقط تضعیف می‌شوند ولی انتهای مسیر آنها فروپاشی نیست، آنها مسافر نیستند که با ناامن شدن منطقه فرار کنند، فوقش می‌روند پشت مرز اسرائیل اما می‌مانند، بر خلاف مردم اشغالگر صهیونیست که به وعده بهشت موعود به آنجا هجرت کرده‌اند و به شدت هم ترسو هستند.
مهم‌ترین فشار بر اسرائیل این فشار است و به همین خاطر تلاش می‌کند هرچه زودتر این شرایط ناامنی برای شهروندانش را به اتمام برساند.
نیاز نیست موشک حماس ضربه مادی بزند، همینکه هست و حتی اگر در آسمان هم منفجر شود، به هدف اصلی‌اش که ضربه روحی به شهروندان اسرائیلی است اصابت کرده است.
حالا با ضربات و تبادل آتش حزب الله این پازل کامل‌تر و شرایط برای اسرائیل بحرانی‌تر می‌شود.
«إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَآءَ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» (آل عمران:۱۴۰)

اگر در جنگ به شما آسیب و جراحتی رسید، آن گروه را نیز آسیب و جراحتی مانند آن رسید. و ما این روزها را [به عنوان امتحان‌] در میان مردم می‌گردانیم [تا عبرت گیرند] و خدا کسانی را که [از روی حقیقت و خلوص‌] ایمان آورده‌اند، مشخص کند و از میان شما گواهانی [نسبت به پیروزی‌ها که نتیجه طاعت و صبر و استقامت است، و شکست‌ها که محصول نافرمانی و بی‌تقوایی است‌] بگیرد؛

.....

🔹آیت الله حائری شیرازی🔹

🔸استراتژی جنگ با صهیونیست‌ها در قرآن : «وارد حصارشان بشوید!»🔸

قرآن در مورد یهودیانِ [دشمن پیامبر] می‌گوید: 
لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرٍ ‌بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ‌تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ‌ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْقِلُونَ

یعنی این‌ها «رودررو» نخواهند شد. باید «پشت سلاح‌های سنگین» بنشینند و بجنگند. این‌ها باید «پشت سنگرها» باشند و فعالیت کنند. نمی‌توانند رودررو بیایند؛ نمی‌توانند از سنگر خودشان خارج شوند؛ باید پشت سنگر خود پنهان شوند تا فعال باشند؛ در «قُرًی مُحَصَّنَه». این را قرآن عیب و نقص یک جنگجو می‌داند. جنگجویی که تا «قُرًی مُحَصَّنَه» نباشد، پشت دیوار نباشد و قلعۀ سنگی نباشد نمی‌تواند بجنگد، دچار نقص است. قرآن این را علامت آسیب‌پذیری و عامل شکست می‌داند.

می‌گوید تو قلعۀ او را بشکن؛ تسلیم خواهد شد. #وارد_حصارش_بشو ! دستش را بالا می‌کند. زره‌اش را از او بگیر، سلاح سنگینش را بگیر، تسلیم تو خواهد شد. او محال است «قتال» کند، مگر اینکه پشت دیوار باشد. تو دیوار او را خراب کن. این دیگر تسلیم توست.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

عنوان خاص ظلم

آخر درس خارج یکی از رفقا را دیدم، اگرچه خالص و مؤمن است اما بقایای شبهات تولید شده در مدرسه اباصالح قم هنوز در ذهنش بود، گفت: نظرت در مورد کشته شدن سنی‌ها، توسط اسرائیل چیه؟! گفتم: اگر هم سنی را مسلمان ندانی در اینکه به آن‌ها دارد ظلم می‌شود که شک نداری؟! در قرآن و روایات مظلوم عنوان خاص دارد، فارغ از کافر یا مسلمان بودنش ما موظف به نصرت مظلوم هستیم.

خدا مؤمنین را مؤاخذه می‌کند که چرا برای نصرت آن مستضعفین از مرد و  زن و بچه که می‌گویند ما را از دست این ظالمان نجات بده، نمی‌جنگید؟!

👈 «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا» (نساء:۷۵)

در وصیت حضرت امیر در نهج البلاغه گفته است: دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

👈 «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»

گفته است: بهترین عدل نصرت مظلوم است.

👈 «اَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلومِ»

اینطور نیست ما هم مثل سران کشورهای عربی دست بگذاریم روی دست و نگاه کنیم به ظلم اسرائیل و انتظار داشته باشیم خدا با ما کاری نداشته باشد، بلکه خدا از ظالم و کسی که ظلم را ببیند و ساکت باشد هردو انتقام می‌گیرد.

👈 پیامبر صلی الله علیه و آله:

«یَقولُ اللّه ُعَزَّوَجَلَّ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى لأََنْتَقِمَنَّ مِنَ الظّالِمِ فى عاجِلِهِ و آجِلِهِ وَ لأََنْتَقِمَنَّ مِمَّنْ رَأى مَظْلوما فَقَدَرٌ أَنْ یَنْصُرَهُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ؛»

پیامبر صلی الله علیه و آله:

اِتَّقوا دَعْوَةَ الْمَظْلومِ وَإنْ کانَ کافِرا فَإِنَّها لَیْسَ دونَها حِجابٌ؛

از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

هر کس ظرفی از گناه و نافرمانی دارد، امت‌ها هم همینطور هستند، وقتی زمان پایان کار یک امت فرا رسد فسق و فجور آنها نیز زیاد می‌شود.

 

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

«وَإِذَآ أَرَدْنَآ أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا» (الاسراء:۱۶)

و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم پیشوایان و منعم‌های آنان را وا مى‌داریم [آزاد مى‌گذاریم] تا در آن فسق و فساد کنند پس عذاب الهى بر آن محقق مى‌گردد و آن را به طور کامل فرو مى‌کوبیم.

 

این ترجمه بر اساس قرائت مشهور است و کمی با ظاهر «أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا» هماهنگ نیست. ظاهر این عبارت می‌شود ما امر کردیم که فسق کنند و سپس «حَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ» حجت بر آنها تمام و ظرفشان پر شد. اما خداوند که امر به فسق نمی‌کند! در روایت از امام محمد باقر (علیه السلام) است که امام آیه را به صورت: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَّرْنَا مُتْرَفِیهَا...» خواندند و تاکید کردند قرائت «أَمَّرْنَا» مشدد درست است، نه مخفف.

«أَمَرْنَا» یعنی امر کردیم ولی «أَمَّرْنَا» یعنی امیر و پیشوا کردیم.

چون مترفین یعنی آنها که اهل خوشی هستند، پول‌دارهای بی‌درد که غرق مستی دنیا هستند اینها که طبیعتشان ملازم فسق است، وقتی نزدیک به پایان کار آن امت می‌شود اینها امیر و پیشوا می‌شوند و با افزایش حجم فسق آنها ظرف گناه امت پر و مهلتشان پایان می‌یابد و مستحق نزول عذاب می‌شوند.

حکایت جنایت‌های بی‌سابقه اسرائیل و نتانیاهو نیز ان شاء الله همین است.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

محدودیت‌های برگزاری مراسم عزاداری در محرم سال ۱۳۵۶ ش در دوران پهلوی دوم

🗞روزنامه اطلاعات ۲۰ آذر ۱۳۵۶ ص ۴.

🔻برخی از مواد اطلاعیه دولت:

۱. برپایی مراسم عزاداری نیازمند اخذ مجوز کتبی در تهران از اداره پلیس و در شهرستان‌ها از شهربانی محل است.

۲. تقاضای مجوز حداقل ۳ روز قبل از مراسم باید باشد.

۳. حرکت دسته‌های عزاداری باید از مسیرهای مشخص و با مجوز کتبی باشد.

۴. استفاده از بلندگو هم فقط به نحویی که صدای آن برای داخل منزل باشد و با کسب اجازه از شهربانی‌های شهرستان‌ها مجاز است.

بندهای دیگری هم در اعلامیه دولت وجود دارد، مثل: لزوم بسته بودن مشروب فروشی‌ها و کازینوها و سینماها در ایام تاسوعا و عاشورا و ممنوع بودن مراسمات تعزیه خوانی و قمه زنی و... که خودتان می‌توانید ملاحظه فرمایید.

 

خاطره حاج مهدی سلحشور از ممنوعیت‌های عزاداری در زمان پهلوی دوم یک سال قبل از انقلاب
دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 32 ثانیه

سال ها گریه به تو جرم تلقی می شد
گریه هر شب ما برکت روح الله است...
رحمت خدا بر احیا کننده اسلام و معارف شیعی در قرنی که گذشت؛ روح الله خمینی...

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

 

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 33 ثانیه

👈به شرح حال بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🎙بررسی دیدگاه وهابیت و جریانهای تکفیری نسبت به مسأله فلسطین

1چرا وهابیت از غزه حمایت نمی کند؟

2آیا جریان داعش که ادعای مقابله با کفار را دارد، با رژیم صهیونسیتی وارد جنگ می شود؟

3دلیل جریانهای تکفیری در عدم حمایت از حماس چیست؟

 

⁉️ پاسخ به این سوالات توسط

👈استاد ابوالفضل قاسمی و استاد روح الله حیاتی مقدم

حجم: 25.1 مگابایت
 

دریافت

👈به شرح حال بپیوندید.
 

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

ماجرای ۳ هزار میلیارد دزدی و اختلاس که همه می‌دانند اما بعدش را نه!

 


دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 53 ثانیه

این خروجی رسانه مریض و آلوده بر ذهن مردم است، رسانه‌های رسمی و غیر رسمی که عمده فضای رسانه‌ای را پر کرده‌اند و «یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا» دوست دارند بدی‌ها و اتفاقات زشت را در فضای مؤمنین شیوع دهند.

اختلاس ۳ هزار میلیاردی را به اشکال مختلف ترجمه و مدل سازی می‌کنند ولی اینکه بعدش چه شد را خیر!

اگر رسانه‌ای را دنبال می‌کنید که اختلاس ۳ هزار میلیاردی و امثال آن را گفت و پرداخت ولی بعدش را نمی‌گوید، آن‌ها را رها کن کار اینها مثل آن‌هاست که «یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا» (نور:۱۹)

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻در علم اصول از مرحوم شیخ انصاری به بعد مجاری تعیین تکلیف برای مکلف را بر اساس حالات سه گانه مکلف تقسیم بندی کردند.

👈 اگر مکلف قطع یا اطمینان دارد قابل تکلیف کردن نیست، آنچه خودش به آن قطع یا اطمینان دارد را صحیح می‌داند و اگر اشتباه رفت، در پیروی از لوازم غیر شرعی و غیر عقلائی که او را به این قطع رساند، معاقب است.

👈 اگر مکلف ظن دارد یعنی احتمال قوی یا راجح دارد، اگر این ظن او از مواردی است که شارع عمل بر اساس آن را حجت می‌داند مثل خبر واحد عادل یا عمل بر اساس نظر کارشناس، عمل بر اساس این ظن حجیت دارد ولی اگر مثل حدس و گفته غیر عادل و قیاس و... است، حجیتی ندارد و ملحق به شک است.

🔻 قاعده اولیه این است که هرکس به هر مقدار که علم دارد مکلف است، در دسته بندی نمی‌توانیم از عدم علم شروع کنیم چون عدم تفصیل بردار نیست اما علم تفصیل بردار است: یک موقع علم کامل است، یک موقع کم‌تر و همراه با احتمالات خلاف.

اگر احتمال خلاف نمی‌دهد، قطع است.

اگر احتمال خلاف می‌دهد ولی به قدری احتمال پایین است که عقلاء به آن توجه نمی‌کنند، اطمینان است و ملحق به قطع می‌شود.

اگر احتمال خلاف کم‌تر از احتمال واقع بودن در نظر شمای نوعی است اصطلاحا به آن ظن یا امارة بر واقع می‌گویند و اگر شارع به آن اعتبار(حجیت) داده است مثل واقع با آن رفتار می‌کنیم.

⁉️اینجا دو بحث مطرح می‌شود: یکی اینکه اگر کسی ظن شخصی بر خلاف آن اماره معتبره داشت، آیا باز هم آن اماره برای شخص حجیت دارد؟ دیگری اینکه آیا همه امارات معتبره نزد شارع مفید ظن نوعی هستند؟!

🔻 در هر صورت اگر چیزی نه مفید قطع یا اطمینان بود و نه شارع به آن به عنوان اماره(حکایت‌گر) بر حکم واقعی حجیت داده بود، ملحق به شک است و مهم نیست شما به آن ظن شخصی دارید یا شک، در هرصورت وارد مجاری اصول عملیه می‌شویم که دیگر ادعای عمل به واقع در آن نیست بلکه فقط ادعای برائت ذمه در عمل نسبت به آن داریم.

🔻 در فرض شک، چهار حالت برای مکلف متصور است:

👈 اگر حالت سابق برای او واضح بود و حالا به خاطر تغییر برخی شرایط شک کرده‌ است که آیا همچنان همان تکلیف سابق باقی است؟ به همان تکلیف سابق بایست عمل کرد که به آن می‌گوییم استصحاب. البته گاهی حالت سابق هست ولی لحاظ نمی‌شود مثل جایی که استصحاب عدم ازلی یا اصل مثبت باشد.

👈 اگر حالت سابق واضح نبود و کلا در اصل اینکه تکلیفی باشد یا نباشد، شک داریم؟ مجرای برائت است.

👈 اگر حالت سابق واضح نبود و میدانیم تکلیفی داریم ولی نمی‌دانیم واجب یا حرام است؟ خب کاری نمی‌شود کرد مخیریم خواستیم انجام دهیم خواستیم ترک کنیم اما در هر صورت نباید فعل یا ترک خود را به عنوان حکم واقعی شارع انجام دهیم.

👈 اگر حالت سابق واضح نبود و میدانیم تکلیفی داریم ولی نمی‌دانیم واجب است یا مستحب یا می‌دانیم باید ترک کنیم ولی نمی‌دانیم حرام است یا مکروه، در اینجا بایست احتیاط کرد الا در برخی موارد که از وجوب احتیاط خارج شده است اما آن موارد مثلا مثل شبهه غیر محصوره اینها به واسطه حکم ثانوی مثل مستلزم حرج بودن خارج شده‌اند و اشکالی به دسته بندی کلی ما وارد نمی‌کند.

📌 با شرح حالی از حوزه همراه شوید.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

🔻دو دلیل که هر دو معتبر هستند و به یک امر واحد می‌پردازند اما دو مضمون متنافی دارند یا قابل جمع عرفی هستند یا خیر.

در صورت عدم امکان جمع عرفی بحث تعادل و تراجیح مطرح می‌شود، که چه‌کنیم؟! قائل به تساقط هر دو دلیل شویم؟ یکی را بر دیگری مقدم کنیم؟ چطور؟ و...

اما اگر دو دلیل در عین وجود نوعی از تنافی قابل جمع عرفی هستند ۳ روش برای این جمع وجود دارد:

روش اول: یک دلیل دیگری را تخصیص می‌زند، مثل اینکه یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم می‌گوید: «لاتکرم الفاسق من العلماء»، در اینجا لسان تعارض وجود دارد و دلیل دوم که خاص و مقیدتر از دلیل اول است، موضوع دلیل اول را تخصیص به علماء عادل می‌زند.

📌 البته طردا للباب اینجا برای اینکه تفاوت تخصیص و تخصص مشخص شود، تخصص را هم توضیح می‌دهند. وقتی که موضوع یک دلیل تخصصا از موضوع دلیل دیگر خارج باشد، یعنی عقلا اصلا تنافی وجود ندارد که نیاز به جمع عرفی باشد و هرکدام از ادله یک موضوع مستقل از یکدیگر دارند، در اینجا می‌گوییم موضوع این دلیل تخصصا از آن دلیل خارج است. مثل اینکه یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم می‌گوید: «لاتکرم زیدٌ الجاهل».

روش دوم: یک دلیل وارد بر دلیل دیگر شود، ورود چیزی شبیه به تخصص است، یعنی تنافی دو دلیل به واسطه اختلاف موضوع بر طرف می‌شود اما فرقش اینجاست که باید شارع مطلبی را بگوید تا این تمایز پدید آید. مثلا یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم که حکم عقل باشد می‌گوید: «وقتی دلیلی نسبت به اکرام عادل وجود ندارد، حکم به برائت می‌شود». در اینجا با آمدن «اکرم العالم» از سوی شارع دیگر موضوع حکم عقل که «عدم الدلیل» باشد، تخصصا کنار می‌رود و دیگر موضوعی برای دلیل دوم نیست. این اتفاق را می‌گویند وارد شدن یک دلیل بر دیگری که مثال مشهور آن هم وارد شدن امارات معتبره شرعی بر اصول عملیه عقلی برائت، احتیاط و تخییر است. وقتی دلیل معتبر شرعی داریم عملا موضوع احتیاط عقلی که «عدم مؤمن من العقاب» باشد و موضوع تخییر که «عدم رجحان یک طرف بر دیگری» باشد، رفع می‌شود.

روش سوم حکومت است، در اینجا یک دلیل مفسر دلیل دوم می‌شود و سه حالت: مفسر موضوع، مفسر متعلق حکم و مفسر خود حکم دارد. نکته مهم این است که تفسیر یک دلیل اگر به بیان شارع باشد می‌شود حکومت و اگر به حکم عقل باشد همان تخصص است.

👈 مثال مفسر موضوع:

یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم» و دلیل دوم می‌گوید: «العالم الفاسق لیس بعالم»، در اینجا دلیل دوم تفسیر می‌کند که منظور از العالم در دلیل اول مضیق‌تر از مطلق علماء است. گاهی هم ممکن است دلیل دوم موضوع دلیل اول را توسعه دهد، مثلا دلیل دوم می‌گوید: «العامی العادل عالم» اینجا موضوع العالم در دلیل اول به «عالم و عامی عادل» توسعه یافت.

👈مثال مفسر متعلق حکم:

در مثال قبل حکم: وجوب و متعلق آن: اکرام است و اگر دلیل دوم چنین باشد: «المشی وراء الانسان لیس اکرامه» در حالی که عرف این را اکرام می‌داند، با این دلیل جدید از سوی شارع، این مورد از اکرام عرفی اعتبارا خارج شد و متعلق حکم مضیق شد، برای توسعه متعلق حکم نیز مثلا دلیل دوم بگوید: «مجرد السلام اکرام» درحالی که فرضا عرف این را اکرام نمی‌داند ولی دلیل دوم به اعتبار بیان شارع آن موضوع عرفی را توسعه داد.

👈 مثال مفسر حکم:

مثلا دلیل اول می‌گوید: «عندما تفطر فاعتق رقبة» در اینجا حکم: وجوب و متعلقش: عتق رقبه است و دلیل دوم می‌گوید: «المراد منه افطار صیام الرمضان»، در نتیجه دلیل دوم، حکم وجوب عتق رقبه را مضیق به مورد افطار روضه ماه رمضان می‌کند. مثال برای توسعه حکم نیز مثل اینکه دلیل اول گفته است: «عندما لاتعرف الحکم الشرعی فاسأل من اهله» سپس در دلیل دوم گفته است: «ذکر الحکم الشرعی من باب المثال» اینجا دلیل دوم حکم لزوم سوال کردن هنگام عدم علم به حکم شرعی را به لزوم سوال کردن در هر مسأله‌ای که بنای بر عمل در آن داریم، توسعه می‌دهد.

📌 با شرح حالی از حوزه همراه شوید.

👈به شرح حال بپیوندید.

  • حمید رضا باقری
  • ۰
  • ۰

در داستان فرار حضرت یونس(ع) از قومش و افتادنش در دهان نهنگ، آمده است وقتی نهنگ کشتی را متلاطم کرده بود، تصمیم گرفتند یک نفر را جلو او بیاندازند تا آنها را رها کند. انتخاب یک نفر هم مشکل بود، قرآن می‌گوید به همین جهت قرعه انداختند و قرعه همانطور که خواست خداوند بود، به نام یونس افتاد.

در باب قرعه روایات فراوانی (و به ادعای برخی متواتری) داریم که می‌گوید قرعه برای برخی امور مشکلی است و نتیجه آن چیزی خواهد شد که خواست خداوند است و به این آیه شریفه هم در برخی روایات استناد شده است. یکی از استدلال‌هایی که برای استخاره با تسبیح هم می‌شود آورد از همین روایات قرعه است، چون خود استخاره با تسبیح روایت خاصی ندارد و فقط سیره عملی مشهور علمای شیعه را دارد.

در روایات برای استفاده از قرعه قیودی وجود دارد، به طور مثال: «کُلُّ مَجْهُولٍ فَفِیهِ الْقُرْعَة» یعنی باید مطلبی حقیقتا مجهول باشد، نه اینکه راه مشخص شدنش وجود دارد و شما سراغ قرعه بروی. تعبیری دیگر به همین معنا «فَلَمْ یُوضَعْ عَلَى التَّجَارِب‏» است، یعنی قرعه برای بازی و تجربه نیست. برخی روایات نیز استفاده از قرعه را در موضوع وجود اختلاف و نزاع و نبود راهی برای مشخص شدن حق مطرح کرده‌اند، اما موضوع مورد خودش را مقید نمی‌کند.

 

در مجموع ظاهرا از این باب که هیچ امری در عالم اتفاقی نیست و همه چیز به خواست خداوند است، خداوند از سر لطف و هدایت برای وقتی که انسان قدرت تشخیص ندارد، یک راه برای تشخیص آنچه خواست خداوند است را باز گذاشته است و آن قرعه است.

👈به شرح حال بپیوندید.

👈 با آیات و روایات کاربردی همراه شوید.

  • حمید رضا باقری